کرمانشاه یکی از نقاط برجستهی کشور ما است

به گزارش خبرگزاری مهر، متن بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار دست اندرکاران برگزاری کنگره ملی بزرگداشت ۹ هزار و ۸۰۰ شهید استان کرمانشاه که در تاریخ ۱۵ مهر ۱۴۰۳ برگزار شده بود، امروز در محل برگزاری همایش در کرمانشاه منتشر شد.
بیانات ایشان در این دیدار به شرح زیر است:
بسم الله الرحمن الرحیم (۱)
و الحمد لله رب العالمین و الصلاة و السلام علی سیدنا ابی القاسم المصطفی محمد و علی آله الطیبین الطاهرین سیما بقیة الله فی الارضین.
خیلی خوش آمدید برادران عزیز، خواهران عزیز. و خیلی متشکرم از بیانات امام جمعه ی محترم و فرمانده محترم سپاه با این متنی که خواندند که هم زیبا بود، هم پرمغز و پرمطلب بود؛ خیلی ممنون.
کرمانشاه یکی از نقاط برجسته ی کشور ما است. منهای فعالیت در انقلاب و در جنگ و مانند اینها، اساسا کرمانشاه محل اجتماع مذاهب مختلف، قومیتهای مختلف و زندگی آرام و نجیبانه ی با یکدیگر است؛ این وضع کرمانشاه است. و همه ی این مجموعه در همه ی بخشهای این استان، همین محدوده ی طبیعی استان حالا از لحاظ جغرافیایی اسمش را چه بگذاریم، آن مهم نیست مرزداران صادق و صمیمی کشور در آن ناحیه و در آن منطقه بودند. این یک تعریف اجمالی از کرمانشاه است.
بنده هم هر چه به حافظه ی خودم مراجعه می کنم و هر چه از کرمانشاه اطلاع دارم، مایه ی خرسندی و خشنودی هر کسی است که از اینها اطلاع پیدا می کند. بنده کرمانشاه را هم در دوران جنگ دیدم، هم قبل از شروع جنگ آمدم کرمانشاه و آنجا حرکت مردم را [دیدم]. روز بیست ودوم بهمنی من در کرمانشاه بودم. در دوران جنگ، شهرهای مختلف کرمانشاه را خود کرمانشاه و گیلان غرب و اسلام آباد غرب و پاوه و بقیه ی جاها را [دیدم.] این آقای ملا قادر (۲) آن وقت یک ماموستای جوانی بودند در پاوه؛ و مرحوم آقای اشرفی اصفهانی ،(۳) شهید بزرگوار که واقعا امثال ایشان حقا و انصافا مایه ی افتخار است؛ مرحوم اشرفی، پیرمرد، لکن مبارز و با عزم. [همین طور] مردم کرمانشاه که به همان تعبیر رایج خودشان واقعا «پهلوان» و آماده ی دفاع و سینه سپرکرده. بحمدالله خاطرات ما از کرمانشاه، همه خاطرات برجسته و شیرینی است.
در دوران دفاع مقدس و قبل از دفاع مقدس، از اول انقلاب که درگیری ها در آن منطقه ی غرب کشور شروع شد، کرمانشاه خط مقدم بود؛ یعنی اولین گروهی که برای مقابله ی با تجزیه طلبان خائن در منطقه ی کردستان رفتند و حرکت کردند، از کرمانشاه رفتند. اولین گروه، بچه ها و جوانهای کرمانشاه بودند که بوقت، بهنگام فهمیدند که قضیه چیست. ما آن وقت می دیدیم؛ حوادثی را که در آنجا می گذشت، در تهران عده ای بودند اصلا نمی فهمیدند معنای این حادثه چیست؛ به عنوان یک حرکت معمولی مردمی به آن نگاه می کردند؛ دستهای پشت قضیه را و حوادث سنگینی را که این قضیه برای کشور ممکن بود به وجود بیاورد نمی دیدند. جوانهای مبارز کرمانشاه دیدند این را؛ همان اول کار یک جمعی شدند و راه افتادند رفتند برای مواجهه و مقابله. در دوره ی جنگ هم همین جور؛ در آن بمباران های عجیب که در همان اوایل سال ۶۰، بعضی از شهرهای کرمانشاه خلوت شده بود بنده می رفتم آنجا خلوت بود؛ بعضی از شهرها این جور بود که اصلا در کوچه و خیابان آدم کسی را نمی دید لکن مردم ایستادگی کردند، از رزمندگانی که از سایر نقاط به اینجا رفته بودند بخوبی پذیرایی کردند، با آنها همکاری کردند، مجموعه ی نظامی تشکیل دادند، شهدائی هم تقدیم کردند که سردار، اسم این شهدای عزیز را آوردند؛ البته بعضی هایشان را که شهدای برجسته ای بودند ایشان اسم آوردند.
