بحران مدیریت یا بحران سیل؟

اگر به جای رهاسازی آب سدها و به زیر آب رفتن روستاها، کانالهایی برای انتقال آب در شرایط اضطراری از سد به زیرزمین احداث می کردیم مطمئنا خسارات کمتری داشتیم و این نعمت الهی را به نقمت تبدیل نمی کردیم.
به گزارش خبرنگار تشکل های دانشگاهی خبرگزاری فارس، معین ایرانشاهی فعال دانشجویی و دانشجوی ارشد منابع طبیعی طی یادداشتی نوشت: پس از شکل گیری تمدنها، سدها را می توان جزو اولین سازه های بزرگ ساخت بشر برای کنترل و تسلط بر طبیعت در نظر گرفت.
انسانها به منظور دسترسی دائم به آب آشامیدنی و کشاورزی، در کنار رودخانه ها ساکن شدند. ولی از آنجایی که جریان رودخانه در ماههایی از سال، زیاد (و یا سیلابی) و در ماههای تابستان کم و ناکافی بود، لذا ایجاد سد از همان ابتدا مورد توجه بشر قرار گرفت.
از مهمترین دلایل ساخت سدها از آغاز تا پیش از اختراع برق را می توان ذخیره آب، کنترل سیلاب و تنظیم و انحراف آب نامید. کشور کهن ایران نیز در سدسازی قدمتی بسیار طولانی دارد. حکمرانان به واسطه نیاز جغرافیایی کشور و علاقهای که در آبادانی سرزمین تحت فرمانروایی خود داشتند، در زمان حکومت خود سدها و بندهای زیادی در بخشهای ایران ساختند.
از دهه 1320 سدسازی در ایران متناسب با فناوری های روز به صورت ویژه دنبال شد و در مجموع طی این سال ها ایران توانست رتبه سوم سدسازی در دنیا را با ۱۷۲ سد به ظرفیت ۵۱۷۶۵ میلیون مترمکعب به بهره برداری داشته باشد(براساس برنامه ریزی های صورت گرفته، اکنون ۶۷۲ سد در دست بهره برداری، ۱۲۰ سد در دست ساخت و ۱۷۶ سد در دست مطالعه قرار دارد).
یکی از دلایل اصلی برای احداث سدها در کشور جلوگیری از خسارات زیانبار سیل بود. حال سوال اصلی ما اینجاست که چرا سیلابهای اخیر نتوانسند در سدها آرام بگیرند و شاهد آوارگی هموطنان شدیم؟! جواب این سوال را باید در شیوه های متفاوت و ناهماهنگ مدیران آبی طی چندین سال اخیر یافت.
زمانی که مدیریت استانی جایگزین مدیریت حوض های شد و آبریزهای ما چندین صاحب پیدا کردند و هر استان و شاید بدتر از آن هر شهر، روش مدیریتی خودش را بر بخشی از حوضه های آبریزی که تملکش را در اختیار داشت اعمال نمود. اجازهی ساخت وسازهای با مجوز و بدون مجوز در کنار بستر رودخانه داده شد، پایین دست لایروبی میکرد بالادست این کار را انجام نمیداد و عملا کار بیفایده بود.
ای کاش اگر استانی هم شد لااقل همه یک سیاست واحد را دنبال می کردند؛ این وضعیت در مورد سدها هم به همین شیوه بود. سد خوب بود ولی نه به این تعداد. زمانی که با اجبار نمایندگان برای سد سازی در استان های مختلف بدون در نظر گرفتن عواقب و مشکلات پیشروی سدها رو برو شدیم و روی هر رودخانه بزرگ و کوچکی سدی احداث کردیم و ضمن گرفتن قدرت خودپالایی از رودخانهها، کوهی از رسوبات را مهمانهای همیشگی مخازن سدهایمان کردیم. راهکار حذف رسوبات را نیاکانمان میدانستند ولی چرا ما فرزندان ناخلف راه روشن گذشتگان را ادامه ندادیم؟ راهشان آبخیزداری بود، آبخیزداری یعنی اینکه بتوانی آب را در حوضه نگهداری کنی و جلوی طغیانگریاش را بگیری ولی نه با سدهای بزرگ با درخت، با مرتعداری و کارهای بیشمار دیگر.
