دجال کیست و چگونه کشته می شود؟ / بزرگ ترین فتنه آخرالزمان

به گزارش خبرگزاری مهر، متن زیر برشی از کتاب «معرفت امام زمان (عج)» اثر ابراهیم شفیعی سروستانی است که در ادامه می خوانید؛
در روایات اسلامی، به ویژه روایاتی که به طریق اهل سنت از پیامبر گرامی اسلام (ص) نقل شده از فتنه ای سخن به میان آمده که به تعبیر روایات بزرگ ترین فتنه آخرالزمان است و از آغاز آفرینش آدم تا روز قیامت فتنه ای به مانند آن نیامده است. از این رویداد بزرگ و فتنه سهمگین در روایات به «خروج دجال» تعبیر شده است.
با وجود آنکه روایات فراوانی در زمینه ویژگی های دجال و اعمال و رفتار او نقل شده است، [۱] ولی باید اعتراف کرد که درک همه وجوه این موضوع به راحتی امکانپذیر نیست و نمی توان به تصویری کامل و بدون ابهام از این پدیده عجیب و بی مانند دست یافت. با این حال، با توجه به ضرورت شناخت این رویداد آخرالزمانی و اهمیت آماده شدن برای رویارویی با این فتنه جهان گستر، در این فصل با بهرهگیری از روایات، به تبیین برخی از وجوه فتنه دجال می پردازیم.
۱- معنا و مفهوم دجال
«دجال» بر وزن فعال صیغه مبالغه است که در ادبیات عرب برای دلالت بر زیادی انجام کار از سوی فاعل به کار می رود. در کتاب های لغت، احتمال های متعددی برای ریشه و معنای این واژه مطرح شده است که در اینجا به برخی از آنها اشاره می کنیم:
الف) واژه دجال از «دجیل» به معنای «قطران» [۲] گرفته شده است. گفتنی است، اعراب در گذشته، بدن شتران خود را برای پوشاندن عیوب آنها با ماده سیاه رنگی به نام قطران می پوشاندند و در عرف عرب به پوشاندن کامل بدن شتر با این ماده «تدجیل» می گفتند. از آنجا که دجال نیز چون قطران سراسر زمین را می پوشاند، از او با این عنوان یاد می شود.
ب) واژه یاد شده از «دجل» به معنای «دروغ» و «فریب» مشتق شده و دلیل نامگذاری دجال به این نام این است که او ادعای پروردگاری می کند و این کار از بزرگ ترین دروغ هاست.
ج) ریشه لغت دجال، «دجل»، به معنای «در نوردیدن» است و از این رو این نام به دجال اطلاق می شود که او بیشتر مناطق جهان را درمینوردد و تحت سلطه خود درمی آورد.
د) دجال از «تدجیل» به معنای «پوشاندن» ریشه گرفته است و به این دلیل دجال را با این نام می خوانند که او با کفرش مردم را می پوشاند یا زمین را با فراوانی لشکریانش می پوشاند یا اینکه حق را با باطل می پوشاند.
ه ) این واژه از «تدجیل» گرفته شده که به معنای «زراندود کردن» برای فریب است. بنابر این قول، دلیل نامگذاری دجال به این نام این است که او با دروغ و نیرنگ خود و همچنین با بیان کردن خلاف آنچه در دل دارد، باطل را حق جلوه می دهد و موجب فریب مردم می شود.
و) لغت دجال از «دجال» به معنای «طلا» یا «آب طلا» مشتق شده است؛ چون دجال در هر جا که قدم می گذارد گنج های طلا نیز با او همراه است.
ز) ریشه این لغت «دجاله» به معنای «گروه بزرگ همسفران» است و به این دلیل دجال را به این اسم نامگذاری کرده اند که او سراسر زمین را با هواداران فراوان خود می پوشاند.
ح) این واژه از لغت «دجال» به معنای «سرگین»، گرفته شده است؛ زیرا دجال نیز مانند سرگین گستره زمین را با اعمال خود آلوده می کند. [۳]
مؤلف لغتنامه تاج العروس پس از نقل اقوال یاد شده می نویسد: مصنف همه وجوه محتمل را به خوبی بیان کرد، ولی درست ترین و بهترین وجه آن است که گفت: دجال به معنای بسیار دروغ گوست و دروغ او سحر، فریب، تهمت، حقپوشی و اظهار مطالبی است که در دل او وجود ندارد. [۴]
گفتنی است، نویسنده کتاب اعلام قرآن وجه دیگری برای ریشه کلمه دجال بیان کرده که قابل تأمل است. او در این باره می نویسد: در نظر نگارنده دجال کلمه ای است مرکب و الف و لام آن همان الف و لامی است که در نامه های دانیال و حزقیال هم وجود دارد و به معنی خدا است. جز اول آن هرچه باشد به معنی ضد و خصم و دشمن است و دور نیست که با «دژ»، «دشمن» و «دشوار» همریشه باشد. [۵]
اگرچه در این وجه، نکات بدیعی وجود دارد، ولی به دشواری می توان در میان اهل لغت مؤیدی برای آن پیدا کرد.
۲- دجال در روایات
با نگاهی اجمالی به مجموعه روایت هایی که در زمینه خروج دجال و رویدادهای وابسته به آن نقل شده است، با موضوع ها و سرفصل های متعددی روبهرو می شویم که بررسی کامل همه آنها نیازمند پژوهشی ژرف و گسترده است. در این مجال اندک، برخی از این موضوع ها و سرفصل ها را بررسی می کنیم.
الف) حتمی بودن خروج دجال
در روایات متعددی بر گریزناپذیر بودن خروج دجال، به عنوان یکی از رویدادهای آخرالزمان یا نشانه های قیامت، تأکید شده است. از جمله در روایتی که امیرمؤمنان علی (ع) از پیامبر گرامی اسلام (ص) نقل می کند، می خوانیم: عشر قبل الساعة لابد منها: السفیانی و الدجال و …. [۶] پیش از ساعت [قیامت] ۱۰ رویداد گریزناپذیر است: [خروج] سفیانی، [خروج] دجال و ….
در برخی روایات، حتمی بودن خروج دجال به مانند حتمی بودن ظهور امام مهدی (ع) دانسته شده و انکار آن کفر به شمار آمده است. از آن جمله می توان به روایت نبوی زیر اشاره کرد:
من أنکر خروج المهدی فقد کفر بما أنزل علی محمد و من أنکر نزول عیسی فقد کفر و من أنکر خروج الدجال فقد کفر. [۷] هر کس خروج مهدی را منکر شود به آنچه بر محمد نازل گشته، کافر شده است و هر کس نزول عیسی را منکر شود کافر شده و هر کس خروج دجال را انکار کند، کافر شده است.
ب) بزرگی فتنه دجال
در بسیاری روایات بر این موضوع تأکید شده که فتنه دجال، فتنه ای بزرگ و بی مانند است. براساس یکی از این روایات، پیامبر اعظم (ص) در یکی از خطبه های خود می فرماید: یا أیها الناس إنها لم تکن فتنة فی الأرض أعظم من فتنة الدجال و إن الله تعالی لم یبعث نبیا إلا حذره أمته …. [۸] ای مردم! بر روی زمین فتنه ای بزرگ تر از فتنه دجال نبوده است، خدای تعالی هیچ پیامبری را برانگیخته، مگر اینکه امتش را از او برحذر داشته است.
در روایت دیگری، در همین زمینه از پیامبر (ص) چنین روایت شده است: ما بین خلق آدم (ع) إلی قیام الساعة أمر أکبر من الدجال. [۹] از آفرینش آدم درود خدا بر او باد تا برپایی قیامت، امری بزرگ تر از دجال نبوده است.
