خاکریز ابداع ایرانی ها بود / ماجرای تشکیل سپاه بدر / شهید باقری استراتژی جنگ را تغییر داد / نحوه تشکیل یگان زرهی در سپاه



سردار جعفری در برنامه «پلاک»:

باشگاه خبرنگاران جوانحوزه دفاعی امنیتیگروه سیاسی،به مناسبت هفته دفاع مقدس قسمت چهارم برنامه گفت وگو محور «پلاک» با حضور سردار سرتیپ پاسدار فتح الله جعفری از فرماندهان ارشد دوران دفاع مقدس و بنیان گذار یگان زرهی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در سایت باشگاه خبرنگاران جوان منتشر شد.

برنامه «پلاک» یک گفت وگوی رو در روست که قرار است به روایت عملیات های مهم دوران دفاع مقدس و نکته های ناگفته آن دوران با حضور یک مهمان شاخص بپردازد.

این برنامه که در باشگاه خبرنگاران جوان تولید می شود، در هفته دفاع مقدس روی سایت این مجموعه قرار می گیرد؛ بنابراین مخاطبان می توانند با مراجعه به صفحه اول سایت باشگاه خبرنگاران جوان به نشانی www.yjc.ir به تماشای آن بنشینند.

در ادامه متن کامل این گفت وگو را می خوانید:

باشگاه خبرنگاران جوان: چه سالی و چرا وارد سپاه شدید؟ در هنگام ورود به سپاه چند سال داشتید؟

جعفری : سپاه از اردیبهشت ماه ۵۸ اعلام موجودیت کرد که ابتدا سپاه تهران تشکیل و به مرور هم ساختار سپاه در سایر شهرهای کشور شکل گرفت. ما در مردادماه همان سال متوجه شدیم که سپاه قم در حال شکل گرفتن است به همین دلیل به قم رفتیم تا هم زیارت کرده و دوستان خود را ملاقات کنیم و هم جذب سپاه قم شویم.

من در موقع ورود به سپاه ۲۰ساله بودم. پس از اینکه طرح درخواست عضویت در سپاه قم، وارد مراحل پذیرش شدیم که طی این مراحل پذیرش نزدیک به دوماه طول کشید.

یک ماه بعد و در شهریور همان سال به ما اعلام کردند که در سپاه پذیرفته شدید. لازم به ذکر است که مجموعا ۲۷ نفر در سپاه پذیرفته شده بودند و به همه ما اعلام کرده بودند که در یک محلی در خیابان آذر قم منتظر بودیم تا با اتوبوس به تهران منتقل شویم. هنگامی که سوار اتوبوش شدیم؛ نفر کنار دستی من، فردی به نام مهدی زین الدین بود که باب صحبت را با او باز کردم. حین صحبت با او متوجه شدم که پدرش در قم کتابخانه دارد.

هنگامی که به تهران رسیدیم، به محلی در لویزان تهران رفتیم که امروز محل استقرار سپاه تهران است، رفته و دوره فشرده ای را گذراندیم. پس از پایان دوره که به سمت قم حرکت کرده بودیم، از رادیو شنیدیم که سپاه قم اعلام موجودیت کرد. پس از اینکه وارد سپاه قم شدیم، آموزش نیرو ها آغاز شده بود که مسئول گروه برای آسان تر شدن این روند، افراد را به سه گروه ۹ نفره یعنی در مجموع ۲۷ تقسیم کرد و برای هر یک از گروه ها یک نفر مسئول تعیین شد که من مسئول یکی از گروه ها بودم.

در مجموع، افراد بسیار شایسته ای وارد سپاه قم شده بودند که یکی از آنها شهید زین الدین نام داشت. شهید زین الدین پس از تقسیم شدن مسدول بخش پذیرش شد و من هم به بخش عملیات سپاه قم رفتم.

باشگاه خبرنگاران جوان: کدام افراد سرشناس دیگری در اتوبوس حضور داشتند؟

جعفری: نه بیشتزشان شهید شده اند زمان جنگ.

باشگاه خبرنگاران جوان: از سه نفر مسئول گروه کسی زنده نماند؟

جعفری: نه هیچ کدام از آنها به غیر از من در قید حیات نیستند.

باشگاه خبرنگاران جوان: نحوه تشکیل سپاه محافظت از بیت امام چگونه بود؟

جعفری: پس از مدتی که وارد سپاه شده بودم، به بیت امام (ره) رفته و سپاه بیت امام را تشکیل دادم، چون بیت امام توسط کمیته کنترل می شد و سپاه نداشت.

باشگاه خبرنگاران جوان: ۳۱ شهریورماه سال ۵۹ بود که شما در کردستان تشریف داشتید و جنگ شروع شد و شما محاصره می شوید، لطفا درباره نحوه این کار توضیح بفرمایید.

