آیت الله خامنه ای و نخبگان جوان؛ واگرایی یا همگرایی؟؛ نقدی به تصویرسازی خیال اندود مهدی نصیری

به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری تسنیم، مهدی جمشیدی عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی در یادداشتی به تحلیل بیانات اخیر رهبر معظم انقلاب در دیدار با نخبگان و نقد دیدگاه اخیر مهدی نصیری پرداخت که به بهانه دیدار اخیر رهبری مدعی شده بود بین تحلیل رهبری از وضعیت جامعه با تحلیل اکثریت مردم و نخبگان یک شکاف عمیق وجود دارد.
متن یادداشت جمشیدی به شرح زیر است:
[۱]. «حاکمیت» نسبت به نخبگان، مسئولیتهای مهم دارد
آیت الله خامنه ای می گوید: «آن چیزی که نخبه را نخبه می کند، علاوۀ بر استعداد و ظرفیت ذهنی، قدرشناسی از این نعمت است؛یعنی بر اساس آن، کار و تلاش انجام بگیرد. این قدرشناسی، اولا به عهدۀ خود نخبه است، ثانیا به عهدۀ محیط است؛ یعنی پدر و مادر، معلم، استاد دانشگاه و مجموعۀ حکمرانی. تردیدی نیست که دستگاه حکمرانی کشور نسبت به وضع نخبه، مسئولیت های مهمی دارد و امیدواریم که مسئولان کشور، خود بنده و دیگران، بتوانیم به این مسئولیتمان به بهترین وجهی عمل کنیم، اما عمده قدرشناسی باید به وسیله خود نخبه انجام بگیرد.»(در دیدار جمعی از نخبگان، ۲۶/۸/۱۴۰۰).
پس مسئله این نیست که آیت الله خامنه ای، از حاکمیت، رفع مسئولیت کرده و بار را تنها بر شانه نخبگان نهاده است، بلکه ایشان از مسئولیت های مهم حاکمیت درباره نخبگان سخن می گوید و حتی بخشی از این مسئولیت ها را متوجه خویش می شمارد؛ یعنی شخص ایشان نیز نسبت به وضع و حال نخبگان، موظف است. این چنین نگاهی، متفاوت با نگاه یک سویه و طلبکارانه به نخبگان است.
[۲]. گاهی باید نخبگان به دنبال «مبارزه با موانع» باشند
آیت الله خامنه ای می گوید: «جوان نخبه هم باید در قبال مسائل کشور، احساس مسئولیت کند؛ چنان که گاهی لازم است که جوان نخبه با سختی ها هم بسازد؛ این یک نکتۀ اخلاقی بسیار مهم است. این برداشت که همه چیز باید آماده و در جای خود باشد تا نخبه بتواند کار کند، برداشت درستی نیست؛ بلکه گاهی باید با موانع، مبارزه کرد. ما مطلعیم که در دستگاه های مختلف حکمرانی کشور، گاهی نسبت به نخبگان، نامهربانی می شود، اما اینها نباید نخبه را از ادامۀ راه منصرف کند.»(همان) این سخن بدان معنی است که اگر در مقاطعی، وضع کشور دچار دشواری ها و تنگناهایی شد، یا مدیران دیوان سالار و اداری، به نخبه بها ندادند، نخبه نباید بی اعتنا به مصالح ملی، تنها به خودش توجه کند وراحتی و رفاه و تنعم را بطلبد، بلکه باید بداند که در مسیر شدن های نخبگی، سختی ها و موانعی نیز وجود دارند که باید پاره ای از آنها را تحمل کرد و پارۀ دیگر را علاج.
توقع حرکت در جاده ای هموار را داشتن و اگر چنین نبود، از میدان به در رفتن و به بیگانه پناه بردن، سازگار با اخلاق نیست. زندگی، پهنۀ مبارزه با موانع و غلبۀ بر دشواری ها و عبور از نشدن ها است. بیشتر بزرگان عرصۀ علم و معرفت نیز، از متن همین چالش ها و سنگ اندازی ها، توانستند بجوشند و راه خویش را بیابند و قافلۀ علم را به پیش ببرند؛ چنان که گویا از نظر تاریخی و اخلاقی، رویش ها و جوشش های علمی، با وضع های نه چندان خوشایند، گره خورده هستند:
رنج، گنج آمد که رحمت ها در اوست
مغز، تازه شد چو بخراشید پوست
(مثنوی معنوی، دفتر دوم، بیت ۲۲۶۱).
