فضیلت و برکات خواندن سوره نمل + صوت آیات

به گزارش خبرنگار حوزه قرآن و عترت گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان، سوره نمل یا سوره سلیمان بیست و هفتمین سوره قرآن است و در جزء نوزدهم و بیستم آن قرار دارد.
سوره نمل درباره مورچگان و حضرت سلیمان (ع) سخن می گوید. خداوند در این سوره با پرداختن به سرگذشت پنج پیامبر شامل موسی، داوود، سلیمان، صالح و لوط (ع) به مومنان بشارت و به مشرکان بیم می دهد.
مطالبی درباره مسئله خداشناسی و نشانه های توحید و وقایع معاد در این سوره آمده و آیه «امن یجیب» از آیات مشهور سوره نمل است که در روایات آن را درباره حضرت قائم دانسته اند. این آیه به عنوان دعا برای رفع گرفتاری و شفای مریض ها خوانده می شود و از آیه ۸۳ سوره نمل برای اثبات رجعت استفاده شده است.
بر اساس روایات؛ هر کس سوره طس سلیمان (سوره نمل) را بخواند، خداوند به تعداد کسانی که حضرت سلیمان، هود، شعیب و صالح و ابراهیم (ع) را تصدیق یا تکذیب کردند، ده حسنه به او پاداش می دهد و به هنگام قیامت که از قبرش بیرون می آید ندای «لا اله الا الله» سر می دهد.
در روایتی دیگر نیز آمده است؛ هر کس طواسین ثلاث (سوره های شعراء، نمل و قصص) را در شب جمعه بخواند، از اولیای خدا خواهد بود و در جوار او و سایه لطف و حمایتش قرار می گیرد و در دنیا دچار بدبختی نمی شود و در آخرت از بهشت به او داده می شود تا راضی شود؛ بلکه از رضایتش فراتر داده می شود.
فایل صوتی تلاوت سوره نمل با صدای محمد عبدالعزیز حصان
متن سوره نمل همراه با ترجمه
بسم الله الرحمن الرحیم
به نام خدای بخشاینده مهربان
طس ۚ تلک آیات القر آن و کتاب مبین ﴿١﴾
طا، سین. این است آیات قرآن و آیات کتابی روشنگر (۱)
هدی و بشر یٰ للمؤمنین ﴿٢﴾
که مایه هدایت و بشارت برای مومنان است (۲)
الذین یقیمون الصلاة و یؤتون الزکاة و هم بالآخر ة هم یوقنون ﴿٣﴾
همانان که نماز برپا می دارند و زکات می دهند و خود به آخرت یقین دارند (۳)
إن الذین لا یؤمنون بالآخر ة زینا لهم أعمالهم فهم یعمهون ﴿٤﴾
کسانی که به آخرت ایمان ندارند کردارهایشان را در نظرشان بیاراستیم تا همچنان سرگشته بمانند (۴)
أولٰئک الذین لهم سوء العذاب و هم فی الآخر ة هم الأخسر ون ﴿٥﴾
آنان کسانی اند که عذاب سخت برای ایشان خواهد بود و در آخرت خود زیانکارترین مردم اند (۵)
و إنک لتلقی القر آن من لدن حکیم علیم ﴿٦﴾
و حقا تو قرآن را از سوی حکیمی دانا دریافت می داری (۶)
إذ قال موسیٰ لأهله إنی آنست نار ا سآتیکم منها بخبر أو آتیکم بشهاب قبس لعلکم تصطلون ﴿٧﴾
یادکن هنگامی را که موسی به خانواده خود گفت: من آتشی به نظرم رسید به زودی برای شما خبری از آن خواهم آورد یا شعله آتشی برای شما می آورم باشد که خود را گرم کنید (۷)
فلما جاءها نودی أن بور ک من فی النار و من حولها و سبحان الله ر ب العالمین ﴿٨﴾
چون نزد آن آمد آوا رسید که: خجسته و مبارک گردید آنکه در کنار این آتش و آنکه پیرامون آن است و منزه است خدا، پروردگار جهانیان (۸)
یا موسیٰ إنه أنا الله العزیز الحکیم ﴿٩﴾
ای موسی، این منم خدای عزیز حکیم (۹)
و ألق عصاک ۚ فلما ر آها تهتز کأنها جان ولیٰ مدبر ا و لم یعقب ۚ یا موسیٰ لا تخف إنی لا یخاف لدی المر سلون ﴿١٠﴾
و عصایت را بیفکن پس چون آن را همچون ماری دید که می جنبد پشت گردانید و به عقب بازنگشت ای موسی، مترس که فرستادگان پیش من نمی ترسند (۱۰)
إلا من ظلم ثم بدل حسنا بعد سوء فإنی غفور ر حیم ﴿١١﴾
لیکن کسی که ستم کرده سپس بعد از بدی نیکی را جایگزین آن گردانیده بداندکه من آمرزنده مهربانم (۱۱)
و أدخل یدک فی جیبک تخر ج بیضاء من غیر سوء ۖ فی تسع آیات إلیٰ فر عون و قومه ۚ إنهم کانوا قوما فاسقین ﴿١٢﴾
و دستت را در گریبانت کن تا سپید بی عیب بیرون آید. اینها از جمله نشانه های نه گانه ای است که باید به سوی فرعون و قومش ببری زیرا که آنان مردمی نافرمانند (۱۲)
فلما جاءتهم آیاتنا مبصر ة قالوا هٰذا سحر مبین ﴿١٣﴾
و هنگامی که آیات روشنگر ما به سویشان آمد گفتند: این سحری آشکار است (۱۳)
و جحدوا بها و استیقنتها أنفسهم ظلما و علوا ۚ فانظر کیف کان عاقبة المفسدین ﴿١٤﴾
و با آنکه دلهایشان بدان یقین داشت از روی ظلم و تکبر آن را انکار کردند پس ببین فرجام فسادگران چگونه بود (۱۴)
و لقد آتینا داوود و سلیمان علما ۖ و قالا الحمد لله الذی فضلنا علیٰ کثیر من عباده المؤمنین ﴿١٥﴾
و به راستی به داوود و سلیمان دانشی عطا کردیم و آن دو گفتند: ستایش خدایی را که ما را بر بسیاری از بندگان باایمانش برتری داده است (۱۵)
و ور ث سلیمان داوود ۖ و قال یا أیها الناس علمنا منطق الطیر و أوتینا من کل شیء ۖ إن هٰذا لهو الفضل المبین ﴿١٦﴾
و سلیمان از داوود میراث یافت و گفت: ای مردم، ما زبان پرندگان را تعلیم یافته ایم و از هر چیزی به ما داده شده است راستی که این همان امتیاز آشکار است (۱۶)
و حشر لسلیمان جنوده من الجن و الإنس و الطیر فهم یوزعون ﴿١٧﴾
و برای سلیمان سپاهیانش از جن و انس و پرندگان جمع آوری شدند و برای رژه دسته دسته گردیدند (۱۷)
حتیٰ إذا أتوا علیٰ واد النمل قالت نملة یا أیها النمل ادخلوا مساکنکم لا یحطمنکم سلیمان و جنوده و هم لا یشعر ون ﴿١٨﴾
تا آنگاه که به وادی مورچگان رسیدند مورچه ای به زبان خویش گفت: ای مورچگان به خانه هایتان داخل شوید مبادا سلیمان و سپاهیانش ندیده و ندانسته شما را پایمال کنند (۱۸)
فتبسم ضاحکا من قولها و قال ر ب أوزعنی أن أشکر نعمتک التی أنعمت علی و علیٰ والدی و أن أعمل صالحا تر ضاه و أدخلنی بر حمتک فی عبادک الصالحین ﴿١٩﴾
سلیمان از گفتار او دهان به خنده گشود و گفت: پروردگارا، در دلم افکن تا نعمتی را که به من و پدر و مادرم ارزانی داشته ای سپاس بگزارم و به کار شایسته ای که آن را می پسندی بپردازم و مرا به رحمت خویش در میان بندگان شایسته ات داخل کن (۱۹)
