ائمه خزانه داران خداوند در آسمان و زمین / جایگاه و منزلت علمی ائمه

به گزارش خبرنگار مهر، متن زیر برشی از کتاب «معرفت امام زمان» اثر ابراهیم شفیعی سروستانی است که در ادامه می خوانید؛
شیخ صدوق (ره) در کتاب الهدایة [فی الأصول و الفروع] در «باب الإمامه» پس از بیان مبانی امامت و اصول اعتقاد شیعه در این زمینه، به موضوع معرفت امامان پرداخته و در ذیل بابی با عنوان «باب شناخت امامانی که پس از پیامبر، حجت بر مردم هستند»، به تفصیل در این زمینه سخن گفته است. در بخش های قبلی این سلسله یادداشت به برخی از این ویژگی ها اشاره شد و اکنون در ادامه ویژگی های بعدی را می خوانیم:
جایگاه های علم الهی
شیخ صدوق (ره) در ادامه بیان ویژگی های امامان معصوم (ع)، درباره جایگاه و منزلت علمی ائمه می فرماید: [واجب است معتقد باشد که] آنها جایگاه (و خزانه) علم الهی اند. [۱] در این زمینه نیز روایات فراوانی از ائمه معصومین (ع) نقل شده است؛ تا آنجا که در برخی از مجامع روایی، ابواب ویژه ای به نقل روایات وارد شده در این موضوع اختصاص یافته است که از آن جمله می توان به بصائر الدرجات، [۲] الکافی [۳] و بحارالانوار [۴] اشاره کرد.
در روایتی از امام باقر (ع)، در این زمینه چنین آمده است: والله إنا لخزان الله فی سمائه و أرضه لا علی ذهب و لا علی فضة إلا علی علمه. [۵] به خدا سوگند، ما خزانه داران خدا در آسمان و زمین او هستیم، ولی نه بر طلا و نقره، بلکه بر علم او. امام صادق (ع) نیز در این باره می فرماید: نحن ولاة أمرالله و خزنة علم الله و عیبة وحی الله. [۶] ما سرپرستان امر خدا، خزانه داران علم خدا و جایگاه وحی خدا هستیم.
در زیارت «جامعه کبیره» که از امام هادی (ع) نقل شده است، نیز خطاب به ائمه اهل بیت (ع) عرضه می داریم: السلام علیکم یا أهل بیت النبوة… و خزان العلم. [۷] سلام بر شما ای خاندان پیامبر… و خزانه داران دانش.
در پاره ای دیگر از روایات، با دسته بندی علوم خداوند به علم خاص (علمی که تنها مخصوص خداوند است و کسی از آن آگاهی ندارد) و علم عام (علمی که فرشتگان مقرب و انبیای مرسل از آن آگاهی دارند)، تصریح شده است که ائمه اهل بیت (ع) نیز چون فرشتگان مقرب و انبیای مرسل از علم عام خداوند بهره مندند.
در یکی از روایاتی که در این زمینه از امام باقر (ع) نقل شده است، چنین می خوانیم: إن لله علما عاما و علما خاصا فأما الخاص فالذی لم یطلع علیه ملک مقرب و لا نبی مرسل و أما علمه العام الذی اطلعت علیه الملائکة المقربین و الأنبیاء المرسلین قد رفع ذلک کله إلینا. [۸] همانا برای خداوند، دو علم است؛ علم عام و علم خاص. علم خاص، علمی است که [حتی] فرشتگان مقرب و پیامبران مرسل هم از آن آگاهی ندارند. علم عام خداوند که فرشتگان مقرب و پیامبران مرسل از آن آگاهند، به طور کامل به ما ارزانی شده است. از امام صادق (ع) نیز روایاتی به همین مضمون نقل شده است. [۹]
پرسشی که در اینجا مطرح می شود، این است که این علوم چگونه به امامان معصوم (ع) افاضه می شود؟ در پاسخ این پرسش باید گفت که بر اساس برخی روایات، ائمه (ع) علوم خود را از سه طریق دریافت می کنند: ۱- ارث بردن از پدران خویش (علومی که از پیامبر اکرم (ص) به علی (ع) و از آن حضرت نسل بعد از نسل به همه امامان منتقل شده است)؛ ۲- منابع مکتوب (کتاب هایی مانند صحیفه و جامعه از امام علی (ع) به فرزندان معصومش به ارث رسیده و دست به دست گشته است)؛ ۳- الهام ربانی (علومی که از طریق فرشته وحی یا به طور مستقیم به آنان الهام می شود).
در روایتی که از امام موسی بن جعفر ۸ نقل شده است، در این زمینه چنین می خوانیم: مبلغ علمنا علی ثلاثة وجوه: ماض و غابر و حادث. فأما الماضی فمفسر و أما الغابر فمزبور و أما الحادث فقذف فی القلوب و نقر فی الأسماع و هو أفضل علمنا و لانبی بعد نبینا. [۱۰]
آنچه علم ما بدان راه پیدا می کند بر سه قسم است: گذشته، آینده و پدید شونده. گذشته [برای ما] تفسیر شده است؛ آینده [برای ما] نوشته شده است و پدیده شونده از طریق انداختن در دل و تأثیر در گوش [به ما الهام می شود]. این [قسم اخیر] بهترین دانش ماست و پیامبری پس از پیامبر ما نیست.
در تعلیقه ای که فیض کاشانی (ره) بر این روایت دارد، در توضیح این سخن امام کاظم (ع) که می فرماید: «پیامبری پس از پیامبر ما نیست» چنین آمده است: چون خبر دادن از فرشته، نزد مردم تنها مخصوص پیامبران است، این سخن امام (ع) [که برخی از علوم از راه الهام به ما می رسد] این توهم را ایجاد می کند که آن حضرت ادعای پیامبری کرده است، از این رو، ایشان این توهم را با این جمله که «پیامبری پس از پیامبر ما نیست» رد می کند؛ زیرا تفاوت پیامبر و محدث تنها در دیدن و ندیدن فرشته است، نه شنیدن صدای او. [۱۱]
به بیان دیگر، آن حضرت با این جمله می خواهند بگویند اگرچه به ما نیز چون پیامبر الهام می شود، ولی این بدان معنا نیست که ما به درجه پیامبری رسیده ایم. در روایت دیگری که مفضل بن عمر نقل می کند، درباره اقسام علوم ائمه چنین آمده است: قلت لأبی الحسن (ع): روینا عن أبی عبدالله (ع) أنه قال: إن علمنا غابر و مزبور و نکت فی القلوب و نقر فی الأسماع. فقال: أما الغابر فما تقدم من علمنا و أما المزبور فما یأتینا و أما النکت فی القلوب فإلهام و أما النقر فی الأسماع فأمر الملک. [۱۲]
به ابوالحسن امام موسی بن جعفر (عع) رض کردم: برای ما از اباعبدالله [امام جعفر صادق] (ع) روایت کرده اند که فرموده است: همانا علم ما یا [مربوط به] گذشته است، یا نوشته شده است، یا [از طریق] وارد شدن در دل و تأثیر در گوش الهام شده است. پس آن حضرت فرمود: گذشته مربوط به امور پیشین است [که می دانیم]؛ نوشته شده مربوط به اموری است که در آینده می آید و وارد شدن در دل الهام و تأثیر در گوش امر فرشته است.