[۳]. «تشویق جوان نخبه به مهاجرت»، خیانت است
آیت الله خامنه ای می گوید: «این که یک وقت دانشجو بر اساس نیازهای فکری اش یا بحث خانوادگی اش مایل است در کشوری تحصیل کند، اشکال ندارد؛ عمده این است که فراموش نکند که بدهکار کشورش است و درس بخواند و برگردد. آن چیزی که اشکال دارد مهاجرفرستی است. در بعضی از دانشگاه ها، عناصری هستند که جوان نخبه را به ترک کشور تشویق می کنند؛ من صریح می گویم که این خیانت است. اینکه یک جوانی را نسبت به آیندۀ کشور، ناامید و دلسرد کنیم و آینده را تلخ و سیاه به او نشان بدهیم که او مهاجرت کند، این را خیانت میدانم»(همان).
اولا، در اینجا، سخن در این نیست که همه چیز بر وفق مراد است و حاکمیت به تمام مسئولیت های خویش عمل کرد و اوضاع، به سامان است. آیت الله خامنه ای، از این امر به عنوان «تنها عامل مهاجرت نخبگان» سخن نمی گوید. ایشان ادعا نکرده که همۀ شرایط، مهیا و مساعد هستند و فقط، مسأله این است که برخی از استادان دانشگاه ها، نخبگان جوان را به مهاجرت ترغیب می کنند. ایشان که با صراحت به وجود نامهربانی ها نسبت به نخبگان در ساختارهای رسمی اشاره کرده و دشواری های عمومی را پذیرفته است. پس چرا به پاره ای از سخن ایشان استناد شده و با برخورد گزینشی، ایشان به تحلیل تک علتی و نگاه یک سویه متهم گردیده است؟!
مگر در یکی از همین دیدارهای سال های اخیر، یکی از نخبگان جوان برنخاست و با شفافیت و وضوح، اعتراض نکرد و معضلاتی که فراروی نخبگان جوان وجود دارند را بیان ننمود؟! آن جوان، مسأله اش را با صدای بلند و بدون لکنت، مطرح کرد و از آیت الله خامنه ای، محبت دید و وعدۀ پیگیری شنید. چنین مناسباتی به معنی شکاف میان آیت الله خامنه ای و واقعیت است؟! ثانیا، بحث بر سر این است که چرا پاره ای از استادان دانشگاه، نه فقط مرهمی بر زخم نمی نهند و گامی برای اصلاح و بازسازی برنمی دارند، بلکه آنچنان را آنچنان تر می کنند و با سیاه نمایی و یأس پراکنی، دل جوان نخبه را تهی می نمایند و بذر تشویش و تزلزل را در روحش می پاشند؟! تشویق به مهاجرت از وطن، از اندیشه وطن دوستانه برمی خیزد؟! این طریق، به صلاح و سعادت ایران می انجامد؟!
در زمین مردمان، خانه مکن
کار خود کن، کار بیگانه مکن
(مثنوی معنوی، دفتر دوم، بیت ۲۶۳).
ثالثا، به واقع، وضع آن گونه است که اینان می نمایانند؟! این همه جوان نخبه که در دانشگاه ها و پژوهشگاه ها و مؤسسات علمی خصوصی، در حال تحقیق و فعالیت هستند، از اوضاع خراب حکایت می کند؟! حاکمیتی که سه دهه پیش، پرچم تولید علم را برافراشته و «علم» را یکی از سه موضوع اصلی ایران انگاشته، نخبه ستیز است؟! رابعا، همچنان که جهنم ساختن از ایران خطاست، بهشت ساختن از غرب نیز نارواست؛ خاطرات شخصی نخبگان مهاجر نشان می دهد که اگر از دردهایی جسته اند، به زخم های دیگری مبتلا گشته اند.
[۴]. شرایط برای حیات و حرکت نخبگان ، دچار انسداد نیست
آیت الله خامنه ای می گوید: امروز در کشور ما، جوان های نخبه میتوانند رشد کنند(همان). آیا این سخن به این معنی است که ایشان از دشواری ها و تلخی ها بی اطلاع است و ارتباطی با واقعیت های عینی در زندگی روزمرۀ نخبگان ندارد؟! مگر ایشان ادعا کرده است که هیچ گونه عوامل مانع و مزاحمی در میان نیستند؟! ایشان که در بندهای پیشین، به صراحت از وجود چالش ها سخن گفت و به سفارش های حاکمیتی خود و ضرورت مقاومت نخبگان جوان اشاره کرد. ایشان که چندی پیش، تصریح کرد که ساختارهای رسمی، آنچنان که باید، ما را به سوی ارزش ها و آرمان های انقلاب سوق نمی دهند و چاره ای جز تحول خواهی بنیادی وجود ندارد و باید با حرکتی جهش گونه و پرشتاب، گام بلندی برداشت.
