چالش پیش روی الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت در عصر جهانی شدن

محمدصادق ابراهیمی(استادیار گروه توسعه روستایی، دانشکده کشاورزی دانشگاه صنعتی اصفهان) و غلامحسین خدری(دانشیار دانشگاه پیام نور) در یادداشتی به چالش پیش روی الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت در عصر جهانی شدن پرداختند.
به گزارش ایسنا، متن این یادداشت به شرح ذیل است:جهانی شدن مجموعه ای از فرآیندهای چندبعدی و پیچیده است که عرصه های متعددی از جمله اقتصاد، ایدئولوژی، سیاست، فرهنگ و محیط زیست را در بر می گیرد. منطق جهانی شدن اساسا در منطق سرمایه داری؛ یعنی حفظ و بسط فرایند تکاثر سرمایه ریشه دارد و از این رو اقتصاد در جبهه مقدم فرایند جهانی شدن قرار می گیرد. دنیایی که «مک لوهان» آن را دهکده جهانی و «تافلر» از آن به عنوان خانه جهانی و «پستمن» آن را دنیای همراه می نامند، همگی بر این نکته تأکید دارند که رویه ها و رویکردهایی به نام یکسان سازی در جهان در حال انتشار است. در فرآیند جهانی شدن، اکثریت اذعان دارند که هیچ کشوری، حداقل تمام کشورهای فقیر، نمی توانند از اردوی اقتصاد جهانی دور بمانند و البته هر کشوری باید راه های کاهش فقر یا مسیر دستیابی به اهداف توسعه مطلوب را خود جست وجو و برنامه ریزی کند. امروزه روشن است که جهانی شدن به فراخور قابلیت عرضه و محتوا می تواند مخاطبان بی شماری را با خود همراه سازد و از این رو تأثیرات چشمگیری در سطوح خرد و کلان اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی ایجاد کند.
در دنیای جهانی شده، وقایع و رخدادهای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی، زیست محیطی و بهداشتی به یکدیگر مرتبط هستند.
تاکنون پنج نوع کاربرد متفاوت از واژه جهانی شدن، مطرح شده است که عبارت اند از:
آزادسازی، غربی شدن، بین المللی شدن، جهانی سازی و قلمروزدایی.
الگوی بومی پیشرفت
در دیدگاه اندیشمندان اسلامی، شبیه ترین عنوان به توسعه (Development) را می توان در مفهوم پیشرفت (Progress) دانست.
در تفکر اسلامی، پیشرفت به معنای «گسترش ظرفیت» و «توسعه وجود» آمده است.
در بیان مفهوم توسعه باید عنوان کرد که توسعه، فرایندی تاریخی است. اندیشیدن به توسعه هم، نه فرازمانی است و نه فرامکانی.
اولا توسعه در بند مکان است و هیچ جامعه ای نمی تواند در این فرایند از امکاناتی که محیط زندگی اش در اختیارش قرار می دهد، فراتر برود. این محدودیت به بحث تناسب محیطی توسعه می انجامد و به این نکته می رسد که هر جامعه ای باید توسعه ای در خور امکانات محیطی خویش، بیابد.
ثانیا آنکه توسعه، فرازمانی نیست. امر توسعه در تقابل عینی با زمان شکل می گیرد. به عبارت دیگر هر جامعه در هر مرحله از گذار تاریخی خود با توسعه شکل گرفته توسط منابع موجود، مواجه است. این موضوع دقیقا به بحث تناسب محیطی توسعه و لزوم داشتن الگوی بومی توسعه یا پیشرفت منجر خواهد شد.
تعریف جهانی شدن
جهانی شدن ، به عنوان روندی از دگرگونی ها است که از مرزهای سیاست و اقتصاد فراتر می رود و علم ، فرهنگ و شیوه زندگی را نیز در برمی گیرد. جهانی شدن پدیده ای چندبعدی و قابل تسری به جنبه های گوناگون اجتماعی ، اقتصادی ، سیاسی ، حقوقی ، فرهنگی ، نظامی ، فن آوری و همچنین عرصه های دیگری چون محیط زیست است .
برخی از دانشمندان کوشیده اند جهانی شدن را به عنوان مفهومی اقتصادی تعریف کنند. در حالی که جمعی دیگر به تبیین این مفهوم در چارچوب کل تحولات فرهنگی ، سیاسی ، اقتصادی و زیست محیطی پرداخته اند. می توان تعاریف ارائه شده را به دو دسته کلی تقسیم کرد.
دسته اول ، جهانی شدن به معنای عام را در نظر دارند و دسته دوم تنها به جهانی شدن اقتصاد اشاره دارند. اگر بخواهیم یک تعریف عام از جهانی شدن داشته باشیم می توان گفت که جهانی شدن ، عبارت است از برقراری روابط متنوع و متقابل بین دولت ها و جوامع که به ایجاد نظام جهانی کنونی انجامیده است و نیز فرآیندی که از طریق آن ، حوادث ، تصمیمات و فعالیت ها در یک بخش از جهان ، می تواند پیامدهای مهمی برای سایر افراد و جوامع در بخش های دیگر کره زمین داشته باشد. اگر بخواهیم جهانی شدن را در بستر توسعه اقتصادی بنگریم می توان بیان کرد که جهانی شدن ، حاصل یکپارچگی اقتصادی ، مالی و زیست محیطی است .
بنابراین جهانی شدن الگوی تکامل یابنده ای از فعالیت های فرامرزی بنگاه ها و شرکت ها است که شامل سرمایه گذاری بین المللی ، تجارت و همکاری برای نوآوری و توسعه فرآورده های تازه ، تولید، منبع شناسی و بازاریابی است .
ابعاد جهانی شدن
جهانی شدن می تواند ابعاد اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی داشته باشد.
بعد اقتصادی : تحولات مربوط به جهانی شدن ، بیش از همه در حوزه اقتصاد انجام گرفته است . تعمیق وابستگی متقابل بین اقتصادهای ملی ، یکپارچه شدن بازارهای مالی ، گسترش مبادلات تجاری به همراه مقررات زدایی و از میان برداشتن تعرفه ها و ضوابط حمایتی بازرگانی و ایجاد نهادهایی مانند سازمان تجارت جهانی با هدف گسترش و تسری تجارت بین المللی ، از جمله نمودهای جهان گرایی اقتصادی است .
بعد سیاسی: جهانی شدن از دیدگاه سیاسی فرایندی است که به واسطه آن امر اجتماعی بیش از پیش از حصار تنگ و محدود دولت- ملت رها می شود و انسان ها در چارچوب جامعه ای گسترده تر زندگی اجتماعی را از سر می گیرند.
برجسته ترین نمودهای جهان گرایی در بعد سیاسی که در دهه های گذشته شاهد آن بوده ایم ، عبارتند از: منزوی شدن و حذف نظام های مخالف سرمایه داری و بازار آزاد، تغییر نظام های حکومتی کشورهای جهان سوم ، از حکومت های خودکامه به نظام های دموکراتیک و ایجاد نیروی واکنش سریع در سطح جهانی.
