پژوهشگر نهج البلاغه: ریشه تبعیض در برخی خواص جامعه نهفته است / خوی اشرافیت جلوداران صف اسلام را به مسلخ نابودی کشاند

به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، از مهم ترین مسائل پیش روی پیشرفت و توسعه اقتصادی کشورها که تمامی نظام های اقتصادی در هر سطح و رتبه ای با آن روبه رو هستند، فساد اقتصادی است چرا که به فراخور این مسئله، از یک سو زمینه های بروز نظام طبقاتی فراهم و از دیگر سو مسائلی همچون ربا، تبعیض و بی عدالتی در جامعه دامن زده می شود.
از این جهت سلامت اقتصادی و عدم وقوع فساد در ادیان آسمانی به ویژه دین اسلام همواره مورد تأکید قرار گرفته است. بر پایه آموزه های قرآن، سعادت ابدی انسان در پرتو یکتاپرستی در کنار سلامت امور اقتصادی و پرهیز از هرگونه فسادانگیزی معرفی شده است. همچنین این آیات وحیانی گویای آن است که فساد اقتصادی تأثیرات منفی فراوانی از بعد مادی و معنوی بر یک جامعه ایجاد می کند لذا می توان گفت اقتصاد از ارکان اساسی جوامع محسوب می شود که در صورت تزلزل آن، پایه های هر حکومتی با لغزش اساسی مواجه شده و آن را در آستانه نابودی قرار می دهد. بر این اساس مطالعه تاریخ صدر اسلام و نحوه ترویج فساد اقتصادی در جامعه پس از رحلت رسول خدا(ص) و نحوه برخورد امیرالمؤمنین(ع) با این معضل اجتماعی در زمان حکومتشان، تبیین مناسبی فراروی مسئولان اجرایی کشور قرار می دهد.
در این باره با سیدمحمدمهدی جعفری، محقق، مؤلف و شارح نهج البلاغه گفت وگویی انجام دادیم. آشنایی با نهج البلاغه، آموزش نهج البلاغه، پرتوی از نهج البلاغه سه جلد از مهم ترین آثار جعفری در زمینه نهج البلاغه است. وی که استاد بازنشسته دانشگاه شیراز است، از شاگردان آیت الله طالقانی محسوب می شود. در سال ۱۳۴۹ به پیشنهاد استاد خود کار ترجمه کتاب علی بن ابی طالب(ع) نوشته عبدالفتاح عبدالمقصود را آغاز کرد. جلد اول این کتاب که به گفتهٔ علامه امینی در جلد سوم «الغدیر» بهترین اثر دربارهٔ علی بن ابی طالب(ع) است در سال ۱۳۳۵ به وسیله آیت الله طالقانی ترجمه شد، اما وی به علت گرفتاری های علمی، اجتماعی و سیاسی، از ترجمهٔ جلدهای بعدی بازماند.
مشروح این گفت وگو را در ادامه می خوانید.
هسته اولیه تبعیض در صدر اسلام
* از مهم ترین معضلات جوامع اسلامی وجود نظام طبقاتی، تبعیض و بی عدالتی است. این مسئله به ویژه در تاریخ پس از وفات رسول گرامی اسلام(ص) به وضوح دیده می شود. با توجه به مطالعاتی که شما در زمینه تاریخ اسلام به ویژه نهج البلاغه داشتید، زمینه های ایجاد این بی عدالتی را در چه مسئله ای دیدید؟
عمر بن خطاب به عنوان دومین خلیفه اهل سنت به این نتیجه رسید که تقسیم غنائم بین افراد نباید به طور مساوی باشد. یعنی کسانی که سابقه ای در اسلام دارند، هجرت کردند و در جهادهای مختلف شرکت داشته اند، باید نسبت به سایرین واجد امتیاز بیشتری باشند. لذا کسانی که از آغاز اسلام تا فتح مکه با پیامبر(ص) همراهی کردند، امتیاز بیشتری نسبت به سایرین داشتند و از فتح مکه به بعد همه با هم متساوی بودند.
از این جهت سابقه داران، مجاهدان و مهاجران در وقت تقسیم مال، گاهی تا ۱۲ هزار درهم دریافت می کردند و آنها که از فتح مکه به بعد اسلام آورده بودند، ۲۰۰ درهم. یعنی اختلاف یک به ۶۰ ایجاد کردند و همین مسئله باعث شکاف طبقاتی میان مردم جامعه شد. از این جهت هر اندازه فتوحات مسلمانان بیشتر اختلاف طبقاتی، تبعیض و رانت خوا ری ملموس تر می شد؛ زیرا هر بار که اسلام پیروز می شد، غنائم بیشتری نصیب مسلمانان می شد و از بین این غنائم، سابقه داران بهره بیشتری دریافت می کردند.
