زنم را طلاق میدهم، چون میگوید از وجود من خجالت میکشد

زنم را طلاق می دهم، چون می گوید از وجود من خجالت می کشد
رحیم قصد دارد از همسرش جدا شود. او می گوید با زنش به نام ساناز برای طلاق به توافق رسیده است.
کد خبر: ۷۱۴۵۷۵ | ۱۴۰۴/۰۲/۳۱ ۱۷:۳۰:۲۸
رحیم قصد دارد از همسرش جدا شود. او می گوید با زنش به نام ساناز برای طلاق به توافق رسیده است. رحیم برای اعتمادآنلاین از دلایل این جدایی می گوید.
*چه مدتی است که ازدواج کرده اید؟
پنج سال قبل آشنا شدیم و با هم ازدواج کردیم.
*شغلت چیست؟
در یک تراشکاری کار می کردم و حالا هم اوستاکار هستم.
*همسرت چطور؟
او مهندس است. تازه فوق لیسانس گرفته است.
* فاصله تحصیلی زیادی دارید؟
بله. من در هنرستان تا دیپلم درس خواندم و بعد وارد کار شدم اما ساناز تحصیلات دانشگاهی دارد.
*چرا با هم اختلاف دارید؟
معلوم است دیگر. من تراشکارم و خانم، مهندس ارشد، من فقیر و کارگرم و او پولدار!
*از ابتدا هر دو می دانستید که این طور است و قبول کردید با هم ازدواج کنید.
اول آدم سرش داغ است. فکر می کند این عشق شدنی است اما بعد می بیند شدنی نیست و در یک چاه افتاده است.
*همسرت هم راضی به طلاق است؟
بله. من پیشنهاد دادم و او قبول کرد. گفت مهریه اش را می بخشد تا جدا شویم.
*بچه دارید؟
نه، نداریم. بچه داشتیم خیلی سخت می شد.
*چطور با هم آشنا شدید؟
ساناز دانشجو بود. یک قطعه را برای کار درسی باید آماده می کرد. به تراشکاری ما آمد و جزئیات را گفت. من هم قطعه را خیلی تمیز برایش کار کردم و دادم. از همان جا ارتباط ما شروع شد. هر کار درسی ای که داشت، می آورد من انجام می دادم. بعد از ازدواج من شدم یک آدم عامی بی سواد که رویش نمی شد به کسی نشان دهد.
*این را خودش گفت؟
بله. می گوید من از وجود تو خجالت می کشم. من را تحقیر می کند. من هم سر این مساله خیلی ناراحت شدم و تصمیم به طلاق گرفتم.
*بعد از طلاق چه می کنی؟
مدتی پیش مادرم زندگی می کنم تا حالم بهتر شود و بتوانم همه چیز را سر جای خودش برگردانم.
رحیم قصد دارد از همسرش جدا شود. او می گوید با زنش به نام ساناز برای طلاق به توافق رسیده است.
کد خبر: ۷۱۴۵۷۵ | ۱۴۰۴/۰۲/۳۱ ۱۷:۳۰:۲۸
رحیم قصد دارد از همسرش جدا شود. او می گوید با زنش به نام ساناز برای طلاق به توافق رسیده است. رحیم برای اعتمادآنلاین از دلایل این جدایی می گوید.
*چه مدتی است که ازدواج کرده اید؟
پنج سال قبل آشنا شدیم و با هم ازدواج کردیم.
*شغلت چیست؟
در یک تراشکاری کار می کردم و حالا هم اوستاکار هستم.
*همسرت چطور؟
او مهندس است. تازه فوق لیسانس گرفته است.
* فاصله تحصیلی زیادی دارید؟
بله. من در هنرستان تا دیپلم درس خواندم و بعد وارد کار شدم اما ساناز تحصیلات دانشگاهی دارد.
*چرا با هم اختلاف دارید؟
معلوم است دیگر. من تراشکارم و خانم، مهندس ارشد، من فقیر و کارگرم و او پولدار!
*از ابتدا هر دو می دانستید که این طور است و قبول کردید با هم ازدواج کنید.
اول آدم سرش داغ است. فکر می کند این عشق شدنی است اما بعد می بیند شدنی نیست و در یک چاه افتاده است.
*همسرت هم راضی به طلاق است؟
بله. من پیشنهاد دادم و او قبول کرد. گفت مهریه اش را می بخشد تا جدا شویم.
*بچه دارید؟
نه، نداریم. بچه داشتیم خیلی سخت می شد.
*چطور با هم آشنا شدید؟
ساناز دانشجو بود. یک قطعه را برای کار درسی باید آماده می کرد. به تراشکاری ما آمد و جزئیات را گفت. من هم قطعه را خیلی تمیز برایش کار کردم و دادم. از همان جا ارتباط ما شروع شد. هر کار درسی ای که داشت، می آورد من انجام می دادم. بعد از ازدواج من شدم یک آدم عامی بی سواد که رویش نمی شد به کسی نشان دهد.
*این را خودش گفت؟
بله. می گوید من از وجود تو خجالت می کشم. من را تحقیر می کند. من هم سر این مساله خیلی ناراحت شدم و تصمیم به طلاق گرفتم.
*بعد از طلاق چه می کنی؟
مدتی پیش مادرم زندگی می کنم تا حالم بهتر شود و بتوانم همه چیز را سر جای خودش برگردانم.
گفتگو با هوش مصنوعی
💬 سلام! میخوای دربارهی «زنم را طلاق میدهم، چون میگوید از وجود من خجالت میکشد» بیشتر بدونی؟ من اینجام که راهنماییت کنم.