صوت / دعای عرفه امام حسین (ع) با نوای حاج منصور ارضی+متن



به گزارش مشرق، یکی از یادگاری های اباعبدالله (ع) دعای عرفه ای است که خاص و عام را شیفته خویش کرده است به نحوی که شیعیان این دعا را در روز عرفه در صحرای عرفات و در اقصی نقاط جهان قرائت می کنند و ابا عبدالله الحسین (ع) را واسطه خویش و پروردگار عالم برای درخواست حوائجشان قرار می دهند. این دعا با کلام زیبا و بیان شیوای امام حسین (ع) دربردارنده نکات بسیار آموزه عرفانی و اعتقادی از جمله شناخت پروردگار، بیان صفات الهی، یادآوری نعمت های بیکران الهی برای انسان و حمد و سپاس، توبه و تضرع به درگاه احدیت است.

مرورگر شما از ویدئو پشتیبانی نمی کند.

فایل آن را از اینجا دانلود کنید: audio/mp۳

دانلود

متن کامل دعای عرفه امام حسین (ع) همراه با ترجمه

الحمد للٰه الذی لیس لقضائه دافع، ولا لعطائه مانع، ولا کصنعه صنع صانع، وهو الجواد الواسع، فطر أجناس البدائع، وأتقن بحکمته الصنائع، لا تخفیٰ علیه الطلائع، ولا تضیع عنده الودائع، جازی کل صانع، ورایش کل قانع، وراحم کل ضارع، و منزل المنافع والکتاب الجامع بالنور الساطع، وهو للدعوات سامع، و للکربات دافع، وللدرجات رافع، و للجبابرة قامع؛ فلا إلٰه غیره، ولا شیء یعدله، ولیس کمثله شیء، وهو السمیع البصیر اللطیف الخبیر، وهو علیٰ کل شیء قدیر.

ستایش ویژۀ خداست که برای تقدیر و سرنوشتش برگرداننده ای و برای بخششش بازدارنده ای و همانند ساخته اش ساخته هیچ سازنده ای نیست و او سخاوتمند وسعت بخش است، انواع مخلوقات را پدید آورد و ساخته ها را با دانایی و فراستش استوار ساخت، پیش تازی ها بر او پوشیده نمی ماند و امانت ها نزد او ضایع نمی شود، پاداش دهنده هر سازنده و بی نیازکننده هر قناعت گر و رحم کننده بر هر نالان و فرستندۀ سودها و نازل کننده کتاب جامع با نور درخشان است، او شنونده دعاها و دورکننده نگرانی ها و بالابرنده درجات و کوبنده گردنکشان است؛ پس معبودی جز او نیست و چیزی با او برابری نمی کند و چیزی همانندش نیست و اوست شنوا و بینا و مهربان و آگاه و بر هر کاری تواناست.

اللٰهم إنی أرغب إلیک وأشهد بالربوبیة لک مقرا بأنک ربی، وأن إلیک مردی، ابتدأتنی بنعمتک قبل أن أکون شیئا مذکورا، وخلقتنی من التراب، ثم أسکنتنی الأصلاب آمنا لریب المنون، واختلاف الدهور والسنین؛

خدایا، به سوی تو اشتیاق دارم و به پروردگاری تو گواهی می دهم، اقرار کننده ام که تو پروردگار منی و بازگشت من به سوی تو است، وجودم را با نعمتت آغاز کردی پیش از آنکه موجودی قابل ذکر باشم و مرا از خاک پدید آوردی، سپس در میان صلب ها جایم دادی، درحالی که از حوادث زمانه و رفت وآمد روزگار و سال ها ایمنی بخشیدی؛

فلم أزل ظاعنا من صلب إلیٰ رحم فی تقادم من الأیام الماضیة والقرون الخالیة لم تخرجنی لرأفتک بی ولطفک لی و إحسانک إلی فی دولة أئمة الکفر الذین نقضوا عهدک وکذبوا رسلک، لکنک أخرجتنی رأفة منک وتحننا علی للذی سبق لی من الهدی الذی له یسرتنی وفیه أنشأتنی، ومن قبل ذٰلک رؤفت بی بجمیل صنعک وسوابغ نعمک فابتدعت خلقی من منی یمنیٰ، وأسکنتنی فی ظلمات ثلاث بین لحم ودم وجلد؛

همواره کوچ کننده بودم از صلبی به رحمی، در ایام گذشته و قرن های پیشین، از باب رأفت و مهربانی و احسانی که به من داشتی، مرا در حکومت پیشوایان کفر، آنان که پیمانت را شکستند و پیامبرانت را تکذیب کردند، به دنیا نیاوردی، ولی زمانی به دنیام آوردی به خاطر آنچه در دانش و آگاهی ات برایم رقم خورده بود و آن عبارت بود از هدایتی که مرا برای پذیرفتن آن آماده ساختی و در عرصه گاهش نشو و نمایم دادی و پیش از آن هم با رفتار زیبایت و نعمت های کاملت بر من مهر ورزیدی، در نتیجه وجودم را پدید آوردی از نطفه ریخته شده و در تاریکی های سه گانه میان گوشت و خون و پوست جایم دادی؛

لم تشهدنی خلقی، ولم تجعل إلی شیئا من أمری، ثم أخرجتنی للذی سبق لی من الهدیٰ إلی الدنیا تاما سویا، وحفظتنی فی المهد طفلا صبیا، ورزقتنی من الغذاء لبنا مریا، وعطفت علی قلوب الحواضن، وکفلتنی الأمهات الرواحم، وکلأتنی من طوارق الجان، وسلمتنی من الزیادة والنقصان، فتعالیت یا رحیم یا رحمٰن، حتیٰ إذا استهللت ناطقا بالکلام؛

و مرا در آفرینش وجودم گواه نگرفتی و چیزی از کار پدید آمدنم را به من واگذار نکردی، سپس برای آنچه در دانش و آگاهی ات از هدایتم گذشته بود مرا کامل و آراسته به دنیا آوردی و در حال کودکی و خردسالی در میان گهواره نگهداری ام نمودی و از بین غذاها شیر گوارا نصیبم کردی و دل دایه ها را بر من مهربان نمودی و مادران پرمهر را به پرستاری ام گماشتی و از آسیب های پریان نگهداری فرمودی و از زیادی و کمی سالمم داشتی، پس تو برتری ای مهربان، ای بخشنده تا آنگاه که آغاز به سخن کردم؛

أتممت علی سوابغ الإنعام، وربیتنی زائدا فی کل عام، حتیٰ إذا اکتملت فطرتی واعتدلت مرتی أوجبت علی حجتک بأن ألهمتنی معرفتک، وروعتنی بعجائب حکمتک، وأیقظتنی لما ذرأت فی سمائک وأرضک من بدائع خلقک، ونبهتنی لشکرک وذکرک، وأوجبت علی طاعتک وعبادتک، وفهمتنی ما جاءت به رسلک، ویسرت لی تقبل مرضاتک، ومننت علی فی جمیع ذٰلک بعونک ولطفک؛

نعمت های کاملت را بر من تمام کردی و مرا در هر سال با افزوده شدن به وجودم پرورش دادی تا آفرینشم کامل شد و تاب و توانم معتدل گشت، حجتت را بر من واجب کردی، به این که معرفتت را به من الهام فرمودی و با شگفتی های حکمتت به هراسم افکندی و به آنچه در آسمان و زمینت از پدیده های نو و شگفت پدید آوردی بیدارم کردی، به سپاسگزاری و یادت آگاهی ام دادی و طاعت و عبادتت را بر من واجب ساختی و آنچه را پیامبرانت آوردند به من فهماندی و پذیرفتن خشنودی ات را بر من آسان کردی و در تمام این امور به یاری و مهربانی ات بر من منت نهادی؛

ثم إذ خلقتنی من خیر الثریٰ، لم ترض لی یا إلٰهی نعمة دون أخریٰ، ورزقتنی من أنواع المعاش وصنوف الریاش بمنک العظیم الأعظم علی، و إحسانک القدیم إلی، حتیٰ إذا أتممت علی جمیع النعم وصرفت عنی کل النقم لم یمنعک جهلی وجرأتی علیک أن دللتنی إلیٰ ما یقربنی إلیک، ووفقتنی لما یز لفنی لدیک، فإن دعوتک أجبتنی، و إن سألتک أعطیتنی، و إن أطعتک شکرتنی، و إن شکرتک زدتنی؛

سپس وقتی که مرا از بهترین خاک آفریدی برایم نپسندیدی ای معبودم نعمتی را بدون نعمتی دیگر بنابراین از انواع وسایل زندگی و اقسام بهره ها نصیب من فرمودی و این به خاطر نعمت بخشی بزرگ و بزرگ تر و احسان دیرینه ات بر من بود تا جایی که همه نعمت ها را بر من کامل کردی و تمام بلاها را از من بازگرداندی، نادانی و گستاخی ام بر تو، جلوگیرت نشد، از این که مرا به آنچه به تو نزدیک می کند راهنمایی کنی و به آنچه مرا به پیشگاهت مقرب می نماید توفیق دهی، پس اگر بخوانمت، اجابتم کنی و اگر از تو درخواست نمایم، عطایم کنی و اگر اطاعتت کنم قدردانی ام فرمایی و اگر به سپاس گزاری ات برخیزم بر نعمتم بیفزایی؛

کل ذٰلک إکمال لأنعمک علی و إحسانک إلی، فسبحانک سبحانک من مبدی معید حمید مجید! وتقدست أسماؤک، وعظمت آلاؤک، فأی نعمک یا إلٰهی أحصی عددا وذکرا؟ أم أی عطایاک أقوم بها شکرا وهی یا رب أکث‍ر من أن یحصیها العادون، أو یبلغ علما بها الحافظون؟ ثم ما صرفت ودرأت عنی اللٰهم من الضر والضراء أکثر مما ظهر لی من العافیة والسراء، وأنا أشهد یا إلٰهی بحقیقة إیمانی؛