در دوران خلیفه سوم، نه تنها این امتیازدهی را به رسمیت شناخت بلکه متأسفانه در میان اقوام بنی امیه ای خویش که قریب به اتفاق از مسلمانان پس از فتح مکه بودند، امتیاز فراوانی قائل شد و به آن ها مقدار زیادی از غنائم و غیر غنائم یعنی از بیت المال داد و باعث شد این شکاف بیش از گذشته شود و همین امر باعث شورش علیه عثمان شد و به قتل وی انجامید.
بنابراین مساوات آن نیست که هرکس ابتکار و سرمایه ای دارد باید از حق بیشتری برخوردار باشد بلکه به این معناست آنچه که متعلق به عموم افراد جامعه است، رعایت شود در غیر این صورت مردم طاقت همراهی با حکومت را نخواهند داشت. این مسئله باید جدی گرفته شود. بهترین راهکار هم رفع تبعیض و بی عدالتی است.
امام علی(ع) که به خلافت دست یافت، نخستین اقدامی که از نظر اجتماعی و اقتصادی انجام داد، رفع تبعیض و از میان برداشتن امتیازات طبقاتی بود. به آن هایی که مطابق با سنت عمر بن خطاب ادعای سابقه، هجرت و جهاد می کردند، می فرمود یا شما این کارها را برای خدا انجام دادید یا برای به دست آوردن امتیاز؛ اگر برای خدا انجام دادید، خداوند در روز قیامت بر اساس نیت و ایمان تان به شما پاداش می دهد. در اینجا من مسئول حقوق افراد هستم و تفاوتی بین عرب و عجم و باسابقه و بی سابقه نمی گذارم. من از منظر مسئولیتی که نسبت به این ها دارم، همه را یکسان مورد توجه قرار می دهم و حقوق همه نزد من یکسان است. لذا تا حدی که توان داشت به هیچ وجه اجازه نمی داد حقوق کسی در هر نقطه ای که قرار دارند ضایع شود.
به عنوان نمونه یکی از یاران حضرت به نام عبدالله بن زمعة خدمت ایشان رسید. به دلیل نیازی که داشت مقدار بیشتری مال از امام درخواست کرده بود. (۲۳۲ نهج). آن حضرت فرمود «إن هذا المال لیس لی و لا لک و إنما هو فیء للمسلمین و جلب أسیافهم؛ این مال نه متعلق به من و نه متعلق به توست. این غنیمتی است که به مسلمانان بازگشته و با شمشیرهایشان آن را به دست آورد ه اند.» حضرت ادامه می دهند «فإن شرکتهم فی حربهم کان لک مثل حظهم و إلا فجناة أیدیهم لا تکون لغیر أفواههم؛ اگر در جنگ آن ها شرکت داشته ای، بهره تو هم مانند سهم هر یک از آن هاست وگرنه اموال دست آن ها برای دهان های دیگران شایسته نیست».
امام علی(ع) برای حفظ بیت المال به برادرش رحم نشان نداد
* گاهی در بین مردم این تصور ایجاد می شود که مسئولان به دلیل شایستگی و تمایزی که نسبت به سایرین دارند، امتیاز دادن آن ها به خویشاوندان شان طبیعی است. آیا این تصور صحیحی است؟
برای کسی که عدالت ندارد اینگونه است؛ اصل امتیاز دادن باید بر اساس شایستگی های افراد باشد. امام علی(ع) حتی در قبال برادر خویش عقیل بابت بیت المال رحمی قائل نبود. امیرالمؤمنین(ع) ضمن خطبه ای فرمودند: «به خدا سوگند عقیل را در نهایت بینوایی دیدم، از من خواست تا یک صاع از گندم شما مردم را به او ببخشم، در حالی که فرزندانش را از شدت فقر آشفته موی و گردآلود با چهره ای نیلین می دیدم. چند بار نزد من آمد و خواهش خود مکرر کرد و من همچنان به او گوش می دادم و او پنداشت که دینم را به او می فروشم و شیوه خویش وا می گذارم و از پی هوای او می روم. پس پاره آهنی را در آتش گداختم و تا مگر عبرت گیرد، به تنش نزدیک کردم. عقیل همانند بیماری ناله سر داد و بیم آن بود که از حرارتش بسوزد. گفتم: ای عقیل نوحه گران در عزایت بگریند، آیا از حرارت آهنی که انسانی به بازیچه گداخته است می نالی و مرا از آتشی که خداوند جبار به خشم خود افروخته بیمی نباشد؟ تو از این درد می نالی و من از حرارت آتش ننالم؟»