خب؛ حالا ما هستیم و میراث این شهدا؛ ما هستیم و یاد این شهدا. ما امروز چه استفاده ای [و چه کاری] از این حرکت عظیم جوانهای مؤمن و مخلص می توانیم برای کشور و برای اسلام انجام بدهیم؟ این مهم است. این جوانها یک روز سینه سپر کردند و اجازه ندادند که دشمن تجاوز کند به این خاک؛ در آن بیابانها، در آن کوه های سر به فلک کشیده، در آن شرایط سخت ایستادگی کردند. من یادم نمی رود، از این کناره ی جاده می گذشتیم، کوه های «برآفتاب» طرف دست راست ما بود، انسان چشمش که می افتاد به این کوه ها و می دانستیم که مراکز اصلی دشمن بالای این کوه ها است دل انسان فشرده می شد که این جاهای حساس در اختیار دشمن کشور است. خب در آن شرایط، این جوانها ایستادگی کردند هم جوانهای کرمانشاه و هم از سایر جاهایی که به کرمانشاه رفتند و به جبهه های کرمانشاه پیوستند یک عده ای شهید شدند، یک عده ای جانباز شدند. قریب ده هزار نفر از خود این استان شما به شهادت رسیدند؛ دو سه برابر این، جانباز شدند. خب اینها کار خودشان را آن وقت انجام دادند؛ حالا چه؟ حالا آیا کشور از وجود این جوانانی که اگرچه جسمشان نیست اما حقیقتشان حضور دارد بی نیاز است یا نه، الان هم احتیاج دارد؟
من میگویم الان احتیاج کشور به این جوانها کمتر از روز جنگ نیست. امروز ما [به اینها] احتیاج داریم؛ چرا؟ برای خاطر اینکه جنگ دشمن آن روز یک جنگ سخت افزاری نمایان و آشکار بود، امروز یک جنگ ترکیبی است؛ هم جنبه ی سخت افزاری در آن هست، هم جنبه ی نرم افزاری در آن هست؛ هم جنگ جسمانی است، هم جنگ روانی است. امروز دشمن این جوری وارد می شود. هم جنگ با سلاح آتشین و مانند این حرف ها است آن وقتی که لازم بدانند هم جنگ با سلاح فرهنگ است. امروز وضع کشور ما این جوری است. ما قوی هستیم؛ ما امروز نسبت به آن روز صد برابر قوی تر شدیم؛ در این تردید نکنید. ما امروز بحمدالله و به توفیق الهی از همه جهت قابل مقایسه ی با آن روز نیستیم. آن روز دشمن به تهران مرکز کشور موشک میزد، ما حداکثر می توانستیم با توپ مثلا ۱۵۵، من باب مثال بصره را بزنیم، که البته نمی زدیم چون جمعیت بود، مردم بودند، نمی زدیم امروز این جوری نیست؛ امروز می بینید دیگر، وضع جور دیگر است. قوی تر شده ایم اما توطئه های دشمن پیچیده تر شده؛ این مهم است. امروز صرف اینکه ما در میدان جنگ نظامی حاضر باشیم و کار کنیم و تلاش کنیم و موشک بسازیم، کافی نیست. بله، ما در این زمینه ها پیشرفتهای خوبی کرده ایم، اما این کافی نیست؛ ما باید روی دل هایمان، روی روح هایمان، روی زبان هایمان، روی جهت گیری هایمان کار کنیم.
