تلاوت مجلسی سوره انبیاء آیات ۳۱ الی آخر با صدای سید متولی عبدالعال
به گزارش حوزه قرآن و عترت گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان، سوره انبیاء بیست و یکمین سوره و از سوره های مکی قرآن است که در جزء ۱۷ جای دارد. نام گذاری این سوره به نام انبیاء به دلیل وجود نام شانزده پیامبر در آن است. از موضوعات اساسی سوره انبیاء توحید، نبوت، معاد و غفلت زدایی از مردم است.
آیات ۸۷ و ۸۸ این سوره که به آیه نماز غفیله یا ذکر یونسیه معروف است و آیه ۱۰۵ که بر ارث بردن زمین توسط صالحان اشاره دارد، از آیات مشهور این سوره است. در فضیلت این سوره آمده است کسی که سوره انبیاء را بخواند، خدا از او به آسانی حساب می کشد و مورد عفو خود قرار می دهد و همه پیامبرانی که نامشان در قرآن است به او سلام می گویند.
تلاوت مجلسی سوره انبیاء آیات ۳۱ الی آخر
أم اتخذوا آلهة من الأرض هم ینشرون ﴿۲۱﴾
آیا برای خود خدایانی از زمین اختیار کرده اند که آنها [مردگان را] زنده می کنند (۲۱)
لو کان فیهما آلهة إلا الله لفسدتا فسبحان الله رب العرش عما یصفون ﴿۲۲﴾
اگر در آنها [=زمین و آسمان] جز خدا خدایانی [دیگر] وجود داشت قطعا [زمین و آسمان] تباه می شد پس منزه است خدا پروردگار عرش از آنچه وصف می کنند (۲۲)
لا یسأل عما یفعل وهم یسألون ﴿۲۳﴾
در آنچه [خدا] انجام می دهد چون و چرا راه ندارد و[لی] آنان [=انسانها] سؤال خواهند شد (۲۳)
أم اتخذوا من دونه آلهة قل هاتوا برهانکم هذا ذکر من معی وذکر من قبلی بل أکثرهم لا یعلمون الحق فهم معرضون ﴿۲۴﴾
آیا به جای او خدایانی برای خود گرفته اند بگو برهانتان را بیاورید این است یادنامه هر که با من است و یادنامه هر که پیش از من بوده [نه] بلکه بیشترشان حق را نمی شناسند و در نتیجه از آن رویگردانند (۲۴)
وما أرسلنا من قبلک من رسول إلا نوحی إلیه أنه لا إله إلا أنا فاعبدون ﴿۲۵﴾
و پیش از تو هیچ پیامبری نفرستادیم مگر اینکه به او وحی کردیم که خدایی جز من نیست پس مرا بپرستید (۲۵)
وقالوا اتخذ الرحمن ولدا سبحانه بل عباد مکرمون ﴿۲۶﴾
و گفتند [خدای] رحمان فرزندی اختیار کرده منزه است او بلکه [فرشتگان] بندگانی ارجمندند (۲۶)
لا یسبقونه بالقول وهم بأمره یعملون ﴿۲۷﴾
که در سخن بر او پیشی نمی گیرند و خود به دستور او کار می کنند (۲۷)
یعلم ما بین أیدیهم وما خلفهم ولا یشفعون إلا لمن ارتضی وهم من خشیته مشفقون ﴿۲۸﴾
آنچه فراروی آنان و آنچه پشت سرشان است می داند و جز برای کسی که [خدا] رضایت دهد شفاعت نمی کنند و خود از بیم او هراسانند (۲۸)
ومن یقل منهم إنی إله من دونه فذلک نجزیه جهنم کذلک نجزی الظالمین ﴿۲۹﴾
و هر کس از آنان بگوید من [نیز] جز او خدایی هستم او را به دوزخ کیفر می دهیم [آری] سزای ستمکاران را این گونه می دهیم (۲۹)
أولم یر الذین کفروا أن السماوات والأرض کانتا رتقا ففتقناهما وجعلنا من الماء کل شیء حی أفلا یؤمنون ﴿۳۰﴾
آیا کسانی که کفر ورزیدند ندانستند که آسمانها و زمین هر دو به هم پیوسته بودند و ما آن دو را از هم جدا ساختیم و هر چیز زنده ای را از آب پدید آوردیم آیا [باز هم] ایمان نمی آورند (۳۰)
وجعلنا فی الأرض رواسی أن تمید بهم وجعلنا فیها فجاجا سبلا لعلهم یهتدون ﴿۳۱﴾
و در زمین کوههایی استوار نهادیم تا مبادا [زمین] آنان [=مردم] را بجنباند و در آن راههایی فراخ پدید آوردیم باشد که راه یابند (۳۱)
وجعلنا السماء سقفا محفوظا وهم عن آیاتها معرضون ﴿۳۲﴾
و آسمان را سقفی محفوظ قرار دادیم و[لی] آنان از [مطالعه در] نشانه های آن اعراض می کنند (۳۲)
وهو الذی خلق اللیل والنهار والشمس والقمر کل فی فلک یسبحون ﴿۳۳﴾
و اوست آن کسی که شب و روز و خورشید و ماه را پدید آورده است هر کدام از این دو در مداری [معین] شناورند (۳۳)
وما جعلنا لبشر من قبلک الخلد أفإن مت فهم الخالدون ﴿۳۴﴾
و پیش از تو برای هیچ بشری جاودانگی [در دنیا] قرار ندادیم آیا اگر تو از دنیا بروی آنان جاویدانند (۳۴)
کل نفس ذائقة الموت ونبلوکم بالشر والخیر فتنة وإلینا ترجعون ﴿۳۵﴾
هر نفسی چشنده مرگ است و شما را از راه آزمایش به بد و نیک خواهیم آزمود و به سوی ما بازگردانیده می شوید (۳۵)
وإذا رآک الذین کفروا إن یتخذونک إلا هزوا أهذا الذی یذکر آلهتکم وهم بذکر الرحمن هم کافرون ﴿۳۶﴾
و کسانی که کافر شدند چون تو را ببینند فقط به مسخره ات می گیرند [و می گویند] آیا این همان کس است که خدایانتان را [به بدی] یاد می کند در حالی که آنان خود یاد [خدای] رحمان را منکرند (۳۶)
خلق الإنسان من عجل سأریکم آیاتی فلا تستعجلون ﴿۳۷﴾
انسان از شتاب آفریده شده است به زودی آیاتم را به شما نشان می دهم پس [عذاب را] به شتاب از من مخواهید (۳۷)
ویقولون متی هذا الوعد إن کنتم صادقین ﴿۳۸﴾
و می گویند اگر راست می گویید این وعده [قیامت] کی خواهد بود (۳۸)
لو یعلم الذین کفروا حین لا یکفون عن وجوههم النار ولا عن ظهورهم ولا هم ینصرون ﴿۳۹﴾
