اخلاق کارگزاری ومدیریتی در عهدنامه مالک اشتر / اخلاق در نهج البلاغه



به گزارش خبرنگار مهر، نشست اخلاق کارگزاری و مدیریتی در عهدنامه مالک اشتر با سخنرانی مصطفی دلشاد تهرانی، استاد حوزه و دانشگاه و نهج البلاغه پژوه در خبرگزاری مهر برگزار شد.

در ادامه گزارشی اجمالی از این نشست ارائه می شود:

مفهوم‬ شناسی اخلاق

اخلاق، جمع «خلق» و «خلق» است. راغب اصفهانی، لغت شناس برجسته، می نویسد: «خلق» و «خلق» در اصل یکی اند، همچون «شرب» و «شرب»، با این تفاوت که «خلق» برای بیان کیفیت ها و شکل ها و صورت هایی ویژه شده است که به واسطه چشم دیده می شود و درک می گردد و «خلق» برای بیان نیروها و سرشت ها و ویژگی هایی اختصاص یافته است که با بصیرت فهمیده می شود.

ابن فارس، لغت شناس گرانقدر، می نویسد: ماده «خا و لام و قاف» (خلق) به دو معنای اصلی آمده است. یکی «تقدیر الشیء» (اندازه قرار دادن و اندازه زدن چیزی)، و دوم «ملاسة الشیء» (نرم بودن و سهل بودن چیزی) و «خلق» از همین ماده است به معنای سرشت و ویژگی، زیرا صاحب آن سرشت و ویژگی، بر این اندازه و خصوصیت قرار داده شده است و بر انجام دادن آن توانا است. بنابراین «اخلاق» از نظر مفهومی، بیانگر سرشت ها، خصوصیات و ویژگی هایی در آدمی است که در وی اندازه یافته و با نرمی و سهولت و بدون تکلف و تصنع از آدمی سر می زند و ظهور می یابد.

اخلاق در منظر اندیشمندان و عالمان اخلاق

اندیشمندان مسلمان و عالمان اخلاق، بر اساس معنای لغوی اخلاق و نیز متأثر از تعریف ارسطو از اخلاق، برای علم اخلاق تعریف هایی ارائه کرده اند. از جمله ابن مسکویه (درگذشته به سال ۴۲۱ هجری) چنین آورده است: «علم اخلاق، دانش اخلاق و سجایایی است که موجب می شود جمیع کردار انسان زیبا باشد و در عین حال آسان و سهل از او صادر گردد.»

خواجه نصیرالدین طوسی (درگذشته به سال ۶۷۲ هجری) درباره علم اخلاق چنین می نویسد: «آن علمی است به آنکه نفس انسانی چگونه خلقی اکتساب تواند کرد که جملگی احوال و افعال که به اراده او از او صادر می شود جمیل و محمود بود.»

محمدمهدی نراقی (درگذشته به سال ۱۲۰۹ هجری) در تعریف علم اخلاق می نویسد: «علم اخلاق، دانش صفات مهلکه و منجیه و چگونگی موصوف شدن و متخلق گردیدن به صفات نجات بخش و رها شدن از صفات هلاک‬ کننده می باشد.»

اندیشمندان غربی در دوره جدید، به جای تمرکز بر صفات و بحث از نفی رذائل و اتصاف به فضائل، به سوی رفتارشناسی در اخلاق رفته‬ اند و علم اخلاق را در حوزه رفتار اخلاقی دیده‬ اند. ژکس در تعریف علم اخلاق چنین می نویسد: «علم اخلاق عبارت است از تحقیق در رفتار آدمی بدان گونه که باید باشد.»

