تبیین اخلاق اجتماعی شیعه در روایتی از امام علی(ع)



خبرگزاری مهر-گروه دین و اندیشه: زندگی انسان ساحت های مختلفی دارد که انسان مؤمن همانطور که از اسمش پیداست باید در هر کدام از آن ها ایمان خود را ظهور و بروز دهد. در ساحت های فردی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، هنری، اعتقادی، اخلاقی، علمی، اقتصادی و جسمی. بروز ایمان نیز در این ساحت ها چیزی نیست جز تقوا. یعنی فرد در همه این ابعاد زندگی نظر خدا و رضایت او را محور قرار دهد. امام صادق (ع) درباره وظیفه شیعیان فرموده است: «کونوا لنا زینا ولا تکونوا لنا شینا» زینت و سبب افتخار ما باشید نه اینکه باعث شرمندگی ما باشید. در این راستا حضرت علی (ع) می فرماید: «اعیونی بورع واجتهاد و سداد» سعی کنید تقوا و ورع داشته باشید. در این راه تلاش کنید و استقامت داشته باشید.آنچه پیش رو دارید گزیده ای از سخنان آیت الله مصباح یزدی؛ در دفتر مقام معظم رهبری است که در سال ۸۷ ایراد کرده اند. بخش دهم آن را باهم می خوانیم:

حکایت نوف

نوف بکالی از اصحاب خاص امیرالمومنین (ع) بوده و با توجه به قرائنی که هست، روایات نابی را نقل کرده است. اکنون روایت دیگری از نوف قرائت می کنم.این روایت که مربوط به نوف است حنان بن سدیر از امام باقر (ع) نقل می کند که آن حضرت آن را از امام سجاد (ع) و ایشان از امیرالمؤمنین (ع) روایت را نقل می کند. این امر بسیار آموزنده است که امام معصوم داستانی را از امیرالمومنین (ع) نقل می کند که مربوط به نوف، که یکی از شاگردان ایشان است. قال علی لمولاه نوف الشامی ۱، آورده اند: نوف همراه امیرالمومنین (ع) در پشت بام خوابیده بود.

چشم هایش را به امیرالمومنین (ع) دوخته بود و ایشان را تماشا می کرد. نوف می گوید وقتی خوابیده بودم حضرت مرا صدا زد و فرمود: یا نوف أ رامق أم نبهان؟؛ گویا حضرت توجه کردند و دیدند چشم هایش باز است و خواب نیست. آن گاه فرمودند: بیدار مانده ای یا به چیزی نگاه می کنی؟ قال نبهان أرمقک یا أمیر المومنین؛ بیدارم و شما را تماشا می کنم.

در واقع بااین پرسش زمینه گفتگو با امیرالمومنین (ع) باز شد. تصور کنید شبی است که امیرالمومنین (ع) برای استراحت خوابیده اند. و برای سحرخیزی آماده می شوند. آن گاه می بینند نوف چشمهایش باز است. می دانستند که او بسیار علاقه مند است تا حرف های حضرت را بشنود. بنابراین ابتدا از او سوال می کند: هل تدری من شیعتی؟ می دانی شیعیان من چه کسانی هستند؟ قال لا و الله؛ نوف گفت: نه به خدا نمی دانم.

شیعه کیست؟

قال شیعتی الذبل الشفاه الخمص البطون؛ شیعیان ما کسانی هستند که لب هایشان از ذکر خدا خشکیده و شکم هایشان از کم خوردن و روزه گرفتن گود افتاده است.

تعرف (یا تعرف) الرهبانیة و الربانیة فی وجوههم؛ وقتی انسان به صورت آن ها نگاه می کند، آشکار است که این ها از دنیا اعراض کرده اند، دلبستگی به دنیا ندارند، توجهشان به خداست. رهبان باللیل أسد بالنهار؛ شب مثل تارکان دنیا هستند و در روز همانند شیران بیشه.

الذین إذا جنهم اللیل اتزروا علی أوساطهم؛ در این نسخه اتزروا؛ هست ولی ظاهرا غلط است، باید ائتزروا؛ از ازار باشد چون همزه تبدیل به تای باب افتعال نمی شود.

