جعفری: همواره سه گفتمان ناهمخوان در فرهنگ کشورمان وجود دارد



مولف کتاب «درآمدی بر سیاست گذاری فرهنگی» معتقد است: همواره در کشور ما سه گفتمان ناهمخوان و مجزا از یکدیگر در عرصه فرهنگ وجود داشته که می توان آن ها را گفتمان رسمی (در سطح سیاست گذاران)، اجرایی (در سطح سازمان های اجرایی) و مردمی (در سطح عموم مردم) نامید.

خبرگزاری فارس - فرهنگ عمومی: سیاست گذاری فرهنگی یکی از رشته های نوپا و اصطلاحا جوان در میان رشته های علمی در جهان و کشور ما است که با وجود اهمیت بسیار زیاد اما تاکنون آثار علمی و پژوهشی کمتری به نسبت سایر رشته های علئوم انسانی در آن تولید شده و مورد توجه قرار گرفته است. دکتر نادر جعفری هفتخوانی با تالیف کتاب «درآمدی بر سیاست گذاری فرهنگی» حرکتی در این زمینه انجام داده تا دیگران نیز در این مسیر وارد شوند و دست به تالیف و پژوهش بزنند.

شاید در این زمینه با آثار ترجمه ای روبه رو باشیم اما قفسه خالی کتاب های تالیفی توجه هرکسی را که در این زمینه جستجو کند به خود جلب خواهد کرد.

به بهانه این کتاب با این استادیار و عضو هیات علمی دانشگاه امام صادق(ع) گفت وگو کردیم که مشروح آن را در ادامه می خوانید.

*همواره سه گفتمان ناهمخوان در فرهنگ کشورمان وجود دارد

فارس: بدیهی است اولین موضوعی که راجع به این کتاب به ذهن می آید، عنوان آن است، چرا «سیاست گذاری فرهنگی»؟ درواقع چه ضرورتی در ورود شما به این عرصه وجود داشته و چرا یک کتاب جدید؟

ببینید با یک نگاه کارشناسی به این عرصه باید گفت احتمالا مشکل اول در اینجا هم، ارتباط بسیار کم مراکز دانشگاهی با عرصه اجرا و عمل است. دانش سیاست گذاری (خط مشی گذاری) عمومی در جمهوری اسلامی ایران باوجود سابقه نسبتا کم و جوان آن در سطح مراکز علمی و دانشگاهی، ارتباطی بسیار کمتر از حد انتظار با سطح اجرا و عمل دارد و این امر در عرصه فرهنگ بیش از سایر عرصه ها به چشم می آید. کتاب ها و منابع علمی موجود در این عرصه، عموما از ورود به عرصه اجرا و تحلیل آن دور مانده اند و همین امر شاید مشکلات دیگری را هم سبب شده است.

مشکل دوم، گفتمان های متفاوت و فاصله دار از سطح سیاست گذاری تا سطح عمل است. یعنی با وجود اهمیت خاصی که عرصه فرهنگ عمومی در کشور ما دارد، دیدگاه های کمابیش متفاوت کارشناسان و مدیران در این عرصه- که می توان آنها را در طیفی از مداخله حداکثری (ایدئولوژیک) تا رهاسازی و ولنگاری (سکولار) مشاهده نمود- نیز سبب ساز ارتباط ناهماهنگ میان دیدگاه های علمی و دانشگاهی از یک سو و دیدگاه مسؤولان سیاست گذار، مدیران اجرایی و مجریان ازسوی دیگر شده است؛ به گونه ای که همواره در کشور ما سه گفتمان ناهمخوان و مجزا از یکدیگر در عرصه فرهنگ وجود داشته که می توان آن ها را گفتمان رسمی (در سطح سیاست گذاران)، اجرایی (در سطح سازمان های اجرایی)، و مردمی (در سطح عموم مردم) نامید.