همه این ها کامل کردن نعمت هایت بر من و احسانت به سوی من است، پس منزهی تو، منزهی تو که آفریننده ای و بازگرداننده ای و ستوده ای و بزرگواری، نام هایت پاک و نعمت هایت بزرگ است، خدایا کدام یک از نعمت هایت را به شماره آورم و یاد کنم، یا برای کدام یک از عطاهایت به سپاسگزاری برخیزم درحالی که پروردگارا، بیش از آن است که شماره گران برشمارند، یا اینکه یاد دارندگان در دانش به آن ها برسند، آنگاه ای خدا، آنچه از بدحالی و پریشانی از من بازگرداندی و دور کردی، از آنچه از سلامتی کامل و خوشحالی برایم نمایان شد، بیشتر است، معبودا، من گواهی می دهم به حقیقت ایمانم؛

وعقد عزمات یقینی، وخالص صریح توحیدی، وباطن مکنون ضمیری، وعلائق مجاری نور بصری، وأساریر صفحة جبینی، وخرق مسارب نفسی، وخذاریف مارن عرنینی، ومسارب سماخ سمعی، وما ضمت وأطبقت علیه شفتای، وحرکات لفظ لسانی، ومغرز حنک فمی وفکی ومنابت أضراسی؛

و باور تصمیمات یقینم و یکتاپرستی بی شائبه روشن و صادقانه ام و اندیشه ها و خیالات پنهان درونم و آویزه های راه های نور چشمم و چین های صفحه پیشانی ام و روزنه های راه های نفسم و پره های نرمه تیغه بینی ام و حفره های پرده شنوایی ام و آنچه ضمیمه شده و بر آن دو لبم بر هم نهاده و حرکت های سخن زبانم و جای فرو رفتگی سقف دهان و آرواره ام و محل روییدن دندان هایم؛

ومساغ مطعمی ومشربی، وحمالة أم رأسی، وبلوع فارغ حبائل عنقی، وما اشتمل علیه تامور صدری، وحمائل حبل وتینی، و نیاط حجاب قلبی، وأفلاذ حواشی کبدی، وما حوته شراسیف أضلاعی، وحقاق مفاصلی، وقبض عواملی، وأطراف أناملی، ولحمی ودمی وشعری وبشری وعصبی وقصبی وعظامی ومخی وعروقی وجمیع جوارحی وما انتسج علیٰ ذٰلک أیام رضاعی، وما أقلت الأرض منی ونومی ویقظتی وسکونی، وحرکات رکوعی وسجودی؛

و جای گوارایی خوراک و آشامیدنی ام و بار بر مغز سرم و رسایی رگ های طولانی گردنم و آنچه را قفسه سینه ام در برگرفته و پی های شاهرگم و آویخته های پرده دلم و قطعات کناره های کبدم و آنچه را در برگرفته غضروف های دنده هایم و جایگاه های مفاصلم و پیوستگی پاهایم و اطراف انگشتانم و گوشتم و خونم و مویم و پوستم و عصبم و نایم و استخوانم و مغزم و رگ هایم و تمام اعضایم و آنچه در ایام شیرخوارگی بر آن ها بافته شد و آنچه زمین از سنگینی من برداشته و خوابم و بیداری ام و سکونم و حرکات رکوع و سجودم؛

أن لو حاولت واجتهدت مدی الأعصار والأحقاب لو عمرتها أن أؤدی شکر واحدة من أنعمک ما استطعت ذٰلک إلا بمنک الموجب علی به شکرک أبدا جدیدا، وثناء طارفا عتیدا، أجل ولو حرصت أنا والعادون من أنامک أن نحصی مدیٰ إنعامک سالفه وآنفه ما حصرناه عددا، ولا أحصیناه أمدا، هیهات أنیٰ ذٰلک وأنت المخبر فی کتابک الناطق والنبا الصادق ﴿و إن تعدوا نعمة اللٰه لاٰ تحصوهٰا﴾؛

خلاصه با تمام این امور گواهی می دهم بر اینکه اگر به حرکت می آمدم و طول روزگاران و زمان های بس دراز می کوشیدم، بر فرض که آن همه زمان را عمر می کردم که شکر یکی از نعمت هایت را بجا آورم توانایی اش را نداشتم، جز با مهرورزی ات که به سبب آن شکرت بر من واجب می شود، شکری دائم و نو و ثنایی تازه و فراهم. آری اگر من و همه شمارش گران از آفریدگانت، حرص ورزیم که نهایت نعمت هایت، از نعمت های سابقه دار و بی سابقه ات را برشماریم، هرگز نمی توانیم به شماره آوریم و نه اندازه آن را به دست آوریم، چه دور است چنین چیزی چگونه ممکن است؟ و حال آنکه تو در کتاب گویایت و خبر صادقانه ات اعلام کرده ای: «اگر در مقام شمردن نعمت های خدا برآیید نمی توانید آن ها را بشمارید.»

صدق کتابک اللٰهم و إنباؤک، وبلغت أنبیاؤک ورسلک ما أنزلت علیهم من وحیک، وشرعت لهم وبهم من دینک، غیر أنی یا إلٰهی أشهد بجهدی وجدی ومبلغ طاعتی ووسعی، وأقول مؤمنا موقنا الحمدللٰه الذی لم یتخذ ولدا فیکون موروثا، ولم یکن له شریک فی ملکه فیضاده فیما ابتدع؛

خدایا کتابت راست گفته و اخبارت صادقانه است و پیامبرانت و رسولانت به مردم رساندند، آنچه را از وحی ات بر آنان نازل کردی و برای آنان و به وسیله آنان از دینت قانون و شریعت ساختی، معبودم من گواهی می دهم به تلاش و کوششم و به قدر رسایی طاعت و ظرفیتم و از باب ایمان و یقین می گویم: ستایش ویژۀ خداست که فرزندی نگرفته تا از او ارث برند و برای او در فرمانروایی اش شریکی نبوده تا با او در آنچه پدید آورده مخالفت کند؛

ولا ولی من الذل فیرفده فیما صنع، فسبحانه سبحانه ﴿لو کان فیهما آلهة إلا اللٰه لفسدتا﴾ وتفطرتا! سبحان اللٰه الواحد الأحد الصمد الذی لم یلد ولم یولد ولم یکن له کفوا أحد! الحمدللٰه حمدا یعادل حمد ملائکته المقربین وأنبیائه المرسلین، وصلی اللٰه علیٰ خیرته محمد خاتم النبیین وآله الطیبین الطاهرین المخلصین وسلم؛

و سرپرستی از خواری و کوچکی برایش نبوده تا او را در آنچه ساخته یاری دهد، پس منزه است او، منزه است او، «اگر در آسمان و زمین جز خداوند، معبودانی وجود داشت بی شک هر دو تباه می شدند» و متلاشی می گشتند، منزه است خدای یگانه یکتا و بی نیاز که نزاده و زاده نشده و احدی همتایش نبوده است. ستایش ویژۀ خداست، ستایشی که برابری کند با ستایش فرشتگان مقرب و انبیای مرسلش و درود و سلام خدا بر بهترین برگزیده از خلقش محمد خاتم پیامبران و اهل بیت پاک و پاکیزه و ناب گشته او باد. آنگاه آن حضرت، شروع به درخواست از خدا کرد و در دعا کوشش و تلاش نشان داد و درحالی که اشک از دیده های مبارکش جاری بود، دعا را به این صورت ادامه داد:

اللٰهم اجعلنی أخشاک کأنی أراک، وأسعدنی بتقواک، ولا تشقنی بمعصیتک، وخر لی فی قضائک، وبارک لی فی قدرک، حتیٰ لاأحب تعجیل ما أخرت ولا تأخیر ما عجلت.

خدایا چنانم کن که از تو بترسم گویا که تو را می بینم و با پرهیزگاری مرا خوشبخت گردان و به نافرمانی ات بدبختم مکن و خیر در آنچه مقرر کردی را برایم اختیار کن و به من در تقدیرت برکت ده تا شتاب آنچه را تو به تأخیر انداختی نخواهم و تأخیر آنچه را تو پیش انداختی آرزو نکنم.

اللٰهم اجعل غنای فی نفسی، والیقین فی قلبی، والإخلاص فی عملی، والنور فی بصری، والبصیرة فی دینی، ومتعنی بجوارحی، واجعل سمعی وبصری الوارثین منی، وانصرنی علیٰ من ظلمنی، وأرنی فیه ثاری ومآربی، وأقر بذٰلک عینی.

خدایا قرار ده، بی نیازی را در روح و روانم و یقین را در دلم و اخلاص را در عملم و نور را در دیده ام و بصیرت را در دینم و مرا به اعضایم بهره مند کن و گوش و چشمم را دو وارث من گردان و مرا بر آن که به من ستم روا داشته پیروز کن و در رابطه با او انتقام و هدفم را نشانم ده و چشمم را بدین سبب روشن گردان.