و تفقد الطیر فقال ما لی لا أر ی الهدهد أم کان من الغائبین ﴿٢٠﴾
و جویای حال پرندگان شد و گفت: مرا چه شده است که هدهد را نمی بینم؟ یا شاید از غایبان است؟ (۲۰)
لأعذبنه عذابا شدیدا أو لأذبحنه أو لیأتینی بسلطان مبین ﴿٢١﴾
قطعا او را به عذابی سخت عذاب می کنم یا سرش را می برم مگر آنکه دلیلی روشن برای من بیاورد (۲۱)
فمکث غیر بعید فقال أحطت بما لم تحط به و جئتک من سبإ بنبإ یقین ﴿٢٢﴾
پس دیری نپایید که هدهد آمد وگفت: از چیزی آگاهی یافتم که از آن آگاهی نیافته ای و برای تو از «سبا» گزارشی درست آورده ام (۲۲)
إنی وجدت امر أة تملکهم و أوتیت من کل شیء و لها عر ش عظیم ﴿٢٣﴾
من آنجا زنی را یافتم که بر آن ها سلطنت می کرد و از هر چیزی به او داده شده بود و تختی بزرگ داشت (۲۳)
وجدتها و قومها یسجدون للشمس من دون الله و زین لهم الشیطان أعمالهم فصدهم عن السبیل فهم لا یهتدون ﴿٢٤﴾
او و قومش را چنین یافتم که به جای خدا به خورشید سجده می کنند و شیطان اعمالشان را برایشان آراسته و آنان را از راه راست باز داشته بود در نتیجه به حق راه نیافته بودند (۲۴)
ألا یسجدوا لله الذی یخر ج الخبء فی السماوات و الأر ض و یعلم ما تخفون و ما تعلنون ﴿٢٥﴾
آری، شیطان چنین کرده بود تا برای خدایی که نهان را در آسمان ها و زمین بیرون می آورد و آنچه را پنهان می دارید و آنچه را آشکار می نمایید می داند، سجده نکنند (۲۵)
الله لا إلٰه إلا هو ر ب العر ش العظیم ۩ ﴿٢٦﴾
خدای یکتا که هیچ خدایی جز او نیست پروردگار عرش بزرگ است (۲۶)
قال سننظر أصدقت أم کنت من الکاذبین ﴿٢٧﴾
گفت: خواهیم دید آیا راست گفته ای یا از دروغگویان بوده ای (۲۷)
اذهب بکتابی هٰذا فألقه إلیهم ثم تول عنهم فانظر ماذا یر جعون ﴿٢٨﴾
این نامه مرا ببر و به سوی آن ها بیفکن آنگاه از ایشان روی برتاب پس ببین چه پاسخ می دهند (۲۸)
قالت یا أیها الملأ إنی ألقی إلی کتاب کر یم ﴿٢٩﴾
ملکه سبا گفت: ای سران کشور نامه ای ارجمند برای من آمده است (۲۹)
إنه من سلیمان و إنه بسم الله الر حمٰن الر حیم ﴿٣٠﴾
که از طرف سلیمان است و مضمون آن این است: به نام خداوند رحمتگر مهربان (۳۰)
ألا تعلوا علی و أتونی مسلمین ﴿٣١﴾
بر من بزرگی مکنید و مرا از در اطاعت درآیید (۳۱)
قالت یا أیها الملأ أفتونی فی أمر ی ما کنت قاطعة أمر ا حتیٰ تشهدون ﴿٣٢﴾
گفت: ای سران کشور در کارم به من نظر دهید که بی حضور شما تا به حال کاری را فیصله نداده ام (۳۲)
قالوا نحن أولو قوة و أولو بأس شدید و الأمر إلیک فانظر ی ماذا تأمر ین ﴿٣٣﴾
گفتند: ما سخت نیرومند و دلاوریم ولی اختیار کار با توست بنگر چه دستور می دهی؟ (۳۳)
قالت إن الملوک إذا دخلوا قر یة أفسدوها وجعلوا أعزة أهلها أذلة ۖ وکذٰلک یفعلون ﴿٣٤﴾
ملکهگفت: پادشاهان چون به شهری درآیند آن را تباه و عزیزانش را خوار می گردانند و این گونه می کنند (۳۴)
و إنی مر سلة إلیهم بهدیة فناظر ة بم یر جع المر سلون ﴿٣٥﴾
و اینک من ارمغانی به سویشان می فرستم و می نگرم که فرستادگان من با چه چیز بازمی گردند (۳۵)
فلما جاء سلیمان قال أتمدونن بمال فما آتانی الله خیر مما آتاکم بل أنتم بهدیتکم تفر حون ﴿٣٦﴾
و چون فرستاده نزد سلیمان آمد سلیمان گفت: آیا مرا به مالی کمک می دهید؟ آنچه خدا به من عطا کرده بهتر است از آنچه به شما داده است نه بلکه شما به ارمغان خود شادمانی می نمایید (۳۶)
ار جع إلیهم فلنأتینهم بجنود لا قبل لهم بها و لنخر جنهم منها أذلة و هم صاغر ون ﴿٣٧﴾
به سوی آنان بازگرد که قطعا سپاهیانی بر سر ایشان می آوریم که در برابر آن ها تاب ایستادگی نداشته باشند و از آن دیار به خواری و زبونی بیرونشان می کنیم (۳۷)
قال یا أیها الملأ أیکم یأتینی بعر شها قبل أن یأتونی مسلمین ﴿٣٨﴾
سپس گفت: ای سران کشور کدام یک از شما تخت او را پیش از آنکه مطیعانه نزد من آیند برای من می آورد؟ (۳۸)
قال عفر یت من الجن أنا آتیک به قبل أن تقوم من مقامک ۖ و إنی علیه لقوی أمین ﴿٣٩﴾
عفریتی از جن گفت: من آن را پیش از آنکه از مجلس خود برخیزی برای تو می آورم و بر این کار سخت توانا و مورد اعتمادم (۳۹)
قال الذی عنده علم من الکتاب أنا آتیک به قبل أن یر تد إلیک طر فک ۚ فلما ر آه مستقر ا عنده قال هٰذا من فضل ر بی لیبلونی أأشکر أم أکفر ۖ و من شکر فإنما یشکر لنفسه ۖ و من کفر فإن ر بی غنی کر یم ﴿٤٠﴾
کسی که نزد او دانشی از کتاب الهی بود، گفت: من آن را پیش از آنکه چشم خود را بر هم زنی برایت می آورم پس، چون سلیمان آن تخت را نزد خود مستقر دید، گفت: این از فضل پروردگار من است تا مرا بیازماید که آیا سپاسگزارم یا ناسپاسی می کنم و هر کس سپاس گزارد تنها به سود خویش سپاس می گزارد و هر کس ناسپاسی کند بی گمان پروردگارم بی نیاز و کریم است (۴۰)
قال نکر وا لها عر شها ننظر أتهتدی أم تکون من الذین لا یهتدون ﴿٤١﴾
گفت: تخت ملکه را برایش ناشناس گردانید تا ببینیم آیا پی می برد یا از کسانی است که پی نمی برند (۴۱)
فلما جاءت قیل أهٰکذا عر شک ۖ قالت کأنه هو ۚ و أوتینا العلم من قبلها و کنا مسلمین ﴿٤٢﴾
پس وقتی ملکه آمد بدو گفته شد: آیا تخت تو همین گونه است؟ گفت: گویا این همان است و پیش از این، ما آگاه شده و از در اطاعت درآمده بودیم (۴۲)
و صدها ما کانت تعبد من دون الله ۖ إنها کانت من قوم کافر ین ﴿٤٣﴾
و در حقیقت قبلا آنچه غیر از خدا می پرستید مانع ایمان او شده بود و او از جمله گروه کافران بود (۴۳)
قیل لها ادخلی الصر ح ۖ فلما ر أته حسبته لجة و کشفت عن ساقیها ۚ قال إنه صر ح ممر د من قوار یر ۗ قالت ر ب إنی ظلمت نفسی و أسلمت مع سلیمان لله ر ب العالمین ﴿٤٤﴾