ایشان که پس از این، از بازسازی انقلابی سخن گفت که بر ایجاد دگرگونی های اساسی و ریشه ای دلالت دارد. این قبیل تعبیرهای درشت و مطالبه های جدی، آگاهی عمیق و تجربی ایشان را از آنچه که می گذرد، روایت نمی کند؟! این که آیت الله خامنه ای هم از دشواری های اکنون سخن می گوید و هم به گشایش های آینده اشاره می کند، تناقض نیست. مگر لازمۀ اذعان به وجود چالش ها در اکنون، حکم کردن به فروپاشی در آینده است؟! مگر این گونه است که هر بحرانی به اضمحلال بینجامد؟! همۀ بیماری ها و امرض، موجب مرگ و زوال می شوند؟!
ای بسا کارا که اول، صعب گشت
بعد از آن بگشاده شد، سختی گذشت
(مثنوی معنوی، دفتر سوم، بیت ۲۹۲۴).
مردم نیز بر این باور نیستند که «نظام جمهوری اسلامی»، دچار شکست شده است، بلکه پیشرفت ها را مشاهده می کنند و می دانند که شتاب حرکت تکاملی انقلاب، وابسته به نوع مدیریت ها و حاکمان است. در آنجا که کسی همچون «حاج قاسم سلیمانی»، کارگزار باشد، فتوحات مثال زدنی رخ می دهد و حتی ابرقدرت ها در مقابل ایران، احساس ضعف می کنند، اما در آنجا که مدیران کم کار و واداده و برون گرا به قدرت دست یابند، هم عزت ملی مخدوش می شود و هم معیشت مردم از رونق می افتد. پس انقلاب و نظام را بر جایگاه متهم نمی نشانند و میان خود و آن، تضاد و تعارضی احساس نمی کنند، بلکه به سوءتدبیر این دولت و آن مجلس اعتراض می کنند. از جمله باید تصریح که وضع دشوار کنونی، بیش از هر چیز، ریشه در سیاست های بسیار غلطی دارد که دولت حسن روحانی در پیش گرفت و با وجود همۀ فرصت ها و امکان های کم نظیری که در اختیار داشت، در نهایت شکست خورد و مردم را از چاله به چاه افکند. ما همچنان در حال پرداخت هزینه های متنوع دولت برجام هستیم؛ دولتی که مدافعان دیروزش، امروز زبان گشوده اند و وقیحانه و بی شرمانه، تلخی های به جامانده از آن «دولت علیل و ضعیف» را به «سیاست های کلی نظام» و «راهبردهای آیت الله خامنه ای» نسبت می دهند.
[۵]. حاکمیت در حال چرخش به سوی «استفاده از جوانان نخبه» است
آیت الله خامنه ای می گوید: «من برای استفادۀ از جوان های نخبه در مدیریتهای میانی و پایین و حتی سطح بالا، به وزرا سفارش میکنم؛ چنان که به دولت قبل خیلی سفارش میکردم -که در یک مواردی هم بی تأثیر نبود- و به این دولت هم همین جور«(همان). «بیانیۀ گام دوم انقلاب»، بر این حقیقت دلالت داشت که پس از گذشت چهل سال، اینک باید نخبگان جوان، عهده دار پیشروی و حرکت شتابان شوند و چرخش نخبگان صورت بپذیرد. فکر استفادۀ از حلقه های میانی برای طراحی عاقلانۀ این گذار نیز، در همین راستا قرار داشت. پس از این، اندیشۀ استقرار دولت جوان حزب اللهی نیز ریشه در همین خاستگاه داشت. پس انسداد سیاسی در میان نیست و باید چرخۀ تکراری مدیریت ها شکسته شود و نیروهای نخبۀ جوان، پا به میدان بگذارند.