خب، در مجموعه ی «مایی» که میگویم باید کار کنیم «ما باید کار کنیم» «ما» کیست؟ در این مجموعه ی «ما» که همه ی ملت را شامل می شود، چه کسی از همه مؤثرتر است؟ جوانها؛ جوانها مؤثرترند. آن روز هم جوانها رفتند سینه سپر کردند. آیا جوان امروز آنچه را شما راجع به شهدا میدانید، از بن دندان می داند؟ این مهم است. یعنی آیا جوان امروز ما و نسل آینده ی ما به عمق این ارزش و اهمیتی که آن روز حضور شهید در میدان جنگ داشت و کاری که او کرد، امروز واقف است یا نه؟ آیا آن اخلاص را، آن گذشت را، آن اخلاق اسلامی را، آن رفتارهای منطبق با شریعت را که جوانهای ما آن روز در میدان جنگ داشتند، جوان امروز درست شناخته، دانسته، می داند یا نه؟ به این سؤالها شما باید جواب بدهید. این کنگره ها باید به این سؤالها جواب بدهد و اگر خلأیی هست، آن خلأ را پر کند.
جوانهای آن روز ما در واقع از قالب بشری، کأنه خارج شده بودند. در جنگ های دنیا نگاه کنید هم فیلم ها را ببینید، هم داستانها را ببینید و بخوانید؛ درباره ی جنگ های مختلف دنیا هزاران فیلم و داستان نوشته شده رزمنده در میدان جنگ یک موجود لاابالی است، یک موجود بی قید است؛ یک موجودی است که اگر دستش برسد، برای نفس خودش هر غلطی را که بتواند انجام می دهد؛ به دشمن هم که دست پیدا کرد و آن شهر را فتح کرد، برایش غارت کردن و نابود کردن یک کار عادی است؛ رزمندگان در دنیا این جوری هستند. این را مقایسه کنید با رزمنده ی ما که اگر چنانچه در یک محلی در محاصره گرفتار شد و غذا و نان و مانند اینها به او نرسید، و یک مغازه ای آنجا هست که داخل آن بیسکویت هست و این بیسکویت را از روی اضطرار میخورد، هم از ولی فقیه اجازه می گیرد، هم روی کاغذ به آن دکان دار می نویسد که من بیسکویت را خوردم. اینها چیزهایی است که داستان نیست؛ اینها را ما دیده ایم، بنده دیده ام این را، مشاهده کرده ام، اطلاع دارم. جوانهای ما در سوسنگرد مدتی در محاصره بودند، هیچ چیزی به آنها نمی رسید؛ اینها گرسنه بودند، داخل مغازه ها پر بود از غذا و امکانات و کنسرو و از این چیزها؛ نمی خوردند؛ می گفتند باید امام اجازه بدهد. ما از اهواز تکرار، تکرار، اصرار که بخورید، بردارید؛ نمی خوردند! معنای این چیست؟ این تقوا، این پرهیز، این ورع، این اخلاص، این صمیمیت را کجا شما پیدا می کنید؟ این را جوان امروز ما باید بداند؛ این را باید نشان بدهید. این را باید برجسته کنید و نشان بدهید: مقایسه ی بین جوان رزمنده ی ما و نوع رزمنده های دنیا در زمینه ی معنویات، در زمینه ی نیت، در زمینه ی نوع عمل و مانند اینها. این حرف هایی که ما بارها گفته ایم و شنیده ایم و تکرار شده که فداکاری می کند برای هم رزمش؛ اینها اتفاق افتاده. آن که تشنه است، آب نمی آشامد برای اینکه رفیقش تشنه نماند و با تشنگی شهید می شود، از دنیا می رود؛ اینها مهم است.