اللٰهم اکشف کربتی، واستر عورتی، واغفر لی خطیئتی، واخسأ شیطانی، وفک رهانی، واجعل لی یا إلٰهی الدرجة العلیا فی الآخرة والأولیٰ؛

خدایا گرفتاری ام را برطرف کن و زشتی ام را بپوشان و خطایم را بیامرز و شیطانم را بران و بدهکاری ام را ادا کن و برایم معبودا در آخرت و دنیا درجه ای برتر قرار ده؛

اللٰهم لک الحمد کما خلقتنی فجعلتنی سمیعا بصیرا، ولک الحمد کما خلقتنی فجعلتنی خلقا سویا رحمة بی وقد کنت عن خلقی غنیا، رب بما برأتنی فعدلت فطرتی، رب بما أنشأتنی فأحسنت صورتی، رب بما أحسنت إلی وفی نفسی عافیتنی، رب بما کلأتنی ووفقتنی، رب بما أنعمت علی فهدیتنی، رب بما أولیتنی ومن کل خیر أعطیتنی، رب بما أطعمتنی وسقیتنی، رب بما أغنیتنی وأقنیتنی، رب بما أعنتنی وأعززتنی، رب بما ألبستنی من سترک الصافی، ویسرت لی من صنعک الکافی؛ صل علیٰ محمد وآل محمد، وأعنی علیٰ بوائق الدهور وصروف اللیالی والأیام، ونجنی من أهوال الدنیا وکربات الآخرة، واکفنی شر ما یعمل الظالمون فی الأرض.

خدایا تو را ستایش که مرا آفریدی و شنوا و بینا قرار دادی و تو را ستایش که مرا پدید آوردی و از روی رحمت، آفریده ای متناسب قرار دادی، درحالی که از آفرینش من بی نیاز بودی، پروردگارا به اینکه مرا پدید آوردی، پس در خلقتم تناسب نهادی، پروردگارا به اینکه آفرینشم را آغاز کردی و صورتم را نیکو نمودی، پروردگارا به اینکه به من احسان کردی و در خویشتنم سلامت و تندرستی نهادی، پروردگارا به اینکه محافظتم نمودی و موفقم داشتی، پروردگارا به اینکه بر من نعمت بخشیدی و راهنمایی ام کردی، پروردگارا به اینکه سزاوار احسانم کردی و از هر خیری عطایم فرمودی، پروردگارا به اینکه مرا خوراندی و نوشاندی، پروردگارا به اینکه بی نیازم ساختی و اندوخته ام بخشیدی، پروردگارا به اینکه یاری ام نمودی و توانمندی ام دادی، پروردگارا به اینکه به من پوشاندی، از پوشش خالص و نابت و بر من آسان نمودی، از رفتار کفایت کننده ات؛ بر محمد و خاندان محمد درود فرست و مرا بر بلاهای روزگار و حوادث شب ها و روزها یاری ده و از هراس های دنیا و گرفتاری های آخرت رهایم کن و مرا از شر آنچه ستمگران در زمین انجام می دهند بازدار.

اللٰهم ما أخاف فاکفنی، وما أحذر فقنی، وفی نفسی ودینی فاحرسنی، وفی سفری فاحفظنی، وفی أهلی ومالی فاخلفنی، وفیما رزقتنی فبارک لی، وفی نفسی فذللنی، وفی أعین الناس فعظمنی، ومن شر الجن والإنس فسلمنی، وبذنوبی فلا تفضحنی، وبسریرتی فلا تخزنی، وبعملی فلا تبتلنی، و نعمک فلا تسلبنی، و إلیٰ غیرک فلا تکلنی؛

خدایا از آنچه می ترسم مرا بس باش و از آنچه پرهیز می کنم نگهداری کن و در روح و روانم و دینم از من نگهبانی فرما و مرا در سفرم نگهدار و در خاندان و مالم جانشینم باش و مرا در آنچه نصیبم فرمودی برکت ده و در نزد خویش خوارم ساز و در دیدگان مردم بزرگم کن و از شر جن و انس سالمم بدار و به گناهانم رسوایم مساز و به پنهانم خوار و بی مقدارم مکن و به عملم دچارم مساز و مرا از نعمت هایت محروم مفرما و به غیر خود واگذارم مکن؛

إلٰهی إلیٰ من تکلنی، إلیٰ قریب فیقطعنی، أم إلیٰ بعید فیتجهمنی، أم إلی المستضعفین لی وأنت ربی و ملیک أمری؟ أشکو إلیک غربتی، وبعد داری، وهوانی علیٰ من ملکته أمری، إلٰهی فلاٰ تحلل علی غضبک، فإن لم تکن غضبت علی فلا أبالی سواک، سبحانک غیر أن عافیتک أوسع لی، فأسألک یا رب بنور وجهک الذی أشرقت له الأرض والسماوات، وکشفت به الظلمات؛

خدایا، مرا به که واگذار می کنی؟ به نزدیک تا با من به دشمنی برخیزد یا به بیگانه تا با من با ترش رویی برخورد کند یا به آنان که خوارم می شمرند؟ و حال اینکه تو خدای من و زمامدار کار منی. من به تو شکایت می کنم، از غربتم و دوری خانه آخرتم و سبکی ام نزد کسی که اختیار کارم را به او دادی. معبودم خشمت را بر من فرود نیاور، اگر در مقام خشم کردن بر من نباشی، از غیر تو باک ندارم، منزهی تو، جز اینکه عافیتت بر من گسترده تر است، از تو درخواست می کنم پروردگارا به نور ذاتت که زمین و آسمان ها به آن روشن گشت و تاریکی ها به آن برطرف شد؛

وصلح به أمر الأولین والآخرین أن لاتمیتنی علیٰ غضبک ولا تنزل بی سخطک، لک العتبیٰ، لک العتبیٰ حتیٰ ترضیٰ قبل ذٰلک لاإلٰه إلا أنت رب البلد الحرام والمشعر الحرام والبیت العتیق الذی أحللته البرکة وجعلته للناس أمنا، یا من عفا عن عظیم الذنوب بحلمه، یا من أسبغ النعماء بفضله، یا من أعطی الجزیل بکرمه، یا عدتی فی شدتی، یا صاحبی فی وحدتی، یا غیاثی فی کربتی، یا ولیی فی نعمتی، یا إلٰهی و إلٰه آبائی إبراهیم و إسماعیل و إسحاق ویعقوب ورب جبرئیل ومیکائیل و إسرافیل ورب محمد خاتم النبیین وآله المنتجبین، و منزل التوراة والإنجیل والزبور والفرقان ومنزل کهیعص وطٰهٰ ویٰس والقرآن الحکیم؛

و کار گذشتگان و آیندگان به وسیله آن به سر و سامان رسید که مرا بر خشمت نمیرانی و غضبت را بر من فرود نیاوری، خشنودی حق توست، خشنودی حق توست تا پیش از آن راضی شوی، معبودی جز تو نیست، پروردگار خانه محترم و مشعرالحرام و خانه کعبه که برکت را در آن نازل فرمودی و آن را برای مردم ایمن ساختی، ای آن که با بردباری اش از گناهان بزرگ گذشت، ای آن که با احسانش نعمت ها را کامل ساخت، ای آن که با کرمش گسترده و فراوان عطا کرد، ای توشه ام در سختی ها، ای همراهم در تنهایی، ای فریادرسم در گرفتاری ها، ای سرپرستم در نعمت ها، ای خدای من و خدای پدرانم ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و پروردگار جبرائیل و میکاییل و اسرافیل و پروردگار محمد خاتم پیامبران و اهل بیت برگزیده اش و نازل کننده تورات و انجیل و زبور و قرآن و نازل کننده کهیعص و طه و یس و قرآن حکیم؛

أنت کهفی حین تعیینی المذاهب فی سعتها، وتضیق بی الأرض برحبها، ولولا رحمتک لکنت من الهالکین، وأنت مقیل عثرتی، ولولا سترک إیای لکنت من المفضوحین، وأنت مؤیدی بالنصر علیٰ أعدائی، ولولا نصرک إیای لکنت من المغلوبین، یا من خص نفسه بالسمو والرفعة فأولیاؤه بعزه یعتزون، یا من جعلت له الملوک نیر المذلة علیٰ أعناقهم فهم من سطواته خائفون؛

تو پناهگاه منی زمانی که راه ها با همه وسعتشان درمانده ام کنند و زمین با همه پهناوری اش بر من تنگ گیرد و اگر رحمت تو نبود، هر آینه من از هلاک شدگان بودم و نادیده گیرنده لغزشم تویی و اگر پرده پوشی ات بر من نبود، هرآینه من از رسواشدگان بودم و تویی که مرا با پیروزی بر دشمنانم حمایت می کنی و اگر یاری تو نبود هر آینه من از شکست خوردگان بودم، ای که وجودش را به بلندی و برتری اختصاص داده، در نتیجه اولیایش به عزت او عزیز می شوند، ای آن که پادشاهان در برابرش یوغ ذلت بر گردن هایشان گذاشته اند، در نتیجه از حملاتش ترسانند؛

یعلم خائنة الأعین وما تخفی الصدور، وغیب ما تأتی به الأزمنة والدهور، یا من لایعلم کیف هو إلا هو، یا من لایعلم ما هو إلا هو، یا من لایعلمه إلا هو، یا من کبس الأرض علی الماء وسد الهواء بالسماء، یا من له أکرم الأسماء، یا ذا المعروف الذی لاینقطع أبدا، یا مقیض الرکب لیوسف فی البلد القفر ومخرجه من الجب وجاعله بعد العبودیة ملکا، یا راده علیٰ یعقوب بعد أن ابیضت عیناه من الحزن فهو کظیم، یا کاشف الضر والبلویٰ عن أیوب، وممسک یدی إبراهیم عن ذبح ابنه بعد کبر سنه وفناء عمره؛

خیانت چشم ها را و آنچه سینه ها پنهان می کنند می داند و به پنهانی هایی که زمان ها و روزگاران می آورد آگاهی دارد، ای آن که جز او نمی داند او چگونه است، ای آن که جز او نمی داند او چیست، ای آن که جز او، او را نمی شناسد، ای آن که زمین را بر آب انباشت و هوا را به آسمان بست، ای آن که برای او گرامی ترین نام هاست، ای صاحب احسانی که هرگز قطع نگردد، ای آماده کننده کاروان برای نجات یوسف در سرزمین بی آب و گیاه و خارج کننده اش از چاه و قراردهنده اش بر تخت پادشاهی پس از دوره بندگی، ای برگرداننده یوسف به نزد یعقوب پس از آنکه دو چشمش از اندوه نابینا شد و دلش آکنده از غم بود، ای برطرف کننده بدحالی و گرفتاری از ایوب، ای گیرنده دست های ابراهیم از بریدن سر فرزندش، پس از سن پیری و به پایان آمدن عمرش؛

