عیدانه با «محمدرضا شرفی خبوشان»: مباحث تئوری چاره ساز جنگ با کرونا نیست

محمدرضا شرفی خبوشان نویسنده و دبیر دوره پیشین جایزه جلال آل احمد در گفت وگو با خبرنگار کتاب و ادبیات خبرگزاری فارس به چند سوال درباره فضای موجود و نوروز پاسخ داد.
بر اساس این گزارش خبوشان در این گفت وگو ابتدا به کرونا این ویروس عالمگیر اشاره کرد و گفت: شما چهار سؤال از من پرسیده اید که همه در مورد منش یا رفتاری است که من در برابر این «کرونا ویروس فراگیر ترسناک» -سروا ژه های این عبارت را به هم بچسبانید و بخوانید «کوفت»- انجام می دهم. از درخانه ماندن و ایام نوروز و ایام دعا و مناجات و خاطره و هر چیزی که این وضعیت تازه آن را پدید آورده است سؤال کرده اید. بله من در خانه مانده ام، خود و خانواده ام را خودخواسته قرنطینه کرده ام، شب چهارشنبه سوری برای ترقه خریدن و ترقه بازی بیرون نرفتم، به خرید عید نرفتم، به مهمانی و دید و بازدید عید نرفتم و با پدر و مادرم دیداری نداشته ام و در همه این لحظه ها دعا را فراموش نکرده ام.
* می شود درخانه نوشت و در خانه به شاگردان درس گفت
وی اظهار داشت: البته در خانه ماندن برای من سخت نیست چرا که شغل من نوشتن و درس گفتن است. می شود درخانه نوشت و در خانه به شاگردان درس گفت. اما کسانی هستند که به این پرسش ها نمی توانند پاسخ امیدوارکننده ای بدهند و پاسخ من نیز هیچ دردی را از آنان دوا نخواهد کرد. من ترجیح می دهم در این وضعیت خاصی که در آن به سر می بریم در مواجه شدن با سؤالات شما، گفتاری را مطرح کنم که ضروری تر و بایسته تر است و البته شاید در نهایت با همان نیت و هدفی تلاقی کند که این روزها شما در پی آنید و طرح سؤال شما هم به خاطر آن است؛ کمک به جامعه برای اتخاذ روش و منشی درست در وضعیت اکنون.
* به گواه تاریخ، رویارویی بشر با چنین پدیده ای تازگی ندارد
به گفته نویسنده «بی کتابی»، این نخستین باری نیست که بشر با یک بیماری فراگیر ترسناک مواجه می شود. خواندن تاریخ یا به یادآوردن خاطرات کسانی که درگذشته اند، تأیید می کند که رویارویی بشر با چنین پدیده ای تازگی ندارد. اما ما صحبت از بشر می کنیم و این یک معنای عام است. اینجا صحبت از ماست. ما یعنی آدم های درقید حیات، نه بشری که معنای عام بشریت را در طول تاریخ شامل می شود. برای مایی که هم اکنون در حال نفس کشیدن هستیم چنین پدیده ای تازگی دارد. ما در طول عمرمان چنین چیزی را تجربه نکرده ایم. حتی پیران کهنسالان ما چنین وضعیتی را نزیسته اند، به این دلیل که از چنین وضعیت مشابهی که البته نبود امکانات و وقوع جنگ جهانی از جمله عوامل آن بود، به اندازه عمر یک انسان گذشته است. ما در طول زندگی با هیچ بیماری همه گیری در چنین سطحی روبرو نبوده ایم. منظور یک بیماری واگیردار تقریبا ناشناخته ایست که واکسن و درمان آن هنوز تهیه نشده؛ یک ویروس جهش یافته که هر چند مقطعی از دانش بشر جلو افتاده است.