این جابجایی کلان و پهن دامنه، از سوی عالی ترین مقام سیاسی در جمهوری اسلامی، مطرح شده و هم اوست که در چند سال اخیر، آن را آشکارا طلبیده و حتی برای آن، چاره اندیشی نیز کرده است. این همه، از گشودگی سیاسی و انفتاح حاکمیتی حکایت می کند و نشان می دهد که نظام از درون خویش، دیگری های بیرون از قدرت و حاشیه نشین را به میدان کنشگری فرامی خواند و می خواهد مرداب مدیریتی و یکنواختی سیاستی، پدید نیاید:
گفت پیغامبر که ای ظاهرنگر
تو مبین او را جوان و بی هنر
ای بسا ریش سیاه و مرد پیر
ای بسا ریش سپید و دل چو قیر
عقل او را آزمودم بارها
کرد پیری آن جوان در کارها
پیر، پیر عقل باشد ای پسر
نه سپیدی موی، اندر ریش و سر
(مثنوی معنوی، دفتر چهارم، بیت های ۲۱۶۰-۲۱۶۳).
[۶]. جوان نخبه باید خودش هم در پی «جایابی ساختاری» باشد
آیت الله خامنه ای می گوید: اما شما هم باید «جای خودتان» را پیدا کنید؛ یعنی خودتان پیدا کنید که در پیشرفت کشور چه نقشی می توانید ایفا کنید. نخبگی شما، اینجا هم باید خودش را نشان بدهد که مشخص کنید جایگاه شما کجا است(همان). آیت الله خامنه ای، افزون بر این که سازوکارهای رسمی را در جهت نوسازی جوانانه ساختار سیاسی، تسهیل می کند و می کوشد با ورود مستقیم به مسأله، ورق را به نفع نیروهای جوان نخبه برگرداند، خود نخبگان را نیز به کنشگری مستقل و بازی خودجوش دعوت می کند و آنها را برمی انگیزد که بر اساس استعدادهای نخبگی خویش، راه ها و مسیرها را بیابند و در انتظار فرصت های پیش ساخته و موقعیت های آماده نباشند.
جالب است که ایشان با وجود حضور در رأس قدرت سیاسی، جانب نخبگان جوان را می گیرد و به آنها یاد می دهد که چگونه می توانند توانمندی های خود را در متن ساختارهای رسمی، محقق کنند. چنین نظامی در برابر نخبگان جوان نیست، بلکه نخبگان جوان را از خود می داند و در کنار خود می نشاند.
انتهای پیام/
متن یادداشت جمشیدی به شرح زیر است:
[۱]. «حاکمیت» نسبت به نخبگان، مسئولیتهای مهم دارد
آیت الله خامنه ای می گوید: «آن چیزی که نخبه را نخبه می کند، علاوۀ بر استعداد و ظرفیت ذهنی، قدرشناسی از این نعمت است؛یعنی بر اساس آن، کار و تلاش انجام بگیرد. این قدرشناسی، اولا به عهدۀ خود نخبه است، ثانیا به عهدۀ محیط است؛ یعنی پدر و مادر، معلم، استاد دانشگاه و مجموعۀ حکمرانی. تردیدی نیست که دستگاه حکمرانی کشور نسبت به وضع نخبه، مسئولیت های مهمی دارد و امیدواریم که مسئولان کشور، خود بنده و دیگران، بتوانیم به این مسئولیتمان به بهترین وجهی عمل کنیم، اما عمده قدرشناسی باید به وسیله خود نخبه انجام بگیرد.»(در دیدار جمعی از نخبگان، ۲۶/۸/۱۴۰۰).
پس مسئله این نیست که آیت الله خامنه ای، از حاکمیت، رفع مسئولیت کرده و بار را تنها بر شانه نخبگان نهاده است، بلکه ایشان از مسئولیت های مهم حاکمیت درباره نخبگان سخن می گوید و حتی بخشی از این مسئولیت ها را متوجه خویش می شمارد؛ یعنی شخص ایشان نیز نسبت به وضع و حال نخبگان، موظف است. این چنین نگاهی، متفاوت با نگاه یک سویه و طلبکارانه به نخبگان است.