جالب است امام(ع) نه تنها در مسائل مالی و اقتصادی اهل انصاف و عدالت بود و خویشاوندان و فرمانداران خویش را دعوت به این مسئله می کرد و گاهی آن ها را مورد عتاب قرار می داد بلکه از جهت رفتاری نیز اینگونه بود. در نامه ای خطاب به محمد بن ابی ابوبکر زمانی که وی را راهی مصر کرد می فرماید «فاخفض لهم جناحک و ألن لهم جانبک و ابسط لهم وجهک و آس بینهم فی اللحظة و النظرة؛ با مردم فروتن باش، نرمخو و مهربان باش، گشاده رو و خندان باش. در نگاههایت، و در نیم نگاه و خیره شدن به مردم، به تساوی رفتار کن تا بزرگان در ستمکاری تو طمع نکنند». حضرت در بیان علت این رفتار فرمودند: «تا بزرگان در ستمکاری تو طمع نکنند، و ناتوانها در عدالت تو مأیوس نشوند؛ حتی لا یطمع العظماء فی حیفک لهم و لا ییأس الضعفاء من عدلک علیهم». بنابراین عدالت در تمام حیطه های زندگانی حضرت موج می زد و صرفا مرتبط با مسائل مالی و اقتصادی نبود. وقتی یک صفت درون انسان نهادینه می شود، به طور طبیعی نمود آن را در سراسر زندگی فرد مشاهده می کنیم. بنابراین کسی که از عدالت اقتصادی خارج می شود و به فساد می پردازد، باید دانست چنین فردی در تمام ارکان زندگی نتوانسته صفت عدالت را کسب کند. لذا ممکن است در برخورد با دیگران کسی را اکرام کند که برای او سودی داشته باشد.
همچنین روزی در کوفه زنی عرب به همراه یک زن ایرانی نزد حضرت آمدند تا سهم شان را بگیرند. امیرالمؤمنین(ع) به هر دو یکسان پرداخت کرد. زن عرب اعتراض کرد که من عرب و او عجم است و شما به هر دو نفرمان یکسان پرداخت می کنی! حضرت دستش را زیر خاک کرد و دو مشت خاک برداشت و فرمود چه تفاوتی میان این دو مشت خاک وجود دارد؟ زن عرب گفت هیچ. فرمود در نژاد شما چه عرب و چه عجم، همه از آدم هستید و آدم هم از خاک. هیچ تفاوتی نیست و من به هر دوی شما سهم یکسانی می دهم.
بنابراین امیرالمؤمنین(ع) هم خود اهل عدل و انصاف بود و هم مدام به کارگزاران خویش بخشنامه صادر می کرد و اجازه نمی داد تا کسی نسبت به دیگری امتیازی داشته باشد. مصقلة بن هبیرهشیبانی که فرماندار امام در اردشیر خره از نقاط فارس بود، ظاهرا سوءاستفاده ای کرده بود. امام در نامه ۴۳ می نویسد: «إن حق من قبلک و قبلنا من المسلمین فی قسمة هذا الفیء سواء یردون عندی علیه و یصدرون عنه؛ آگاه باش، حق مسلمانانی که نزد من یا پیش تو هستند در تقسیم بیت المال مساوی است، همه باید به نزد من آیند و سهم خود را از من گیرند».
در این بین یک نکته بسیار مهمی وجود دارد که برخی به آن توجه ندارند. وقتی امام علی(ع) به مالک می فرمایند به مصر که می روی، مهربانی و محبت آن ها را درون قلبت جای بده، ادامه می دهند، «إما أخ لک فی الدین و إما نظیر لک فی الخلق». می فرمایند رعیت، یا برادران دینی تو هستند و یا همانند تو در آفرینش. یعنی هر دو نفر در حقوق شهروندی با یکدیگر یکسانند.
هر اندازه به مسئولان پرتوقع امتیاز بدهی سیر نمی شوند
* تبعیض چه تبعاتی در سطح عموم جامعه ایجاد می کند؟
ریشه تبعیض در برخی خواص یک جامعه است. زیرا همان طور که اشاره شد، بسیار پر توقع هستند. هر اندازه به این ها امتیاز بدهی، سیر نمی شوند که هیچ، توقع شان هم بیشتر می شود. اگر مشکلی پیش بیاید، حاضر نمی شوند در رفع آن مشکل با تو شریک باشند، همه به دنبال امتیازهای خود هستند، اما توده مردم اینگونه نیستند بلکه بسیار قانع هستند و در هر مشکلی در کنار حکومت هستند، به شرطی که مسائل را برای آن ها شفاف در میان بگذاری، در این صورت حاضرند تمام تبعات گرفتاری ها را بپذیرند. پس توجهت به توده مردم باشد نه خاصان، زیرا اگر خاصان راضی شدند و توده مردم بر اثر تبعیض ناراضی شدند، چیز دیگری نمی تواند جای آن را پر کند و خشم توده ها باعث نابودی کشور می شود. اما اگر توده مردم راضی شدند و خاصان راضی نشدند، نارضایتی خاصان به واسطه رضایت توده مردم از بین می رود لذا هیچ کاری نمی توانند انجام دهند. بنابراین یکی از بزرگ ترین تبعات تبعیض، نارضایتی و بی اعتمادی عمومی است که ریشه کشور را می خشکاند.
