۱۰ کارکرد گفتمانی بیانیه گام دوم انقلاب

به گزارش مشرق، رهبر انقلاب اسلامی در بیانیه ی « گام دوم انقلاب» با مرور تجربه ی ۴۰ ساله ی انقلاب اسلامی اعلام کردند: انقلاب «وارد دومین مرحله ی خودسازی و جامعه پردازی و تمدن سازی شده است». گام دومی که باید در چارچوب «نظریه ی نظام انقلابی» و با «تلاش و مجاهدت جوانان ایران اسلامی» به سوی تحقق آرمان «ایجاد تمدن نوین اسلامی و آمادگی برای طلوع خورشید ولایت عظمی (ارواحنافداه)» برداشته شود.
به همین مناسبت پایگاه اطلاع رسانی KHAMENEI.IR طی سلسله یادداشت ها و گفتگوهایی در قالب پرونده ی «گام دوم انقلاب» به بررسی و تبیین ابعاد مختلف این بیانیه می پردازد. در ادامه ی سلسله مطالب این پرونده، آقای سعید اشیری پژوهشگر و نویسنده در یادداشتی به تحلیل بیانیه ی گام دوم انقلاب از زاویه ی تحلیل کارکردها و اثرات گفتمان سازانه و اجتماعی آن پرداخته است.
بیانیه ی گام دوم، با ساخت و نظام ارزش های جامعه ارتباط تنگاتنگ و دوسویه ای دارد؛ از سویی بر ساخت اجتماعی و مسائل واقعی جامعه و در امروز و فردا تأثیرگذار است و از سوی دیگر برآمده و تأثیرپذیر است از بافت اجتماعی و تاریخ گذشته و دیروز انقلاب. بر این اساس، تحلیل کارکردها و تأثیر این بیانیه بر اکنون و آینده، از نکات مهم و متناسب با مقوله ی جامعه پذیری این بیانیه خواهد بود؛ به سخنی دیگر اینکه این بیانیه چه ظرفیت هایی دارد و با تمهید شرایطی چه ضعف هایی از جامعه شناسایی و رفع می کند و چه افق هایی را فراروی ما می گشاید.
* یک) همگرایی فکری و وحدت امت
از راهبردی ترین مسائل جامعه ی دینی از صدر اسلام تا امروز مسئله ی وحدت مسلمین بوده است. بیانیه ی گام دوم، در سطوح مختلف جامعه می تواند و باید مایه و منبع همگرایی فکری شود. بر اساس اشتراکات و همگرایی های فکری است که جامعه در لایه ی هنجارها و کنش ها نیز به همگرایی و وحدت نزدیک می گردد و بر اساس روندی که از لایه ی فکر تا کنش اجتماعی محقق می شود، ساختارهای جامعه نیز از این فرآیند تأثیر خواهد پذیرفت و بتدریج، استحکام ساخت درونی نظام و جامعه ی اسلامی، افزون تر خواهد شد.
این همگرایی، در تداوم ولایت پذیری جامعه از، ولی فقیه نیز سهمی بسزا خواهد داشت؛ توصیه ها و دستورهای رهبری، قطعا در جامعه ای که همگرایی فکری و وحدت اجتماعی در آن رو به تزاید است، بهتر و درست تر فهم و اجرا خواهند شد.
عمق تأثیر واقعی این بیانیه نیز در چهار سطح کلیت جامعه ی ایران، منطقه ی غرب آسیا، جهان اسلام و جبهه ی مقاومت جهانی علیه استکبار قابل پی جویی است.
* دو) تعریف و وضوح بیشتر
این نکته ی مهمی در مباحث روش شناختی است که راه حل ها و روش ها با مسئله (یا مسئله های) ما متناسب هستند. اگر در مسیر پیچ درپیچ و پرحادثه ی نظام سازی و جامعه سازی دینی، گاهی در انتخاب راه حل ها، مسیرهایی را به درستی انتخاب نمی کنیم، بخشی از علت این وضع را باید در شناخت نادرست مسئله های اصلی کاوید. بیانیه ی گام دوم انقلاب، فهرست منسجم و دقیق و تعریف شده ای از موضوعات اصلی و مسائل اساسی ما را در یک پیوستار زمانی (از گذشته تا آینده) فراروی می گشاید. در این بیانیه، اصلی ترین قوت ها، ضعفها، فرصت ها و تهدیدهای جامعه ی ما طرح و تعریف می شوند.
