مداح «مسلم» خیمه را به جوان ها سپرد و رفت



امیر نوارچی شاعر و مداح اهل بیت یکی از بانیان مراسم مسلمیه بود که هر سال همراه با جوان های بازارچه حرم حضرت عبدالعظیم(ع)، خیمه مسلمیه را در چارسوی بازار بالا می برد اما امسال جای خالی اش اشک همه جوان های بازار حرم را درآورد. او حالا دار فانی را وداع گفته.

مجله فارس پلاس؛ سودابه رنجبر: هرسال بلندترین طاق بازار حرم حضرت عبدالعظیم (ع) شاهد عزاداران ایام مسلمیه می شود. وقتی چهارپایه نوحه خوان، زیر طاق آجرچینی در محل چهارسوی بازار حرم قرارمی گیرد. نفس در سینه زائران حبس می شود. آن وقت است که همه نجواکنان با چهارپایه رو (مداح) هم کلام می شوند و سوز داغ شهادت«مسلم ابن عقیل»؛ مراسم سینه زنی را سنگین و سنگین تر می کند.

طاق بلند بازار و خاطره ای با نوا

«امیر نوارچی» از برپاکنندگان مراسم مسلمیه در چهارسو بازار، فرزند مداح و شاعر معروف «حاج حسین نوارچی» بود. اکثر مداحان با اشعار او آشنا هستند تخلص او «نوا» است.او طی چند سال گذشته طی اقدام خودجوش، خیمه بزرگی را در بلندترین طاق بازار (چهارسوی بازار) برپا می کرد. اهالی و بازاریان بازار حرم شاهد بودند که او چند هفته مانده به ایام مسلمیه باجان و دل خیمه را برای حضور مهمان های حرم برپا کند. وقتی خیمه عزا را طبق سنت و آئین قدیمی بر طاق بلند بازار بلند می شد آن وقت قاب عکس های قدیمی مداحان ایام مسلمیه را دورتادور خیمه نصب می کرد که یاد آن ها زنده نگه داشته شود. حالا تصویر امیرنوارچی بین عکس های خدمت گزاران و مداحان روی خیمه مسلمیه قرارگرفته است.

خیمه ای که بر پا می ماند

«ابراهیم صدیق» دبیر برگزاری مراسم مسلمیه در شهرری از دوستان قدیمی امیر نوارچی است، می گوید: «امیرنوارچی از مداحان و شاعران اهل بیت بود. پدرش حسین نوارچی ازبنیانگذاران هیئت ابوالفضلی ها (ع)؛ هیئتی که از ۸۰ سال گذشته وقتی هنوز به صورت سیار اداره می شد میزبان مهمان های ایام مسلمیه بود. امیر نوارچی هم پای جای پای پدرش گذاشت، شاعر اهل بیت بود، مداحی می کرد و به قول خودش در ایام مسلمیه پادویی می کرد. ما از جوانی باهم دوست بودیم یادش به خیر؛ به رسم همه مداحان که در تاریخ ۲۳ ذی القعده به زیارت حضرت امام رضا (ع) می روند ما نیز طبق هرسال باهم هم سفر بودیم. امیر در تمام طول سفر از برنامه ریزی ایام مسلمیه حرف می زد. همیشه دغدغه اش این بود که چطور بتوانیم بهترین میزبانی را از مهمان های مراسم مسلمیه داشته باشیم.





جوان هایی که هرسال کنار او بودند

نوارچی هرسال خیمه سبزرنگ، عکس های قدیمی مداحان و همه ادواتی که برای برپایی خیمه نیاز داشت را به مغازه آقای «شکوه بخش» نزدیک چهارسوی بازار به امانت می سپرد؛ تا یک هفته مانده به ایام مسلمیه بیاید و به کمک جوان ترها خیمه را بالا ببرد. «امیررضا» شکوه بخش پسر جوانی که حالا پشت دخل مغازه پدر ایستاده است می گوید: «از ۱۰ سالگی کنار دست امیر آقا نوارچی می ایستادم و به او کمک می کردم که چهارسوی بازار را آماده حضور زائران ایام مسلمیه کند. او به قدری خوش صحبت و شوخ و مهربان بود که همه جوان ها را مجذوب خود می کرد. خیلی از جوان های بازاری به خاطر اخلاق خوب آقا امیر وارد برنامه های هیئتی می شدند.