جعفری: اواخر اردیبهشت ماه سال ۵۹ با درخواست خودم می خواستم از بیت امام به کردستان بروم. البته علت این کار هم این بود که ما روزی در بیت امام نشسته بودیم که آقای جعفر جبروتی فرمانده سپاه تهران آمد در بیت امام و خبر سقوط بانه را اعلام کرد. چون من از موقعیت این شهر و اهمیت آن آگاه بودم، رفتم یک صحبت مختصری با حاج احمد آقا انجام دادم. من به حاج احمد آقا گفتم که من قصد دارم بیت امام را ترک کنم و برای ماموریت برم کردستان. البته در همین موقع امام از دربند به جماران نق مکان کردند و من هم فرصت را غنیمت شمردم و مسئولیت جماران را بر عهده نگرفتم.

،حاج احمدآقا به من گفتند که این مسئله را به سپاه اطلاع بده که من با سپاه هماهنگ کردم که یک نفر دیگری را جایگزین من کنند و مسئولیت سپاه بیت را بر عهده بگیرد.

بعد از این ماجرا ما از تهران به قم رفتیم. در آن زمان ترکیب نیروهای سپاه قم بیشتر از نیروهای بیت امام تشکیل شده بود که یا از حفاظت شخصیت ها بودند و یا درکردستان حضور داشتند. من با فرمانده سپاه وقت قم صحبت کردم و پس از آن به سپاه استان مرکزی رفتم و آنچه که نیرو در سپاه بود بجز نگهبان دم در و شورا همه را برداشتیم و رفتیم کردستان. ما مدتی در کردستان و مدتی هم در کرمانشاه، بانه و دیوان دره بودیم.

باشگاه خبرنگاران جوان: حضور شما در کردستان بخاطر فعالیت تجزیه طلب ها بود؟

جعفری: وقتی به کردستان رسیدم، دیدم که آقای رحیم صفوی، شهید بروجردی، شهید برونسی و شهید ناصر کاظمی حضور داشتند. پس از آن هم مدتی به بانه و سقز رفته و در آخر هم به سمت سردشت حرکت کردیم که در آنجا به ما گفتند شما معاون عملیات سپاه سردشت هستید و به این شهر رفته و امنیت آن را برقرار می کنید. ۷۰ کیلومتر بین سردشت و بانه است که ما در آن زمان، این مسافت را در مدت یک ماه رفتیم. در مسیر خود هم به کمین برخورد کردیم و درگیر شدیم. من مسئولیت نیرو های سپاه را برعهده داشتم و شهید صیاد شیرازی مسئولیت نیرو های ارتش را بر عهده داشتند که شامل یک گردان از هوابرد، یک گروهان از نوهد و یک گروهان از لشگر ۲۱ حمزه بود،حرکت کردیم و رفتیم. اما در منطقه دارساوین به کمین و محاصره برخورد کردیم که بر اثر آن زمینگیر شدیم و چهل روز در محاصره بودیم طول کشید.

باشگاه خبرنگاران جوان: بعد چه طور شد که توانستید محاصره را بشکنید؟

جعفری: خیلی بحث شد که نیرو های دیگری هم به کمک ما بیایند و عملیات کنیم. هنگامی که ما در آنجا بودیم، هواپیما های عراقی آمدند و سردشت را بمباران کردند و رفتند و برامون سوال بود که چرا سردشت بمباران شد. وقتی که ظهر شد و اخبار را گوش کردیم متوجه شدیم جنگ شروع شده بود. البته برای ما عادی بود که جنگ شروع شده، چون ما در محاصره و میدان های مختلف توپ و خمپاره و این شرایط بودیم و مرتبا هرروز ضد انقلاب به سمت ما شلیک می کردند چون آنها ضد انقلابی بودند که مدام از سوی ارتش عرق پشتیبانی می شد.

ما تا اوایل آبان ماه آنجا بودیم و پس از اینکه سردشت شهر را در دست گرفتیم، از آنجا به خوزستان رفتیم.

باشگاه خبرنگاران جوان: سردار لطفا از شهید حسن باقری برای ما توضیح دهید.

جعفری: خب ایشان جزو فرماندهان عالی رتبه جنگ بود. من تا رسیدم جبهه می خواستم مسئولیت قبول نکنم تا برای حضور در عملیات ها آزادی عمل بیشتری داشته باشم.

اما با این وجود در شناسایی ها می رفتم و شرکت می کردم و حتی در گلف، آبادان، سوسنگرد و شهرهای مختلف حضور پبدا می کردم چون بیشتر جزو عناصر شناسایی بودم. در آن زمان شهید باقری به عنوان فرمانده اطلاعات عملیات جنگ، داوود کریمی مسئول عملیات جنگ، علی شمخانی مسئول سپاه خوزستان و سیدمحمد حجازی مسئول اعزام نیرو فعالیت می کردند و آوازه آنها به عنوان نفرات موثر در خوزستان پیچیده بود.

ما هم به تدریج با این افراد آشنا شدیم. حسن باقری یک شخصیت خیلی جالبی برای ما بود که نمی شود در یک جمله توصیفش کرد، ولی مهم ترین اقدامی که توانست در آغاز جنگ انجام دهد این بود که توانست ارتش عراق را کاملا شناسایی کرد که شامل چند لشگر پیاده و مکانیزه است. شناخت ایشان از دشمن یک شناخت عمیق بود، یعنی یگان ها و فرماندهان دشمن تا رده گروهان و رسته می شناخت. البته از نوع و روش جنگ آنها نیز شناخت داشت. او حتی روحیات و خصوصیات فرماندهان ارتش عراق را کشف کرده بود.

