روایت چفیه ای که با پیکر حاج قاسم تبرک شد

به گزارش خبرگزاری تسنیم از اصفهان، یکی از جوانانی است که شیفته و شیدای حاج قاسم سلیمانی بوده و هست، روزی که خبر شهادتش را شنید شوکه شده و باور نمی کرد اما در نهایت وقتی که همه خبرگزاری های رسمی خبر شهادت بزرگ مرد تاریخ ایران را تایید کردند نشست و برای غم از دست دادنش خون گریست.
او یکی از جوانان بسیجی و انقلابی شهر کرمان است، دانشجو است، عشق به ولایت فقیه و فرماندهان بزرگ ایران در وجودش ریشه دارد، اتاقش مزین به عکس رهبر معظم انقلاب و بسیاری از شهداست، آن طور که یکی از دوستانش تعریف می کند با یکی از شهدای مدافع حرم نیز دوستی نزدیکی داشته است و زمانی که این دوستش به شهادت می رسد خود نیز برای شهادت تلاش می کند.
این جوان کرمانی که علاقه بسیاری به سردار سلیمانی دارد در مراسم وداع ایشان نیز شرکت کرد و چشمانش نشان از شکستن بغضی عمیق می داد و امروز نیز با شرکت در مراسم تشییع ارادت خود را نشان داده است.
با وجود جمعیت بسیار همه توانش را به کار گرفت و عزمش را جزم کرد تا چفیه اش را به پیکر مطهر حاج قاسم تبرک کند، کسی نمی داند با چه سختی در میان این جمعیت راه را باز کرد و توانست چفیه خود را به سمت پیکر شهید سلیمانی بیندازد و آن را تبرک شده پس بگیرد. از همان لحظه به بعد این جوان کرمانی دگرگون شده است، حال خودش را نمی داند، حالی توام با شادی و اشک.
زمانی او را دیدم که به همراه یکی از دوستانش گوشه ای ایستاده و بی امان گریه می کرد و چفیه را از صورت خود دور نمی کرد. فهمیدم که چفیه اش با پیکر مطهر شهید سلیمانی تبرک شده است و این اشک ها دلیلی غیر از این نمی تواند داشته باشد. از او در مورد چفیه و احساسش پرسیدم. دلش می خواست حرف بزند اما به راستی نمی توانست.
همه توانش را جمع کرد و به سختی گفت: «چفیه ام تا ابد تبرک شد». این جوان بسیجی کرمان دیگر نتوانست حرفی بزند و باز هم گریه کرد، دوستش که کنارش ایستاده بود، گفت: آرزویش این بود که چفیه اش را به پیکر مطهر سردار تبرک کند، اما جمعیت آنقدر زیاد بود که فکر نمی کردم بتوانیم خودمان را ماشین ها برسانیم، اما او گفت که می توانیم و اگر نمی آیی خودم تنها می روم، همراهش رفتم، خیلی سخت بود اما رسیدیم، چفیه اش را برای آن آقایی که کنار پیکر نشسته بود پرتاب کرد، خدا خیرش بدهد و با شهدا محشورش کند، چفیه را به پیکر سردار سلیمانی تبرک کرد و پس داد.
وقتی با او و دوستش خداحافظی کردم هنوز هم بغضش خالی نشده بود، به جمعیت نگاه کردم خوشا به سعادت سردار دل ها که یک جهان اینگونه بی تابش هستند.
انتهای پیام/ش
او یکی از جوانان بسیجی و انقلابی شهر کرمان است، دانشجو است، عشق به ولایت فقیه و فرماندهان بزرگ ایران در وجودش ریشه دارد، اتاقش مزین به عکس رهبر معظم انقلاب و بسیاری از شهداست، آن طور که یکی از دوستانش تعریف می کند با یکی از شهدای مدافع حرم نیز دوستی نزدیکی داشته است و زمانی که این دوستش به شهادت می رسد خود نیز برای شهادت تلاش می کند.
این جوان کرمانی که علاقه بسیاری به سردار سلیمانی دارد در مراسم وداع ایشان نیز شرکت کرد و چشمانش نشان از شکستن بغضی عمیق می داد و امروز نیز با شرکت در مراسم تشییع ارادت خود را نشان داده است.
با وجود جمعیت بسیار همه توانش را به کار گرفت و عزمش را جزم کرد تا چفیه اش را به پیکر مطهر حاج قاسم تبرک کند، کسی نمی داند با چه سختی در میان این جمعیت راه را باز کرد و توانست چفیه خود را به سمت پیکر شهید سلیمانی بیندازد و آن را تبرک شده پس بگیرد. از همان لحظه به بعد این جوان کرمانی دگرگون شده است، حال خودش را نمی داند، حالی توام با شادی و اشک.
زمانی او را دیدم که به همراه یکی از دوستانش گوشه ای ایستاده و بی امان گریه می کرد و چفیه را از صورت خود دور نمی کرد. فهمیدم که چفیه اش با پیکر مطهر شهید سلیمانی تبرک شده است و این اشک ها دلیلی غیر از این نمی تواند داشته باشد. از او در مورد چفیه و احساسش پرسیدم. دلش می خواست حرف بزند اما به راستی نمی توانست.
همه توانش را جمع کرد و به سختی گفت: «چفیه ام تا ابد تبرک شد». این جوان بسیجی کرمان دیگر نتوانست حرفی بزند و باز هم گریه کرد، دوستش که کنارش ایستاده بود، گفت: آرزویش این بود که چفیه اش را به پیکر مطهر سردار تبرک کند، اما جمعیت آنقدر زیاد بود که فکر نمی کردم بتوانیم خودمان را ماشین ها برسانیم، اما او گفت که می توانیم و اگر نمی آیی خودم تنها می روم، همراهش رفتم، خیلی سخت بود اما رسیدیم، چفیه اش را برای آن آقایی که کنار پیکر نشسته بود پرتاب کرد، خدا خیرش بدهد و با شهدا محشورش کند، چفیه را به پیکر سردار سلیمانی تبرک کرد و پس داد.
وقتی با او و دوستش خداحافظی کردم هنوز هم بغضش خالی نشده بود، به جمعیت نگاه کردم خوشا به سعادت سردار دل ها که یک جهان اینگونه بی تابش هستند.
انتهای پیام/ش
گفتگو با هوش مصنوعی
💬 سلام! میخوای دربارهی « روایت چفیه ای که با پیکر حاج قاسم تبرک شد » بیشتر بدونی؟ من اینجام که راهنماییت کنم.