یا من استجاب لزکریا فوهب له یحییٰ ولم یدعه فردا وحیدا، یا من أخرج یونس من بطن الحوت، یا من فلق البحر لبنی إسرائیل فأنجاهم وجعل فرعون وجنوده من المغرقین، یا من أرسل الریاح مبشرات بین یدی رحمته، یا من لم یعجل علیٰ من عصاه من خلقه، یا من استنقذ السحرة من بعد طول الجحود وقد غدوا فی نعمته یأکلون رزقه، ویعبدون غیره وقد حادوه ونادوه وکذبوا رسله؛

ای که دعای زکریا را اجابت کرد و یحیی را به او بخشید و او را بی کس و تنها وا نگذاشت، ای که یونس را از دل ماهی در آورد، ای که دریا را برای بنی اسراییل شکافت و آنان را نجات داد و فرعون و لشگریانش را از غرق شدگان قرار داد، ای که بادها را مژده دهندگانی پیشاپیش باران رحمتش فرستاد، ای که بر عذاب نافرمانان از بندگانش شتاب نورزد، ای آن که ساحران روزگار موسی را از ورطه هلاکت رهانید، پس از سالیان طولانی که در انکار حق بودند و در عین حال متنعم به نعمت او رزقش را می خوردند و برای غیر او بندگی می کردند، با او مخالفت داشتند و برای او شبیه قرار داده بودند و پیامبرانش را تکذیب کردند؛

یا اللٰه یا اللٰه یا بدیء، یا بدیع لاند لک، یا دائما لانفاد لک، یا حیا حین لاحی، یا محیی الموتیٰ، یا من هو قائم علیٰ کل نفس بما کسبت، یا من قل له شکری فلم یحرمنی، وعظمت خطیئتی فلم یفضحنی، ورآنی علی المعاصی فلم یشهرنی، یا من حفظنی فی صغری، یا من رزقنی فی کبری، یا من أیادیه عندی لاتحصیٰ، و نعمه لاتجازیٰ، یا من عارضنی بالخیر والإحسان وعارضته بالإساءة والعصیان، یا من هدانی للإیمان من قبل أن أعرف شکر الامتنان، یا من دعوته مریضا فشفانی؛

ای خدا، ای خدا، ای آغازگر، ای نوآور، برای تو همتایی نیست، ای جاودانی که پایانی برایت نمی باشد، ای زنده وقتی که زنده ای نبود، ای زنده کننده مردگان، ای مراقب بر هرکس به آنچه انجام داده، ای که شکرم برای او اندک است، ولی محرومم نساخت و خطایم بزرگ شد، پس رسوایم نکرد و مرا بر نافرمانی ها دید، ولی در بین مردم مشهور و سرشناسم ننمود، ای که در خردسالی حفظم نمود و در بزرگ سالی رزقم داد، ای که عطاهایش نزد من شماره نشود و نعمت هایش تلافی نگردد، ای که با من به خیر و احسان روبرو شد و من با بدی و نافرمانی با او روبرو گشتم، ای که به ایمان هدایتم نمود، پیش از آنکه سپاس نعمت هایش را بشناسم، ای که در بیماری خواندمش، پس شفایم داد؛

وعریانا فکسانی، وجائعا فأشبعنی، وعطشانا فأروانی، وذلیلا فأعزنی، وجاهلا فعرفنی، ووحیدا فکثرنی، وغائبا فردنی، ومقلا فأغنانی، ومنتصرا فنصرنی، وغنیا فلم یسلبنی، وأمسکت عن جمیع ذٰلک فابتدأنی، فلک الحمد والشکر یا من أقال عثرتی، ونفس کربتی، وأجاب دعوتی، وستر عورتی، وغفر ذنوبی، وبلغنی طلبتی، ونصرنی علیٰ عدوی، و إن أعد نعمک ومننک وکرائم منحک لاأحصیها؛

و در حال برهنگی، پوشاند مرا و در حال گرسنگی سیرم کرد و در حال تشنگی سیرابم نمود و در حال خواری، عزتم بخشید و در حال نادانی، معرفتم داد و در حال تنهایی افزونم نمود و در حال غربت، بازم گرداند و در حال نداری، دارایم کرد و در یاری خواهی، یاری ام فرمود و در ثروتمندی محرومم نکرد و از درخواست همه این ها باز ایستادم، پس او شروع به عنایت بر من نمود، ستایش و سپاس توراست، ای که لغزشم را نادیده گرفت و اندوهم را زدود و دعایم را اجابت کرد و عیبم را پوشاند و گناهم را آمرزید و مرا به خواسته ام رساند و بر دشمنم پیروز گرداند، اگر نعمت ها و عطاها و بخشش های باارزشت را برشمارم هرگز نمی توانم به شماره آرم؛

یا مولای أنت الذی مننت، أنت الذی أنعمت، أنت الذی أحسنت، أنت الذی أجملت، أنت الذی أفضلت، أنت الذی أکملت، أنت الذی رزقت، أنت الذی وفقت، أنت الذی أعطیت، أنت الذی أغنیت، أنت الذی أقنیت، أنت الذی آویت، أنت الذی کفیت، أنت الذی هدیت، أنت الذی عصمت، أنت الذی سترت، أنت الذی غفرت، أنت الذی أقلت، أنت الذی مکنت، أنت الذی أعززت، أنت الذی أعنت، أنت الذی عضدت، أنت الذی أیدت، أنت الذی نصرت، أنت الذی شفیت، أنت الذی عافیت، أنت الذی أکرمت؛

ای سرور من، تویی که عطا کردی، تویی که نعمت دادی، تویی که نیکی کردی، تویی که زیبا نمودی، تویی که افزون نمودی، تویی که کامل کردی، تویی که روزی دادی، تویی که موفق نمودی، تویی که عطا کردی، تویی که بی نیاز نمودی، تویی که ثروت بخشیدی، تویی که پناه دادی، تویی که کفایت نمودی، تویی که راهنمایی فرمودی، تویی که حفظ کردی، تویی که پرده پوشی نمودی، تویی که آمرزیدی، تویی که نادیده گرفتی، تویی که قدرت دادی، تویی که توانمندی بخشیدی، تویی که کمک کردی، تویی که حمایت فرمودی، تویی که نیرو بخشیدی، تویی که نصرت دادی، تویی که شفا بخشیدی، تویی که سلامت کامل دادی، تویی که گرامی داشتی؛

تبارکت وتعالیت، فلک الحمد دائما، ولک الشکر واصبا أبدا، ثم أنا یا إلٰهی المعترف بذنوبی فاغفرها لی، أنا الذی أسأت، أنا الذی أخطأت، أنا الذی هممت، أنا الذی جهلت، أنا الذی غفلت، أنا الذی سهوت، أنا الذی اعتمدت، أنا الذی تعمدت، أنا الذی وعدت، وأنا الذی أخلفت، أنا الذی نکثت، أنا الذی أقررت، أنا الذی اعترفت بنعمتک علی وعندی وأبوء بذنوبی فاغفرها لی، یا من لاتضره ذنوب عباده وهو الغنی عن طاعتهم، والموفق من عمل صالحا منهم بمعونته ورحمته، فلک الحمد إلٰهی وسیدی؛

بزرگ و برتری، حمد و شکر همیشگی توراست، سپس من معبودا اعتراف کننده به گناهانم هستم، پس مرا بیامرز، منم که بد کردم، منم که خطا کردم، منم که قصد گناه کردم، منم که نادانی نمودم، منم که غفلت ورزیدم، منم که اشتباه کردم، منم که به غیر تو اعتماد کردم، منم که در گناه تعمد داشتم، منم که وعده کردم، منم که وعده شکستم، منم که پیمان شکنی نمودم، منم که اقرار کردم، منم که به نعمتت بر خود و پیش خود اعتراف کردم و به گناهانم اقرار می کنم، پس مرا بیامرز، ای آن که گناهان بندگانش به او زیانی نرساند و او بی نیاز از طاعت آنان است و توفیق دهنده کسی که از آنان به کمک و رحمتش عمل شایسته بجا آورد، تو را سپاس ای معبود من و آقای من و خدای من؛

إلٰهی أمرتنی فعصیتک، ونهیتنی فارتکبت نهیک، فأصبحت لاذا براءة لی فأعتذر، ولا ذا قوة فأنتصر، فبأی شیء أستقبلک یا مولای؟ أبسمعی؟ أم ببصری؟ أم بلسانی؟ أم بیدی؟ أم برجلی؟ ألیس کلها نعمک عندی وبکلها عصیتک یا مولای؟ فلک الحجة والسبیل علی، یا من سترنی من الآباء والأمهات أن یزجرونی، ومن العشائر والإخوان أن یعیرونی، ومن السلاطین أن یعاقبونی، ولو اطلعوا یا مولای علیٰ ما اطلعت علیه منی إذا ما أنظرونی، ولرفضونی وقطعونی، فها أنا ذا یا إلٰهی، بین یدیک یا سیدی؛