* وضعیت پیش آمده به ما می گوید باید در خانه بمانیم
شرفی خبوشان در بخش دیگری از سخنانش تصریح کرد: برای روبرو شدن با چنین وضعیتی و پیروزی بر دشواری های آن نیازمند به آگاهی اکتسابی مبدل شده به منش هستیم، چرا که هیچ گونه تجربه عینی در این زمینه نداریم. نه ما و نه بزرگتران ما. آگاهی مبدل شده به منش به مصداق علاج باید پیش از واقعه کسب شده باشد، چنانکه علاج واقعه قبل از وقوع باید کرد. منش رفتار ماست در برابر پدیده ها و عملی است برآمده از آگاهی. وضعیت پیش آمده به ما می گوید باید در خانه بمانیم، به ما می گوید باید برای قطع زنجیره سرایت ارتباطمان را به حداقل برسانیم، از عادت های پیشین برای مدتی دست برداریم و خودمان را با آنچه عمل بدان لازم است، تجهیز کنیم. این ها مجموعه ای از آگاهی ها هستند. با وجود چنین آگاهی هایی، آنطور که شایسته است با این وضعیت روبرو نمی شویم.
* مشکل ما فقدان آگاهی نیست بلکه تبدیل آگاهی به منش است
مولف کتاب «عاشقی به سبک ونگوگ» افزود: بنابراین مشکل ما فقدان آگاهی نیست ما نیازمندیم که این آگاهی ها را تبدیل به منش کنیم. تبدیل آگاهی به منش باید قبل از رخداد، در ما ایجاد شده باشد. چگونه می شود به یک آگاهی عمل کرد؟ زمانی که آن را باور کنیم، به درستی آن ایمان داشته باشیم و آن را همچون دانسته های بدیهی دیگر معتبر و حتمی بدانیم. ما آگاهی را جدی نمی گیریم. چرا جدی نمی گیریم؟ چون جدی گرفتن آگاهی از دو عامل برمی خیزد: ۱-درک و معرفت عمیق نسبت به ماهیت آن آگاهی یعنی پذیرفتن درونی ۲-قبول داشتن مصدر آگاهی بدون درنظر گرفتن به ماهیت آن یعنی پذیرفتن بیرونی.
وی گفت: ما زمانی آگاهی را جدی می گیریم و آن را تبدیل به منش می کنیم که یا آن آگاهی برای ما معتبر باشد، یا کسی که آن آگاهی را به ما می دهد، از اعتبار بالایی برخوردار باشد. در هر حال آگاهی باید اعتبار خود را نزد ما حفظ کند. یا خبر دهنده باید معتبر باشد یا خبر و یا هر دو. برای اینکه آگاهی را معتبر بدانیم نیازمند ساختن خویشتنیم چون این امری درونی است باید خود را بسازیم، باید به عنوان گیرنده پیام شرایط لازم را برای درک و دریافت آن پیام داشته باشیم. نمی شود از یک نارسانا انتظار داشت که الکتریسیته را از خود عبور دهد یا آن را پذیرا باشد. پس برای پذیرش درونی آگاهی، باید وجودمان را آماده کنیم. آماده شدن به وسیله آموزش شکل می گیرد. اگر جامعه ای یک گزاره درست را معتبر نمی داند، به خاطر عدم آمادگی اوست. این جامعه هنوز برای پذیرش درونی آن گزاره آماده نشده است.
*باید کمک کنند تا اقشار آسیب پذیر بتوانند ایام قرنطینه را تاب بیاورند
دبیرجایزه جلال آل احمد تاکید کرد: رسانه ها و نظام آموزشی، خانواده و رفتارهای جمعی همه و همه، بار این آموزش را به دوش می کشند. آموزش یک پدیده جمعی است. یعنی این اجتماع است که فرد را آموزش می دهد نه صرفا یک معلم یا یک سازمان به تنهایی. در واقع پذیرش درونی یک آگاهی، مربوط به فرهنگ است. ارتقا فرهنگ و بالابردن کیفیت آن و یا دگرگون کردن آن کاری است جمعی و همگانی. پذیرش بیرونی نیز در گرو راست کرداری و جدیت و تعهد افراد همین اجتماع در مناصبی است که کسب کرده اند. مسئولین و رسانه ها باید از قبل به عنوان مصدر آگاهی اعتبار کسب کرده باشند و این اعتبار باعث شود که اجتماع، آن آگاهی برآمده از طریق آنان را جدی بگیرد.