در اینجا با توجه به روایات یاد شده به بررسی راه های سه گانه دستیابی امامان به علم می پردازیم:
الف) ارث بردن از پدران خویش
در بسیاری از روایات بر این موضوع تصریح شده است که پیامبر اسلام (ص) همه علوم خود را به امیرمؤمنان علی (ع) منتقل کرد و این علوم نسل بعد از نسل به همه امامان منتقل شد. [۱۳]
در بخشی از روایتی که ابوبصیر از امام صادق (ع) نقل کرده، در زمینه انتقال علم از پیامبر اسلام به علی (ع)، چنین آمده است: یا أبا محمد علم رسول الله (ص) علیا (ع) ألف باب یفتح من کل باب ألف باب. [۱۴] ای ابامحمد! پیامبر خدا درود خدا بر او و خاندانش باد هزار باب از علم به علی درود خدا بر او باد آموخت که از هر باب آن هزار باب گشوده می شد.
در روایت دیگری، امام باقر (ع) در این زمینه می فرماید: یمصون الثماد و یدعون النهر العظیم، قیل له: و ما النهر العظیم؟ قال: رسول الله (ص) و العلم الذی أعطاه الله. إن الله عز و جل جمع لمحمد (ص) سنن النبیین من آدم و هلم جرا إلی محمد (ص). قیل له: و ما تلک السنن؟ قال: علم النبیین بأسره، و إن رسول الله (ص) و صیر ذلک کله عند أمیرالمؤمنین (ع). [۱۵]
مردم آب اندک را می مکند و نهر بزرگ را رها می کنند. گفته شد: نهر بزرگ چیست؟ فرمود: رسول خدا درود خدا بر او و خاندانش باد و علمی است که خدا به او ارزانی داشته است. همانا خدای عز و جل سنت های تمام پیامبران از آدم تا محمد را برای او گرد آورد. پرسیده شد: آن سنت ها چه بود؟ فرمود: تمام علوم پیامبران. رسول خدا [نیز] تمام آن را به امیرمؤمنان درود خدا بر او باد تحویل داد.
تاکنون مشخص شد که پیامبر اکرم (ص) همه علومی را که خدا به او ارزانی داشته بود، به وصی خود، امیرمؤمنان (ع) منتقل کرد. با توجه به دو روایتی که پس از این خواهد آمد، روشن خواهد شد که چگونه این علوم از نخستین امام شیعیان به دیگر امامان معصوم (ع) منتقل شده است.
در روایتی که از امام محمدباقر (ع) نقل شده، در این زمینه چنین آمده است: إن العلم الذی نزل مع آدم (ع) لم یرفع، و العلم یتوارث و کان علی (ع) عالم هذه الأمة و إنه لم یهلک منا عالم قط إلا خلفه من أهله من علم مثل علمه، أو ما شاء الله. [۱۶] علمی که با آدم فرود آمد بالا نرفت و علم به ارث منتقل می شود. علی درود خدا بر او باد عالم این امت بود. هیچ گاه عالمی از ما خاندان نمی میرد مگر اینکه از خاندانش کسی جانشین وی شود که به اندازه او یا به اندازه ای که خدا خواهد، می داند.
در روایت دیگری که مفضل بن عمر از امام صادق (ع) نقل می کند، در این باره چنین می خوانیم: إن سلیمان ورث داود و إن محمدا ورث سلیمان و إنا ورثنا محمدا و إن عندنا علم التوراة و الإنجیل و الزبور و تبیان ما فی الألواح. قال: قلت: إن هذا لهو العلم؟ قال: لیس هذا هو العلم. إن العلم الذی یحدث یوما بعد یوم و ساعة بعد ساعة. [۱۷]
سلیمان از داود ارث برد و محمد از سلیمان ارث برد و ما از محمد ارث بردیم. علم تورات، انجیل، زبور و بیان آنچه در الواح [موسی] بود، نزد ماست. عرض کردم: آیا این همان علم [کامل] است [که در اختیار شما ائمه است] فرمود: این آن علم [کامل] نیست. آن علم، علمی است که روز به روز و ساعت به ساعت پدید می آید.
روایت اخیر افزون بر اینکه مشخص می سازد اهل بیت پیامبر (ع) همه علوم آن حضرت را به ارث برده اند، مشخص می سازد که علم آنها منحصر به موارد ذکر شده در روایت نیست، بلکه آنها علمی دارند که روز به روز و ساعت به ساعت افزایش می یابد.
فیض کاشانی (ره) در شرح خود بر کتاب الکافی در ذیل این روایت می نویسد: شاید مراد این روایت این است که علم [واقعی] علمی نیست که با شنیدن و خواندن کتاب ها و حفظ آنها به دست می آید؛ زیرا آن تقلید است. علم [واقعی] علمی است که روز به روز و ساعت به ساعت از سوی خدای سبحان به قلب مؤمن جاری می شود و با آن حقایقی آشکار می شود که نفس را به اطمینان می رساند، سینه را گشایش می بخشد و دل را نورانی می کند. [۱۸]
در روایتی دیگر، وقتی راوی به امام صادق (ع) عرض می کند: «أخبرنی عن علم عالمکم؛ از علم عالم خود [؛ یعنی امام از شما خاندان] به من خبر دهید» آن حضرت می فرماید: «وراثة من رسول الله و من علی (ع)؛ از پیامبر خدا درود خدا بر او و خاندانش باد و علی درود خدا بر او باد به [ما] ارث رسیده است.» راوی می پرسد: «إنا نتحدث أنه یقذف فی قلوبکم و ینکت فی آذانکم؟؛ به ما گزارش می دهند که علم به دل شما الهام می شود و در گوش شما وارد می شود.» امام در پاسخ او می فرماید: «أو ذاک؛ گاهی هم چنین است». [۱۹]
پرسشی که در اینجا مطرح می شود این است که انتقال علم از پیامبر اکرم (ص) به امام علی (ع) و از آن حضرت به دیگر امامان، چگونه صورت گرفته است، آیا این انتقال در طول زمان و با استفاده از وسایل عادی مانند کتاب و نوشتار انجام شده است یا اینکه از راه های غیرعادی در مدت زمانی کوتاه؟ در یکی از باب های کتاب بصائر الدرجات پنج روایت در مورد انتقال علم از پیامبر اکرم (ص) به امام علی (ع) در آخرین لحظات زندگی آن حضرت نقل شده است که همه آنها دلالت بر این دارد که انتقال علم به صورت غیرعادی و در زمانی کوتاه انجام شده است. [۲۰]
در یکی از این روایات که از امام صادق (ع) نقل شده است، چنین می خوانیم: قال رسول الله (ص) فی المرض الذی توفی فیه لعایشة و حفصة: أدعوا لی خلیلی. فأرسلتا إلی أبویهما فلما جاءا. نظر إلیهما رسول الله (ص) فأعرض عنهما ثم قال: أدعوا خلیلی فأرسلتا إلی علی (ع) فجاء فلمیزل یحدثه فلما خرج لقیاه فقالا ما حدثک خلیلک فقال: حدثنی بألف باب یفتح کل باب ألف باب. [۲۱]
پیامبر خدا درود و سلام خدا بر او و خاندانش باد در بیماری که منجر به وفات ایشان شد، به عایشه و حفصه فرمود: خلیلم را نزد من بیاورید. پس آن دو به دنبال پدران خود فرستادند. هنگامی که آنها آمدند پیامبر خدا نگاهی به ایشان کرد و روی خود را برگرداند. سپس گفت: خلیلم را نزد من بیاورید. پس به دنبال علی درود خدا بر او باد فرستادند. پس علی آمد و پیامبر بی وقفه با او گفتوگو کرد. پس هنگامی که علی خارج می شد آن دو به او گفتند: خلیلت از چه چیز با تو گفتوگو می کرد؟ پس فرمود: برایم از هزار باب که از هر یک از آنها هزار باب دیگر گشوده می شود، سخن گفت.