ج) هشدار همه پیامبران درباره خروج دجال
خطر دجال برای جوامع بشری چنان گسترده و ویرانگر است که همه پیامبران الهی درباره آن هشدار داده و پیروان خود را از او برحذر داشته اند. پیامبر گرامی اسلام در این زمینه می فرماید:
إنه لم یکن نبی إلا و قد أنذر الدجال أمته. [۱۰] هیچ پیامبری نبوده است مگر اینکه پیروانش را از دجال بر حذر داشته است.
د) ضرورت پناه بردن به خدا از شر دجال
در روایات فراوانی بر ضرورت پناه بردن به خدا از شر فتنه دجال سفارش شده است. از جمله در روایتی، از پیامبر گرامی اسلام (ص) چنین نقل شده است: إذا فرغ أحدکم من التشهد الآخر فلیتعوذ من أربع: من عذاب جهنم و من عذاب القبر و من فتنة المحیا و الممات و من شر المسیح الدجال. [۱۱] هر یک از شما هنگامی که از تشهد پایانی فارغ شدید، باید که از چهار چیز [به خدا] پناه برید: از عذاب دوزخ، از عذاب قبر، از فتنه زمان زندگی و مرگ و از شر مسیح دجال.
در برخی روایات نیز توصیه هایی برای در امان ماندن از شر فتنه دجال شده است. از جمله در یکی از روایات نبوی می خوانیم: من حفظ أول سورة الکهف عشر آیات عصم من فتنة الدجال. [۱۲] هر کس ۱۰ آیه ابتدایی سوره کهف را حفظ کند از فتنه دجال در امان می ماند.
ه ) ویژگی های دجال
پیش از بررسی ویژگی هایی که در روایات برای دجال برشمرده شده، لازم است یادآور شویم که در منابع روایی شیعه برخلاف منابع اهل سنت، کمتر به موضوع دجال پرداخته شده است تا آنجا که در کتاب هایی مانند الکافی ثقة الاسلام کلینی (ره)، کتاب الغیبة نعمانی (ره) و الإرشاد شیخ مفید (ره) که در آنها روایات فراوانی در مورد نشانه های ظهور نقل شده، حتی یک روایت هم درباره دجال نیامده است و مجموع روایاتی که در کمال الدین و تمام النعمة شیخ صدوق (ره) و کتاب الغیبة شیخ طوسی (ره) در این باره نقل شده است، به ده مورد هم نمی رسد. افزون بر این، بیشتر روایت هایی که از طریق اهل سنت درباره دجال و ویژگی های او نقل شده گرفتار ضعف سند یا افسانه پردازی و بیان مطالب عجیب و غریب و دور از ذهن است.
با توجه به مطالب یاد شده، برخی از نویسندگان معاصر، در اصل وجود دجال یا ویژگی های او تردید کرده و در نهایت معتقد به رمزی و کنایه ای بودن ویژگی های دجال و انطباق نداشتن این ویژگی ها بر شخص یا موجود معین و مشخص شده اند.
سید محمد صدر، پس از آنکه دوازده ویژگی دجال را با استفاده از روایات برمیشمارد، در بررسی این ویژگی ها می نویسد: بی تردید، اگر از مفاهیم رمزی و کنایی این عبارات صرف نظر کنیم هیچیک از آنها را نمی توانیم بپذیریم و نمی شود آنها را صحیح دانست؛ زیرا از نظر ضوابط سندی اکثر آنها اخبار واحدی می باشند که قابل اعتماد نیستند و اگر از ضوابط سندی نیز صرفنظر کنیم می بینم که در این روایات مطالبی اعجازآمیز به دجال نسبت داده شده است. با اینکه وی شخصی کافر و سرکش و طاغی است و قبلا گفتیم که صدور معجزه از یک شخص کافر ممکن نیست …. با وجود این نقاط ضعف، امر از دو حال خارج نیست. یا باید تمامی این اخبار را مردود بدانیم یا اینکه بر یک معنای رمزی و کنایی برخلاف معنای ظاهری حمل کنیم و روشن است که حمل بر معنای رمزی از کنار گذاشتن و مردود دانستن بهتر است. [۱۳]
یکی دیگر از نویسندگان معاصر نیز پس از بیان روایات دجال، درباره آن تردید کرده و می نویسد: ریشه داستان دجال را باید در کتاب مقدس و در بیان نصاری پیدا کرد. بعد از آنکه، اکثر احادیث آن و تفصیلاتش در کتب اهل سنت و به طرق آنهاست. به هر حال، اصل قضیه دجال به طور اجمال، بعید نیست صحت داشته باشد، لیکن تعریفات و توصیفاتی که درباره اش شده مدرک قابل اعتمادی ندارد. پس بر فرض اینکه اصل قضیه دجال صحت داشته باشد، اما بدون تردید با افسانه هایی آمیخته شده صورت حقیقی خود را از دست داده است. [۱۴]
نویسنده کتاب یوم الخلاص (روزگار رهایی) نیز پیش از بررسی روایات مربوط به دجال، می نویسد: نگارنده در مورد دجال به نتیجه قطعی نرسیده است؛ زیرا روایاتی که در مورد دجال نقل شده، غالبا مورد اعتماد نیستند و در ضمن آنها مطالبی هست که یقینا جعلی هستند و متن آنها گواه است بر اینکه سخن معصوم نیست. در این حدیث ها ذوق و قریحه جاعلین اثر گذاشته، طبق سلیقه و ذوق آنها جعل شده است و آنچه از رسول گرامی اسلام (ص) نقل شده در میان احادیث جعلی دستگاه خلافت گم شده است و تشخیص آنها بسیار دشوار می نماید. [۱۵]
پس از این مقدمه به بررسی مهم ترین ویژگی های ظاهری و رفتاری دجال می پردازیم. براساس روایات، کافر بودن، ادعای پروردگاری کردن، درنوردیدن سراسر جهان، عمر طولانی داشتن، یک چشم بودن و… از مهم ترین ویژگی های دجال است. برای روشن تر شدن این ویژگی ها، چند روایت را که در این زمینه وارد شده است، بررسی می کنیم.
در یکی از احادیث نبوی، دجال این گونه توصیف شده است: إنی قد حدثتکم عن الدجال حتی خشیت أن لاتعقلوا، إن مسیح الدجال رجل قصیر أفحج، جعد، أعور مطموس العین لیست بناتئة و لاحجراء فإن التبس علیکم فاعلموا أن ربکم لیس بأعور و إنکم لن تروا ربکم حتی تموتوا. [۱۶]
من درباره دجال با شما سخن گفتم و بیم آن دارم که شما آن را درک نکنید. مسیح دجال مردی کوتاه قد با پاهایی فاصلهدار و مویی پیچان (مجعد) است، یک چشم بیشتر ندارد و چشم دیگر او به طور کلی محو شده و هیچ برآمدگی و فرو رفتگی از آنان باقی نمانده است. اگر [امر او] بر شما مشتبه می شود بدانید که پروردگار شما یک چشم نیست و شما هرگز پروردگار خود را نمی بینید تا اینکه از دنیا بروید.
در این باره همچنین از پیامبر اعظم (ص) نقل شده است که فرمود: الدجال أعور عین الشمال، بین جبینه مکتوب: کافر و علی عینه ظفرة غلیظة. [۱۷] دجال کسی است که چشم چپ او نابیناست و در میان پیشانی او نوشته شده است: کافر. بر چشم او ناخنکی [۱۸] بزرگ است.