فرمان دادی فرمانت را نخواندم، نهیم نمودی، مرتکب نهیت شدم، اکنون چنانم که نه دارنده زمینه برائتم تا عذرخواهی کنم و نه دارای قدرتم تا یاری ستانم، ای مولای من با چه وسیله ای با تو روبرو شوم؟ آیا با گوشم، یا با دیده ام، یا با زبانم، یا با دستم، یا با پایم، آیا این همه نعمت های تو نزد من نیست؟ و من با همه این ها تو را معصیت کردم، ای مولای من، تو را بر من حجت و راه است، ای آن که مرا از پدران و مادران پوشاند، از اینکه مرا از خود برانند و از خویشان و برادران، از اینکه مرا سرزنش کنند و از پادشاهان از اینکه مجازاتم نمایند، مولای من اگر اینان آگاه می شدند، بر آنچه تو بر آن از من می دانی، در این صورت مهلتم نمی دانند و مرا تنها می گذاردند و از من می بریدند، هم اینک ای خدای من در برابرت هستم، ای آقای من؛

خاضع ذلیل حصیر حقیر، لاذو براءة فأعتذر، ولا ذو قوة فأنتصر، ولا حجة فأحتج بها، ولا قائل لم أجترح ولم أعمل سوءا، وما عسی الجحود ولو جحدت یا مولای ینفعنی، کیف وأنیٰ ذٰلک وجوارحی کلها شاهدة علی بما قد عملت، وعلمت یقینا غیر ذی شک أنک سائلی من عظائم الأمور، وأنک الحکم العدل الذی لاتجور، وعدلک مهلکی ومن کل عدلک مهربی، فإن تعذبنی یا إلٰهی فبذنوبی بعدحجتک علی، و إن تعف عنی فبحلمک وجودک وکرمک، لاإلٰه إلا أنت سبحانک إنی کنت من الظالمین؛

فروتن و خوار، درمانده و کوچک، نه دارنده زمینه برائتم تا عذرخواهی کنم و نه نیرویی که یاری بطلبم و نه دلیلی که با آن بهانه و عذر بیاورم و نه گوینده ای هستم که گناه و کار بد نکرده باشم، انکار گناه کجا؟ بر فرض اگر انکار می کردم، چه سود می داد، چگونه؟ و چسان این معنا ممکن شود و حال آنکه همه اعضایم بر آنچه عمل کردم بر من گواه اند به یقین دانستم بدون تردید که تو از کارهای بزرگ من پرسنده ای و تو حاکم عدالت پیشه ای هستی که در حکم و داوری ستم نمی کنی و عدالت تو هلاک کننده من است و من از همه عدالت تو گریزانم، معبودا اگر مرا عذاب کنی، به خاطر گناهان من است پس از حجتی که بر من داری و اگر از من درگذری، به سبب بردباری و جود و بزرگواری توست، معبودی جز تو نیست من از ستمکارانم؛

لاإلٰه إلا أنت سبحانک إنی کنت من المستغفرین، لاإلٰه إلا أنت سبحانک إنی کنت من الموحدین، لاإلٰه إلا أنت سبحانک إنی کنت من الخائفین، لاإلٰه إلا أنت سبحانک إنی کنت من الوجلین، لاإلٰه إلا أنت سبحانک إنی کنت من الراجین، لاإلٰه إلا أنت سبحانک إنی کنت من الراغبین، لاإلٰه إلا أنت سبحانک إنی کنت من المهللین، لاإلٰه إلا أنت سبحانک إنی کنت من السائلین، لاإلٰه إلا أنت سبحانک إنی کنت من المسبحین، لاإلٰه إلا أنت سبحانک إنی کنت من المکبرین، لاإلٰه إلا أنت سبحانک ربی ورب آبائی الأولین؛

معبودی جز تو نیست من از آمرزش خواهانم، معبودی جز تو نیست من از یکتاپرستانم، معبودی جز تو نیست من از هراسندگانم معبودی جز تو نیست، من از بیمناکانم، معبودی جز تو نیست من از امیدوارانم، معبودی جز تو نیست من از مشتاقانم، معبودی جز تو نیست من از «لا اله الا الله» گویانم، معبودی جز تو نیست من از درخواست کنندگانم، معبودی جز تو نیست من از تسبیح کنندگانم، معبودی جز تو نیست منزهی تو، من از تکبیرگویانم، معبودی جز تو نیست منزهی تو پروردگار من و پروردگار پدران نخستین من؛

اللٰهم هٰذا ثنائی علیک ممجدا، و إخلاصی لذکرک موحدا، و إقراری بآلائک معددا، و إن کنت مقرا أنی لم أحصها لکثرتها وسبوغها وتظاهرها وتقادمها إلیٰ حادث ما لم تزل تتعهدنی به معها منذ خلقتنی وبرأتنی من أول العمر من الإغناء من الفقر، وکشف الضر، وتسبیب الیسر، ودفع العسر، وتفریج الکرب، والعافیة فی البدن، والسلامة فی الدین، ولو رفدنی علیٰ قدر ذکر نعمتک جمیع العالمین من الأولین والآخرین ما قدرت ولا هم علیٰ ذٰلک، تقدست وتعالیت من رب کریم عظیم رحیم لاتحصیٰ آلاؤک، ولا یبلغ ثناؤک؛ ولا تکافیٰ نعماؤک، صل علیٰ محمد وآل محمد وأتمم علینا نعمک، وأسعدنا بطاعتک، سبحانک لاإلٰه إلا أنت.

خدایا این است ثنای من بر تو و برای تعظیم تو و اخلاصم برای یاد تو و به خاطر یکتاپرستی و اقرارم به نعمت هایت، در شمارش آنان، اگرچه اعتراف دارم نتوانستم آن ها را شماره کنم به خاطر کثرت و کمالش و نمایانی و پیشی جستنش تاکنون، آنچه همواره مرا با آن همراه آن ها سرپرستی می کردی، از هنگامی که مرا آفریدی و پدید آوردی، از آغاز عمر و همه آنچه بر من بخشیدی از بی نیاز گرداندنم از تهیدستی و برطرف کردن بدحالی و فراهم کردن اسباب راحتی و دفع دشواری و گشودن گره اندوه و تندرستی در بدن و سلامت در دین، اگر همه جهانیان از گذشتگان و آیندگان به اندازه ای که نعمتت را ذکر کنم یاری ام دهند، نه من قدرت ذکر آن را دارم نه آن ها، پاکی و برتری، از اینکه پروردگار کریم، بزرگ، مهربانی، عطاهایت به عدد نیاید، به ثنایت نتوان رسید؛ نعمت هایت تلافی نگردد، بر محمد و خاندان محمد درود فرست و نعمت هایت را بر ما تمام کن و به طاعتت خوشبختمان فرما، منزهی تو، معبودی جز تو نیست.

اللٰهم إنک تجیب المضطر، وتکشف السوء، وتغیث المکروب، وتشفی السقیم، وتغنی الفقیر، وتجبر الکسیر، وترحم الصغیر، وتعین الکبیر، ولیس دونک ظهیر، ولا فوقک قدیر، وأنت العلی الکبیر، یا مطلق المکبل الأسیر، یا رازق الطفل الصغیر، یا عصمة الخائف المستجیر، یا من لاشریک له ولا وزیر؛

خدایا بیچارگان را پاسخ می دهی و بدی را برطرف می کنی و به فریاد گرفتاران می رسی و بیماران را درمان می کنی و تهیدست را بی نیاز می گردانی و شکست را جبران می نمایی و به خردسالان رحم می کنی و به بزرگ سالان کمک می دهی، جز تو پشتیبانی نیست و فوق تو قدرتمندی وجود ندارد و تو برتر و بزرگی، ای رهاکننده اسیر در بند، ای روزی دهنده کودک خردسال، ای پناه هراسنده پناه خواه، ای که برایت شریک و وزیری نیست؛

صل علیٰ محمد وآل محمد، وأعطنی فی هٰذه العشیة أفضل ما أعطیت وأنلت أحدا من عبادک من نعمة تولیها، وآلاء تجددها، وبلیة تصرفها، وکربة تکشفها، ودعوة تسمعها، وحسنة تتقبلها، وسیئة تتغمدها، إنک لطیف بما تشاء خبیر وعلیٰ کل شیء قدیر.

بر محمد و خاندان محمد درود فرست و در این شب به من عطا کن برترین چیزی که عطا کردی و نائل نمودی یکی از بندگانت را، از نعمتی که می بخشی و عطاهایی که تجدید می نمایی و بلایی که برمی گردانی و رنجی که برطرف می کنی و دعایی که می شنوی و عمل نیکی که می پذیری و بدی و زشتی که می پوشانی، همانا به هرچه خواهی مهربان و آگاهی و بر هر کاری توانایی.

اللٰهم إنک أقرب من دعی، وأسرع من أجاب، وأکرم من عفا، وأوسع من أعطیٰ، وأسمع من سئل، یا رحمٰن الدنیا والآخرة ورحیمهما، لیس کمثلک مسؤول، ولا سواک مأمول، دعوتک فأجبتنی، وسألتک فأعطیتنی، ورغبت إلیک فرحمتنی، ووثقت بک فنجیتنی، وفزعت إلیک فکفیتنی؛

خدایا تو نزدیک ترین کسی هستی که خوانده شود و سریع ترین کسی که جواب دهد و بزرگوارترین کسی که گذشت کند و وسیع ترین کسی که عطا کند و شنواترین کسی که سؤال شود، ای مهربان دنیا و آخرت و بخشنده در هر دو، همانند تو سؤال شده ای نیست و غیر تو آرزو شده ای وجود ندارد، خواندمت، پاسخم دادی، از تو درخواست کردم عطایم نمودی و به سویت مشتاق، به من رحم فرمودی، به تو اطمینان کردم، نجاتم دادی و به تو پناهنده شدم، کفایتم نمودی؛

اللٰهم فصل علیٰ محمد عبدک ورسولک ونبیک وعلیٰ آله الطیبین الطاهرین أجمعین، وتمم لنا نعماءک، وهنئنا عطاءک، واکتبنا لک شاکرین، ولآلائک ذاکرین، آمین آمین رب العالمین.