جورج ادوارد مور می نویسد: «بی‬ گمان اخلاق با این سوال سروکار دارد که رفتار خوب چیست.» همچنین فولکیه اخلاق را چنین تبیین می کند: «مجموع قوانین رفتار که انسان به واسطه مراعات آن می تواند به هدفش برسد.» بنابراین می توان به دو نظریه در علم اخلاق با وجود اختلاف هایی راه یافت؛ نظریه‬ ای متمرکز بر صفات و نفی رذائل و اتصاف به فضائل؛ و نظریه‬ ای متمرکز بر رفتارها آن گونه که باید باشد، ولی آنچه در آموزه های امام علی (ع) به تبع قرآن کریم می توان یافت، فراتر از این دو نظریه است.

ساختار اخلاق در نهج‬ البلاغه

از مجموعه آموزه های امیرمؤمنان علی (ع) می توان دریافت که اخلاق، هفت امر درهم تنیده اندازه یافته در انسان و هر مجموعه انسان ی است که بدون تکلف و تصنع جلوه یابد و بر همه حوزه های زندگی انسانی حاکم باشد و همه امور انسانی را رنگ بزند و شکل دهد؛ و این هفت امر عبارتند از: بینش ها، ارزش ها، گرایش ها، اصول، روش ها، کنش ها و گویش ها.

انسان و جامعه اخلاقمند، انسان و جامعه‬ ای است که در هر هفت امر فوق به سامانی درست رسیده باشد. فعل اخلاقی بدون بسامانی بینش ها، ارزش ها و گرایش ها و تبعیت از اصول معنا نمی یابد و از این روست که توصیه های اخلاقی در جهت اصلاح ویژگی ها و کردار اخلاقی، بدون اصلاح موارد یاد شده راه به جایی نمی برد و اصلاحی بنیادی و جامع در اخلاق فردی و اجتماعی و حرفه ای در حوزه های مختلف، آنگونه که باید معنا نمی یابد.

۱- بینش ها

ویژگی ها، صفات اکتسابی، عملکردها، رفتارها، روابط و مناسبات انسان برخاسته از نوع نگاه و بینش و فهم و درک او از امور و موضوعات است؛ و هر چه از انسان سر می زند همچون شاخساران و برگ ها و میوه های درختی است که ریشه های آن بینش ها است. انسان همانگونه زندگی می کند که زندگی را می فهمد؛ و آنگونه سلوک می نماید که درمی یابد.

تا زمانی که نگاه و بینش، و فهم و درک اشخاص اصلاح نشود، انتظار اصلاح صفات، عملکردها، رفتارها، و روابط و مناسبات آن ها، انتظاری دور از واقع است. شکل‬ گیری اخلاق مطلوب با اصلاح بینش ها آغاز می شود. از اینروست که امیرمؤمنان علی (ع) به تبع آموزه های قرآنی، آنگاه که به اصلاح اخلاق راه نموده، آن را بر اصلاح بینش ها استوار کرده، چنانکه در حکمتی والا فرموده است: ‬ «لو رأی العبد الأجل و مصیره، لأبغض الأمل و غروره: اگر بنده سر رسید زندگی و راهی که باید بپیماید می دید، با آرزو و فریبندگی آن دشمنی می ورزید.» (حکمت ۳۳۴)

۲- ارزش ها

در پی بینش ها، ارزش های پذیرفته شده نزد فرد و جامعه، به صفات، عملکردها، رفتارها، روابط و مناسبات، رنگ می زند، و به آن ها وزن، و بار مثبت و منفی می دهد و موجب اتصاف و نزدیک شدن به عمل و رفتاری و فرو رفتن در روابط و مناسباتی، یا پاک شدن از صفتی و دوری نمودن از عمل و رفتاری، و قرار گرفتن در روابط و مناسباتی دیگر می شود. آنکه خود و جز خود را با کرامت و محترم و ارزشمند بداند، درباره خود تن به پستی نمی دهد و حرمت و ارزش و کرامت جز خود را پاس می دارد.