در روایت نبوی دیگری که در منابع روایی شیعه نیز نقل شده است، درباره ویژگی های دجال چنین می خوانیم: أیها الناس ما بعث الله عزوجل نبیا إلا و قد أنذر قومه الدجال، و إن الله عزوجل قد أخره إلی یومکم هذا، فمهما تشابه علیکم من أمره فإن ربکم لیس بأعور، إنه یخرج علی حمار عرض ما بین اذنیه میل، یخرج و معه جنة و نار و جبل من خبز و نهر من ماء، أکثر أتباعه الیهود و النساء و الأعراب، یدخل آفاق الأرض کلها إلا مکة و لابتیها، و المدینة و لابتیها. [۱۹]
ای مردم! خداوند پیامبری را به رسالت مبعوث نکرد جز آنکه قومش را از دجال ترسانید و خدای تعالی آن را تا به امروز بر شما تأخیر انداخته است و اگر امر بر شما مشتبه شد بدانید که خداوند یک چشم نیست و دجال بر حماری که فاصله بین دو گوشش یک میل است خروج می کند و بیشتر پیروان او یهود و زنان و اعرابند و به همه کرانه های زمین جز مکه و دو حومه آن و مدینه دو حومه آن درآید.
در روایتی که از امیرمؤمنان (ع) نقل شده است، آن حضرت در پاسخ اصبغ بن نباته که از آن حضرت درباره ویژگی های دجال پرسیده بود، می فرماید: ألا إن الدجال صائد بن الصائد، فالشقی من صدقه. و السعید من کذبه، یخرج من بلدة یقال لها إصفهان، من قریة تعرف بالیهودیة، عینه الیمنی ممسوحة، و العین الاخری فی جبهته، تضیء کأنها کوکب الصبح، فیها علقة کأنها ممزوجة بالدم، بین عینیه مکتوب «کافر»، یقرأه کل کاتب و امی، یخوض البحار و تسیر معه الشمس، بین یدیه جبل من دخان، و خلفه جبل أبیض یری الناس أنه طعام، یخرج حین یخرج فی قحط شدید تحته حمار أقمر، خطوة حماره میل، تطوی له الأرض منهلا منهلا، لایمر بماء إلا غار إلی یوم القیامة، ینادی بأعلی صوته یسمع ما بین الخافقین من الجن و الإنس و الشیاطین، یقول: «إلی أولیائی، أنا الذی خلق فسوی و قدر فهدی، أنا ربکم الأعلی» و کذب عدو الله، إنه أعور یطعم الطعام، و یمشی فی الأسواق، و إن ربکم عزوجل لیس باعور، و لا یطعم و لایمشی و لایزول، تعالی الله عن ذلک علوا کبیرا. [۲۰]
دجال صائد بن صائد [صید] است و بدبخت کسی است که او را تصدیق کند و نیکبخت کسی است که او را تکذیب نماید. او از شهری خروج کند که به آن اصفهان گویند. از قریه ای که آن را یهودیه می شناسند. چشم راستش ممسوح [نابینا] است و چشم دیگرش که بر پیشانی اوست آنچنان می درخشد که گویی ستاره سحری است و در آن علقه ای است که با خون در آمیخته و میان دو چشمش نوشته شده است: «کافر» و هر کاتب و بی سوادی آن را می خواند و در دریاها فرو می رود، آفتاب با او حرکت می کند و در مقابلش کوهی از دود است و پشت سرش کوه سفیدی است که مردم آن را طعام پندارند. در قحطی شدیدی در حالی که بر حمار سپیدی که فاصله هر گامش یک میل است، سوار شده خروج می کند و زمین منزل به منزل زیر پایش در نوردیده شود و بر آبی نگذرد جز آنکه تا روز قیامت فرو رود و با صدای بلندی که جن و انس و شیاطین در شرق و غرب عالم آن را می شنوند، می گوید: «ای دوستان من! به نزد من آیید، من کسی هستم که آفرید و هماهنگی بخشید و اندازهگیری کرد و راه نمود. من پروردگار والای شما هستم». در حالی که آن دشمن خدا دروغ می گوید. او یک چشمی است که غذا می خورد و در بازارها راه می رود و پروردگار شما یک چشم نیست و غذا نمی خورد و راه نمی رود و زوالی ندارد.
چنانکه پیش از این بیان شد، با توجه به روایاتی که از شیعه و اهل سنت در این زمینه دجال نقل شده است، در اصل وجود آن چندان تردیدی وجود ندارد، ولی برخی از مشخصات و ویژگی هایی که در بعضی از روایات؛ همچون روایت اخیر، برای این موجود بیان شده است، چندان قابل پذیرش نیست و چه بسا که برخی از این مشخصات؛ همچون شهر و محل خروج و یا ویژگی های غیرمعقول، از منابع یهودی یا اسرائیلیات داخل روایات اسلامی شده باشد.
ناگفته نماند که نقل این گونه روایات در منابع معتبری مانند کمال الدین و تمام النعمة شیخ صدوق (ره) به معنای اعتبار این روایات و تأیید آنها از سوی نویسندگان این کتاب ها نیست؛ زیرا برخی از این روایات، صرفا از باب جدل با مخالفان عمر طولانی امام مهدی (ع) و به عنوان شاهدی بر امکان عمر طولانی نقل شده اند. به این معنا که این نویسندگان برخی از روایات مربوط به دجال را از کتاب های مخالفان عمر طولانی امام مهدی (ع) نقل کرده اند، تا به این وسیله از سخنان آنها علیه خودشان استفاده کنند. شاهد بر این ادعا اینکه شیخ صدوق روایات دجال را در بخشی از کتاب خود آورده که به بیان شرح حال افرادی که عمر طولانی داشته اند، اختصاص یافته است. [۲۱] ایشان پس از بیان چند روایت در باب دجال می نویسد:
اهل عناد و انکار امثال این خبر را تصدیق می کنند و درباره دجال و غیبت و مدت عمر طولانی و ظهورش در آخرالزمان آنها را روایت می کنند، اما اخبار قائم را و اینکه او مدت طولانی غیبت می کند، آنگاه ظاهر می شود و زمین را پس از آنکه از ظلم و جور آکنده شده است، از عدل و داد پر می کند، تصدیق نمی کنند. [۲۲]
و) سرانجام دجال
در مورد سرانجام دجال و اینکه او به دست چه کسی نابود می شود، با دو دسته روایت روبه رو هستیم. در دسته ای از روایات تأکید شده است که دجال به دست حضرت مهدی (ع) کشته می شود و در دسته ای دیگر از روایات از حضرت عیسی (ع) به عنوان کشنده دجال یاد شده است.
در نخستین روایت دسته اول که از امیر مؤمنان علی (ع) نقل شده است، در این زمینه چنین می خوانیم: ألا و إن أکثر أشیاعه یؤمئذ أولاد الزنی و أصحاب الطیالسة الخضر یقتله الله عزوجل علی عقبة أفیق لثلاث ساعات مضت من یوم الجمعة علی یدی من یصلی عیسی بن مریم ۸ خلفه. [۲۳]
آگاه باشید که بیشتر پیروانش فرزندان نامشروع و اصحاب طیلسان [۲۴] (جامه های) سبز (یا یهودیان) هستند. خداوند او را در گردنه «افیق» [۲۵] به دست کسی که عیسی بن مریم (ع) پشت سر او نماز می خواند، سه ساعت گذشته از روز جمعه به هلاکت می رساند.
امام صادق (ع) نیز دراینباره می فرماید: یوم النیروز هو الیوم الذی یظهر فیه قائمنا أهل البیت و ولاة الأمر و یظفره الله تعالی بالدجال فیصلبه علی کناسة الکوفة. [۲۶] روز نوروز روزی است که خداوند در آن روز قائم ما اهل بیت و واپسین ولی امر را بر دجال پیروز می گرداند و او را در کناسه کوفه به دار می زند.