گفتنی است در برخی دیگر از روایات این باب آمده است که پس از آمدن علی (ع)، پیامبر خدا (ص) سینه خود را به سینه او چسبانید و در حالی که به گوش او اشاره می کرد، هزار حدیث بر او خواند که از هر یک از آنها هزار باب گشوده می شد. [۲۲] هر یک از امامان نیز به همین روش یا روشی مشابه، علوم را از امام پیش از خود دریافت کرده اند.
ب) استفاده از منابع مکتوب
به اعتقاد شیعیان، امامان معصوم (ع) یکی پس از دیگری از پدران خویش کتاب هایی را به ارث می برند که در آنها بخشی از علوم الهی به ودیعت سپرده شده است. [۲۳] جامعه و مصحف فاطمه (س) دو مورد از این کتاب هاست.
در روایتی که ابوبصیر از امام صادق (ع) نقل کرده، در مورد کتاب جامعه چنین آمده است: یا أبامحمد! و إن عندنا الجامعة و ما یدریهم ما الجامعة؟ قال: قلت: جعلت فداک و ما الجامعة؟ قال: صحیفة طولها سبعون ذراعا بذراع رسول الله (ص) و إملائه من فلق فیه و خط علی بیمینه، فیها کل حلال و حرام و کل شیء یحتاج الناس إلیه حتی الأرش فی الخدش. [۲۴]
ای ابامحمد! همانا جامعه نزد ماست. مردم چه می دانند که جامعه چیست؟ گفتم: قربانت گردم جامعه چیست؟ فرمود: کتابی است که طول آن [بر مبنای] ذراع پیامبر خدا درود و سلام خدا بر او و خاندانش باد به هفتاد ذراع می رسد. [این کتاب] به املای زبانی آن حضرت و دست خط علی است. تمام حلال و حرام و همه آنچه مردم به آن نیاز دارند، حتی جریمه خراش [جزئی پوست بدن] در آن موجود است.
آن حضرت در روایت دیگری در مورد مصحف فاطمه (س) نیز می فرماید: إن فاطمة مکثت بعد رسول الله (ص) خمسة و سبعین یوما و کان دخلها حزن شدید علی أبیها وکان جبرئیل (ع) یأتیها فیحسن عزاءها علی أبیها و یطیب نفسها و یخبرها عن أبیها و مکانه و یخبرها بمایکون بعدها فی ذریتها و کان علی (ع) یکتب ذلک، فهذا مصحف فاطمة (س). [۲۵]
فاطمه پس از پیامبر خدا درود خدا بر او و خاندانش باد هفتاد و پنج روز در دنیا درنگ کرد. او از دوری پدر اندوه بسیاری داشت. جبرئیل سلام خدا بر او باد نزد وی می آمد و او را در مرگ پدرش تسلی می داد و خوشدل می ساخت. همچنین او را از احوال و جایگاه پدر آگاه می کرد و سرگذشت اولادش را پس از او برایش می گفت و علی سلام خدا بر او باد اینها را می نوشت. این نوشته ها مصحف فاطمه درود خدا بر او باد است.
در برخی روایات تصریح شده است که در مصحف فاطمه (س) چیزی در زمینه حلال ها و حرام های الهی نیامده، بلکه در آن، تنها درباره آنچه در آینده رخ خواهد داد، سخن گفته شده است. [۲۶]
ج) دریافت از فرشته وحی
در این زمینه روایتی از امام صادق (ع) نقل شده که بسیار گویاست. در این روایت که در واقع، گزارش مشاهدات امام صادق (ع) از دیدار حضرت الیاس (ع) با امام باقر (ع) در مسجدالحرام و پرسش های متعدد آن حضرت از امام چهارم شیعیان (ع) است، موضوع های متعددی مطرح شده که یکی از آنها علم امامان (ع) است.
امام باقر (ع) در ابتدای روایت یاد شده، پس از اشاره به این مطلب که در علم خداوند هیچ اختلافی نیست، در پاسخ حضرت الیاس که از ایشان می پرسد: «چه کسی از این علم که در آن هیچ اختلافی (تناقضی) نیست، آگاهی دارد؟» می فرماید: أما جملة العلم فعند الله جل ذکره و أما ما لابد للعباد فعند الأوصیاء. [۲۷] همه علوم نزد خداوند جل ذکره است، ولی آن دسته از علوم که [دانستن آنها] برای بندگان ضروری است، نزد اوصیاست. آن گاه در پاسخ این پرسش که «اوصیا چگونه این علوم را فرا می گیرند؟» فرمود: کما کان رسول الله (ص) یعلمه إلا أنهم لایرون ما کان رسول الله (ص) یری، لأنه کان نبیا و هم محدثون و أنه کان یفد إلی الله عز و جل فیسمع الوحی و هم لایسمعون. [۲۸]
همان گونه که پیامبر خدا درود خدا بر او و خاندانش باد این علوم را فرامیگرفت. با این تفاوت که آنها آنچه را رسول خدا درود خدا بر او و خاندانش باد می دید، نمی بینند؛ زیرا او پیامبر بود و آنها الهام شدگان (راست گمانان). آن حضرت به عنوان رسول در پیشگاه خدای صاحب عزت و جلال حاضر می شد و وحی را می شنید در حالی که آنها وحی را نمی شنوند.
چنان که ملاحظه می شود، امام باقر (ع) در این روایت در تبیین شیوه علمآموزی امامان معصوم (ع) از تعبیر «محدثون» استفاده کرده است. در توضیح این تعبیر امام باقر (ع)، یادآوری دو نکته ضروری است: نکته اول در روایات ما در موارد متعددی امامان معصوم (ع) با این تعبیر توصیف شده اند، تا آنجا که در کتاب های الکافی [۲۹] و بصائر الدرجات، [۳۰] بابی با عنوان «أن الأئمة (ع) محدثون مفهمون» به نقل روایات وارد شده در این زمینه اختصاص یافته است.