* سه) انسجام و نظام وارگی
عطف به بند پیشین، ما در این بیانیه، صرفا با فهرستی از مسائل و مفاهیم اصلی و کلیدی نظام اسلامی روبه رو نیستیم. این گونه نیست که این کلیدواژگان مهم، فهرست واره ای در متن بیانیه باشند. بین این کلیدواژگان مهم، روابط معنایی خاصی برقرار است که این روابط معنایی، برگرفته از کاربرد این کلیدواژگان در یک منظومه ی اندیشه است.
این بیانیه، شعاع و تصویری کلی و متنی فشرده و برآمده از سپهر و منظومه ی فکری انقلاب اسلامی است؛ و حاکی از قوت نظام فکری صاحب سخن. کارکرد مهم این بیانیه نیز چنین خواهد بود که مردم و مسئولان و نخبگان، دریافتی از منظومه ی مسائل کلیدی کشور خواهند داشت و از رهیافت های جزئی نگر، خطی و غیر سیستمی در تحلیل مسائل اساسی ایران، فاصله خواهند گرفت. فراموش نکنیم که همواره در جامعه ی ایران، با رفتارهای زمان آگاهانه ی مردم در موسم فتنه ها و دشواری ها روبهرو بوده ایم و نزدیک ترین شاهد این مدعا، راهپیمایی پرشور و گسترده ی مردم در ۲۲ بهمن ۹۷ است. این زمان آگاهی وقتی با رهیافت منظومه وار دیدن مسائل و مفاهیم اصلی و کلیدی نظام اسلامی، تلفیق شود، عمق و کارکرد اجتماعی بسیار بیشتری خواهد یافت.
* چهار) نظام اولویت دهی
در امر جامعه چه چیزی مهم تر است؟ این پرسشی است که از رأس تا قاعده ی جامعه، همواره چه آگاهانه و چه غیر التفاتی بدان توجه می کنند. مردم همواره در پی چیزی هستند که مهم است و مسئولان و حاکمان هم؛ و ساختارهای جامعه همواره در صدد تأمین امور مهم جامعه است. مسئله وقتی شکل پیچیده تری به خود می گیرد که ما فرصت ها و امکانات محدودی داریم و نیازها و مسائلی گسترده، ما را احاطه کرده اند؛ در اینجا است که مسئله ی «انتخاب» برای جامعه موضوعیت پیدا می کند؛ و قاعدتا گزینش ها باید مبتنی بر «مهم ها» باشند.
در بیانیه ی گام دوم انقلاب، با منظومه ای از «امور مهم» روبه رو هستیم؛ این نکته، بسیار بنیادی است که ما در شناخت مسائل جامعه و تمدن خود، با فهرستی بلندبالا و پرشمار از انواع و اقسام مسئله ها و راه حل ها و عرصه های حرکت عمومی رودررو باشیم یا بر اساس حکمت دینی و عقلانیت انقلابی و با نوعی آرمانگرایی واقع بینانه، «سامانه» و فضای منسجمی از «امور مهم نظام» و فرآیند تمدن سازی اسلامی پیش چشم ما گذارده باشند.
این بیانیه، ضمن ارائه ی منطقی در «اصلی فرعی کردن امور» دست کم به دو پرسش ما درباره ی نظام اولویت دهی پاسخ میدهد:
یکم) چه چیزی باید برای ما مهم و مبنایی باشد که ما کمتر بدان امور مهم توجه کرده ایم؟ به عنوان نمونه، در بخشی از این بیانیه آمده: «گفته شده است که ایران از نظر ظرفیتهای استفاده نشده ی طبیعی و انسانی در رتبه ی اول جهان است.» پی جویی این نکته در گزارش های عملکرد بخش های مختلف اجرائی، چنین نشان میدهد که توجه به این قبیل گزارش ها و شاخصها، در پایینترین درجه ی اهمیت بوده و در پیشینه ی گزارش های کارشناسی، کمتر بدان اشاره شده است.