در یکی از روایات دسته دوم، به نقل از پیامبر اعظم (ص) چنین آمده است: فبینا هو علی ذلک إذ بعث الله عزوجل المسیح بن مریم فینرل عند المنارة البیضاء شرقی دمشق بین مهرودتین، واضعا یده علی أجنحة ملکین فیتبعه فیدرکه فیقتله عند باب لد الشرقی. [۲۷] در همین حالت که وی بدین گونه می گذارند، خدای عزوجل مسیح پسر مریم (ع) را برمی انگیزد و او نزد مناره سفید سمت شرقی دمشق در پوششی زرد نازل می شود و در حالی که دستش را بر شانه های دو فرشته گذاشته است، دنبال او می رود تا اینکه او را در نزدیکی دروازه «لد» [۲۸] شرقی می یابد و او را می کشد.
در این زمینه، همچنین از پیامبر گرامی اسلام (ص) نقل شده است که فرمود: یخرج الدجال فی أمتی فیلبث فیهم أربعین، لا أدری أربعین یوما أو أربعین سنة أو أربعین لیلة أو أربعین شهرا فیبعث الله عیسی بن مریم ۸ کانه عروة بن مسعود الثقفی فیظهر فیهلکه. [۲۹]
دجال در امت من خارج می شود و به مدت چهل روز یا چهل سال یا چهل شب یا چهل ماه در میان آنها زندگی می کند تا اینکه خداوند عیسی بن مریم (ع) را برمیانگیزد در حالی که او مانند عروة بن مسعود ثقفی است و او بر دجال غلبه می کند و نابودش می سازد.
با توجه به روایات یاد شده، اظهار نظر قطعی در مورد چگونگی از بین رفتن دجال امکان پذیر نیست و به ناچار علم آن را به خدا واگذار می کنیم.
ز) دجال و دیگر مدعیان دروغین
نکته دیگری که از روایات درباره دجال به دست می آید این است که پیش از خروج دجال اصلی، دجال ها یا کذاب های فراوانی خروج می کنند که هر یک به نوعی موجب فریب و گمراهی مردم می شوند.
در روایتی که انس بن مالک از پیامبر اعظم (ص) نقل کرده، در این زمینه چنین آمده است: یکون قبل خروج الدجال نیف علی سبعین دجالا. [۳۰] پیش از خروج آن دجال، افزون بر هفتاد دجال خروج می کند.
پیامبر خاتم (ص) در روایت دیگری در این باره می فرماید: یکون فی آخرالزمان دجالون کذابون یأتونکم من الأحادیث بما لمتسمعوا أنتم و لاآباوکم فإیاکم و إیاهم لایضلونکم و لایفتنونکم. [۳۱]
در آخرالزمان دجال های دروغ گویی خواهند آمد. آنها احادیثی را به شما عرضه می کنند که نه شما و نه پدرانتان آنها را نشنیده اید، پس برحذر باشید که آنها شما را گمراه نکنند و نفریبند.
همچنین از آن حضرت روایت شده است که فرمود: … و إنه سیکون فی أمتی کذابون ثلاثون کلهم یزعم أنه نبی و أنا خاتم النبیین لا نبی بعدی …. [۳۲] … همانا به زودی در امت من، سی مدعی دروغین برخواهند خاست که همه آنها گمان می کنند، پیامبر است در حالی که من خاتم پیامبرانم و هیچ پیامبری پس از من نیست.
با توجه به روایات یاد شده و روایات فراوان دیگری که در این زمینه نقل شده است، [۳۳] می توان گفت که دجال با ویژگی هایی که در این فصل برشمردیم یک مصداق بیشتر ندارد و موارد دیگری که در روایات اخیر از آنها تعبیر به دجال شده، صرفا از باب همانندی با دجال واقعی از نظر بیان ادعاهای خلاف واقع و فریفتن مردم بوده است، نه اینکه واقعا ده ها دجال با ویژگی های منحصر به فردی که در اینجا به آنها اشاره کردیم در آخرالزمان خروج می کند.
۳- برداشت رمزی و کنایی از دجال
گفتیم که برخی اهل تحقیق با توجه به مشکلات موجود در روایات دجال، این روایات را بر معنایی رمزی و کنایی حمل کرده و دجال را سمبل پدیده ای دانسته اند که در آخرالزمان ظهور می کند و موجب گمراهی گسترده مردم می شود.
برای روشن تر شدن این برداشت، بیان یکی از نویسندگان معاصر در این زمینه را نقل می کنیم: مهم ترین و همگانی ترین نشانه ای که می بایست مورد توجه قرار گیرد، همان مفهوم دجال بود که سمبلی از حرکت های ضد اسلامی در دوران غیبت کبرا، یعنی دوران فتنه ها و انحرافات است و آن عبارت است از تمدن جدید اروپایی که چهره ای فریبنده و چشمگیر و خیره کننده دارد و افکار و اندیشه عمومی مردم دنیا را متوجه خود ساخته و پیامدهای ناگواری را به دنبال داشته است. همچون خروج بسیاری از مسلمانان از اسلام، گردن نهادن آنها به مذاهب و فلسفه های منحرف دیگر و فسادها و تباهی ها و ستم هایی که در جوامع بشری ایجاد کرده است و لذا می توان گفت که از آغاز آفرینش حضرت آدم تا روز قیامت مخلوقی بزرگ تر از لحاظ انحراف و کژی همچون این دجال وجود نداشته است؛ زیرا هیبت و شکوه تمدن اروپایی و عظمت مادی و اختراعات و سلاح های نابودی آفرین آن و وادار کردن انسان ها را به اینکه قدرت خداوندی را انکار کنند؛ تاکنون در تاریخ دیده نشده و سابقه نداشته است و در آینده نیز همچون او دیده نخواهد شد؛ زیرا آینده در اختیار طرفداران حق و عدالت خواهد بود. مؤید این برداشت فرمایش حضرت رسول (ص) در آن روایت است که فرمود: «ما بین خلقت آدم تا روز قیامت امر بزرگ تر از دجال نیست». تعبیر به «امر» گویای آن است که دجال یک شخص نیست، بلکه یک حرکت فکری متمدن است که با اسلام دشمنی دارد!. [۳۴]
با توجه به مجموعه مطالبی که در اینجا بیان شد، می توان گفت:
۱- فتنه دجال فتنه ای سهمگین، پیچیده و بسیار گمراه کننده است که باید برای در امان ماندن از آن تنها به خدای بزرگ پناه برد. [۳۵]
۲- با توجه به روایاتی که از شیعه و اهل سنت نقل شده است، در اصل خروج موجودی به نام «دجال» در آخرالزمان تردیدی نیست؛ موجودی که با هم در آمیختن حق و باطل مردم را به گمراهی می کشاند و گروه زیادی را با خود همراه می کند.
۳- بسیاری از روایاتی که در آنها ویژگی های عجیب و غریب و خارق العاده ای برای دجال برشمرده شده است، از نظر سند ضعیف هستند و چندان نمی توان به آنها اطمینان کرد.
۴- وجود برخی از روایات خاص و با مضامین غیرمعقول درباره ویژگی های دجال در کتاب های معتبری همچون کمال الدین و تمام النعمة شیخ صدوق (ره) به معنای اعتبار این روایات و تأیید آنها از سوی نویسندگان این کتاب ها نیست؛ بلکه برخی از این روایات، صرفا از باب جدل با مخالفان عمر طولانی امام مهدی (ع) و به عنوان شاهدی بر امکان عمر طولانی نقل شده اند؛ زیرا این مخالفان به عمر طولانی دجال اذعان دارند و در عین حال منکر عمر طولانی امام مهدی (ع) هستند.
۵- حمل روایات دجال بر معانی رمزی و کنایی نیازمند دلایل و مستندات کافی است و در صورت نبود این دلایل و مستندات، چاره ای جز حمل آنها بر معانی ظاهری شأن نیست.