به او گفته شد: وارد ساحت کاخ پادشاهی شو و چون آن را دید برکه ای پنداشت و ساقهایش را نمایان کرد سلیمانگفت: این کاخی مفروش از آبگینه است ملکهگفت: پروردگارا، من به خود ستم کردم و اینک با سلیمان در برابر خدا پروردگار جهانیان، تسلیم شدم (۴۴)
و لقد أر سلنا إلیٰ ثمود أخاهم صالحا أن اعبدوا الله فإذا هم فر یقان یختصمون ﴿٤٥﴾
و به راستی به سوی ثمود برادرشان صالح را فرستادیم که: خدا را بپرستید پس به ناگاه آنان دو دسته متخاصم شدند (۴۵)
قال یا قوم لم تستعجلون بالسیئة قبل الحسنة ۖ لولا تستغفر ون الله لعلکم تر حمون ﴿٤٦﴾
صالح گفت: ای قوم من، چرا پیش از جستن نیکی شتابزده خواهان بدی هستید؟ چرا از خدا آمرزش نمی خواهید؟ باشد که مورد رحمت قرار گیرید (۴۶)
قالوا اطیر نا بک و بمن معک ۚ قال طائر کم عند الله ۖ بل أنتم قوم تفتنون ﴿٤٧﴾
گفتند: ما به تو و به هر کس که همراه توست شگون بد زدیم گفت: سرنوشت خوب و بدتان پیش خداست بلکه شما مردمی هستید که مورد آزمایش قرار گرفته اید (۴۷)
و کان فی المدینة تسعة ر هط یفسدون فی الأر ض و لا یصلحون ﴿٤٨﴾
و در آن شهر نه دسته بودند که در آن سرزمین فساد می کردند و از در اصلاح درنمی آمدند (۴۸)
قالوا تقاسموا بالله لنبیتنه وأهله ثم لنقولن لولیه ما شهدنا مهلک أهله و إنا لصادقون ﴿٤٩﴾
با هم گفتند: با یکدیگر سوگند بخورید که: حتما به صالح و کسانش شبیخون می زنیم سپس به ولی او خواهیم گفت: ما در محل قتل کسانش حاضر نبودیم و ما قطعا راست می گوییم (۴۹)
و مکر وا مکر ا و مکر نا مکر ا و هم لا یشعر ون ﴿٥٠﴾
و دست به نیرنگ زدند و ما نیز دست به نیرنگ زدیم و خبر نداشتند (۵۰)
فانظر کیف کان عاقبة مکر هم أنا دمر ناهم و قومهم أجمعین ﴿٥١﴾
پس بنگر که فرجام نیرنگشان چگونه بود: ما آنان و قومشان را همگی هلاک کردیم (۵۱)
فتلک بیوتهم خاویة بما ظلموا ۗ إن فی ذٰلک لآیة لقوم یعلمون ﴿٥٢﴾
و این هم خانه های خالی آنهاست به سزای بیدادی که کرده اند قطعا در این کیفر برای مردمی که می دانند عبرتی خواهد بود (۵۲)
و أنجینا الذین آمنوا و کانوا یتقون ﴿٥٣﴾
و کسانی را که ایمان آورده و تقوا پیشه کرده بودند رهانیدیم (۵۳)
و لوطا إذ قال لقومه أتأتون الفاحشة و أنتم تبصر ون ﴿٥٤﴾
و یاد کن لوط را که چون به قوم خود گفت: آیا دیده و دانسته مرتکب عمل ناشایست لواط می شوید؟ (۵۴)
أئنکم لتأتون الر جال شهوة من دون النساء ۚ بل أنتم قوم تجهلون ﴿٥٥﴾
آیا شما به جای زنان از روی شهوت با مرد ها در می آمیزید؟ نه! بلکه شما مردمی جهالت پیشه اید (۵۵)
فما کان جواب قومه إلا أن قالوا أخر جوا آل لوط من قر یتکم ۖ إنهم أناس یتطهر ون ﴿٥٦﴾
ولی پاسخ قومش غیر از این نبود که گفتند: خاندان لوط را از شهرتان بیرون کنید که آن ها مردمی هستند که به پاکی تظاهر می نمایند (۵۶)
فأنجیناه و أهله إلا امر أته قدر ناها من الغابر ین ﴿٥٧﴾
پس او و خانواده اش را نجات دادیم جز زنش را که مقدر کردیم از باقی ماندگان در خاکستر آتش باشد (۵۷)
و أمطر نا علیهم مطر ا ۖ فساء مطر المنذر ین ﴿٥٨﴾
و بارانی از سجیل بر ایشان فرو باریدیم و باران هشدارداده شدگان چه بد بارانی بود (۵۸)
قل الحمد لله و سلام علیٰ عباده الذین اصطفیٰ ۗ آلله خیر أما یشر کون ﴿٥٩﴾
بگو: سپاس برای خداست و درود بر آن بندگانش که آنان را برگزیده است آیا خدا بهتر است یا آنچه با او شریک می گردانند؟ (۵۹)
أمن خلق السماوات و الأر ض و أنزل لکم من السماء ماء فأنبتنا به حدائق ذات بهجة ما کان لکم أن تنبتوا شجر ها ۗ أإلٰه مع الله ۚ بل هم قوم یعدلون ﴿٦٠﴾
آیا آنچه شریک می پندارند بهتر است یا آن کس که آسمان ها و زمین را خلق کرد و برای شما آبی از آسمان فرود آورد پس به وسیله آن باغهای بهجت انگیز رویانیدیم کار شما نبود که درختانش را برویانید آیا معبودی با خداست؟ نه بلکه آنان قومی منحرفند (۶۰)
أمن جعل الأر ض قر ار ا و جعل خلالها أنهار ا و جعل لها ر واسی و جعل بین البحر ین حاجزا ۗ أإلٰه مع الله ۚ بل أکثر هم لا یعلمون ﴿٦١﴾
آیا شریکانی که می پندارند بهتر است یا آن کس که زمین را قرارگاهی ساخت و در آن رود ها پدید آورد و برای آن، کوه ها را مانند لنگر قرار داد و میان دو دریا برزخی گذاشت؟ آیا معبودی با خداست؟ نه بلکه بیشترشان نمی دانند (۶۱)
أمن یجیب المضطر إذا دعاه و یکشف السوء و یجعلکم خلفاء الأر ض ۗ أإلٰه مع الله ۚ قلیلا ما تذکر ون ﴿٦٢﴾
یا کیست آن کس که درمانده را چون وی را بخواند اجابت می کند و گرفتاری را برطرف می گرداند و شما را جانشینان این زمین قرار می دهد؟ آیا معبودی با خداست؟ چه کم پند می پذیرید (۶۲)
أمن یهدیکم فی ظلمات البر و البحر و من یر سل الر یاح بشر ا بین یدی ر حمته ۗ أإلٰه مع الله ۚ تعالی الله عما یشر کون ﴿٦٣﴾
یا آن کس که شما را در تاریکیهای خشکی و دریا راه می نماید و آن کس که باد های باران زا را پیشاپیش رحمتش بشارتگر می فرستد؟ آیا معبودی با خداست؟ خدا برتر و بزرگتر است از آنچه با او شریک می گردانند (۶۳)
أمن یبدأ الخلق ثم یعیده و من یر زقکم من السماء و الأر ض ۗ أإلٰه مع الله ۚ قل هاتوا بر هانکم إن کنتم صادقین ﴿٦٤﴾
یا آن کس که خلق را آغاز می کند و سپس آن را بازمی آورد و آن کس که از آسمان و زمین به شما روزی می دهد؟ آیا معبودی با خداست؟ بگو: اگر راست می گویید برهان خویش را بیاورید (۶۴)
قل لا یعلم من فی السماوات و الأر ض الغیب إلا الله ۚ و ما یشعر ون أیان یبعثون ﴿٦٥﴾
بگو: هر که در آسمان ها و زمین است جز خدا غیب را نمی شناسند و نمی دانند کی برانگیخته خواهند شد؟ (۶۵)
بل ادار ک علمهم فی الآخر ة ۚ بل هم فی شک منها ۖ بل هم منها عمون ﴿٦٦﴾
نه بلکه علم آنان در باره آخرت نارساست؛ نه بلکه ایشان در باره آن تردید دارند؛ نه بلکه آنان در مورد آن کوردلند (۶۶)