دو) چه چیزی مهم و مبنایی است و ما باید بیشتر بدان توجه کنیم؟ در نگاه رهبر انقلاب، نظام اسلامی «اینک وارد دومین مرحله ی خودسازی و جامعه پردازی و تمدن سازی شده است.» و «نکته ی مهمی که باید آینده سازان در نظر داشته باشند، این است که در کشوری زندگی میکنند که از نظر ظرفیتهای طبیعی و انسانی، کم نظیر است.» در این بیانیه، نکات و مضامینی از این دست بسیار فراوانند که نسبت گذشته و امروز ما را با آینده ای روشن تعیین میکنند.
* پنج) تثبیت و استقامت
حرف های اصلی این بیانیه، تکرار و تأکید بر حرف های اصلی و مبنایی گذشته ی انقلاب اسلامی است. بر همین اساس است که انقلاب اسلامی «تجدیدنظرپذیر و اهل انفعال نیست.» و «به هیچ بهانه ای از ارزشهایش که بحمدالله با ایمان دینی مردم آمیخته است، فاصله نمی گیرد.» و «از نظریه ی نظام انقلابی تا ابد دفاع میکند.» دلالت این گزاره ها حاکی از لزوم استقامت بر ایمان گذشته تا اکنون و تثبیت نظریه ی نظام انقلابی است.
* شش) هماهنگی، ارجاع و ارتباط بینامتنی
مضامین و محورهای موضوعی این بیانیه را می توان از گذشته های دور در اندیشه ی انقلاب اسلامی کاوید و بازجست. جای جای این بیانیه برخاسته از نظریه ها و بیانات متعددی است که از سالیان گذشته تا اکنون، از زبان رهبر انقلاب به دست ما رسیده است. از زاویه ی دید خواننده، باید این بیانیه را در بافتار متون گذشته ی انقلاب اسلامی خواند و در آن با تعمق نگریست؛ و از زاویه ی دید گوینده، این بیانیه ناظر به انسجام دلالت های درونی نظام و سامانه ی فکری گوینده ی آن است. به سخن دیگر، با مبنا قرار دادن این بیانیه، اینگونه نیست که ما با تعارض های مفهومی و مضمونی در یک اندیشه سینه به سینه شویم، بلکه گذشته ی اندیشه ی رهبر انقلاب، مدام در تأیید انگاره ها و نظریه های پسین است؛ سیری تدریجی و استکمالی در نظام اندیشه که با حفظ مبانی و اصول به امروز رسیده است و طرحی نو درباره ی فردایی دیگر می گشاید.
* هفت) زمان آگاهی و تعمیق زمان
عمق بخشی به مقوله ی زمان و افق گشایی های بلندمدت در حرکت تمدنی جامعه، کارکرد دیگر و مهم این بیانیه است؛ توجه واقع بینانه به شرایط واقعی امروز و ترسیم آینده ای که «ما میتوانیم» بدان دست یازیم.
ناامیدی، رویه ی دیگر فراموشی آینده است. جامعه ای که به بارش بارقه های پرحجم امید آراسته است، زمان آینده ی خود را بلند و بلندتر درمی یابد. از همین جا است که بخش ویژه ای از این بیانیه معطوف به این جمله ی طلایی است: «آنچه میگویم یک امید صادق و متکی به واقعیتهای عینی است.» و مهم ترین تکلیف ما نیز بر همین نکته بنیاد گرفته است: «ترس و نومیدی را از خود و دیگران برانید. این، نخستین و ریشه ای ترین جهاد شما است.»
* هشت) اسوگی و الگومندی
چگونه باید راه جامعه سازی و تمدن سازی را پی گرفت؟ بخشی از پاسخ بدین پرسش را باید در وجه نرم افزاری تمدن نوین اسلامی دانست: سبک زندگی اسلامی. تحلیلی از چگونگی تحقق این مهم در یک فضای میانه، بین دو وجه آرمانگرایانه و الگومندی جامعه تعیین میشود؛ در آرمان گرایی، سخن از کمال مطلوب و وضع معهودی است که فرد و جامعه (و حتی تاریخ) میخواهند بدان برسند، اما در الگوسازی، پیگیری یک اسوه، نمونه و شرایط تعین یافته است که خود را به فرد و جامعه معرفی می کند. اگر ما در جامعه، مدام از آرمان های بلندپروازانه در دوردست ها سخن بگوییم، این البته کارکردهای خاص خود را خواهد داشت، اما وقتی درباره ی الگوسازی سخن می گوییم، باید بدانیم که الگو، باید واضح و همه فهم و جامعه پذیر باشد. در غیر این صورت، افراد جامعه خواهند گفت: من اگر الگویی را نمی شناسم و یا نمی توانم بفهمم، چگونه می توانم آن را در زندگی تکرار کنم و بر اساس آن رفتار کنم؟
اهمیت و کارکرد این بیانیه، در همین جا است که صرفا بلندنگر و آرمانگرا نیست، بلکه به واقعیت ها و عینیت ها نیز به طور مکرر ارجاع می دهد.
