محاسنی که <a href="/fa/dashboard/ class="text info">علی(ع)</a> حرکت داد

به گزارش مشرق، زیدیه به عنوان یکی از مذاهب اسلامی، درواقع مذهبی است بین شیعه و سنی. زیدیها از این نظر که به ولایت امیرالمؤمنین(ع) اعتقاد دارند و امامت را فقط در سادات میبینند به شیعه نزدیک میشوند و از این نظر که فقهشان به فقه حنفی نزدیک است و کلامشان به کلام معتزلی، به اهل تسنن نزدیک میشوند. در طول تاریخ مناطق اصلی مذهب زیدیه در ایران و یمن بوده است.
در شمال ایران(در گیلان و گرگان و طبرستان که مازندران فعلی است) قرنها مردم مذهب زیدی داشتند. علما و ائمه زیدیه آثار بسیار زیادی را به نگارش درآوردند که حجم قابل توجهی از این آثار در دفاع از حقانیت امیرالمؤمنین(ع) و اثبات ولایت و امامت آن حضرت است. متاسفانه ما چندان با میراث زیدی آشنایی نداریم و از آن برای بیان اعتقاداتمان و حتی استفادههای تاریخی بهره نمیبریم. در اهل تسنن هم همین طور است. ضعف تاریخی، جهل و عدم درک صحیحی از زیدیه وجود دارد. برای نمونه خیلی از آثار زیدی هستند که اهل سنت آنها را از آثار خودشان میدانند.
اهل سنت همواره المصنف عبدالرزاق صنعانی-که مشتمل بر چندین جلد است- یا المصنف ابوبکر بن ابی شیبه کوفی -که آن هم بالغ بر چندین جلد است- را جزء متون خودشان میدانستند، درصورتی که هر دو نویسنده زیدی هستند. تفسیر فرات کوفی در بین ما شیعیان همین وضع را دارد، تفسیری که نویسندهاش زیدی است و ما او را امامی میدانیم. این کتابهایی است که ما میشناسیم. کتابهای فراوانی هم هستند که از وجودشان هیچ اطلاعی نداریم و مطالب بسیار نافعی در آنها یافت میشود.
برای نمونه و در حد وسع این یادداشت مطالبی درباره شهادت و حرم امام علی(ع) از منابع زیدی نقل می شود. اولین کتابی که از آن یاد می کنم، کتاب مهم و باارزش«الافاده فی تاریخ الائمة الساده» از امام ابوطالب هارونی است [تصحیح و تحقیق محمدکاظم رحمتی، تهران: میراث مکتوب، ۱۳۸۷ش].
امام ابوطالب هارونی(متوفی ۴۲۴) امام زیدیان ایران بوده است. زیدیها به چند امام در یک زمان قائلند یعنی در یک زمان زیدیان ایران امامی داشتند و زیدیان یمن امامی دیگر. امام ابوطالب هارونی این کتاب را در معرفی امامان زیدیه از آغاز تا زمان خود نوشته است. اولین امام، امام علی(ع) است و دومین و سومین امام، امام حسن و امام حسین(ع) و امام چهارم زیدبن علی بن حسین بن علی بن ابی طالب است نه امام علی بن الحسین(ع) و بعد هم بقیه امامان زیدیه(که به بحث از آنان نمی پردازیم و در مقام معرفی مذهب زیدیه نیستیم). در آن کتاب(الافاده فی تاریخ الائمة الساده) بحث جالبی درباره نجف و مشهد آمده است. امام علی بن موسی الرضا(ع) نزد زیدیه نیز امام است. نکتهای که هارونی در کتابش مطرح میکند این است که درمورد اینکه قبر علی(ع) در نجف است یا نه، برخی شبهه آفریده اند.
میگفتند: «چه کسی گفته است؟ معلوم نیست. از کجا معلوم در مسجد کوفه یا در خانهاش نباشد؟» این شبهه، شبهه ای تاریخی است و سید احمدبن طاووس به این شبهه جواب داده و کتابی نوشته به نام «فرحه الغری فی تعیین قبر امیرالمؤمنین علی.» این کتاب چنان ارزشمند بوده که علامه مجلسی در دوره صفوی آن را به فارسی ترجمه میکند. پس تردیدی نداریم در اینکه قبر ایشان در نجف است. هارونی اولا در اثبات اینکه قبر آن حضرت در نجف است، میگوید: «امام حسن(ع) گواهی داده، جعفر صادق رضی الله عنه -به تعبیر او- گواهی داده، زیدبن علی گواهی داده و همین برای ما کافی است.»