کارهایی که انجام داده اید که فی الجمله و کوتاه و پرمغز سردار (۴) شمردند، کارهای بسیار خوبی است، اینها همه خوب است؛ منتها این کارها برای چیست؟ برای اثرگذاری است دیگر. بروید سراغ خروجی این کارها؛ ببینید کتاب شما را چند نفر خواندند، چند نفر استفاده کردند، چند نفر یادداشت برداشتند، چند نفر نقاط برجسته ی آن شهیدی را که شما در آن کتاب معرفی کردید در دفترچه شان یادداشت کرده اند برای اینکه از آن استفاده کنند؛ بروید سراغ اینها و روی اینها کار کنید، روی اینها تکیه کنید. مخاطب کارهای شما جوانهایند؛ باید این مجموعه ی کارهایی که انجام می دهید روی جوانها اثر بگذارد. البته این کارها ارزشمند است؛ اگر این کارهای شکلی نباشد، معنا و محتوایی وجود ندارد دیگر؛ مثل وجود خود ماها که اگر جسممان نباشد و قوت نداشته باشد، کار روحی هم انجام نمی گیرد؛ باید انجام بگیرد. با پا باید به مسجد رفت، با دست باید به دیگری کمک کرد؛ بنابراین جسم این کارها خوب است اما مراقب روح این کارها هم باشید. روحش «اثرگذاری» است؛ باید بتواند خروجی درستی را در عرصه ی چشم انداز شما ان شاءالله به وجود بیاورد.
به هر حال ما از شماها برای تلاشتان، برای کار خوبی که انجام می دهید، برای زحمتی که می کشید متشکریم؛ ان شاءالله خداوند از شماها قبول کند، و مردم کرمانشاه را ان شاءالله روزبه روز موفق تر کند. این وحدتی که کرمانشاهی ها دارند، خیلی اش به برکت علمای بزرگوار است؛ همین آقای علما، آقایان عزیزی که آنجا زحمت کشیدند، کار کردند، تلاش کردند؛ اینها خیلی ارزش دارد و توانسته بحمدالله این فضای خوب را به وجود بیاورد.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
(۱ در ابتدای این دیدار حجت الاسلام حبیب الله غفوری (امام جمعه ی کرمانشاه) و سرتیپ بهمن ریحانی (فرمانده سپاه حضرت نبی اکرم استان کرمانشاه) گزارشی ارائه کردند.
(۲ ماموستا ملا قادر قادری (امام جمعه ی پاوه)
(۳ آیت الله عطاالله اشرفی اصفهانی (امام جمعه و نماینده ی حضرت امام در استان کرمانشاه)
(۴ فرمانده سپاه حضرت نبی اکرم استان کرمانشاه
بیانات ایشان در این دیدار به شرح زیر است:
بسم الله الرحمن الرحیم (۱)
و الحمد لله رب العالمین و الصلاة و السلام علی سیدنا ابی القاسم المصطفی محمد و علی آله الطیبین الطاهرین سیما بقیة الله فی الارضین.
خیلی خوش آمدید برادران عزیز، خواهران عزیز. و خیلی متشکرم از بیانات امام جمعه ی محترم و فرمانده محترم سپاه با این متنی که خواندند که هم زیبا بود، هم پرمغز و پرمطلب بود؛ خیلی ممنون.
کرمانشاه یکی از نقاط برجسته ی کشور ما است. منهای فعالیت در انقلاب و در جنگ و مانند اینها، اساسا کرمانشاه محل اجتماع مذاهب مختلف، قومیتهای مختلف و زندگی آرام و نجیبانه ی با یکدیگر است؛ این وضع کرمانشاه است. و همه ی این مجموعه در همه ی بخشهای این استان، همین محدوده ی طبیعی استان حالا از لحاظ جغرافیایی اسمش را چه بگذاریم، آن مهم نیست مرزداران صادق و صمیمی کشور در آن ناحیه و در آن منطقه بودند. این یک تعریف اجمالی از کرمانشاه است.
بنده هم هر چه به حافظه ی خودم مراجعه می کنم و هر چه از کرمانشاه اطلاع دارم، مایه ی خرسندی و خشنودی هر کسی است که از اینها اطلاع پیدا می کند. بنده کرمانشاه را هم در دوران جنگ دیدم، هم قبل از شروع جنگ آمدم کرمانشاه و آنجا حرکت مردم را [دیدم]. روز بیست ودوم بهمنی من در کرمانشاه بودم. در دوران جنگ، شهرهای مختلف کرمانشاه را خود کرمانشاه و گیلان غرب و اسلام آباد غرب و پاوه و بقیه ی جاها را [دیدم.] این آقای ملا قادر (۲) آن وقت یک ماموستای جوانی بودند در پاوه؛ و مرحوم آقای اشرفی اصفهانی ،(۳) شهید بزرگوار که واقعا امثال ایشان حقا و انصافا مایه ی افتخار است؛ مرحوم اشرفی، پیرمرد، لکن مبارز و با عزم. [همین طور] مردم کرمانشاه که به همان تعبیر رایج خودشان واقعا «پهلوان» و آماده ی دفاع و سینه سپرکرده. بحمدالله خاطرات ما از کرمانشاه، همه خاطرات برجسته و شیرینی است.