ریشه تبعیض در برخی خواص یک جامعه است. زیرا همان طور که اشاره شد، بسیار پر توقع هستند. هر اندازه به این ها امتیاز بدهی، سیر نمی شوند که هیچ، توقع شان هم بیشتر می شود. اگر مشکلی پیش بیاید، حاضر نمی شوند در رفع آن مشکل با تو شریک باشند، همه به دنبال امتیازهای خود هستند
* یاد روایت پیامبر افتادم که فرمود حکومت با کفر باقی می ماند ولی با ظلم نه.
بله عبارت اینگونه است: «الملک یبقی مع الکفر و لا یبقی مع الظلم». یعنی تکلیف کافران روشن است. حتی ممکن است در کفر خودشان صداقت داشته باشند و از آنجایی که با سیاست نظام اسلامی مرزبندی دارند، تکلیفشان مشخص است. اما ظلم باعث ایجاد تبعیض ها و فسادهای مختلف می شود از این جهت پایه های یک کشور را متزلزل می کند.
خوی اشرافیت جلوداران صدر اسلام را به مسلخ نابودی کشاند
* متأسفانه ناگریز خوی اشرافیت و مترفیت در بین برخی مسئولان رسوخ کرده است. این مسئله در دوران امیرالمؤمنین(ع) چگونه ریشه دواند و برخورد حضرت با این موضوع چگونه بود؟
متأسفانه اساس اشرافیت همان طور که بیان شد، در زمان خلفای اهل سنت پایه گذاری شد و این مسئله در منابع اهل سنت به وفور یافت می شود. خلیفه دوم و سوم در ظاهر کردن اشرافیت اصرار داشتند از این جهت این فرهنگ روز به روز بیشتر شد. از این جهت به قدری اشرافیت و تجمل گرایی گسترش یافته و ریشه دوانیده بود که تبدیل به یکی از مهم ترین چالش های جامعه اسلامی و امیرالمؤمنین(ع) در عصر حکومتشان شد. افراد خاصی مثل طلحه و زبیر به عنوان جلوداران سپاه رسول خدا(ص) به دنبال اشرافیت و مال اندوزی حرکت کردند و بعد زمینه ساز جنگ جمل شد. نکته مهم اینجاست، علاوه بر اینکه نباید بین افراد تبعیض قائل شد، همه شهروندان باید برخوردار از حقوق مساوی شهروندی باشند. بنابراین در جایی که زیر بار عدالت امیرالمؤمنین(ع) نمی رفتند، از آنها سلب امتیاز می شد.
* یعنی حرفشان این بود که سهم بیشتری از بیت المال به آن ها برسد؟
طلحه و زبیر تقسیم اموال را همانگونه می خواستند که در زمان خلفای قبلی بود. حضرت در پاسخ فرمودند: «فإن ذلک أمر لم أحکم أنا فیه برأیی؛ این روشی نبود که به رأی خود و یا با خواسته ی دل و هوس خود انجام داده باشم و به رأی خود حکم ندادم. و لا ولیته هوی منی؛ و به خواسته ی دل من نیست. بل وجدت أنا و أنتما ما جاء به رسول الله (ص) قد فرغ منه؛ بلکه من و شما اینگونه رفتار را از دستورالعمل های پیامبر اسلام آموختیم که چه حکمی آورد و چگونه آن را اجرا کرد؟ فلم أحتج إلیکما فیما قد فرغ الله من قسمه و أمضی فیه حکمه؛ پس نیازی ندیدم در چیزی که حکم آن قطعی است و امضا شده است سؤالی کنم. فلیس لکما و الله عندی و لا لغیرکما فی هذا عتبی؛ به خدا قسم نه برای شما دو نفر (طلحه و زبیر) و نه برای هیچ کس دیگر جایی برای سرزنش و اعتراض به من وجود ندارد.
در جایی هم که فساد رخ می داد، به صورت شفاف به مردم توضیح می دادند تا همگان در جریان باشند و از این طریق جلوی بسیاری از سوءظن ها نسبت به حکومت را می گرفتند. امام علی(ع) به مالک اشتر فرمود «هر گاه رعیت بر تو بد گمان شد، عذر خویش را آشکارا با آنان در میان بگذار و با این کار از بدگمانی نجاتشان ده» چرا که سوء ظن باعث می شود یک امر کوچک را بزرگ و یک کار بزرگ را کوچک جلوه دهند که این باعث بدبینی شهروندان نسبت به سرپرستان جامعه می شود.