بعد فرهنگی : جهانی شدن فرهنگی عبارت است از: شکل گیری و گسترش فرهنگی خاص در عرصه جهانی. این فرایند موجی از همگونی فرهنگی را در جهان پدید می آورد و همه خاص های فرهنگی را به چالش می طلبد. در بستر جهانی شدن فرهنگ مسلط ، فرهنگی تکثرگرا و طرفدار تساهل و تسامح است . برجسته ترین وجه جهانی شدن فرهنگی را می توان جهانگیر شدن ویژگی های محوری تجدد دانست. ویژگی های همچون صنعت گرایی، نظام سرمایه داری، وجود نهادهای نظارت و مراقبت و شکل گیری دولت ملت ها از آن جمله اند.
اهداف توسعه در فرآیند جهانی شدن
با در پیش گرفتن هزاره سوم میلادی در توسعه جهانی، کشورهای جهان سعی کردند برای این هزاره با توجه به چالش های ایجاد شده در مسیر توسعه کنونی، اهداف روشنی را طراحی و در سطح جهانی تفاهم کنند. بنابراین در کنفرانس ریو+۱۰ در سال ۲۰۰۲ میلادی در شهر ژوهانسبورگ آفریقای جنوبی توسط نمایندگان ۱۷۸ کشور جهان اهداف توسعه هزاره مصوب شد. اهداف مذکور در سال ۲۰۱۲ میلادی در کنفراس ریو +۲۰ در ریودوژانیرو برزیل دچار تغییراتی شدند که به ۱۷ هدف کلی و ۱۶۹ شاخص تبدیل و به نام اهداف توسعه پایدار نام گذاری شدند. این اهداف عبارت اند از:
۱- کاهش فقر فزاینده.
۲- از بین بردن گرسنگی.
۳- بهداشت مناسب و ایجاد رفاه اجتماعی.
۴- ایجاد برابری دسترسی به آموزش با کیفیت عمومی برای همگان.
۵-دستیابی به تساوی جنسیتی و توانمندسازی همه زنان و دختران.
۶- تضمین دسترسی به آب سالم و مدیریت پایدار آب و بهداشت برای همه.
۷- تضمین دسترسی به منابع انرژی مقرون به صرفه، مطمئن، پایدار و نوین.
۸- ترویج رشد اقتصادی ماندگار، فراگیر و پایدار، اشتغال کامل و بهره ور و اشتغال شرافتمندانه برای همه.
۹- ساختن زیربنای مقاومتی، ترویج صنعتی سازی پایدار و فراگیر، و ترویج نواری.
۱۰- کاهش نابرابری در درون و در میان کشورها.
۱۱-تبدیل شهرها و سکونت گاه های انسانی به مکان های همه شمول، امن، مقاوم و پایدار.
۱۲- تضمین الگوهای پایدار تولید و مصرف.
۱۳- اقدام عاجل برای رویارویی با تغییر اقلیم و آثار آن.
۱۴- حفاظت و استفادۀ پایدار از اقیانوس ها، دریاها، و منابع دریایی برای توسعه پایدار.
۱۵- پاسداشت، احیا و ترویج استفاده پایدار از بوم سازگان های زمینی، مدیریت پایدار جنگل ها، مبارزه با بیابان زایی و توقف و معکوس سازی روند تخریب (یا فرسایش) زمین و همچنین متوقف ساختن تخریب تنوع زیستی.
۱۶- ترویج جوامع صلح جو و فراگیر برای توسعه پایدار، برقراری امکان دسترسی به عدالت برای همه و ایجاد مؤسسات مؤثر، پاسخگو و فراگیر در همه سطوح.
۱۷- تقویت ابزار اجرا و احیای همکاری های جهانی برای (تحقق) توسعه پایدار.
بحث اصلی این نوشتار در هم راستایی یا عدم هم راستایی اهداف الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت با این اهداف است.
پساجهانی شدن
منظور از پساجهانی شدن، تحولاتی است که در عرصه بین المللی به معنای ایجاد یک رویکرد جدید در مقابل با جهانی شدن رخ می دهد. پساجهانی شدن می تواند به عنوان رویکردی جدید برای کشورهای جهان به خصوص کشورهای مستقل و یا تشویق آنان به ایجاد مناطق و همگرایی منطقه ای در سطح جهانی برای مقابله با هژمونی کشورهای سلطه گر در مسیر جهانی شدن، محسوب شود. می توان در قالب دو دیدگاه به بررسی تقابل و تعامل الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت با جهانی شدن یا پسا جهانی شدن پرداخت.
تقابل و تعامل الگوی بومی پیشرفت با اهداف جهانی شدن:
در پدیده جهانی شده و ابعاد مختلف اقتصادی، اجتماعی– فرهنگی و سیاسی آن می توان چالش های بسیار نمایانی را با الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت مشاهده کرد.
با توجه به تقابل پارادایمی در الگوی ایرانی اسلامی پیشرفت با اهداف، روش ها و محتوی مفاهیم پارادایم غالب جهانی شدن به نظر می رسد که بیشتر از فرصت، با چالش های ناشی از جهانی شدن روبه رو خواهد بود. در این نوشته سعی می شود مصادیق چالشی هر هدف توسعه پایدار (۲۰۳۰) با اهداف توسعه الگوی ایرانی اسلامی پیشرفت بیان شود.
در هدف اول توسعه پایدار (۲۰۳۰) مقابله با فقر شاید بتوان گفت که چالش خاصی مشاهده نمی شود و هم راستایی کاملی وجود دارد.
در هدف دوم توسعه پایدار (۲۰۳۰) حذف گرسنگی و تأمین امنیت غذایی پایدار برای جوامع، رویکردهای جهانی تمرکز بر خوداتکایی (Self Reliance) داشته اما در الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت به دلیل اینکه ماهیت پارادایم حاکم در جهان اجازه دخالت و عرضه و تقاضای عادلانه را نداده و رویکرد تعارض پارادایمی در این حیطه چالش تأمین امنیت غذایی مناسب برای کشور را با خطر مواجهه می کند، بنابراین در برخی از کالاها به خصوص کالاهای استراتژیک و اساسی رویکرد یا تمرکز بر خودکفایی (Self Suffiance) در الگوی ایرانی اسلامی پیشرفت قرار دارد.
در هدف سوم توسعه پایدار جهانی یعنی سلامت و رفاه عمومی نیز کمترین چالش مفهومی و عملی در دو رویکرد وجود دارد.
در هدف چهارم توسعه پایدار جهانی هم می توان گفت که به لحاظ مفهومی و روش شناسی اجرا، تفاوت ها و چالش های اساسی بین مفهوم آموزش کیفی و شیوه اجرای آن در هدف گذاری های الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت و اهداف توسعه پایدار جهانی وجود دارد. شاید بارزترین این چالش در حوزه مسائل آموزشی خاص به کودکان در زیر حوزه هایی مانند مسائل جنسی، مذهبی، مشارکت، دمکراسی، آزادی و مواردی نظیر آن باشد.