پی نوشتها:
در روایات اسلامی، به ویژه روایاتی که به طریق اهل سنت از پیامبر گرامی اسلام (ص) نقل شده از فتنه ای سخن به میان آمده که به تعبیر روایات بزرگ ترین فتنه آخرالزمان است و از آغاز آفرینش آدم تا روز قیامت فتنه ای به مانند آن نیامده است. از این رویداد بزرگ و فتنه سهمگین در روایات به «خروج دجال» تعبیر شده است.
با وجود آنکه روایات فراوانی در زمینه ویژگی های دجال و اعمال و رفتار او نقل شده است، [۱] ولی باید اعتراف کرد که درک همه وجوه این موضوع به راحتی امکانپذیر نیست و نمی توان به تصویری کامل و بدون ابهام از این پدیده عجیب و بی مانند دست یافت. با این حال، با توجه به ضرورت شناخت این رویداد آخرالزمانی و اهمیت آماده شدن برای رویارویی با این فتنه جهان گستر، در این فصل با بهرهگیری از روایات، به تبیین برخی از وجوه فتنه دجال می پردازیم.
۱- معنا و مفهوم دجال
«دجال» بر وزن فعال صیغه مبالغه است که در ادبیات عرب برای دلالت بر زیادی انجام کار از سوی فاعل به کار می رود. در کتاب های لغت، احتمال های متعددی برای ریشه و معنای این واژه مطرح شده است که در اینجا به برخی از آنها اشاره می کنیم:
الف) واژه دجال از «دجیل» به معنای «قطران» [۲] گرفته شده است. گفتنی است، اعراب در گذشته، بدن شتران خود را برای پوشاندن عیوب آنها با ماده سیاه رنگی به نام قطران می پوشاندند و در عرف عرب به پوشاندن کامل بدن شتر با این ماده «تدجیل» می گفتند. از آنجا که دجال نیز چون قطران سراسر زمین را می پوشاند، از او با این عنوان یاد می شود.
ب) واژه یاد شده از «دجل» به معنای «دروغ» و «فریب» مشتق شده و دلیل نامگذاری دجال به این نام این است که او ادعای پروردگاری می کند و این کار از بزرگ ترین دروغ هاست.
ج) ریشه لغت دجال، «دجل»، به معنای «در نوردیدن» است و از این رو این نام به دجال اطلاق می شود که او بیشتر مناطق جهان را درمینوردد و تحت سلطه خود درمی آورد.
د) دجال از «تدجیل» به معنای «پوشاندن» ریشه گرفته است و به این دلیل دجال را با این نام می خوانند که او با کفرش مردم را می پوشاند یا زمین را با فراوانی لشکریانش می پوشاند یا اینکه حق را با باطل می پوشاند.
ه ) این واژه از «تدجیل» گرفته شده که به معنای «زراندود کردن» برای فریب است. بنابر این قول، دلیل نامگذاری دجال به این نام این است که او با دروغ و نیرنگ خود و همچنین با بیان کردن خلاف آنچه در دل دارد، باطل را حق جلوه می دهد و موجب فریب مردم می شود.
و) لغت دجال از «دجال» به معنای «طلا» یا «آب طلا» مشتق شده است؛ چون دجال در هر جا که قدم می گذارد گنج های طلا نیز با او همراه است.
ز) ریشه این لغت «دجاله» به معنای «گروه بزرگ همسفران» است و به این دلیل دجال را به این اسم نامگذاری کرده اند که او سراسر زمین را با هواداران فراوان خود می پوشاند.
ح) این واژه از لغت «دجال» به معنای «سرگین»، گرفته شده است؛ زیرا دجال نیز مانند سرگین گستره زمین را با اعمال خود آلوده می کند. [۳]
مؤلف لغتنامه تاج العروس پس از نقل اقوال یاد شده می نویسد: مصنف همه وجوه محتمل را به خوبی بیان کرد، ولی درست ترین و بهترین وجه آن است که گفت: دجال به معنای بسیار دروغ گوست و دروغ او سحر، فریب، تهمت، حقپوشی و اظهار مطالبی است که در دل او وجود ندارد. [۴]
گفتنی است، نویسنده کتاب اعلام قرآن وجه دیگری برای ریشه کلمه دجال بیان کرده که قابل تأمل است. او در این باره می نویسد: در نظر نگارنده دجال کلمه ای است مرکب و الف و لام آن همان الف و لامی است که در نامه های دانیال و حزقیال هم وجود دارد و به معنی خدا است. جز اول آن هرچه باشد به معنی ضد و خصم و دشمن است و دور نیست که با «دژ»، «دشمن» و «دشوار» همریشه باشد. [۵]
اگرچه در این وجه، نکات بدیعی وجود دارد، ولی به دشواری می توان در میان اهل لغت مؤیدی برای آن پیدا کرد.
۲- دجال در روایات
با نگاهی اجمالی به مجموعه روایت هایی که در زمینه خروج دجال و رویدادهای وابسته به آن نقل شده است، با موضوع ها و سرفصل های متعددی روبهرو می شویم که بررسی کامل همه آنها نیازمند پژوهشی ژرف و گسترده است. در این مجال اندک، برخی از این موضوع ها و سرفصل ها را بررسی می کنیم.
الف) حتمی بودن خروج دجال
در روایات متعددی بر گریزناپذیر بودن خروج دجال، به عنوان یکی از رویدادهای آخرالزمان یا نشانه های قیامت، تأکید شده است. از جمله در روایتی که امیرمؤمنان علی (ع) از پیامبر گرامی اسلام (ص) نقل می کند، می خوانیم: عشر قبل الساعة لابد منها: السفیانی و الدجال و …. [۶] پیش از ساعت [قیامت] ۱۰ رویداد گریزناپذیر است: [خروج] سفیانی، [خروج] دجال و ….
در برخی روایات، حتمی بودن خروج دجال به مانند حتمی بودن ظهور امام مهدی (ع) دانسته شده و انکار آن کفر به شمار آمده است. از آن جمله می توان به روایت نبوی زیر اشاره کرد:
من أنکر خروج المهدی فقد کفر بما أنزل علی محمد و من أنکر نزول عیسی فقد کفر و من أنکر خروج الدجال فقد کفر. [۷] هر کس خروج مهدی را منکر شود به آنچه بر محمد نازل گشته، کافر شده است و هر کس نزول عیسی را منکر شود کافر شده و هر کس خروج دجال را انکار کند، کافر شده است.
ب) بزرگی فتنه دجال
در بسیاری روایات بر این موضوع تأکید شده که فتنه دجال، فتنه ای بزرگ و بی مانند است. براساس یکی از این روایات، پیامبر اعظم (ص) در یکی از خطبه های خود می فرماید: یا أیها الناس إنها لم تکن فتنة فی الأرض أعظم من فتنة الدجال و إن الله تعالی لم یبعث نبیا إلا حذره أمته …. [۸] ای مردم! بر روی زمین فتنه ای بزرگ تر از فتنه دجال نبوده است، خدای تعالی هیچ پیامبری را برانگیخته، مگر اینکه امتش را از او برحذر داشته است.
در روایت دیگری، در همین زمینه از پیامبر (ص) چنین روایت شده است: ما بین خلق آدم (ع) إلی قیام الساعة أمر أکبر من الدجال. [۹] از آفرینش آدم درود خدا بر او باد تا برپایی قیامت، امری بزرگ تر از دجال نبوده است.
ج) هشدار همه پیامبران درباره خروج دجال
خطر دجال برای جوامع بشری چنان گسترده و ویرانگر است که همه پیامبران الهی درباره آن هشدار داده و پیروان خود را از او برحذر داشته اند. پیامبر گرامی اسلام در این زمینه می فرماید:
إنه لم یکن نبی إلا و قد أنذر الدجال أمته. [۱۰] هیچ پیامبری نبوده است مگر اینکه پیروانش را از دجال بر حذر داشته است.