در دوران دفاع مقدس و قبل از دفاع مقدس، از اول انقلاب که درگیری ها در آن منطقه ی غرب کشور شروع شد، کرمانشاه خط مقدم بود؛ یعنی اولین گروهی که برای مقابله ی با تجزیه طلبان خائن در منطقه ی کردستان رفتند و حرکت کردند، از کرمانشاه رفتند. اولین گروه، بچه ها و جوانهای کرمانشاه بودند که بوقت، بهنگام فهمیدند که قضیه چیست. ما آن وقت می دیدیم؛ حوادثی را که در آنجا می گذشت، در تهران عده ای بودند اصلا نمی فهمیدند معنای این حادثه چیست؛ به عنوان یک حرکت معمولی مردمی به آن نگاه می کردند؛ دستهای پشت قضیه را و حوادث سنگینی را که این قضیه برای کشور ممکن بود به وجود بیاورد نمی دیدند. جوانهای مبارز کرمانشاه دیدند این را؛ همان اول کار یک جمعی شدند و راه افتادند رفتند برای مواجهه و مقابله. در دوره ی جنگ هم همین جور؛ در آن بمباران های عجیب که در همان اوایل سال ۶۰، بعضی از شهرهای کرمانشاه خلوت شده بود بنده می رفتم آنجا خلوت بود؛ بعضی از شهرها این جور بود که اصلا در کوچه و خیابان آدم کسی را نمی دید لکن مردم ایستادگی کردند، از رزمندگانی که از سایر نقاط به اینجا رفته بودند بخوبی پذیرایی کردند، با آنها همکاری کردند، مجموعه ی نظامی تشکیل دادند، شهدائی هم تقدیم کردند که سردار، اسم این شهدای عزیز را آوردند؛ البته بعضی هایشان را که شهدای برجسته ای بودند ایشان اسم آوردند.
خب؛ حالا ما هستیم و میراث این شهدا؛ ما هستیم و یاد این شهدا. ما امروز چه استفاده ای [و چه کاری] از این حرکت عظیم جوانهای مؤمن و مخلص می توانیم برای کشور و برای اسلام انجام بدهیم؟ این مهم است. این جوانها یک روز سینه سپر کردند و اجازه ندادند که دشمن تجاوز کند به این خاک؛ در آن بیابانها، در آن کوه های سر به فلک کشیده، در آن شرایط سخت ایستادگی کردند. من یادم نمی رود، از این کناره ی جاده می گذشتیم، کوه های «برآفتاب» طرف دست راست ما بود، انسان چشمش که می افتاد به این کوه ها و می دانستیم که مراکز اصلی دشمن بالای این کوه ها است دل انسان فشرده می شد که این جاهای حساس در اختیار دشمن کشور است. خب در آن شرایط، این جوانها ایستادگی کردند هم جوانهای کرمانشاه و هم از سایر جاهایی که به کرمانشاه رفتند و به جبهه های کرمانشاه پیوستند یک عده ای شهید شدند، یک عده ای جانباز شدند. قریب ده هزار نفر از خود این استان شما به شهادت رسیدند؛ دو سه برابر این، جانباز شدند. خب اینها کار خودشان را آن وقت انجام دادند؛ حالا چه؟ حالا آیا کشور از وجود این جوانانی که اگرچه جسمشان نیست اما حقیقتشان حضور دارد بی نیاز است یا نه، الان هم احتیاج دارد؟
من میگویم الان احتیاج کشور به این جوانها کمتر از روز جنگ نیست. امروز ما [به اینها] احتیاج داریم؛ چرا؟ برای خاطر اینکه جنگ دشمن آن روز یک جنگ سخت افزاری نمایان و آشکار بود، امروز یک جنگ ترکیبی است؛ هم جنبه ی سخت افزاری در آن هست، هم جنبه ی نرم افزاری در آن هست؛ هم جنگ جسمانی است، هم جنگ روانی است. امروز دشمن این جوری وارد می شود. هم جنگ با سلاح آتشین و مانند این حرف ها است آن وقتی که لازم بدانند هم جنگ با سلاح فرهنگ است. امروز وضع کشور ما این جوری است. ما قوی هستیم؛ ما امروز نسبت به آن روز صد برابر قوی تر شدیم؛ در این تردید نکنید. ما امروز بحمدالله و به توفیق الهی از همه جهت قابل مقایسه ی با آن روز نیستیم. آن روز دشمن به تهران مرکز کشور موشک میزد، ما حداکثر می توانستیم