در هدف پنجم توسعه پایدار جهانی یعنی برابری جنسیتی و توانمندسازی زنان، شاید چالشی ترین و افتراقی ترین موضوع بین رویکرد الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت با اهداف توسعه ۲۰۳۰ میلادی باشد. مواردی نظیر تساوی حقوق زن و مرد در قوانین دینی مانند حق ارث، حق انتخاب پوشش و مسئله حجاب، حق اختیار و انتخاب همسر، حق اختیار نام و نام خانوادگی برای فرزند، حق اشتغال به هر فعالیت دلخواه برای زنان ، حق آزادی در اختیار دین و مذهب و مواردی نظیر آن مصادیقی از تعارض ذاتی و مفهومی بین دیدگاه های موجود است.
در هدف ششم توسعه پایدار جهانی یعنی دسترسی به آب آشامیدنی سالم و توسعه فاضلاب می توان هم راستایی اهداف الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت با اهداف توسعه ۲۰۳۰ را تا ۱۰۰ درصد قابل انتظار دانست.
در هدف هفتم توسعه پایدار جهانی یعنی توسعه انرژی های نو و تجدیدپذیر به لحاظ مفهومی هیچ گونه چالشی را نمی توان بین اهداف الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت و اهداف توسعه ۲۰۳۰ میلادی، مشاهده کرد. اما به لحاظ فنی به دلیل حاکم بودن سیاست های یک جانبه نگر، چالش هایی در حد ۳۰ درصد به خصوص در انتقال فناوری و ایجاد ظرفیت سازی و توسعه دانش مربوط به انرژی های نو مانند انرژی خورشیدی، هسته ای، بادی، زمین گرمایی و غیره وجود دارد.
در هدف هشتم توسعه پایدار جهانی یعنی رشد اقتصادی و اشتغال کامل به نظر می رسد ایران در هدف گذاری های ملی خود مانند اهداف الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت چالشی با این هدف توسعه پایدار ۲۰۳۰ میلادی نداشته باشد.
درهدف نهم توسعه پایدار جهانی موضوع ساختن زیربنای مقاومتی صنعتی و ترویج نوآوری در جوامع است؛ در این هدف نیز چالش جدی دیده نمی شود.
در هدف دهم توسعه پایدار جهانی یعنی کاهش نابرابری های در و میان کشورها، اگرچه الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت در قسمت اول هدف یعنی کاهش نابرابری در میان کشورها تطابق کامل با اهداف توسعه ۲۰۳۰ میلادی دارد، اما در قسمت دوم این هدف یعنی کاهش نابرابری میان کشورها، با توجه به نوع تقسیم بندی کشورهای جهان به خودی و غیرخودی توسط کشورهای توسعه یافته و ارسال کمک های هدفمند بین المللی، به نظر می رسد چالش حداقل ۲۰ درصد را مشاهده کرد.
در هدف یازدهم توسعه پایدار جهانی یعنی تبدیل شهرها به سکونت گاه های انسانی امن، مقاوم و پایدار، هم راستایی کاملی بین اهداف الگوی ایرانی اسلامی پیشرفت با اهداف توسعه ۲۰۳۰ میلادی می باشد.
در هدف دوازدهم توسعه پایدار جهانی یعنی تضمین الگوی پایدار تولید و مصرف نیز تعارضی بین اهداف الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت با اهداف توسعه ۲۰۳۰ میلادی مشاهده نمی شود.
درهدف سیزدهم توسعه پایدار جهانی مواجهه با پدیده تغییر اقلیم است؛ در این هدف نیز همانند مبحث انرژی های نوین اگرچه هم پوشانی مفهومی در هدف گذاری وجود دارد اما در روش شناسی و نحوه اجرا، چالش هایی قابل مشاهده است که تطابق را به ۸۰ درصد می رساند.
در هدف چهاردهم توسعه پایدار جهانی ، عدم به خطر انداختن حیات زیردریاها و اقیانوس ها است؛ در این هدف گذاری نیز تعارضی بین اهداف الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت با اهداف توسعه ۲۰۳۰ میلادی مشاهده نمی شود.
درهدف پانزدهم توسعه پایدار جهانی هم مدیریت پایدار زمین به خصوص جنگل ها و بیابان ها و تالاب ها است و در این هدف گذاری نیز بین اهداف الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت با اهداف توسعه ۲۰۳۰ می توان انتظار تطابق ۱۰۰ درصد را داشت.
در هدف شانزدهم توسعه پایدار جهانی موضوع ایجاد جوامع صلح جو و عدالت محور است؛ با توجه به اینکه معنای صلح جویی و عدالت محوری با تأکید بر استقرار سازمان هایی پاسخگو و مسئول هدف گذاری شده است و از سوی دیگر مفهوم صلح جویی در هم رأیی و همراهی با سیاست های جهان توسعه یافته معنا می شود، الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت چالش اساسی با مفاهیمی نظیر نوع تعریف از تروریست، سازمان های آزادی خواه ملی، فرقه گرایی و آزادی خواهی های قومی قبیله ای و هر نوع مسائلی از این دست با اهداف توسعه ۲۰۳۰ میلادی پیدا می کند.
در هدف هفدهم توسعه پایدار جهانی موضوع همکاری و مشارکت در توسعه جهانی است. این هدف با دو مشکل اساسی مواجه است؛ موضوع اول عدم به رسمیت شناختن مشارکت کشورهای توسعه نیافته توسط کشورهای توسعه یافته و موضوع دوم ضعف ذاتی در قدرت چانه زنی کشورهای توسعه نیافته در بیان اهداف، مسائل، راه حل های پیشنهادی و الگوهای بومی خود در سطح جهانی.
در نتیجه به نظر می رسد که این دو عامل بتواند چالشی نزدیک به ۳۰ درصد در تحقق این هدف با الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت داشته باشد.
تقابل و تعامل الگوی بومی پیشرفت با مفهوم پساجهانی شدن
در این دیدگاه با توجه به نظرات و رویکردهای مطرح شده، کشورهای دنیا به خصوص کشورهای مستقل، سعی دارند مباحث و دیدگاه های ارزشی خود در حیطه اهداف ملی در فرآیند تغییر رویکردهای جهانی شدن را در نظر بگیرند و یا در قالب الگوهای فراملی و عمدتا منطقه ای به شکل گیری جبهه ای متحد، مستحکم و قابل دفاع در این رویکرد در آیند. البته کشورهای مستقلی چون ایران با وجود تضاد پارادایمی با الگوی سلطه غالب می توانند با دنبال کردن چنین رویکردهایی ضمن تعامل مناسب با کشورهای دیگر به اهداف توسعه ملی و فراملی خود به خصوص اهداف پیش بینی شده در الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت، دست یابند. راهکارهای متنوعی را می توان در دستیابی به این هدف ارائه کرد؛ به طور مثال پیوستن ایران به کشورهای منطقه ای اوراسیا و تلاش در راستای همگرایی بیشتر منطقه ای و یا تحقق کامل به معنای واقعی جامعه اسلامی در جهت همگرایی و تقریب بیشتر مذاهب اسلامی و یا حتی توسعه مناسبات کشورهای با فرهنگ مشترکی ایرانی و هر نوع همگرایی منطقه ای و فرامنطقه ای می تواند در راستای تحقق این هدف مفید باشد.