د) ضرورت پناه بردن به خدا از شر دجال
در روایات فراوانی بر ضرورت پناه بردن به خدا از شر فتنه دجال سفارش شده است. از جمله در روایتی، از پیامبر گرامی اسلام (ص) چنین نقل شده است: إذا فرغ أحدکم من التشهد الآخر فلیتعوذ من أربع: من عذاب جهنم و من عذاب القبر و من فتنة المحیا و الممات و من شر المسیح الدجال. [۱۱] هر یک از شما هنگامی که از تشهد پایانی فارغ شدید، باید که از چهار چیز [به خدا] پناه برید: از عذاب دوزخ، از عذاب قبر، از فتنه زمان زندگی و مرگ و از شر مسیح دجال.
در برخی روایات نیز توصیه هایی برای در امان ماندن از شر فتنه دجال شده است. از جمله در یکی از روایات نبوی می خوانیم: من حفظ أول سورة الکهف عشر آیات عصم من فتنة الدجال. [۱۲] هر کس ۱۰ آیه ابتدایی سوره کهف را حفظ کند از فتنه دجال در امان می ماند.
ه ) ویژگی های دجال
پیش از بررسی ویژگی هایی که در روایات برای دجال برشمرده شده، لازم است یادآور شویم که در منابع روایی شیعه برخلاف منابع اهل سنت، کمتر به موضوع دجال پرداخته شده است تا آنجا که در کتاب هایی مانند الکافی ثقة الاسلام کلینی (ره)، کتاب الغیبة نعمانی (ره) و الإرشاد شیخ مفید (ره) که در آنها روایات فراوانی در مورد نشانه های ظهور نقل شده، حتی یک روایت هم درباره دجال نیامده است و مجموع روایاتی که در کمال الدین و تمام النعمة شیخ صدوق (ره) و کتاب الغیبة شیخ طوسی (ره) در این باره نقل شده است، به ده مورد هم نمی رسد. افزون بر این، بیشتر روایت هایی که از طریق اهل سنت درباره دجال و ویژگی های او نقل شده گرفتار ضعف سند یا افسانه پردازی و بیان مطالب عجیب و غریب و دور از ذهن است.
با توجه به مطالب یاد شده، برخی از نویسندگان معاصر، در اصل وجود دجال یا ویژگی های او تردید کرده و در نهایت معتقد به رمزی و کنایه ای بودن ویژگی های دجال و انطباق نداشتن این ویژگی ها بر شخص یا موجود معین و مشخص شده اند.
سید محمد صدر، پس از آنکه دوازده ویژگی دجال را با استفاده از روایات برمیشمارد، در بررسی این ویژگی ها می نویسد: بی تردید، اگر از مفاهیم رمزی و کنایی این عبارات صرف نظر کنیم هیچیک از آنها را نمی توانیم بپذیریم و نمی شود آنها را صحیح دانست؛ زیرا از نظر ضوابط سندی اکثر آنها اخبار واحدی می باشند که قابل اعتماد نیستند و اگر از ضوابط سندی نیز صرفنظر کنیم می بینم که در این روایات مطالبی اعجازآمیز به دجال نسبت داده شده است. با اینکه وی شخصی کافر و سرکش و طاغی است و قبلا گفتیم که صدور معجزه از یک شخص کافر ممکن نیست …. با وجود این نقاط ضعف، امر از دو حال خارج نیست. یا باید تمامی این اخبار را مردود بدانیم یا اینکه بر یک معنای رمزی و کنایی برخلاف معنای ظاهری حمل کنیم و روشن است که حمل بر معنای رمزی از کنار گذاشتن و مردود دانستن بهتر است. [۱۳]
یکی دیگر از نویسندگان معاصر نیز پس از بیان روایات دجال، درباره آن تردید کرده و می نویسد: ریشه داستان دجال را باید در کتاب مقدس و در بیان نصاری پیدا کرد. بعد از آنکه، اکثر احادیث آن و تفصیلاتش در کتب اهل سنت و به طرق آنهاست. به هر حال، اصل قضیه دجال به طور اجمال، بعید نیست صحت داشته باشد، لیکن تعریفات و توصیفاتی که درباره اش شده مدرک قابل اعتمادی ندارد. پس بر فرض اینکه اصل قضیه دجال صحت داشته باشد، اما بدون تردید با افسانه هایی آمیخته شده صورت حقیقی خود را از دست داده است. [۱۴]
نویسنده کتاب یوم الخلاص (روزگار رهایی) نیز پیش از بررسی روایات مربوط به دجال، می نویسد: نگارنده در مورد دجال به نتیجه قطعی نرسیده است؛ زیرا روایاتی که در مورد دجال نقل شده، غالبا مورد اعتماد نیستند و در ضمن آنها مطالبی هست که یقینا جعلی هستند و متن آنها گواه است بر اینکه سخن معصوم نیست. در این حدیث ها ذوق و قریحه جاعلین اثر گذاشته، طبق سلیقه و ذوق آنها جعل شده است و آنچه از رسول گرامی اسلام (ص) نقل شده در میان احادیث جعلی دستگاه خلافت گم شده است و تشخیص آنها بسیار دشوار می نماید. [۱۵]
پس از این مقدمه به بررسی مهم ترین ویژگی های ظاهری و رفتاری دجال می پردازیم. براساس روایات، کافر بودن، ادعای پروردگاری کردن، درنوردیدن سراسر جهان، عمر طولانی داشتن، یک چشم بودن و… از مهم ترین ویژگی های دجال است. برای روشن تر شدن این ویژگی ها، چند روایت را که در این زمینه وارد شده است، بررسی می کنیم.
در یکی از احادیث نبوی، دجال این گونه توصیف شده است: إنی قد حدثتکم عن الدجال حتی خشیت أن لاتعقلوا، إن مسیح الدجال رجل قصیر أفحج، جعد، أعور مطموس العین لیست بناتئة و لاحجراء فإن التبس علیکم فاعلموا أن ربکم لیس بأعور و إنکم لن تروا ربکم حتی تموتوا. [۱۶]
من درباره دجال با شما سخن گفتم و بیم آن دارم که شما آن را درک نکنید. مسیح دجال مردی کوتاه قد با پاهایی فاصلهدار و مویی پیچان (مجعد) است، یک چشم بیشتر ندارد و چشم دیگر او به طور کلی محو شده و هیچ برآمدگی و فرو رفتگی از آنان باقی نمانده است. اگر [امر او] بر شما مشتبه می شود بدانید که پروردگار شما یک چشم نیست و شما هرگز پروردگار خود را نمی بینید تا اینکه از دنیا بروید.
در این باره همچنین از پیامبر اعظم (ص) نقل شده است که فرمود: الدجال أعور عین الشمال، بین جبینه مکتوب: کافر و علی عینه ظفرة غلیظة. [۱۷] دجال کسی است که چشم چپ او نابیناست و در میان پیشانی او نوشته شده است: کافر. بر چشم او ناخنکی [۱۸] بزرگ است.