در یکی از روایات این باب، محمد بن اسماعیل از امام موسی بن جعفر (ع) چنین نقل می کند: سمعت أبا الحسن (ع) یقول: «الأئمة علماء صادقون مفهمون محدثون». [۳۱] از اباالحسن [امام موسی بن جعفر] (ع) شنیدم که می فرمود: «امامان، علمای صادق، مفهم [۳۲] و محدث [۳۳] هستند».
نکته دوم تعبیرهایی چون «محدثون؛ الهامشدگان یا راستگمانان» و «مفهمون؛ فهمانیدهشدگان» که در مورد امامان معصوم (ع) وارد شده است، به این معناست که آنها علوم و معارف مختلف را از طریق الهام ربانی دریافت می کنند؛ یعنی همان گونه که پیامبر اکرم (ص) از طریق وحی بر همه امور آگاه و از علوم الهی برخوردار می شدند، ایشان نیز از طریق الهام بر همه آنچه بدان نیاز دارند، آگاه می شوند. البته با این تفاوت که پیامبر اعظم (ص)، فرشته وحی را می دید، ولی ائمه (ع) فرشته وحی را نمی بینند و تنها الهام های او را دریافت می کنند.
در روایتی که از امام صادق (ع) نقل شده، درباره مفهوم «محدث» چنین آمده است: سمیت فاطمة (س) محدثة لأن الملائکة کانت تهبط من السماء فتنادیها کما تنادی مریم بنت عمران. [۳۴]
فاطمه درود خدا بر او باد را از این رو «محدثه» نامیدند که فرشتگان از آسمان بر او فرود می آمدند و او را مخاطب قرار می دادند، چنان که مریم دختر عمران را مخاطب قرار می دادند.
در روایت دیگری که محمد بن سلم از امام صادق (ع) نقل کرده است، در این زمینه چنین می خوانیم: ذکر المحدث عند أبی عبدالله (ع) فقال: إنه سمع الصوت و لایری الشخص. فقلت له: جعلت فداک، کیف یعلم أنه کلام الملک؟ قال: إنه یعطی السکینة و الوقار حتی یعلم أنه کلام الملک. [۳۵]
نزد ابی عبدالله [امام صادق] (ع) از «محدث» بودن [امام] سخن به میان آمد. حضرت فرمود: «او سخنان را می شنود، ولی شخص [فرشته] را نمی بیند.» پرسیدم: «فدایت شوم، پس چگونه می فهمد که آن کلام فرشته است؟» فرمود: «با آرامش و سکینه ای که به او عطا می شود، می فهمد که آن کلام فرشته است».
گفتنی است در میان ائمه معصومین (ع)، امام علی (ع)، به عنوان یک استثنا هم فرشته وحی را می دید و هم صدای او را می شنید. آن حضرت در این زمینه چنین می فرماید: لقد سمعت رنة الشیطان حین نزل الوحی علیه (ص)، فقلت: یا رسولالله، ما هذه الرنة؟ فقال: هذا الشیطان قد ایس من عبادته. إنک تسمع ما أسمع و تری ما أری، إلا أنک لست بنبی و لکنک لوزیر و إنک لعلی خیر. [۳۶]
هنگامی که وحی بر پیامبر نازل می شد، صدای ناله شیطان را شنیدم. پرسیدم: «ای پیامبر خدا، این صدای ناله چیست؟» فرمود: «این شیطان است. از اینکه او را بپرستند، نومید شده است. تو هم می شنوی هرچه من می شنوم و می بینی آنچه من می بینم، جز آنکه تو پیامبر نیستی، ولی تو وزیر منی و به راه خیر می روی».
گفتنی است امامان معصوم (ع) افزون بر علومی که از طریق فرشته وحی دریافت می کنند، علومی را هم به طور مستقیم از ذات باری تعالی و با حضور در عرش الهی دریافت می کنند. در روایات متعددی به این موضوع اشاره شده است که در هر شب جمعه ارواح همه پیامبران و اوصیای آنها بر گرد عرش الهی جمع می شوند و پس از سرشار شدن از علم، بار دیگر به بدن های خود باز می گردند. از این علم در روایات با عنوان «علم مستفاد» تعبیر شده است.
در روایتی که در این زمینه از امام صادق (ع) نقل شده است، چنین می خوانیم: والله إن أرواحنا و أرواح النبیین لتوافی العرش لیلة کل جمعة فما ترد فی أبداننا إلا بجم الغفیر من العلم. [۳۷] به خدا سوگند ارواح ما و ارواح پیامبران هر شب جمعه به عرش الهی درمی آیند و تا زمانی که سرشار از علم [و معرفت] نشده اند، به بدن های ما باز نمی گردند.
در روایت دیگری، مفضل از امام صادق (ع) چنین نقل می کند: ما من لیلة جمعة إلا و لأولیاء الله فیها سرور. قلت: کیف ذلک؟ جعلت فداک. قال: إذا کان لیلة الجمعة وافی رسول الله (ص) العرش و وافی الأئمة (ع) و وافیت معهم فما أرجع إلا بعلم مستفاد و لولا ذلک لنفد ما عندی. [۳۸]
هیچ شب جمعه ای نیست مگر اینکه در آن برای اولیای خدا شادمانی است. گفتم: قربانت گردم، آن شادمانی چگونه است؟ فرمود: چون شب جمعه شود، پیامبر خدا درود خدا بر او و خاندانش باد و امامان درود خدا بر آنان باد به عرش درآیند و من نیز ایشان را همراهی می کنم. پس از آنجا برنمی گردم مگر با علم بهره گرفته شده (مستفاد) و اگر چنین نبود آنچه نزد من است نابود می شد.
نکته سوم اینکه کسانی غیر از پیامبران مخاطب فرشتگان قرار گیرند و با آنها از عالم غیب سخن گفته شود، در امت های پیشین هم سابقه داشته است و در آن امت ها هم کسانی به عنوان «محدث» شناخته می شدند. در صحیح بخاری از جوامع روایی اهل نت، دو روایت از پیامبر گرامی اسلام (ص) روایت شده که مؤید این مطلب است. در نخستین روایت چنین می خوانیم: لقد کان فیما قبلکم من الأمم محدثون …. [۳۹] در امت های پیش از شما کسانی بودند که به آنها الهام می شد ….
در ارشاد الساری لشرح صحیح البخاری در شرح واژه «محدثون» که در این روایت به کار رفته، چنین آمده است: الهام شدگان، یا کسانی که امور، قبل از خبردار شدن به دلشان می افتد، درست مانند کسی که دیگری با او سخن گفته است، یا کسانی که سخن درست بی آنکه قصد کرده باشند، بر زبانشان جاری می شود. [۴۰]
در روایت دوم نیز می خوانیم: لقد کان فیمن کان قبلکم من بنی إسرائیل رجال یکلمون من غیر أن یکونوا أنبیاء. [۴۱] در میان پیشینیان شما از بنی اسرائیل مردانی بودند که با آنها [از عالم غیب] سخن گفته می شد، بدون آنکه پیامبر باشند.