امیرالمومنین (ع) در سفارش خود به حضرت مجتبی (ع) فرموده است: «أکرم نفسک عن کل دنیة، و إن ساقتک إلی الرغائب، فإنک لن تعتاض بما تبذل من نفسک عوضا: بزرگوارتر و با کرامت تر از آن باش که به پستی تن دهی، هر چند که تو را به مقصودت برساند، زیرا نمی توانی در برابر آنچه از شخصیتت در این راه از دست می دهی، جایگزینی به دست آوری.» (نامه ۳۱)

۳- گرایش ها

تمایلات و جهت گیری ها و تعلقات فرد و جامعه، پایه ای اساسی در شکل‬ گیری صفات اکتسابی، عملکردها، رفتارها، و روابط و مناسبات آن ها است؛ آخرت گرایی یا دنیازدگی، انصاف گرایی یا بی انصافی، اخلاقگرایی یا بی اخلاقی، نظم گرایی یا بی بندوباری، زیبایی گرایی یا بی توجهی به زیبایی، بلندنظری یا تنگ نظری، ساده‬ زیستی یا تجمل‬ پرستی و جز این ها می تواند مسیر اخلاق‬ یابی را تعیین کند. امیرمؤمنان علی (ع) در آموزه ای والا درباره مهم ترین گرایش آدمیان در زندگی شان فرموده است: «إنما الدنیا منتهی بصر الأعمی، لا یبصر مما وراءها شیئا، و البصیر ینفذها بصره و یعلم أن الدار وراءها، فالبصیر منها شاخص، و الأعمی إلیها شاخص، و البصیر منها متزود، و الأعمی لها متزود: همانا دنیا نهایت دیدگاه کسی است که دیده اش کور است و فراتر از آن را نمی بیند؛ اما آنکه بیناست، نگاهش از دنیا بگذرد و از پس آن خانه آخرت را نگرد. پس بینا از دنیا دل برکند، و نابینا به آن روی آورد. بینا از دنیا توشه گیرد، و نابینا برای دنیا توشه فراهم آرد.» (خطبه ۱۳۳)

۴- اصول

اصول اخلاقی عبارت است از مجموعه قواعد کلی عملی ثابت حاکم بر همه امور در یک حوزه. در اخلاق حرفه ای براساس آموزه های امام علی (ع) با تأکید بر عهدنامه مالک اشتر ۲۴ اصل در سه عرصه شخصی، رفتاری و کارکردی دیده می شود. در هر عرصه ۴ اصل سلبی یا خطوط قرمز و ۴ اصل ایجابی یا خطوط حاکم. به عنوان مثال در عرصه شخصیتی اصل نفی خودکامگی و اصل امانتداری و کفایت مندی / در عرصه رفتاری اصل نفی شتاب ورزی، سستی، لجاجت ورزی و اصل رفق و مدارا / در عرصه کارکردی اصل نفی خیانت و پیمان شکنی و اصل خدمتگزاری دیده می شود.

۵- روش ها

روش ها، راه هایی است که برای رسیدن به هدف با توجه به شرایط و موقعیت ها، مبتنی بر اصول و مبانی اتخاذ می شود؛ و طبیعی است که برای رسیدن به یک هدف از مسیرهای مختلف می توان عبور کرد و به روش های گوناگون متوسل شد، و مهم آن است که برای رسیدن به هر هدفی از راه مناسب آن وارد شد و بهترین روش را به کار گرفت. بدین منظور لازم است روش ها مبتنی بر بینش ها، ارزش ها و گرایش های صحیح اتخاذ شود. امیرمؤمنان علی (ع) مرگ اندیشی را به عنوان روشی در نظام اخلاقی مطرح کرده است که بدان انسان از مرزشکنی پرهیز می نماید و خود را در مسیر پاسداشت اخلاق حفظ می کند: «ألا فاذکروا هادم اللذات، و منغص الشهوات، و قاطع الأمنیات، عند المساورة للأعمال القبیحة: هان! بر هم زننده لذت ها، و تیره کننده شهوت ها، و برنده آرزوها را به یاد آرید، آنگاه که به کارهای زشت شتاب می آرید.» (خطبه ۹۹)