امیررضا شکوه بخش که حالا جوان ۲۲ ساله است می گوید: «سه شب ایام مسلمیه آن قدر بازار شلوغ می شود که مدیریت و همراهی با مداحان و نظم دادن به مراسم یکی از سخت ترین کارها می شود؛ اما هرسال این مراسم با مدیریت خوب آقا امیر و آقای صدیق به بهترین نحو برگزار می شود. از ابتدا که درباز کردن خیمه بودیم و جمع کردن امکانات بهتر برای انجام مراسم امسال بسیار دلهره داشتیم که در نبود ایشان چطور می توانیم نظم را برقرار کنیم.

سوزنی بر خیمه و بر انگشت فاتحه

هنوز خیمه ایام مسلمیه از طاق بازار، باز نشده است. «میثم محمدخانی» زیر آن ایستاده است و از اجرای مراسم در نبود امیر نوارچی می گوید، همه بزرگان هیئت ها که زیر خیمه آمدند یادش کردند. او برای همه چهره آشنایی داشت از حزن صدایش گرفته تا سبک اشعارش و حتی نظمی که هرسال به ایام مسلمیه می داد. هرچند برگزاری ایام مسلمیه قدمت دیرینه دارد اما خیمه سبز بر فراز طاق بازار و عکس های قدیمی مداحان بر گرداگرد خیمه، خلاقیت آقا امیر بود.

یادم می آید همین ۵ سال پیش، کنار مغازه ام ایستاده بودم. تعجب می کردم که چطور بچه ها برای کمک به او سر و دست می شکنند. خیلی در این فضاها نبودم. امیر نوارچی روی پله ایستاده بود و خیمه را در بالای طاق چین می داد. نگاهش که به من افتاد با لحن مهربانی گفت: «میثم جان بیا یک دقیقه سر خیمه را بگیر». قرار بود یک دقیقه سر خیمه را بگیرم وقتی به خودم آمدم دیدم، ۴ ساعت است که به امیر آقا کمک کنم و در تمام این مدت مغازه را رها کرده بودم؛ اما هیچ نگرانی نداشتم، همان موقع تازه فهمیدم که بچه هایی که برای کمک کردن به آقا امیر سرو دست می شکنند چقدر صفا می کنند. باید باشی تا بفهمی. از همان سال بیشتر کنار آقا امیر بودم یادم می آید که همین دو سال گذشته می گفت: «شما جوان ها بیاید کار را یاد بگیرید معلوم نیست ما چند سال دیگر زنده باشیم. آن وقت سوزن ها را یکی یکی به دستم می داد و می گفت چطور به چین های پارچه سوزن بزنم تا خیمه شود طوری که هم چین ها باز نشود وهم سوزن در انگشتم فرو نرود. امسال که بالای چهارپایه خیمه را چین می دادم حرف هایش به خاطرم می آمد هر سوزنی که به دستم رفت بیشتر یادش کردم و برایش فاتحه می خواندم.