باشگاه خبرنگاران جوان: اطلاعات و عملیات را شهید باقری پایه گذاری کرد؟

جعفری: بله، بنیان گذار اطلاعات و عملیات جنگ بودند بعد هم پایه گذار سازمان رزم جنگ شد و بسیاری را شناخت و به آنها مسئولیت داد.

باشگاه خبرنگاران جوان: شما پایه گذار بگان زرهی سپاه بودید؟

جعفری: بله ایشان این یگان را تایید و سازمان مربوط به آن را تصویب کرد. یعنی در واقع ایشان این یگان را راه اندازی کرد اما مدیرتش با من بود.شهید باقری بنیان گذار زرهی و توپخانه در سپاه بود و تشکیل سازمان رزم عمدتا بر عهده ایشان بود.

باشگاه خبرنگاران جوان: اطلاعات و عملیات چرا تا این میزان مهم است؟

جعفری: بدون شناخت دشمن نمی توان عملیات انجام داد. شاید ما در ابتدای جنگ به خاطر نوع عملیات هایی که داشتیم و اینکه بسیاری از آنها موفقیت های زیادی کسب نکرد، بخاطر این بود که شناخت دقیق از دشمن در فرماندهان وجود نداشت. به همین دلیل، در اطلاعات و عملیات از نیرو ها و عناصر سطح بالا استفاده می شد و شبانه می رفتند، مواضع دشمن را شناسایی می کردند و برمی گشتند، عملا اطلاعات را خود ایشان کشف می کرد و یک چیز هایی خاص خود ایشان بود.

باشگاه خبرنگاران جوان: این مطلب صحیح است که دشمن از استراتژی جنگ ما با خبر بود اما شهید حسن باقری با طراحی های خاص و ابداعات خود ذهنیت دشمن را به هم ریخت؟

جعفری: مهم ترین اقدامی که حاج حسن انجام داد تغییر استراتژی جنگ بود.

مسئله اول این بود که ما در مقابل عراق با روش های آنها می جنگیدیم (جنگ کلاسیک) که با این روش چندان موفقیتی برای ما به دست نیامد. اما شهید حسن باقری یک نظریه جدیدی برای ادامه جنگ مطرح کرد و آن هم جنگیدن در شب به جای روز بود.

حاج حسن می گفت نقطه قوت اصلی ارتش عراق نیروی زرهی اش بود. این نیروی زرهی در شب کارآمد نبود، ولی در روز کارآمدی داشت. بنابراین تغییر استراتژی جنگ مطرح شد و آن هم این بود؛ جنگ شبانه.

برای هر عملیاتی باید یک ساعت یا نیم ساعت قبل از آغاز عملیات، عملیات آتش بر روی مواضع دشمن انجام شود یعنی باید توپخانه ها و خمپاره ها یک آتش شدیدی را روانه صحنه نبرد کنند که سنگر ها، توپخانه ها و زرهی دشمن را از کار بیندازند.

موضوع دومی که آقای باقری مطرح کرد عملیات غافلگیرکننده بود؛ که ما غافلگیرانه با دشمن می جنگیم. حالا این غافلگیرانه روش داشت، یک جمله بسیار مهمی مطرح کرد که ما باید این را سرلوحه دفاع خودمان قرار بدهیم؛ اصلا جنگ چیز خوبی نیست، اما دفاع خیلی خوبه، ما دفاع کردیم؛ ما در مقابل یک تجاوز سنگین از ارتش عراق دفاع کردیم.

حسن باقری درباره سخنی دارد که حتی صدای آن هم موجود است و می توانید به آن استناد کنید، او در این نظریه گفت هدف ما از مقابله با ارتش بعث عراق کشتار و انهدام نیرو های عراقی نیست. ما قصد داریم با اجرای عملیات ها، نیرو های عراقی رو دور بزنیم تا هم اسیر بگیریم و هم تجهیزات را سالم به دست بیاوریم تا اطراف صدام را از نیرو ها خالی کنیم برای آینده انقلاب اسلامی عراق.

باشگاه خبرنگاران جوان: خب این همان موضوعی است که اسیر می گرفتند و باعث ایجاد سپاه بدر و این ها شد.

جعفری: اصلا یک پیش بینی و اقدام این چنینی بسیار مهم بود. این مطلب بین سربازان و نیرو های عراقی پخش شد و ما در زمان جنگ برهه ای را داشتیم که ۴۰۰ نفر پناهنده می شدند و یا یک گردان به یک باره می آمد و پناهنده می شد، اما چون ارتش بعث مزایا و حقوق خانواده پناهندگان را قطع می کردند و خانواده آنها را تحت فشار قرار می دادند. آقای حسن باقری گفت که ما این ها رو اسیر اعلام کنیم و نگوییم که این ها پناهنده هستند، چون هر کسی که پناهنده می شد این مشکل برای او رخ می داد.