[۲]. گاهی باید نخبگان به دنبال «مبارزه با موانع» باشند
آیت الله خامنه ای می گوید: «جوان نخبه هم باید در قبال مسائل کشور، احساس مسئولیت کند؛ چنان که گاهی لازم است که جوان نخبه با سختی ها هم بسازد؛ این یک نکتۀ اخلاقی بسیار مهم است. این برداشت که همه چیز باید آماده و در جای خود باشد تا نخبه بتواند کار کند، برداشت درستی نیست؛ بلکه گاهی باید با موانع، مبارزه کرد. ما مطلعیم که در دستگاه های مختلف حکمرانی کشور، گاهی نسبت به نخبگان، نامهربانی می شود، اما اینها نباید نخبه را از ادامۀ راه منصرف کند.»(همان) این سخن بدان معنی است که اگر در مقاطعی، وضع کشور دچار دشواری ها و تنگناهایی شد، یا مدیران دیوان سالار و اداری، به نخبه بها ندادند، نخبه نباید بی اعتنا به مصالح ملی، تنها به خودش توجه کند وراحتی و رفاه و تنعم را بطلبد، بلکه باید بداند که در مسیر شدن های نخبگی، سختی ها و موانعی نیز وجود دارند که باید پاره ای از آنها را تحمل کرد و پارۀ دیگر را علاج.
توقع حرکت در جاده ای هموار را داشتن و اگر چنین نبود، از میدان به در رفتن و به بیگانه پناه بردن، سازگار با اخلاق نیست. زندگی، پهنۀ مبارزه با موانع و غلبۀ بر دشواری ها و عبور از نشدن ها است. بیشتر بزرگان عرصۀ علم و معرفت نیز، از متن همین چالش ها و سنگ اندازی ها، توانستند بجوشند و راه خویش را بیابند و قافلۀ علم را به پیش ببرند؛ چنان که گویا از نظر تاریخی و اخلاقی، رویش ها و جوشش های علمی، با وضع های نه چندان خوشایند، گره خورده هستند:
رنج، گنج آمد که رحمت ها در اوست
مغز، تازه شد چو بخراشید پوست
(مثنوی معنوی، دفتر دوم، بیت ۲۲۶۱).
[۳]. «تشویق جوان نخبه به مهاجرت»، خیانت است
آیت الله خامنه ای می گوید: «این که یک وقت دانشجو بر اساس نیازهای فکری اش یا بحث خانوادگی اش مایل است در کشوری تحصیل کند، اشکال ندارد؛ عمده این است که فراموش نکند که بدهکار کشورش است و درس بخواند و برگردد. آن چیزی که اشکال دارد مهاجرفرستی است. در بعضی از دانشگاه ها، عناصری هستند که جوان نخبه را به ترک کشور تشویق می کنند؛ من صریح می گویم که این خیانت است. اینکه یک جوانی را نسبت به آیندۀ کشور، ناامید و دلسرد کنیم و آینده را تلخ و سیاه به او نشان بدهیم که او مهاجرت کند، این را خیانت میدانم»(همان).
اولا، در اینجا، سخن در این نیست که همه چیز بر وفق مراد است و حاکمیت به تمام مسئولیت های خویش عمل کرد و اوضاع، به سامان است. آیت الله خامنه ای، از این امر به عنوان «تنها عامل مهاجرت نخبگان» سخن نمی گوید. ایشان ادعا نکرده که همۀ شرایط، مهیا و مساعد هستند و فقط، مسأله این است که برخی از استادان دانشگاه ها، نخبگان جوان را به مهاجرت ترغیب می کنند. ایشان که با صراحت به وجود نامهربانی ها نسبت به نخبگان در ساختارهای رسمی اشاره کرده و دشواری های عمومی را پذیرفته است. پس چرا به پاره ای از سخن ایشان استناد شده و با برخورد گزینشی، ایشان به تحلیل تک علتی و نگاه یک سویه متهم گردیده است؟!
مگر در یکی از همین دیدارهای سال های اخیر، یکی از نخبگان جوان برنخاست و با شفافیت و وضوح، اعتراض نکرد و معضلاتی که فراروی نخبگان جوان وجود دارند را بیان ننمود؟! آن جوان، مسأله اش را با صدای بلند و بدون لکنت، مطرح کرد و از آیت الله خامنه ای، محبت دید و وعدۀ پیگیری شنید. چنین مناسباتی به معنی شکاف میان آیت الله خامنه ای و واقعیت است؟! ثانیا، بحث بر سر این است که چرا پاره ای از استادان دانشگاه، نه فقط مرهمی بر زخم نمی نهند و گامی برای اصلاح و بازسازی برنمی دارند، بلکه آنچنان را آنچنان تر می کنند و با سیاه نمایی و یأس پراکنی، دل جوان نخبه را تهی می نمایند و بذر تشویش و تزلزل را در روحش می پاشند؟! تشویق به مهاجرت از وطن، از اندیشه وطن دوستانه برمی خیزد؟! این طریق، به صلاح و سعادت ایران می انجامد؟!