بحث و نتیجه گیری:
در فرایند جهانی شدن به عنوان یک پدیده فراگیر، برنامه ریزی برای تأثیرگذاری در کنار تأثیرپذیری به عنوان یکی از اهداف اصلی دولت ها و جوامع است. با در نظر داشتن جنبه های مثبت و منفی برای جهانی شدن، می توان آن را به عنوان یک فرصت و تهدید هم زمان تلقی کرد که نیازمند تلاش برای استفاده از فرصت ها و کاهش تهدیدها است. به همین دلیل، جهانی شدن از طریق ابزارها و شکل های گوناگون در جوامع انسانی توسعه یافته و زندگی انسان های امروزی را تحت تأثیر خود قرار داده است.
بنابراین جوامع انسانی مختلف نیز برای جلوگیری از انزوای جغرافیایی ناشی از دوری از فرایندهای جهانی، اقدام به انطباق خود با شرایط جهانی کرده اند.
طرح «جهانی شدن» در پارادایم قدرت های جهانی کنونی که بر اصول، قواعد و دیدگاه های اومانیستی، پراگماتیکی و مادی بدون توجه کافی به اخلاق اصیل و دین استوار است، موجب نگرانی های عمیقی برای جوامعی مثل ایران- که مبتنی بر ایدئولوژی و فرهنگ معتقد به اخلاق دینی و سنت می باشد- گشته است. چنانچه هنوز جوامعی مثل ایران که در حال گذر و گذار از مدرنیته و پیدا کردن نسخه ای جامع و شفابخش برای حل معضل و مشکل نزاع میان سنت و دوران جدید است، به جهانی شدن به دیده چالشی بس عمیق می نگرند و این هم بی جا و بی مورد نیست؛
اول از این جهت که به دیدگاه های مدعیان و سخن گویان این معنا، بی اعتماد است؛ به ویژه سوابق سیاه چندین ساله آنان و شناخت به مبادی و مبانی باورهای سردمداران این اندیشه کاملا مؤید این بدبینی می باشد.
دوم در صورت دست برداشتن از فرهنگ و ساختارهای بنیادین هیچ برنامه مدون و راهگشایی پیش روی خود نمی بیند.
بر این اساس جهانی شدن بیشتر از اینکه بتواند راهگشا و نجات بخش باشد ، موجب نگرانی و دغدغه گشته است؛ چنانچه اکنون در مواجهه با چالش آن با سند الگوی پیشرفت اسلامی ایرانی هستیم. اما واقعیت این است که جهانی شدن یک شمشیر دو لبه است، آنچه گفته شد بخش زهرآگین این شمشیر است که می تواند تمامیت فرهنگ های دیگران را درهم ریزد و به جای آن در نهایت فرهنگی مادی و مبتنی بر انسان محوری به جای خدامحوری و سیطره زر و تزویر جایگزین کند و این نه قابل قبول و نه اساسا شدنی است.
بنابراین ضمن لحاظ این نکته که جهانی شدن را می توان به عنوان فرصت تا چالش برای الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت در نظر گرفت، باید با تعاملی فعال و نه منفعل با مقوله جهانی شدن مواجه شد. یعنی با حفظ بنیادهای تفکری و مبنایی این الگو و با نگاهی البته منتقدانه به سمت و سوی آن رفت و در دل این طوفان جهانی شدن در ترویج و تهییج اصول و قواعد الگوی اسلامی ایرانی، فروگذار نکرد.
شاید ضرورت جهانی شدن هم می تواند تسریع گر در این انتخاب مهم و سرنوشت ساز باشد؛ زیرا فریاد عدالت خواهی و امنیت زیست بوم امروزه از اصلی ترین خواسته های مردم کل جهان است.
در عصر حاضر، اسلام در مواجهه با امواج گوناگون فرهنگها و تحولات جهانی، با مسائل و چالشهای گوناگونی مواجه شده است. اندیشمندان جهان اسلام باید برای این مسائل چارهای بیندیشند و آمادگی رویارویی با تحولات آینده، به ویژه پیامدهای جهانی شدن را کسب کنند.
بسیاری از اندیشمندان و پژوهشگران مسلمان بر این باورند که مدرنیته با ورود اجتنابناپذیر خود به دنیای اسلام، بسیاری از اندیشمندان مسلمان و دینورزان را دچار دغدغه و موضعگیریهای متفاوت کرد و اکنون با رخ نمودن پدیده جهانی شدن، به نظر میرسد گستره اینگونه چالشها افزایش یافته است.
بنابراین می توان تأکید داشت که مسلمانان باید تدابیری بیندیشند که از نظر اقتصادی، به الگویی از توسعه بومی و اسلامی دست یابند و از تابعیت و تأثیرپذیری سلطه اقتصادی غرب رها شوند. توسعهای که هم از نظر مبانی نظری و هم از نظر اهداف و روشها مبتنی بر آموزههای اسلامی باشد و بر محور خداباوری، عدالت و کرامت انسانی به پیش برود.
در بیان کلی چالش ها و فرصت های جهانی شدن و تقابل و تعامل آن با الگوی بومی اسلامی ایرانی پیشرفت می توان بیان کرد که اگر جمیع جهات در نظر گرفته شود، در خوش بینانه ترین حالت می توان هم راستایی نزدیک به ۸۰ درصد و چالش یا به طور متوسط تهدید نزدیک به ۲۰ درصد را از این موضوع دریافت کرد. اگرچه در رویکرد دوم و در نظر گرفتن تحقق فرایند پساجهانی شدن نیز می توان انتظار داشت که تحقق اهداف الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت می تواند با تقویت زمینه های همگرایی بیشتر بر اساس و ارکان های متفاوت دینی، فرهنگی، منطقه ای، سیاسی و غیره ضمن حفظ استقلال و عدم تابعیت محض کشورهای مستقلی نظیر ایران زمینه ساز پیشرفت جمعی و در نتیجه ملی چنین کشورهایی نیز باشد.
پیشنهاد می شود با تعامل مناسب سیاسی با سازمان های وابسته به ملل متحد در راستای تطبیق بیشتر و موثرتر اهداف طراحی شده آنان مانند اهداف توسعه پایدار با اهداف الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت اقدام شود.
با توجه به نتایج این بررسی، به نظر می رسد سه اولویت اصلی و چالشی الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت با اهداف جهانی شدن، عبارتند از:
۱- مفهوم صلح و نهادهای ایجاد کننده آن در جهان (هدف شانزدهم)،
۲- مفهوم برابری جنسیتی و شاخص های اجرایی آن (هدف پنجم)
۳- مفهوم آموزش، محتوی و شیوه ارائه آن (هدف چهارم).
در این سه حوزه، در آینده، الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت با جهانی شدن و الگوهای رایج آن برخورد خواهد داشت؛ در نتیجه نیازمند تعمق بیشتر اندیشمندان در این زمینه ها است.