اما میگوید «چرا مخالفان این شبهه را مطرح میکنند» و پاسخ می دهد که «تنفیرا للناس عن الزیاره»؛ برای اینکه مردم به زیارت علی(ع) نروند و دور قبر علی(ع) شلوغ نشود. «واغتیاظا من اجتماع الناس فی المشهد المقدس»؛ غیظ پیدا میکنند که مردم آنجا جمع شوند و آنجا به ذکر آل رسول الله(ص) آباد باشد و نکته مهمی مطرح میکند و میگوید برخی بنا را بر مخالفت با اهل بیت(ع) گذاشتند «حتی فی مواضع قبورهم.» یعنی از نظر آنان اهل بیت، خودشان نمیدانند قبر پدرشان کجاست و حتی در این هم، با آنها مخالفت میکنند. اما نکتهای که راجع به امام رضا(ع) مطرح میکند این است که با وجود اینکه در زمان نویسنده یعنی امام هارونی، هنوز بنی عباس [بر سر کار] بودهاند، قبور خلفای عباسی پیشین کجاست؟ اما درباره قبر علی بن موسی الرضا که میخواستند او را زیر پای هارون دفن کنند که مثلا بگویند ایشان شأنش از هارون پایینتر است، میگوید: «چه کسی از هارون یاد میکند؟ اصلا همه میگویند مشهدالرضا. چه کسی می داند که اینجا هارون الرشیدی هم دفن است و حتی اگر بداند به لعن و نفرین است. میگوید کل خراسان و آن منطقه به اسم امام رضا(ع) است درحالی که بنی عباس هنوز هستند. پس کسی که خدا بخواهد او را مطرح کند کسی نمیتواند او را بپوشاند و کسی هم که خدا ذلیلش کند هیچ کس نمیتواند او را عزیز کند.»
کتاب دیگری هم که می خواهم به آن اشاره کنم و در نوع خودش بی نظیر است، کتابی است از سیدهادی بن ابراهیم بن علی وزیر از علمای زیدی یمن در قرن نهم به نام «البروج فی اسماء امیرالمؤمنین» [قم، دانشگاه ادیان و مذاهب، ۱۳۸۷ش].
در این کتاب اوصاف، کنیهها و لقبها و اسامی حضرت را گردآوری کرده که ۲۹۰ عنوان شده و این تعداد همه مستند است؛ یا دلیل قرآنی برای آن ذکر کرده یا روایی یا تواتر. یکی از القابی که برای آن حضرت ذکر کرده «الباذل نفسه فی الله» است یعنی کسی که جانش را به خدا هدیه کرد و در توضیح آن نوشته است چه در زمان رسول خدا(ص) و چه بعد از آن، بارها خود را در معرض شهادت در راه خدا قرار داد. مثلا در لیله المبیت و در غزوه بدر و سایر مواردی که ذکر آن به درازا می انجامد. لقب دیگر امام(ع) را «واقی رسول الله بنفسه» ذکر کرده یعنی کسی که با جانش از رسول خدا(ص) حفاظت کرد که مراد از آن ماجرای لیله المبیت است و مولف شأن نزول آیه ۲۰۷ سوره بقره(ومن الناس من یشری نفسه ابتغاء مرضات الله) را فداکاری آن حضرت دانسته است.
«الظامی الی لقاءالله» که بیان کننده شوق آن حضرت به مرگ و ملحق شدن به رسول خدا(ص) و فاطمه زهرا(س) و یارانش مانند عمار یاسر است. مولف از نهج البلاغه که از آثار مورد توجه زیدیه است، نقل کرده که آن حضرت شهادت را بهترین مرگ دانسته و مرگ در بستر را ناگوار دانسته است. سیدهادی بن ابراهیم بن علی وزیر در همین قسمت از کتابش از نهج البلاغه نقل کرده که رسول خدا(ص) به امام علی(ع) فرمود شهادت به دنبال تو است؛ در آن هنگام صبر تو چگونه خواهد بود و ایشان به رسول خدا عرض کرده: «این از مواطن بشارت و شکر است و از مواطن صبر نیست.» مولف اضافه کرده که کلامی بهتر از این درباره شهادت گفته نشده است. لقب دیگری که درباره شهادت ایشان آورده «شهید» است که همین روایت را ذیل این لقب هم تکرار کرده و این قسمت را با شعری از بکربن حماد تاهرتی به پایان برده که بنده نیز آن را حسن ختام این نوشتار قرار می دهم:
وهز علی بالعراقین لحیه
مصیبتها جلت علی کل مسلم
وقال سیأتیها من الله حادث
ویخضبها اشقی البریة بالدم
علی در عراقین محاسنی را تکان داد که مصیبتش برای هر مسلمانی عظیم و دشوار شد.
پس [علی] فرمود: «به زودی از سوی خدا برای آن محاسن حادثه ای پیش خواهد آمد و شقی ترین مردم آن را با خون رنگین خواهد کرد.»