ائتزروا علی أوساطهم و ارتدوا علی أطرافهم؛ شیعیان من کسانی هستند که وقتی شب تاریک می شود و تاریکی آن فضا را می گیرد، برمی خیزند در حالی که لباس ساده ای دارند و ردایی روی دوششان انداخته اند، همانند حالت احرام یا هم چون حالتی که مرده را در قبر می گذارند.



این تعبیر ائتزروا علی أوساطهم؛ را شارحین به گونه ای دیگر هم تفسیر کرده اند؛ اما ظاهرا به قرینه بعد که و ارتدوا علی أطرافهم؛ گمان می رود که حضرت می خواهند بگویند آنان همین یک لباس ساده؛ را دارند.

در این باره بعضی؛ گفته‬ اند: یعنی کمرشان را محکم می بندند. به هر حال ممکن است آن معنا صحیح یا اصح باشد، اما این معنا به ذهن بنده نزدیک تر می آید که شیعیان یک لباس ساده ای دارند.

و صفوا أقدامهم؛ گاهی روی پاها می ایستند.

و افترشوا جباههم؛ و گاهی نیز پیشانی هایشان را فرش زمین می کنند؛ یعنی به سجده می افتند.

تجری دموعهم علی خدودهم؛ اشک هایشان بر گونه هایشان سرازیر می شود.

یجأرون إلی الله فی فکاک رقابهم؛ نزد خدا می نالند که گردن آن ها را از عذاب نجات دهد و آنان را از اسارت هایی که به دست خودشان فراهم کرده اند و از اسارت های شهوت و هوس و شیطان و نفس آزاد کند.

أما النهار فحلماء علماء کرام نجباء أبرار أتقیاء؛ و اما در روز این علائم از آن ها ظهور می کند: اول این که بردبار هستند. و قبلا در روایت دیگری که خواندیم اولین وصفی که برای شیعیان ذکر شده بود، همین بود که آنان اهل حلم هستند.

هم چنین در این باره بیان شد که چون در آن زمان؛ شیعیان در نهایت ضعف و تحت فشار توهین و اذیت و ظلم دیگران بودند، اگر بردباری و شکیبایی نداشتند، مذهبشان را رها می کردند. بنابراین برای این که بتوانند دین و مذهب خودشان را حفظ کنند، می بایست در مقابل ظلم ها و جفاهای دیگران تحمل داشته باشند. پس اولین صفتی که شیعیان باید دارا باشند، همان حلم و بردباری است. و بعد از حلم بیان شده که آنان مردمان دانا و بزرگواری هستند. گاهی منش برخی از آدمیزادها بسیار ضعیف است و به چیزهای خیلی کوچک اهمیت می دهند و دنبال آن می روند و اگر چیزی از آن ها سلب شود زود ناراحت می شوند.

سادگی زندگی شیعیان

به عبارتی برخی ضعیف النفس هستند. ولی کسانی نیز هستند بزرگوارانه با دیگران برخورد می کنند. اگر اهانت و توهینی هم به آن ها شود آن را ندیده و نشنیده می گیرند. در قرآن کریم در اوصاف متقین عبارت نجباء؛ آمده است. تا این جا بخشی؛ از صفاتی که امیرالمومنین (ع) در ابتدا برای شیعیانشان بیان کردند اشاره شد. در قسمت دوم این روایت بیشتر روی سادگی زندگی شیعیان تکیه می کنند. یعنی آنان دلبستگی به دنیا و لذایذ و زخارف دنیا ندارند.

یا نوف شیعتی الذین اتخذوا الأرض بساطا فرششان زمین است، یعنی باکی ندارند از این که روی خاک بنشینند، آنان؛ دنبال قالی ابریشمی نیستند.

و الماء طیبا؛ اگر دسترسی به عطر و انواع ادکلن ندارند که بدنشان را خوشبو کنند از آب استفاده می کنند! و القرآن شعارا؛ تکیه کلامشان قرآن است.

از آن جا که آنان در بند شهرت، مقامات دنیوی و لذایذ دنیوی نیستند، در بین مردم هم شناخته شده نیستند و غالبا گمنامند.