انتهای پیام
به گزارش ایسنا، متن این یادداشت به شرح ذیل است:جهانی شدن مجموعه ای از فرآیندهای چندبعدی و پیچیده است که عرصه های متعددی از جمله اقتصاد، ایدئولوژی، سیاست، فرهنگ و محیط زیست را در بر می گیرد. منطق جهانی شدن اساسا در منطق سرمایه داری؛ یعنی حفظ و بسط فرایند تکاثر سرمایه ریشه دارد و از این رو اقتصاد در جبهه مقدم فرایند جهانی شدن قرار می گیرد. دنیایی که «مک لوهان» آن را دهکده جهانی و «تافلر» از آن به عنوان خانه جهانی و «پستمن» آن را دنیای همراه می نامند، همگی بر این نکته تأکید دارند که رویه ها و رویکردهایی به نام یکسان سازی در جهان در حال انتشار است. در فرآیند جهانی شدن، اکثریت اذعان دارند که هیچ کشوری، حداقل تمام کشورهای فقیر، نمی توانند از اردوی اقتصاد جهانی دور بمانند و البته هر کشوری باید راه های کاهش فقر یا مسیر دستیابی به اهداف توسعه مطلوب را خود جست وجو و برنامه ریزی کند. امروزه روشن است که جهانی شدن به فراخور قابلیت عرضه و محتوا می تواند مخاطبان بی شماری را با خود همراه سازد و از این رو تأثیرات چشمگیری در سطوح خرد و کلان اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی ایجاد کند.
در دنیای جهانی شده، وقایع و رخدادهای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی، زیست محیطی و بهداشتی به یکدیگر مرتبط هستند.
تاکنون پنج نوع کاربرد متفاوت از واژه جهانی شدن، مطرح شده است که عبارت اند از:
آزادسازی، غربی شدن، بین المللی شدن، جهانی سازی و قلمروزدایی.
الگوی بومی پیشرفت
در دیدگاه اندیشمندان اسلامی، شبیه ترین عنوان به توسعه (Development) را می توان در مفهوم پیشرفت (Progress) دانست.
در تفکر اسلامی، پیشرفت به معنای «گسترش ظرفیت» و «توسعه وجود» آمده است.
در بیان مفهوم توسعه باید عنوان کرد که توسعه، فرایندی تاریخی است. اندیشیدن به توسعه هم، نه فرازمانی است و نه فرامکانی.
اولا توسعه در بند مکان است و هیچ جامعه ای نمی تواند در این فرایند از امکاناتی که محیط زندگی اش در اختیارش قرار می دهد، فراتر برود. این محدودیت به بحث تناسب محیطی توسعه می انجامد و به این نکته می رسد که هر جامعه ای باید توسعه ای در خور امکانات محیطی خویش، بیابد.
ثانیا آنکه توسعه، فرازمانی نیست. امر توسعه در تقابل عینی با زمان شکل می گیرد. به عبارت دیگر هر جامعه در هر مرحله از گذار تاریخی خود با توسعه شکل گرفته توسط منابع موجود، مواجه است. این موضوع دقیقا به بحث تناسب محیطی توسعه و لزوم داشتن الگوی بومی توسعه یا پیشرفت منجر خواهد شد.
تعریف جهانی شدن
جهانی شدن ، به عنوان روندی از دگرگونی ها است که از مرزهای سیاست و اقتصاد فراتر می رود و علم ، فرهنگ و شیوه زندگی را نیز در برمی گیرد. جهانی شدن پدیده ای چندبعدی و قابل تسری به جنبه های گوناگون اجتماعی ، اقتصادی ، سیاسی ، حقوقی ، فرهنگی ، نظامی ، فن آوری و همچنین عرصه های دیگری چون محیط زیست است .
برخی از دانشمندان کوشیده اند جهانی شدن را به عنوان مفهومی اقتصادی تعریف کنند. در حالی که جمعی دیگر به تبیین این مفهوم در چارچوب کل تحولات فرهنگی ، سیاسی ، اقتصادی و زیست محیطی پرداخته اند. می توان تعاریف ارائه شده را به دو دسته کلی تقسیم کرد.
دسته اول ، جهانی شدن به معنای عام را در نظر دارند و دسته دوم تنها به جهانی شدن اقتصاد اشاره دارند. اگر بخواهیم یک تعریف عام از جهانی شدن داشته باشیم می توان گفت که جهانی شدن ، عبارت است از برقراری روابط متنوع و متقابل بین دولت ها و جوامع که به ایجاد نظام جهانی کنونی انجامیده است و نیز فرآیندی که از طریق آن ، حوادث ، تصمیمات و فعالیت ها در یک بخش از جهان ، می تواند پیامدهای مهمی برای سایر افراد و جوامع در بخش های دیگر کره زمین داشته باشد. اگر بخواهیم جهانی شدن را در بستر توسعه اقتصادی بنگریم می توان بیان کرد که جهانی شدن ، حاصل یکپارچگی اقتصادی ، مالی و زیست محیطی است .
بنابراین جهانی شدن الگوی تکامل یابنده ای از فعالیت های فرامرزی بنگاه ها و شرکت ها است که شامل سرمایه گذاری بین المللی ، تجارت و همکاری برای نوآوری و توسعه فرآورده های تازه ، تولید، منبع شناسی و بازاریابی است .
ابعاد جهانی شدن
جهانی شدن می تواند ابعاد اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی داشته باشد.
بعد اقتصادی : تحولات مربوط به جهانی شدن ، بیش از همه در حوزه اقتصاد انجام گرفته است . تعمیق وابستگی متقابل بین اقتصادهای ملی ، یکپارچه شدن بازارهای مالی ، گسترش مبادلات تجاری به همراه مقررات زدایی و از میان برداشتن تعرفه ها و ضوابط حمایتی بازرگانی و ایجاد نهادهایی مانند سازمان تجارت جهانی با هدف گسترش و تسری تجارت بین المللی ، از جمله نمودهای جهان گرایی اقتصادی است .
بعد سیاسی: جهانی شدن از دیدگاه سیاسی فرایندی است که به واسطه آن امر اجتماعی بیش از پیش از حصار تنگ و محدود دولت- ملت رها می شود و انسان ها در چارچوب جامعه ای گسترده تر زندگی اجتماعی را از سر می گیرند.
برجسته ترین نمودهای جهان گرایی در بعد سیاسی که در دهه های گذشته شاهد آن بوده ایم ، عبارتند از: منزوی شدن و حذف نظام های مخالف سرمایه داری و بازار آزاد، تغییر نظام های حکومتی کشورهای جهان سوم ، از حکومت های خودکامه به نظام های دموکراتیک و ایجاد نیروی واکنش سریع در سطح جهانی.