کاش آنان که کافر شده اند می دانستند آنگاه که آتش را نه از چهره های خود و نه از پشتشان بازنمی توانند داشت و خود مورد حمایت قرار نمی گیرند [چه حالی خواهند داشت] (۳۹)
بل تأتیهم بغتة فتبهتهم فلا یستطیعون ردها ولا هم ینظرون ﴿۴۰﴾
بلکه [آتش] به طور ناگهانی به آنان می رسد و ایشان را بهتزده می کند [به گونه ای] که نه می توانند آن را برگردانند و نه به آنان مهلت داده می شود (۴۰)
ولقد استهزئ برسل من قبلک فحاق بالذین سخروا منهم ما کانوا به یستهزئون ﴿۴۱﴾
و مسلما پیامبران پیش از تو [نیز] مورد ریشخند قرار گرفتند پس کسانی که آنان را مسخره میکردند [سزای] آنچه که آن را به ریشخند می گرفتند گریبانگیرشان شد (۴۱)
قل من یکلؤکم باللیل والنهار من الرحمن بل هم عن ذکر ربهم معرضون ﴿۴۲﴾
بگو چه کسی شما را شب و روز از [عذاب] رحمان حفظ می کند [نه] بلکه آنان از یاد پروردگارشان رویگردانند (۴۲)
أم لهم آلهة تمنعهم من دوننا لا یستطیعون نصر أنفسهم ولا هم منا یصحبون ﴿۴۳﴾
[]آیا برای آنان خدایانی غیر از ماست که از ایشان حمایت کنند [آن خدایان] نه می توانند خود را یاری کنند و نه از جانب ما یاری شوند (۴۳)
بل متعنا هؤلاء وآباءهم حتی طال علیهم العمر أفلا یرون أنا نأتی الأرض ننقصها من أطرافها أفهم الغالبون ﴿۴۴﴾
[نه] بلکه اینها و پدرانشان را برخوردار کردیم تا عمرشان به درازا کشید آیا نمی بینند که ما می آییم و زمین را از جوانب آن فرو می کاهیم آیا باز هم آنان پیروزند (۴۴)
قل إنما أنذرکم بالوحی ولا یسمع الصم الدعاء إذا ما ینذرون ﴿۴۵﴾
بگو من شما را فقط به وسیله وحی هشدار می دهم و[لی] چون کران بیم داده شوند دعوت را نمی شنوند (۴۵)
ولئن مستهم نفحة من عذاب ربک لیقولن یا ویلنا إنا کنا ظالمین ﴿۴۶﴾
و اگر شمه ای از عذاب پروردگارت به آنان برسد خواهند گفت ای وای بر ما که ستمکار بودیم (۴۶)
ونضع الموازین القسط لیوم القیامة فلا تظلم نفس شیئا وإن کان مثقال حبة من خردل أتینا بها وکفی بنا حاسبین ﴿۴۷﴾
و ترازوهای داد را در روز رستاخیز می نهیم پس هیچ کس [در] چیزی ستم نمی بیند و اگر [عمل] هموزن دانه خردلی باشد آن را می آوریم و کافی است که ما حسابرس باشیم (۴۷)
ولقد آتینا موسی وهارون الفرقان وضیاء وذکرا للمتقین ﴿۴۸﴾
و در حقیقت به موسی و هارون فرقان دادیم و [کتابشان] برای پرهیزگاران روشنایی و اندرزی است (۴۸)
الذین یخشون ربهم بالغیب وهم من الساعة مشفقون ﴿۴۹﴾
[همان] کسانی که از پروردگارشان در نهان می ترسند و از قیامت هراسناکند (۴۹)
وهذا ذکر مبارک أنزلناه أفأنتم له منکرون ﴿۵۰﴾
و این [کتاب] که آن را نازل کرده ایم پندی خجسته است آیا باز هم آن را انکار می کنید (۵۰)
ولقد آتینا إبراهیم رشده من قبل وکنا به عالمین ﴿۵۱﴾
و در حقیقت پیش از آن به ابراهیم رشد [فکری]اش را دادیم و ما به [شایستگی] او دانا بودیم (۵۱)
إذ قال لأبیه وقومه ما هذه التماثیل التی أنتم لها عاکفون ﴿۵۲﴾
آنگاه که به پدر خود و قومش گفت این مجسمه هایی که شما ملازم آنها شده اید چیستند (۵۲)
قالوا وجدنا آباءنا لها عابدین ﴿۵۳﴾
گفتند پدران خود را پرستندگان آنها یافتیم (۵۳)
قال لقد کنتم أنتم وآباؤکم فی ضلال مبین ﴿۵۴﴾
گفت قطعا شما و پدرانتان در گمراهی آشکاری بودید (۵۴)
قالوا أجئتنا بالحق أم أنت من اللاعبین ﴿۵۵﴾
گفتند آیا حق را برای ما آورده ای یا تو از شوخی کنندگانی (۵۵)
قال بل ربکم رب السماوات والأرض الذی فطرهن وأنا علی ذلکم من الشاهدین ﴿۵۶﴾
گفت [نه] بلکه پروردگارتان پروردگار آسمانها و زمین است همان کسی که آنها را پدید آورده است و من بر این [واقعیت] از گواهانم (۵۶)
وتالله لأکیدن أصنامکم بعد أن تولوا مدبرین ﴿۵۷﴾
و سوگند به خدا که پس از آنکه پشت کردید و رفتید قطعا در کار بتانتان تدبیری خواهم کرد (۵۷)
فجعلهم جذاذا إلا کبیرا لهم لعلهم إلیه یرجعون ﴿۵۸﴾
پس آنها را جز بزرگترشان را ریز ریز کرد باشد که ایشان به سراغ آن بروند (۵۸)
قالوا من فعل هذا بآلهتنا إنه لمن الظالمین ﴿۵۹﴾
گفتند چه کسی با خدایان ما چنین [معامله ای] کرده که او واقعا از ستمکاران است (۵۹)
قالوا سمعنا فتی یذکرهم یقال له إبراهیم ﴿۶۰﴾
گفتند شنیدیم جوانی از آنها [به بدی] یاد میکرد که به او ابراهیم گفته می شود (۶۰)
قالوا فأتوا به علی أعین الناس لعلهم یشهدون ﴿۶۱﴾
گفتند پس او را در برابر دیدگان مردم بیاورید باشد که آنان شهادت دهند (۶۱)
قالوا أأنت فعلت هذا بآلهتنا یا إبراهیم ﴿۶۲﴾
گفتند ای ابراهیم آیا تو با خدایان ما چنین کردی (۶۲)
قال بل فعله کبیرهم هذا فاسألوهم إن کانوا ینطقون ﴿۶۳﴾
گفت [نه] بلکه آن را این بزرگترشان کرده است اگر سخن می گویند از آنها بپرسید (۶۳)
فرجعوا إلی أنفسهم فقالوا إنکم أنتم الظالمون ﴿۶۴﴾
پس به خود آمده و [به یکدیگر] گفتند در حقیقت شما ستمکارید (۶۴)
ثم نکسوا علی رءوسهم لقد علمت ما هؤلاء ینطقون ﴿۶۵﴾
سپس سرافکنده شدند [و گفتند] قطعا دانسته ای که اینها سخن نمی گویند (۶۵)