در زمین مردمان، خانه مکن
کار خود کن، کار بیگانه مکن
(مثنوی معنوی، دفتر دوم، بیت ۲۶۳).
ثالثا، به واقع، وضع آن گونه است که اینان می نمایانند؟! این همه جوان نخبه که در دانشگاه ها و پژوهشگاه ها و مؤسسات علمی خصوصی، در حال تحقیق و فعالیت هستند، از اوضاع خراب حکایت می کند؟! حاکمیتی که سه دهه پیش، پرچم تولید علم را برافراشته و «علم» را یکی از سه موضوع اصلی ایران انگاشته، نخبه ستیز است؟! رابعا، همچنان که جهنم ساختن از ایران خطاست، بهشت ساختن از غرب نیز نارواست؛ خاطرات شخصی نخبگان مهاجر نشان می دهد که اگر از دردهایی جسته اند، به زخم های دیگری مبتلا گشته اند.
[۴]. شرایط برای حیات و حرکت نخبگان ، دچار انسداد نیست
آیت الله خامنه ای می گوید: امروز در کشور ما، جوان های نخبه میتوانند رشد کنند(همان). آیا این سخن به این معنی است که ایشان از دشواری ها و تلخی ها بی اطلاع است و ارتباطی با واقعیت های عینی در زندگی روزمرۀ نخبگان ندارد؟! مگر ایشان ادعا کرده است که هیچ گونه عوامل مانع و مزاحمی در میان نیستند؟! ایشان که در بندهای پیشین، به صراحت از وجود چالش ها سخن گفت و به سفارش های حاکمیتی خود و ضرورت مقاومت نخبگان جوان اشاره کرد. ایشان که چندی پیش، تصریح کرد که ساختارهای رسمی، آنچنان که باید، ما را به سوی ارزش ها و آرمان های انقلاب سوق نمی دهند و چاره ای جز تحول خواهی بنیادی وجود ندارد و باید با حرکتی جهش گونه و پرشتاب، گام بلندی برداشت.
ایشان که پس از این، از بازسازی انقلابی سخن گفت که بر ایجاد دگرگونی های اساسی و ریشه ای دلالت دارد. این قبیل تعبیرهای درشت و مطالبه های جدی، آگاهی عمیق و تجربی ایشان را از آنچه که می گذرد، روایت نمی کند؟! این که آیت الله خامنه ای هم از دشواری های اکنون سخن می گوید و هم به گشایش های آینده اشاره می کند، تناقض نیست. مگر لازمۀ اذعان به وجود چالش ها در اکنون، حکم کردن به فروپاشی در آینده است؟! مگر این گونه است که هر بحرانی به اضمحلال بینجامد؟! همۀ بیماری ها و امرض، موجب مرگ و زوال می شوند؟!
ای بسا کارا که اول، صعب گشت
بعد از آن بگشاده شد، سختی گذشت
(مثنوی معنوی، دفتر سوم، بیت ۲۹۲۴).
مردم نیز بر این باور نیستند که «نظام جمهوری اسلامی»، دچار شکست شده است، بلکه پیشرفت ها را مشاهده می کنند و می دانند که شتاب حرکت تکاملی انقلاب، وابسته به نوع مدیریت ها و حاکمان است. در آنجا که کسی همچون «حاج قاسم سلیمانی»، کارگزار باشد، فتوحات مثال زدنی رخ می دهد و حتی ابرقدرت ها در مقابل ایران، احساس ضعف می کنند، اما در آنجا که مدیران کم کار و واداده و برون گرا به قدرت دست یابند، هم عزت ملی مخدوش می شود و هم معیشت مردم از رونق می افتد. پس انقلاب و نظام را بر جایگاه متهم نمی نشانند و میان خود و آن، تضاد و تعارضی احساس نمی کنند، بلکه به سوءتدبیر این دولت و آن مجلس اعتراض می کنند. از جمله باید تصریح که وضع دشوار کنونی، بیش از هر چیز، ریشه در سیاست های بسیار غلطی دارد که دولت حسن روحانی در پیش گرفت و با وجود همۀ فرصت ها و امکان های کم نظیری که در اختیار داشت، در نهایت شکست خورد و مردم را از چاله به چاه افکند. ما همچنان در حال پرداخت هزینه های متنوع دولت برجام هستیم؛ دولتی که مدافعان دیروزش، امروز زبان گشوده اند و وقیحانه و بی شرمانه، تلخی های به جامانده از آن «دولت علیل و ضعیف» را به «سیاست های کلی نظام» و «راهبردهای آیت الله خامنه ای» نسبت می دهند.