بعد فرهنگی : جهانی شدن فرهنگی عبارت است از: شکل گیری و گسترش فرهنگی خاص در عرصه جهانی. این فرایند موجی از همگونی فرهنگی را در جهان پدید می آورد و همه خاص های فرهنگی را به چالش می طلبد. در بستر جهانی شدن فرهنگ مسلط ، فرهنگی تکثرگرا و طرفدار تساهل و تسامح است . برجسته ترین وجه جهانی شدن فرهنگی را می توان جهانگیر شدن ویژگی های محوری تجدد دانست. ویژگی های همچون صنعت گرایی، نظام سرمایه داری، وجود نهادهای نظارت و مراقبت و شکل گیری دولت ملت ها از آن جمله اند.
اهداف توسعه در فرآیند جهانی شدن
با در پیش گرفتن هزاره سوم میلادی در توسعه جهانی، کشورهای جهان سعی کردند برای این هزاره با توجه به چالش های ایجاد شده در مسیر توسعه کنونی، اهداف روشنی را طراحی و در سطح جهانی تفاهم کنند. بنابراین در کنفرانس ریو+۱۰ در سال ۲۰۰۲ میلادی در شهر ژوهانسبورگ آفریقای جنوبی توسط نمایندگان ۱۷۸ کشور جهان اهداف توسعه هزاره مصوب شد. اهداف مذکور در سال ۲۰۱۲ میلادی در کنفراس ریو +۲۰ در ریودوژانیرو برزیل دچار تغییراتی شدند که به ۱۷ هدف کلی و ۱۶۹ شاخص تبدیل و به نام اهداف توسعه پایدار نام گذاری شدند. این اهداف عبارت اند از:
۱- کاهش فقر فزاینده.
۲- از بین بردن گرسنگی.
۳- بهداشت مناسب و ایجاد رفاه اجتماعی.
۴- ایجاد برابری دسترسی به آموزش با کیفیت عمومی برای همگان.
۵-دستیابی به تساوی جنسیتی و توانمندسازی همه زنان و دختران.
۶- تضمین دسترسی به آب سالم و مدیریت پایدار آب و بهداشت برای همه.
۷- تضمین دسترسی به منابع انرژی مقرون به صرفه، مطمئن، پایدار و نوین.
۸- ترویج رشد اقتصادی ماندگار، فراگیر و پایدار، اشتغال کامل و بهره ور و اشتغال شرافتمندانه برای همه.
۹- ساختن زیربنای مقاومتی، ترویج صنعتی سازی پایدار و فراگیر، و ترویج نواری.
۱۰- کاهش نابرابری در درون و در میان کشورها.
۱۱-تبدیل شهرها و سکونت گاه های انسانی به مکان های همه شمول، امن، مقاوم و پایدار.
۱۲- تضمین الگوهای پایدار تولید و مصرف.
۱۳- اقدام عاجل برای رویارویی با تغییر اقلیم و آثار آن.
۱۴- حفاظت و استفادۀ پایدار از اقیانوس ها، دریاها، و منابع دریایی برای توسعه پایدار.
۱۵- پاسداشت، احیا و ترویج استفاده پایدار از بوم سازگان های زمینی، مدیریت پایدار جنگل ها، مبارزه با بیابان زایی و توقف و معکوس سازی روند تخریب (یا فرسایش) زمین و همچنین متوقف ساختن تخریب تنوع زیستی.
۱۶- ترویج جوامع صلح جو و فراگیر برای توسعه پایدار، برقراری امکان دسترسی به عدالت برای همه و ایجاد مؤسسات مؤثر، پاسخگو و فراگیر در همه سطوح.
۱۷- تقویت ابزار اجرا و احیای همکاری های جهانی برای (تحقق) توسعه پایدار.
بحث اصلی این نوشتار در هم راستایی یا عدم هم راستایی اهداف الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت با این اهداف است.
پساجهانی شدن
منظور از پساجهانی شدن، تحولاتی است که در عرصه بین المللی به معنای ایجاد یک رویکرد جدید در مقابل با جهانی شدن رخ می دهد. پساجهانی شدن می تواند به عنوان رویکردی جدید برای کشورهای جهان به خصوص کشورهای مستقل و یا تشویق آنان به ایجاد مناطق و همگرایی منطقه ای در سطح جهانی برای مقابله با هژمونی کشورهای سلطه گر در مسیر جهانی شدن، محسوب شود. می توان در قالب دو دیدگاه به بررسی تقابل و تعامل الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت با جهانی شدن یا پسا جهانی شدن پرداخت.
تقابل و تعامل الگوی بومی پیشرفت با اهداف جهانی شدن:
در پدیده جهانی شده و ابعاد مختلف اقتصادی، اجتماعی– فرهنگی و سیاسی آن می توان چالش های بسیار نمایانی را با الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت مشاهده کرد.
با توجه به تقابل پارادایمی در الگوی ایرانی اسلامی پیشرفت با اهداف، روش ها و محتوی مفاهیم پارادایم غالب جهانی شدن به نظر می رسد که بیشتر از فرصت، با چالش های ناشی از جهانی شدن روبه رو خواهد بود. در این نوشته سعی می شود مصادیق چالشی هر هدف توسعه پایدار (۲۰۳۰) با اهداف توسعه الگوی ایرانی اسلامی پیشرفت بیان شود.
در هدف اول توسعه پایدار (۲۰۳۰) مقابله با فقر شاید بتوان گفت که چالش خاصی مشاهده نمی شود و هم راستایی کاملی وجود دارد.
در هدف دوم توسعه پایدار (۲۰۳۰) حذف گرسنگی و تأمین امنیت غذایی پایدار برای جوامع، رویکردهای جهانی تمرکز بر خوداتکایی (Self Reliance) داشته اما در الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت به دلیل اینکه ماهیت پارادایم حاکم در جهان اجازه دخالت و عرضه و تقاضای عادلانه را نداده و رویکرد تعارض پارادایمی در این حیطه چالش تأمین امنیت غذایی مناسب برای کشور را با خطر مواجهه می کند، بنابراین در برخی از کالاها به خصوص کالاهای استراتژیک و اساسی رویکرد یا تمرکز بر خودکفایی (Self Suffiance) در الگوی ایرانی اسلامی پیشرفت قرار دارد.
در هدف سوم توسعه پایدار جهانی یعنی سلامت و رفاه عمومی نیز کمترین چالش مفهومی و عملی در دو رویکرد وجود دارد.
در هدف چهارم توسعه پایدار جهانی هم می توان گفت که به لحاظ مفهومی و روش شناسی اجرا، تفاوت ها و چالش های اساسی بین مفهوم آموزش کیفی و شیوه اجرای آن در هدف گذاری های الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت و اهداف توسعه پایدار جهانی وجود دارد. شاید بارزترین این چالش در حوزه مسائل آموزشی خاص به کودکان در زیر حوزه هایی مانند مسائل جنسی، مذهبی، مشارکت، دمکراسی، آزادی و مواردی نظیر آن باشد.