شرفی خبوشان اضافه کرد: در واقع عامل دوم جدی گرفتن آگاهی، تبعی است. به این معنا که اگر عامل اول ایجاد نشود عامل دوم ایجاد نمی شود چرا که صاحبان مناصب، مسئولین، کارکنان نهادها و سازمان های اجتماعی که قرار است مصدر خبر معتبر باشند، برآمده از فرهنگ همان جامعه هستند. متوسل شدن به زور راهکاری است برای ایجاد منش در شرایطی که خودمان بوجود آورده ایم. یعنی پذیرش بیرونی آگاهی، به جبر و قوای قهریه. این جبر و قوای قهریه البته شامل کارفرمایان دولتی و غیردولتی نیز می شود، آنان نیز باید به اجبار متحمل یک منش متناسب با این آگاهی شوند، باید کمک کنند تا اقشار آسیب پذیر بتوانند ایام قرنطینه را تاب بیاورند. قرنطینه شهرها نمود ایجاد منش و وادار کردن جامعه به پذیرش بیرونی است.
وی در پایان سخنانش خاطرنشان کرد: آنچه گفته شد درس هایی است که می شود بعدها از این وضعیت آموخت و این آموخته ها را در شرایط مشابه در آینده به کار بست. اما اکنون چه باید کرد؟ اکنون که در دل واقعه به سر می بریم، این مباحث تئوری چاره ساز میدان جنگ نیست. اکنون بخشی از جامعه در خانه مانده اند و به توصیه ها عمل کرده اند، به سفر نرفته اند و مراقب خود و دیگرانند. آنان به هر دلیل، آگاهی را تبدیل به منش کرده اند. در عین حال گروهی نیز هستند که هنوز بی توجهند، هنوز برایشان آگاهی جدی نیست و تغییری در رفتار آنان ایجاد نشده است. چه باید کرد؟ آیا اگر پذیرش درونی به هر دلیلی برای دسته ای از اجتماع وجود ندارد و به هر دلیلی نیز زمینه ای هم برای پذیرش بیرونی آنان ایجاد نشده است، نباید به خاطر حفظ کلیت اجتماع در معرض خطر، دست به اقداماتی زد که جدی گرفتن آگاهی را به همراه داشته باشد؟ مگر اینکه آنان که باید چنین کنند، خودشان نیز این آگاهی را چنان که شایسته آن است جدی نگرفته باشند.
انتهای پیام/
بر اساس این گزارش خبوشان در این گفت وگو ابتدا به کرونا این ویروس عالمگیر اشاره کرد و گفت: شما چهار سؤال از من پرسیده اید که همه در مورد منش یا رفتاری است که من در برابر این «کرونا ویروس فراگیر ترسناک» -سروا ژه های این عبارت را به هم بچسبانید و بخوانید «کوفت»- انجام می دهم. از درخانه ماندن و ایام نوروز و ایام دعا و مناجات و خاطره و هر چیزی که این وضعیت تازه آن را پدید آورده است سؤال کرده اید. بله من در خانه مانده ام، خود و خانواده ام را خودخواسته قرنطینه کرده ام، شب چهارشنبه سوری برای ترقه خریدن و ترقه بازی بیرون نرفتم، به خرید عید نرفتم، به مهمانی و دید و بازدید عید نرفتم و با پدر و مادرم دیداری نداشته ام و در همه این لحظه ها دعا را فراموش نکرده ام.
* می شود درخانه نوشت و در خانه به شاگردان درس گفت
وی اظهار داشت: البته در خانه ماندن برای من سخت نیست چرا که شغل من نوشتن و درس گفتن است. می شود درخانه نوشت و در خانه به شاگردان درس گفت. اما کسانی هستند که به این پرسش ها نمی توانند پاسخ امیدوارکننده ای بدهند و پاسخ من نیز هیچ دردی را از آنان دوا نخواهد کرد. من ترجیح می دهم در این وضعیت خاصی که در آن به سر می بریم در مواجه شدن با سؤالات شما، گفتاری را مطرح کنم که ضروری تر و بایسته تر است و البته شاید در نهایت با همان نیت و هدفی تلاقی کند که این روزها شما در پی آنید و طرح سؤال شما هم به خاطر آن است؛ کمک به جامعه برای اتخاذ روش و منشی درست در وضعیت اکنون.