إن شهدوا لم یعرفوا؛ اگر در مجلسی حضور پیدا کنند کسی آن ها را نمی شناسد، چون نخواستند خودشان را مطرح کنند.

و إن غابوا لم یفتقدوا؛ اگر بنا بوده در مجلسی حضور پیدا کنند و نیامدند کسی احوالشان را نمی پرسد که فلانی چطور شد که نیامد.

شیعتی الذین فی قبورهم یتزاورون و فی أموالهم یتواسون؛ درباره تفسیر این کلمه که فی قبورهم یتزاورون؛ شارحین بیانات مختلفی دارند. ترجمه اش این است که در قبرها همدیگر را زیارت می کنند.

یک احتمال این است که آن قدر این ها از جامعه فاسد کناره می گیرند که اگر هم می خواهند با هم ملاقات کنند، قرارشان را در قبرستان می گذارند؛ آنجا محل ملاقات و به اصطلاح پاتوقشان است. بعضی دیگر گفته اند آنقدر آنان در غربت به سر می برند که در این دنیا دوستانی که با هم رفت و آمد داشته باشند، ندارند. بنابراین آنان همدیگر را در عالم برزخ می بینند.



و فی أموالهم یتواسون در روایات دیگری هم که از حضرت صادق (ع) و سایر ائمه نقل شده است روی این موضوع خیلی تکیه شده است که شیعیان ما باید مراقب برادران دینی شان باشند. اموالشان را با دیگران تقسیم کنند. یعنی اگر می بینند برادرشان احتیاج به یک مالی دارد، آن را برای خودشان ذخیر نکنند و اهل ایثار باشند.

در بعضی روایات؛ دیگر آمده است: وقتی عده ای گفتند ما از شیعیان شما هستیم، فرمودند آیا اغنیایتان به فکر فقرایتان هستند؟ آیا در اموالتان مواسات دارید؟ عرض کرد نه؛ فرمود: پس چه شیعه ای هستید؟



و فی الله یتباذلون؛ در راه خدا بذل و بخشش می کنند. باید گفت: بذل و بخشش به این معنا نیست که باید ثروت کلانی وجود داشته باشد تا بذل و بخشش بکنند؛ بلکه آنان با درهم و درهم و ثوب و ثوب به یاری می شتابند.

و وقتی یکی از دوستانشان به پول مختصری احتیاج دارد، او به همین اندازه، یعنی یک درهم کمک می کند. بنابراین آنان گنجی را مبادله نمی کنند. اگر این گونه بودند دیگر از شیعیان ما محسوب نمی شدند. در این باره مرحوم مجلسی فرمودند: اگر این گونه نبودند، پس: لیس بشیعة. بنابراین در این بخش محور این مطالب، ساده‬ زیستی و گمنامی شیعیان بود. یعنی شیعیان در فکر جمع آوری ثروت و به فکر جاه و مقام و شهرت نیستند. البته معنایش این نیست که حتما باید از مال فرار بکنند یا به طور کلی از مقام کناره گیری کنند؛ بلکه منظور این است که آنان در بند دنیا نیستند و دلبستگی به مال و مقام ندارند.

شیعه و خشم و طمع؟

در بخش سوم حضرت بیشتر روی اخلاق اجتماعی شیعه تکیه می کند.

شیعتی من لا یهر هریر الکلب و لا یطمع طمع الغراب؛ این عبارت در چند روایت دیگر نیز هست.

در این روایت بر دو صفت مذموم که برای حیوانات است تکیه می کند و می گوید شیعیان ما از این صفات مبرا هستند.

نخست اینکه در بین حیوانات که انسان مشاهده می کند، سگ این خصوصیت را دارد که بی دلیل حمله می کند. این حیوان اگر کسی هم او را؛ اذیت نکرده باشد، پارس و حمله می کند. بنابراین شیعیان این اخلاق را ندارند که آماده برای حمله به دیگران باشند یا دیگران را اذیت کنند و در فشار قرار دهند. دوم: صفت دیگری هم از پرندگان نقل می فرمایند که آن هم در بین شیعیان پیدا نمی شود. معروف است - به خصوص در بین عرب ها؛ که حریص ترین حیوان کلاغ است.