بیش از ۲۰۰ نفر عراقی در زمان جنگ به من در زرهی سپاه کمک می کردند حتی در عملیات آمدند و جانباز هم شدند؛ این نوع برخورد و دفاع ما نسبت به ارتش بعث عراق تبدیل شد به یک بعد انسانی در جنگ که نتیجه آن تشکیل سپاه بدر بود.

باشگاه خبرنگاران جوان: آیا می توانیم این مطلب را مطرح کنیم که بازویی مثل حزب الله لبنان ثمره آینده نگری شهید مصطفی چمران بوده است؟

جعفری: حزب الله ثمره تفکر مقابله با دشمنی بوده که حسن باقری آن را ایجاد کرده بود.

باشگاه خبرنگاران جوان: می توانیم بگوییم که حزب الله لبنان ثمره آینده نگری افرادی مثل شهید مصطفی چمران بوده و حالا هم آن چه که ما در عراق مشاهده می کنیم که نیرو های وفادار به ایران هستند همان ثمره آینده نگری است که امثال حسن باقری داشتند یا اتفاقاتی که در عراق به نفع ایران در حال رقم خوردن اثر همین آینده نگری است؟

جعفری: بله شما اثر همان تفکر را ببینید؛ جنبش امل تشکیل شد حزب الله حاصل و نتیجه همین تفکر است.

باشگاه خبرنگاران جوان: نوع نگاهی که حسن باقری داشت و آن را بسط می داد بین تمام کسانی که در جنگ بودند و موثر بودند و باعث می شود که حالا معادلات عوض شده است؟

جعفری: بله این ها برنامه ریزی می شد برای مثال به شما عرض میکنم می گم. آیت الله اشراقی داماد امام در مهرماه آمدند در گلف پیش داود کریمی و حسن باقری. حسن باقری به او گفته بود که شما بروید محضر حضرت امام و از ایشان سوال بپرسید که ما با اجساد عراقی ها چه کار کنیم؟ چون آیین نامه هایی که در ارتش، قبل از جمهوری اسلامی وحود داشت و ترجمه شده بود آیین نامه های آمریکایی بود من خودم برخورد داشتم در کردستان؛ چطور برخورد داشتم در مورد اجساد به این شکل که آمریکایی ها می گفتند هر جا که جسد افتاد همان جا خاکش کنید وهمین ترجمه شده بود.

اصلا یا اینکه می گفتند وقتی کسی در صحنه نبرد شهید می شود، شما همین پلاکش را بنویسید و نیازی به حمل جسد نیست و ما هم با این مسئله در کردستان مواجه شدیم و من از افسر جوان پرسیدم که چرا باید این کار رو انجام بدیم؟ گفت که چون آیین نامه این طور نوشته شده است. گفتم آیین نامه اسلامی گفته که ما باید جسد را به خانواده اش تحویل بدهیم.

شهید را نمی شد در منطقه باقی بگذاریم؛ یک چنین تفکری وجود داشت. در مورد عراقی ها از امام سوال شد یعنی سوال آقای باقری توسط آقای اشراقی شد و ایشان رفتند و بعدا یک آیین نامه ای آوردند که چکار کنید. اولین نظر امام این بود که اگر می توانید اجساد را تحویل بدهید، اجساد را تحویل بدهید که این مسئله اصلا برای عراقی ها مهم نبود و فقط برای ما مهم بود. بعد اگر نشد ایشان سوال کرده بودند که، چون این افراد مسلمان هستند ما این ها رو غسل بدهیم و کفن کنیم و بعد خاکسپاری کنیم یا که نه ما گودال رو بکنیم و این ها رو خاک کنیم.

امام فرموده بودند که اگر فرصت داشتید این کار را انجام دهید یعنی جسد سرباز دشمن را غسل بدید کفن کنید و به خاک بسپارید و این آیین نامه هنوز موجود است و این آیین نامه برای مهر سال ۵۹ است. امام حساب این کار را کرده بود بعد آیین نامه دیگری خواستند که آقا با اسرا چطور برخورد شود و لطفا شما درباره دستور و فقه اسلام را برای ما یک نامه دهید.

سلیقه ای کسی با این مسئله برخورد نکند چون در اسلام کشتن اسیر حرام است؛ در حالی که عراقی ها خیلی راحت این کار را می کردند، ولی ما نمی توانستیم اسیر را باید می بردیم عراق هیچ کس هم حاضر نبود اسیر را بکشد حتی وقتی یک وضعیت بحرانی پیش می آمد هیچ یک از رزمنده ها حاضر نبودند تیر بزنند ما حتی از عراقی ها سند رسما امضا شده از رئیس ستاد تیپ ۲۶ عراق داریم که احتمالا این دستور در تمام ارتش عراق پخش شده است.