جالب این است که این اختلاف گفتمانی که تقریبا به طور همیشگی میان دولت (قوه مجریه) و مجلس (قوه قانون گذاری) دیده می شود گاهی در میان دولت های متفاوت هم وجود دارد. به همین خاطر کتاب حاضر سعی کرده به این دو مشکل اصلی توجه کند و طرح، تحلیل و تلاش برای رفع آنها را موردنظر قرار بدهد.

*شناسایی خلأها و چالش های سیاست گذاری فرهنگی در کشور از اهداف کتاب است

فارس: پس انگیزه شما از تدوین این کتاب، نشان دادن این تفکیک و تفاوت نگرش ها است؟

بله؛ البته این موضوع، حداکثر یک هدف فرعی است. هدف اصلی من از این کتاب، بررسی دغدغه مندانه و دلسوزانه وضعیت موجود سیاست گذاری و سیاست های فرهنگی کشور است؛ البته بالحاظ فاصله آن از سطح اجرا و مخاطبانش و حتی با آنچه که «مردمی سازی فرهنگ» نامیده می شود. هدف دیگری که مدنظر داشتیم شناسایی خلأها و چالش های سیاست گذاری فرهنگی در کشور به منظور ارائه راهکارهایی برای بهبود این وضعیت و دستیابی به یک الگوی متوازن است که از پذیرش، مقبولیت و همراهی بیشتری ازسوی جامعه انقلابی ایران اسلامی (هم ازسوی نهادهای دینی و هم از سوی عموم مردم) برخوردار باشد. البته صرف آسیب شناسی سیاست های فرهنگی را قبلا آقای دکتر صالحی امیری در کتابش «آسیب شناسی فرهنگی» انجام داده است ولی کتاب ما، وارد ارائه راهکار و الگوی متناسب هم شده است که من آن را «الگوی متوازن سیاست گذاری فرهنگی» می نامم.

فارس: پس یک ویژگی کتاب شما این است که وارد ارائه ی راهکار هم شده اید؟

بله. ادعای این کتاب آن است که با ارائه الگوی موسوم به «متوازن»، چهارچوب لازم را برای یک سیاست گذاری فرهنگی بومی که توأمان، هم مطلوب باشد و هم مقبول، فراهم می آورد.

فارس: آقای دکتر، تا اینجا به یکی دو ویژگی این کتاب نسبت به سایر کتاب های مرتبط با این حوزه اشاره کردید. آیا این کتاب تمایز دیگری هم به اعتقاد شما نسبت به سایر کتاب ها و منابع موجود و مرتبط با این عرصه دارد؟

نخستین ویژگی این کتاب آن است که تلاش دارد تاحد امکان منابعی را که در دو عرصه «خط مشی گذاری عمومی» و «سیاست گذاری فرهنگی» در کشور تدوین شده اند مورد توجه قرار داده و ضمن معرفی آنها میان شان ارتباط برقرار کند.

واقعیت آن است که به دلیل وجود دو نوع نگاه دانشگاهی در گروه ها و رشته های علوم انسانی به حوزه علمی Public Policy Making که گروهی آن را به «خط مشی گذاری عمومی» و گروهی دیگر به «سیاست گذاری عمومی» ترجمه می کنند خلأیی در این میان به وجود آمده که متأسفانه منجر به کم ارتباطی، عدم استفاده و نبود ارجاعات متقابل به منابع علمی طرفین به ویژه در کتاب های این دو گرایش شده است؛ طوری که گویی نویسندگان و مترجمان کتاب های هریک از دو دیدگاه یادشده، نوشته های همکاران علمی خود را در دیدگاه مقابل اصلا یا کمتر می بینند، و کمتر به هم ارجاع می دهند.

در حالی که منابع علمی حوزه «خط مشی گذاری عمومی»، سرشار از مباحثی مفید و قابل استفاده در عرصه ی«سیاست گذاری فرهنگی» است و متقابلا منابع علمی عرصه سیاست گذاری فرهنگی نیز مملو از مسائل، موضوعات، آسیب ها و موارد پژوهشی و کاربردی برای مطالعه در حوزه خط مشی گذاری عمومی هستند.

