سالگرد کرونایی یک شهید +عکس



به گزارش مشرق، با خانه تکانی عید هر سالش که از یکی دو ماه مانده به بهار شروع و در آخر زمستان تمام میشد، فرش و دیوار و مبل و منزل همیشه تمیزش را از نو گرد می گرفت، تا مهمان ها وقتی برای عیددیدنی آمدند دیدنش، فرش و دیوار و مبل و منزلش برق بزنند مثل همیشه.

هر سال ته ذهنش این بود که کارهای عیدش را که می کند، حواسش به مجلس سه هفته بعد از نوروزش هم باشد و طوری خانه را بتکاند که برقش تا مجلس سال شهید بماند.

امسال اسفند، وقتی وبای مدرن با اسم کرونا، تا همه ی جای جهان و حتا تا شهر کوچک مرزی ما هم آمد، نه نگران این بود که خدای ناکرده، کوئید ۱۹ راه گلوی او را هم بگیرد و او را قرنطینه و بستری و بیمار کند و نه نگران این بود که وقتی قرنطینه را نسخه کردند برای همه مردم و او هم مثل مردم، مجبور به بیرون نرفتن از خانه شد، حوصله اش سر برود از اقامت اجباری در خانه و ندیدن دو سه چهار پنج هفته ای کوچه و خیابان و کوی و برزن.

که از همان اولش، دل نگران برگزاری مجلس هفته ی سوم فروردینش بود.

چرا راه دور بروم؟ از فردای روزی که خبر را در ۲۲ فروردین ۶۲ یعنی سی و هفت سال پیش شنید، خانه اش را مهیای مهمان کرد و در همه ی این ۳۷ سال که گذشت، هیچ بهاری به روز ۲۰ و چندمش نرسید الا این که خانه اش را از نو برق انداخت و چائی دم کرد و شیرینی چید دور دوری و روضه خوان خبر کرد برای خواندن مرثیه ی شهادت شوهرش.

مادرم در همه ی این ۳۷ بهار، یاد پدرم را گرامی داشته. در همه ی این سال ها برای روز #شهادت، مجلس منعقد کرده و حلوا پخته -که تنها شیرینی از دست دادن عزیزست-. در همه ی این قریب به ۴۰ سال که شویش را تا بهشت بدرقه کرده، هیچ خانه تکانی ای نکرده الا به این نیت که چند روز بعد از مراسم عید دیدنی و دید و بازدیدهای معمول، مردم دوباره کلون در خانه اش را خواهند کوفت و این بار برای گرامی داشت یاد شهادت، از در تو خواهند آمد. و همه ی این سال ها، حتا خانه تکانی آخر سالش رنگ اخلاص و بوی شهادت داشت… .

اما امسال که همه چیز و همه جا و همه ی مراسم ها تعطیلند، مجلسش با دو تن برگزار خواهد شد؛ شهید و شاهدش. و شاید گرم ترین و خاص ترین مجلس تمام این سال ها.

گاهی فکر می کنم کرونا، تنهائی اجباری ای ساخته که فارغ از هیاهوها و داد و بیدادها، خلوتی خلق کند برای اهلش. تنهائی ای که خیلی وقت بود لازمش داشتیم و فراموشش کرده بودیم.

تک مهمان سالگرد امسال بابا، خود شهیدست و تک میزبان، خود مادرم. این شاید بهترین و خاص ترین مجلس همه ی این سال هاست. مهمانی ای که میزبان، چندین و چند روزست مهیایش شده و پیش کشی ش ختمی ست که سوره های کوتاه جزء سی ام از آن مانده که بعد از نماز صبج ۲۲ فروردین ۹۹ که صدق الله ش ختم شود به نیت هدیه به روح شهید.

پدرم؛ کرونای ناخوانده ی واگیردار برغم همه ی بدی هائی که داشت، برکتی ساخت تا امسال برای سالگرد شهادتت، بر خلاف همه ی این سال ها، نه از تو که از قامت برافراشته و استوار زنی بنویسم که یک تنه ایستاد و نگذاشت شمع شهادت تو در وزش همه ی طوفان ها و بلاهای این چندین و چند دهه، خاموش شود. و خدا جای حق نشسته که مزد آن ها که کار زینبی کردند را معادل شهادت حسینی قرار داد… .



(عکس را مادرم در سالی گرفته که پدرم شهردار چایپاره بود. و هنوز آن فلاسک و قوری و سماور و سینی جلویش و قابلمه و والر و میز و همه چیز عکس را نگه داشته. حتا پدرم را! که ظاهرا دیگر جسمش در میان جمع نیست!)
گفتگو با هوش مصنوعی

💬 سلام! می‌خوای درباره‌ی «سالگرد کرونایی یک شهید +عکس» بیشتر بدونی؟ من اینجام که راهنماییت کنم.