بعضی از مدیران سد، مخالف اجرایی شدن آبخیزداری در بالادست سدها بودند و دلیلشان هم این بود که آب کمتری به سدها وارد میشود، ولی غافل از اینکه این طرحها علاوه بر جلوگیری از رسوب در سد، منابع زیرزمینی را هم تغذیه می کردند. طرحهای آبخیزداری به آن صورت عملیاتی نشدند، سدها هم در حال حاضر از رسوبات پر هستند و آن بخش خالی هم باید بارشهای پاییز وزمستان را ذخیره کند برای مصارف بهار و تابستان، دیگر جایی برای سیلابهایی که همیشه هستند و دورهی بازگشت دارند نیست. باید بدانیم که در اکثر موارد سیلاب به تنهایی نمیتواند ویرانگر باشد این گل ولای و رسوبات هستند که می توانند روستایی را به یکباره محو کنند. وقتی قرار است سیل بیاید و سدها جایی برای نگهداری آب ندارند، چاره چیست؟! یک راه بیشتر ندارد و آن هم برگشتن به شیوهی مدیریت گذشتگان و آن هم هدایت آب به زیرزمین.
اگر آبخیزداری به خوبی انجام می شد، در سیلابهای اخیر شاهد این همه رسوبات و به تبع آن خسارات بعد آن نبودیم، اگر سیلاب را در مسیری هدایت می کردیم که به آب خوان ها وصل می شد، سرعت و حجم سیلاب فروکش می کرد. اگر به جای رهاسازی آب سدها و به زیر آب رفتن روستاها، کانالهایی برای انتقال آب در شرایط اضطراری از سد به زیرزمین احداث می کردیم مطمئنا خسارات کمتری داشتیم و این نعمت الهی را به نقمت تبدیل نمی کردیم.
انتهای پیام/
به گزارش خبرنگار تشکل های دانشگاهی خبرگزاری فارس، معین ایرانشاهی فعال دانشجویی و دانشجوی ارشد منابع طبیعی طی یادداشتی نوشت: پس از شکل گیری تمدنها، سدها را می توان جزو اولین سازه های بزرگ ساخت بشر برای کنترل و تسلط بر طبیعت در نظر گرفت.
انسانها به منظور دسترسی دائم به آب آشامیدنی و کشاورزی، در کنار رودخانه ها ساکن شدند. ولی از آنجایی که جریان رودخانه در ماههایی از سال، زیاد (و یا سیلابی) و در ماههای تابستان کم و ناکافی بود، لذا ایجاد سد از همان ابتدا مورد توجه بشر قرار گرفت.
از مهمترین دلایل ساخت سدها از آغاز تا پیش از اختراع برق را می توان ذخیره آب، کنترل سیلاب و تنظیم و انحراف آب نامید. کشور کهن ایران نیز در سدسازی قدمتی بسیار طولانی دارد. حکمرانان به واسطه نیاز جغرافیایی کشور و علاقهای که در آبادانی سرزمین تحت فرمانروایی خود داشتند، در زمان حکومت خود سدها و بندهای زیادی در بخشهای ایران ساختند.
از دهه 1320 سدسازی در ایران متناسب با فناوری های روز به صورت ویژه دنبال شد و در مجموع طی این سال ها ایران توانست رتبه سوم سدسازی در دنیا را با ۱۷۲ سد به ظرفیت ۵۱۷۶۵ میلیون مترمکعب به بهره برداری داشته باشد(براساس برنامه ریزی های صورت گرفته، اکنون ۶۷۲ سد در دست بهره برداری، ۱۲۰ سد در دست ساخت و ۱۷۶ سد در دست مطالعه قرار دارد).