در روایت نبوی دیگری که در منابع روایی شیعه نیز نقل شده است، درباره ویژگی های دجال چنین می خوانیم: أیها الناس ما بعث الله عزوجل نبیا إلا و قد أنذر قومه الدجال، و إن الله عزوجل قد أخره إلی یومکم هذا، فمهما تشابه علیکم من أمره فإن ربکم لیس بأعور، إنه یخرج علی حمار عرض ما بین اذنیه میل، یخرج و معه جنة و نار و جبل من خبز و نهر من ماء، أکثر أتباعه الیهود و النساء و الأعراب، یدخل آفاق الأرض کلها إلا مکة و لابتیها، و المدینة و لابتیها. [۱۹]
ای مردم! خداوند پیامبری را به رسالت مبعوث نکرد جز آنکه قومش را از دجال ترسانید و خدای تعالی آن را تا به امروز بر شما تأخیر انداخته است و اگر امر بر شما مشتبه شد بدانید که خداوند یک چشم نیست و دجال بر حماری که فاصله بین دو گوشش یک میل است خروج می کند و بیشتر پیروان او یهود و زنان و اعرابند و به همه کرانه های زمین جز مکه و دو حومه آن و مدینه دو حومه آن درآید.
در روایتی که از امیرمؤمنان (ع) نقل شده است، آن حضرت در پاسخ اصبغ بن نباته که از آن حضرت درباره ویژگی های دجال پرسیده بود، می فرماید: ألا إن الدجال صائد بن الصائد، فالشقی من صدقه. و السعید من کذبه، یخرج من بلدة یقال لها إصفهان، من قریة تعرف بالیهودیة، عینه الیمنی ممسوحة، و العین الاخری فی جبهته، تضیء کأنها کوکب الصبح، فیها علقة کأنها ممزوجة بالدم، بین عینیه مکتوب «کافر»، یقرأه کل کاتب و امی، یخوض البحار و تسیر معه الشمس، بین یدیه جبل من دخان، و خلفه جبل أبیض یری الناس أنه طعام، یخرج حین یخرج فی قحط شدید تحته حمار أقمر، خطوة حماره میل، تطوی له الأرض منهلا منهلا، لایمر بماء إلا غار إلی یوم القیامة، ینادی بأعلی صوته یسمع ما بین الخافقین من الجن و الإنس و الشیاطین، یقول: «إلی أولیائی، أنا الذی خلق فسوی و قدر فهدی، أنا ربکم الأعلی» و کذب عدو الله، إنه أعور یطعم الطعام، و یمشی فی الأسواق، و إن ربکم عزوجل لیس باعور، و لا یطعم و لایمشی و لایزول، تعالی الله عن ذلک علوا کبیرا. [۲۰]
دجال صائد بن صائد [صید] است و بدبخت کسی است که او را تصدیق کند و نیکبخت کسی است که او را تکذیب نماید. او از شهری خروج کند که به آن اصفهان گویند. از قریه ای که آن را یهودیه می شناسند. چشم راستش ممسوح [نابینا] است و چشم دیگرش که بر پیشانی اوست آنچنان می درخشد که گویی ستاره سحری است و در آن علقه ای است که با خون در آمیخته و میان دو چشمش نوشته شده است: «کافر» و هر کاتب و بی سوادی آن را می خواند و در دریاها فرو می رود، آفتاب با او حرکت می کند و در مقابلش کوهی از دود است و پشت سرش کوه سفیدی است که مردم آن را طعام پندارند. در قحطی شدیدی در حالی که بر حمار سپیدی که فاصله هر گامش یک میل است، سوار شده خروج می کند و زمین منزل به منزل زیر پایش در نوردیده شود و بر آبی نگذرد جز آنکه تا روز قیامت فرو رود و با صدای بلندی که جن و انس و شیاطین در شرق و غرب عالم آن را می شنوند، می گوید: «ای دوستان من! به نزد من آیید، من کسی هستم که آفرید و هماهنگی بخشید و اندازهگیری کرد و راه نمود. من پروردگار والای شما هستم». در حالی که آن دشمن خدا دروغ می گوید. او یک چشمی است که غذا می خورد و در بازارها راه می رود و پروردگار شما یک چشم نیست و غذا نمی خورد و راه نمی رود و زوالی ندارد.
چنانکه پیش از این بیان شد، با توجه به روایاتی که از شیعه و اهل سنت در این زمینه دجال نقل شده است، در اصل وجود آن چندان تردیدی وجود ندارد، ولی برخی از مشخصات و ویژگی هایی که در بعضی از روایات؛ همچون روایت اخیر، برای این موجود بیان شده است، چندان قابل پذیرش نیست و چه بسا که برخی از این مشخصات؛ همچون شهر و محل خروج و یا ویژگی های غیرمعقول، از منابع یهودی یا اسرائیلیات داخل روایات اسلامی شده باشد.
ناگفته نماند که نقل این گونه روایات در منابع معتبری مانند کمال الدین و تمام النعمة شیخ صدوق (ره) به معنای اعتبار این روایات و تأیید آنها از سوی نویسندگان این کتاب ها نیست؛ زیرا برخی از این روایات، صرفا از باب جدل با مخالفان عمر طولانی امام مهدی (ع) و به عنوان شاهدی بر امکان عمر طولانی نقل شده اند. به این معنا که این نویسندگان برخی از روایات مربوط به دجال را از کتاب های مخالفان عمر طولانی امام مهدی (ع) نقل کرده اند، تا به این وسیله از سخنان آنها علیه خودشان استفاده کنند. شاهد بر این ادعا اینکه شیخ صدوق روایات دجال را در بخشی از کتاب خود آورده که به بیان شرح حال افرادی که عمر طولانی داشته اند، اختصاص یافته است. [۲۱] ایشان پس از بیان چند روایت در باب دجال می نویسد:
اهل عناد و انکار امثال این خبر را تصدیق می کنند و درباره دجال و غیبت و مدت عمر طولانی و ظهورش در آخرالزمان آنها را روایت می کنند، اما اخبار قائم را و اینکه او مدت طولانی غیبت می کند، آنگاه ظاهر می شود و زمین را پس از آنکه از ظلم و جور آکنده شده است، از عدل و داد پر می کند، تصدیق نمی کنند. [۲۲]
و) سرانجام دجال
در مورد سرانجام دجال و اینکه او به دست چه کسی نابود می شود، با دو دسته روایت روبه رو هستیم. در دسته ای از روایات تأکید شده است که دجال به دست حضرت مهدی (ع) کشته می شود و در دسته ای دیگر از روایات از حضرت عیسی (ع) به عنوان کشنده دجال یاد شده است.
در نخستین روایت دسته اول که از امیر مؤمنان علی (ع) نقل شده است، در این زمینه چنین می خوانیم: ألا و إن أکثر أشیاعه یؤمئذ أولاد الزنی و أصحاب الطیالسة الخضر یقتله الله عزوجل علی عقبة أفیق لثلاث ساعات مضت من یوم الجمعة علی یدی من یصلی عیسی بن مریم ۸ خلفه. [۲۳]
آگاه باشید که بیشتر پیروانش فرزندان نامشروع و اصحاب طیلسان [۲۴] (جامه های) سبز (یا یهودیان) هستند. خداوند او را در گردنه «افیق» [۲۵] به دست کسی که عیسی بن مریم (ع) پشت سر او نماز می خواند، سه ساعت گذشته از روز جمعه به هلاکت می رساند.
امام صادق (ع) نیز دراینباره می فرماید: یوم النیروز هو الیوم الذی یظهر فیه قائمنا أهل البیت و ولاة الأمر و یظفره الله تعالی بالدجال فیصلبه علی کناسة الکوفة. [۲۶] روز نوروز روزی است که خداوند در آن روز قائم ما اهل بیت و واپسین ولی امر را بر دجال پیروز می گرداند و او را در کناسه کوفه به دار می زند.
در یکی از روایات دسته دوم، به نقل از پیامبر اعظم (ص) چنین آمده است: فبینا هو علی ذلک إذ بعث الله عزوجل المسیح بن مریم فینرل عند المنارة البیضاء شرقی دمشق بین مهرودتین، واضعا یده علی أجنحة ملکین فیتبعه فیدرکه فیقتله عند باب لد الشرقی. [۲۷] در همین حالت که وی بدین گونه می گذارند، خدای عزوجل مسیح پسر مریم (ع) را برمی انگیزد و او نزد مناره سفید سمت شرقی دمشق در پوششی زرد نازل می شود و در حالی که دستش را بر شانه های دو فرشته گذاشته است، دنبال او می رود تا اینکه او را در نزدیکی دروازه «لد» [۲۸] شرقی می یابد و او را می کشد.