در شرح صحیح بخاری تصریح شده که مراد از «یکلمون» سخن گفتن فرشتگان با آنهاست. [۴۲]
شیخ صدوق (ره) در کتاب الهدایة [فی الأصول و الفروع] در «باب الإمامه» پس از بیان مبانی امامت و اصول اعتقاد شیعه در این زمینه، به موضوع معرفت امامان پرداخته و در ذیل بابی با عنوان «باب شناخت امامانی که پس از پیامبر، حجت بر مردم هستند»، به تفصیل در این زمینه سخن گفته است. در بخش های قبلی این سلسله یادداشت به برخی از این ویژگی ها اشاره شد و اکنون در ادامه ویژگی های بعدی را می خوانیم:
جایگاه های علم الهی
شیخ صدوق (ره) در ادامه بیان ویژگی های امامان معصوم (ع)، درباره جایگاه و منزلت علمی ائمه می فرماید: [واجب است معتقد باشد که] آنها جایگاه (و خزانه) علم الهی اند. [۱] در این زمینه نیز روایات فراوانی از ائمه معصومین (ع) نقل شده است؛ تا آنجا که در برخی از مجامع روایی، ابواب ویژه ای به نقل روایات وارد شده در این موضوع اختصاص یافته است که از آن جمله می توان به بصائر الدرجات، [۲] الکافی [۳] و بحارالانوار [۴] اشاره کرد.
در روایتی از امام باقر (ع)، در این زمینه چنین آمده است: والله إنا لخزان الله فی سمائه و أرضه لا علی ذهب و لا علی فضة إلا علی علمه. [۵] به خدا سوگند، ما خزانه داران خدا در آسمان و زمین او هستیم، ولی نه بر طلا و نقره، بلکه بر علم او. امام صادق (ع) نیز در این باره می فرماید: نحن ولاة أمرالله و خزنة علم الله و عیبة وحی الله. [۶] ما سرپرستان امر خدا، خزانه داران علم خدا و جایگاه وحی خدا هستیم.
در زیارت «جامعه کبیره» که از امام هادی (ع) نقل شده است، نیز خطاب به ائمه اهل بیت (ع) عرضه می داریم: السلام علیکم یا أهل بیت النبوة… و خزان العلم. [۷] سلام بر شما ای خاندان پیامبر… و خزانه داران دانش.
در پاره ای دیگر از روایات، با دسته بندی علوم خداوند به علم خاص (علمی که تنها مخصوص خداوند است و کسی از آن آگاهی ندارد) و علم عام (علمی که فرشتگان مقرب و انبیای مرسل از آن آگاهی دارند)، تصریح شده است که ائمه اهل بیت (ع) نیز چون فرشتگان مقرب و انبیای مرسل از علم عام خداوند بهره مندند.
در یکی از روایاتی که در این زمینه از امام باقر (ع) نقل شده است، چنین می خوانیم: إن لله علما عاما و علما خاصا فأما الخاص فالذی لم یطلع علیه ملک مقرب و لا نبی مرسل و أما علمه العام الذی اطلعت علیه الملائکة المقربین و الأنبیاء المرسلین قد رفع ذلک کله إلینا. [۸] همانا برای خداوند، دو علم است؛ علم عام و علم خاص. علم خاص، علمی است که [حتی] فرشتگان مقرب و پیامبران مرسل هم از آن آگاهی ندارند. علم عام خداوند که فرشتگان مقرب و پیامبران مرسل از آن آگاهند، به طور کامل به ما ارزانی شده است. از امام صادق (ع) نیز روایاتی به همین مضمون نقل شده است. [۹]
پرسشی که در اینجا مطرح می شود، این است که این علوم چگونه به امامان معصوم (ع) افاضه می شود؟ در پاسخ این پرسش باید گفت که بر اساس برخی روایات، ائمه (ع) علوم خود را از سه طریق دریافت می کنند: ۱- ارث بردن از پدران خویش (علومی که از پیامبر اکرم (ص) به علی (ع) و از آن حضرت نسل بعد از نسل به همه امامان منتقل شده است)؛ ۲- منابع مکتوب (کتاب هایی مانند صحیفه و جامعه از امام علی (ع) به فرزندان معصومش به ارث رسیده و دست به دست گشته است)؛ ۳- الهام ربانی (علومی که از طریق فرشته وحی یا به طور مستقیم به آنان الهام می شود).
در روایتی که از امام موسی بن جعفر ۸ نقل شده است، در این زمینه چنین می خوانیم: مبلغ علمنا علی ثلاثة وجوه: ماض و غابر و حادث. فأما الماضی فمفسر و أما الغابر فمزبور و أما الحادث فقذف فی القلوب و نقر فی الأسماع و هو أفضل علمنا و لانبی بعد نبینا. [۱۰]
آنچه علم ما بدان راه پیدا می کند بر سه قسم است: گذشته، آینده و پدید شونده. گذشته [برای ما] تفسیر شده است؛ آینده [برای ما] نوشته شده است و پدیده شونده از طریق انداختن در دل و تأثیر در گوش [به ما الهام می شود]. این [قسم اخیر] بهترین دانش ماست و پیامبری پس از پیامبر ما نیست.
در تعلیقه ای که فیض کاشانی (ره) بر این روایت دارد، در توضیح این سخن امام کاظم (ع) که می فرماید: «پیامبری پس از پیامبر ما نیست» چنین آمده است: چون خبر دادن از فرشته، نزد مردم تنها مخصوص پیامبران است، این سخن امام (ع) [که برخی از علوم از راه الهام به ما می رسد] این توهم را ایجاد می کند که آن حضرت ادعای پیامبری کرده است، از این رو، ایشان این توهم را با این جمله که «پیامبری پس از پیامبر ما نیست» رد می کند؛ زیرا تفاوت پیامبر و محدث تنها در دیدن و ندیدن فرشته است، نه شنیدن صدای او. [۱۱]
به بیان دیگر، آن حضرت با این جمله می خواهند بگویند اگرچه به ما نیز چون پیامبر الهام می شود، ولی این بدان معنا نیست که ما به درجه پیامبری رسیده ایم. در روایت دیگری که مفضل بن عمر نقل می کند، درباره اقسام علوم ائمه چنین آمده است: قلت لأبی الحسن (ع): روینا عن أبی عبدالله (ع) أنه قال: إن علمنا غابر و مزبور و نکت فی القلوب و نقر فی الأسماع. فقال: أما الغابر فما تقدم من علمنا و أما المزبور فما یأتینا و أما النکت فی القلوب فإلهام و أما النقر فی الأسماع فأمر الملک. [۱۲]
به ابوالحسن امام موسی بن جعفر (عع) رض کردم: برای ما از اباعبدالله [امام جعفر صادق] (ع) روایت کرده اند که فرموده است: همانا علم ما یا [مربوط به] گذشته است، یا نوشته شده است، یا [از طریق] وارد شدن در دل و تأثیر در گوش الهام شده است. پس آن حضرت فرمود: گذشته مربوط به امور پیشین است [که می دانیم]؛ نوشته شده مربوط به اموری است که در آینده می آید و وارد شدن در دل الهام و تأثیر در گوش امر فرشته است.