هر جا که هستید، مسلمیه شهرری باشید

میثم محمدخانی می گوید: «خبرنگارها که آمده بودند احوالش را می پرسیدند نمی دانستند که او فوت کرده است. خبرنگارها حق داشتند سراغش را بگیرند امیر آقا پر بود از قصه های ایام مسلمیه در بازار حرم. قصه جالبی از ایام مسلمیه در دوران پهلوی برایمان تعریف می کرد که خودش شاهد آن بود، امیر آقا به چشم دیده بود که چطور در دوران پهلوی دوم «حاج عباس زری باف» را وقتی داشت در ایام مسلمیه چهارپایه خوانی می کرد پایین کشیده بودند. حاج عباس زری باف از مداحان معروف دوران پهلوی بود که طی یک سری مبارزات سیاسی به یکی از شهرهای دور از تهران تبعیدشده بود و هنوز زمان تبعید او به پایان نرسیده بود که پنهانی برای برگزاری مراسم مسلمیه خودش را به شهرری رسانده بود. امیرنوارچی هر وقت به اینجای این روایت می رسید، می گفت: «آقای زری باف الگویی برای ماست. ما باید هر جا که هستیم خودمان را برای پذیرایی از عزاداران مسلم به حرم حضرت عبدالعظیم (ع) برسانیم.»

شهری میزبان زائران مسلمیه

شهرری در ایام مسلمیه پذیرای مداحان بزرگ و سیل عزاداران مسلم است. «حسینیه مسلم ابن عقیل» توسط «حاج اکبر کاوه» از پیشکسوتان مداح و زمینه خوان های معروف شهرری اداره می شود. او در این ایام حسینیه اش را وقف حمایت از عزاداران مسلم می کند و در این امر سابقه دارد این حسینیه در محله قدیمی شاه غلامان در ضلع شرقی حرم حضرت عبدالعظیم قرارگرفته است. جالب است بدانید ابتدا نام این حسینیه هیئت کودکان شاه غلامان بوده است. هیئتی که کودکانش حالا پیرمردهای ۷۰ ساله شده اند.

حسینیه مسلم ابن عقیل

اکبر کاوه می گوید: «وقتی مداحان و روضه خوانان قدیمی این شهر میزبان عزاداران مسلمیه بودند ما هنوز به دنیا نیامده بودیم. تعداد حسینیه ها در شهرری محدود بود اهالی خانه هایشان را برای پذیرایی از عزاداران مسلمیه تهران آماده می کردند.»

اکبر کاوه نوه «کربلایی رضا» از مداحان معروف تکیه میدان بزرگ شهرری است. می گوید: «پدربزرگم حدود ۱۵۰ سال گذشته همراه با جمعی از مداحان و تکیه داران قدیمی میزبان هیئت های قدیمی تهران بود. قدیم ترها هیئت ها بر اساس صنف شغلی آن ها تشکیل می شد. مثل صنف بزازها، آهنگرها خراط ها و … پدربزرگم کل رضا که از آهنگران و مداحان تکیه بزرگ شهرری بود و در ایام مسلمیه میزبانی هیئت آهنگران در بازار تهران را بر عهده می گرفت.

اشعار مسلمیه روی پوست

کاوه درحالی که روی چهارپایه حسینیه اش نشسته می گوید: «من تلاش کردم ادامه دهنده راه اجدادم باشم حالا که حسینیه ای هم به نام حسینیه مسلم ابن عقیل (ع) در جوار حرم حضرت عبدالعظیم (ع) داریم همچنان در ایام مسلمیه میزبان هیئت های تهرانی می شویم. اسناد دیگری در دست داریم که ثابت می کند قدمت این مراسم به ۱۵۰ سال گذشته بازمی گردد. اشعاری در وصف شهادت مسلم بر روی پوست حیوانات نوشته شده است. اشعاری که از اجدادم در شهرری به جامانده است.

وی یکی از ابیات معروف که عزاداران مسلمیه با یکدیگر قرائت می کردند را برایمان بازخوانی می کند.

مهمان طوعه عاقبت فدا شد

حسین حسین گفت و سرش جدا شد.

…..

در میان کوفیان من یک تنه یار توأم، من گرفتار توأم

تو علی هستی و من میثم تمار توأم، من گرفتار توأم

انتهای پیام/
گفتگو با هوش مصنوعی

💬 سلام! می‌خوای درباره‌ی «مداح «مسلم» خیمه را به جوان ها سپرد و رفت» بیشتر بدونی؟ من اینجام که راهنماییت کنم.