امیرمؤمنان علی (ع) در سخت ترین اوضاع و احوال حکومت خود که گرفتار شبیخون های معاویه به مناطق مختلف تحت اداره خویش بود، و سران و بزرگان به دلیل برآورده نشدن خواسته های ناحقشان از همراهی با حضرت کوتاهی می کردند و مردم نیز که تابع سران قبایل بودند سستی نشان می دادند، و حضرت برای همراه کردن آنان به استفاده از روش های مستبدانه سفارش می شد، هرگز بدین سو نرفت و برای همراه کردن سران و بزرگان و به تبع آنان مردمان، به منظور حفظ حکومت خود، هرگز به روش های غیر اخلاقی دست نزد، چنانکه خود در این باره فرمود: «کم أداریکم کما تداری البکار العمدة، و الثیاب المتداعیة. کلما حیصت من جانب ثهتکت من آخر. أکلما أطل علیکم منسر من مناسر أهل الشام أغلق کل رجل منکم بابه و انجحر انجحار الضبة فی جحرها، و الضبع فی وجارها. الذلیل و الله من نصرتموه؛ و من رمی بکم فقد رمی بأفوق ناصل. و إنکم و الله لکثیر فی الباحات، قلیل تحت الرایات. و إنی لعالم بما یصلحکم و یقیم أودکم، ولکنی لا أری إصلاحکم بإفساد نفسی» (کلام ۶۹)

۶- کنش ها

مجموعه عملکردها اعم از کنش ها و واکنش ها و رفتارها نقشی اساسی در دستگاه اخلاق فرد و جامعه دارد؛ و لازم است این ها برخاسته از بینش ها، ارزش ها، گرایش ها و روش های درست و بسامان باشد، و در این صورت است که فعل اخلاقی معنا می یابد. امیرمؤمنان علی (ع) درباره فعل اخلاقی خود چنین بیانی دارد: «و الله لو أعطیت الأقالیم السبعة بما تحت أفلاکها علی أن أعصی الله فی نملة أسبلها جلب شعیرة ما فعلته: به خدا سوگند اگر سرزمین های هفتگانه روی زمین را با همه آنچه زیر سپهرهای آن می باشد به من ببخشند، بر اینکه درباره مورچه ای خدای را نافرمانی کنم و پوست جوی را از دهانش بربایم، چنین نخواهم کرد!» (کلام ۲۲۴) امام علی (ع) در آخرین سفارش خود به فرزندانش حسن و حسین علیهماالسلام، اینگونه آموزش فعل اخلاقی داده است: «کونا للظالم خصما، و للمظلوم عونا!: ستمگر را همچون دشمنی باشید، و ستم رسیده را یاریگری.» (نامه ۴۷)

فعل اخلاقی در ساختار اخلاق، فعلی ارزشمند است، و کم ترین آن نیز مطلوب و رساننده به مقصود است؛ به بیان امام علی (ع): «لا یقل عمل مع التقوی؛ و کیف یقل ما یتقبل؟» (حکمت ۹۵) هیچ کاری با پرواداری اندک نیست، و چگونه اندک بود آنچه پذیرفتنی است؟

۷- گویش ها

ادبیات و زبان، و گویش های فرد و جامعه نمود نظام اخلاقی آن ها است. بینش ها، ارزش ها، گرایش ها، و روش های حاکم بر فرد و جامعه خود را درگویش های آن ها نشان می دهد، و آن ها هرگونه باشد، این ها نیز همانگونه است. به بیان امام علی (ع): «المرء مخبوء تحت لسانه: آدمی نهفته در زیر زبانش است.» (حکمت ۱۴۸)