کتاب حاضر تلاش کرده این خلأ ارتباط علمی میان منابع در دو عرصه یادشده را با بهره گیری محتوایی از منابع هر دو رویکرد، کاهش دهد و ضمن آشناسازی مخاطبان با این منابع، ظرفیت خوب همکاری علمی متقابل را به نمایش بگذارد. اصرار بر کثرت و فراگیری ارجاع ها به منابع علمی خط مشی گذاری عمومی، سیاست گذاری عمومی، سیاست گذاری فرهنگی، و سیاست فرهنگی (کتاب حدود ۱۳۰ منبع فارسی و ۳۰ منبع انگلیسی دارد) با این هدف بوده و همین ویژگی را می توان نخستین وجه تمایز این کتاب در نظر گرفت.

این کتاب در لابه لای مطالب خود و با ارجاع و استناد به این تعداد از منابع سعی کرده هم از نوشته های استادان شاخص رشته خط مشی گذاری مانند آقایان دکتر الوانی و دکتر دانایی فرد بهره بگیرد؛ هم از اندیشه های استادان حوزه سیاست گذاری مانند آقایان دکتر اشتریان و دکتر ملک محمدی استفاده کند؛ و هم از رویکرد سیاست فرهنگی در اندیشه و نوشته های استادانی مانند دکتر نعمت الله فاضلی بهره مند شود.

*با این کتاب در جستجوی الگوی بومی سیاست گذاری فرهنگی در ایران بودم

فارس: شما به تشابه حداکثری و حتی انطباق سیاست گذاری با خط مشی گذاری اشاره کردید. آیا نسبت میان سیاست گذاری با سیاست فرهنگی هم همین طور است؟ یا اینها با هم تفاوت هایی دارند؟

سؤال خیلی خوبی است و من پاسخ به این سؤال شما را مبنای تعریف ویژگی و تمایز دوم این کتاب قرار می دهم. درواقع باید به جایگاه و موقعیت خاص این کتاب نسبت به دو رویکرد موجود در «فضای منابع و کتب سیاست گذاری فرهنگی در کشور» اشاره کنم. ببینید منابع موجود و مرتبط با عرصه سیاست گذاری و سیاست فرهنگی در کشور (اعم از تألیف و ترجمه) را در یک نگاه کلی می توان به دو دسته تقسیم کرد.

دسته نخست، عمدتا مبتنی بر رویکرد سیاست گذاری و برنامه ریزی راهبردی تدوین شده اند و به دلیل نگاه بالا به پایینی که دارند، بیشتر مورد پسند و به کارگیری مدیران ارشد فرهنگی حکومتی و دولتی قرار گرفته اند (از این دسته منابع می توان به کتاب درآمدی بر سیاستگذاری فرهنگی از دکتر صالحی امیری اشاره کرد.) دسته دوم اما خود را در نقطه مقابل جایگاه یابی کرده و مبتنی بر رویکرد سیاست فرهنگی و نگاه پایین به بالا، عمدتا در موقعیت نقد همیشگی و عدم پذیرش خط مشی ها و سیاست های فرهنگی حاکم قرار گرفته اند (از این دسته منابع می توان کتاب سیاست فرهنگی از دیدگاه مطالعات فرهنگی از دکتر فاضلی را نام برد.) بدیهی است که تداوم این کشاکش چه در سطح نظر و چه در عمل، نه تنها منفعتی را عاید فرهنگ این مرزوبوم و عرصه های مختلف آن نمی کند بلکه بسیاری از منابع فکری و مالی را نیز تحت الشعاع خود قرار داده و با وجود منابع و سرمایه های فرهنگی متنوع، ارزشمند و بی بدیل در کشور، به جای هم افزایی در سیاست گذاری و اجرا، موجب بروز تضادها و تعارض های نابجا و نهایتا هم کاهانی در چرخه و فرایند سیاست گذاری فرهنگی و در انتقال پیام های فرهنگی اسلامی و ایرانی می شوند.