انتهای پیام/
از این جهت سلامت اقتصادی و عدم وقوع فساد در ادیان آسمانی به ویژه دین اسلام همواره مورد تأکید قرار گرفته است. بر پایه آموزه های قرآن، سعادت ابدی انسان در پرتو یکتاپرستی در کنار سلامت امور اقتصادی و پرهیز از هرگونه فسادانگیزی معرفی شده است. همچنین این آیات وحیانی گویای آن است که فساد اقتصادی تأثیرات منفی فراوانی از بعد مادی و معنوی بر یک جامعه ایجاد می کند لذا می توان گفت اقتصاد از ارکان اساسی جوامع محسوب می شود که در صورت تزلزل آن، پایه های هر حکومتی با لغزش اساسی مواجه شده و آن را در آستانه نابودی قرار می دهد. بر این اساس مطالعه تاریخ صدر اسلام و نحوه ترویج فساد اقتصادی در جامعه پس از رحلت رسول خدا(ص) و نحوه برخورد امیرالمؤمنین(ع) با این معضل اجتماعی در زمان حکومتشان، تبیین مناسبی فراروی مسئولان اجرایی کشور قرار می دهد.
در این باره با سیدمحمدمهدی جعفری، محقق، مؤلف و شارح نهج البلاغه گفت وگویی انجام دادیم. آشنایی با نهج البلاغه، آموزش نهج البلاغه، پرتوی از نهج البلاغه سه جلد از مهم ترین آثار جعفری در زمینه نهج البلاغه است. وی که استاد بازنشسته دانشگاه شیراز است، از شاگردان آیت الله طالقانی محسوب می شود. در سال ۱۳۴۹ به پیشنهاد استاد خود کار ترجمه کتاب علی بن ابی طالب(ع) نوشته عبدالفتاح عبدالمقصود را آغاز کرد. جلد اول این کتاب که به گفتهٔ علامه امینی در جلد سوم «الغدیر» بهترین اثر دربارهٔ علی بن ابی طالب(ع) است در سال ۱۳۳۵ به وسیله آیت الله طالقانی ترجمه شد، اما وی به علت گرفتاری های علمی، اجتماعی و سیاسی، از ترجمهٔ جلدهای بعدی بازماند.
مشروح این گفت وگو را در ادامه می خوانید.
هسته اولیه تبعیض در صدر اسلام
* از مهم ترین معضلات جوامع اسلامی وجود نظام طبقاتی، تبعیض و بی عدالتی است. این مسئله به ویژه در تاریخ پس از وفات رسول گرامی اسلام(ص) به وضوح دیده می شود. با توجه به مطالعاتی که شما در زمینه تاریخ اسلام به ویژه نهج البلاغه داشتید، زمینه های ایجاد این بی عدالتی را در چه مسئله ای دیدید؟
عمر بن خطاب به عنوان دومین خلیفه اهل سنت به این نتیجه رسید که تقسیم غنائم بین افراد نباید به طور مساوی باشد. یعنی کسانی که سابقه ای در اسلام دارند، هجرت کردند و در جهادهای مختلف شرکت داشته اند، باید نسبت به سایرین واجد امتیاز بیشتری باشند. لذا کسانی که از آغاز اسلام تا فتح مکه با پیامبر(ص) همراهی کردند، امتیاز بیشتری نسبت به سایرین داشتند و از فتح مکه به بعد همه با هم متساوی بودند.
از این جهت سابقه داران، مجاهدان و مهاجران در وقت تقسیم مال، گاهی تا ۱۲ هزار درهم دریافت می کردند و آنها که از فتح مکه به بعد اسلام آورده بودند، ۲۰۰ درهم. یعنی اختلاف یک به ۶۰ ایجاد کردند و همین مسئله باعث شکاف طبقاتی میان مردم جامعه شد. از این جهت هر اندازه فتوحات مسلمانان بیشتر اختلاف طبقاتی، تبعیض و رانت خوا ری ملموس تر می شد؛ زیرا هر بار که اسلام پیروز می شد، غنائم بیشتری نصیب مسلمانان می شد و از بین این غنائم، سابقه داران بهره بیشتری دریافت می کردند.
در دوران خلیفه سوم، نه تنها این امتیازدهی را به رسمیت شناخت بلکه متأسفانه در میان اقوام بنی امیه ای خویش که قریب به اتفاق از مسلمانان پس از فتح مکه بودند، امتیاز فراوانی قائل شد و به آن ها مقدار زیادی از غنائم و غیر غنائم یعنی از بیت المال داد و باعث شد این شکاف بیش از گذشته شود و همین امر باعث شورش علیه عثمان شد و به قتل وی انجامید.