* به گواه تاریخ، رویارویی بشر با چنین پدیده ای تازگی ندارد
به گفته نویسنده «بی کتابی»، این نخستین باری نیست که بشر با یک بیماری فراگیر ترسناک مواجه می شود. خواندن تاریخ یا به یادآوردن خاطرات کسانی که درگذشته اند، تأیید می کند که رویارویی بشر با چنین پدیده ای تازگی ندارد. اما ما صحبت از بشر می کنیم و این یک معنای عام است. اینجا صحبت از ماست. ما یعنی آدم های درقید حیات، نه بشری که معنای عام بشریت را در طول تاریخ شامل می شود. برای مایی که هم اکنون در حال نفس کشیدن هستیم چنین پدیده ای تازگی دارد. ما در طول عمرمان چنین چیزی را تجربه نکرده ایم. حتی پیران کهنسالان ما چنین وضعیتی را نزیسته اند، به این دلیل که از چنین وضعیت مشابهی که البته نبود امکانات و وقوع جنگ جهانی از جمله عوامل آن بود، به اندازه عمر یک انسان گذشته است. ما در طول زندگی با هیچ بیماری همه گیری در چنین سطحی روبرو نبوده ایم. منظور یک بیماری واگیردار تقریبا ناشناخته ایست که واکسن و درمان آن هنوز تهیه نشده؛ یک ویروس جهش یافته که هر چند مقطعی از دانش بشر جلو افتاده است.
* وضعیت پیش آمده به ما می گوید باید در خانه بمانیم
شرفی خبوشان در بخش دیگری از سخنانش تصریح کرد: برای روبرو شدن با چنین وضعیتی و پیروزی بر دشواری های آن نیازمند به آگاهی اکتسابی مبدل شده به منش هستیم، چرا که هیچ گونه تجربه عینی در این زمینه نداریم. نه ما و نه بزرگتران ما. آگاهی مبدل شده به منش به مصداق علاج باید پیش از واقعه کسب شده باشد، چنانکه علاج واقعه قبل از وقوع باید کرد. منش رفتار ماست در برابر پدیده ها و عملی است برآمده از آگاهی. وضعیت پیش آمده به ما می گوید باید در خانه بمانیم، به ما می گوید باید برای قطع زنجیره سرایت ارتباطمان را به حداقل برسانیم، از عادت های پیشین برای مدتی دست برداریم و خودمان را با آنچه عمل بدان لازم است، تجهیز کنیم. این ها مجموعه ای از آگاهی ها هستند. با وجود چنین آگاهی هایی، آنطور که شایسته است با این وضعیت روبرو نمی شویم.
* مشکل ما فقدان آگاهی نیست بلکه تبدیل آگاهی به منش است
مولف کتاب «عاشقی به سبک ونگوگ» افزود: بنابراین مشکل ما فقدان آگاهی نیست ما نیازمندیم که این آگاهی ها را تبدیل به منش کنیم. تبدیل آگاهی به منش باید قبل از رخداد، در ما ایجاد شده باشد. چگونه می شود به یک آگاهی عمل کرد؟ زمانی که آن را باور کنیم، به درستی آن ایمان داشته باشیم و آن را همچون دانسته های بدیهی دیگر معتبر و حتمی بدانیم. ما آگاهی را جدی نمی گیریم. چرا جدی نمی گیریم؟ چون جدی گرفتن آگاهی از دو عامل برمی خیزد: ۱-درک و معرفت عمیق نسبت به ماهیت آن آگاهی یعنی پذیرفتن درونی ۲-قبول داشتن مصدر آگاهی بدون درنظر گرفتن به ماهیت آن یعنی پذیرفتن بیرونی.
وی گفت: ما زمانی آگاهی را جدی می گیریم و آن را تبدیل به منش می کنیم که یا آن آگاهی برای ما معتبر باشد، یا کسی که آن آگاهی را به ما می دهد، از اعتبار بالایی برخوردار باشد. در هر حال آگاهی باید اعتبار خود را نزد ما حفظ کند. یا خبر دهنده باید معتبر باشد یا خبر و یا هر دو. برای اینکه آگاهی را معتبر بدانیم نیازمند ساختن خویشتنیم چون این امری درونی است باید خود را بسازیم، باید به عنوان گیرنده پیام شرایط لازم را برای درک و دریافت آن پیام داشته باشیم. نمی شود از یک نارسانا انتظار داشت که الکتریسیته را از خود عبور دهد یا آن را پذیرا باشد. پس برای پذیرش درونی آگاهی، باید وجودمان را آماده کنیم. آماده شدن به وسیله آموزش شکل می گیرد. اگر جامعه ای یک گزاره درست را معتبر نمی داند، به خاطر عدم آمادگی اوست. این جامعه هنوز برای پذیرش درونی آن گزاره آماده نشده است.