تربیت اخلاقی اقتضا می کند که زبان جز به راستی و درستی نگردد، چنانکه امام علی (ع) درباره تربیت خود آورده است: «وضعنی فی حجره و أنا ولید، یضمنی إلی صدره، و یکنفنی فی فراشه، و یمسنی جسده، و یشمنی عرفه؛ و کان یمضع الشیء ثم یلقمنیه. و ما وجد لی کذبة فی قول و لا خطلة فی فعل: [رسول خدا] در حالی که کودک بودم مرا در کناره خود می نهاد، به سینه اش می چسبانید، و در بستر خود در کنار خویش می خوابانید، و تنش را به من می سایید، و بوی خوش خود را به من می بویانید؛ وخوراک را نرم می ساخت و آن را در دهان من می نهاد. و هرگز دروغی درگفتاری و خطایی در کرداری از من ندید.» (خطبه ۱۹۲)

بدترین و زشت ترین ادبیات و گویش، آن است که به ناراستی و نادرستی آلوده باشد، و چنین چیزی، جایی برای جلوه‬ گری اخلاق نمی گذارد و همه آن را به تباهی می کشاند. امیرمؤمنان علی (ع) در این باره چنین هشدار داده است: «أما و شر القول الکذب: بدانید، همانا بدترین گفتار، سخن دروغ است.» (خطبه ۸۴)

فرد و جامعه اخلاقمدار، از ادبیات زشت و خشونت آمیز به دورند و گویش هایشان پروادارانه است، چنانکه امام علی (ع) آنگاه که پرواداران را توصیف می کند، درباره ادبیات و گویش هایشان چنین می فرماید: «… بعیدا فحشه، لینا قوله: از گفتن سخن زشت دور بود، گفتار او نرم و ملایم بود.» (خطبه ۱۹۳)

امیرمؤمنان علی (ع) لوازم اخلاق را این‬ گونه می دید و از پیروان خود می خواست که این امر را پاس بدارند و از زشت‬ گویی بپرهیزند، حتی با دشمن متجاوز در حال جنگ، چنانکه در هنگام جنگ صفین، وقتی امام (ع) دید که برخی از یارانش، از جمله حجر بن عدی و عمرو بن حمق به معاویه و شامیان دشنام می دهند و زشت‬ گویی می کنند، آنان را خواست و از چنین ادبیاتی بیزاری جست و بدانان آموخت که در گویش هایشان پایبند اخلاق باشند: «إنی أکره لکم أن تکونوا سبابین؛ ولکنکم لو وصفتم أعمالهم، و ذکرتم حالهم کان أصوب فی القول و أبلغ فی العذر؛ و قلتم مکان سبکم إیاهم: اللهم احقن دماءنا و دماءهم، و أصلح ذات بیننا و بینهم، و اهدهم من ضلالتهم حتی یعرف الحق من جهله، و یرعوی عن الغی و العدوان من لهج به: من بیزارم از اینکه شما دشنامگو باشید. لیکن اگر کرده های آنان را بازگویید، و حالشان را فرایاد آرید، در گفتار درست تر، و در پوزش خواهی رساتر باشد. و به جای دشنام دادن بگویید: خدایا خون های ما و خون های آنان را از ریخته شدن نگاه دار، و میان ما و میان آنان را به نیکی و سازش بردار، و ایشان را از گمراهیشان به راه بیار، تا هر کس راه حق را نمی داند، آن را بشناسد، و هر کس به پیمودن راه گمراهی و دشمنی آزمند است، از آن بازایستد!» (کلام ۲۰۶)

گویش ها در فرد و جامعه اخلاق گرا، بر مدار حق می گردد و از حقیقت و عدالت دور نمی شود. امام علی (ع) در آخرین سفارش خود به حسن و حسین علیهماالسلام فرمود: «قولا بالحق: حق را بگویید.» (نامه ۴۷)

تدبیر، تنظیم امور و ترتیب کارها و سامان دادن امور به بهترین نحو و استوارترین ساز و کار است تا امور به عاقبت نیکو و نتیجه مطلوب برسد.