بنابراین مساوات آن نیست که هرکس ابتکار و سرمایه ای دارد باید از حق بیشتری برخوردار باشد بلکه به این معناست آنچه که متعلق به عموم افراد جامعه است، رعایت شود در غیر این صورت مردم طاقت همراهی با حکومت را نخواهند داشت. این مسئله باید جدی گرفته شود. بهترین راهکار هم رفع تبعیض و بی عدالتی است.
امام علی(ع) که به خلافت دست یافت، نخستین اقدامی که از نظر اجتماعی و اقتصادی انجام داد، رفع تبعیض و از میان برداشتن امتیازات طبقاتی بود. به آن هایی که مطابق با سنت عمر بن خطاب ادعای سابقه، هجرت و جهاد می کردند، می فرمود یا شما این کارها را برای خدا انجام دادید یا برای به دست آوردن امتیاز؛ اگر برای خدا انجام دادید، خداوند در روز قیامت بر اساس نیت و ایمان تان به شما پاداش می دهد. در اینجا من مسئول حقوق افراد هستم و تفاوتی بین عرب و عجم و باسابقه و بی سابقه نمی گذارم. من از منظر مسئولیتی که نسبت به این ها دارم، همه را یکسان مورد توجه قرار می دهم و حقوق همه نزد من یکسان است. لذا تا حدی که توان داشت به هیچ وجه اجازه نمی داد حقوق کسی در هر نقطه ای که قرار دارند ضایع شود.
به عنوان نمونه یکی از یاران حضرت به نام عبدالله بن زمعة خدمت ایشان رسید. به دلیل نیازی که داشت مقدار بیشتری مال از امام درخواست کرده بود. (۲۳۲ نهج). آن حضرت فرمود «إن هذا المال لیس لی و لا لک و إنما هو فیء للمسلمین و جلب أسیافهم؛ این مال نه متعلق به من و نه متعلق به توست. این غنیمتی است که به مسلمانان بازگشته و با شمشیرهایشان آن را به دست آورد ه اند.» حضرت ادامه می دهند «فإن شرکتهم فی حربهم کان لک مثل حظهم و إلا فجناة أیدیهم لا تکون لغیر أفواههم؛ اگر در جنگ آن ها شرکت داشته ای، بهره تو هم مانند سهم هر یک از آن هاست وگرنه اموال دست آن ها برای دهان های دیگران شایسته نیست».
امام علی(ع) برای حفظ بیت المال به برادرش رحم نشان نداد
* گاهی در بین مردم این تصور ایجاد می شود که مسئولان به دلیل شایستگی و تمایزی که نسبت به سایرین دارند، امتیاز دادن آن ها به خویشاوندان شان طبیعی است. آیا این تصور صحیحی است؟
برای کسی که عدالت ندارد اینگونه است؛ اصل امتیاز دادن باید بر اساس شایستگی های افراد باشد. امام علی(ع) حتی در قبال برادر خویش عقیل بابت بیت المال رحمی قائل نبود. امیرالمؤمنین(ع) ضمن خطبه ای فرمودند: «به خدا سوگند عقیل را در نهایت بینوایی دیدم، از من خواست تا یک صاع از گندم شما مردم را به او ببخشم، در حالی که فرزندانش را از شدت فقر آشفته موی و گردآلود با چهره ای نیلین می دیدم. چند بار نزد من آمد و خواهش خود مکرر کرد و من همچنان به او گوش می دادم و او پنداشت که دینم را به او می فروشم و شیوه خویش وا می گذارم و از پی هوای او می روم. پس پاره آهنی را در آتش گداختم و تا مگر عبرت گیرد، به تنش نزدیک کردم. عقیل همانند بیماری ناله سر داد و بیم آن بود که از حرارتش بسوزد. گفتم: ای عقیل نوحه گران در عزایت بگریند، آیا از حرارت آهنی که انسانی به بازیچه گداخته است می نالی و مرا از آتشی که خداوند جبار به خشم خود افروخته بیمی نباشد؟ تو از این درد می نالی و من از حرارت آتش ننالم؟»
جالب است امام(ع) نه تنها در مسائل مالی و اقتصادی اهل انصاف و عدالت بود و خویشاوندان و فرمانداران خویش را دعوت به این مسئله می کرد و گاهی آن ها را مورد عتاب قرار می داد بلکه از جهت رفتاری نیز اینگونه بود. در نامه ای خطاب به محمد بن ابی ابوبکر زمانی که وی را راهی مصر کرد می فرماید «فاخفض لهم جناحک و ألن لهم جانبک و ابسط لهم وجهک و آس بینهم فی اللحظة و النظرة؛ با مردم فروتن باش، نرمخو و مهربان باش، گشاده رو و خندان باش. در نگاههایت، و در نیم نگاه و خیره شدن به مردم، به تساوی رفتار کن تا بزرگان در ستمکاری تو طمع نکنند». حضرت در بیان علت این رفتار فرمودند: «تا بزرگان در ستمکاری تو طمع نکنند، و ناتوانها در عدالت تو مأیوس نشوند؛ حتی لا یطمع العظماء فی حیفک لهم و لا ییأس الضعفاء من عدلک علیهم». بنابراین عدالت در تمام حیطه های زندگانی حضرت موج می زد و صرفا مرتبط با مسائل مالی و اقتصادی نبود. وقتی یک صفت درون انسان نهادینه می شود، به طور طبیعی نمود آن را در سراسر زندگی فرد مشاهده می کنیم. بنابراین کسی که از عدالت اقتصادی خارج می شود و به فساد می پردازد، باید دانست چنین فردی در تمام ارکان زندگی نتوانسته صفت عدالت را کسب کند. لذا ممکن است در برخورد با دیگران کسی را اکرام کند که برای او سودی داشته باشد.