به همین علت من در این کتاب اصرار داشتم تا در میانه این دودستگی و بالحاظ نقاط قوت منابع علمی و تجارب موجود، در جستجوی الگوی بومی و اقتضایی سیاست گذاری فرهنگی در جمهوری اسلامی ایران برآیم.

فارس: با وجود این دو دسته نگرشی که به آنها اشاره کردید، چگونه می توان به یک مدل بومی دست یافت که از مزایای هر دو نگرش بهره بگیرد و اختلاف ها میان آن دو نگرش را هم کاهش دهد؟

این نکته دقیقی است و ما هم واقعا تلاش کرده ایم در حد توان علمی و تجربه ارتباطی خود با سطوح مختلف سیاست گذاری فرهنگی در کشور، به یک گفتمان میانه و راه حل علمی برسیم و امیدواریم همین رویکرد احتمال پذیرش و مقبولیت «مدل متوازن» پیشنهادی ما را افزایش دهد. البته ضروری است این باور به ضرورت و اهمیت دستیابی به یک مدل بومی (ایرانی و اسلامی) در سیاست گذاری فرهنگی، در سه گام زیر مورد توجه قرار بگیرد:

اول این که تلاش های موجود دانشگاهیان برای بومی سازی مدل ها و الگوهای جهانی (عمدتا غربی) ازیک سو و نقد و آسیب شناسی اجرای سیاست های فرهنگی در کشور ازسوی دیگر، به عنوان یک مقدمه لازم لحاظ شود؛ ولی در عین حال فاصله این مدل ها با محیط و فضای بومی سیاست گذاری فرهنگی کشور نیز مورد توجه قرار گرفته و خلأ موجود در تطبیق الگوها و مدل های جهانی چرخه ی سیاست گذاری با حوزه فرهنگ عمومی و ایرانی- اسلامی کشور تبیین و تشریح شود (تبیین وضع موجود و تحلیل آن).

دوم این که محورهای اصلی و بنیادی برای بومی سازی الگوها و مدل های موجود مشخص شوند و هریک از این محورها در حد کلی تبیین و نسبت آنها با سیاست گذاری فرهنگی خاص کشور اجمالا مشخص شود تا بتوان به یک مدل مفهومی دراین خصوص دست یافت.

سوم این که چهارچوب به دست آمده پس از تدوین و ارائه، لازم است مراحل اعتباربخشی و مقبولیت کارشناسی (در مراکز علمی و دانشگاهی) و مدیریتی (در مراکز تصمیم گیری و اجرا) را به تدریج بگذراند تا پس از بازخوردهای دریافتی از این دو سطح، تعمیق و تکمیل شده و شرایط لازم برای تدوین الگوی مطلوب و نهایی فراهم شود (ترسیم چهارچوب های وضع مطلوب).

البته کتاب حاضر مأموریت خود را تنها تا پایان گام دوم می داند و بر این باور است که صرفا مقدمه و درآمدی است بر معرفی و تبیین مدل بومی و ایرانی-اسلامی سیاست گذاری فرهنگی در کشور در قالب یک مدل مفهومی؛ که لازم است برای نقد، و سنجش روایی آن در جامعه ی دانشگاهی، مدیریتی و اجرایی سیاست گذاری فرهنگی تلاش های زیادی انجام گیرد. به همین علت، تدوین و ارائه این مدل مفهومی نه از سر تعجیل، که به قصد اخذ بازخوردهای لازم انجام می شود. امید است این همراهی، مساعدت و رایزنی ازسوی صاحب نظران صورت پذیرد.