و قال الذین کفر وا أإذا کنا تر ابا و آباؤنا أئنا لمخر جون ﴿٦٧﴾
و کسانی که کفر ورزیدند، گفتند: آیا وقتی ما و پدرانمان خاک شدیم آیا حتما زنده از گور بیرون آورده می شویم؟ (۶۷)
لقد وعدنا هٰذا نحن و آباؤنا من قبل إن هٰذا إلا أساطیر الأولین ﴿٦٨﴾
در حقیقت این را به ما و پدرانمان قبلا وعده داده اند این جز افسانه های پیشینیان نیست (۶۸)
قل سیر وا فی الأر ض فانظر وا کیف کان عاقبة المجر مین ﴿٦٩﴾
بگو: در زمین بگردید و بنگرید فرجام گنه پیشگان چگونه بوده است (۶۹)
و لا تحزن علیهم و لا تکن فی ضیق مما یمکر ون ﴿٧٠﴾
و بر آنان غم مخور و از آنچه مکر می کنند تنگدل مباش (۷۰)
و یقولون متیٰ هٰذا الوعد إن کنتم صادقین ﴿٧١﴾
و می گویند: اگر راست می گویید، این وعده کی خواهد بود؟ (۷۱)
قل عسیٰ أن یکون ر دف لکم بعض الذی تستعجلون ﴿٧٢﴾
بگو: شاید برخی از آنچه را به شتاب می خواهید در پی شما باشد (۷۲)
و إن ر بک لذو فضل علی الناس ولٰکن أکثر هم لا یشکر ون ﴿٧٣﴾
و راستی پروردگارت بر این مردم دارای بخشش است ولی بیشترشان سپاس نمی دارند (۷۳)
و إن ر بک لیعلم ما تکن صدور هم و ما یعلنون ﴿٧٤﴾
و در حقیقت پروردگار تو آنچه را در سینه هایشان نهفته و آنچه را آشکار می دارند نیک می داند (۷۴)
و ما من غائبة فی السماء و الأر ض إلا فی کتاب مبین ﴿٧٥﴾
و هیچ پنهانی در آسمان و زمین نیست مگر اینکه در کتابی روشن درج است (۷۵)
إن هٰذا القر آن یقص علیٰ بنی إسر ائیل أکثر الذی هم فیه یختلفون ﴿٧٦﴾
بی گمان این قرآن بر فرزندان اسرائیل بیشتر آنچه را که آنان در باره اش اختلاف دارند حکایت می کند (۷۶)
و إنه لهدی و ر حمة للمؤمنین ﴿٧٧﴾
و به راستی که آن، رهنمود و رحمتی برای مومنان است (۷۷)
إن ر بک یقضی بینهم بحکمه ۚ و هو العزیز العلیم ﴿٧٨﴾
در حقیقت پروردگار تو طبق حکم خود میان آنان داوری می کند و اوست شکست ناپذیر دانا (۷۸)
فتوکل علی الله ۖ إنک علی الحق المبین ﴿٧٩﴾
پس بر خدا توکل کن که تو واقعا بر حق آشکاری (۷۹)
إنک لا تسمع الموتیٰ ولا تسمع الصم الدعاء إذا و لوا مدبر ین ﴿٨٠﴾
البته تو مردگان را شنوا نمی گردانی و این ندا را به کران چون پشت بگردانند نمی توانی بشنوانی (۸۰)
و ما أنت بهادی العمی عن ضلالتهم ۖ إن تسمع إلا من یؤمن بآیاتنا فهم مسلمون ﴿٨١﴾
و راهبر کوران و بازگرداننده از گمراهی شان نیستی تو جز کسانی را که به نشانه های ما ایمان آورده اند و مسلمانند، نمی توانی بشنوانی (۸۱)
و إذا وقع القول علیهم أخر جنا لهم دابة من الأر ض تکلمهم أن الناس کانوا بآیاتنا لا یوقنون ﴿٨٢﴾
و چون قول عذاب بر ایشان واجب گردد جنبنده ای را از زمین برای آنان بیرون می آوریم که با ایشان سخن گوید که: مردم چنانکه باید به نشانه های ما یقین نداشتند (۸۲)
و یوم نحشر من کل أمة فوجا ممن یکذب بآیاتنا فهم یوزعون ﴿٨٣﴾
و آن روز که از هر امتی گروهی از کسانی را که آیات ما را تکذیب کرده اند محشور می گردانیم پس آنان نگاه داشته می شوند تا همه به هم بپیوندند (۸۳)
حتیٰ إذا جاءوا قال أکذبتم بآیاتی و لم تحیطوا بها علما أماذا کنتم تعملون ﴿٨٤﴾
تا چون همه کافران بیایند خدا می فرماید: آیا نشانه های مرا به دروغ گرفتید و حال آنکه از نظر علم بدان ها احاطه نداشتید؟ آیا در طول حیات چه می کردید؟ (۸۴)
و وقع القول علیهم بما ظلموا فهم لا ینطقون ﴿٨٥﴾
و به کیفر آنکه ستم کردند حکم عذاب بر آنان واجب گردد در نتیجه ایشان دم برنیارند (۸۵)
ألم یر وا أنا جعلنا اللیل لیسکنوا فیه و النهار مبصر ا ۚ إن فی ذٰلک لآیات لقوم یؤمنون ﴿٨٦﴾
آیا ندیده اند که ما شب را قرار داده ایم تا در آن بیاسایند و روز را روشنی بخش گردانیدیم؟ قطعا در این امر برای مردمی که ایمان می آورند مایه های عبرت است (۸۶)
و یوم ینفخ فی الصور ففزع من فی السماوات و من فی الأر ض إلا من شاء الله ۚ و کل أتوه داخر ین ﴿٨٧﴾
و روزی که در صور دمیده شود پس هر که در آسمان ها و هر که در زمین است به هراس افتد مگر آن کس که خدا بخواهد و جملگی با زبونی رو به سوی او آورند (۸۷)
و تر ی الجبال تحسبها جامدة و هی تمر مر السحاب ۚ صنع الله الذی أتقن کل شیء ۚ إنه خبیر بما تفعلون ﴿٨٨﴾
و کوه ها را می بینی و می پنداری که آن ها بی حرکتند و حال آنکه آن ها ابرآسا در حرکتند این صنع خدایی است که هر چیزی را در کمال استواری پدید آورده است در حقیقت او به آنچه انجام می دهید آگاه است (۸۸)
من جاء بالحسنة فله خیر منها و هم من فزع یومئذ آمنون ﴿٨٩﴾
هر کس نیکی به میان آورد پاداشی بهتر از آن خواهد داشت و آنان از هراس آن روز ایمنند (۸۹)
و من جاء بالسیئة فکبت وجوههم فی النار هل تجزون إلا ما کنتم تعملون ﴿٩٠﴾
و هر کس بدی به میان آورد به رو در آتش دوزخ سرنگون شوند آیا جز آنچه می کردید سزا داده می شوید؟ (۹۰)
إنما أمر ت أن أعبد ر ب هٰذه البلدة الذی حر مها و له کل شیء ۖ و أمر ت أن أکون من المسلمین ﴿٩١﴾
من مامورم که تنها پروردگار این شهر را که آن را مقدس شمرده و هر چیزی از آن اوست پرستش کنم و مامورم که از مسلمانان باشم (۹۱)
و أن أتلو القر آن ۖ فمن اهتدیٰ فإنما یهتدی لنفسه ۖ و من ضل فقل إنما أنا من المنذر ین ﴿٩٢﴾
و اینکه قرآن را بخوانم پس هر که راه یابد تنها به سود خود راه یافته است و هر که گمراه شود بگو: من فقط از هشداردهندگانم (۹۲)
و قل الحمد لله سیر یکم آیاته فتعر فونها ۚ و ما ر بک بغافل عما تعملون ﴿٩٣﴾
و بگو: ستایش از آن خداست به زودی آیاتش را به شما نشان خواهد داد و آن را خواهید شناخت و پروردگار تو از آنچه می کنید غافل نیست (۹۳)
انتهای پیام/
سوره نمل درباره مورچگان و حضرت سلیمان (ع) سخن می گوید. خداوند در این سوره با پرداختن به سرگذشت پنج پیامبر شامل موسی، داوود، سلیمان، صالح و لوط (ع) به مومنان بشارت و به مشرکان بیم می دهد.
