غزل «آسمان» در پاسخ به اهانت گستاخانه ماکرون / با سنگ زدن، حرمت این آینه نشکست

محمدجواد آسمان از شاعران جوان کشورمان با دو غزل به هتک حرمت به حریم پیامبر نور و رحمت(ص) واکنش نشان داد.
به گزارش خبرنگار کتاب و ادبیات خبرگزاری فارس، محمدجواد آسمان از شاعران جوان کشورمان با دو غزل به هتک حرمت به حریم پیامبر نور و رحمت(ص) واکنش نشان داد و اشعار خود را در اختیار خبرگزاری فارس قرار داد که در ادامه می خوانید:
چشمان تر از هتک حریمت نگران اند
آسوده تر از پیش، «حقیقت نگران»اند
با سنگ زدن، حرمت این آینه نشکست
آنان که شکستند در این جا، دگران اند
بگذار به خورشید زند کوردلی سنگ
آه از دو سه دیوانه که کوته نظران اند
فردا تو درخشان تر از امروزی و اینان
فردای قیامت، همه تن، شعله وران اند
بر دامن دریا ننشسته ست غباری
این آب گل آلودکنان، بی خبران اند
دریایی و در سینه تو درج فضائل
لب تشنه حسن تو کران تا به کران اند
ذکر صلوات تو، بهار لب مستان
گل ها به نسیم نفست جامه دران اند
فردا به امید تو سر از گور برآرم
دل بسته خورشید، سحرخیزتران اند
***
نی نیستم و این همه در سینه شکایت
کو محرم رازی که کنم از تو حکایت؟
دنیای غریبی ست؛ غریبی تو چو خورشید
مردم همه گم گشته، تو خورشید هدایت
این سیزده آیینه، همه نور تو هستند
انگیزه «لولاک»ی و آغاز بدایت
روزی که برانگیخته شد عالم و آدم،
دادار جهان، داد به دست تو ولایت
پر اوج ترین موج شدی در یم خلقت
پیغمبری، از رفعت تو یافت نهایت
آن دانش و فضلی که تو را بود، که را بود؟
خود، معجزه بودی و تو را آن همه آیت
تو، اسوه اخلاق نکو بودی و، در خلق
حسن تو فزون بود و کمال تو به غایت
گر این همه خوبی تو، به جز کوردلی چیست
نقصی که به انکارگران کرده سرایت …
انتهای پیام/
به گزارش خبرنگار کتاب و ادبیات خبرگزاری فارس، محمدجواد آسمان از شاعران جوان کشورمان با دو غزل به هتک حرمت به حریم پیامبر نور و رحمت(ص) واکنش نشان داد و اشعار خود را در اختیار خبرگزاری فارس قرار داد که در ادامه می خوانید:
چشمان تر از هتک حریمت نگران اند
آسوده تر از پیش، «حقیقت نگران»اند
با سنگ زدن، حرمت این آینه نشکست
آنان که شکستند در این جا، دگران اند
بگذار به خورشید زند کوردلی سنگ
آه از دو سه دیوانه که کوته نظران اند
فردا تو درخشان تر از امروزی و اینان
فردای قیامت، همه تن، شعله وران اند
بر دامن دریا ننشسته ست غباری
این آب گل آلودکنان، بی خبران اند
دریایی و در سینه تو درج فضائل
لب تشنه حسن تو کران تا به کران اند
ذکر صلوات تو، بهار لب مستان
گل ها به نسیم نفست جامه دران اند
فردا به امید تو سر از گور برآرم
دل بسته خورشید، سحرخیزتران اند
***
نی نیستم و این همه در سینه شکایت
کو محرم رازی که کنم از تو حکایت؟
دنیای غریبی ست؛ غریبی تو چو خورشید
مردم همه گم گشته، تو خورشید هدایت
این سیزده آیینه، همه نور تو هستند
انگیزه «لولاک»ی و آغاز بدایت
روزی که برانگیخته شد عالم و آدم،
دادار جهان، داد به دست تو ولایت
پر اوج ترین موج شدی در یم خلقت
پیغمبری، از رفعت تو یافت نهایت
آن دانش و فضلی که تو را بود، که را بود؟
خود، معجزه بودی و تو را آن همه آیت
تو، اسوه اخلاق نکو بودی و، در خلق
حسن تو فزون بود و کمال تو به غایت
گر این همه خوبی تو، به جز کوردلی چیست
نقصی که به انکارگران کرده سرایت …
انتهای پیام/
گفتگو با هوش مصنوعی
💬 سلام! میخوای دربارهی «غزل «آسمان» در پاسخ به اهانت گستاخانه ماکرون / با سنگ زدن، حرمت این آینه نشکست» بیشتر بدونی؟ من اینجام که راهنماییت کنم.