* نه) آسیب شناسی و خودانتقادی انقلابی
در آسیب شناسی انقلاب اسلامی، باید «وجدان های آرمانخواه» را محور شناخت قرار داد؛ «بی شک فاصله ی میان بایدها و واقعیتها، همواره وجدان های آرمانخواه را عذاب داده و میدهد.»
با رویکرد عدالتخواهی در نقد گذشته نیز این فراز آمده است: «صریحا میگویم آنچه تاکنون شده، با آنچه باید میشده و بشود، دارای فاصله ای ژرف است.»
همچنین در نقد مدیریتهای اجرائی و اقتصادی نیز باید در نظر داشت: «انقلاب اسلامی راه نجات از اقتصاد ضعیف و وابسته و فاسد دوران طاغوت را به ما نشان داد، ولی عملکردهای ضعیف، اقتصاد کشور را از بیرون و درون دچار چالش ساخته است.»
اکنون پس از چهل سال «بدانید که اگر بی توجهی به شعارهای انقلاب و غفلت از جریان انقلابی در برهه هایی از تاریخ چهل ساله نمیبود که متأسفانه بود و خسارت بار هم بود بی شک دستاوردهای انقلاب از این بسی بیشتر و کشور در مسیر رسیدن به آرمان های بزرگ بسی جلوتر بود و بسیاری از مشکلات کنونی وجود نمیداشت.»
* ده) گفتمان سازی
از کارکردهای مهم و قابل توجه بیانیه ی گام دوم انقلاب، حرکت از معانی و انگاره ها به سوی گفتمان ها است.
گفتمان سازی، فرآیند همه گیر کردن یک مفهوم و یک معرفت با استفاده از برنامه ریزی مداوم و دائمی تبلیغی و با هدف میانی رشد اندیشه، بینش و باور همراه با احساس مسئولیت و تعهد جامعه و با هدف نهایی رشد اعمال صالح در جامعه است؛ به سخنی دیگر، گفتمان سازی دینی، فرآیند تحقق اهداف تبلیغ دینی و اسلامی است.
گفتمان، شرایط و وضعیتی است که افراد جامعه میتوانند در آن تفاهم داشته باشند، شرایطی که در آن، نوعی توافق به صورت آگاهانه یا ناآگاهانه در میان افراد جامعه برقرار است که میتوانند چیزهایی را معنادار بدانند و به درک مشترکی از آن ها رسیده باشند؛ بنابراین اگر امکان و شرایط فهم مشترک در جامعه وجود نداشته باشد، هر اقدام و گفتگو و ارتباطی در سطح جامعه غیرممکن خواهد بود؛ از این رو گفتمان را باید «شرایط تفاهم و مفاهمه در جامعه» بدانیم. بر این مبنا، باور عمومی، تجلی گاه گفتمان جامعه است؛ گفتمان یعنی آن وضعیتی که یک سخن (یک آرمان، یک معرفت و …) مورد تفاهم، قبول و پذیرش عموم مردم تلقی شود و مردم به آن توجه کنند؛ گفتمان جامعه، مفهوم و معرفتی است که در برهه ای از زمان در یک جامعه همه گیر میشود.
بیانیه ی گام دوم انقلاب، متنی است که از سوی رهبر انقلاب، در رأس اقتدار و مدیریت نظام اسلامی و با توجه به کارکردهای همگرایی فکری، افزایش وضوح و تعریف، ایجاد انسجام و نظام وارگی، اولویت دهی به امور مهم تر، تثبیت معارف گذشته و توصیه به استقامت، ارجاع به گفتمان ها و اندیشه های پیشین، زمان آگاهی و تعمیق زمان در فرآیند تمدنی، اسوگی و الگومندی در نظام شناخت و گرایش و کنش جامعه و بازخوردگیری از حرکت و سیر تحولی جامعه و نقد آن با ضابطه ها و شاخصه های انقلابی شکل یافته و این ها همه، بخشی از کارکردهای گفتمانی این بیانیه هستند.