مطالبی درباره مسئله خداشناسی و نشانه های توحید و وقایع معاد در این سوره آمده و آیه «امن یجیب» از آیات مشهور سوره نمل است که در روایات آن را درباره حضرت قائم دانسته اند. این آیه به عنوان دعا برای رفع گرفتاری و شفای مریض ها خوانده می شود و از آیه ۸۳ سوره نمل برای اثبات رجعت استفاده شده است.
بر اساس روایات؛ هر کس سوره طس سلیمان (سوره نمل) را بخواند، خداوند به تعداد کسانی که حضرت سلیمان، هود، شعیب و صالح و ابراهیم (ع) را تصدیق یا تکذیب کردند، ده حسنه به او پاداش می دهد و به هنگام قیامت که از قبرش بیرون می آید ندای «لا اله الا الله» سر می دهد.
در روایتی دیگر نیز آمده است؛ هر کس طواسین ثلاث (سوره های شعراء، نمل و قصص) را در شب جمعه بخواند، از اولیای خدا خواهد بود و در جوار او و سایه لطف و حمایتش قرار می گیرد و در دنیا دچار بدبختی نمی شود و در آخرت از بهشت به او داده می شود تا راضی شود؛ بلکه از رضایتش فراتر داده می شود.
فایل صوتی تلاوت سوره نمل با صدای محمد عبدالعزیز حصان
متن سوره نمل همراه با ترجمه
بسم الله الرحمن الرحیم
به نام خدای بخشاینده مهربان
طس ۚ تلک آیات القر آن و کتاب مبین ﴿١﴾
طا، سین. این است آیات قرآن و آیات کتابی روشنگر (۱)
هدی و بشر یٰ للمؤمنین ﴿٢﴾
که مایه هدایت و بشارت برای مومنان است (۲)
الذین یقیمون الصلاة و یؤتون الزکاة و هم بالآخر ة هم یوقنون ﴿٣﴾
همانان که نماز برپا می دارند و زکات می دهند و خود به آخرت یقین دارند (۳)
إن الذین لا یؤمنون بالآخر ة زینا لهم أعمالهم فهم یعمهون ﴿٤﴾
کسانی که به آخرت ایمان ندارند کردارهایشان را در نظرشان بیاراستیم تا همچنان سرگشته بمانند (۴)
أولٰئک الذین لهم سوء العذاب و هم فی الآخر ة هم الأخسر ون ﴿٥﴾
آنان کسانی اند که عذاب سخت برای ایشان خواهد بود و در آخرت خود زیانکارترین مردم اند (۵)
و إنک لتلقی القر آن من لدن حکیم علیم ﴿٦﴾
و حقا تو قرآن را از سوی حکیمی دانا دریافت می داری (۶)
إذ قال موسیٰ لأهله إنی آنست نار ا سآتیکم منها بخبر أو آتیکم بشهاب قبس لعلکم تصطلون ﴿٧﴾
یادکن هنگامی را که موسی به خانواده خود گفت: من آتشی به نظرم رسید به زودی برای شما خبری از آن خواهم آورد یا شعله آتشی برای شما می آورم باشد که خود را گرم کنید (۷)
فلما جاءها نودی أن بور ک من فی النار و من حولها و سبحان الله ر ب العالمین ﴿٨﴾
چون نزد آن آمد آوا رسید که: خجسته و مبارک گردید آنکه در کنار این آتش و آنکه پیرامون آن است و منزه است خدا، پروردگار جهانیان (۸)
یا موسیٰ إنه أنا الله العزیز الحکیم ﴿٩﴾
ای موسی، این منم خدای عزیز حکیم (۹)
و ألق عصاک ۚ فلما ر آها تهتز کأنها جان ولیٰ مدبر ا و لم یعقب ۚ یا موسیٰ لا تخف إنی لا یخاف لدی المر سلون ﴿١٠﴾
و عصایت را بیفکن پس چون آن را همچون ماری دید که می جنبد پشت گردانید و به عقب بازنگشت ای موسی، مترس که فرستادگان پیش من نمی ترسند (۱۰)
إلا من ظلم ثم بدل حسنا بعد سوء فإنی غفور ر حیم ﴿١١﴾
لیکن کسی که ستم کرده سپس بعد از بدی نیکی را جایگزین آن گردانیده بداندکه من آمرزنده مهربانم (۱۱)
و أدخل یدک فی جیبک تخر ج بیضاء من غیر سوء ۖ فی تسع آیات إلیٰ فر عون و قومه ۚ إنهم کانوا قوما فاسقین ﴿١٢﴾
و دستت را در گریبانت کن تا سپید بی عیب بیرون آید. اینها از جمله نشانه های نه گانه ای است که باید به سوی فرعون و قومش ببری زیرا که آنان مردمی نافرمانند (۱۲)
فلما جاءتهم آیاتنا مبصر ة قالوا هٰذا سحر مبین ﴿١٣﴾
و هنگامی که آیات روشنگر ما به سویشان آمد گفتند: این سحری آشکار است (۱۳)
و جحدوا بها و استیقنتها أنفسهم ظلما و علوا ۚ فانظر کیف کان عاقبة المفسدین ﴿١٤﴾
و با آنکه دلهایشان بدان یقین داشت از روی ظلم و تکبر آن را انکار کردند پس ببین فرجام فسادگران چگونه بود (۱۴)
و لقد آتینا داوود و سلیمان علما ۖ و قالا الحمد لله الذی فضلنا علیٰ کثیر من عباده المؤمنین ﴿١٥﴾
و به راستی به داوود و سلیمان دانشی عطا کردیم و آن دو گفتند: ستایش خدایی را که ما را بر بسیاری از بندگان باایمانش برتری داده است (۱۵)
و ور ث سلیمان داوود ۖ و قال یا أیها الناس علمنا منطق الطیر و أوتینا من کل شیء ۖ إن هٰذا لهو الفضل المبین ﴿١٦﴾
و سلیمان از داوود میراث یافت و گفت: ای مردم، ما زبان پرندگان را تعلیم یافته ایم و از هر چیزی به ما داده شده است راستی که این همان امتیاز آشکار است (۱۶)
و حشر لسلیمان جنوده من الجن و الإنس و الطیر فهم یوزعون ﴿١٧﴾
و برای سلیمان سپاهیانش از جن و انس و پرندگان جمع آوری شدند و برای رژه دسته دسته گردیدند (۱۷)
حتیٰ إذا أتوا علیٰ واد النمل قالت نملة یا أیها النمل ادخلوا مساکنکم لا یحطمنکم سلیمان و جنوده و هم لا یشعر ون ﴿١٨﴾
تا آنگاه که به وادی مورچگان رسیدند مورچه ای به زبان خویش گفت: ای مورچگان به خانه هایتان داخل شوید مبادا سلیمان و سپاهیانش ندیده و ندانسته شما را پایمال کنند (۱۸)
فتبسم ضاحکا من قولها و قال ر ب أوزعنی أن أشکر نعمتک التی أنعمت علی و علیٰ والدی و أن أعمل صالحا تر ضاه و أدخلنی بر حمتک فی عبادک الصالحین ﴿١٩﴾
سلیمان از گفتار او دهان به خنده گشود و گفت: پروردگارا، در دلم افکن تا نعمتی را که به من و پدر و مادرم ارزانی داشته ای سپاس بگزارم و به کار شایسته ای که آن را می پسندی بپردازم و مرا به رحمت خویش در میان بندگان شایسته ات داخل کن (۱۹)
و تفقد الطیر فقال ما لی لا أر ی الهدهد أم کان من الغائبین ﴿٢٠﴾
و جویای حال پرندگان شد و گفت: مرا چه شده است که هدهد را نمی بینم؟ یا شاید از غایبان است؟ (۲۰)