ما در عملیات طریق القدس تیپ ۲۶ عراق و سنگر فرماندهی آن را گرفتیم و کل تیپ در اختیار ما قرار گرفت و فقط فرمانده با ۴ نفر فرار کرد. هنگامی که در آن سنگر مستقر شدیم، مشاهده کردیم رئیس ستاد تیپ ۲۶ عراق خطاب عمر نجم سرهنگی بود و به طور رسما و طی نامه رسمی ابلاغ کرده که با سربازان ایرانی در صحنه جنگ مثل جنایت کاران جنگی برخورد کنید و آنها را در همان صحنه از بین ببرید؛ سندش هم وجود دارد.

نکته جالب این است که همین آدم در عملیات فتح المبین اسیر شد و او را نزد بخش اطلاعات و آقای حسن باقری آوردند و ایشان هم این نامه را گذاشت جلوی فرمانده عراقی و او هم از مشاهده نامه خود تعجب کرده بود.

باشگاه خبرنگاران جوان: با او به چه شکل برخورد شد؟

جعفری: ما انسانی برخورد می کنیم، به عنوان یک افسر به عنوان یک فرمانده احترام می گذاریم. البته آن شخص بعدا با ما همکاری کرد.

باشگاه خبرنگاران جوان: تا دی ۵۹ کمی بحث مقاومت متزلزل شده بود، دلیلش چه بود؟

جعفری: ما اعتقادی به مقاومت نداریم؟!، مقاومتی ما نداشتیم، اگر مقاومت داشتیم که قصرشیرین سقوط نمی کرد، عراق تا اسلام آباد نمی آمد، تا سرپل ذهاب نمی آمد، سومار، موسیان، مهران و خرمشهر را اشغال نمی کرد مقاومتی ما نداشتیم. به همین خاطر هم عراق ۳۱ شهریور ایران را بمباران کرد و نیرو های پیاده عراق اول مهر حرکت کردند و ۶ مهر پل نادری دروازه های غربی شوش و دروازه های اهواز رسیدند، این چه مقاومتی بود.

باشگاه خبرنگاران جوان: این طرح استراتژیکی که ایران داد؟

جعفری: آخرین جمله اش هم این بود: حضور نیرو های مردمی در صحنه جنگ یعنی ما تمام استعداد یکه داشتیم علی رغم اینکه ارتش واقعا دنبال این بود که بجنگید یعنی افسر هایی با ایمان در نیروی دریایی، هوایی، زمینی و توپخانه ارتش ما بودند که این ها انسان های متدین بودند و همه اراده بر جنگ داشتند، ولی عراق از نظر استعداد و توانایی به ما برتری داشت یعنی هم از نظر استعداد نیرویی و هم تجهیزات بنابراین بایستی این نقص را برطرف میکردیم بنابراین حضور نیرو ها مردمی در صحنه جنگ باعث برطرف شدن این نقص شد.

شما حساب کنید مثلا ابتدای جنگ تعداد کل گردان هایی که سپاه میتوانست سازماندهی کند ۱۰ گردان هم نمی شد که کادر سپاه بودند دیگه، ولی آرام آرام این استعداد و سازماندهی در کار ها به نحوی پیش رفت که ما به ۵۰۰ گردان هم رسیدیم از نیرو های مردمی.

باشگاه خبرنگاران جوان: از جلسه ۲۳/دی/۵۹ می گویید؟

جعفری: بعد از شکست هویزه جلسه ای در گلف با حضور فرماندهان عالی رتبه سپاه یعنی شورای عالی سپاه، فرماندهان محور ها و منطقه عملیاتی تشکیل شد که در آن جلسه مقام معظم رهبری دعوت شدند و در آن جلسه بود که آقای حسن باقری تغییر استراتژی جنگ را مطرح کردند که ما روش جنگ را کلا عوض کردیم و این مسائلی که گفتم مربوط به آغاز این جلسه بود، ۲۳ دی ماه بود این جلسه که تغییر جنگ و تغییر استراتژی جنگ و حضور نیرو های مردمی از اینجا شروع شد و قرار شد به جای عملیات های گسترده از محدود ها شروع کنیم.

باشگاه خبرنگاران جوان: یگان زره ای سپاه دقیقا چه زمان و با چه ادواتی ایجاد شد؟

جعفری: بعد از عملیات ثامن الائمه و شکست لشگر ۳ عراق که تجهیزاتش را گذاشت و رفت تشکیل شد.

باشگاه خبرنگاران جوان: با مهندسی معکوس کارش را شروع کرد؟

جعفری: خیر ما از غنایم استفاده کردیم.

منتهی اول کار ما تانک و نفربر را که غنیمت گرفتیم، سازماندهی می کردیم و در عملیات ها از آن استفاده می کردیم، هدف ما تشکیل یگان زرهی نبود بلکه، هدف استفاده از تشکیلات دشمن در عملیات ها بود. ولی به مرور ساختار مربوط به آن تشکیل شده و گسترش پیداکرد.

باشگاه خبرنگاران جوان: چه زمانی تشکیل شد؟

جعفری: اولین یگان زرهی ما ۱۵ مهر ۱۳۶۰ رسما تشکیل شد.

باشگاه خبرنگاران جوان: این درست است که خاکریز ابداع ایرانی ها بود؟

جعفری: بله خاکریز ابداع ما بود بعد عراق هم از ما یاد گرفت.