به همین مناسبت پایگاه اطلاع رسانی KHAMENEI.IR طی سلسله یادداشت ها و گفتگوهایی در قالب پرونده ی «گام دوم انقلاب» به بررسی و تبیین ابعاد مختلف این بیانیه می پردازد. در ادامه ی سلسله مطالب این پرونده، آقای سعید اشیری پژوهشگر و نویسنده در یادداشتی به تحلیل بیانیه ی گام دوم انقلاب از زاویه ی تحلیل کارکردها و اثرات گفتمان سازانه و اجتماعی آن پرداخته است.
بیانیه ی گام دوم، با ساخت و نظام ارزش های جامعه ارتباط تنگاتنگ و دوسویه ای دارد؛ از سویی بر ساخت اجتماعی و مسائل واقعی جامعه و در امروز و فردا تأثیرگذار است و از سوی دیگر برآمده و تأثیرپذیر است از بافت اجتماعی و تاریخ گذشته و دیروز انقلاب. بر این اساس، تحلیل کارکردها و تأثیر این بیانیه بر اکنون و آینده، از نکات مهم و متناسب با مقوله ی جامعه پذیری این بیانیه خواهد بود؛ به سخنی دیگر اینکه این بیانیه چه ظرفیت هایی دارد و با تمهید شرایطی چه ضعف هایی از جامعه شناسایی و رفع می کند و چه افق هایی را فراروی ما می گشاید.
* یک) همگرایی فکری و وحدت امت
از راهبردی ترین مسائل جامعه ی دینی از صدر اسلام تا امروز مسئله ی وحدت مسلمین بوده است. بیانیه ی گام دوم، در سطوح مختلف جامعه می تواند و باید مایه و منبع همگرایی فکری شود. بر اساس اشتراکات و همگرایی های فکری است که جامعه در لایه ی هنجارها و کنش ها نیز به همگرایی و وحدت نزدیک می گردد و بر اساس روندی که از لایه ی فکر تا کنش اجتماعی محقق می شود، ساختارهای جامعه نیز از این فرآیند تأثیر خواهد پذیرفت و بتدریج، استحکام ساخت درونی نظام و جامعه ی اسلامی، افزون تر خواهد شد.
این همگرایی، در تداوم ولایت پذیری جامعه از، ولی فقیه نیز سهمی بسزا خواهد داشت؛ توصیه ها و دستورهای رهبری، قطعا در جامعه ای که همگرایی فکری و وحدت اجتماعی در آن رو به تزاید است، بهتر و درست تر فهم و اجرا خواهند شد.
عمق تأثیر واقعی این بیانیه نیز در چهار سطح کلیت جامعه ی ایران، منطقه ی غرب آسیا، جهان اسلام و جبهه ی مقاومت جهانی علیه استکبار قابل پی جویی است.
* دو) تعریف و وضوح بیشتر
این نکته ی مهمی در مباحث روش شناختی است که راه حل ها و روش ها با مسئله (یا مسئله های) ما متناسب هستند. اگر در مسیر پیچ درپیچ و پرحادثه ی نظام سازی و جامعه سازی دینی، گاهی در انتخاب راه حل ها، مسیرهایی را به درستی انتخاب نمی کنیم، بخشی از علت این وضع را باید در شناخت نادرست مسئله های اصلی کاوید. بیانیه ی گام دوم انقلاب، فهرست منسجم و دقیق و تعریف شده ای از موضوعات اصلی و مسائل اساسی ما را در یک پیوستار زمانی (از گذشته تا آینده) فراروی می گشاید. در این بیانیه، اصلی ترین قوت ها، ضعفها، فرصت ها و تهدیدهای جامعه ی ما طرح و تعریف می شوند.
* سه) انسجام و نظام وارگی
عطف به بند پیشین، ما در این بیانیه، صرفا با فهرستی از مسائل و مفاهیم اصلی و کلیدی نظام اسلامی روبه رو نیستیم. این گونه نیست که این کلیدواژگان مهم، فهرست واره ای در متن بیانیه باشند. بین این کلیدواژگان مهم، روابط معنایی خاصی برقرار است که این روابط معنایی، برگرفته از کاربرد این کلیدواژگان در یک منظومه ی اندیشه است.