لأعذبنه عذابا شدیدا أو لأذبحنه أو لیأتینی بسلطان مبین ﴿٢١﴾
قطعا او را به عذابی سخت عذاب می کنم یا سرش را می برم مگر آنکه دلیلی روشن برای من بیاورد (۲۱)
فمکث غیر بعید فقال أحطت بما لم تحط به و جئتک من سبإ بنبإ یقین ﴿٢٢﴾
پس دیری نپایید که هدهد آمد وگفت: از چیزی آگاهی یافتم که از آن آگاهی نیافته ای و برای تو از «سبا» گزارشی درست آورده ام (۲۲)
إنی وجدت امر أة تملکهم و أوتیت من کل شیء و لها عر ش عظیم ﴿٢٣﴾
من آنجا زنی را یافتم که بر آن ها سلطنت می کرد و از هر چیزی به او داده شده بود و تختی بزرگ داشت (۲۳)
وجدتها و قومها یسجدون للشمس من دون الله و زین لهم الشیطان أعمالهم فصدهم عن السبیل فهم لا یهتدون ﴿٢٤﴾
او و قومش را چنین یافتم که به جای خدا به خورشید سجده می کنند و شیطان اعمالشان را برایشان آراسته و آنان را از راه راست باز داشته بود در نتیجه به حق راه نیافته بودند (۲۴)
ألا یسجدوا لله الذی یخر ج الخبء فی السماوات و الأر ض و یعلم ما تخفون و ما تعلنون ﴿٢٥﴾
آری، شیطان چنین کرده بود تا برای خدایی که نهان را در آسمان ها و زمین بیرون می آورد و آنچه را پنهان می دارید و آنچه را آشکار می نمایید می داند، سجده نکنند (۲۵)
الله لا إلٰه إلا هو ر ب العر ش العظیم ۩ ﴿٢٦﴾
خدای یکتا که هیچ خدایی جز او نیست پروردگار عرش بزرگ است (۲۶)
قال سننظر أصدقت أم کنت من الکاذبین ﴿٢٧﴾
گفت: خواهیم دید آیا راست گفته ای یا از دروغگویان بوده ای (۲۷)
اذهب بکتابی هٰذا فألقه إلیهم ثم تول عنهم فانظر ماذا یر جعون ﴿٢٨﴾
این نامه مرا ببر و به سوی آن ها بیفکن آنگاه از ایشان روی برتاب پس ببین چه پاسخ می دهند (۲۸)
قالت یا أیها الملأ إنی ألقی إلی کتاب کر یم ﴿٢٩﴾
ملکه سبا گفت: ای سران کشور نامه ای ارجمند برای من آمده است (۲۹)
إنه من سلیمان و إنه بسم الله الر حمٰن الر حیم ﴿٣٠﴾
که از طرف سلیمان است و مضمون آن این است: به نام خداوند رحمتگر مهربان (۳۰)
ألا تعلوا علی و أتونی مسلمین ﴿٣١﴾
بر من بزرگی مکنید و مرا از در اطاعت درآیید (۳۱)
قالت یا أیها الملأ أفتونی فی أمر ی ما کنت قاطعة أمر ا حتیٰ تشهدون ﴿٣٢﴾
گفت: ای سران کشور در کارم به من نظر دهید که بی حضور شما تا به حال کاری را فیصله نداده ام (۳۲)
قالوا نحن أولو قوة و أولو بأس شدید و الأمر إلیک فانظر ی ماذا تأمر ین ﴿٣٣﴾
گفتند: ما سخت نیرومند و دلاوریم ولی اختیار کار با توست بنگر چه دستور می دهی؟ (۳۳)
قالت إن الملوک إذا دخلوا قر یة أفسدوها وجعلوا أعزة أهلها أذلة ۖ وکذٰلک یفعلون ﴿٣٤﴾
ملکهگفت: پادشاهان چون به شهری درآیند آن را تباه و عزیزانش را خوار می گردانند و این گونه می کنند (۳۴)
و إنی مر سلة إلیهم بهدیة فناظر ة بم یر جع المر سلون ﴿٣٥﴾
و اینک من ارمغانی به سویشان می فرستم و می نگرم که فرستادگان من با چه چیز بازمی گردند (۳۵)
فلما جاء سلیمان قال أتمدونن بمال فما آتانی الله خیر مما آتاکم بل أنتم بهدیتکم تفر حون ﴿٣٦﴾
و چون فرستاده نزد سلیمان آمد سلیمان گفت: آیا مرا به مالی کمک می دهید؟ آنچه خدا به من عطا کرده بهتر است از آنچه به شما داده است نه بلکه شما به ارمغان خود شادمانی می نمایید (۳۶)
ار جع إلیهم فلنأتینهم بجنود لا قبل لهم بها و لنخر جنهم منها أذلة و هم صاغر ون ﴿٣٧﴾
به سوی آنان بازگرد که قطعا سپاهیانی بر سر ایشان می آوریم که در برابر آن ها تاب ایستادگی نداشته باشند و از آن دیار به خواری و زبونی بیرونشان می کنیم (۳۷)
قال یا أیها الملأ أیکم یأتینی بعر شها قبل أن یأتونی مسلمین ﴿٣٨﴾
سپس گفت: ای سران کشور کدام یک از شما تخت او را پیش از آنکه مطیعانه نزد من آیند برای من می آورد؟ (۳۸)
قال عفر یت من الجن أنا آتیک به قبل أن تقوم من مقامک ۖ و إنی علیه لقوی أمین ﴿٣٩﴾
عفریتی از جن گفت: من آن را پیش از آنکه از مجلس خود برخیزی برای تو می آورم و بر این کار سخت توانا و مورد اعتمادم (۳۹)
قال الذی عنده علم من الکتاب أنا آتیک به قبل أن یر تد إلیک طر فک ۚ فلما ر آه مستقر ا عنده قال هٰذا من فضل ر بی لیبلونی أأشکر أم أکفر ۖ و من شکر فإنما یشکر لنفسه ۖ و من کفر فإن ر بی غنی کر یم ﴿٤٠﴾
کسی که نزد او دانشی از کتاب الهی بود، گفت: من آن را پیش از آنکه چشم خود را بر هم زنی برایت می آورم پس، چون سلیمان آن تخت را نزد خود مستقر دید، گفت: این از فضل پروردگار من است تا مرا بیازماید که آیا سپاسگزارم یا ناسپاسی می کنم و هر کس سپاس گزارد تنها به سود خویش سپاس می گزارد و هر کس ناسپاسی کند بی گمان پروردگارم بی نیاز و کریم است (۴۰)
قال نکر وا لها عر شها ننظر أتهتدی أم تکون من الذین لا یهتدون ﴿٤١﴾
گفت: تخت ملکه را برایش ناشناس گردانید تا ببینیم آیا پی می برد یا از کسانی است که پی نمی برند (۴۱)
فلما جاءت قیل أهٰکذا عر شک ۖ قالت کأنه هو ۚ و أوتینا العلم من قبلها و کنا مسلمین ﴿٤٢﴾
پس وقتی ملکه آمد بدو گفته شد: آیا تخت تو همین گونه است؟ گفت: گویا این همان است و پیش از این، ما آگاه شده و از در اطاعت درآمده بودیم (۴۲)
و صدها ما کانت تعبد من دون الله ۖ إنها کانت من قوم کافر ین ﴿٤٣﴾
و در حقیقت قبلا آنچه غیر از خدا می پرستید مانع ایمان او شده بود و او از جمله گروه کافران بود (۴۳)
قیل لها ادخلی الصر ح ۖ فلما ر أته حسبته لجة و کشفت عن ساقیها ۚ قال إنه صر ح ممر د من قوار یر ۗ قالت ر ب إنی ظلمت نفسی و أسلمت مع سلیمان لله ر ب العالمین ﴿٤٤﴾
به او گفته شد: وارد ساحت کاخ پادشاهی شو و چون آن را دید برکه ای پنداشت و ساقهایش را نمایان کرد سلیمانگفت: این کاخی مفروش از آبگینه است ملکهگفت: پروردگارا، من به خود ستم کردم و اینک با سلیمان در برابر خدا پروردگار جهانیان، تسلیم شدم (۴۴)