*سعید طاوسی مسرور، عضو هیات علمی دانشکده الهیات دانشگاه علامه طباطبایی / فرهیختگان
در شمال ایران(در گیلان و گرگان و طبرستان که مازندران فعلی است) قرنها مردم مذهب زیدی داشتند. علما و ائمه زیدیه آثار بسیار زیادی را به نگارش درآوردند که حجم قابل توجهی از این آثار در دفاع از حقانیت امیرالمؤمنین(ع) و اثبات ولایت و امامت آن حضرت است. متاسفانه ما چندان با میراث زیدی آشنایی نداریم و از آن برای بیان اعتقاداتمان و حتی استفادههای تاریخی بهره نمیبریم. در اهل تسنن هم همین طور است. ضعف تاریخی، جهل و عدم درک صحیحی از زیدیه وجود دارد. برای نمونه خیلی از آثار زیدی هستند که اهل سنت آنها را از آثار خودشان میدانند.
اهل سنت همواره المصنف عبدالرزاق صنعانی-که مشتمل بر چندین جلد است- یا المصنف ابوبکر بن ابی شیبه کوفی -که آن هم بالغ بر چندین جلد است- را جزء متون خودشان میدانستند، درصورتی که هر دو نویسنده زیدی هستند. تفسیر فرات کوفی در بین ما شیعیان همین وضع را دارد، تفسیری که نویسندهاش زیدی است و ما او را امامی میدانیم. این کتابهایی است که ما میشناسیم. کتابهای فراوانی هم هستند که از وجودشان هیچ اطلاعی نداریم و مطالب بسیار نافعی در آنها یافت میشود.
برای نمونه و در حد وسع این یادداشت مطالبی درباره شهادت و حرم امام علی(ع) از منابع زیدی نقل می شود. اولین کتابی که از آن یاد می کنم، کتاب مهم و باارزش«الافاده فی تاریخ الائمة الساده» از امام ابوطالب هارونی است [تصحیح و تحقیق محمدکاظم رحمتی، تهران: میراث مکتوب، ۱۳۸۷ش].
امام ابوطالب هارونی(متوفی ۴۲۴) امام زیدیان ایران بوده است. زیدیها به چند امام در یک زمان قائلند یعنی در یک زمان زیدیان ایران امامی داشتند و زیدیان یمن امامی دیگر. امام ابوطالب هارونی این کتاب را در معرفی امامان زیدیه از آغاز تا زمان خود نوشته است. اولین امام، امام علی(ع) است و دومین و سومین امام، امام حسن و امام حسین(ع) و امام چهارم زیدبن علی بن حسین بن علی بن ابی طالب است نه امام علی بن الحسین(ع) و بعد هم بقیه امامان زیدیه(که به بحث از آنان نمی پردازیم و در مقام معرفی مذهب زیدیه نیستیم). در آن کتاب(الافاده فی تاریخ الائمة الساده) بحث جالبی درباره نجف و مشهد آمده است. امام علی بن موسی الرضا(ع) نزد زیدیه نیز امام است. نکتهای که هارونی در کتابش مطرح میکند این است که درمورد اینکه قبر علی(ع) در نجف است یا نه، برخی شبهه آفریده اند.
میگفتند: «چه کسی گفته است؟ معلوم نیست. از کجا معلوم در مسجد کوفه یا در خانهاش نباشد؟» این شبهه، شبهه ای تاریخی است و سید احمدبن طاووس به این شبهه جواب داده و کتابی نوشته به نام «فرحه الغری فی تعیین قبر امیرالمؤمنین علی.» این کتاب چنان ارزشمند بوده که علامه مجلسی در دوره صفوی آن را به فارسی ترجمه میکند. پس تردیدی نداریم در اینکه قبر ایشان در نجف است. هارونی اولا در اثبات اینکه قبر آن حضرت در نجف است، میگوید: «امام حسن(ع) گواهی داده، جعفر صادق رضی الله عنه -به تعبیر او- گواهی داده، زیدبن علی گواهی داده و همین برای ما کافی است.»