قال أفتعبدون من دون الله ما لا ینفعکم شیئا ولا یضرکم ﴿۶۶﴾
گفت آیا جز خدا چیزی را می پرستید که هیچ سود و زیانی به شما نمی رساند (۶۶)
أف لکم ولما تعبدون من دون الله أفلا تعقلون ﴿۶۷﴾
اف بر شما و بر آنچه غیر از خدا می پرستید مگر نمی اندیشید (۶۷)
قالوا حرقوه وانصروا آلهتکم إن کنتم فاعلین ﴿۶۸﴾
گفتند اگر کاری می کنید او را بسوزانید و خدایانتان را یاری دهید (۶۸)
قلنا یا نار کونی بردا وسلاما علی إبراهیم ﴿۶۹﴾
گفتیم ای آتش برای ابراهیم سرد و بیآسیب باش (۶۹)
وأرادوا به کیدا فجعلناهم الأخسرین ﴿۷۰﴾
و خواستند به او نیرنگی بزنند و[لی] آنان را زیانکارترین [مردم] قرار دادیم (۷۰)
ونجیناه ولوطا إلی الأرض التی بارکنا فیها للعالمین ﴿۷۱﴾
و او و لوط را [برای رفتن] به سوی آن سرزمینی که برای جهانیان در آن برکت نهاده بودیم رهانیدیم (۷۱)
ووهبنا له إسحاق ویعقوب نافلة وکلا جعلنا صالحین ﴿۷۲﴾
و اسحاق و یعقوب را [به عنوان نعمتی] افزون به او بخشودیم و همه را از شایستگان قرار دادیم (۷۲)
وجعلناهم أئمة یهدون بأمرنا وأوحینا إلیهم فعل الخیرات وإقام الصلاة وإیتاء الزکاة وکانوا لنا عابدین ﴿۷۳﴾
و آنان را پیشوایانی قرار دادیم که به فرمان ما هدایت میکردند و به ایشان انجام دادن کارهای نیک و برپاداشتن نماز و دادن زکات را وحی کردیم و آنان پرستنده ما بودند (۷۳)
ولوطا آتیناه حکما وعلما ونجیناه من القریة التی کانت تعمل الخبائث إنهم کانوا قوم سوء فاسقین ﴿۷۴﴾
و به لوط حکمت و دانش عطا کردیم و او را از آن شهری که [مردمش] کارهای پلید [جنسی] میکردند نجات دادیم به راستی آنها گروه بد و منحرفی بودند (۷۴)
وأدخلناه فی رحمتنا إنه من الصالحین ﴿۷۵﴾
و او را در رحمت خویش داخل کردیم زیرا او از شایستگان بود (۷۵)
ونوحا إذ نادی من قبل فاستجبنا له فنجیناه وأهله من الکرب العظیم ﴿۷۶﴾
و نوح را [یاد کن] آنگاه که پیش از [سایر پیامبران] ندا کرد پس ما او را اجابت کردیم و وی را با خانواده اش از بلای بزرگ رهانیدیم (۷۶)
ونصرناه من القوم الذین کذبوا بآیاتنا إنهم کانوا قوم سوء فأغرقناهم أجمعین ﴿۷۷﴾
و او را در برابر مردمی که نشانه های ما را به دروغ گرفته بودند پیروزی بخشیدیم چرا که آنان مردم بدی بودند پس همه ایشان را غرق کردیم (۷۷)
وداوود وسلیمان إذ یحکمان فی الحرث إذ نفشت فیه غنم القوم وکنا لحکمهم شاهدین ﴿۷۸﴾
و داوود و سلیمان را [یاد کن] هنگامی که در باره آن کشتزار که گوسفندان مردم شبهنگام در آن چریده بودند داوری میکردند و [ما] شاهد داوری آنان بودیم (۷۸)
ففهمناها سلیمان وکلا آتینا حکما وعلما وسخرنا مع داوود الجبال یسبحن والطیر وکنا فاعلین ﴿۷۹﴾
پس آن [داوری] را به سلیمان فهماندیم و به هر یک [از آن دو] حکمت و دانش عطا کردیم و کوهها را با داوود و پرندگان به نیایش واداشتیم و ما کننده [این کار] بودیم (۷۹)
وعلمناه صنعة لبوس لکم لتحصنکم من بأسکم فهل أنتم شاکرون ﴿۸۰﴾
و به [داوود] فن زره [سازی] آموختیم تا شما را از [خطرات] جنگتان حفظ کند پس آیا شما سپاسگزارید (۸۰)
ولسلیمان الریح عاصفة تجری بأمره إلی الأرض التی بارکنا فیها وکنا بکل شیء عالمین ﴿۸۱﴾
و برای سلیمان تندباد را [رام کردیم] که به فرمان او به سوی سرزمینی که در آن برکت نهاده بودیم جریان می یافت و ما به هر چیزی دانا بودیم (۸۱)
ومن الشیاطین من یغوصون له ویعملون عملا دون ذلک وکنا لهم حافظین ﴿۸۲﴾
و برخی از شیاطین بودند که برای او غواصی و کارهایی غیر از آن میکردند و ما مراقب [حال] آنها بودیم (۸۲)
وأیوب إذ نادی ربه أنی مسنی الضر وأنت أرحم الراحمین ﴿۸۳﴾
و ایوب را [یاد کن] هنگامی که پروردگارش را ندا داد که به من آسیب رسیده است و تویی مهربانترین مهربانان (۸۳)
فاستجبنا له فکشفنا ما به من ضر وآتیناه أهله ومثلهم معهم رحمة من عندنا وذکری للعابدین ﴿۸۴﴾
پس [دعای] او را اجابت نمودیم و آسیب وارده بر او را برطرف کردیم و کسان او و نظیرشان را همراه با آنان [مجددا] به وی عطا کردیم [تا] رحمتی از جانب ما و عبرتی برای عبادت کنندگان [باشد] (۸۴)
وإسماعیل وإدریس وذا الکفل کل من الصابرین ﴿۸۵﴾
و اسماعیل و ادریس و ذوالکفل را [یاد کن] که همه از شکیبایان بودند (۸۵)
وأدخلناهم فی رحمتنا إنهم من الصالحین ﴿۸۶﴾
و آنان را در رحمت خود داخل نمودیم چرا که ایشان از شایستگان بودند (۸۶)
وذا النون إذ ذهب مغاضبا فظن أن لن نقدر علیه فنادی فی الظلمات أن لا إله إلا أنت سبحانک إنی کنت من الظالمین ﴿۸۷﴾
و ذوالنون را [یاد کن] آنگاه که خشمگین رفت و پنداشت که ما هرگز بر او قدرتی نداریم تا در [دل] تاریکیها ندا درداد که معبودی جز تو نیست منزهی تو راستی که من از ستمکاران بودم (۸۷)
فاستجبنا له ونجیناه من الغم وکذلک ننجی المؤمنین ﴿۸۸﴾
پس [دعای] او را برآورده کردیم و او را از اندوه رهانیدیم و مؤمنان را [نیز] چنین نجات می دهیم (۸۸)
وزکریا إذ نادی ربه رب لا تذرنی فردا وأنت خیر الوارثین ﴿۸۹﴾