باشگاه خبرنگاران جوان: یعنی قبل از اینکه ایران خاکریز بزند، هیچ جای دیگر ساخته نشده بود؟

جعفری: حالا درباره دنیا من اطلاع ندارم. ولی در جنگ که آغازگرش صدام بود، آنها بسیار مغرور بودند که تانک ها را داخل دشت بدون موضع رها می کردند. دو یا سه عملیات شناسایی که شبانه از معبر خودمان عبور کردیم و به مواضع عراقی ها رسیدیم، مشاهده کردیم که در هر ۱۰۰ متر ۵۰ متر از آن را تانک نگه داشته بودند و افرادش هم داخل تانک یا زیر تانک بودند و ما از بین تانک ها عبور می کردیم یعنی آنها هیچ مانعی برای شناسایی نداشتند. اما بعدا و با راه افتادن توپخانه ما، آنها مواضع نعل اسبی می گرفتند.

ولی نیرو های که می رفتند برای شناسایی موضع های عراق، وقتی این ها برمی گشتند میومدند برخورد می کردند با افراد خودمان که آقای باقری جایی گفت که ما خاکریز و موضع ایجاد می کنیم که نیرو ها از این موضع برای شناسایی حرکت کرده و از همین موضع هم بازگردند، شروع اینجوری شد. اما اولین خاکریز در آبادان زده شد که ابداع آقای خود باقری بود .این خاکریز را آقای مرتضی قربانی زدند.

عراقی ها خاکریز زدن را از ما یاد گرفتند بعد ما خاکریز را دو جداره کردیم و عراقی ها هم همین کار را تکرار کردند. آنها پس از این شروع به ایجاد میدان مین کردند که ما میدان مین ایجاد نکردیم. البته عراقی ها میدان مین، سیم خاردار و استحکامات و … را بعد از این کارها انجام دادند که مواضع آنها خیلی وسیع شد.

باشگاه خبرنگاران جوان: بعد از فتح خرمشهر شما در یک جلسه ای با فرماندهان عالی رتبه حضور داشتید که درباره طرح صلح پیشنهادی صدام بود؟

جعفری: بله ما را به تهران دعوت کردند و مشاهده کردیم که رئیس کنفرانس اسلامی آمده و سوال صدام را مطرح کرد و بعد هم روز ۱۵ خرداد در این باره جلسه ای تشکیل دادند. صدام هم در یکی از سخنرانی که اطلاعات آن بعدا به دست ما رسید، گفته بود که ما تا آخر خرداد به ایرانی ها مهلت پذیرش صلح را می دهیم. در این میان هم مطالبی مطرح شد بله این ها از ۲۲ خرداد آتش بس اعلام می کردند و هیچ تیری نمی زدند، ولی در حقیقت داشتند مواضعشان را ایجاد می کردند. ۳۰ خردادماه دیگه شروع کردندبه آتش باری علیه ما، یعنی ۳۰ خردادماه آنها خمپاره های خود را به سوی ما پرتاب می کردند که این جریان ۱۴ روز طول کشید.

ما می رفتیم به خاکریز دیدیم عراقی ها هیچی نمی زدند نه تیری نه تفنگی نه گلوله ای نه خمپاره ای. آنها بعد از زمانی که خود تعیین کرده بودند، دوباره شروع کردند. البته متوجه شدیم که آنها برای خود مواضع جدید با آسیب پذیری کمتر و مستحکم تر ایجاد کردند که مقابل حمله ما آسیب پذیر نباشد.

یعنی بحث صلح برای این مطرح شد که بیشتر خود را تجهیز و مواضع دفاعی خود را هم مستحکم تر کنند.

بله. خود را محکم تر و تجهیز کنند، خاکریز ها رو صاف و به شکل مثلثی درست کنند، کانال کشی کرده و آب بندازند. این نشان دهنده این مسئله بود که این صلح، فریبی بود برای اینکه ما کاری با آنها نداشته باشیم و عملیاتی بر علیه آنها انجام ندهیم که آنها بتوانند مواضع جدید ایجاد کنند، در واقع اصلا صلحی وجود نداشت و تنها یک آتش بس موقتی بود.

باشگاه خبرنگاران جوان: بعد از عملیات بیت المقدس موفقیت ترین عملیاتی که ما در جنگ داشتیم از نظر شما؟

جعفری: بعد از بیت المقدس، خب ببینید عملیات محرم موفق بود، ولی موفق ترین ها والفجر ۸ بود و فاو و کربلای ۵ بود.

باشگاه خبرنگاران جوان: درباره فاو بیشتر برای ما توضیح می دهید؟

جعفری: عملیات فاو خیلی مفصل بود. ۷۵ روز جنگ در فاو، عبور از اروند با سه هزار غواص، بمباران های شیمیایی وسیع، ۸۰ تا از هواپیما های دشمن افتاده است. شناسایی های قبل از عملیات، جاده کشی ها و شناسایی که از سال ۶۱ شروع شده بود.