اما میگوید «چرا مخالفان این شبهه را مطرح میکنند» و پاسخ می دهد که «تنفیرا للناس عن الزیاره»؛ برای اینکه مردم به زیارت علی(ع) نروند و دور قبر علی(ع) شلوغ نشود. «واغتیاظا من اجتماع الناس فی المشهد المقدس»؛ غیظ پیدا میکنند که مردم آنجا جمع شوند و آنجا به ذکر آل رسول الله(ص) آباد باشد و نکته مهمی مطرح میکند و میگوید برخی بنا را بر مخالفت با اهل بیت(ع) گذاشتند «حتی فی مواضع قبورهم.» یعنی از نظر آنان اهل بیت، خودشان نمیدانند قبر پدرشان کجاست و حتی در این هم، با آنها مخالفت میکنند. اما نکتهای که راجع به امام رضا(ع) مطرح میکند این است که با وجود اینکه در زمان نویسنده یعنی امام هارونی، هنوز بنی عباس [بر سر کار] بودهاند، قبور خلفای عباسی پیشین کجاست؟ اما درباره قبر علی بن موسی الرضا که میخواستند او را زیر پای هارون دفن کنند که مثلا بگویند ایشان شأنش از هارون پایینتر است، میگوید: «چه کسی از هارون یاد میکند؟ اصلا همه میگویند مشهدالرضا. چه کسی می داند که اینجا هارون الرشیدی هم دفن است و حتی اگر بداند به لعن و نفرین است. میگوید کل خراسان و آن منطقه به اسم امام رضا(ع) است درحالی که بنی عباس هنوز هستند. پس کسی که خدا بخواهد او را مطرح کند کسی نمیتواند او را بپوشاند و کسی هم که خدا ذلیلش کند هیچ کس نمیتواند او را عزیز کند.»
کتاب دیگری هم که می خواهم به آن اشاره کنم و در نوع خودش بی نظیر است، کتابی است از سیدهادی بن ابراهیم بن علی وزیر از علمای زیدی یمن در قرن نهم به نام «البروج فی اسماء امیرالمؤمنین» [قم، دانشگاه ادیان و مذاهب، ۱۳۸۷ش].
در این کتاب اوصاف، کنیهها و لقبها و اسامی حضرت را گردآوری کرده که ۲۹۰ عنوان شده و این تعداد همه مستند است؛ یا دلیل قرآنی برای آن ذکر کرده یا روایی یا تواتر. یکی از القابی که برای آن حضرت ذکر کرده «الباذل نفسه فی الله» است یعنی کسی که جانش را به خدا هدیه کرد و در توضیح آن نوشته است چه در زمان رسول خدا(ص) و چه بعد از آن، بارها خود را در معرض شهادت در راه خدا قرار داد. مثلا در لیله المبیت و در غزوه بدر و سایر مواردی که ذکر آن به درازا می انجامد. لقب دیگر امام(ع) را «واقی رسول الله بنفسه» ذکر کرده یعنی کسی که با جانش از رسول خدا(ص) حفاظت کرد که مراد از آن ماجرای لیله المبیت است و مولف شأن نزول آیه ۲۰۷ سوره بقره(ومن الناس من یشری نفسه ابتغاء مرضات الله) را فداکاری آن حضرت دانسته است.
«الظامی الی لقاءالله» که بیان کننده شوق آن حضرت به مرگ و ملحق شدن به رسول خدا(ص) و فاطمه زهرا(س) و یارانش مانند عمار یاسر است. مولف از نهج البلاغه که از آثار مورد توجه زیدیه است، نقل کرده که آن حضرت شهادت را بهترین مرگ دانسته و مرگ در بستر را ناگوار دانسته است. سیدهادی بن ابراهیم بن علی وزیر در همین قسمت از کتابش از نهج البلاغه نقل کرده که رسول خدا(ص) به امام علی(ع) فرمود شهادت به دنبال تو است؛ در آن هنگام صبر تو چگونه خواهد بود و ایشان به رسول خدا عرض کرده: «این از مواطن بشارت و شکر است و از مواطن صبر نیست.» مولف اضافه کرده که کلامی بهتر از این درباره شهادت گفته نشده است. لقب دیگری که درباره شهادت ایشان آورده «شهید» است که همین روایت را ذیل این لقب هم تکرار کرده و این قسمت را با شعری از بکربن حماد تاهرتی به پایان برده که بنده نیز آن را حسن ختام این نوشتار قرار می دهم:
وهز علی بالعراقین لحیه
مصیبتها جلت علی کل مسلم
وقال سیأتیها من الله حادث
ویخضبها اشقی البریة بالدم
علی در عراقین محاسنی را تکان داد که مصیبتش برای هر مسلمانی عظیم و دشوار شد.
پس [علی] فرمود: «به زودی از سوی خدا برای آن محاسن حادثه ای پیش خواهد آمد و شقی ترین مردم آن را با خون رنگین خواهد کرد.»
*سعید طاوسی مسرور، عضو هیات علمی دانشکده الهیات دانشگاه علامه طباطبایی / فرهیختگان
گفتگو با هوش مصنوعی
💬 سلام! میخوای دربارهی «محاسنی که علی(ع) حرکت داد» بیشتر بدونی؟ من اینجام که راهنماییت کنم.