با توپ مثلا ۱۵۵، من باب مثال بصره را بزنیم، که البته نمی زدیم چون جمعیت بود، مردم بودند، نمی زدیم امروز این جوری نیست؛ امروز می بینید دیگر، وضع جور دیگر است. قوی تر شده ایم اما توطئه های دشمن پیچیده تر شده؛ این مهم است. امروز صرف اینکه ما در میدان جنگ نظامی حاضر باشیم و کار کنیم و تلاش کنیم و موشک بسازیم، کافی نیست. بله، ما در این زمینه ها پیشرفتهای خوبی کرده ایم، اما این کافی نیست؛ ما باید روی دل هایمان، روی روح هایمان، روی زبان هایمان، روی جهت گیری هایمان کار کنیم.
خب، در مجموعه ی «مایی» که میگویم باید کار کنیم «ما باید کار کنیم» «ما» کیست؟ در این مجموعه ی «ما» که همه ی ملت را شامل می شود، چه کسی از همه مؤثرتر است؟ جوانها؛ جوانها مؤثرترند. آن روز هم جوانها رفتند سینه سپر کردند. آیا جوان امروز آنچه را شما راجع به شهدا میدانید، از بن دندان می داند؟ این مهم است. یعنی آیا جوان امروز ما و نسل آینده ی ما به عمق این ارزش و اهمیتی که آن روز حضور شهید در میدان جنگ داشت و کاری که او کرد، امروز واقف است یا نه؟ آیا آن اخلاص را، آن گذشت را، آن اخلاق اسلامی را، آن رفتارهای منطبق با شریعت را که جوانهای ما آن روز در میدان جنگ داشتند، جوان امروز درست شناخته، دانسته، می داند یا نه؟ به این سؤالها شما باید جواب بدهید. این کنگره ها باید به این سؤالها جواب بدهد و اگر خلأیی هست، آن خلأ را پر کند.
جوانهای آن روز ما در واقع از قالب بشری، کأنه خارج شده بودند. در جنگ های دنیا نگاه کنید هم فیلم ها را ببینید، هم داستانها را ببینید و بخوانید؛ درباره ی جنگ های مختلف دنیا هزاران فیلم و داستان نوشته شده رزمنده در میدان جنگ یک موجود لاابالی است، یک موجود بی قید است؛ یک موجودی است که اگر دستش برسد، برای نفس خودش هر غلطی را که بتواند انجام می دهد؛ به دشمن هم که دست پیدا کرد و آن شهر را فتح کرد، برایش غارت کردن و نابود کردن یک کار عادی است؛ رزمندگان در دنیا این جوری هستند. این را مقایسه کنید با رزمنده ی ما که اگر چنانچه در یک محلی در محاصره گرفتار شد و غذا و نان و مانند اینها به او نرسید، و یک مغازه ای آنجا هست که داخل آن بیسکویت هست و این بیسکویت را از روی اضطرار میخورد، هم از ولی فقیه اجازه می گیرد، هم روی کاغذ به آن دکان دار می نویسد که من بیسکویت را خوردم. اینها چیزهایی است که داستان نیست؛ اینها را ما دیده ایم، بنده دیده ام این را، مشاهده کرده ام، اطلاع دارم. جوانهای ما در سوسنگرد مدتی در محاصره بودند، هیچ چیزی به آنها نمی رسید؛ اینها گرسنه بودند، داخل مغازه ها پر بود از غذا و امکانات و کنسرو و از این چیزها؛ نمی خوردند؛ می گفتند باید امام اجازه بدهد. ما از اهواز تکرار، تکرار، اصرار که بخورید، بردارید؛ نمی خوردند! معنای این چیست؟ این تقوا، این پرهیز، این ورع، این اخلاص، این صمیمیت را کجا شما پیدا می کنید؟ این را جوان امروز ما باید بداند؛ این را باید نشان بدهید. این را باید برجسته کنید و نشان بدهید: مقایسه ی بین جوان رزمنده ی ما و نوع رزمنده های دنیا در زمینه ی معنویات، در زمینه ی نیت، در زمینه ی نوع عمل و مانند اینها. این حرف هایی که ما بارها گفته ایم و شنیده ایم و تکرار شده که فداکاری می کند برای هم رزمش؛ اینها اتفاق افتاده. آن که تشنه است، آب نمی آشامد برای اینکه رفیقش تشنه نماند و با تشنگی شهید می شود، از دنیا می رود؛ اینها مهم است.