این بیانیه، شعاع و تصویری کلی و متنی فشرده و برآمده از سپهر و منظومه ی فکری انقلاب اسلامی است؛ و حاکی از قوت نظام فکری صاحب سخن. کارکرد مهم این بیانیه نیز چنین خواهد بود که مردم و مسئولان و نخبگان، دریافتی از منظومه ی مسائل کلیدی کشور خواهند داشت و از رهیافت های جزئی نگر، خطی و غیر سیستمی در تحلیل مسائل اساسی ایران، فاصله خواهند گرفت. فراموش نکنیم که همواره در جامعه ی ایران، با رفتارهای زمان آگاهانه ی مردم در موسم فتنه ها و دشواری ها روبهرو بوده ایم و نزدیک ترین شاهد این مدعا، راهپیمایی پرشور و گسترده ی مردم در ۲۲ بهمن ۹۷ است. این زمان آگاهی وقتی با رهیافت منظومه وار دیدن مسائل و مفاهیم اصلی و کلیدی نظام اسلامی، تلفیق شود، عمق و کارکرد اجتماعی بسیار بیشتری خواهد یافت.
* چهار) نظام اولویت دهی
در امر جامعه چه چیزی مهم تر است؟ این پرسشی است که از رأس تا قاعده ی جامعه، همواره چه آگاهانه و چه غیر التفاتی بدان توجه می کنند. مردم همواره در پی چیزی هستند که مهم است و مسئولان و حاکمان هم؛ و ساختارهای جامعه همواره در صدد تأمین امور مهم جامعه است. مسئله وقتی شکل پیچیده تری به خود می گیرد که ما فرصت ها و امکانات محدودی داریم و نیازها و مسائلی گسترده، ما را احاطه کرده اند؛ در اینجا است که مسئله ی «انتخاب» برای جامعه موضوعیت پیدا می کند؛ و قاعدتا گزینش ها باید مبتنی بر «مهم ها» باشند.
در بیانیه ی گام دوم انقلاب، با منظومه ای از «امور مهم» روبه رو هستیم؛ این نکته، بسیار بنیادی است که ما در شناخت مسائل جامعه و تمدن خود، با فهرستی بلندبالا و پرشمار از انواع و اقسام مسئله ها و راه حل ها و عرصه های حرکت عمومی رودررو باشیم یا بر اساس حکمت دینی و عقلانیت انقلابی و با نوعی آرمانگرایی واقع بینانه، «سامانه» و فضای منسجمی از «امور مهم نظام» و فرآیند تمدن سازی اسلامی پیش چشم ما گذارده باشند.
این بیانیه، ضمن ارائه ی منطقی در «اصلی فرعی کردن امور» دست کم به دو پرسش ما درباره ی نظام اولویت دهی پاسخ میدهد:
یکم) چه چیزی باید برای ما مهم و مبنایی باشد که ما کمتر بدان امور مهم توجه کرده ایم؟ به عنوان نمونه، در بخشی از این بیانیه آمده: «گفته شده است که ایران از نظر ظرفیتهای استفاده نشده ی طبیعی و انسانی در رتبه ی اول جهان است.» پی جویی این نکته در گزارش های عملکرد بخش های مختلف اجرائی، چنین نشان میدهد که توجه به این قبیل گزارش ها و شاخصها، در پایینترین درجه ی اهمیت بوده و در پیشینه ی گزارش های کارشناسی، کمتر بدان اشاره شده است.
دو) چه چیزی مهم و مبنایی است و ما باید بیشتر بدان توجه کنیم؟ در نگاه رهبر انقلاب، نظام اسلامی «اینک وارد دومین مرحله ی خودسازی و جامعه پردازی و تمدن سازی شده است.» و «نکته ی مهمی که باید آینده سازان در نظر داشته باشند، این است که در کشوری زندگی میکنند که از نظر ظرفیتهای طبیعی و انسانی، کم نظیر است.» در این بیانیه، نکات و مضامینی از این دست بسیار فراوانند که نسبت گذشته و امروز ما را با آینده ای روشن تعیین میکنند.