و لقد أر سلنا إلیٰ ثمود أخاهم صالحا أن اعبدوا الله فإذا هم فر یقان یختصمون ﴿٤٥﴾
و به راستی به سوی ثمود برادرشان صالح را فرستادیم که: خدا را بپرستید پس به ناگاه آنان دو دسته متخاصم شدند (۴۵)
قال یا قوم لم تستعجلون بالسیئة قبل الحسنة ۖ لولا تستغفر ون الله لعلکم تر حمون ﴿٤٦﴾
صالح گفت: ای قوم من، چرا پیش از جستن نیکی شتابزده خواهان بدی هستید؟ چرا از خدا آمرزش نمی خواهید؟ باشد که مورد رحمت قرار گیرید (۴۶)
قالوا اطیر نا بک و بمن معک ۚ قال طائر کم عند الله ۖ بل أنتم قوم تفتنون ﴿٤٧﴾
گفتند: ما به تو و به هر کس که همراه توست شگون بد زدیم گفت: سرنوشت خوب و بدتان پیش خداست بلکه شما مردمی هستید که مورد آزمایش قرار گرفته اید (۴۷)
و کان فی المدینة تسعة ر هط یفسدون فی الأر ض و لا یصلحون ﴿٤٨﴾
و در آن شهر نه دسته بودند که در آن سرزمین فساد می کردند و از در اصلاح درنمی آمدند (۴۸)
قالوا تقاسموا بالله لنبیتنه وأهله ثم لنقولن لولیه ما شهدنا مهلک أهله و إنا لصادقون ﴿٤٩﴾
با هم گفتند: با یکدیگر سوگند بخورید که: حتما به صالح و کسانش شبیخون می زنیم سپس به ولی او خواهیم گفت: ما در محل قتل کسانش حاضر نبودیم و ما قطعا راست می گوییم (۴۹)
و مکر وا مکر ا و مکر نا مکر ا و هم لا یشعر ون ﴿٥٠﴾
و دست به نیرنگ زدند و ما نیز دست به نیرنگ زدیم و خبر نداشتند (۵۰)
فانظر کیف کان عاقبة مکر هم أنا دمر ناهم و قومهم أجمعین ﴿٥١﴾
پس بنگر که فرجام نیرنگشان چگونه بود: ما آنان و قومشان را همگی هلاک کردیم (۵۱)
فتلک بیوتهم خاویة بما ظلموا ۗ إن فی ذٰلک لآیة لقوم یعلمون ﴿٥٢﴾
و این هم خانه های خالی آنهاست به سزای بیدادی که کرده اند قطعا در این کیفر برای مردمی که می دانند عبرتی خواهد بود (۵۲)
و أنجینا الذین آمنوا و کانوا یتقون ﴿٥٣﴾
و کسانی را که ایمان آورده و تقوا پیشه کرده بودند رهانیدیم (۵۳)
و لوطا إذ قال لقومه أتأتون الفاحشة و أنتم تبصر ون ﴿٥٤﴾
و یاد کن لوط را که چون به قوم خود گفت: آیا دیده و دانسته مرتکب عمل ناشایست لواط می شوید؟ (۵۴)
أئنکم لتأتون الر جال شهوة من دون النساء ۚ بل أنتم قوم تجهلون ﴿٥٥﴾
آیا شما به جای زنان از روی شهوت با مرد ها در می آمیزید؟ نه! بلکه شما مردمی جهالت پیشه اید (۵۵)
فما کان جواب قومه إلا أن قالوا أخر جوا آل لوط من قر یتکم ۖ إنهم أناس یتطهر ون ﴿٥٦﴾
ولی پاسخ قومش غیر از این نبود که گفتند: خاندان لوط را از شهرتان بیرون کنید که آن ها مردمی هستند که به پاکی تظاهر می نمایند (۵۶)
فأنجیناه و أهله إلا امر أته قدر ناها من الغابر ین ﴿٥٧﴾
پس او و خانواده اش را نجات دادیم جز زنش را که مقدر کردیم از باقی ماندگان در خاکستر آتش باشد (۵۷)
و أمطر نا علیهم مطر ا ۖ فساء مطر المنذر ین ﴿٥٨﴾
و بارانی از سجیل بر ایشان فرو باریدیم و باران هشدارداده شدگان چه بد بارانی بود (۵۸)
قل الحمد لله و سلام علیٰ عباده الذین اصطفیٰ ۗ آلله خیر أما یشر کون ﴿٥٩﴾
بگو: سپاس برای خداست و درود بر آن بندگانش که آنان را برگزیده است آیا خدا بهتر است یا آنچه با او شریک می گردانند؟ (۵۹)
أمن خلق السماوات و الأر ض و أنزل لکم من السماء ماء فأنبتنا به حدائق ذات بهجة ما کان لکم أن تنبتوا شجر ها ۗ أإلٰه مع الله ۚ بل هم قوم یعدلون ﴿٦٠﴾
آیا آنچه شریک می پندارند بهتر است یا آن کس که آسمان ها و زمین را خلق کرد و برای شما آبی از آسمان فرود آورد پس به وسیله آن باغهای بهجت انگیز رویانیدیم کار شما نبود که درختانش را برویانید آیا معبودی با خداست؟ نه بلکه آنان قومی منحرفند (۶۰)
أمن جعل الأر ض قر ار ا و جعل خلالها أنهار ا و جعل لها ر واسی و جعل بین البحر ین حاجزا ۗ أإلٰه مع الله ۚ بل أکثر هم لا یعلمون ﴿٦١﴾
آیا شریکانی که می پندارند بهتر است یا آن کس که زمین را قرارگاهی ساخت و در آن رود ها پدید آورد و برای آن، کوه ها را مانند لنگر قرار داد و میان دو دریا برزخی گذاشت؟ آیا معبودی با خداست؟ نه بلکه بیشترشان نمی دانند (۶۱)
أمن یجیب المضطر إذا دعاه و یکشف السوء و یجعلکم خلفاء الأر ض ۗ أإلٰه مع الله ۚ قلیلا ما تذکر ون ﴿٦٢﴾
یا کیست آن کس که درمانده را چون وی را بخواند اجابت می کند و گرفتاری را برطرف می گرداند و شما را جانشینان این زمین قرار می دهد؟ آیا معبودی با خداست؟ چه کم پند می پذیرید (۶۲)
أمن یهدیکم فی ظلمات البر و البحر و من یر سل الر یاح بشر ا بین یدی ر حمته ۗ أإلٰه مع الله ۚ تعالی الله عما یشر کون ﴿٦٣﴾
یا آن کس که شما را در تاریکیهای خشکی و دریا راه می نماید و آن کس که باد های باران زا را پیشاپیش رحمتش بشارتگر می فرستد؟ آیا معبودی با خداست؟ خدا برتر و بزرگتر است از آنچه با او شریک می گردانند (۶۳)
أمن یبدأ الخلق ثم یعیده و من یر زقکم من السماء و الأر ض ۗ أإلٰه مع الله ۚ قل هاتوا بر هانکم إن کنتم صادقین ﴿٦٤﴾
یا آن کس که خلق را آغاز می کند و سپس آن را بازمی آورد و آن کس که از آسمان و زمین به شما روزی می دهد؟ آیا معبودی با خداست؟ بگو: اگر راست می گویید برهان خویش را بیاورید (۶۴)
قل لا یعلم من فی السماوات و الأر ض الغیب إلا الله ۚ و ما یشعر ون أیان یبعثون ﴿٦٥﴾
بگو: هر که در آسمان ها و زمین است جز خدا غیب را نمی شناسند و نمی دانند کی برانگیخته خواهند شد؟ (۶۵)
بل ادار ک علمهم فی الآخر ة ۚ بل هم فی شک منها ۖ بل هم منها عمون ﴿٦٦﴾
نه بلکه علم آنان در باره آخرت نارساست؛ نه بلکه ایشان در باره آن تردید دارند؛ نه بلکه آنان در مورد آن کوردلند (۶۶)
و قال الذین کفر وا أإذا کنا تر ابا و آباؤنا أئنا لمخر جون ﴿٦٧﴾