و زکریا را [یاد کن] هنگامی که پروردگار خود را خواند پروردگارا مرا تنها مگذار و تو بهترین ارث برندگانی (۸۹)
فاستجبنا له ووهبنا له یحیی وأصلحنا له زوجه إنهم کانوا یسارعون فی الخیرات ویدعوننا رغبا ورهبا وکانوا لنا خاشعین ﴿۹۰﴾
پس [دعای] او را اجابت نمودیم و یحیی را بدو بخشیدیم و همسرش را برای او شایسته [و آماده حمل] کردیم زیرا آنان در کارهای نیک شتاب می نمودند و ما را از روی رغبت و بیم می خواندند و در برابر ما فروتن بودند (۹۰)
والتی أحصنت فرجها فنفخنا فیها من روحنا وجعلناها وابنها آیة للعالمین ﴿۹۱﴾
و آن [زن را یاد کن] که خود را پاکدامن نگاه داشت و از روح خویش در او دمیدیم و او و پسرش را برای جهانیان آیتی قرار دادیم (۹۱)
إن هذه أمتکم أمة واحدة وأنا ربکم فاعبدون ﴿۹۲﴾
این است امت شما که امتی یگانه است و منم پروردگار شما پس مرا بپرستید (۹۲)
وتقطعوا أمرهم بینهم کل إلینا راجعون ﴿۹۳﴾
و[لی] دینشان را میان خود پاره پاره کردند همه به سوی ما بازمی گردند (۹۳)
فمن یعمل من الصالحات وهو مؤمن فلا کفران لسعیه وإنا له کاتبون ﴿۹۴﴾
پس هر که کارهای شایسته انجام دهد و مؤمن [هم] باشد برای تلاش او ناسپاسی نخواهد بود و ماییم که به سود او ثبت می کنیم (۹۴)
وحرام علی قریة أهلکناها أنهم لا یرجعون ﴿۹۵﴾
و بر [مردم] شهری که آن را هلاک کرده ایم بازگشتشان [به دنیا] حرام است (۹۵)
حتی إذا فتحت یأجوج ومأجوج وهم من کل حدب ینسلون ﴿۹۶﴾
تا وقتی که یاجوج و ماجوج [راهشان] گشوده شود و آنها از هر پشته ای بتازند (۹۶)
واقترب الوعد الحق فإذا هی شاخصة أبصار الذین کفروا یا ویلنا قد کنا فی غفلة من هذا بل کنا ظالمین ﴿۹۷﴾
و وعده حق نزدیک گردد ناگهان دیدگان کسانی که کفر ورزیده اند خیره می شود [و می گویند] ای وای بر ما که از این [روز] در غفلت بودیم بلکه ما ستمگر بودیم (۹۷)
إنکم وما تعبدون من دون الله حصب جهنم أنتم لها واردون ﴿۹۸﴾
در حقیقت شما و آنچه غیر از خدا می پرستید هیزم دوزخید شما در آن وارد خواهید شد (۹۸)
لو کان هؤلاء آلهة ما وردوها وکل فیها خالدون ﴿۹۹﴾
اگر اینها خدایانی [واقعی] بودند در آن وارد نمی شدند و حال آنکه جملگی در آن ماندگارند (۹۹)
لهم فیها زفیر وهم فیها لا یسمعون ﴿۱۰۰﴾
برای آنها در آنجا ناله ای زار است و در آنجا [چیزی] نمی شنوند (۱۰۰)
إن الذین سبقت لهم منا الحسنی أولئک عنها مبعدون ﴿۱۰۱﴾
بی گمان کسانی که قبلا از جانب ما به آنان وعده نیکو داده شده است از آن [آتش] دور داشته خواهند شد (۱۰۱)
لا یسمعون حسیسها وهم فی ما اشتهت أنفسهم خالدون ﴿۱۰۲﴾
صدای آن را نمی شنوند و آنان در میان آنچه دلهایشان بخواهد جاودانند (۱۰۲)
لا یحزنهم الفزع الأکبر وتتلقاهم الملائکة هذا یومکم الذی کنتم توعدون ﴿۱۰۳﴾
دلهره بزرگ آنان را غمگین نمی کند و فرشتگان از آنها استقبال می کنند [و به آنان می گویند] این همان روزی است که به شما وعده می دادند (۱۰۳)
یوم نطوی السماء کطی السجل للکتب کما بدأنا أول خلق نعیده وعدا علینا إنا کنا فاعلین ﴿۱۰۴﴾
روزی که آسمان را همچون در پیچیدن صفحه نامه ها در می پیچیم همان گونه که بار نخست آفرینش را آغاز کردیم دوباره آن را بازمی گردانیم وعده ای است بر عهده ما که ما انجامدهنده آنیم (۱۰۴)
ولقد کتبنا فی الزبور من بعد الذکر أن الأرض یرثها عبادی الصالحون ﴿۱۰۵﴾
و در حقیقت در زبور پس از تورات نوشتیم که زمین را بندگان شایسته ما به ارث خواهند برد (۱۰۵)
إن فی هذا لبلاغا لقوم عابدین ﴿۱۰۶﴾
به راستی در این [امور] برای مردم عبادتپیشه ابلاغی [حقیقی] است (۱۰۶)
وما أرسلناک إلا رحمة للعالمین ﴿۱۰۷﴾
و تو را جز رحمتی برای جهانیان نفرستادیم (۱۰۷)
قل إنما یوحی إلی أنما إلهکم إله واحد فهل أنتم مسلمون ﴿۱۰۸﴾
بگو جز این نیست که به من وحی می شود که خدای شما خدایی یگانه است پس آیا مسلمان می شوید (۱۰۸)
فإن تولوا فقل آذنتکم علی سواء وإن أدری أقریب أم بعید ما توعدون ﴿۱۰۹﴾
پس اگر روی برتافتند بگو به [همه] شما به طور یکسان اعلام کردم و نمی دانم آنچه وعده داده شده اید آیا نزدیک است یا دور (۱۰۹)
إنه یعلم الجهر من القول ویعلم ما تکتمون ﴿۱۱۰﴾
[آری] او سخن آشکار را می داند و آنچه را پوشیده می دارید می داند (۱۱۰)
وإن أدری لعله فتنة لکم ومتاع إلی حین ﴿۱۱۱﴾
و نمی دانم شاید آن برای شما آزمایشی و تا چند گاهی [وسیله] برخورداری باشد (۱۱۱)
قال رب احکم بالحق وربنا الرحمن المستعان علی ما تصفون ﴿۱۱۲﴾
گفت پروردگارا [خودت] به حق داوری کن و به رغم آنچه وصف می کنید پروردگار ما همان بخشایشگر دستگیر است (۱۱۲)
انتهای پیام/
آیات ۸۷ و ۸۸ این سوره که به آیه نماز غفیله یا ذکر یونسیه معروف است و آیه ۱۰۵ که بر ارث بردن زمین توسط صالحان اشاره دارد، از آیات مشهور این سوره است. در فضیلت این سوره آمده است کسی که سوره انبیاء را بخواند، خدا از او به آسانی حساب می کشد و مورد عفو خود قرار می دهد و همه پیامبرانی که نامشان در قرآن است به او سلام می گویند.