در اینجا با توجه به روایات یاد شده به بررسی راه های سه گانه دستیابی امامان به علم می پردازیم:
الف) ارث بردن از پدران خویش
در بسیاری از روایات بر این موضوع تصریح شده است که پیامبر اسلام (ص) همه علوم خود را به امیرمؤمنان علی (ع) منتقل کرد و این علوم نسل بعد از نسل به همه امامان منتقل شد. [۱۳]
در بخشی از روایتی که ابوبصیر از امام صادق (ع) نقل کرده، در زمینه انتقال علم از پیامبر اسلام به علی (ع)، چنین آمده است: یا أبا محمد علم رسول الله (ص) علیا (ع) ألف باب یفتح من کل باب ألف باب. [۱۴] ای ابامحمد! پیامبر خدا درود خدا بر او و خاندانش باد هزار باب از علم به علی درود خدا بر او باد آموخت که از هر باب آن هزار باب گشوده می شد.
در روایت دیگری، امام باقر (ع) در این زمینه می فرماید: یمصون الثماد و یدعون النهر العظیم، قیل له: و ما النهر العظیم؟ قال: رسول الله (ص) و العلم الذی أعطاه الله. إن الله عز و جل جمع لمحمد (ص) سنن النبیین من آدم و هلم جرا إلی محمد (ص). قیل له: و ما تلک السنن؟ قال: علم النبیین بأسره، و إن رسول الله (ص) و صیر ذلک کله عند أمیرالمؤمنین (ع). [۱۵]
مردم آب اندک را می مکند و نهر بزرگ را رها می کنند. گفته شد: نهر بزرگ چیست؟ فرمود: رسول خدا درود خدا بر او و خاندانش باد و علمی است که خدا به او ارزانی داشته است. همانا خدای عز و جل سنت های تمام پیامبران از آدم تا محمد را برای او گرد آورد. پرسیده شد: آن سنت ها چه بود؟ فرمود: تمام علوم پیامبران. رسول خدا [نیز] تمام آن را به امیرمؤمنان درود خدا بر او باد تحویل داد.
تاکنون مشخص شد که پیامبر اکرم (ص) همه علومی را که خدا به او ارزانی داشته بود، به وصی خود، امیرمؤمنان (ع) منتقل کرد. با توجه به دو روایتی که پس از این خواهد آمد، روشن خواهد شد که چگونه این علوم از نخستین امام شیعیان به دیگر امامان معصوم (ع) منتقل شده است.
در روایتی که از امام محمدباقر (ع) نقل شده، در این زمینه چنین آمده است: إن العلم الذی نزل مع آدم (ع) لم یرفع، و العلم یتوارث و کان علی (ع) عالم هذه الأمة و إنه لم یهلک منا عالم قط إلا خلفه من أهله من علم مثل علمه، أو ما شاء الله. [۱۶] علمی که با آدم فرود آمد بالا نرفت و علم به ارث منتقل می شود. علی درود خدا بر او باد عالم این امت بود. هیچ گاه عالمی از ما خاندان نمی میرد مگر اینکه از خاندانش کسی جانشین وی شود که به اندازه او یا به اندازه ای که خدا خواهد، می داند.
در روایت دیگری که مفضل بن عمر از امام صادق (ع) نقل می کند، در این باره چنین می خوانیم: إن سلیمان ورث داود و إن محمدا ورث سلیمان و إنا ورثنا محمدا و إن عندنا علم التوراة و الإنجیل و الزبور و تبیان ما فی الألواح. قال: قلت: إن هذا لهو العلم؟ قال: لیس هذا هو العلم. إن العلم الذی یحدث یوما بعد یوم و ساعة بعد ساعة. [۱۷]
سلیمان از داود ارث برد و محمد از سلیمان ارث برد و ما از محمد ارث بردیم. علم تورات، انجیل، زبور و بیان آنچه در الواح [موسی] بود، نزد ماست. عرض کردم: آیا این همان علم [کامل] است [که در اختیار شما ائمه است] فرمود: این آن علم [کامل] نیست. آن علم، علمی است که روز به روز و ساعت به ساعت پدید می آید.
روایت اخیر افزون بر اینکه مشخص می سازد اهل بیت پیامبر (ع) همه علوم آن حضرت را به ارث برده اند، مشخص می سازد که علم آنها منحصر به موارد ذکر شده در روایت نیست، بلکه آنها علمی دارند که روز به روز و ساعت به ساعت افزایش می یابد.
فیض کاشانی (ره) در شرح خود بر کتاب الکافی در ذیل این روایت می نویسد: شاید مراد این روایت این است که علم [واقعی] علمی نیست که با شنیدن و خواندن کتاب ها و حفظ آنها به دست می آید؛ زیرا آن تقلید است. علم [واقعی] علمی است که روز به روز و ساعت به ساعت از سوی خدای سبحان به قلب مؤمن جاری می شود و با آن حقایقی آشکار می شود که نفس را به اطمینان می رساند، سینه را گشایش می بخشد و دل را نورانی می کند. [۱۸]
در روایتی دیگر، وقتی راوی به امام صادق (ع) عرض می کند: «أخبرنی عن علم عالمکم؛ از علم عالم خود [؛ یعنی امام از شما خاندان] به من خبر دهید» آن حضرت می فرماید: «وراثة من رسول الله و من علی (ع)؛ از پیامبر خدا درود خدا بر او و خاندانش باد و علی درود خدا بر او باد به [ما] ارث رسیده است.» راوی می پرسد: «إنا نتحدث أنه یقذف فی قلوبکم و ینکت فی آذانکم؟؛ به ما گزارش می دهند که علم به دل شما الهام می شود و در گوش شما وارد می شود.» امام در پاسخ او می فرماید: «أو ذاک؛ گاهی هم چنین است». [۱۹]
پرسشی که در اینجا مطرح می شود این است که انتقال علم از پیامبر اکرم (ص) به امام علی (ع) و از آن حضرت به دیگر امامان، چگونه صورت گرفته است، آیا این انتقال در طول زمان و با استفاده از وسایل عادی مانند کتاب و نوشتار انجام شده است یا اینکه از راه های غیرعادی در مدت زمانی کوتاه؟ در یکی از باب های کتاب بصائر الدرجات پنج روایت در مورد انتقال علم از پیامبر اکرم (ص) به امام علی (ع) در آخرین لحظات زندگی آن حضرت نقل شده است که همه آنها دلالت بر این دارد که انتقال علم به صورت غیرعادی و در زمانی کوتاه انجام شده است. [۲۰]
در یکی از این روایات که از امام صادق (ع) نقل شده است، چنین می خوانیم: قال رسول الله (ص) فی المرض الذی توفی فیه لعایشة و حفصة: أدعوا لی خلیلی. فأرسلتا إلی أبویهما فلما جاءا. نظر إلیهما رسول الله (ص) فأعرض عنهما ثم قال: أدعوا خلیلی فأرسلتا إلی علی (ع) فجاء فلمیزل یحدثه فلما خرج لقیاه فقالا ما حدثک خلیلک فقال: حدثنی بألف باب یفتح کل باب ألف باب. [۲۱]
پیامبر خدا درود و سلام خدا بر او و خاندانش باد در بیماری که منجر به وفات ایشان شد، به عایشه و حفصه فرمود: خلیلم را نزد من بیاورید. پس آن دو به دنبال پدران خود فرستادند. هنگامی که آنها آمدند پیامبر خدا نگاهی به ایشان کرد و روی خود را برگرداند. سپس گفت: خلیلم را نزد من بیاورید. پس به دنبال علی درود خدا بر او باد فرستادند. پس علی آمد و پیامبر بی وقفه با او گفتوگو کرد. پس هنگامی که علی خارج می شد آن دو به او گفتند: خلیلت از چه چیز با تو گفتوگو می کرد؟ پس فرمود: برایم از هزار باب که از هر یک از آنها هزار باب دیگر گشوده می شود، سخن گفت.
