پسرم دائم از تو می پرسید

به گزارش مشرق، نفیسه السادات موسوی، شاعر به مناسبت هفته دفاع مقدس یکی از سرودهایش را در کانال تلگرامی خود منتشر کرد:
قول دادم که مرد خانه شوم
غیر مادر، کمی پدر باشم
نگذارم کسی بفهمد اگر
چند روز از تو بی خبر باشم
قول دادم که در نبودن تو
روی پایم بایستم چون کوه
خم نیفتد به ابرویم از درد
هر قدر سخت باشد و انبوه
قول دادم که پیش چشم کسی
ضربه ای به غرورمان نخورد
از من و قول ها، خیالت تخت!
آب هم در دلت تکان نخورد
پسرم دائم از تو می پرسید:
" آب، بابا ….. کجاست پس بابا؟
نکند دوستم نداشت که رفت
من چه کردم که مانده ام تنها؟"
شب به شب در کنار لالایی
از تو و رفتنت که خاطره شد
قصه های تو را به او گفتم:
«آن شبی که پدر محاصره شد …»
از فداکاری ات به او گفتم
غیرتت را به او نشان دادم
تا به معنای عشق پی ببرد
سال ها به دلش زمان دادم
عاقبت در کشاکش دوران
امنیت را به چشم هایش دید
تازه فهمید قدر کار تو را
جای نام پدر نوشت: شهید
روزها یک به یک گذر کردند
قصه ی غیرتت جهانی شد
پیکرت گرچه برنگشت اما
همه گفتند «آسمانی» شد
دیشب از قد و قامتت پرسید
از جوانی که دید بین خیال
قاب عکس تو را نشان دادم:
«نصف سن تو بود، بیست و دوسال!»
قول دادم که مرد خانه شوم
غیر مادر، کمی پدر باشم
نگذارم کسی بفهمد اگر
چند روز از تو بی خبر باشم
قول دادم که در نبودن تو
روی پایم بایستم چون کوه
خم نیفتد به ابرویم از درد
هر قدر سخت باشد و انبوه
قول دادم که پیش چشم کسی
ضربه ای به غرورمان نخورد
از من و قول ها، خیالت تخت!
آب هم در دلت تکان نخورد
پسرم دائم از تو می پرسید:
" آب، بابا ….. کجاست پس بابا؟
نکند دوستم نداشت که رفت
من چه کردم که مانده ام تنها؟"
شب به شب در کنار لالایی
از تو و رفتنت که خاطره شد
قصه های تو را به او گفتم:
«آن شبی که پدر محاصره شد …»
از فداکاری ات به او گفتم
غیرتت را به او نشان دادم
تا به معنای عشق پی ببرد
سال ها به دلش زمان دادم
عاقبت در کشاکش دوران
امنیت را به چشم هایش دید
تازه فهمید قدر کار تو را
جای نام پدر نوشت: شهید
روزها یک به یک گذر کردند
قصه ی غیرتت جهانی شد
پیکرت گرچه برنگشت اما
همه گفتند «آسمانی» شد
دیشب از قد و قامتت پرسید
از جوانی که دید بین خیال
قاب عکس تو را نشان دادم:
«نصف سن تو بود، بیست و دوسال!»
گفتگو با هوش مصنوعی
💬 سلام! میخوای دربارهی «پسرم دائم از تو می پرسید» بیشتر بدونی؟ من اینجام که راهنماییت کنم.