در هدف پنجم توسعه پایدار جهانی یعنی برابری جنسیتی و توانمندسازی زنان، شاید چالشی ترین و افتراقی ترین موضوع بین رویکرد الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت با اهداف توسعه ۲۰۳۰ میلادی باشد. مواردی نظیر تساوی حقوق زن و مرد در قوانین دینی مانند حق ارث، حق انتخاب پوشش و مسئله حجاب، حق اختیار و انتخاب همسر، حق اختیار نام و نام خانوادگی برای فرزند، حق اشتغال به هر فعالیت دلخواه برای زنان ، حق آزادی در اختیار دین و مذهب و مواردی نظیر آن مصادیقی از تعارض ذاتی و مفهومی بین دیدگاه های موجود است.
در هدف ششم توسعه پایدار جهانی یعنی دسترسی به آب آشامیدنی سالم و توسعه فاضلاب می توان هم راستایی اهداف الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت با اهداف توسعه ۲۰۳۰ را تا ۱۰۰ درصد قابل انتظار دانست.
در هدف هفتم توسعه پایدار جهانی یعنی توسعه انرژی های نو و تجدیدپذیر به لحاظ مفهومی هیچ گونه چالشی را نمی توان بین اهداف الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت و اهداف توسعه ۲۰۳۰ میلادی، مشاهده کرد. اما به لحاظ فنی به دلیل حاکم بودن سیاست های یک جانبه نگر، چالش هایی در حد ۳۰ درصد به خصوص در انتقال فناوری و ایجاد ظرفیت سازی و توسعه دانش مربوط به انرژی های نو مانند انرژی خورشیدی، هسته ای، بادی، زمین گرمایی و غیره وجود دارد.
در هدف هشتم توسعه پایدار جهانی یعنی رشد اقتصادی و اشتغال کامل به نظر می رسد ایران در هدف گذاری های ملی خود مانند اهداف الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت چالشی با این هدف توسعه پایدار ۲۰۳۰ میلادی نداشته باشد.
درهدف نهم توسعه پایدار جهانی موضوع ساختن زیربنای مقاومتی صنعتی و ترویج نوآوری در جوامع است؛ در این هدف نیز چالش جدی دیده نمی شود.
در هدف دهم توسعه پایدار جهانی یعنی کاهش نابرابری های در و میان کشورها، اگرچه الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت در قسمت اول هدف یعنی کاهش نابرابری در میان کشورها تطابق کامل با اهداف توسعه ۲۰۳۰ میلادی دارد، اما در قسمت دوم این هدف یعنی کاهش نابرابری میان کشورها، با توجه به نوع تقسیم بندی کشورهای جهان به خودی و غیرخودی توسط کشورهای توسعه یافته و ارسال کمک های هدفمند بین المللی، به نظر می رسد چالش حداقل ۲۰ درصد را مشاهده کرد.
در هدف یازدهم توسعه پایدار جهانی یعنی تبدیل شهرها به سکونت گاه های انسانی امن، مقاوم و پایدار، هم راستایی کاملی بین اهداف الگوی ایرانی اسلامی پیشرفت با اهداف توسعه ۲۰۳۰ میلادی می باشد.
در هدف دوازدهم توسعه پایدار جهانی یعنی تضمین الگوی پایدار تولید و مصرف نیز تعارضی بین اهداف الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت با اهداف توسعه ۲۰۳۰ میلادی مشاهده نمی شود.
درهدف سیزدهم توسعه پایدار جهانی مواجهه با پدیده تغییر اقلیم است؛ در این هدف نیز همانند مبحث انرژی های نوین اگرچه هم پوشانی مفهومی در هدف گذاری وجود دارد اما در روش شناسی و نحوه اجرا، چالش هایی قابل مشاهده است که تطابق را به ۸۰ درصد می رساند.
در هدف چهاردهم توسعه پایدار جهانی ، عدم به خطر انداختن حیات زیردریاها و اقیانوس ها است؛ در این هدف گذاری نیز تعارضی بین اهداف الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت با اهداف توسعه ۲۰۳۰ میلادی مشاهده نمی شود.
درهدف پانزدهم توسعه پایدار جهانی هم مدیریت پایدار زمین به خصوص جنگل ها و بیابان ها و تالاب ها است و در این هدف گذاری نیز بین اهداف الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت با اهداف توسعه ۲۰۳۰ می توان انتظار تطابق ۱۰۰ درصد را داشت.
در هدف شانزدهم توسعه پایدار جهانی موضوع ایجاد جوامع صلح جو و عدالت محور است؛ با توجه به اینکه معنای صلح جویی و عدالت محوری با تأکید بر استقرار سازمان هایی پاسخگو و مسئول هدف گذاری شده است و از سوی دیگر مفهوم صلح جویی در هم رأیی و همراهی با سیاست های جهان توسعه یافته معنا می شود، الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت چالش اساسی با مفاهیمی نظیر نوع تعریف از تروریست، سازمان های آزادی خواه ملی، فرقه گرایی و آزادی خواهی های قومی قبیله ای و هر نوع مسائلی از این دست با اهداف توسعه ۲۰۳۰ میلادی پیدا می کند.
در هدف هفدهم توسعه پایدار جهانی موضوع همکاری و مشارکت در توسعه جهانی است. این هدف با دو مشکل اساسی مواجه است؛ موضوع اول عدم به رسمیت شناختن مشارکت کشورهای توسعه نیافته توسط کشورهای توسعه یافته و موضوع دوم ضعف ذاتی در قدرت چانه زنی کشورهای توسعه نیافته در بیان اهداف، مسائل، راه حل های پیشنهادی و الگوهای بومی خود در سطح جهانی.
در نتیجه به نظر می رسد که این دو عامل بتواند چالشی نزدیک به ۳۰ درصد در تحقق این هدف با الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت داشته باشد.
تقابل و تعامل الگوی بومی پیشرفت با مفهوم پساجهانی شدن
در این دیدگاه با توجه به نظرات و رویکردهای مطرح شده، کشورهای دنیا به خصوص کشورهای مستقل، سعی دارند مباحث و دیدگاه های ارزشی خود در حیطه اهداف ملی در فرآیند تغییر رویکردهای جهانی شدن را در نظر بگیرند و یا در قالب الگوهای فراملی و عمدتا منطقه ای به شکل گیری جبهه ای متحد، مستحکم و قابل دفاع در این رویکرد در آیند. البته کشورهای مستقلی چون ایران با وجود تضاد پارادایمی با الگوی سلطه غالب می توانند با دنبال کردن چنین رویکردهایی ضمن تعامل مناسب با کشورهای دیگر به اهداف توسعه ملی و فراملی خود به خصوص اهداف پیش بینی شده در الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت، دست یابند. راهکارهای متنوعی را می توان در دستیابی به این هدف ارائه کرد؛ به طور مثال پیوستن ایران به کشورهای منطقه ای اوراسیا و تلاش در راستای همگرایی بیشتر منطقه ای و یا تحقق کامل به معنای واقعی جامعه اسلامی در جهت همگرایی و تقریب بیشتر مذاهب اسلامی و یا حتی توسعه مناسبات کشورهای با فرهنگ مشترکی ایرانی و هر نوع همگرایی منطقه ای و فرامنطقه ای می تواند در راستای تحقق این هدف مفید باشد.