خدایا درود فرست بر محمد بنده و فرستاده ات و پیامبرت و بر همگی اهل بیت پاک و پاکیزه اش و نعمت هایت را بر ما تمام کن و عطاهایت را بر ما گوارا گردان و ما را نسبت به خودت از سپاسگزاران و در نعمت هایت از یادکنندگان ثبت فرما، آمین آمین ای پروردگار جهانیان.

اللٰهم یا من ملک فقدر، وقدر فقهر، وعصی فستر، واستغفر فغفر، یا غایة الطالبین الراغبین ومنتهیٰ أمل الراجین، یا من أحاط بکل شیء علما، ووسع المستقیلین رأفة ورحمة وحلما؛

خدایا ای که مالک شد و توانست و توانست و چیره شد، نافرمانی شد و پوشاند، از او آمرزش خواسته شد، آمرزید، ای هدف خواستاران مشتاق و نهایت آرزوی امیدواران، ای آن که در دانایی بر هر چیز احاطه دارد و در مهربانی و رحمت و بردباری، خواهندگان گذشت از گناه را فرا می گیرد؛

اللٰهم إنا نتوجه إلیک فی هٰذه العشیة التی شرفتها وعظمتها بمحمد نبیک ورسولک وخیرتک من خلقک وأمینک علیٰ وحیک، البشیر النذیر، السراج المنیر، الذی أنعمت به علی المسلمین وجعلته رحمة للعالمین.

خدایا در این شب به تو رو می آوریم، شبی که آن را برجستگی و برتری و عظمت دادی به محمد پیامبرت و فرستاده ات و برگزیده از خلقت و امین وحی ات، آن مژده دهنده و هشداردهنده و چراغ نوربخش، آن که به سبب او بر مسلمانان نعمت بخشیدی و او را رحمت برای جهانیان قرار دادی.

اللٰهم فصل علیٰ محمد وآل محمد کما محمد أهل لذٰلک منک یا عظیم فصل علیه وعلیٰ آله المنتجبین الطیبین الطاهرین أجمعین، وتغمدنا بعفوک عنا، فإلیک عجت الأصوات بصنوف اللغات، فاجعل لنا اللٰهم فی هٰذه العشیة نصیبا من کل خیر تقسمه بین عبادک، ونور تهدی به، ورحمة تنشرها، وبرکة تنزلها، وعافیة تجللها، ورزق تبسطه یا أرحم الراحمین؛

خدایا بر محمد و خاندان محمد درود فرست، آن چنان که محمد از جانب تو شایسته آن است، ای بزرگ، بر او و بر همه خاندان نجیب و پاک و پاکیزه اش درود فرست و ما را به گذشتت از ما (به رحمتت) بپوشان که صداها با انواع لغات به جانب تو بلند است، خدایا در این شب برای ما این امور را قرار ده: از هر خیری نصیبی که میان بندگانت تقسیم می کنی و نوری که با آن هدایت می نمایی و رحمتی که می گسترانی و برکتی که فرو می فرستی و تندرستی و عافیتی که بر اندام حیات بندگان می پوشانی و رزقی که می گسترانی، ای مهربان ترین مهربانان؛

اللٰهم أقلبنا فی هٰذا الوقت منجحین مفلحین مبرورین غانمین، ولا تجعلنا من القانطین، ولا تخلنا من رحمتک، ولا تحرمنا ما نؤمله من فضلک، ولا تجعلنا من رحمتک محرومین، ولا لفضل ما نؤمله من عطائک قانطین، ولا تردنا خائبین، ولا من بابک مطرودین، یا أجود الأجودین، وأکرم الأکرمین، إلیک أقبلنا موقنین، و لبیتک الحرام آمین قاصدین، فأعنا علیٰ مناسکنا، وأکمل لنا حجنا، واعف عنا وعافنا، فقد مددنا إلیک أیدینا فهی بذلة الاعتراف موسومة؛

خدایا ما را در این وقت از پیشگاه رحمتت پیروز و رستگار و پذیرفته و بهره مند بازگردان و ما را از ناامیدان قرار مده و از رحمتت با دست تهی و خالی مگذار و از آنچه از احسانت امیدواریم مبتلای به حرمان مکن و از رحمتت محروممان منما و از افزونی آنچه از عطایت آرزو داریم ناامید مساز و ناکام باز مگردان و از درگاهت مران، ای بخشنده ترین بخشندگان و کریم ترین کریمان، یقین کنان به درگاهت رو نمودیم و آهنگ کنان و روی کنان به زیارت خانه ات آمده ایم، بر ادای مناسک حج یاری مان ده و حجمان را کامل کن و از ما درگذر و به ما سلامت کامل بده، چراکه دست های خود را به جانب تو دراز کرده ایم و آن دست ها به خواری اعتراف علامت دار است؛

اللٰهم فأعطنا فی هٰذه العشیة ما سألناک، واکفنا ما استکفیناک، فلا کافی لنا سواک، ولا رب لنا غیرک، نافذ فینا حکمک، محیط بنا علمک، عدل فینا قضاؤک، اقض لنا الخیر، واجعلنا من أهل الخیر.

خدایا آنچه را در این شب از تو خواستیم به ما عطا کن و کفایت آنچه را از تو خواستیم عهده دار باش که ما را کفایت کننده ای جز تو نیست و برای ما پروردگاری جز تو نمی باشد، قانونت بر ما نافذ است، دانشت ما را فراگیر است، داوری ات درباره ما عادلانه است، خیر را برای ما حکم کن و ما را اهل خیر قرار بده.

اللٰهم أوجب لنا بجودک عظیم الأجر، وکریم الذخر، ودوام الیسر، واغفر لنا ذنوبنا أجمعین، ولا تهلکنا مع الهالکین، ولا تصرف عنا رأفتک ورحمتک یا أرحم الراحمین؛

خدایا پاداش بزرگ و ذخیره کریمانه و دوام آسایش را به حق جودت بر ما لازم گردان و گناهان همه ما را بیامرز و با هلاک شدگان هلاکمان مکن و مهربانی و رحمتت را از ما باز مگردان، ای مهربان ترین مهربانان؛

اللٰهم اجعلنا فی هٰذا الوقت ممن سألک فأعطیته، وشکرک فزدته، وثاب إلیک فقبلته، وتنصل إلیک من ذنوبه کلها فغفرتها له، یا ذا الجلال والإکرام.

خدایا در این وقت ما را از کسانی قرار ده که از تو درخواست کردند و تو به آنان عطا فرمودی و تو را شکر نمودند پس بر آنان افزودی و به سویت بازگشتند و آنان را پذیرفتی و به سوی تو از همه گناهانشان بیزاری جستند پس همه گناهانشان را آمرزیدی، ای دارای بزرگی و رأفت و محبت.

اللٰهم ونقنا وسددنا واقبل تضرعنا، یا خیر من سئل، ویا أرحم من استرحم، یا من لا یخفیٰ علیه إغماض الجفون، ولا لحظ العیون، ولا ما استقر فی المکنون، ولا ما انطوت علیه مضمرات القلوب، ألا کل ذٰلک قد أحصاه علمک، ووسعه حلمک، سبحانک وتعالیت عما یقول الظالمون علوا کبیرا، تسبح لک السماوات السبع والأرضون ومن فیهن و إن من شیء إلا یسبح بحمدک؛

خدایا ما را پاک کن و به جانب راستی و درستی توجه ده و زاری ما را بپذیر، ای بهترین کسی که درخواست شد و رحم کننده ترین کسی که از او رحمت خواسته شد، ای آن که بر هم نهادن پلک ها و دقت نظر چشم ها بر او پوشیده نیست و آنچه در نهان مستقر شده و آنچه را پنهانی های قلوب در برگرفته از او پنهان نیست، آری همه این ها را دانشت شماره کرده و بردباری ات فرا گرفته، تو منزهی و برتری، از آنچه ستمگران درباره ات می گویند، آسمان های هفتگانه و زمین ها و هرکه در آن هاست تو را تسبیح می گویند و هیچ موجودی نیست مگر اینکه همراه ستایشت تسبیح می گوید؛

فلک الحمد والمجد وعلو الجد، یا ذا الجلال والإکرام، والفضل والإنعام، والأیادی الجسام، وأنت الجواد الکریم، الرؤوف الرحیم. اللٰهم أوسع علی من رزقک الحلال، وعافنی فی بدنی ودینی، وآمن خوفی، وأعتق رقبتی من النار. اللٰهم لاتمکر بی ولا تستدرجنی ولا تخدعنی، وادرأ عنی شر فسقة الجن والإنس.

پس تو را سپاس و بزرگواری و بلندی مقام، ای دارنده بزرگی و رأفت و محبت و احسان و مهربانی و لطف و عطاهای بزرگ و تویی بخشنده کریم رئوف و مهربان، خدایا از روزی حلالت بر من وسعت ده و در تن و دینم سلامت کامل بخش و ترسم را امان ده و وجودم را از آتش آزاد کن، خدایا بلایت را به جریمه گناهانم بر من قرار مده و مرا به تدریج بر بدی هایم مؤاخذه مکن و مرا در خیالات باطلم رها مساز و شر بدکاران جن و انس را از من دور کن.