و کسانی که کفر ورزیدند، گفتند: آیا وقتی ما و پدرانمان خاک شدیم آیا حتما زنده از گور بیرون آورده می شویم؟ (۶۷)
لقد وعدنا هٰذا نحن و آباؤنا من قبل إن هٰذا إلا أساطیر الأولین ﴿٦٨﴾
در حقیقت این را به ما و پدرانمان قبلا وعده داده اند این جز افسانه های پیشینیان نیست (۶۸)
قل سیر وا فی الأر ض فانظر وا کیف کان عاقبة المجر مین ﴿٦٩﴾
بگو: در زمین بگردید و بنگرید فرجام گنه پیشگان چگونه بوده است (۶۹)
و لا تحزن علیهم و لا تکن فی ضیق مما یمکر ون ﴿٧٠﴾
و بر آنان غم مخور و از آنچه مکر می کنند تنگدل مباش (۷۰)
و یقولون متیٰ هٰذا الوعد إن کنتم صادقین ﴿٧١﴾
و می گویند: اگر راست می گویید، این وعده کی خواهد بود؟ (۷۱)
قل عسیٰ أن یکون ر دف لکم بعض الذی تستعجلون ﴿٧٢﴾
بگو: شاید برخی از آنچه را به شتاب می خواهید در پی شما باشد (۷۲)
و إن ر بک لذو فضل علی الناس ولٰکن أکثر هم لا یشکر ون ﴿٧٣﴾
و راستی پروردگارت بر این مردم دارای بخشش است ولی بیشترشان سپاس نمی دارند (۷۳)
و إن ر بک لیعلم ما تکن صدور هم و ما یعلنون ﴿٧٤﴾
و در حقیقت پروردگار تو آنچه را در سینه هایشان نهفته و آنچه را آشکار می دارند نیک می داند (۷۴)
و ما من غائبة فی السماء و الأر ض إلا فی کتاب مبین ﴿٧٥﴾
و هیچ پنهانی در آسمان و زمین نیست مگر اینکه در کتابی روشن درج است (۷۵)
إن هٰذا القر آن یقص علیٰ بنی إسر ائیل أکثر الذی هم فیه یختلفون ﴿٧٦﴾
بی گمان این قرآن بر فرزندان اسرائیل بیشتر آنچه را که آنان در باره اش اختلاف دارند حکایت می کند (۷۶)
و إنه لهدی و ر حمة للمؤمنین ﴿٧٧﴾
و به راستی که آن، رهنمود و رحمتی برای مومنان است (۷۷)
إن ر بک یقضی بینهم بحکمه ۚ و هو العزیز العلیم ﴿٧٨﴾
در حقیقت پروردگار تو طبق حکم خود میان آنان داوری می کند و اوست شکست ناپذیر دانا (۷۸)
فتوکل علی الله ۖ إنک علی الحق المبین ﴿٧٩﴾
پس بر خدا توکل کن که تو واقعا بر حق آشکاری (۷۹)
إنک لا تسمع الموتیٰ ولا تسمع الصم الدعاء إذا و لوا مدبر ین ﴿٨٠﴾
البته تو مردگان را شنوا نمی گردانی و این ندا را به کران چون پشت بگردانند نمی توانی بشنوانی (۸۰)
و ما أنت بهادی العمی عن ضلالتهم ۖ إن تسمع إلا من یؤمن بآیاتنا فهم مسلمون ﴿٨١﴾
و راهبر کوران و بازگرداننده از گمراهی شان نیستی تو جز کسانی را که به نشانه های ما ایمان آورده اند و مسلمانند، نمی توانی بشنوانی (۸۱)
و إذا وقع القول علیهم أخر جنا لهم دابة من الأر ض تکلمهم أن الناس کانوا بآیاتنا لا یوقنون ﴿٨٢﴾
و چون قول عذاب بر ایشان واجب گردد جنبنده ای را از زمین برای آنان بیرون می آوریم که با ایشان سخن گوید که: مردم چنانکه باید به نشانه های ما یقین نداشتند (۸۲)
و یوم نحشر من کل أمة فوجا ممن یکذب بآیاتنا فهم یوزعون ﴿٨٣﴾
و آن روز که از هر امتی گروهی از کسانی را که آیات ما را تکذیب کرده اند محشور می گردانیم پس آنان نگاه داشته می شوند تا همه به هم بپیوندند (۸۳)
حتیٰ إذا جاءوا قال أکذبتم بآیاتی و لم تحیطوا بها علما أماذا کنتم تعملون ﴿٨٤﴾
تا چون همه کافران بیایند خدا می فرماید: آیا نشانه های مرا به دروغ گرفتید و حال آنکه از نظر علم بدان ها احاطه نداشتید؟ آیا در طول حیات چه می کردید؟ (۸۴)
و وقع القول علیهم بما ظلموا فهم لا ینطقون ﴿٨٥﴾
و به کیفر آنکه ستم کردند حکم عذاب بر آنان واجب گردد در نتیجه ایشان دم برنیارند (۸۵)
ألم یر وا أنا جعلنا اللیل لیسکنوا فیه و النهار مبصر ا ۚ إن فی ذٰلک لآیات لقوم یؤمنون ﴿٨٦﴾
آیا ندیده اند که ما شب را قرار داده ایم تا در آن بیاسایند و روز را روشنی بخش گردانیدیم؟ قطعا در این امر برای مردمی که ایمان می آورند مایه های عبرت است (۸۶)
و یوم ینفخ فی الصور ففزع من فی السماوات و من فی الأر ض إلا من شاء الله ۚ و کل أتوه داخر ین ﴿٨٧﴾
و روزی که در صور دمیده شود پس هر که در آسمان ها و هر که در زمین است به هراس افتد مگر آن کس که خدا بخواهد و جملگی با زبونی رو به سوی او آورند (۸۷)
و تر ی الجبال تحسبها جامدة و هی تمر مر السحاب ۚ صنع الله الذی أتقن کل شیء ۚ إنه خبیر بما تفعلون ﴿٨٨﴾
و کوه ها را می بینی و می پنداری که آن ها بی حرکتند و حال آنکه آن ها ابرآسا در حرکتند این صنع خدایی است که هر چیزی را در کمال استواری پدید آورده است در حقیقت او به آنچه انجام می دهید آگاه است (۸۸)
من جاء بالحسنة فله خیر منها و هم من فزع یومئذ آمنون ﴿٨٩﴾
هر کس نیکی به میان آورد پاداشی بهتر از آن خواهد داشت و آنان از هراس آن روز ایمنند (۸۹)
و من جاء بالسیئة فکبت وجوههم فی النار هل تجزون إلا ما کنتم تعملون ﴿٩٠﴾
و هر کس بدی به میان آورد به رو در آتش دوزخ سرنگون شوند آیا جز آنچه می کردید سزا داده می شوید؟ (۹۰)
إنما أمر ت أن أعبد ر ب هٰذه البلدة الذی حر مها و له کل شیء ۖ و أمر ت أن أکون من المسلمین ﴿٩١﴾
من مامورم که تنها پروردگار این شهر را که آن را مقدس شمرده و هر چیزی از آن اوست پرستش کنم و مامورم که از مسلمانان باشم (۹۱)
و أن أتلو القر آن ۖ فمن اهتدیٰ فإنما یهتدی لنفسه ۖ و من ضل فقل إنما أنا من المنذر ین ﴿٩٢﴾
و اینکه قرآن را بخوانم پس هر که راه یابد تنها به سود خود راه یافته است و هر که گمراه شود بگو: من فقط از هشداردهندگانم (۹۲)
و قل الحمد لله سیر یکم آیاته فتعر فونها ۚ و ما ر بک بغافل عما تعملون ﴿٩٣﴾
و بگو: ستایش از آن خداست به زودی آیاتش را به شما نشان خواهد داد و آن را خواهید شناخت و پروردگار تو از آنچه می کنید غافل نیست (۹۳)
انتهای پیام/
پرسش و پاسخ در
فضیلت و برکات خواندن سوره نمل + صوت آیات
گفتگو با هوش مصنوعی