شعری برای افغانستان امروز



خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) _ شعر

ابوالقاسم تقوایی

شعری برای افغانستان امروز

پس تیر خورد و خون به پر گل ضمیمه کرد

یک استخوان به حنجر بلبل ضمیمه کرد

چشمم فرو نشست: نظاره حرام نیست؟

لبخند زد مرا و مرا پل ضمیمه کرد

گفتم که یار! دست تو و این خشاب سرد؟

جای گلوله اسلحه را گل ضمیمه کرد

گفتم چه رفته بر سرمان عشق خون شده؟

قلب مرا به گوشه ی کاکل ضمیمه کرد

ای زخم ها که همدم هرروزه ی منید!

آیا توان هنوز تحمل ضمیمه کرد؟

من کابلم که غیر خرابی ندیده است

خورشید را به زخمی کابل ضمیمه کرد

انتهای پیام

پرسش و پاسخ در شعری برای افغانستان امروز

گفتگو با هوش مصنوعی