همچنین روزی در کوفه زنی عرب به همراه یک زن ایرانی نزد حضرت آمدند تا سهم شان را بگیرند. امیرالمؤمنین(ع) به هر دو یکسان پرداخت کرد. زن عرب اعتراض کرد که من عرب و او عجم است و شما به هر دو نفرمان یکسان پرداخت می کنی! حضرت دستش را زیر خاک کرد و دو مشت خاک برداشت و فرمود چه تفاوتی میان این دو مشت خاک وجود دارد؟ زن عرب گفت هیچ. فرمود در نژاد شما چه عرب و چه عجم، همه از آدم هستید و آدم هم از خاک. هیچ تفاوتی نیست و من به هر دوی شما سهم یکسانی می دهم.
بنابراین امیرالمؤمنین(ع) هم خود اهل عدل و انصاف بود و هم مدام به کارگزاران خویش بخشنامه صادر می کرد و اجازه نمی داد تا کسی نسبت به دیگری امتیازی داشته باشد. مصقلة بن هبیرهشیبانی که فرماندار امام در اردشیر خره از نقاط فارس بود، ظاهرا سوءاستفاده ای کرده بود. امام در نامه ۴۳ می نویسد: «إن حق من قبلک و قبلنا من المسلمین فی قسمة هذا الفیء سواء یردون عندی علیه و یصدرون عنه؛ آگاه باش، حق مسلمانانی که نزد من یا پیش تو هستند در تقسیم بیت المال مساوی است، همه باید به نزد من آیند و سهم خود را از من گیرند».
در این بین یک نکته بسیار مهمی وجود دارد که برخی به آن توجه ندارند. وقتی امام علی(ع) به مالک می فرمایند به مصر که می روی، مهربانی و محبت آن ها را درون قلبت جای بده، ادامه می دهند، «إما أخ لک فی الدین و إما نظیر لک فی الخلق». می فرمایند رعیت، یا برادران دینی تو هستند و یا همانند تو در آفرینش. یعنی هر دو نفر در حقوق شهروندی با یکدیگر یکسانند.
هر اندازه به مسئولان پرتوقع امتیاز بدهی سیر نمی شوند
* تبعیض چه تبعاتی در سطح عموم جامعه ایجاد می کند؟
ریشه تبعیض در برخی خواص یک جامعه است. زیرا همان طور که اشاره شد، بسیار پر توقع هستند. هر اندازه به این ها امتیاز بدهی، سیر نمی شوند که هیچ، توقع شان هم بیشتر می شود. اگر مشکلی پیش بیاید، حاضر نمی شوند در رفع آن مشکل با تو شریک باشند، همه به دنبال امتیازهای خود هستند، اما توده مردم اینگونه نیستند بلکه بسیار قانع هستند و در هر مشکلی در کنار حکومت هستند، به شرطی که مسائل را برای آن ها شفاف در میان بگذاری، در این صورت حاضرند تمام تبعات گرفتاری ها را بپذیرند. پس توجهت به توده مردم باشد نه خاصان، زیرا اگر خاصان راضی شدند و توده مردم بر اثر تبعیض ناراضی شدند، چیز دیگری نمی تواند جای آن را پر کند و خشم توده ها باعث نابودی کشور می شود. اما اگر توده مردم راضی شدند و خاصان راضی نشدند، نارضایتی خاصان به واسطه رضایت توده مردم از بین می رود لذا هیچ کاری نمی توانند انجام دهند. بنابراین یکی از بزرگ ترین تبعات تبعیض، نارضایتی و بی اعتمادی عمومی است که ریشه کشور را می خشکاند.