* پنج) تثبیت و استقامت
حرف های اصلی این بیانیه، تکرار و تأکید بر حرف های اصلی و مبنایی گذشته ی انقلاب اسلامی است. بر همین اساس است که انقلاب اسلامی «تجدیدنظرپذیر و اهل انفعال نیست.» و «به هیچ بهانه ای از ارزشهایش که بحمدالله با ایمان دینی مردم آمیخته است، فاصله نمی گیرد.» و «از نظریه ی نظام انقلابی تا ابد دفاع میکند.» دلالت این گزاره ها حاکی از لزوم استقامت بر ایمان گذشته تا اکنون و تثبیت نظریه ی نظام انقلابی است.
* شش) هماهنگی، ارجاع و ارتباط بینامتنی
مضامین و محورهای موضوعی این بیانیه را می توان از گذشته های دور در اندیشه ی انقلاب اسلامی کاوید و بازجست. جای جای این بیانیه برخاسته از نظریه ها و بیانات متعددی است که از سالیان گذشته تا اکنون، از زبان رهبر انقلاب به دست ما رسیده است. از زاویه ی دید خواننده، باید این بیانیه را در بافتار متون گذشته ی انقلاب اسلامی خواند و در آن با تعمق نگریست؛ و از زاویه ی دید گوینده، این بیانیه ناظر به انسجام دلالت های درونی نظام و سامانه ی فکری گوینده ی آن است. به سخن دیگر، با مبنا قرار دادن این بیانیه، اینگونه نیست که ما با تعارض های مفهومی و مضمونی در یک اندیشه سینه به سینه شویم، بلکه گذشته ی اندیشه ی رهبر انقلاب، مدام در تأیید انگاره ها و نظریه های پسین است؛ سیری تدریجی و استکمالی در نظام اندیشه که با حفظ مبانی و اصول به امروز رسیده است و طرحی نو درباره ی فردایی دیگر می گشاید.
* هفت) زمان آگاهی و تعمیق زمان
عمق بخشی به مقوله ی زمان و افق گشایی های بلندمدت در حرکت تمدنی جامعه، کارکرد دیگر و مهم این بیانیه است؛ توجه واقع بینانه به شرایط واقعی امروز و ترسیم آینده ای که «ما میتوانیم» بدان دست یازیم.
ناامیدی، رویه ی دیگر فراموشی آینده است. جامعه ای که به بارش بارقه های پرحجم امید آراسته است، زمان آینده ی خود را بلند و بلندتر درمی یابد. از همین جا است که بخش ویژه ای از این بیانیه معطوف به این جمله ی طلایی است: «آنچه میگویم یک امید صادق و متکی به واقعیتهای عینی است.» و مهم ترین تکلیف ما نیز بر همین نکته بنیاد گرفته است: «ترس و نومیدی را از خود و دیگران برانید. این، نخستین و ریشه ای ترین جهاد شما است.»
* هشت) اسوگی و الگومندی
چگونه باید راه جامعه سازی و تمدن سازی را پی گرفت؟ بخشی از پاسخ بدین پرسش را باید در وجه نرم افزاری تمدن نوین اسلامی دانست: سبک زندگی اسلامی. تحلیلی از چگونگی تحقق این مهم در یک فضای میانه، بین دو وجه آرمانگرایانه و الگومندی جامعه تعیین میشود؛ در آرمان گرایی، سخن از کمال مطلوب و وضع معهودی است که فرد و جامعه (و حتی تاریخ) میخواهند بدان برسند، اما در الگوسازی، پیگیری یک اسوه، نمونه و شرایط تعین یافته است که خود را به فرد و جامعه معرفی می کند. اگر ما در جامعه، مدام از آرمان های بلندپروازانه در دوردست ها سخن بگوییم، این البته کارکردهای خاص خود را خواهد داشت، اما وقتی درباره ی الگوسازی سخن می گوییم، باید بدانیم که الگو، باید واضح و همه فهم و جامعه پذیر باشد. در غیر این صورت، افراد جامعه خواهند گفت: من اگر الگویی را نمی شناسم و یا نمی توانم بفهمم، چگونه می توانم آن را در زندگی تکرار کنم و بر اساس آن رفتار کنم؟
اهمیت و کارکرد این بیانیه، در همین جا است که صرفا بلندنگر و آرمانگرا نیست، بلکه به واقعیت ها و عینیت ها نیز به طور مکرر ارجاع می دهد.
