«من قاسم سلیمانی ام» به کتابفروشی ها رسید

به گزارش مشرق، این مجموعه نمایشنامه با هدف آشنایی بهتر مخاطب از جهان بینی و ایده لوژی سردار شهید حاج قاسم سلیمانی و تامین گروه های نمایشی جوان در حوزه متن نمایشی نوشته شده است.
کتاب «من قاسم سلیمانی ام» شامل پنج نمایشنامه «مهندس مین»، «کاخ ریاست جمهوری»، «سرباز سردار»، «مفقود دوم» و نمایش کوتاه «من قاسم سلیمانی ام» است.
در بخشی از این اثر آمده است:
(از بی سیم صدای مکالمات دشمن به زبان لاتین شنیده می شود.)
هادی: کجایی حرف می زنه؟
فرمانده: انگلیسی، امریکایی.
عباس: (گوش تیز کرده.) امریکایی حرف می زنه.
هادی: آقای سلیمانی، می دونی عباس چند تا زبون بلده؟
فرمانده: بله، شیش تا.
هادی: از کجا می دونید؟
فرمانده: ده بار تا حالا بهم گفته ی.
(صدای مکالمه دشمن قطع می شود.)
هادی: چی شد عباس؟ چیزی فهمیدی از حرفاش؟
عباس: اون طرف چه خبره؟
فرمانده: خیلی شلوغه. (لبخندی می زند.)
عباس: آدم یاد جنگ جهانی دوم می افته … یه پیغام بود به یه فرمانده بعثی که تحت آموزش خودشون بوده انگار … واسه ش یه زمین فوتبال رو ترسیم کردن. بعد گفتن شما برید تو خط دفاع آخر باشید و بذارید ذخیره ها مهاجم باشن … بعد، گفت مهاجم زودتر مصدوم می شه.
هادی: حالا معنی ش چی هست؟
عباس: خنگ نباش. (رو به فرمانده) ذخیره ها کیاان فرمانده؟
فرمانده: نیروهای اردنی، سربازای افریقایی و عمانی … بعثیا خیلی متحد دارن. ما تقریبا داریم با سی تا کشور می جنگیم.
(هادی با تعجب به آن دو نگاه می کند.)
عباس: (به هادی) بی شرف تو بی سیم به بعثیا می گه خودتون عقب وایسید، سربازای متحد رو سپر خودتون کنید!
هادی: به خودشون هم رحم نمی کنن …
گفتنی است به همت مرکز هنرهای نمایشی حوزه هنری تولید شده است.
کتاب «من قاسم سلیمانی ام» شامل پنج نمایشنامه «مهندس مین»، «کاخ ریاست جمهوری»، «سرباز سردار»، «مفقود دوم» و نمایش کوتاه «من قاسم سلیمانی ام» است.
در بخشی از این اثر آمده است:
(از بی سیم صدای مکالمات دشمن به زبان لاتین شنیده می شود.)
هادی: کجایی حرف می زنه؟
فرمانده: انگلیسی، امریکایی.
عباس: (گوش تیز کرده.) امریکایی حرف می زنه.
هادی: آقای سلیمانی، می دونی عباس چند تا زبون بلده؟
فرمانده: بله، شیش تا.
هادی: از کجا می دونید؟
فرمانده: ده بار تا حالا بهم گفته ی.
(صدای مکالمه دشمن قطع می شود.)
هادی: چی شد عباس؟ چیزی فهمیدی از حرفاش؟
عباس: اون طرف چه خبره؟
فرمانده: خیلی شلوغه. (لبخندی می زند.)
عباس: آدم یاد جنگ جهانی دوم می افته … یه پیغام بود به یه فرمانده بعثی که تحت آموزش خودشون بوده انگار … واسه ش یه زمین فوتبال رو ترسیم کردن. بعد گفتن شما برید تو خط دفاع آخر باشید و بذارید ذخیره ها مهاجم باشن … بعد، گفت مهاجم زودتر مصدوم می شه.
هادی: حالا معنی ش چی هست؟
عباس: خنگ نباش. (رو به فرمانده) ذخیره ها کیاان فرمانده؟
فرمانده: نیروهای اردنی، سربازای افریقایی و عمانی … بعثیا خیلی متحد دارن. ما تقریبا داریم با سی تا کشور می جنگیم.
(هادی با تعجب به آن دو نگاه می کند.)
عباس: (به هادی) بی شرف تو بی سیم به بعثیا می گه خودتون عقب وایسید، سربازای متحد رو سپر خودتون کنید!
هادی: به خودشون هم رحم نمی کنن …
گفتنی است به همت مرکز هنرهای نمایشی حوزه هنری تولید شده است.
پرسش و پاسخ در
«من قاسم سلیمانی ام» به کتابفروشی ها رسید
گفتگو با هوش مصنوعی