[۵]. حاکمیت در حال چرخش به سوی «استفاده از جوانان نخبه» است
آیت الله خامنه ای می گوید: «من برای استفادۀ از جوان های نخبه در مدیریتهای میانی و پایین و حتی سطح بالا، به وزرا سفارش میکنم؛ چنان که به دولت قبل خیلی سفارش میکردم -که در یک مواردی هم بی تأثیر نبود- و به این دولت هم همین جور«(همان). «بیانیۀ گام دوم انقلاب»، بر این حقیقت دلالت داشت که پس از گذشت چهل سال، اینک باید نخبگان جوان، عهده دار پیشروی و حرکت شتابان شوند و چرخش نخبگان صورت بپذیرد. فکر استفادۀ از حلقه های میانی برای طراحی عاقلانۀ این گذار نیز، در همین راستا قرار داشت. پس از این، اندیشۀ استقرار دولت جوان حزب اللهی نیز ریشه در همین خاستگاه داشت. پس انسداد سیاسی در میان نیست و باید چرخۀ تکراری مدیریت ها شکسته شود و نیروهای نخبۀ جوان، پا به میدان بگذارند.
این جابجایی کلان و پهن دامنه، از سوی عالی ترین مقام سیاسی در جمهوری اسلامی، مطرح شده و هم اوست که در چند سال اخیر، آن را آشکارا طلبیده و حتی برای آن، چاره اندیشی نیز کرده است. این همه، از گشودگی سیاسی و انفتاح حاکمیتی حکایت می کند و نشان می دهد که نظام از درون خویش، دیگری های بیرون از قدرت و حاشیه نشین را به میدان کنشگری فرامی خواند و می خواهد مرداب مدیریتی و یکنواختی سیاستی، پدید نیاید:
گفت پیغامبر که ای ظاهرنگر
تو مبین او را جوان و بی هنر
ای بسا ریش سیاه و مرد پیر
ای بسا ریش سپید و دل چو قیر
عقل او را آزمودم بارها
کرد پیری آن جوان در کارها
پیر، پیر عقل باشد ای پسر
نه سپیدی موی، اندر ریش و سر
(مثنوی معنوی، دفتر چهارم، بیت های ۲۱۶۰-۲۱۶۳).
[۶]. جوان نخبه باید خودش هم در پی «جایابی ساختاری» باشد
آیت الله خامنه ای می گوید: اما شما هم باید «جای خودتان» را پیدا کنید؛ یعنی خودتان پیدا کنید که در پیشرفت کشور چه نقشی می توانید ایفا کنید. نخبگی شما، اینجا هم باید خودش را نشان بدهد که مشخص کنید جایگاه شما کجا است(همان). آیت الله خامنه ای، افزون بر این که سازوکارهای رسمی را در جهت نوسازی جوانانه ساختار سیاسی، تسهیل می کند و می کوشد با ورود مستقیم به مسأله، ورق را به نفع نیروهای جوان نخبه برگرداند، خود نخبگان را نیز به کنشگری مستقل و بازی خودجوش دعوت می کند و آنها را برمی انگیزد که بر اساس استعدادهای نخبگی خویش، راه ها و مسیرها را بیابند و در انتظار فرصت های پیش ساخته و موقعیت های آماده نباشند.
جالب است که ایشان با وجود حضور در رأس قدرت سیاسی، جانب نخبگان جوان را می گیرد و به آنها یاد می دهد که چگونه می توانند توانمندی های خود را در متن ساختارهای رسمی، محقق کنند. چنین نظامی در برابر نخبگان جوان نیست، بلکه نخبگان جوان را از خود می داند و در کنار خود می نشاند.
انتهای پیام/
گفتگو با هوش مصنوعی
💬 سلام! میخوای دربارهی «آیت الله خامنه ای و نخبگان جوان؛ واگرایی یا همگرایی؟؛ نقدی به تصویرسازی خیال اندود مهدی نصیری» بیشتر بدونی؟ من اینجام که راهنماییت کنم.