دلنوشته دختر شهید <a href="/fa/dashboard/ زاهدی" class="text info">محمدرضا زاهدی</a> برای پدرش

به گزارش مشرق، کانال ایتای ۵۳ نوشت:
دلنوشته دختر شهید محمدرضا زاهدی برای پدرش (شهید کنسولگری ایران در سوریه)
بسم رب الشهداء والصدیقین
و لا تحسبن الذین قتلو فی سبیل الله اموات بل احیا عند ربهم یرزقون …
خدایا این قربانی را از ما بپذیر …
خدایا کسی را فدایت کردیم که تمام عمر خواست که دیده نشود …
خواست که اگر کاری کرده فقط برای رضای تو باشد …
خواست که قلب امام زمانت را شاد کند …
همیشه از دوربین و جلوی دوربین بودن تا حد امکان فراری بود …و تو دیدی و تو میشناختی اش … خدایا تو میدانی که چه سرمایه معنوی ای از دست ما رفت …
روزهایی را دیدیم که از ۶ صبح تا یک نیمه شب سر کار بود و با آن خستگی نماز شبش ترک نمیشد، نماز هایی که تعداد زیادی از مردم شامل دعاهایش بودند …
سال ها بود که ساعت های خوابش به ندرت به پنج ساعت میرسید …
خدایا تو دیدی و شنیدی که روزی حداقل سه جزء قرآن تلاوت میکرد و در ایام ماه مبارک رمضان، هر سه تا چهار روز یک ختم قرآن داشت …میگفت من چشم را برای دو چیز میخواهم، قرآن خواندن و شاید دیدار مهدی فاطمه …
از زمان جنگ هر روز زیارت عاشورا اش ترک نمیشد و بیست سالی بود که زیارت را با صد لعن و صد سلام میخواند …خدایا ما ندیدیم نمازش از اول وقت فاصله بگیرد …
خدا را شکر که اجر قریب ۴۵ سال مجاهدت عزیز دلمان و نور چشممان سردار محمد رضا زاهدی اینگونه رقم خورد..
و چه عاقبتی بهتر از شهادت …
هیچوقت فکر نمیکردم در روز شهادت امام علی (ع) دو بابا علی از دست بدهم
«هنیا لک»
گوارای وجودت …
به آرزویت رسیدی
استرس ها، بی خوابی ها، خستگی ها، درد های مجروحیت کمر و بازو و سینه و دست ها، تیر کشیدن های جای جراحت پا که همان اندک خواب را هم ازت گرفته بود، چشم درد ها و قطره ریختن های داخل چشم، همه و همه …بالاخره تموم شد …
خداحافظ یار و سرباز رهبرم …
خداحافظ یار سید حسن نصرالله …
خداحافظ بابا علی ما …
دیدار ما باشد در آن دنیا و امیدواریم در آن روز پیشتان روسفید باشیم …
انشاءالله خدا ما را هم به خیر عاقبت و شهادت در راهش از این دنیا ببرد.
*بازنشر مطالب شبکه های اجتماعی به منزله تأیید محتوای آن نیست و صرفا جهت آگاهی مخاطبان از فضای این شبکه ها منتشر می شود.
دلنوشته دختر شهید محمدرضا زاهدی برای پدرش (شهید کنسولگری ایران در سوریه)
بسم رب الشهداء والصدیقین
و لا تحسبن الذین قتلو فی سبیل الله اموات بل احیا عند ربهم یرزقون …
خدایا این قربانی را از ما بپذیر …
خدایا کسی را فدایت کردیم که تمام عمر خواست که دیده نشود …
خواست که اگر کاری کرده فقط برای رضای تو باشد …
خواست که قلب امام زمانت را شاد کند …
همیشه از دوربین و جلوی دوربین بودن تا حد امکان فراری بود …و تو دیدی و تو میشناختی اش … خدایا تو میدانی که چه سرمایه معنوی ای از دست ما رفت …
روزهایی را دیدیم که از ۶ صبح تا یک نیمه شب سر کار بود و با آن خستگی نماز شبش ترک نمیشد، نماز هایی که تعداد زیادی از مردم شامل دعاهایش بودند …
سال ها بود که ساعت های خوابش به ندرت به پنج ساعت میرسید …
خدایا تو دیدی و شنیدی که روزی حداقل سه جزء قرآن تلاوت میکرد و در ایام ماه مبارک رمضان، هر سه تا چهار روز یک ختم قرآن داشت …میگفت من چشم را برای دو چیز میخواهم، قرآن خواندن و شاید دیدار مهدی فاطمه …
از زمان جنگ هر روز زیارت عاشورا اش ترک نمیشد و بیست سالی بود که زیارت را با صد لعن و صد سلام میخواند …خدایا ما ندیدیم نمازش از اول وقت فاصله بگیرد …
خدا را شکر که اجر قریب ۴۵ سال مجاهدت عزیز دلمان و نور چشممان سردار محمد رضا زاهدی اینگونه رقم خورد..
و چه عاقبتی بهتر از شهادت …
هیچوقت فکر نمیکردم در روز شهادت امام علی (ع) دو بابا علی از دست بدهم
«هنیا لک»
گوارای وجودت …
به آرزویت رسیدی
استرس ها، بی خوابی ها، خستگی ها، درد های مجروحیت کمر و بازو و سینه و دست ها، تیر کشیدن های جای جراحت پا که همان اندک خواب را هم ازت گرفته بود، چشم درد ها و قطره ریختن های داخل چشم، همه و همه …بالاخره تموم شد …
خداحافظ یار و سرباز رهبرم …
خداحافظ یار سید حسن نصرالله …
خداحافظ بابا علی ما …
دیدار ما باشد در آن دنیا و امیدواریم در آن روز پیشتان روسفید باشیم …
انشاءالله خدا ما را هم به خیر عاقبت و شهادت در راهش از این دنیا ببرد.
*بازنشر مطالب شبکه های اجتماعی به منزله تأیید محتوای آن نیست و صرفا جهت آگاهی مخاطبان از فضای این شبکه ها منتشر می شود.
گفتگو با هوش مصنوعی
💬 سلام! میخوای دربارهی «دلنوشته دختر شهید محمدرضا زاهدی برای پدرش» بیشتر بدونی؟ من اینجام که راهنماییت کنم.