باشگاه خبرنگاران جوان: چرا برای ما اینقدر اهمیت داشت و برای عراق اینقدر هزینه؟

جعفری: برای اینکه با تصرف فاو، ما دست عراق را از خلیج فارس قطع کردیم. به همین دلیل فاو یک نقطه بسیار مهمی برای صدام بود.

باشگاه خبرنگاران جوان: پس چرا فاو را از دست دادیم؟

جعفری: خب بعد از عملیات فاو، صدام مثل اینکه یهو از خواب بیدار بشود و چنین وضعیتی برایش پیش آمد، اومد به سرعت لشکر گاردشو راه اندازی کرد، اصلا صدام در فاو با لشکر گارد به ما حمله کرد و ۳۰ تا تیر تانک هم زده شد و ما تو حمله اون گرفتیم ازش و اینجوری شد؛ ولی بعد از عملیات فاو صدام لشکر گارد رو کشید بیرون و مطمئن ترین کادرهاشو کشید تو گارد و لشکر گارد رو کرد سپاه گارد. ابتدا ۵ تا تیپ رو کرد ۵ تا لشکر و خودشو آماده کرد برای بازپس گیری مناطق اشغالی، یعنی امکانات و تانک های تی ۷۰ رو از روس ها و چک ها خریداری کرد تا حالا نداشت، توپخانه هایی از اتریش خریداری کرد و تجهیزاتی کرد و اصلا این ها یک تیپ غواص تشکیل دادند که به آن ها می گفتند تیم قورباغه ای ها، یک تیپ //// تربیت کرد و همه این ها وفادار به صدام بودند.

یگان هایی به نام /// درست کرد، عین بسیجی ما بجنگند که خیلی هزینه کرد برای اینکارها، اینکه ارتش عراق در پایان جنگ به کجا رسید خودش داستان های خیلی مفصلی داره.

من یک خاطره ای از چند رزمنده شنیدم اینکه همان زمان که فاو دست ما بودش بخش عمده ای از رزمنده های ما اعزام شدند به مشهد برای زیارت و فاو خالی شد و صدام راحت تر تونست فاو رو به دست بیاره.

خب بله، ما تصور اینکه ارتش عراق دوباره حمله کند در ذهنمان نبود، یگان های ما عمدتا برای عملیات های تهاجمی ساخته شده بودند، ما هیچوقت، خود عراق سازماندهی کرده بود برای دفاع و عمدتا ما روحیه تهاجمی در نیروهامون وجود داشت، یعنی اگر مثلا یک نفر قبل از فتح فاو می گفت که آقا عراق می کند، می گفتیم عراق توانایی این کار را ندارد، چون در تصورمان نبود.

باشگاه خبرنگاران جوان: شما هم جزء زائران مشهد بودین؟

جعفری: نه من نبودم، من اصلا خبری از زائران مشهد ندارم.

باشگاه خبرنگاران جوان: یه سری از رزمنده ها به مشهد فرستاده شدند که اون بخشی از تصمیم سازان و تصمیم گیران در کشور ما که می خواستند که جنگ و صلح اتفاق بیفته و قطع نامه پذیرفته بشه از اینجا بیان. یک تحلیلی وجود دارد و اینکه اون قضیه فرستادن رزمنده ها به مشهد به فاو که بخاطر این شد که ما فاو رو از دست بدهیم بخاطر این بود که اون بخشی از جامعه که می خواستند ما قطع نامه رو قبول کنیم می خواستند زمینه قبول کردن قطع نامه رو فراهم کنند. نظر شما چیست؟

جعفری: نه من فکر نمی کنم این حرف ها درست باشد. نه هیچکس نمی خواست چنین اتفاقی بیفتد، ببینید ما در یک سمیناری در کرمانشاه دعوت شدیم همه که روشن بود منطقه حلبچه بود دیگه بعد از حلبچه ما یک سمیناری در کرمانشاه داشتیم که همه فرماندهان در سمینار کرمانشاه تجمع کنند، در سمینار شرکت کنند که خبر آمد فاو سقوط کرده و ما همه به سرعت به جنوب رفتیم.

به سرعت همه رفتیم اینکه یک سری عمدا این کار را کرده من که خبری ندارم، ولی فکر نمیکنم اصلا همچین تذکری داشته باشیم.

باشگاه خبرنگاران جوان: ولی شما تصدیق می کنید که به مشهد فرستاده شدن؟

جعفری: من خبر ندارم اصلا مهم نیست، اولا اگر رفته باشند نیرو هایی که در حلبچه عملیات کردند رفتند مشهد ربطی به فاو ندارد، یگان هایی که در فاو دفاع می کردند یگان های مشخصی بودند مال غرب کربلا بودند ربطی به فاو نداشتند.

باشگاه خبرنگاران جوان: چطور شد که قطعنامه را پذیرفتید؟

جعفری: قطعنامه در بهترین وضعیت ما تصویب شد، در بهترین وضعیت و در بدترین وضعیت هم قطعنامه توسط جمهوری اسلامی پذیرفته شد، یعنی حالا چطور شد این ها کلی بحث و گفتگو دارد، ادامه جنگ برای ما مقدور نبوده به اضافه اینکه من فکر می کنم این سوالا در حد من نیست باید از فرمانده ها بپرسید.