*باید کمک کنند تا اقشار آسیب پذیر بتوانند ایام قرنطینه را تاب بیاورند
دبیرجایزه جلال آل احمد تاکید کرد: رسانه ها و نظام آموزشی، خانواده و رفتارهای جمعی همه و همه، بار این آموزش را به دوش می کشند. آموزش یک پدیده جمعی است. یعنی این اجتماع است که فرد را آموزش می دهد نه صرفا یک معلم یا یک سازمان به تنهایی. در واقع پذیرش درونی یک آگاهی، مربوط به فرهنگ است. ارتقا فرهنگ و بالابردن کیفیت آن و یا دگرگون کردن آن کاری است جمعی و همگانی. پذیرش بیرونی نیز در گرو راست کرداری و جدیت و تعهد افراد همین اجتماع در مناصبی است که کسب کرده اند. مسئولین و رسانه ها باید از قبل به عنوان مصدر آگاهی اعتبار کسب کرده باشند و این اعتبار باعث شود که اجتماع، آن آگاهی برآمده از طریق آنان را جدی بگیرد.
شرفی خبوشان اضافه کرد: در واقع عامل دوم جدی گرفتن آگاهی، تبعی است. به این معنا که اگر عامل اول ایجاد نشود عامل دوم ایجاد نمی شود چرا که صاحبان مناصب، مسئولین، کارکنان نهادها و سازمان های اجتماعی که قرار است مصدر خبر معتبر باشند، برآمده از فرهنگ همان جامعه هستند. متوسل شدن به زور راهکاری است برای ایجاد منش در شرایطی که خودمان بوجود آورده ایم. یعنی پذیرش بیرونی آگاهی، به جبر و قوای قهریه. این جبر و قوای قهریه البته شامل کارفرمایان دولتی و غیردولتی نیز می شود، آنان نیز باید به اجبار متحمل یک منش متناسب با این آگاهی شوند، باید کمک کنند تا اقشار آسیب پذیر بتوانند ایام قرنطینه را تاب بیاورند. قرنطینه شهرها نمود ایجاد منش و وادار کردن جامعه به پذیرش بیرونی است.
وی در پایان سخنانش خاطرنشان کرد: آنچه گفته شد درس هایی است که می شود بعدها از این وضعیت آموخت و این آموخته ها را در شرایط مشابه در آینده به کار بست. اما اکنون چه باید کرد؟ اکنون که در دل واقعه به سر می بریم، این مباحث تئوری چاره ساز میدان جنگ نیست. اکنون بخشی از جامعه در خانه مانده اند و به توصیه ها عمل کرده اند، به سفر نرفته اند و مراقب خود و دیگرانند. آنان به هر دلیل، آگاهی را تبدیل به منش کرده اند. در عین حال گروهی نیز هستند که هنوز بی توجهند، هنوز برایشان آگاهی جدی نیست و تغییری در رفتار آنان ایجاد نشده است. چه باید کرد؟ آیا اگر پذیرش درونی به هر دلیلی برای دسته ای از اجتماع وجود ندارد و به هر دلیلی نیز زمینه ای هم برای پذیرش بیرونی آنان ایجاد نشده است، نباید به خاطر حفظ کلیت اجتماع در معرض خطر، دست به اقداماتی زد که جدی گرفتن آگاهی را به همراه داشته باشد؟ مگر اینکه آنان که باید چنین کنند، خودشان نیز این آگاهی را چنان که شایسته آن است جدی نگرفته باشند.
انتهای پیام/
گفتگو با هوش مصنوعی
💬 سلام! میخوای دربارهی «عیدانه با «محمدرضا شرفی خبوشان»: مباحث تئوری چاره ساز جنگ با کرونا نیست» بیشتر بدونی؟ من اینجام که راهنماییت کنم.