تلاوت مجلسی سوره انبیاء آیات ۳۱ الی آخر
أم اتخذوا آلهة من الأرض هم ینشرون ﴿۲۱﴾
آیا برای خود خدایانی از زمین اختیار کرده اند که آنها [مردگان را] زنده می کنند (۲۱)
لو کان فیهما آلهة إلا الله لفسدتا فسبحان الله رب العرش عما یصفون ﴿۲۲﴾
اگر در آنها [=زمین و آسمان] جز خدا خدایانی [دیگر] وجود داشت قطعا [زمین و آسمان] تباه می شد پس منزه است خدا پروردگار عرش از آنچه وصف می کنند (۲۲)
لا یسأل عما یفعل وهم یسألون ﴿۲۳﴾
در آنچه [خدا] انجام می دهد چون و چرا راه ندارد و[لی] آنان [=انسانها] سؤال خواهند شد (۲۳)
أم اتخذوا من دونه آلهة قل هاتوا برهانکم هذا ذکر من معی وذکر من قبلی بل أکثرهم لا یعلمون الحق فهم معرضون ﴿۲۴﴾
آیا به جای او خدایانی برای خود گرفته اند بگو برهانتان را بیاورید این است یادنامه هر که با من است و یادنامه هر که پیش از من بوده [نه] بلکه بیشترشان حق را نمی شناسند و در نتیجه از آن رویگردانند (۲۴)
وما أرسلنا من قبلک من رسول إلا نوحی إلیه أنه لا إله إلا أنا فاعبدون ﴿۲۵﴾
و پیش از تو هیچ پیامبری نفرستادیم مگر اینکه به او وحی کردیم که خدایی جز من نیست پس مرا بپرستید (۲۵)
وقالوا اتخذ الرحمن ولدا سبحانه بل عباد مکرمون ﴿۲۶﴾
و گفتند [خدای] رحمان فرزندی اختیار کرده منزه است او بلکه [فرشتگان] بندگانی ارجمندند (۲۶)
لا یسبقونه بالقول وهم بأمره یعملون ﴿۲۷﴾
که در سخن بر او پیشی نمی گیرند و خود به دستور او کار می کنند (۲۷)
یعلم ما بین أیدیهم وما خلفهم ولا یشفعون إلا لمن ارتضی وهم من خشیته مشفقون ﴿۲۸﴾
آنچه فراروی آنان و آنچه پشت سرشان است می داند و جز برای کسی که [خدا] رضایت دهد شفاعت نمی کنند و خود از بیم او هراسانند (۲۸)
ومن یقل منهم إنی إله من دونه فذلک نجزیه جهنم کذلک نجزی الظالمین ﴿۲۹﴾
و هر کس از آنان بگوید من [نیز] جز او خدایی هستم او را به دوزخ کیفر می دهیم [آری] سزای ستمکاران را این گونه می دهیم (۲۹)
أولم یر الذین کفروا أن السماوات والأرض کانتا رتقا ففتقناهما وجعلنا من الماء کل شیء حی أفلا یؤمنون ﴿۳۰﴾
آیا کسانی که کفر ورزیدند ندانستند که آسمانها و زمین هر دو به هم پیوسته بودند و ما آن دو را از هم جدا ساختیم و هر چیز زنده ای را از آب پدید آوردیم آیا [باز هم] ایمان نمی آورند (۳۰)
وجعلنا فی الأرض رواسی أن تمید بهم وجعلنا فیها فجاجا سبلا لعلهم یهتدون ﴿۳۱﴾
و در زمین کوههایی استوار نهادیم تا مبادا [زمین] آنان [=مردم] را بجنباند و در آن راههایی فراخ پدید آوردیم باشد که راه یابند (۳۱)
وجعلنا السماء سقفا محفوظا وهم عن آیاتها معرضون ﴿۳۲﴾
و آسمان را سقفی محفوظ قرار دادیم و[لی] آنان از [مطالعه در] نشانه های آن اعراض می کنند (۳۲)
وهو الذی خلق اللیل والنهار والشمس والقمر کل فی فلک یسبحون ﴿۳۳﴾
و اوست آن کسی که شب و روز و خورشید و ماه را پدید آورده است هر کدام از این دو در مداری [معین] شناورند (۳۳)
وما جعلنا لبشر من قبلک الخلد أفإن مت فهم الخالدون ﴿۳۴﴾
و پیش از تو برای هیچ بشری جاودانگی [در دنیا] قرار ندادیم آیا اگر تو از دنیا بروی آنان جاویدانند (۳۴)
کل نفس ذائقة الموت ونبلوکم بالشر والخیر فتنة وإلینا ترجعون ﴿۳۵﴾
هر نفسی چشنده مرگ است و شما را از راه آزمایش به بد و نیک خواهیم آزمود و به سوی ما بازگردانیده می شوید (۳۵)
وإذا رآک الذین کفروا إن یتخذونک إلا هزوا أهذا الذی یذکر آلهتکم وهم بذکر الرحمن هم کافرون ﴿۳۶﴾
و کسانی که کافر شدند چون تو را ببینند فقط به مسخره ات می گیرند [و می گویند] آیا این همان کس است که خدایانتان را [به بدی] یاد می کند در حالی که آنان خود یاد [خدای] رحمان را منکرند (۳۶)
خلق الإنسان من عجل سأریکم آیاتی فلا تستعجلون ﴿۳۷﴾
انسان از شتاب آفریده شده است به زودی آیاتم را به شما نشان می دهم پس [عذاب را] به شتاب از من مخواهید (۳۷)
ویقولون متی هذا الوعد إن کنتم صادقین ﴿۳۸﴾
و می گویند اگر راست می گویید این وعده [قیامت] کی خواهد بود (۳۸)
لو یعلم الذین کفروا حین لا یکفون عن وجوههم النار ولا عن ظهورهم ولا هم ینصرون ﴿۳۹﴾
کاش آنان که کافر شده اند می دانستند آنگاه که آتش را نه از چهره های خود و نه از پشتشان بازنمی توانند داشت و خود مورد حمایت قرار نمی گیرند [چه حالی خواهند داشت] (۳۹)
بل تأتیهم بغتة فتبهتهم فلا یستطیعون ردها ولا هم ینظرون ﴿۴۰﴾
بلکه [آتش] به طور ناگهانی به آنان می رسد و ایشان را بهتزده می کند [به گونه ای] که نه می توانند آن را برگردانند و نه به آنان مهلت داده می شود (۴۰)
ولقد استهزئ برسل من قبلک فحاق بالذین سخروا منهم ما کانوا به یستهزئون ﴿۴۱﴾