جایگاه و اهمیت تدبیر در آموزه های امام علی (ع)

و لا عقل کالتدبیر: هیچ خردی چون تدبیر نیست.» (حکمت ۱۱۳)

لا تقوم مملکة إلا بتدبیر: مملکت جز به تدبیر نپاید.» (وقعة صفین/۱۵)

حسن التدبیر ینمی قلیل المال، و سوء التدبیر یفنی کثیره: تدبیر نیکو، دارایی اندک را رشد می دهد، و بدی تدبیر، ثروت بسیار را به باد فنا می دهد.» (شرح غررالحکم ۳۸۷/۳)

سوء التدبیر سبب التدمیر: بدی تدبیر، موجب ویرانی و نابودی است.» (شرح غررالحکم ۱۳۲/۴)

أیها الناس … لا خیر فی دنیا لا تدبر [لا تدبیر] فیها: مردم! دنیایی که در آن تدبیر و برنامه ریزی و عاقبت اندیشی نباشد، خیری در آن نیست.» (المحاسن ۵/۱)

ضرورت و جایگاه اخلاق مدیریتی

اگر اخلاق مدیریتی در زندگی کاری انسان وجود و حضور داشته باشد، کارکردن شیرین و توأم با رضایت شغلی و احساس رضایتمندی و خودشکوفایی از یکسو و رضایت مردم و پیشرفت امور و شکوفایی کار و تعالی سازمانی از دیگر سوی است، و در نتیجه موجب رضایت خالق و بارش رحمتها و برکت های او. امیرمؤمنان علی (ع) در پایان عهدنامه مالک اشتر چنین یادآوری کرده است: و أنا أسأل الله بسعة رحمته، و عظیم قدرته علی إعطاء کل رغبة أن یوفقنی و إیاک لما فیه رضاه من الإقامة علی العذر الواضح إلیه و إلی خلقه، مع حسن الثناء فی العباد و جمیل الأثر فی البلاد، و تمام النعمة و تضعیف الکرامة: و من از خدا می خواهم با رحمتی فراگیر که او راست، و قدرت بزرگ او بر انجام هرگونه درخواست، که من و تو را توفیق دهد در آنچه خشنودی او در آن بود؛ از داشتن عذری آشکار در پیشگاه او و آفریدگانش و واگذاردن نام نیکو میان بندگانش و آثار نیک در شهرها و تمامی نعمت و فراوانی کرامت.(نامه ۵۳)

امیرمؤمنان علی (ع) پس از بیان عهدنامه‬ ای جامع در اداره امور، برای خود و مالک اشتر از خداوند خواستار توفیق می شود در آنچه خوشنودی خداوند در آن است و این خشنودی که مایه رحمت و برکت خداست به سبب خدمتگزاری به مردمان است به گونه‬ ای که بتوان در برابر خداوند و آفریدگانش عذری آشکار در نیکو انجام‬ دادن وظایف داشت و نیز باقی گذاشتن نام نیکو میان بندگان او و آثار نیک در شهرها؛ و این بهترین و والاترین جلوه اخلاق حرفه ای است.

رشد و شکوفایی استعدادهای انسان در جهت کمال مطلق، در عرصه کار و عمل بر پایه های اخلاق حرفه ای است.

فقدان اخلاق اداری یعنی محو زمینه و بستر شکوفایی انسان و جامعه در جهت کمال مطلق.

زوال اخلاق مدیریتی یعنی ظهور احساس ناخشنودی از خود، و احساس بطالت، و احساس سقوط و هلاکت که ظهور این احساس به صورت نمودهای زیر است: ترش رویی، برآشفتگی، کم‬ تحملی، بدرفتاری، بی‬ حوصلگی، سست‬ پیمانی، کار گریزی و بیماری های روان‬ تنی.

حضور اخلاق مدیریتی، کار کردن را از صورتی تکراری و خسته کننده و ملال آور بیرون می برد و به انسان احساس تعالی می بخشد و همین احساس تعالی در نفس کار کردن و مناسبات انسانی با دیگران به شدت تأثیر می گذارد؛ و با شکسته شدن اخلاق، همه حریم ها می شکند و چون حریم ها شکسته شود هر پلیدی می تواند در باطن و ظاهر، و در مناسبات و روابط ظهور کند.