باشگاه خبرنگاران جوان: اگر آقای فتح الله جعفری الان ۲۰ سالشون باشه چه مسیری انتخاب می کنند؟

جعفری: همین مسیری که رفتم.

باشگاه خبرنگاران جوان: همین مسیری که رفتید و همین نقطه ای که هستید؟

جعفری: انتخاب بدی نکردیم که بخواهیم پشیمان شویم.

باشگاه خبرنگاران جوان: دوره ای از تاریخ ایران هست که وقتی شما به آن فکر می کنید دوره ای که خود شما حضور نداشتید آه و حسرت بکشید و بگویید که ای کاش من آن موقع بودم؟

جعفری: بله برای خود من پیش آمده وقتی رفتم اکراین بعد رفتم دریای سیاه، شمال دریای سیاه در اودسا، بعد از اودسا رفتیم شهری به نام اسرائیل، دیدم مسلمانند بعدا دیدم شهر اودسا، دریای سیاه، منطقه اکراین، منطقه گرجستان یک بخشی از آذربایجان همه جزو کشور ما بودند، بعد هم به سر مرز ارس آمدم، همانجایی که در آن دوره جنگ بین عباس میرزا و روس ها، واقعا تأسف خوردیم که یکی از بهترین مناطق معتدل نفت خیزی از نظر کشاورزی، دامپروری و مردم مسلمان آذربایجان از دست ما رفتند، تأسف خوردم، من امسال خرداد ماه یک برنامه دوستان داشتند و گفتگو داشتم حسرت همین را خوردم که چقدر تأسف بار است که این منطقه این چنینی را در آذربایجان و در شمال ایران به این راحتی از دست دادیم، یک مقدار من مورد تاریخ جنگ ایران و روس مطالعه کرده بودم واقعا در دوره قاجار غفلت شد ما به انگلیسی ها، به فرانسوی ها، به خارجی ها وابسته شدیم و از همینجا هم ضربه خوردیم.

باشگاه خبرنگاران جوان: یک خاطره از افسر روس تعریف کردید؟

جعفری: بله این ها وقتی تصمیم می گیرند جنگ کنند در جریان ترکمن چای عباس میرزا حمله می کند و موفق هم می شود، حتی مناطقی که در ترکمن چای واگذار شده بود پس می گیرد، منتهی آن ها سازماندهی می کنند و آقای پاسکوئیس فرمانده نیرو های رویس می شود و با عباس میرزا می جنگد، بعدا در خاطراتش می گوید زمانی که ایرانی مثل خودشان جنگیدند ما شکست خوردیم، ولی زمانی که شروع کردند مثل ما جنگیدند ما پیروز شدیم و دیدم تکرار همین هم در جنگ ما شده زمانی که مثل عراقی ها جنگیدیم شکست خوردیم، ولی زمانی که مثل خودمان جنگیدیم پیروزی را به دست آوردیم.

باشگاه خبرنگاران جوان: به عنوان سوال آخر از شما بپرسم، چرا انقدر محکم گفته می شود که جنگ نخواهد شد؟

جعفری: یکبار با ما جنگیدند تجربه کردند، صدام با ما نجگید که آمریکایی ها و غربی ها با ما جنگیدند، هر چه که داشتند آوردند، شما فکر نکنید که کوتاه آمدند، ما تجهیزات دقیق آمریکایی داشتیم، تمام دنیا را پشت صدام بسیج کردند، یعنی شما حساب کن شبکه ارتباط عراق بی سیم روسیه بود، تمام این شبکه شد تامسون فرانسوی، چگونه اتفاق افتاد، هواپیمای آن ها شد معراج فرانسوی، موشک هایشان آمد و سیستمشان آمد.

یک خاطره ای از یک عراقی بگویم بد نیست، عملیات بیت المقدس هواپیمای عراقی را زدیم سقوط کرد خلبانش را ما گرفتیم و آوردیم، زبانش هم زخم شده بود این ها را بهداری رفتند درمانش کردند ما دیگه آن خلبان را شناختیم، آن وقت باهاش صحبتی داشتم، بعد از این ما باز هم سقوط داشتیم در خلبان های دیگر، آن خلبان می گفت این هواپیما خیلی کار کردن باهاش و بمباران کردن سخت است، صندلی که ما در آن می شینیم صندلی خیلی بدی است اذییتمان می کنیم، نمی توانیم آن منطقه را ببینیم، و در آخر گفت که راستش را بخواهی پس برای همین گرفتی من را.

انتهای پیام/
گفتگو با هوش مصنوعی

💬 سلام! می‌خوای درباره‌ی «خاکریز ابداع ایرانی ها بود / ماجرای تشکیل سپاه بدر / شهید باقری استراتژی جنگ را تغییر داد / نحوه تشکیل یگان زرهی در سپاه» بیشتر بدونی؟ من اینجام که راهنماییت کنم.