* نه) آسیب شناسی و خودانتقادی انقلابی
در آسیب شناسی انقلاب اسلامی، باید «وجدان های آرمانخواه» را محور شناخت قرار داد؛ «بی شک فاصله ی میان بایدها و واقعیتها، همواره وجدان های آرمانخواه را عذاب داده و میدهد.»
با رویکرد عدالتخواهی در نقد گذشته نیز این فراز آمده است: «صریحا میگویم آنچه تاکنون شده، با آنچه باید میشده و بشود، دارای فاصله ای ژرف است.»
همچنین در نقد مدیریتهای اجرائی و اقتصادی نیز باید در نظر داشت: «انقلاب اسلامی راه نجات از اقتصاد ضعیف و وابسته و فاسد دوران طاغوت را به ما نشان داد، ولی عملکردهای ضعیف، اقتصاد کشور را از بیرون و درون دچار چالش ساخته است.»
اکنون پس از چهل سال «بدانید که اگر بی توجهی به شعارهای انقلاب و غفلت از جریان انقلابی در برهه هایی از تاریخ چهل ساله نمیبود که متأسفانه بود و خسارت بار هم بود بی شک دستاوردهای انقلاب از این بسی بیشتر و کشور در مسیر رسیدن به آرمان های بزرگ بسی جلوتر بود و بسیاری از مشکلات کنونی وجود نمیداشت.»
* ده) گفتمان سازی
از کارکردهای مهم و قابل توجه بیانیه ی گام دوم انقلاب، حرکت از معانی و انگاره ها به سوی گفتمان ها است.
گفتمان سازی، فرآیند همه گیر کردن یک مفهوم و یک معرفت با استفاده از برنامه ریزی مداوم و دائمی تبلیغی و با هدف میانی رشد اندیشه، بینش و باور همراه با احساس مسئولیت و تعهد جامعه و با هدف نهایی رشد اعمال صالح در جامعه است؛ به سخنی دیگر، گفتمان سازی دینی، فرآیند تحقق اهداف تبلیغ دینی و اسلامی است.
گفتمان، شرایط و وضعیتی است که افراد جامعه میتوانند در آن تفاهم داشته باشند، شرایطی که در آن، نوعی توافق به صورت آگاهانه یا ناآگاهانه در میان افراد جامعه برقرار است که میتوانند چیزهایی را معنادار بدانند و به درک مشترکی از آن ها رسیده باشند؛ بنابراین اگر امکان و شرایط فهم مشترک در جامعه وجود نداشته باشد، هر اقدام و گفتگو و ارتباطی در سطح جامعه غیرممکن خواهد بود؛ از این رو گفتمان را باید «شرایط تفاهم و مفاهمه در جامعه» بدانیم. بر این مبنا، باور عمومی، تجلی گاه گفتمان جامعه است؛ گفتمان یعنی آن وضعیتی که یک سخن (یک آرمان، یک معرفت و …) مورد تفاهم، قبول و پذیرش عموم مردم تلقی شود و مردم به آن توجه کنند؛ گفتمان جامعه، مفهوم و معرفتی است که در برهه ای از زمان در یک جامعه همه گیر میشود.
بیانیه ی گام دوم انقلاب، متنی است که از سوی رهبر انقلاب، در رأس اقتدار و مدیریت نظام اسلامی و با توجه به کارکردهای همگرایی فکری، افزایش وضوح و تعریف، ایجاد انسجام و نظام وارگی، اولویت دهی به امور مهم تر، تثبیت معارف گذشته و توصیه به استقامت، ارجاع به گفتمان ها و اندیشه های پیشین، زمان آگاهی و تعمیق زمان در فرآیند تمدنی، اسوگی و الگومندی در نظام شناخت و گرایش و کنش جامعه و بازخوردگیری از حرکت و سیر تحولی جامعه و نقد آن با ضابطه ها و شاخصه های انقلابی شکل یافته و این ها همه، بخشی از کارکردهای گفتمانی این بیانیه هستند.
گفتگو با هوش مصنوعی
💬 سلام! میخوای دربارهی «۱۰ کارکرد گفتمانی بیانیه گام دوم انقلاب» بیشتر بدونی؟ من اینجام که راهنماییت کنم.