مجاهدت نماد صبر و انتظار در راه خدا



محمد احمدی، آزاده نورابادی است که ۹ سال زجر و شکنجه های دشمن را برای دفاع از میهن و پاسداری از دین تحمل کرد و با بغض در گلو برایمان از اسارت گفت.

به گزارش خبرگزاری فارس از ممسنی؛ آزادگان جنگ تحمیلی که درسال های درد و فراق، دور از دیار به سر می بردند، کوله باری از خاطرات تلخ و شیرین به همراه دارند که هرکدام از ان ها، درس بزرگی از استقامت و آزادگی است؛ یکی از این مردان قبیله غیرت، محمد احمدی است که از دوران اسارت خاطرات و درس هایی بزرگی برایمان دارد.

وی در گفتگو با خبرنگار فارس گفت: ایثارگران ما یادگاران دوران سخت دفاع مقدس و مدافعان دین مبین اسلام و نظام اسلامی هستند که در هر زمان و مکانی که لازم باشد با اطاعت از امر رهبر عظیم الشان انقلاب اسلامی با یک حرکت همه معادلات سیاسی و نظامی دشمن را بر هم می زنند و طرح و نقشه استکبارگران جهانی را نقش بر آب می کند، چون ایثارگران تربیت شدگان مدرسه عشق و همسنگران شهیدان گلگون کفن هستند.

احمدی خود را اینگونه معرفی می کند: فرزند سهراب متولد سال ۱۳۴۰ در نوراباد هستم که ۱۴ ماه در جبهه های جنوب حضور داشتم و در تاریخ ۱۳۶۱/۴/۲۳ در عملیات رمضان در منطقه شرق بصره مورد اثابت تیر و ترکش قرار گرفتم تا اینکه مجروح و به دست نیروهای یزید زمان یعنی حزب بعث عراق اسیر شدم و قریب به ۹ سال در شکنجه گاه های عراق بودم تا اینکه با لطف خدا و به دعای خیر مردم و همت دولتمردان جمهوری اسلامی ایران، به میهن عزیزم بازگشتم.

وی درباره اعزامش به جبهه های جنگ می گوید: زمانی که جنگ در مرزها شروع شد به مدت ۴۰ روز آموزش دیدم و چون سرباز بودم از طرف ارتش اعزام شدم و تا روز اسارت به طور مستمر در جبهه جنگ بودم.

زیرکی ناتمام دلیرمردان ایرانی در جنگ تحمیلی

از وی در رابطه با نحوه اسارتش پرسیدم و تعریفی که برایم کرد نشان از باهوشی دلیرمردان ایرانی بود که می گفت: در شبی که عملیات در شرق بصره شروع شد به پیشروی ادامه دادیم تا به پرورش ماهی که نزدیکی بصره بود رسیدیم و چون آب اجازه ورود نمی داد به دستور فرماندهان در کنار اب مستقر شدیم و چندی بعد در حلقه محاصره قرار گرفتیم و تا آخرین فشنگ جنگیدیم .

احمدی ادامه داد: از آنجایی که شب قبل عراقی ها ماشین هایشان را در منطقه جا گذاشته بودند من خودم را به ماشین عراقی رساندم و بدون اینکه کسی از آنها متوجه شود؛ بینشان به سمت مرز ایران حرکت می کردم تا اینکه چند سربازان ایرانی که در محاصره بودند را دیدم و آنها را سوار کردم اما شانس با ما یار نبود و عراقی ها متوجه شدند و ماشین را با آر پی جی زدند من و یکی از دوستان خودمان را نجات دادیم اما متاسفانه چند نفر از همرزمان شهید شدند و ما با اصابت گلوله دشمن مجروح و اسیر شدیم.

و اما جالب تر از همه اینها خاطره ای از دوران مرخصی محمد احمدی بود که می گفت: هر دو ماهی یک بار به مرخصی می آمدم، از یکی از این مرخصی ها ۳ روز گذشته بود که یکی از رزمندگان زنگ زد و گفت که فردا شب عملیات داریم و من بلافاصله به سوی جبهه راهی شدم و دو روز از مرخصی که هنوز مانده بود را در اسارت دشمن به سر بردم.