و مسلما پیامبران پیش از تو [نیز] مورد ریشخند قرار گرفتند پس کسانی که آنان را مسخره میکردند [سزای] آنچه که آن را به ریشخند می گرفتند گریبانگیرشان شد (۴۱)
قل من یکلؤکم باللیل والنهار من الرحمن بل هم عن ذکر ربهم معرضون ﴿۴۲﴾
بگو چه کسی شما را شب و روز از [عذاب] رحمان حفظ می کند [نه] بلکه آنان از یاد پروردگارشان رویگردانند (۴۲)
أم لهم آلهة تمنعهم من دوننا لا یستطیعون نصر أنفسهم ولا هم منا یصحبون ﴿۴۳﴾
[]آیا برای آنان خدایانی غیر از ماست که از ایشان حمایت کنند [آن خدایان] نه می توانند خود را یاری کنند و نه از جانب ما یاری شوند (۴۳)
بل متعنا هؤلاء وآباءهم حتی طال علیهم العمر أفلا یرون أنا نأتی الأرض ننقصها من أطرافها أفهم الغالبون ﴿۴۴﴾
[نه] بلکه اینها و پدرانشان را برخوردار کردیم تا عمرشان به درازا کشید آیا نمی بینند که ما می آییم و زمین را از جوانب آن فرو می کاهیم آیا باز هم آنان پیروزند (۴۴)
قل إنما أنذرکم بالوحی ولا یسمع الصم الدعاء إذا ما ینذرون ﴿۴۵﴾
بگو من شما را فقط به وسیله وحی هشدار می دهم و[لی] چون کران بیم داده شوند دعوت را نمی شنوند (۴۵)
ولئن مستهم نفحة من عذاب ربک لیقولن یا ویلنا إنا کنا ظالمین ﴿۴۶﴾
و اگر شمه ای از عذاب پروردگارت به آنان برسد خواهند گفت ای وای بر ما که ستمکار بودیم (۴۶)
ونضع الموازین القسط لیوم القیامة فلا تظلم نفس شیئا وإن کان مثقال حبة من خردل أتینا بها وکفی بنا حاسبین ﴿۴۷﴾
و ترازوهای داد را در روز رستاخیز می نهیم پس هیچ کس [در] چیزی ستم نمی بیند و اگر [عمل] هموزن دانه خردلی باشد آن را می آوریم و کافی است که ما حسابرس باشیم (۴۷)
ولقد آتینا موسی وهارون الفرقان وضیاء وذکرا للمتقین ﴿۴۸﴾
و در حقیقت به موسی و هارون فرقان دادیم و [کتابشان] برای پرهیزگاران روشنایی و اندرزی است (۴۸)
الذین یخشون ربهم بالغیب وهم من الساعة مشفقون ﴿۴۹﴾
[همان] کسانی که از پروردگارشان در نهان می ترسند و از قیامت هراسناکند (۴۹)
وهذا ذکر مبارک أنزلناه أفأنتم له منکرون ﴿۵۰﴾
و این [کتاب] که آن را نازل کرده ایم پندی خجسته است آیا باز هم آن را انکار می کنید (۵۰)
ولقد آتینا إبراهیم رشده من قبل وکنا به عالمین ﴿۵۱﴾
و در حقیقت پیش از آن به ابراهیم رشد [فکری]اش را دادیم و ما به [شایستگی] او دانا بودیم (۵۱)
إذ قال لأبیه وقومه ما هذه التماثیل التی أنتم لها عاکفون ﴿۵۲﴾
آنگاه که به پدر خود و قومش گفت این مجسمه هایی که شما ملازم آنها شده اید چیستند (۵۲)
قالوا وجدنا آباءنا لها عابدین ﴿۵۳﴾
گفتند پدران خود را پرستندگان آنها یافتیم (۵۳)
قال لقد کنتم أنتم وآباؤکم فی ضلال مبین ﴿۵۴﴾
گفت قطعا شما و پدرانتان در گمراهی آشکاری بودید (۵۴)
قالوا أجئتنا بالحق أم أنت من اللاعبین ﴿۵۵﴾
گفتند آیا حق را برای ما آورده ای یا تو از شوخی کنندگانی (۵۵)
قال بل ربکم رب السماوات والأرض الذی فطرهن وأنا علی ذلکم من الشاهدین ﴿۵۶﴾
گفت [نه] بلکه پروردگارتان پروردگار آسمانها و زمین است همان کسی که آنها را پدید آورده است و من بر این [واقعیت] از گواهانم (۵۶)
وتالله لأکیدن أصنامکم بعد أن تولوا مدبرین ﴿۵۷﴾
و سوگند به خدا که پس از آنکه پشت کردید و رفتید قطعا در کار بتانتان تدبیری خواهم کرد (۵۷)
فجعلهم جذاذا إلا کبیرا لهم لعلهم إلیه یرجعون ﴿۵۸﴾
پس آنها را جز بزرگترشان را ریز ریز کرد باشد که ایشان به سراغ آن بروند (۵۸)
قالوا من فعل هذا بآلهتنا إنه لمن الظالمین ﴿۵۹﴾
گفتند چه کسی با خدایان ما چنین [معامله ای] کرده که او واقعا از ستمکاران است (۵۹)
قالوا سمعنا فتی یذکرهم یقال له إبراهیم ﴿۶۰﴾
گفتند شنیدیم جوانی از آنها [به بدی] یاد میکرد که به او ابراهیم گفته می شود (۶۰)
قالوا فأتوا به علی أعین الناس لعلهم یشهدون ﴿۶۱﴾
گفتند پس او را در برابر دیدگان مردم بیاورید باشد که آنان شهادت دهند (۶۱)
قالوا أأنت فعلت هذا بآلهتنا یا إبراهیم ﴿۶۲﴾
گفتند ای ابراهیم آیا تو با خدایان ما چنین کردی (۶۲)
قال بل فعله کبیرهم هذا فاسألوهم إن کانوا ینطقون ﴿۶۳﴾
گفت [نه] بلکه آن را این بزرگترشان کرده است اگر سخن می گویند از آنها بپرسید (۶۳)
فرجعوا إلی أنفسهم فقالوا إنکم أنتم الظالمون ﴿۶۴﴾
پس به خود آمده و [به یکدیگر] گفتند در حقیقت شما ستمکارید (۶۴)
ثم نکسوا علی رءوسهم لقد علمت ما هؤلاء ینطقون ﴿۶۵﴾
سپس سرافکنده شدند [و گفتند] قطعا دانسته ای که اینها سخن نمی گویند (۶۵)
قال أفتعبدون من دون الله ما لا ینفعکم شیئا ولا یضرکم ﴿۶۶﴾
گفت آیا جز خدا چیزی را می پرستید که هیچ سود و زیانی به شما نمی رساند (۶۶)
أف لکم ولما تعبدون من دون الله أفلا تعقلون ﴿۶۷﴾
اف بر شما و بر آنچه غیر از خدا می پرستید مگر نمی اندیشید (۶۷)
قالوا حرقوه وانصروا آلهتکم إن کنتم فاعلین ﴿۶۸﴾