بحث و نتیجه گیری:
در فرایند جهانی شدن به عنوان یک پدیده فراگیر، برنامه ریزی برای تأثیرگذاری در کنار تأثیرپذیری به عنوان یکی از اهداف اصلی دولت ها و جوامع است. با در نظر داشتن جنبه های مثبت و منفی برای جهانی شدن، می توان آن را به عنوان یک فرصت و تهدید هم زمان تلقی کرد که نیازمند تلاش برای استفاده از فرصت ها و کاهش تهدیدها است. به همین دلیل، جهانی شدن از طریق ابزارها و شکل های گوناگون در جوامع انسانی توسعه یافته و زندگی انسان های امروزی را تحت تأثیر خود قرار داده است.
بنابراین جوامع انسانی مختلف نیز برای جلوگیری از انزوای جغرافیایی ناشی از دوری از فرایندهای جهانی، اقدام به انطباق خود با شرایط جهانی کرده اند.
طرح «جهانی شدن» در پارادایم قدرت های جهانی کنونی که بر اصول، قواعد و دیدگاه های اومانیستی، پراگماتیکی و مادی بدون توجه کافی به اخلاق اصیل و دین استوار است، موجب نگرانی های عمیقی برای جوامعی مثل ایران- که مبتنی بر ایدئولوژی و فرهنگ معتقد به اخلاق دینی و سنت می باشد- گشته است. چنانچه هنوز جوامعی مثل ایران که در حال گذر و گذار از مدرنیته و پیدا کردن نسخه ای جامع و شفابخش برای حل معضل و مشکل نزاع میان سنت و دوران جدید است، به جهانی شدن به دیده چالشی بس عمیق می نگرند و این هم بی جا و بی مورد نیست؛
اول از این جهت که به دیدگاه های مدعیان و سخن گویان این معنا، بی اعتماد است؛ به ویژه سوابق سیاه چندین ساله آنان و شناخت به مبادی و مبانی باورهای سردمداران این اندیشه کاملا مؤید این بدبینی می باشد.
دوم در صورت دست برداشتن از فرهنگ و ساختارهای بنیادین هیچ برنامه مدون و راهگشایی پیش روی خود نمی بیند.
بر این اساس جهانی شدن بیشتر از اینکه بتواند راهگشا و نجات بخش باشد ، موجب نگرانی و دغدغه گشته است؛ چنانچه اکنون در مواجهه با چالش آن با سند الگوی پیشرفت اسلامی ایرانی هستیم. اما واقعیت این است که جهانی شدن یک شمشیر دو لبه است، آنچه گفته شد بخش زهرآگین این شمشیر است که می تواند تمامیت فرهنگ های دیگران را درهم ریزد و به جای آن در نهایت فرهنگی مادی و مبتنی بر انسان محوری به جای خدامحوری و سیطره زر و تزویر جایگزین کند و این نه قابل قبول و نه اساسا شدنی است.
بنابراین ضمن لحاظ این نکته که جهانی شدن را می توان به عنوان فرصت تا چالش برای الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت در نظر گرفت، باید با تعاملی فعال و نه منفعل با مقوله جهانی شدن مواجه شد. یعنی با حفظ بنیادهای تفکری و مبنایی این الگو و با نگاهی البته منتقدانه به سمت و سوی آن رفت و در دل این طوفان جهانی شدن در ترویج و تهییج اصول و قواعد الگوی اسلامی ایرانی، فروگذار نکرد.
شاید ضرورت جهانی شدن هم می تواند تسریع گر در این انتخاب مهم و سرنوشت ساز باشد؛ زیرا فریاد عدالت خواهی و امنیت زیست بوم امروزه از اصلی ترین خواسته های مردم کل جهان است.
در عصر حاضر، اسلام در مواجهه با امواج گوناگون فرهنگها و تحولات جهانی، با مسائل و چالشهای گوناگونی مواجه شده است. اندیشمندان جهان اسلام باید برای این مسائل چارهای بیندیشند و آمادگی رویارویی با تحولات آینده، به ویژه پیامدهای جهانی شدن را کسب کنند.
بسیاری از اندیشمندان و پژوهشگران مسلمان بر این باورند که مدرنیته با ورود اجتنابناپذیر خود به دنیای اسلام، بسیاری از اندیشمندان مسلمان و دینورزان را دچار دغدغه و موضعگیریهای متفاوت کرد و اکنون با رخ نمودن پدیده جهانی شدن، به نظر میرسد گستره اینگونه چالشها افزایش یافته است.
بنابراین می توان تأکید داشت که مسلمانان باید تدابیری بیندیشند که از نظر اقتصادی، به الگویی از توسعه بومی و اسلامی دست یابند و از تابعیت و تأثیرپذیری سلطه اقتصادی غرب رها شوند. توسعهای که هم از نظر مبانی نظری و هم از نظر اهداف و روشها مبتنی بر آموزههای اسلامی باشد و بر محور خداباوری، عدالت و کرامت انسانی به پیش برود.
در بیان کلی چالش ها و فرصت های جهانی شدن و تقابل و تعامل آن با الگوی بومی اسلامی ایرانی پیشرفت می توان بیان کرد که اگر جمیع جهات در نظر گرفته شود، در خوش بینانه ترین حالت می توان هم راستایی نزدیک به ۸۰ درصد و چالش یا به طور متوسط تهدید نزدیک به ۲۰ درصد را از این موضوع دریافت کرد. اگرچه در رویکرد دوم و در نظر گرفتن تحقق فرایند پساجهانی شدن نیز می توان انتظار داشت که تحقق اهداف الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت می تواند با تقویت زمینه های همگرایی بیشتر بر اساس و ارکان های متفاوت دینی، فرهنگی، منطقه ای، سیاسی و غیره ضمن حفظ استقلال و عدم تابعیت محض کشورهای مستقلی نظیر ایران زمینه ساز پیشرفت جمعی و در نتیجه ملی چنین کشورهایی نیز باشد.
پیشنهاد می شود با تعامل مناسب سیاسی با سازمان های وابسته به ملل متحد در راستای تطبیق بیشتر و موثرتر اهداف طراحی شده آنان مانند اهداف توسعه پایدار با اهداف الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت اقدام شود.
با توجه به نتایج این بررسی، به نظر می رسد سه اولویت اصلی و چالشی الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت با اهداف جهانی شدن، عبارتند از:
۱- مفهوم صلح و نهادهای ایجاد کننده آن در جهان (هدف شانزدهم)،
۲- مفهوم برابری جنسیتی و شاخص های اجرایی آن (هدف پنجم)
۳- مفهوم آموزش، محتوی و شیوه ارائه آن (هدف چهارم).
در این سه حوزه، در آینده، الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت با جهانی شدن و الگوهای رایج آن برخورد خواهد داشت؛ در نتیجه نیازمند تعمق بیشتر اندیشمندان در این زمینه ها است.
انتهای پیام
گفتگو با هوش مصنوعی
💬 سلام! میخوای دربارهی «چالش پیش روی الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت در عصر جهانی شدن» بیشتر بدونی؟ من اینجام که راهنماییت کنم.