در این قسمت از دعا سر و دیده خود را به جانب آسمان برداشت و از دیده های مبارکش مانند ریزش آب از دو مشک، اشک می ریخت و با صدای بلند به محضر حق عرضه داشت:

یا أسمع السامعین، یا أبصر الناظرین، ویا أسرع الحاسبین، ویا أرحم الراحمین، صل علیٰ محمد وآل محمد السادة المیامین، وأسألک اللٰهم حاجتی التی إن أعطیتنیها لم یضرنی ما منعتنی، و إن منعتنیها لم ینفعنی ما أعطیتنی، أسألک فکاک رقبتی من النار، لاإلٰه إلا أنت وحدک لاشریک لک، لک الملک، ولک الحمد، وأنت علیٰ کل شیء قدیر، یا رب یا رب …

ای شنواترین شنوایان، ای بیناترین بینایان وای سریعترین حسابرسان وای مهربان ترین مهربانان، بر محمد و خاندان محمد آن سروران با میمنت درود فرست و از تو درخواست می کنم خدایا حاجتم را که اگر آن را به من عطا کنی، بی شک هرچه را از من دریغ ورزی به من ضرری نرساند و اگر برآوردن حاجتم را از من دریغ نمایی، آنچه را عطایم کنی سودی نبخشد، آزادی وجودم را از آتش از تو درخواست می کنم، معبودی جز تو نیست، یگانه ای، برایت شریک نیست، فرمانروایی و ستایش ویژۀ توست و تو بر هر کاری توانایی، پروردگارا پروردگارا. پیوسته «یا رب» می گفت و همه آنان که اطراف حضرت بودند به دعای حضرت گوش می دادند و به آمین گفتن اکتفا می کردند، در نتیجه صداهایشان با آن حضرت به گریستن بلند شد تا آفتاب غروب کرد، سپس زادوتوشه خود را بار کرده، به سوی مشعرالحرام حرکت کردند.

نویسنده گوید: کفعمی دعای عرفه حضرت سید الشهداء را در کتاب «بلد الامین» تا این قسمت ذکر کرده و علامه مجلسی در «زاد العماد» این دعای شریف را موافق روایت کفعمی نقل فرموده، ولی سید ابن طاووس در کتاب اقبال، پس از «یا رب یا رب یا رب» این اضافه را آورده:

إلٰهی أنا الفقیر فی غنای فکیف لاأکون فقیرا فی فقری؟! إلٰهی أنا الجاهل فی علمی فکیف لاأکون جهولا فی جهلی؟! إلٰهی إن اختلاف تدبیرک وسرعة طواء مقادیرک منعا عبادک العارفین بک عن السکون إلیٰ عطاء، والیأس منک فی بلاء. إلٰهی منی ما یلیق بلؤمی ومنک ما یلیق بکرمک؛

معبودم، در عین توانگری تهیدستم، پس چگونه در تهیدستی تهیدست نباشم، خدایا در عین دانایی نادانم، پس چگونه در عین نادانی نادان نباشم. معبودم همانا متفاوت بودن تدبیرت و سرعت تغییر تقدیراتت، بندگان عارف به تو را، از اطمینان به بخشش و ناامیدی از تو در گرفتاری باز داشته است. معبودم، از من است آنچه سزاوار پستی من است و از توست آنچه شایسته بزرگواری توست؛

إلٰهی وصفت نفسک باللطف والرأفة لی قبل وجود ضعفی أفتمنعنی منهما بعد وجود ضعفی؟ إلٰهی إن ظهرت المحاسن منی فبفضلک ولک المنة علی، و إن ظهرت المساوئ منی فبعدلک ولک الحجة علی.

معبودم، تو خود را با خوبی و مهربانی به من توصیف کرده ای پیش از پیدایش ناتوانی من، آیا آن دو را از من دریغ ورزی پس از پدید آمدن ناتوانی ام، معبودم، اگر زیبایی هایی از من نمایان شود، به احسان توست و تو را بر من مهرورزی بسیار است و اگر زشتی هایی از من ظاهر گردد، به عدل توست و تو را بر من حجت کامل است.

إلٰهی کیف تکلنی وقد تکفلت لی؟ وکیف أضام وأنت الناصر لی؟ أم کیف أخیب وأنت الحفی بی؟ ها أنا أتوسل إلیک بفقری إلیک، وکیف أتوسل إلیک بما هو محال أن یصل إلیک؟ أم کیف أشکو إلیک حالی وهو لایخفیٰ علیک؟ أم کیف أترجم بمقالی وهو منک برز إلیک؛ أم کیف تخیب آمالی وهی قد وفدت إلیک؟ أم کیف لاتحسن أحوالی وبک قامت؟

خدایا چگونه مرا وا می نهی در صورتی که عهده دار من شده ای؟ و چگونه مورد ستم واقع شوم و حال آنکه تو یار منی؟ یا چگونه ناامید گردم، درحالی که نسبت به من سخت مهربانی، اینک به سبب نیازم به تو، متوسل به توأم و چگونه متوسل به تو شوم به آنچه محال است به تو برسد، یا چگونه از حالم به تو شکایت کنم و حال آنکه بر تو پوشیده نیست؟ یا چگونه با گفتارم توضیح حال دهم، درحالی که از تو برای تو واضح است؟ یا چگونه آرزوهایم را به عرصه نومیدی بری، در صورتی که به آستان تو وارد گشته؟ یا چگونه احوالم را نیکو نگردانی، درحالی که احوال من استوار به توست؟

إلٰهی ما ألطفک بی مع عظیم جهلی! وما أرحمک بی مع قبیح فعلی! إلٰهی ما أقربک منی وأبعدنی عنک! وما أرأفک بی! فما الذی یحجبنی عنک؟ إلٰهی علمت باختلاف الآثار وتنقلات الأطوار، أن مرادک منی أن تتعرف إلی فی کل شیء حتیٰ لا أجهلک فی شیء. إلٰهی کلما أخرسنی لؤمی أنطقنی کرمک، وکلما آیستنی أوصافی أطمعتنی مننک؛

معبودم چه اندازه به من لطف داری. با این نادانی فوق العاده من و چه قدر به من مهربانی، با این عمل زشت من؟ معبودم چقدر به من نزدیکی و من چقدر از تو دورم و چه اندازه به من مهر می ورزی پس چیست آنچه مرا از تو در پرده می کند؟ معبودم از اختلاف آثار و تغییرات احوال دانستم که خواسته ات از من این است که خود را در هر چیز به من بشناسانی تا در هیچ چیز نسبت به تو جاهل نباشم، معبودم هر زمان فرومایگی ام از سخن مرا بازداشت، کرم تو گویایم نمود و هروقت اوصافم ناامیدم کرد، نعمت هایت به طمعم انداخت؛

إلٰهی من کانت محاسنه مساوئ فکیف لاتکون مساویه مساوئ؟! ومن کانت حقائقه دعاوی فکیف لاتکون دعاویه دعاوی؟! إلٰهی حکمک النافذ ومشیئتک القاهرة لم یترکا لذی مقال مقالا، ولا لذی حال حالا. إلٰهی کم من طاعة بنیتها، وحالة شیدتها هدم اعتمادی علیها عدلک، بل أقالنی منها فضلک. إلٰهی إنک تعلم أنی و إن لم تدم الطاعة منی فعلا جزما فقد دامت محبة وعزما. إلٰهی کیف أعزم وأنت القاهر؟ وکیف لاأعزم وأنت الآمر؛

معبودم کسی که زیبایی هایش زشتی بوده، پس چگونه زشتی هایش زشتی نباشد و کسی که حقیقت گویی هایش ادعای خالی بوده، چگونه ادعاهایش ادعا نباشد؟ معبودم دستور کاری و ثمربخشت و مشیت چیره ات، برای صاحب سخن سخنی و برای صاحب حال حالی نگذاشته، خدایا چه بسیار طاعتی که بنا کردم و چه بسیار حالتی که استوار نمودم. عدالتت اعتمادم را بر آن ها ویران کرد، ولی احسان تو عذر مرا از آن ها پذیرفت. معبودم همانا می دانی هرچند طاعت از جانب من، به صورت کار جدی ادامه نداشته، ولی به صورت محبت و اراده ادامه داشته. معبودم چگونه تصمیم بگیرم و حال آنکه تو چیره ای و چگونه تصمیم نگیرم درحالی که تو دستوردهنده ای؛

إلٰهی ترددی فی الآثار یوجب بعد المزار فاجمعنی علیک بخدمة توصلنی إلیک، کیف یستدل علیک بما هو فی وجوده مفتقر إلیک؟ أیکون لغیرک من الظهور ما لیس لک حتیٰ یکون هو المظهر لک؟ متیٰ غبت حتیٰ تحتاج إلیٰ دلیل یدل علیک؟ ومتیٰ بعدت حتیٰ تکون الآثار هی التی توصل إلیک؟ عمیت عین لاتراک علیها رقیبا، وخسرت صفقة عبد لم تجعل له من حبک نصیبا؛

معبودم، دودل بودن من در آثار سبب دوری دیدار است، پس مرا با وجودت گرد آور، به وسیله عبادتی که مرا به تو رساند، چگونه بر وجود تو استدلال شود، به موجودی که در وجودش نیازمند به توست؟ آیا برای غیر تو ظهوری هست که برای تو نیست تا آن غیر وسیله ظهور تو باشد؟! کی پنهان بوده ای تا نیازمند به دلیلی باشی که بر تو دلالت کند و کی دور بوده ای تا آثار، واصل کننده به تو باشند؟ کور باد دیده ای که تو را بر آن دیده بان نبیند و زیانکار باد تجارت بنده ای که از محبتت برای او سهمی قرار نداده ای؛

إلٰهی أمرت بالرجوع إلی الآثار فأرجعنی إلیک بکسوة الأنوار وهدایة الاستبصار حتیٰ أرجع إلیک منها کما دخلت إلیک منها مصون السر عن النظر إلیها، ومرفوع الهمة عن الاعتماد علیها، إنک علیٰ کل شیء قدیر.