گفتند اگر کاری می کنید او را بسوزانید و خدایانتان را یاری دهید (۶۸)
قلنا یا نار کونی بردا وسلاما علی إبراهیم ﴿۶۹﴾
گفتیم ای آتش برای ابراهیم سرد و بیآسیب باش (۶۹)
وأرادوا به کیدا فجعلناهم الأخسرین ﴿۷۰﴾
و خواستند به او نیرنگی بزنند و[لی] آنان را زیانکارترین [مردم] قرار دادیم (۷۰)
ونجیناه ولوطا إلی الأرض التی بارکنا فیها للعالمین ﴿۷۱﴾
و او و لوط را [برای رفتن] به سوی آن سرزمینی که برای جهانیان در آن برکت نهاده بودیم رهانیدیم (۷۱)
ووهبنا له إسحاق ویعقوب نافلة وکلا جعلنا صالحین ﴿۷۲﴾
و اسحاق و یعقوب را [به عنوان نعمتی] افزون به او بخشودیم و همه را از شایستگان قرار دادیم (۷۲)
وجعلناهم أئمة یهدون بأمرنا وأوحینا إلیهم فعل الخیرات وإقام الصلاة وإیتاء الزکاة وکانوا لنا عابدین ﴿۷۳﴾
و آنان را پیشوایانی قرار دادیم که به فرمان ما هدایت میکردند و به ایشان انجام دادن کارهای نیک و برپاداشتن نماز و دادن زکات را وحی کردیم و آنان پرستنده ما بودند (۷۳)
ولوطا آتیناه حکما وعلما ونجیناه من القریة التی کانت تعمل الخبائث إنهم کانوا قوم سوء فاسقین ﴿۷۴﴾
و به لوط حکمت و دانش عطا کردیم و او را از آن شهری که [مردمش] کارهای پلید [جنسی] میکردند نجات دادیم به راستی آنها گروه بد و منحرفی بودند (۷۴)
وأدخلناه فی رحمتنا إنه من الصالحین ﴿۷۵﴾
و او را در رحمت خویش داخل کردیم زیرا او از شایستگان بود (۷۵)
ونوحا إذ نادی من قبل فاستجبنا له فنجیناه وأهله من الکرب العظیم ﴿۷۶﴾
و نوح را [یاد کن] آنگاه که پیش از [سایر پیامبران] ندا کرد پس ما او را اجابت کردیم و وی را با خانواده اش از بلای بزرگ رهانیدیم (۷۶)
ونصرناه من القوم الذین کذبوا بآیاتنا إنهم کانوا قوم سوء فأغرقناهم أجمعین ﴿۷۷﴾
و او را در برابر مردمی که نشانه های ما را به دروغ گرفته بودند پیروزی بخشیدیم چرا که آنان مردم بدی بودند پس همه ایشان را غرق کردیم (۷۷)
وداوود وسلیمان إذ یحکمان فی الحرث إذ نفشت فیه غنم القوم وکنا لحکمهم شاهدین ﴿۷۸﴾
و داوود و سلیمان را [یاد کن] هنگامی که در باره آن کشتزار که گوسفندان مردم شبهنگام در آن چریده بودند داوری میکردند و [ما] شاهد داوری آنان بودیم (۷۸)
ففهمناها سلیمان وکلا آتینا حکما وعلما وسخرنا مع داوود الجبال یسبحن والطیر وکنا فاعلین ﴿۷۹﴾
پس آن [داوری] را به سلیمان فهماندیم و به هر یک [از آن دو] حکمت و دانش عطا کردیم و کوهها را با داوود و پرندگان به نیایش واداشتیم و ما کننده [این کار] بودیم (۷۹)
وعلمناه صنعة لبوس لکم لتحصنکم من بأسکم فهل أنتم شاکرون ﴿۸۰﴾
و به [داوود] فن زره [سازی] آموختیم تا شما را از [خطرات] جنگتان حفظ کند پس آیا شما سپاسگزارید (۸۰)
ولسلیمان الریح عاصفة تجری بأمره إلی الأرض التی بارکنا فیها وکنا بکل شیء عالمین ﴿۸۱﴾
و برای سلیمان تندباد را [رام کردیم] که به فرمان او به سوی سرزمینی که در آن برکت نهاده بودیم جریان می یافت و ما به هر چیزی دانا بودیم (۸۱)
ومن الشیاطین من یغوصون له ویعملون عملا دون ذلک وکنا لهم حافظین ﴿۸۲﴾
و برخی از شیاطین بودند که برای او غواصی و کارهایی غیر از آن میکردند و ما مراقب [حال] آنها بودیم (۸۲)
وأیوب إذ نادی ربه أنی مسنی الضر وأنت أرحم الراحمین ﴿۸۳﴾
و ایوب را [یاد کن] هنگامی که پروردگارش را ندا داد که به من آسیب رسیده است و تویی مهربانترین مهربانان (۸۳)
فاستجبنا له فکشفنا ما به من ضر وآتیناه أهله ومثلهم معهم رحمة من عندنا وذکری للعابدین ﴿۸۴﴾
پس [دعای] او را اجابت نمودیم و آسیب وارده بر او را برطرف کردیم و کسان او و نظیرشان را همراه با آنان [مجددا] به وی عطا کردیم [تا] رحمتی از جانب ما و عبرتی برای عبادت کنندگان [باشد] (۸۴)
وإسماعیل وإدریس وذا الکفل کل من الصابرین ﴿۸۵﴾
و اسماعیل و ادریس و ذوالکفل را [یاد کن] که همه از شکیبایان بودند (۸۵)
وأدخلناهم فی رحمتنا إنهم من الصالحین ﴿۸۶﴾
و آنان را در رحمت خود داخل نمودیم چرا که ایشان از شایستگان بودند (۸۶)
وذا النون إذ ذهب مغاضبا فظن أن لن نقدر علیه فنادی فی الظلمات أن لا إله إلا أنت سبحانک إنی کنت من الظالمین ﴿۸۷﴾
و ذوالنون را [یاد کن] آنگاه که خشمگین رفت و پنداشت که ما هرگز بر او قدرتی نداریم تا در [دل] تاریکیها ندا درداد که معبودی جز تو نیست منزهی تو راستی که من از ستمکاران بودم (۸۷)
فاستجبنا له ونجیناه من الغم وکذلک ننجی المؤمنین ﴿۸۸﴾
پس [دعای] او را برآورده کردیم و او را از اندوه رهانیدیم و مؤمنان را [نیز] چنین نجات می دهیم (۸۸)
وزکریا إذ نادی ربه رب لا تذرنی فردا وأنت خیر الوارثین ﴿۸۹﴾
و زکریا را [یاد کن] هنگامی که پروردگار خود را خواند پروردگارا مرا تنها مگذار و تو بهترین ارث برندگانی (۸۹)