در این زمینه، همچنین از پیامبر گرامی اسلام (ص) نقل شده است که فرمود: یخرج الدجال فی أمتی فیلبث فیهم أربعین، لا أدری أربعین یوما أو أربعین سنة أو أربعین لیلة أو أربعین شهرا فیبعث الله عیسی بن مریم ۸ کانه عروة بن مسعود الثقفی فیظهر فیهلکه. [۲۹]
دجال در امت من خارج می شود و به مدت چهل روز یا چهل سال یا چهل شب یا چهل ماه در میان آنها زندگی می کند تا اینکه خداوند عیسی بن مریم (ع) را برمیانگیزد در حالی که او مانند عروة بن مسعود ثقفی است و او بر دجال غلبه می کند و نابودش می سازد.
با توجه به روایات یاد شده، اظهار نظر قطعی در مورد چگونگی از بین رفتن دجال امکان پذیر نیست و به ناچار علم آن را به خدا واگذار می کنیم.
ز) دجال و دیگر مدعیان دروغین
نکته دیگری که از روایات درباره دجال به دست می آید این است که پیش از خروج دجال اصلی، دجال ها یا کذاب های فراوانی خروج می کنند که هر یک به نوعی موجب فریب و گمراهی مردم می شوند.
در روایتی که انس بن مالک از پیامبر اعظم (ص) نقل کرده، در این زمینه چنین آمده است: یکون قبل خروج الدجال نیف علی سبعین دجالا. [۳۰] پیش از خروج آن دجال، افزون بر هفتاد دجال خروج می کند.
پیامبر خاتم (ص) در روایت دیگری در این باره می فرماید: یکون فی آخرالزمان دجالون کذابون یأتونکم من الأحادیث بما لمتسمعوا أنتم و لاآباوکم فإیاکم و إیاهم لایضلونکم و لایفتنونکم. [۳۱]
در آخرالزمان دجال های دروغ گویی خواهند آمد. آنها احادیثی را به شما عرضه می کنند که نه شما و نه پدرانتان آنها را نشنیده اید، پس برحذر باشید که آنها شما را گمراه نکنند و نفریبند.
همچنین از آن حضرت روایت شده است که فرمود: … و إنه سیکون فی أمتی کذابون ثلاثون کلهم یزعم أنه نبی و أنا خاتم النبیین لا نبی بعدی …. [۳۲] … همانا به زودی در امت من، سی مدعی دروغین برخواهند خاست که همه آنها گمان می کنند، پیامبر است در حالی که من خاتم پیامبرانم و هیچ پیامبری پس از من نیست.
با توجه به روایات یاد شده و روایات فراوان دیگری که در این زمینه نقل شده است، [۳۳] می توان گفت که دجال با ویژگی هایی که در این فصل برشمردیم یک مصداق بیشتر ندارد و موارد دیگری که در روایات اخیر از آنها تعبیر به دجال شده، صرفا از باب همانندی با دجال واقعی از نظر بیان ادعاهای خلاف واقع و فریفتن مردم بوده است، نه اینکه واقعا ده ها دجال با ویژگی های منحصر به فردی که در اینجا به آنها اشاره کردیم در آخرالزمان خروج می کند.
۳- برداشت رمزی و کنایی از دجال
گفتیم که برخی اهل تحقیق با توجه به مشکلات موجود در روایات دجال، این روایات را بر معنایی رمزی و کنایی حمل کرده و دجال را سمبل پدیده ای دانسته اند که در آخرالزمان ظهور می کند و موجب گمراهی گسترده مردم می شود.
برای روشن تر شدن این برداشت، بیان یکی از نویسندگان معاصر در این زمینه را نقل می کنیم: مهم ترین و همگانی ترین نشانه ای که می بایست مورد توجه قرار گیرد، همان مفهوم دجال بود که سمبلی از حرکت های ضد اسلامی در دوران غیبت کبرا، یعنی دوران فتنه ها و انحرافات است و آن عبارت است از تمدن جدید اروپایی که چهره ای فریبنده و چشمگیر و خیره کننده دارد و افکار و اندیشه عمومی مردم دنیا را متوجه خود ساخته و پیامدهای ناگواری را به دنبال داشته است. همچون خروج بسیاری از مسلمانان از اسلام، گردن نهادن آنها به مذاهب و فلسفه های منحرف دیگر و فسادها و تباهی ها و ستم هایی که در جوامع بشری ایجاد کرده است و لذا می توان گفت که از آغاز آفرینش حضرت آدم تا روز قیامت مخلوقی بزرگ تر از لحاظ انحراف و کژی همچون این دجال وجود نداشته است؛ زیرا هیبت و شکوه تمدن اروپایی و عظمت مادی و اختراعات و سلاح های نابودی آفرین آن و وادار کردن انسان ها را به اینکه قدرت خداوندی را انکار کنند؛ تاکنون در تاریخ دیده نشده و سابقه نداشته است و در آینده نیز همچون او دیده نخواهد شد؛ زیرا آینده در اختیار طرفداران حق و عدالت خواهد بود. مؤید این برداشت فرمایش حضرت رسول (ص) در آن روایت است که فرمود: «ما بین خلقت آدم تا روز قیامت امر بزرگ تر از دجال نیست». تعبیر به «امر» گویای آن است که دجال یک شخص نیست، بلکه یک حرکت فکری متمدن است که با اسلام دشمنی دارد!. [۳۴]
با توجه به مجموعه مطالبی که در اینجا بیان شد، می توان گفت:
۱- فتنه دجال فتنه ای سهمگین، پیچیده و بسیار گمراه کننده است که باید برای در امان ماندن از آن تنها به خدای بزرگ پناه برد. [۳۵]
۲- با توجه به روایاتی که از شیعه و اهل سنت نقل شده است، در اصل خروج موجودی به نام «دجال» در آخرالزمان تردیدی نیست؛ موجودی که با هم در آمیختن حق و باطل مردم را به گمراهی می کشاند و گروه زیادی را با خود همراه می کند.
۳- بسیاری از روایاتی که در آنها ویژگی های عجیب و غریب و خارق العاده ای برای دجال برشمرده شده است، از نظر سند ضعیف هستند و چندان نمی توان به آنها اطمینان کرد.
۴- وجود برخی از روایات خاص و با مضامین غیرمعقول درباره ویژگی های دجال در کتاب های معتبری همچون کمال الدین و تمام النعمة شیخ صدوق (ره) به معنای اعتبار این روایات و تأیید آنها از سوی نویسندگان این کتاب ها نیست؛ بلکه برخی از این روایات، صرفا از باب جدل با مخالفان عمر طولانی امام مهدی (ع) و به عنوان شاهدی بر امکان عمر طولانی نقل شده اند؛ زیرا این مخالفان به عمر طولانی دجال اذعان دارند و در عین حال منکر عمر طولانی امام مهدی (ع) هستند.
۵- حمل روایات دجال بر معانی رمزی و کنایی نیازمند دلایل و مستندات کافی است و در صورت نبود این دلایل و مستندات، چاره ای جز حمل آنها بر معانی ظاهری شأن نیست.
پی نوشتها:
گفتگو با هوش مصنوعی
💬 سلام! میخوای دربارهی «دجال کیست و چگونه کشته می شود؟ / بزرگ ترین فتنه آخرالزمان» بیشتر بدونی؟ من اینجام که راهنماییت کنم.