این حیوان هر چه به دست بیاورد جمع می کند. حتی وقتی هم احتیاج ندارد و گرسنه نیست، باز جمع و یا دفن و ذخیره می کند. می گویند روئیدن درخت های گردو، غالبا به این دلیل است که کلاغ می رود این ها را از جاهای دیگر می دزدد و در جای دیگر پنهان می کند. آن گاه که به درخت گردویی در بیابان برمی خوریم، می پنداریم که آن خودرو است؛ ولی آن درخت همان است که کلاغ کاشته است. حال این که آدم بیش از نیازش جمع و ذخیره کند، مصداق این حیوان است.

شیعه آن چه را نیاز ندارد جمع نمی کند. و لا یطمع طمع الغراب. و لم یسأل الناس و إن مات جوعا؛ در بعضی از روایات آمده که شیعیان از دشمنان ما چیزی نمی خواهد. در این جا می گوید: و لم یسأل الناس؛ شاید لفظ ناس اشاره ای داشته باشد به مخالفین. یعنی شیعیان هیچ وقت برای نیازهایشان از مردم چیزی نمی خواهند؛ حتی اگر از گرسنگی بمیرند. یعنی آن قدر عزت نفس دارند که نیاز خودشان را به کسی اظهار نمی کنند.

قرآن کریم می فرماید: یحسبهم الجاهل أغنیاء من التعفف… لا یسئلون الناس إلحافا ۲؛ مؤمنانی که خدا را دوست دارند این گونه اند که: وقتی فقیر هم هستند خودشان را غنی وانمود می کنند و نمی گذارند دیگران فقر آن ها را بفهمند. اگر احتیاجی هم داشته باشند به کسی اظهار نمی کنند.

بر فقرشان صبر می کنند تا خدا برایشان فرج بفرستد. البته در این جا حاشیه هایی جزئی وجود دارد. زمانی است که انسان از شدت گرسنگی مشرف به مرگ، می شود، در این جا وظیفه شرعی اش است که حتی از محرمات هم شده استفاده کند تا زنده بماند.وجوب اکل میته برای خوف از مرگ را بعضی فتوا داده اند و جوازش قطعی، مسلم و اجماعی است. اگر حیات انسان در گرو این باشد که از چیز حرامی بخورد، در غیر این صورت از گرسنگی می میرد، حتما باید همان چیز حرام را بخورد. بنابراین این روایت برای چنین مقامی نیست.اگر یک وقت زنده ماندن وظیفه شرعی شود و راه و چاره ای دیگر نباشد جز خوردن حرام یا درخواست از دیگری، طبعا درخواست از دیگری مقدم است بر حرام خواری.



از دیگر ویژگی های اجتماعی شیعه این است که: إن رأی مومنا أکرمه و إن رأی فاسقا هجره؛ ما در انتخاب دوست و رفیق و احترام یا بی احترامی به اشخاص معیارهایی داریم. معمولا عموم مردم به ثروت مندان احترام می گذارند. ولی به فقرا احترام نمی گذارند. یا به کسانی که مقام و پستی دارند احترام می گذارند، ولی کسی را که پست و مقام ندارد اعتنایی نمی کنند. اما شیعیان ملاک احترام و بی احترامی شان ایمان و فسق است.شیعه اگر مؤمن با ایمان را ببیند؛ چه ثروت مند باشد، چه فقیر، مقام و مسئولیتی داشته باشد، یا انسان گمنامی باشد، به او احترام می گذارد. لباس مندرس و موهای ژولیده افراد ملاک نیست، بلکه ایمان است که ملاک است. بنابراین شیعیان ما این گونه اند که: إن رأی مومنا أکرمه؛ ملاک احترام به کسی را فقط ایمان می دانند نه پول ومقام اجتماعی. و إن رأی فاسقا هجره؛ اما وقتی با فاسقی مواجه می شوند از او کناره گیری می کنند، بی اعتنایی می کنند.

هولاء و الله یا نوف شیعتی؛ به خدا قسم این ها شیعه من هستند.