فاستجبنا له ووهبنا له یحیی وأصلحنا له زوجه إنهم کانوا یسارعون فی الخیرات ویدعوننا رغبا ورهبا وکانوا لنا خاشعین ﴿۹۰﴾
پس [دعای] او را اجابت نمودیم و یحیی را بدو بخشیدیم و همسرش را برای او شایسته [و آماده حمل] کردیم زیرا آنان در کارهای نیک شتاب می نمودند و ما را از روی رغبت و بیم می خواندند و در برابر ما فروتن بودند (۹۰)
والتی أحصنت فرجها فنفخنا فیها من روحنا وجعلناها وابنها آیة للعالمین ﴿۹۱﴾
و آن [زن را یاد کن] که خود را پاکدامن نگاه داشت و از روح خویش در او دمیدیم و او و پسرش را برای جهانیان آیتی قرار دادیم (۹۱)
إن هذه أمتکم أمة واحدة وأنا ربکم فاعبدون ﴿۹۲﴾
این است امت شما که امتی یگانه است و منم پروردگار شما پس مرا بپرستید (۹۲)
وتقطعوا أمرهم بینهم کل إلینا راجعون ﴿۹۳﴾
و[لی] دینشان را میان خود پاره پاره کردند همه به سوی ما بازمی گردند (۹۳)
فمن یعمل من الصالحات وهو مؤمن فلا کفران لسعیه وإنا له کاتبون ﴿۹۴﴾
پس هر که کارهای شایسته انجام دهد و مؤمن [هم] باشد برای تلاش او ناسپاسی نخواهد بود و ماییم که به سود او ثبت می کنیم (۹۴)
وحرام علی قریة أهلکناها أنهم لا یرجعون ﴿۹۵﴾
و بر [مردم] شهری که آن را هلاک کرده ایم بازگشتشان [به دنیا] حرام است (۹۵)
حتی إذا فتحت یأجوج ومأجوج وهم من کل حدب ینسلون ﴿۹۶﴾
تا وقتی که یاجوج و ماجوج [راهشان] گشوده شود و آنها از هر پشته ای بتازند (۹۶)
واقترب الوعد الحق فإذا هی شاخصة أبصار الذین کفروا یا ویلنا قد کنا فی غفلة من هذا بل کنا ظالمین ﴿۹۷﴾
و وعده حق نزدیک گردد ناگهان دیدگان کسانی که کفر ورزیده اند خیره می شود [و می گویند] ای وای بر ما که از این [روز] در غفلت بودیم بلکه ما ستمگر بودیم (۹۷)
إنکم وما تعبدون من دون الله حصب جهنم أنتم لها واردون ﴿۹۸﴾
در حقیقت شما و آنچه غیر از خدا می پرستید هیزم دوزخید شما در آن وارد خواهید شد (۹۸)
لو کان هؤلاء آلهة ما وردوها وکل فیها خالدون ﴿۹۹﴾
اگر اینها خدایانی [واقعی] بودند در آن وارد نمی شدند و حال آنکه جملگی در آن ماندگارند (۹۹)
لهم فیها زفیر وهم فیها لا یسمعون ﴿۱۰۰﴾
برای آنها در آنجا ناله ای زار است و در آنجا [چیزی] نمی شنوند (۱۰۰)
إن الذین سبقت لهم منا الحسنی أولئک عنها مبعدون ﴿۱۰۱﴾
بی گمان کسانی که قبلا از جانب ما به آنان وعده نیکو داده شده است از آن [آتش] دور داشته خواهند شد (۱۰۱)
لا یسمعون حسیسها وهم فی ما اشتهت أنفسهم خالدون ﴿۱۰۲﴾
صدای آن را نمی شنوند و آنان در میان آنچه دلهایشان بخواهد جاودانند (۱۰۲)
لا یحزنهم الفزع الأکبر وتتلقاهم الملائکة هذا یومکم الذی کنتم توعدون ﴿۱۰۳﴾
دلهره بزرگ آنان را غمگین نمی کند و فرشتگان از آنها استقبال می کنند [و به آنان می گویند] این همان روزی است که به شما وعده می دادند (۱۰۳)
یوم نطوی السماء کطی السجل للکتب کما بدأنا أول خلق نعیده وعدا علینا إنا کنا فاعلین ﴿۱۰۴﴾
روزی که آسمان را همچون در پیچیدن صفحه نامه ها در می پیچیم همان گونه که بار نخست آفرینش را آغاز کردیم دوباره آن را بازمی گردانیم وعده ای است بر عهده ما که ما انجامدهنده آنیم (۱۰۴)
ولقد کتبنا فی الزبور من بعد الذکر أن الأرض یرثها عبادی الصالحون ﴿۱۰۵﴾
و در حقیقت در زبور پس از تورات نوشتیم که زمین را بندگان شایسته ما به ارث خواهند برد (۱۰۵)
إن فی هذا لبلاغا لقوم عابدین ﴿۱۰۶﴾
به راستی در این [امور] برای مردم عبادتپیشه ابلاغی [حقیقی] است (۱۰۶)
وما أرسلناک إلا رحمة للعالمین ﴿۱۰۷﴾
و تو را جز رحمتی برای جهانیان نفرستادیم (۱۰۷)
قل إنما یوحی إلی أنما إلهکم إله واحد فهل أنتم مسلمون ﴿۱۰۸﴾
بگو جز این نیست که به من وحی می شود که خدای شما خدایی یگانه است پس آیا مسلمان می شوید (۱۰۸)
فإن تولوا فقل آذنتکم علی سواء وإن أدری أقریب أم بعید ما توعدون ﴿۱۰۹﴾
پس اگر روی برتافتند بگو به [همه] شما به طور یکسان اعلام کردم و نمی دانم آنچه وعده داده شده اید آیا نزدیک است یا دور (۱۰۹)
إنه یعلم الجهر من القول ویعلم ما تکتمون ﴿۱۱۰﴾
[آری] او سخن آشکار را می داند و آنچه را پوشیده می دارید می داند (۱۱۰)
وإن أدری لعله فتنة لکم ومتاع إلی حین ﴿۱۱۱﴾
و نمی دانم شاید آن برای شما آزمایشی و تا چند گاهی [وسیله] برخورداری باشد (۱۱۱)
قال رب احکم بالحق وربنا الرحمن المستعان علی ما تصفون ﴿۱۱۲﴾
گفت پروردگارا [خودت] به حق داوری کن و به رغم آنچه وصف می کنید پروردگار ما همان بخشایشگر دستگیر است (۱۱۲)
انتهای پیام/
گفتگو با هوش مصنوعی
💬 سلام! میخوای دربارهی «تلاوت مجلسی سوره انبیاء آیات ۳۱ الی آخر با صدای سید متولی عبدالعال» بیشتر بدونی؟ من اینجام که راهنماییت کنم.