گفتنی است در برخی دیگر از روایات این باب آمده است که پس از آمدن علی (ع)، پیامبر خدا (ص) سینه خود را به سینه او چسبانید و در حالی که به گوش او اشاره می کرد، هزار حدیث بر او خواند که از هر یک از آنها هزار باب گشوده می شد. [۲۲] هر یک از امامان نیز به همین روش یا روشی مشابه، علوم را از امام پیش از خود دریافت کرده اند.
ب) استفاده از منابع مکتوب
به اعتقاد شیعیان، امامان معصوم (ع) یکی پس از دیگری از پدران خویش کتاب هایی را به ارث می برند که در آنها بخشی از علوم الهی به ودیعت سپرده شده است. [۲۳] جامعه و مصحف فاطمه (س) دو مورد از این کتاب هاست.
در روایتی که ابوبصیر از امام صادق (ع) نقل کرده، در مورد کتاب جامعه چنین آمده است: یا أبامحمد! و إن عندنا الجامعة و ما یدریهم ما الجامعة؟ قال: قلت: جعلت فداک و ما الجامعة؟ قال: صحیفة طولها سبعون ذراعا بذراع رسول الله (ص) و إملائه من فلق فیه و خط علی بیمینه، فیها کل حلال و حرام و کل شیء یحتاج الناس إلیه حتی الأرش فی الخدش. [۲۴]
ای ابامحمد! همانا جامعه نزد ماست. مردم چه می دانند که جامعه چیست؟ گفتم: قربانت گردم جامعه چیست؟ فرمود: کتابی است که طول آن [بر مبنای] ذراع پیامبر خدا درود و سلام خدا بر او و خاندانش باد به هفتاد ذراع می رسد. [این کتاب] به املای زبانی آن حضرت و دست خط علی است. تمام حلال و حرام و همه آنچه مردم به آن نیاز دارند، حتی جریمه خراش [جزئی پوست بدن] در آن موجود است.
آن حضرت در روایت دیگری در مورد مصحف فاطمه (س) نیز می فرماید: إن فاطمة مکثت بعد رسول الله (ص) خمسة و سبعین یوما و کان دخلها حزن شدید علی أبیها وکان جبرئیل (ع) یأتیها فیحسن عزاءها علی أبیها و یطیب نفسها و یخبرها عن أبیها و مکانه و یخبرها بمایکون بعدها فی ذریتها و کان علی (ع) یکتب ذلک، فهذا مصحف فاطمة (س). [۲۵]
فاطمه پس از پیامبر خدا درود خدا بر او و خاندانش باد هفتاد و پنج روز در دنیا درنگ کرد. او از دوری پدر اندوه بسیاری داشت. جبرئیل سلام خدا بر او باد نزد وی می آمد و او را در مرگ پدرش تسلی می داد و خوشدل می ساخت. همچنین او را از احوال و جایگاه پدر آگاه می کرد و سرگذشت اولادش را پس از او برایش می گفت و علی سلام خدا بر او باد اینها را می نوشت. این نوشته ها مصحف فاطمه درود خدا بر او باد است.
در برخی روایات تصریح شده است که در مصحف فاطمه (س) چیزی در زمینه حلال ها و حرام های الهی نیامده، بلکه در آن، تنها درباره آنچه در آینده رخ خواهد داد، سخن گفته شده است. [۲۶]
ج) دریافت از فرشته وحی
در این زمینه روایتی از امام صادق (ع) نقل شده که بسیار گویاست. در این روایت که در واقع، گزارش مشاهدات امام صادق (ع) از دیدار حضرت الیاس (ع) با امام باقر (ع) در مسجدالحرام و پرسش های متعدد آن حضرت از امام چهارم شیعیان (ع) است، موضوع های متعددی مطرح شده که یکی از آنها علم امامان (ع) است.
امام باقر (ع) در ابتدای روایت یاد شده، پس از اشاره به این مطلب که در علم خداوند هیچ اختلافی نیست، در پاسخ حضرت الیاس که از ایشان می پرسد: «چه کسی از این علم که در آن هیچ اختلافی (تناقضی) نیست، آگاهی دارد؟» می فرماید: أما جملة العلم فعند الله جل ذکره و أما ما لابد للعباد فعند الأوصیاء. [۲۷] همه علوم نزد خداوند جل ذکره است، ولی آن دسته از علوم که [دانستن آنها] برای بندگان ضروری است، نزد اوصیاست. آن گاه در پاسخ این پرسش که «اوصیا چگونه این علوم را فرا می گیرند؟» فرمود: کما کان رسول الله (ص) یعلمه إلا أنهم لایرون ما کان رسول الله (ص) یری، لأنه کان نبیا و هم محدثون و أنه کان یفد إلی الله عز و جل فیسمع الوحی و هم لایسمعون. [۲۸]
همان گونه که پیامبر خدا درود خدا بر او و خاندانش باد این علوم را فرامیگرفت. با این تفاوت که آنها آنچه را رسول خدا درود خدا بر او و خاندانش باد می دید، نمی بینند؛ زیرا او پیامبر بود و آنها الهام شدگان (راست گمانان). آن حضرت به عنوان رسول در پیشگاه خدای صاحب عزت و جلال حاضر می شد و وحی را می شنید در حالی که آنها وحی را نمی شنوند.
چنان که ملاحظه می شود، امام باقر (ع) در این روایت در تبیین شیوه علمآموزی امامان معصوم (ع) از تعبیر «محدثون» استفاده کرده است. در توضیح این تعبیر امام باقر (ع)، یادآوری دو نکته ضروری است: نکته اول در روایات ما در موارد متعددی امامان معصوم (ع) با این تعبیر توصیف شده اند، تا آنجا که در کتاب های الکافی [۲۹] و بصائر الدرجات، [۳۰] بابی با عنوان «أن الأئمة (ع) محدثون مفهمون» به نقل روایات وارد شده در این زمینه اختصاص یافته است.
در یکی از روایات این باب، محمد بن اسماعیل از امام موسی بن جعفر (ع) چنین نقل می کند: سمعت أبا الحسن (ع) یقول: «الأئمة علماء صادقون مفهمون محدثون». [۳۱] از اباالحسن [امام موسی بن جعفر] (ع) شنیدم که می فرمود: «امامان، علمای صادق، مفهم [۳۲] و محدث [۳۳] هستند».