ریشه تبعیض در برخی خواص یک جامعه است. زیرا همان طور که اشاره شد، بسیار پر توقع هستند. هر اندازه به این ها امتیاز بدهی، سیر نمی شوند که هیچ، توقع شان هم بیشتر می شود. اگر مشکلی پیش بیاید، حاضر نمی شوند در رفع آن مشکل با تو شریک باشند، همه به دنبال امتیازهای خود هستند
* یاد روایت پیامبر افتادم که فرمود حکومت با کفر باقی می ماند ولی با ظلم نه.
بله عبارت اینگونه است: «الملک یبقی مع الکفر و لا یبقی مع الظلم». یعنی تکلیف کافران روشن است. حتی ممکن است در کفر خودشان صداقت داشته باشند و از آنجایی که با سیاست نظام اسلامی مرزبندی دارند، تکلیفشان مشخص است. اما ظلم باعث ایجاد تبعیض ها و فسادهای مختلف می شود از این جهت پایه های یک کشور را متزلزل می کند.
خوی اشرافیت جلوداران صدر اسلام را به مسلخ نابودی کشاند
* متأسفانه ناگریز خوی اشرافیت و مترفیت در بین برخی مسئولان رسوخ کرده است. این مسئله در دوران امیرالمؤمنین(ع) چگونه ریشه دواند و برخورد حضرت با این موضوع چگونه بود؟
متأسفانه اساس اشرافیت همان طور که بیان شد، در زمان خلفای اهل سنت پایه گذاری شد و این مسئله در منابع اهل سنت به وفور یافت می شود. خلیفه دوم و سوم در ظاهر کردن اشرافیت اصرار داشتند از این جهت این فرهنگ روز به روز بیشتر شد. از این جهت به قدری اشرافیت و تجمل گرایی گسترش یافته و ریشه دوانیده بود که تبدیل به یکی از مهم ترین چالش های جامعه اسلامی و امیرالمؤمنین(ع) در عصر حکومتشان شد. افراد خاصی مثل طلحه و زبیر به عنوان جلوداران سپاه رسول خدا(ص) به دنبال اشرافیت و مال اندوزی حرکت کردند و بعد زمینه ساز جنگ جمل شد. نکته مهم اینجاست، علاوه بر اینکه نباید بین افراد تبعیض قائل شد، همه شهروندان باید برخوردار از حقوق مساوی شهروندی باشند. بنابراین در جایی که زیر بار عدالت امیرالمؤمنین(ع) نمی رفتند، از آنها سلب امتیاز می شد.
* یعنی حرفشان این بود که سهم بیشتری از بیت المال به آن ها برسد؟
طلحه و زبیر تقسیم اموال را همانگونه می خواستند که در زمان خلفای قبلی بود. حضرت در پاسخ فرمودند: «فإن ذلک أمر لم أحکم أنا فیه برأیی؛ این روشی نبود که به رأی خود و یا با خواسته ی دل و هوس خود انجام داده باشم و به رأی خود حکم ندادم. و لا ولیته هوی منی؛ و به خواسته ی دل من نیست. بل وجدت أنا و أنتما ما جاء به رسول الله (ص) قد فرغ منه؛ بلکه من و شما اینگونه رفتار را از دستورالعمل های پیامبر اسلام آموختیم که چه حکمی آورد و چگونه آن را اجرا کرد؟ فلم أحتج إلیکما فیما قد فرغ الله من قسمه و أمضی فیه حکمه؛ پس نیازی ندیدم در چیزی که حکم آن قطعی است و امضا شده است سؤالی کنم. فلیس لکما و الله عندی و لا لغیرکما فی هذا عتبی؛ به خدا قسم نه برای شما دو نفر (طلحه و زبیر) و نه برای هیچ کس دیگر جایی برای سرزنش و اعتراض به من وجود ندارد.
در جایی هم که فساد رخ می داد، به صورت شفاف به مردم توضیح می دادند تا همگان در جریان باشند و از این طریق جلوی بسیاری از سوءظن ها نسبت به حکومت را می گرفتند. امام علی(ع) به مالک اشتر فرمود «هر گاه رعیت بر تو بد گمان شد، عذر خویش را آشکارا با آنان در میان بگذار و با این کار از بدگمانی نجاتشان ده» چرا که سوء ظن باعث می شود یک امر کوچک را بزرگ و یک کار بزرگ را کوچک جلوه دهند که این باعث بدبینی شهروندان نسبت به سرپرستان جامعه می شود.
انتهای پیام/
گفتگو با هوش مصنوعی
💬 سلام! میخوای دربارهی «پژوهشگر نهج البلاغه: ریشه تبعیض در برخی خواص جامعه نهفته است / خوی اشرافیت جلوداران صف اسلام را به مسلخ نابودی کشاند» بیشتر بدونی؟ من اینجام که راهنماییت کنم.