امیرمؤمنان علی (ع) در سفارشی نورانی فرموده است: «ثم إیاکم و تهزیع الأخلاق و تصریفها: مبادا اخلاق نیک را در هم شکنید و آن را دگرگون و به اخلاق بد مبدل سازید.» (خطبه ۱۷۶)

تأکید بر اخلاق مدیریتی

خطرناک ترین رویداد انسانی انحطاط اخلاقی و شکسته شدن مرزهای اخلاقی است که در این صورت هیچ چیز به سلامت نخواهد ماند و انسانیت انسان فرو می ریزد؛ و این امر در امور حرفه ای، اداری و مدیریتی از جایگاهی خطیر و ویژه برخوردار است، زیرا وقتی انسان از محدوده فردی خارج می شود و در پیوند با دیگر انسان ها قرار می گیرد و این پیوند صورتی حرفه ای، اداری و مدیریتی می یابد، اگر اخلاق نیک حاکم بر روابط انسانی نباشد، فاجعه چندین برابر می شود. به همین دلیل است که والاترین ملاک در هر سازمان متخلق بودن به اخلاق حرفه ای است. امیرمؤمنان علی (ع) در عهدنامه مالک اشتر او را بدین امر خطیر یادآوری می کند و می فرماید: «ثم انظر فی أمور عمالک فاستعملهم اختبارا، و لا تولهم محاباة و أ ثرة، فإنهما جماع من شعب الجور و الخیانة، و توخ منهم أهل التجربة و الحیاء من أهل البیوتات الصالحة، و القدم فی الإسلام المتقدمة، فإنهم أ کرم أخلاقا، و أصح أعراضا، و أقل فی المطامع إشراقا و أبلغ فی عواقب الأمور نظرا: سپس در کار کارگزاران خود بیندیش، و پس از آزمودن به کارشان بگمار و به میل خود و بیمشورت دیگران به کاری مخصوصشان مدارکه به هوای خود رفتن و به رأی دیگران ننگریستن، ستمگری بود و خیانت و کارگزارانی اینچنین را در میان کسانی جو که تجربت دارند و حیا، از خاندان های پارسا که در مسلمانی قدمی پیش تر دارند [و دلبستگی بیشتر]؛ اخلاق آنان گرامی تر است و آبرویشان محفوظ تر و طمعشان کم تر و عاقبت‬ نگریشان فزون تر.» (نامه ۵۳)

امام (ع) به دقت در مجموعه‬ ای از ویژگی ها و خصوصیات در گزینش افراد سفارش می کند که حاصل این دقت، گزینش کارگزارانی است متخلق به اخلاقی نیک: انسان هایی گرامی تر، توانمندتر و با آبروتر و با طمعی کمتر.

همچنین امیرمؤمنان علی (ع) در عهدنامه مالک اشتر به او چنین فرمان می دهد: «ثم انظر فی حال کتابک فول علی أمورک خیرهم؛ و اخصص رسائلک التی تدخل فیها مکائدک و أسرارک بأجمعهم لوجود صالح الأخلاق: پس درباره کاتبان و دبیران خود بنگر و بهترینشان را بر سر کار بیاور و نامه هایی را که در آن تدبیرها و رازهایت نهان است، از جمع کاتبان و دبیران به کسی اختصاص ده که به اخلاق از دیگران شایسته تر است.» (نامه ۵۳) مشاهده می شود که امام (ع) بیش از هر چیز بر اخلاق حرفه ای تأکید می کند و آن را ملاک و معیار معرفی می نماید.

پرسش و پاسخ در اخلاق کارگزاری ومدیریتی در عهدنامه مالک اشتر / اخلاق در نهج البلاغه

گفتگو با هوش مصنوعی