فارس: آیا فهرست مطالب و موضوعات این کتاب، همین مراحلی را که برشمردید، مطرح می کنند یا شما رویکرد نوآورانه ای در تدوین محتوای کتاب داشتید؟

بله ما اینجا هم سعی کردیم نوآوری داشته باشیم و اصرار داشتیم که در تولید محتوای این کتاب، برنامه و نقشه علمی ویژه ای را طراحی کنیم که در گام اول به چیستی و چگونگی سیاست گذاری فرهنگی در جهان مدرن بپردازد. فصل اول کتاب با عنوان «سیاست گذاری یا سیاست فرهنگی؛ ماهیت و الگوها» عهده دار همین هدف است و ما ضمن این فصل به رویکردهای نظری به سیاست گذاری فرهنگی در سطح جهانی پرداخته ایم؛ اهداف و فرایند سیاست گذاری فرهنگی را مطرح کرده ایم؛ به ۱۷ مدل و الگوی موجود در سیاست گذاری عمومی اشاره کرده ایم تا نهایتا بتوانیم مدل ها و الگوهای شش گانه سیاست گذاری فرهنگی را مطرح کنیم.

در فصل دوم یکی از کارکردهای مهم سیاست گذاری فرهنگی در جهان مدرن یعنی «سیاست گذاری هویت ملی» را مطرح و موضوعات نزدیک به آن یعنی تنوع فرهنگی، انسجام فرهنگی و اقتدار فرهنگی را هم طرح و بررسی کرده ایم. در همین فصل به تناسب از موضوعات علمی و میان رشته ای مرتبط ازجمله قدرت نرم و اقتدار فرهنگی، سرمایه اجتماعی، و دیپلماسی عمومی هم کمک گرفته شده است. همچنین به مسائل مهم مرتبط نظیر «نفوذ فرهنگی در برابر اقتدار فرهنگی» هم اشاره شده و نهایتا نیز به عنوان یک فرصت خوب و یک راهکار ضروری و گریزناپذیر، «شبکه سازی فرهنگی» به مثابه زمینه ی تقویت انسجام ملی مطرح شده است.

فارس: به نظر می رسد علاوه بر این مباحث عمدتا تئوریک، شما حتما بایستی به تطبیق این بحث ها با فضای واقعی عمل و اجرا در کشورمان هم توجه داشته باشید. درست برداشت کردم؟

همین طور است. خوب است به محتوای سایر فصل های کتاب هم توجه بفرمایید. ما در فصل سوم به «سیاست گذاری فرهنگی در ایران؛ از وضع موجود تا وضع مطلوب» پرداخته ایم تا ضمن شناخت ابعاد این پدیده و گذشته تاریخی نزدیک آن، مباحث بنیادینی چون مبانی فکری سیاست گذاری فرهنگی در ایران را هم مطرح کنیم. همچنین ویژگی های سیاست گذاری فرهنگی در ایران، مراحل تحول، بازیگران سنتی و بازیگران عرصه اجرای سیاست گذاری فرهنگی در ایران ازجمله رسانه ها هم در همین فصل بحث شده اند. در ادامه هم پس از شناسایی و معرفی چالش ها و آسیب های سیاست گذاری فرهنگی در ایران و موانع انسجام آن، نهایتا به مدل بومی سیاست گذاری فرهنگی جمهوری اسلامی ایران پرداخته و ساختار و بازیگران پیشنهادی آن را به تفکیک سه رویکرد موجود مرور و بررسی کرده ایم تا در پایان این فصل، مدل متوازن، به عنوان مدل بومی سیاست گذاری فرهنگی در جمهوری اسلامی ایران معرفی و ارائه شود.

فصل چهارم هم به «مسأله شناسی در سیاست گذاری فرهنگی ایران» اختصاص یافته و طی آن پس از معرفی الگوهای مسأله شناسی در سیاست گذاری ازجمله دو الگوی ایرانی، به ارائه ی تجربه هایی از مسأله شناسی در سازمان های فرهنگی ایرانی می پردازد. یعنی در فصل چهارم ما دو نمونه موردکاوی داریم که به الگوی مسأله شناسی فرهنگی در سازمان های فرهنگی شهرداری های کلان شهرها، و مسأله یابی در حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی اشاره دارند. این فصل به سنخ شناسی مسائل در سیاستگذاری فرهنگی هم پرداخته که ضمن آن به تطبیق مباحث با برخی اسناد بالادستی فرهنگی کشور ازجمله سند ملی نقشه مهندسی فرهنگی کشور نیز توجه می شود. بخش پایانی، معرفی مسائل فرهنگی جامعه ی ایران از منظر صاحب نظران دانشگاهی است که با مرور خوبی که روی پژوهش های استادان معاصر ایرانی انجام داده ایم در این قسمت موفق شده ایم ۸ نظرگاه از ۸ نفر استادان بنام عرصه مسائل فرهنگی و اجتماعی کشور را مطرح کنیم.

