شاهنامه به داد فرهنگ ایران رسید



اردیبهشت روز بزرگداشت حکیم ابوالقاسم فردوسی و پاسداشت زبان فارسی است، زبان مادری ما و پیوند دهنده اقوام و مذاهب گوناگون در پهنه ایران زمین.

به همین بهانه دکتر حمید عبدالهیان عضو هیئت علمی گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه اراک در گفت وگو با خبرنگار ایسنا، منطقه مرکزی، اظهار کرد: فردوسی خیلی بیشتر از سی سال برای شاهنامه وقت گذاشته است. فردوسی از حدود سال ۳۷۰ و حتی طبق برخی منابع از سال ۳۶۵، تا سال ۴۰۰ که شاهنامه را به سلطان محمود تقدیم می کند و البته مورد قبول سلطان قرار نمی گیرد، برای سرودن شاهنامه وقت صرف کرده بود، پس از آن نیز تا زمان مرگ سرودن شاهنامه را ادامه داده و مجموعا بیش از چهلسال برای شاهنامه زحمت کشید. یکی از دلایلی که نسخه های مختلفی از شاهنامه وجود دارد و بعضی ابیات آن متفاوت هستند این است که فردوسی در زمان های مختلف نسخه های متفاوتی از شاهنامه را ارائه داد.

عبدالهیان ادامه داد: فردوسی واقعا زبان فارسی را زنده کرد، چون ایران تحت سلطه اقدام مختلف همچون اعراب و ترکان بود، سلسله های ایرانی همچون آل بویه و آل زیار نیز عمری کوتاه داشتند. در دوران غزنوی زبان دیوانی از فارسی به عربی تبدیل شد. این تغییر زبان به منزله تغییر زبان رسمی و اداری کشور بود و مخالفان زیادی میان دهقان زادگان ایرانی داشت و مقاومت ایشان را در پی داشت و علت این مقاومت تا مقدار زیادی فردوسی بود.

وی اظهار کرد: شاهنامه فردوسی تحت تأثیر فشار دستگاه حکومت غزنوی در دوره ای واقعا خوانده نمی شده ولی در دوره های بعدی واقعا به داد فرهنگ ایرانی رسید. بخصوص پس از حمله مغول، شاهنامه از معدود منابع ارتباط ایرانیان با گذشته خود بود.

وی با بیان اینکه اگر به کشورهای مشابه خودمان مثل مصر، سوریه و اردن نگاه کنیم می بینیم که این کشورها قبل از حمله اعراب از تاریخ و تمدنی بسیار کهن و زبان و ادبیاتی خاص و غنی برخوردار بودند ولی در حال حاضر چیزی از آن تمدن ها باقی نمانده است. ایران تنها کشوری است که میان حمله اقدام مختلف همچون اعراب، مغول ها و دیگر اقوام بیابان گرد آسیای میانه توانست فرهنگ و زبان خود را حفظ کند. ترکیه یا همان آسیای صغیر نیز پیش از قرن هفتم هجری و آمدن اقوام ترک به این منطقه، از فرهنگ و تمدن غنی و مخصوص به خود برخوردار بوده ولی از آن پس زبان آنها به ترکی تغییر می کند و در حال حاضر در ترکیه غیر از زبان ترکی که هزارسال هم نیست به این کشور ورود کرده، هیچ اثر فرهنگی هنری و ادبی وجود ندارد، ولی ایران در مقابل این هجوم ها مقاومت کرد و سهم عمده ای از این مقاومت ناشی از تلاش فردوسی بود.

وی با بیان اینکه ادبیات فارسی در کشورهای دیگر هم نفوذ کرد، افزود: در زمان گورکانیان در شبهه جزیره هند زبان فارسی آنچنان نفوذ کرد که شعر گفتن به زبان فارسی افتخاری برای شاهان محسوب می شد، حتی در امپراطوری عثمانی که دشمن سرسخت ایرانیان بودند، شاه سلطان سلیم و شاه سلطان حمید دیوان شعری به زبان فارسی می سرایند و سهم فردوسی در تمامی این تأثیرگذاری ها بسیار زیاد بود.

از ظرفیت ادبیات فارسی در گسترش روابط با شبهه قاره استفاده نمی شود

وی با تاکید بر اینکه امروزه ما واقعا می توانیم از این ظرفیت در سیاست خارجی خود استفاده کنیم، اظهار کرد: در سفری که به پاکستان داشتم، دیدم که مردم این کشور چقدر شیفته زبان فارسی هستند و می خواهند که زبان فارسی زبان دوم کشورشان باشد. در هند و بخصوص در کشمیر نیز زبان فارسی هنوز محبوبیت دارد. متأسفانه مسئولین سیاست خارجی ایران از ظرفیت ادبیات فارسی در گسترش روابط با شبهه قاره استفاده نمی کنند.