نکته دوم تعبیرهایی چون «محدثون؛ الهامشدگان یا راستگمانان» و «مفهمون؛ فهمانیدهشدگان» که در مورد امامان معصوم (ع) وارد شده است، به این معناست که آنها علوم و معارف مختلف را از طریق الهام ربانی دریافت می کنند؛ یعنی همان گونه که پیامبر اکرم (ص) از طریق وحی بر همه امور آگاه و از علوم الهی برخوردار می شدند، ایشان نیز از طریق الهام بر همه آنچه بدان نیاز دارند، آگاه می شوند. البته با این تفاوت که پیامبر اعظم (ص)، فرشته وحی را می دید، ولی ائمه (ع) فرشته وحی را نمی بینند و تنها الهام های او را دریافت می کنند.
در روایتی که از امام صادق (ع) نقل شده، درباره مفهوم «محدث» چنین آمده است: سمیت فاطمة (س) محدثة لأن الملائکة کانت تهبط من السماء فتنادیها کما تنادی مریم بنت عمران. [۳۴]
فاطمه درود خدا بر او باد را از این رو «محدثه» نامیدند که فرشتگان از آسمان بر او فرود می آمدند و او را مخاطب قرار می دادند، چنان که مریم دختر عمران را مخاطب قرار می دادند.
در روایت دیگری که محمد بن سلم از امام صادق (ع) نقل کرده است، در این زمینه چنین می خوانیم: ذکر المحدث عند أبی عبدالله (ع) فقال: إنه سمع الصوت و لایری الشخص. فقلت له: جعلت فداک، کیف یعلم أنه کلام الملک؟ قال: إنه یعطی السکینة و الوقار حتی یعلم أنه کلام الملک. [۳۵]
نزد ابی عبدالله [امام صادق] (ع) از «محدث» بودن [امام] سخن به میان آمد. حضرت فرمود: «او سخنان را می شنود، ولی شخص [فرشته] را نمی بیند.» پرسیدم: «فدایت شوم، پس چگونه می فهمد که آن کلام فرشته است؟» فرمود: «با آرامش و سکینه ای که به او عطا می شود، می فهمد که آن کلام فرشته است».
گفتنی است در میان ائمه معصومین (ع)، امام علی (ع)، به عنوان یک استثنا هم فرشته وحی را می دید و هم صدای او را می شنید. آن حضرت در این زمینه چنین می فرماید: لقد سمعت رنة الشیطان حین نزل الوحی علیه (ص)، فقلت: یا رسولالله، ما هذه الرنة؟ فقال: هذا الشیطان قد ایس من عبادته. إنک تسمع ما أسمع و تری ما أری، إلا أنک لست بنبی و لکنک لوزیر و إنک لعلی خیر. [۳۶]
هنگامی که وحی بر پیامبر نازل می شد، صدای ناله شیطان را شنیدم. پرسیدم: «ای پیامبر خدا، این صدای ناله چیست؟» فرمود: «این شیطان است. از اینکه او را بپرستند، نومید شده است. تو هم می شنوی هرچه من می شنوم و می بینی آنچه من می بینم، جز آنکه تو پیامبر نیستی، ولی تو وزیر منی و به راه خیر می روی».
گفتنی است امامان معصوم (ع) افزون بر علومی که از طریق فرشته وحی دریافت می کنند، علومی را هم به طور مستقیم از ذات باری تعالی و با حضور در عرش الهی دریافت می کنند. در روایات متعددی به این موضوع اشاره شده است که در هر شب جمعه ارواح همه پیامبران و اوصیای آنها بر گرد عرش الهی جمع می شوند و پس از سرشار شدن از علم، بار دیگر به بدن های خود باز می گردند. از این علم در روایات با عنوان «علم مستفاد» تعبیر شده است.
در روایتی که در این زمینه از امام صادق (ع) نقل شده است، چنین می خوانیم: والله إن أرواحنا و أرواح النبیین لتوافی العرش لیلة کل جمعة فما ترد فی أبداننا إلا بجم الغفیر من العلم. [۳۷] به خدا سوگند ارواح ما و ارواح پیامبران هر شب جمعه به عرش الهی درمی آیند و تا زمانی که سرشار از علم [و معرفت] نشده اند، به بدن های ما باز نمی گردند.
در روایت دیگری، مفضل از امام صادق (ع) چنین نقل می کند: ما من لیلة جمعة إلا و لأولیاء الله فیها سرور. قلت: کیف ذلک؟ جعلت فداک. قال: إذا کان لیلة الجمعة وافی رسول الله (ص) العرش و وافی الأئمة (ع) و وافیت معهم فما أرجع إلا بعلم مستفاد و لولا ذلک لنفد ما عندی. [۳۸]
هیچ شب جمعه ای نیست مگر اینکه در آن برای اولیای خدا شادمانی است. گفتم: قربانت گردم، آن شادمانی چگونه است؟ فرمود: چون شب جمعه شود، پیامبر خدا درود خدا بر او و خاندانش باد و امامان درود خدا بر آنان باد به عرش درآیند و من نیز ایشان را همراهی می کنم. پس از آنجا برنمی گردم مگر با علم بهره گرفته شده (مستفاد) و اگر چنین نبود آنچه نزد من است نابود می شد.
نکته سوم اینکه کسانی غیر از پیامبران مخاطب فرشتگان قرار گیرند و با آنها از عالم غیب سخن گفته شود، در امت های پیشین هم سابقه داشته است و در آن امت ها هم کسانی به عنوان «محدث» شناخته می شدند. در صحیح بخاری از جوامع روایی اهل نت، دو روایت از پیامبر گرامی اسلام (ص) روایت شده که مؤید این مطلب است. در نخستین روایت چنین می خوانیم: لقد کان فیما قبلکم من الأمم محدثون …. [۳۹] در امت های پیش از شما کسانی بودند که به آنها الهام می شد ….
در ارشاد الساری لشرح صحیح البخاری در شرح واژه «محدثون» که در این روایت به کار رفته، چنین آمده است: الهام شدگان، یا کسانی که امور، قبل از خبردار شدن به دلشان می افتد، درست مانند کسی که دیگری با او سخن گفته است، یا کسانی که سخن درست بی آنکه قصد کرده باشند، بر زبانشان جاری می شود. [۴۰]
در روایت دوم نیز می خوانیم: لقد کان فیمن کان قبلکم من بنی إسرائیل رجال یکلمون من غیر أن یکونوا أنبیاء. [۴۱] در میان پیشینیان شما از بنی اسرائیل مردانی بودند که با آنها [از عالم غیب] سخن گفته می شد، بدون آنکه پیامبر باشند.
در شرح صحیح بخاری تصریح شده که مراد از «یکلمون» سخن گفتن فرشتگان با آنهاست. [۴۲]
گفتگو با هوش مصنوعی
💬 سلام! میخوای دربارهی «ائمه خزانه داران خداوند در آسمان و زمین / جایگاه و منزلت علمی ائمه» بیشتر بدونی؟ من اینجام که راهنماییت کنم.