حضرت علی (ع) هم چنین اضافه می کند: شرورهم مأمونة و قلوبهم محزونة؛ مردم از شر این ها در امان هستند و دل هایشان محزون است. پیشتر بیان شد که این حزن، حزن برای آخرت است و به دلیل عقب ماندن از سیر معنوی است و آن هم در قلب است و ظهوری در ظاهر ندارد. درواقع شیعیان دلشان محزون است از این که چرا به مقامات عالیه نرسیده اند و از اولیای خدا عقب مانده؛ اند.

حوائجهم خفیفة و أنفسهم عفیفة؛ نیازشان خیلی محدود است. با یک لقمه نان و یک لباس ساده؛ می توانند حاجتشان را برطرف کنند. این طور نیست که باید با تشریفات ویژه ای زندگی شان اداره شود.

و أنفسهم عفیفة؛ شیعیان عزت نفس دارند و عفیف هستند.

اختلف بهم الأبدان و لم تختلف قلوبهم؛ ممکن است بین شیعیان فاصله بیفتد، به خصوص آن زمانی که تعداد آنان کم بوده و در ضعف زندگی می کردند؛ ولی دل هایشان هیچ وقت از هم جدا نیست.

قال: قلت یا أمیر المومنین جعلنی الله فداک أین أطلب هؤلاء؟ آنگاه که امیرمؤمنان این اوصاف را برشمرد، گفتم قربانت بروم این گونه آدم ها را کجا پیدا کنم؟ قال لی فی أطراف الأرض؛ حضرت فرمود: گوشه وکنار پیدا می شوند.

به قول خودمان جوینده یابنده است. بگرد پیدا می کنی. سپس برای این که او را دلداری دهد فرمود: یا نوف یجیء النبی (ص) یوم القیامة آخذا بحجزة ربه جلت أسماوه؛ پیغمبر اکرم (ص) روز قیامت دست به دامن خداست.



این تعبیر دست به دامن بودن، تعبیر شایعی است، یعنی فقط نظرش به خدا است و از او رحمت می خواهد و او متصل به خداست.

و أنا آخذ بحجزته؛ من که علی هستم، دامن پیغمبر (ص) را می گیرم، و أهل بیتی آخذون بحجزتی؛ اهل بیت من، فرزندان و بستگان من دست به دامن من می شوند، و شیعتنا آخذون بحجزتنا؛ و شیعیان ما هم دامان اهل بیت (ع) را می گیرند.

پس شیعیان دامان اهل بیت (ع) و ائمه (ع) را، ائمه دامن من را می گیرند و من دامن پیغمبر (ص) را می گیرم و یک سلسله تشکیل می شود. فإلی أین؟ وقتی این ها به هم متصل شدند و دامن یکدیگر را گرفتند، و مرتبط شدند به خدا، آن وقت به کجا می روند؟ إلی الجنة و رب الکعبة؛ سه مرتبه فرمود به خدا قسم به سوی بهشت می رویم. اگر شیعه شدید و دامن اهل بیت (ع) را گرفتید این نتیجه اش است.

خواندن این احادیث باعث می شود که ما مقداری با فضای فکری و ذهنی ائمه اطهار و اهل بیت (ع) و شیعیان واقعی آشنا شویم. ببینیم برای آن ها چه چیزهایی ارزش بوده است. ائمه اطهار از شیعیانشان چه توقعی دارند؟ آیا آن بزرگواران توقع دارند که شیعیان پول جمع کنند، پست و مقام پیدا کنند، در بین جامعه شهرت پیدا کنند و اسم و رسم داشته باشند و عکسشان را به در و دیوار بزنند؟ یا خواسته های دیگری از ما دارند؟ احادیثی که نقل شد جملگی گویای توقعات و خواسته های اهل بیت (ع) از شیعیان بود.

۱- بحارالانوار، ج ۶۵، ص ۱۹۱، باب «صفات الشیعة و أصنافهم».

۲- بقره / ۲۷۳.
گفتگو با هوش مصنوعی

💬 سلام! می‌خوای درباره‌ی «تبیین اخلاق اجتماعی شیعه در روایتی از امام علی(ع)» بیشتر بدونی؟ من اینجام که راهنماییت کنم.