کارهایی که انجام داده اید که فی الجمله و کوتاه و پرمغز سردار (۴) شمردند، کارهای بسیار خوبی است، اینها همه خوب است؛ منتها این کارها برای چیست؟ برای اثرگذاری است دیگر. بروید سراغ خروجی این کارها؛ ببینید کتاب شما را چند نفر خواندند، چند نفر استفاده کردند، چند نفر یادداشت برداشتند، چند نفر نقاط برجسته ی آن شهیدی را که شما در آن کتاب معرفی کردید در دفترچه شان یادداشت کرده اند برای اینکه از آن استفاده کنند؛ بروید سراغ اینها و روی اینها کار کنید، روی اینها تکیه کنید. مخاطب کارهای شما جوانهایند؛ باید این مجموعه ی کارهایی که انجام می دهید روی جوانها اثر بگذارد. البته این کارها ارزشمند است؛ اگر این کارهای شکلی نباشد، معنا و محتوایی وجود ندارد دیگر؛ مثل وجود خود ماها که اگر جسممان نباشد و قوت نداشته باشد، کار روحی هم انجام نمی گیرد؛ باید انجام بگیرد. با پا باید به مسجد رفت، با دست باید به دیگری کمک کرد؛ بنابراین جسم این کارها خوب است اما مراقب روح این کارها هم باشید. روحش «اثرگذاری» است؛ باید بتواند خروجی درستی را در عرصه ی چشم انداز شما ان شاءالله به وجود بیاورد.
به هر حال ما از شماها برای تلاشتان، برای کار خوبی که انجام می دهید، برای زحمتی که می کشید متشکریم؛ ان شاءالله خداوند از شماها قبول کند، و مردم کرمانشاه را ان شاءالله روزبه روز موفق تر کند. این وحدتی که کرمانشاهی ها دارند، خیلی اش به برکت علمای بزرگوار است؛ همین آقای علما، آقایان عزیزی که آنجا زحمت کشیدند، کار کردند، تلاش کردند؛ اینها خیلی ارزش دارد و توانسته بحمدالله این فضای خوب را به وجود بیاورد.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
(۱ در ابتدای این دیدار حجت الاسلام حبیب الله غفوری (امام جمعه ی کرمانشاه) و سرتیپ بهمن ریحانی (فرمانده سپاه حضرت نبی اکرم استان کرمانشاه) گزارشی ارائه کردند.
(۲ ماموستا ملا قادر قادری (امام جمعه ی پاوه)
(۳ آیت الله عطاالله اشرفی اصفهانی (امام جمعه و نماینده ی حضرت امام در استان کرمانشاه)
(۴ فرمانده سپاه حضرت نبی اکرم استان کرمانشاه
گفتگو با هوش مصنوعی
💬 سلام! میخوای دربارهی «کرمانشاه یکی از نقاط برجستهی کشور ما است» بیشتر بدونی؟ من اینجام که راهنماییت کنم.