حضور در جبهه جنگ و اسارت افتخار است

این آزاده جنگ تحمیلی بیان داشت: افتخار می کنم که در دوران جوانی به خاطر حفظ میهنم و پاسداری از دین اسلام در جبهه جنگ یا در اسارت زیر شکنجه های دشمن بودم و افتخار بالاتر این است که برادر شهید هستم و اگر چه در دوران اسارت جسممان اسیر بود اما روحمان نه! و ما مدیون خانواده شهداییم و بهترین و مخلص ترین جوانان ما پا در طبع اخلاص نهادند و این کار را تقدیم به خدای خود نمودند تا این شجره تنومند نظام اسلامی را آبیاری کنند.

احمدی به یکی از شیرین ترین خاطراتش اشاره کرد و گفت: وقتی که عملیات نبود دوستان رزمنده با ته خمپاره به عنوان میکروفن با ما مصاحبه می کردند و هر وقت به من می گفتند که چه آرزویی داری پاسخ می دادم که آرزو دارم که وجب به وجب خاک ایران آزاد شود و بعد از آن شهید شوم که اتفاقا در اولین حمله به خاک عراق اسیر شدم.

احمدی از تلخ ترین خاطره دوران اسارت گفت: تلخ ترین خاطره آن دوران خبر فوت امام خمینی (ره) بوده که زیاد ادامه پیدا نکرد و بعد از چند روز حضرت خامنه ای (ره) جانشین وی شد و تا حدی دلم آرام گرفت.

از شکنجه های سخت تا کمبود آب و غذا

از وی درباره وضعیت اسارت گاه پرسیدم و بیان کرد: شکنجه های بسیار سختی داشتند به طوری که روزی اولی که من را به زندان بردند همه آنها عراقی بودند و یکی از آن جوان ها هر روز تکرار می کرد که سلام من را به امام رضا (ع) برسان و یکی از زندانی ها را که لطیف نام داشت را آنقدر شکنجه می کردند که زیر ضربات شهید شد.

این آزاده که نفسش از سیم خاردار گذشت و قریب به ۹ سال اسارت و شکنجه های دشمن را تحمل کرد عکسی به من نشان داد که گویا به زیارت رفته اند و درباره این عکس گفت: در ایران اسیران عراقی را برای زیارت به مشهد می بردند و مسوول اردوگاه ما هم اعلام کرد که در مقابل شما را به نجف و کربلا می بریم و ما ایرانی ها اول قبول نکردیم و بعد از مدتی پذیرفتیم که به این سفر برویم و تصمیم گرفتیم به گونه ای برای ایران و امام تبلیغ کنیم و یکی از دوستان با صابون عکس امام خمینی ره را روی پتو کشید و در تمام این مسیر پشت شیشه می گرفت و به مردم نشان می داد و بقیه اسیران هم شعار هایی می نوشتند و بین مردم عراق می انداختند.

محمد احمدی در اکثر عملیات منطقه جنوب شرکت داشته و استخدام در آموزش و پرورش ممسنی، مامور به خدمت در ستاد ازادگان، عضو معتمدین مدیر بنیاد شهید و عضو هیئت مشورتی فرماندار، نماینده آزادگان ممسنی در فارس و همچنین همکاری مستمر با بنیاد شهید از جمله سوابق کاری وی است.

او در پایان گفت: پیغام من به عنوان برادر یک شهید و جانباز دوران جنگ تحمیلی به مردم عزیز ایران است که هرکسی در هر پست و مقامی که باشد و بخواهد این ارزش ها و خون شهدا، زجر جانبازان و شکنجه های اسیران را کم رنگ کند و یا گام به عقب بردارد مورد نفرین این قشر زجر کشیده خواهد بود و من با توجه به شناختی که از ملت ایران عزیزم دارم آینده کشور بسیار روشن است و تنها چیزی که می تواند ایران را پایدار کند «وحدت» ملت است.

انتهای پیام/ن
گفتگو با هوش مصنوعی

💬 سلام! می‌خوای درباره‌ی «مجاهدت نماد صبر و انتظار در راه خدا» بیشتر بدونی؟ من اینجام که راهنماییت کنم.