روایت یک معلم از دلدادگی خانوادگی به امام حسین (ع) +عکس

به گزارش مشرق، آمنه اسماعیلی معلم در صفحه اینستاگرام خود نوشت: این خط اول را بیش از ده بار نوشتم و پاکش کردم. آدم ها وقتی می خواهند تاثیرگذار بنویسند گاهی واژه هایشان را گم می کنند.
می دانید خوانندگان این پست! ما همه مبتلاییم؛ هر کس به چیزی … به دردی … به مشکلی … به کسی … به دلی … به یار دورافتاده ای … به غربت … به دوست نداشته نشدن … گاهی حتی به چیزهایی که نداریم …
هر کدام از ما مخلصی داریم برای فرار … رهایی … بی خیالی … نمی دانم دقیقا اسمش دیگر چه چیزهایی می تواند باشد.
ما انتخاب کردیم که مخلص سال و ماه هایمان، محرم باشد؛ امام حسین با جامع ترین کاروان تاریخی اش از حیث سن و سال و رنگ و سلیقه برای ما یک اتصال کوتاه است برای تمام حفره های عمیقی که تمام سال چیزی برای پرکردنش نداریم.
امام حسین در کاروانش دختر دارد، پسر دارد، همسر دارد، خواهر و برادر دارد، نوزاد دارد، برادرزاده و خواهرزاده دارد، پیر و جوان و سفید و سیاه دارد، حتی حر هم دارد که خطا کن خطا کن خطا کن، اما اگر آزاده باشی همان لحظه های آخر دنیایت همه چیز ختم به خیر می شود …
من به پیوند فرزندانم با حسین اصرار دارم، چون می دانم چقدر ناقصم و دنیا چقدر بی رحم و فرصت آموختن چقدر کوتاه … حسین اما برای پسرانم راه را کوتاه می کند برای عاقبت به خیری …
امسال دست و دل من و بابایشان لرزید که اگر نشود بچه ها را ببریم زیر پرچم آقا، چه کنیم؟ که خدایی ناکرده گره محبتمان به حسین علی سست شود و بچه ها سال بعد غریبی کنند با مجلس آقا …
پرچم خریدیم و خانه را حسینیه کردیم و پرچم آقا را آوردیم بالای سرمان و هر شب با هر کسی که می توانست و می پسندید، مجلس گرفتیم. شب های اول گاهی انقدر حجم تپق ها زیاد می شد که میان گریه خنده مان می گرفت و بعد انقدر همه حرفه ای و جدی شدیم که انگار مخاطبین ما چند صد نفرند و باید به دقت مجلس گردانی کنیم. بچه ها مشارکت کردند … در نظافت و شستشو و پخت و پز و مراسم داری … هر شب زیارت عاشورا را با درد و دلی با امام عصر شروع می کردیم و بعد قطعه ای از کتاب و مقتل همه فهمی می خواندیم و بعد همین نوحه های معروف که هر سال زمزمه می کردیم. و هر شب بهتر از دیشب برگزار شد و چشیدیم که خادمی کردن برای روضه خوانی بیشتر از مستمع بودن گاه برکت دارد و انگار به جای اینکه رشته های دلت را بدهی کسی گره بزند به عشق حسین، خودت یاعلی می گویی و دانه دانه گره ها را با عشق محکم می کنی …
روایت تصویری از این خانه که عزادار حسین است
از اینکه عکس ها و فیلم ها کیفیت مطلوبی ندارند، عذرخواهم؛ تاریک بود و گاه با عجله ضبط شده.
می دانید خوانندگان این پست! ما همه مبتلاییم؛ هر کس به چیزی … به دردی … به مشکلی … به کسی … به دلی … به یار دورافتاده ای … به غربت … به دوست نداشته نشدن … گاهی حتی به چیزهایی که نداریم …
هر کدام از ما مخلصی داریم برای فرار … رهایی … بی خیالی … نمی دانم دقیقا اسمش دیگر چه چیزهایی می تواند باشد.
ما انتخاب کردیم که مخلص سال و ماه هایمان، محرم باشد؛ امام حسین با جامع ترین کاروان تاریخی اش از حیث سن و سال و رنگ و سلیقه برای ما یک اتصال کوتاه است برای تمام حفره های عمیقی که تمام سال چیزی برای پرکردنش نداریم.
امام حسین در کاروانش دختر دارد، پسر دارد، همسر دارد، خواهر و برادر دارد، نوزاد دارد، برادرزاده و خواهرزاده دارد، پیر و جوان و سفید و سیاه دارد، حتی حر هم دارد که خطا کن خطا کن خطا کن، اما اگر آزاده باشی همان لحظه های آخر دنیایت همه چیز ختم به خیر می شود …
من به پیوند فرزندانم با حسین اصرار دارم، چون می دانم چقدر ناقصم و دنیا چقدر بی رحم و فرصت آموختن چقدر کوتاه … حسین اما برای پسرانم راه را کوتاه می کند برای عاقبت به خیری …
امسال دست و دل من و بابایشان لرزید که اگر نشود بچه ها را ببریم زیر پرچم آقا، چه کنیم؟ که خدایی ناکرده گره محبتمان به حسین علی سست شود و بچه ها سال بعد غریبی کنند با مجلس آقا …
پرچم خریدیم و خانه را حسینیه کردیم و پرچم آقا را آوردیم بالای سرمان و هر شب با هر کسی که می توانست و می پسندید، مجلس گرفتیم. شب های اول گاهی انقدر حجم تپق ها زیاد می شد که میان گریه خنده مان می گرفت و بعد انقدر همه حرفه ای و جدی شدیم که انگار مخاطبین ما چند صد نفرند و باید به دقت مجلس گردانی کنیم. بچه ها مشارکت کردند … در نظافت و شستشو و پخت و پز و مراسم داری … هر شب زیارت عاشورا را با درد و دلی با امام عصر شروع می کردیم و بعد قطعه ای از کتاب و مقتل همه فهمی می خواندیم و بعد همین نوحه های معروف که هر سال زمزمه می کردیم. و هر شب بهتر از دیشب برگزار شد و چشیدیم که خادمی کردن برای روضه خوانی بیشتر از مستمع بودن گاه برکت دارد و انگار به جای اینکه رشته های دلت را بدهی کسی گره بزند به عشق حسین، خودت یاعلی می گویی و دانه دانه گره ها را با عشق محکم می کنی …
روایت تصویری از این خانه که عزادار حسین است
از اینکه عکس ها و فیلم ها کیفیت مطلوبی ندارند، عذرخواهم؛ تاریک بود و گاه با عجله ضبط شده.
پرسش و پاسخ در
روایت یک معلم از دلدادگی خانوادگی به امام حسین (ع) +عکس
گفتگو با هوش مصنوعی