معبودم مرا به رجوع به آثار فرمان دادی، پس مرا به پوششی از انوار و هدایتی بصیرت جو به سوی خود بازگردان تا از آن ها به سویت بازگردم همان طور که از آن ها به بارگاهت بار یافتم، با نگاهداری نهادم از نگاه به آن ها و برگرفتن همتم از اعتماد بر آن ها، همانا تو بر هر کاری توانایی.

إلٰهی هٰذا ذلی ظاهر بین یدیک، وهٰذا حالی لایخفیٰ علیک، منک أطلب الوصول إلیک، وبک أستدل علیک، فاهدنی بنورک إلیک، وأقمنی بصدق العبودیة بین یدیک. إلٰهی علمنی من علمک المخزون، وصنی بسترک المصون؛

معبودم این خواری من است که در برابرت عیان است و این حال من است که بر تو پوشیده نیست، از تو رسیدن به تو را می خواهم و بر تو استدلال می کنم، پس به نورت مرا به وجودت راهنمایی کن و در برابرت به صدق بندگی بر پا دار. معبودا از علم انباشته ات به من بیاموز و به پرده نگاهداری ات حفظم کن؛

إلٰهی حققنی بحقائق أهل القرب، واسلک بی مسلک أهل الجذب. إلٰهی أغننی بتدبیرک لی عن تدبیری، وباختیارک عن اختیاری، وأوقفنی علیٰ مراکز اضطراری.

معبودم مرا به حقایق اهل قرب محقق کن و به راه و روش اهل جذب ببر، معبودم به تدبیرت نسبت به من مرا از تدبیرم و به اختیارت از اختیارم بی نیاز گردان و مرا به جایگاه های بیچارگی ام آگاه کن؛

إلٰهی أخرجنی من ذل نفسی، و طهرنی من شکی وشرکی قبل حلول رمسی، بک أنتصر فانصرنی، وعلیک أتوکل فلا تکلنی، و إیاک أسأل فلا تخیبنی، وفی فضلک أرغب فلا تحرمنی، وبجنابک أنتسب فلا تبعدنی، وببابک أقف فلا تطردنی؛

معبودم مرا از خواری نفسم نجات ده و از شک و شرکم پاک کن و پیش از آنکه وارد قبر شوم، از تو یاری می جویم، پس مرا یاری ده و بر تو توکل می کنم، پس مرا وامگذار و از تو درخواست می کنم، پس ناامیدم مکن و در احسان تو مشتاقم، پس محرومم مگردان و خود را به تو منسوب می کنم، پس دورم مکن و در آستانه تو می ایستم پس مرانم؛

إلٰهی تقدس رضاک أن یکون له علة منک فکیف تکون له علة منی؟ إلٰهی أنت الغنی بذاتک أن یصل إلیک النفع منک فکیف لا تکون غنیا عنی؟ إلٰهی إن القضاء والقدر یمنینی، و إن الهویٰ بوثائق الشهوة أسرنی، فکن أنت النصیر لی حتیٰ تنصرنی وتبصرنی، وأغننی بفضلک حتیٰ أستغنی بک عن طلبی، أنت الذی أشرقت الأنوار فی قلوب أولیائک حتیٰ عرفوک ووحدوک، وأنت الذی أزلت الأغیار عن قلوب أحبائک حتیٰ لم یحبوا سواک ولم یلجأوا إلیٰ غیرک، أنت المؤنس لهم حیث أوحشتهم العوالم، وأنت الذی هدیتهم حیث استبانت لهم المعالم، ماذا وجد من فقدک وما الذی فقد من وجدک؟

معبودم خشنودی تو منزه است از اینکه سببی از جانب تو داشته باشد، پس چگونه ممکن است برای آن سببی از ناحیه من بوده باشد؟ معبودم تو بی نیازی از اینکه نفعی از سوی تو به حضرتت رسد، پس چگونه بی نیاز از من نباشی؟ معبودم قضا و قدر مرا به آرزو انداخت و هوای نفس مرا در بندهای شهوت اسیر کرد، پس تو یاور من باش تا پیروزم نمایی و بینایم کنی و به احسان خود بی نیازم فرما تا به وسیله تو از خواسته ام بی نیاز گردم، تویی که انوار را در قلوب دوستانت تاباندی تا تو را شناختند و یگانه ات دانستند و تویی که بیگانگان را از قلوب عاشقانت راندی تا این که غیر تو را دوست نداشتند و به غیر تو پناه نبردند، تو مونس آنانی آنجا که جهان ها آنان را به وحشت اندازد، تویی که آنان را هدایت کردی، هرجا که نشانه هایی برای آنان آشکار شد، کسی که تو را گم کرده چه یافته؟ و چه گم کرده، کسی که تو را یافته؟

لقد خاب من رضی دونک بدلا، ولقد خسر من بغیٰ عنک متحولا، کیف یرجیٰ سواک وأنت ما قطعت الإحسان؟ وکیف یطلب من غیرک وأنت ما بدلت عادة الامتنان؟ یا من أذاق أحباءه حلاوة المؤانسة فقاموا بین یدیه متملقین، ویا من ألبس أولیاءه ملابس هیبته فقاموا بین یدیه مستغفرین، أنت الذاکر قبل الذاکرین، وأنت البادئ بالإحسان قبل توجه العابدین، وأنت الجواد بالعطاء قبل طلب الطالبین، وأنت الوهاب ثم لما وهبت لنا من المستقرضین؛

همانا محروم شد کسی که به جای تو به دیگری راضی گشت و زیانکار شد کسی که از تو به دیگری روی آورد، چگونه به غیر تو امید ببندند و حال آن که احسانت را بریده نساختی و چگونه از غیر تو خواسته شود در صورتی که تو شیوه نعمت بخشی ات را تغییر نداده ای، ای که به عاشقانش شیرینی همدمی خود را چشاند، در نتیجه تملق گویانه در برابرش ایستادند، ای که اولیایش را جامه های حرمت و ارجمندی پوشاند، پس آمرزش جویانه در برابرش قرار گرفتند، تویی یاد کننده پیش از یادکنندگان و تویی شروع کننده به احسان، پیش از توجه بندگان و تویی جودکننده به عطا، پیش از خواستن خواهندگان و تویی بخشنده و سپس برای آنچه که به ما بخشیدی از ما به قرض می خواهی؟!

إلٰهی اطلبنی برحمتک حتیٰ أصل إلیک، واجذبنی بمنک حتیٰ أقبل علیک. إلٰهی إن رجائی لاینقطع عنک و إن عصیتک، کما أن خوفی لایزایلنی و إن أطعتک، فقد دفعتنی العوالم إلیک، وقد أوقعنی علمی بکرمک علیک.

معبودم مرا به رحمتت بخواه تا آن که به تو برسم و مرا به مهرورزی ات جذب کن تا به سوی تو رو کنم. معبودم امیدم از تو قطع نشود، گرچه نافرمانی ات کردم، چنان که ترسم از حضرتت نابود نشود، گرچه اطاعتت نمودم، همانا جهانیان مرا به جانب تو رانده اند و آگاهی ام به بزرگواری ات مرا به آستانه تو انداخته.

إلٰهی کیف أخیب وأنت أملی؟ أم کیف أهان وعلیک متکلی؟ إلٰهی کیف أستعز وفی الذلة أرکزتنی؟ أم کیف لا أستعز و إلیک نسبتنی؛

خدایا من چگونه ناامید شوم و حال آنکه تو آرزوی منی، یا چگونه خوار گردم درصورتی که اعتمادم بر توست. معبودم چگونه عزت خواهم، درحالی که در خواری ثابتم کرده ای و چگونه عزت نخواهم با آن که به خود نسبتم داده ای؟

إلٰهی کیف لاأفتقر وأنت الذی فی الفقراء أقمتنی؟ أم کیف أفتقر وأنت الذی بجودک أغنیتنی؟ وأنت الذی لاإلٰه غیرک تعرفت لکل شیء فما جهلک شیء، وأنت الذی تعرفت إلی فی کل شیء فرأیتک ظاهرا فی کل شیء، وأنت الظاهر لکل شیء، یا من استویٰ برحمانیته فصار العرش غیبا فی ذاته، محقت الآثار بالآثار، ومحوت الأغیار بمحیطات أفلاک الأنوار، یا من احتجب فی سرادقات عرشه عن أن تدرکه الأبصار، یا من تجلیٰ بکمال بهائه فتحققت عظمته من الاستواء، کیف تخفیٰ وأنت الظاهر؟ أم کیف تغیب وأنت الرقیب الحاضر؟ إنک علیٰ کل شیء قدیر، والحمد للٰه وحده.

معبودم چگونه نیازمند نباشم و حال آن که مرا در نیازمندان نشاندی، یا چگونه نیازمند باشم در صورتی که تو به جودت بی نیازم کرده ای و تویی که معبودی جز تو نیست، خود را به هر چیز شناساندی، پس چیزی جاهل به تو نیست و تویی که خود را در هر چیز به من شناساندی، پس تو را در هر چیز نمایان دیدم و تویی نمایان برای هر چیز، ای که به رحمانیتش چیره شد، در نتیجه عرش در ذاتش پنهان گشته، آثار را با آثار نابود کردی و اغیار را به احاطه کنندگان افلاک انوار برانداختی، ای که در سراپرده های عرشش پرده نشین از این شد که دیده ها او را دریابد، ای آن که به کمال زیبایی اش تجلی کرد، پس تحقق یافت عظمتش از روی استیلا و برتری، چگونه پنهان شوی و حال آن که نمایانی، یا چگونه غایب شوی و حال آن که دیده بانی و حاضری، همانا تو بر هر کاری توانایی و ستایش ویژۀ خدای یگانه است.

پرسش و پاسخ در صوت / دعای عرفه امام حسین (ع) با نوای حاج منصور ارضی+متن

گفتگو با هوش مصنوعی