یکی از دلایل اصلی برای احداث سدها در کشور جلوگیری از خسارات زیانبار سیل بود. حال سوال اصلی ما اینجاست که چرا سیلابهای اخیر نتوانسند در سدها آرام بگیرند و شاهد آوارگی هموطنان شدیم؟! جواب این سوال را باید در شیوه های متفاوت و ناهماهنگ مدیران آبی طی چندین سال اخیر یافت.
زمانی که مدیریت استانی جایگزین مدیریت حوض های شد و آبریزهای ما چندین صاحب پیدا کردند و هر استان و شاید بدتر از آن هر شهر، روش مدیریتی خودش را بر بخشی از حوضه های آبریزی که تملکش را در اختیار داشت اعمال نمود. اجازهی ساخت وسازهای با مجوز و بدون مجوز در کنار بستر رودخانه داده شد، پایین دست لایروبی میکرد بالادست این کار را انجام نمیداد و عملا کار بیفایده بود.
ای کاش اگر استانی هم شد لااقل همه یک سیاست واحد را دنبال می کردند؛ این وضعیت در مورد سدها هم به همین شیوه بود. سد خوب بود ولی نه به این تعداد. زمانی که با اجبار نمایندگان برای سد سازی در استان های مختلف بدون در نظر گرفتن عواقب و مشکلات پیشروی سدها رو برو شدیم و روی هر رودخانه بزرگ و کوچکی سدی احداث کردیم و ضمن گرفتن قدرت خودپالایی از رودخانهها، کوهی از رسوبات را مهمانهای همیشگی مخازن سدهایمان کردیم. راهکار حذف رسوبات را نیاکانمان میدانستند ولی چرا ما فرزندان ناخلف راه روشن گذشتگان را ادامه ندادیم؟ راهشان آبخیزداری بود، آبخیزداری یعنی اینکه بتوانی آب را در حوضه نگهداری کنی و جلوی طغیانگریاش را بگیری ولی نه با سدهای بزرگ با درخت، با مرتعداری و کارهای بیشمار دیگر.
بعضی از مدیران سد، مخالف اجرایی شدن آبخیزداری در بالادست سدها بودند و دلیلشان هم این بود که آب کمتری به سدها وارد میشود، ولی غافل از اینکه این طرحها علاوه بر جلوگیری از رسوب در سد، منابع زیرزمینی را هم تغذیه می کردند. طرحهای آبخیزداری به آن صورت عملیاتی نشدند، سدها هم در حال حاضر از رسوبات پر هستند و آن بخش خالی هم باید بارشهای پاییز وزمستان را ذخیره کند برای مصارف بهار و تابستان، دیگر جایی برای سیلابهایی که همیشه هستند و دورهی بازگشت دارند نیست. باید بدانیم که در اکثر موارد سیلاب به تنهایی نمیتواند ویرانگر باشد این گل ولای و رسوبات هستند که می توانند روستایی را به یکباره محو کنند. وقتی قرار است سیل بیاید و سدها جایی برای نگهداری آب ندارند، چاره چیست؟! یک راه بیشتر ندارد و آن هم برگشتن به شیوهی مدیریت گذشتگان و آن هم هدایت آب به زیرزمین.
اگر آبخیزداری به خوبی انجام می شد، در سیلابهای اخیر شاهد این همه رسوبات و به تبع آن خسارات بعد آن نبودیم، اگر سیلاب را در مسیری هدایت می کردیم که به آب خوان ها وصل می شد، سرعت و حجم سیلاب فروکش می کرد. اگر به جای رهاسازی آب سدها و به زیر آب رفتن روستاها، کانالهایی برای انتقال آب در شرایط اضطراری از سد به زیرزمین احداث می کردیم مطمئنا خسارات کمتری داشتیم و این نعمت الهی را به نقمت تبدیل نمی کردیم.
انتهای پیام/
گفتگو با هوش مصنوعی
💬 سلام! میخوای دربارهی «بحران مدیریت یا بحران سیل؟» بیشتر بدونی؟ من اینجام که راهنماییت کنم.