استاد دانشگاه اراک همچنین درباره در خطر بودن زبان فارسی گفت: نمی توان گفت زبان فارسی در خطر است. زبان وقتی در خطر می افتد که یک قدرت سیاسی قصد نابودی آن را داشته باشد یا آن زبان نتواند خود را با شرایط روز تطبیق بدهد، اگر در هند زبان هندی در خطر نابودی قرار گرفت به دلیل حضور نیروهای سیاسی بیگانه و فشارهای طولانی مدت بود. امروزه خطر اینچنینی زبان فارسی را تهدید نمی کند، زیرا زبان رسمی کشور فارسی است. خطری که برخی درخصوص این زبان احساس می کنند به دلیل یک سری تغییر و تحولات سطحی است که من اینها را خطر تلقی نمی کنم.

«بزنگم» نه عجیب است، نه خطرناک

عبدالهیان درباره نگرانی برخی افراد پیرامون تأثیر فضای مجازی بر زبان فارسی گفت: اینکه امروز شاهد ابداع لغتی مثل «بزنگم» به جای زنگ بزنم هستیم، مسئله عجیبی نیست و در گذشته هم رخ داده است. مثلا فعل جنگیدن، همینگونه پدید آمده و در اصل جنگ کردن بوده است. ولی زبان خود به خود کلمات را ساده می کند و جنگ کردن تبدیل شد به جنگیدن، امروز هم زنگ زدن تبدیل می شود به بزنگم. باید به ادبیات فضای مجازی به عنوان یک فرهنگ مدرن و نو نگاه کنیم نه یک خطر.

برای لهجه های محلی نگران باشیم

دکتر عبدالهیان مطرح کرد: زبان یک پدیده سیال است و هر روز لغاتی به آن وارد و خارج می شود. مثلا در دوره های هجوم اقوام مختلف مثل اعراب و مغول ها لغات عربی و ترکی بسیاری به زبان فارسی وارد شد و کلماتی که جنبه دینی یا دیوانی داشتند و چون معادلی برای آنان وجود نداشت، توسط مردم استفاده می شد، کما اینکه امروز ما لغات انگلسی زیادی مثل موبایل داریم که به دلیل عدم وجود معادل برای آن، از خود کلمه موبایل استفاده می کنیم. کلمات هر روز وارد زبان می شوند و پس از مدتی شاید از آن خارج شوند، نمی توان جلوی این روند را گرفت، اگر شما مثلا تاریخ بیهقی را بخوانید می بینید که اسامی ترکی زیادی از جمله اسامی غذاها در آن وجود دارد که امروز دیگر در زبان ما وجود ندارند چون آن غذا دیگر مورد استفاده نیست. بر همین منوال لغتی مثل پیتزا هم ممکن است چندسال دیگر از زبان فارسی خارج شود. در حال حاضر من بیشتر از همه نگران لهجه های محلی، به عنوان منبع غنی لغات اصیل فارسی هستم، نباید اجازه بدهیم این لهجه ها فراموش شوند.

حمید عبدالهیان درباره رسم الخط نیز اظهار کرد: طی دو قرن اخیر مسئله تغییر خط در دو سطح مطرح شده است. یکی اینکه خط و الفبای لاتین را جایگزین کنیم مثل ترکیه که کار بسیار اشتباه و غلطی است. آتاتورک واقعا اشتباه کرد چراکه مردم ترکیه امروز نمی توانند آثار گذشته خود که البته خیلی هم قدیمی نیست را مطالعه کنند، اما گروهی نیز تغییر الفبا را در این سطح مطرح کردند که «ز، ذ، ض، ظ» و «س، ص، ث» و «ت، ط» و «ح، ه» ساده سازی شوند و فقط یک نماد برای هر صدا باقی بماند، زیرا تلفظ صاد و سین یا ضاد و ذال در فارسی هیچ تفاوتی ندارد و نیازی به وجود تمامی این حروف در الفبا نیست.

ایرانیان، مردمی که می توانند کتاب های هزارساله بخوانند

وی اضافه کرد: مانع انجام این کار ادبیات غنی گذشته است، زیرا ایران از معدود کشورهایی است که مردم آن می توانند کتابی که هزار سال پیش نوشته شده است را بردارند و بخوانند. اگر الفبا را ساده کنیم فرزندان ما ممکن است در خواندن متون گذشته دچار مشکل شوند. ساده سازی الفبا به یک شخص کاریزماتیک نیاز دارد که این کار را انجام بدهد و هنوز چنین شخصی پیدا نشده است.

عضو هیت علمی دانشگاه اراک در پایان پیرامون وظیفه حکومت در پاسداشت زبان فارسی گفت: قطعا یکی از مهمترین وظایف حاکمیت در پاسداشت زبان، مسئله معادل سازی است. دوره های اول و دوم و سوم فرهنگستان خیلی خوب این کار را انجام دادند ولی پس از آن فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی نتوانست وظیفه خود را به درستی انجام بدهد و معادل های خوبی ارائه کند. یکی از گنجینه های زبان فارسی دکتر شفیعی کدکنی است. این استاد با اینکه عضو فرهنگستان نیستند ولی یک تنه کار یک فرهنگستان را انجام می دهند. کلمه بسامد که معادل فارسی فرکانس است و امروزه توسط متخصصین هم مورد استفاده قرار می گیرد، یکی از معادل سازی های دکتر شفیعی کدکنی است.



انتهای پیام

پرسش و پاسخ در شاهنامه به داد فرهنگ ایران رسید

گفتگو با هوش مصنوعی