فارس: با این حساب، می توان انتظار داشت وارد عرصه اجرای سیاست گذاری فرهنگی در ایران هم شده باشید؟ یا همانند بیشتر کتاب های مشابه، این مبحث مهم را مؤکول به آینده کرده اید؟

انتظار درستی است و ما در کتاب، دقیقا چنین کاری هم کرده ایم و همین ورود به مباحث تطبیقی در اجرا و پیوند این مباحث با برخی رشته های دانشگاهی عملیاتی تر و اجرایی تر را هم یک نوآوری دیگر این کتاب می دانم. فصل پنجم کتاب، «اهرم های سیاست گذاری فرهنگی و مردمی سازی فرهنگ» با طرح مباحثی چون مردمی سازی فرهنگ، اقتصاد فرهنگ، کسب وکارهای فرهنگی، بازاریابی فرهنگ، کارآفرینی فرهنگی و تشکل های مردم نهاد فرهنگی، رویکردی نوآورانه از این مباحث را در تطبیق با عرصه ی فرهنگ ارائه نموده است. البته ابتدای این فصل با اهرم های سیاست گذاری فرهنگی و ابزارهای اجرای سیاست ها آغاز می شود و در مقام توصیه های سیاستی برای به کارگیری ابزارهای اجرا به موضوعات پیش گفته نظیر اقتصاد فرهنگ، بازاریابی فرهنگ، کارآفرینی فرهنگی، و تشکل های مردم نهاد فرهنگی می پردازد و نهایتا با معرفی چند تشکل مردم نهاد فرهنگی و هنری، به نقش مهم و بی بدیل این نهادها در عرصه ی اجرای سیاست های فرهنگی کشور توجه می نماید.

فصل ششم و آخر کتاب هم به «چشم انداز آینده سیاست گذاری فرهنگی» می پردازد و ضمن آن به فرصت دنیای دیجیتال و سیاست گذاری فرهنگی، و رابطه ی جهانی شدن با آن و راهبردهای مرتبط نیز اشاره می کند. بخش پایانی این فصل و کتاب، بررسی رابطه ی میان الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت و سیاست گذاری فرهنگی است که طرحی را برای تبیین نسبت میان این دو به صورت مقدماتی مطرح نموده و آن را به بحث می گذارد.

فارس: ممنونم از همراهی شما، در پایان اگر نکته خاصی دارید بفرمایید.

از لطف و توجه شما و همکاران تان ممنونم و لازم می دانم از دو نفر همکاران فعلی و دانشجویان سابق دکتری ام آقایان سیداحمد موسوی صمدی و مهدی عباسی که به عنوان همکار علمی مرا در تدوین این کتاب عمیقا همراهی و یاری کردند قدردانی کنم. همچنین از پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی حوزه ی هنری هم بابت حمایت از پروژه پژوهشی که منتهی به تدوین این کتاب شد، متشکرم و نهایتا از آقای دکتر وحید یامین پور هم که مسؤولیت نظارت علمی بر این پژوهش را به عهده داشتند سپاسگزاری می کنم.

امیدوارم این تلاش علمی، اگرچه گامی کوچک ولی مؤثر در جهت اعتلای فرهنگی کشور به شمار بیاید و مورد اقبال عموم مخاطبان، هم دانشگاهیان و هم مدیران اجرایی فرهنگی کشور قرار گیرد.

انتهای پیام/
گفتگو با هوش مصنوعی

💬 سلام! می‌خوای درباره‌ی «جعفری: همواره سه گفتمان ناهمخوان در فرهنگ کشورمان وجود دارد» بیشتر بدونی؟ من اینجام که راهنماییت کنم.