شب مجازی شاعر به بررسی شخصیت «ظهیر احمد صدیقی» پاسدار زبان پارسی در شبه قاره نشست

به گزارش خبرنگار کتاب و ادبیات خبرگزاری فارس، شب استاد دکتر ظهیر احمد صدیقی توسط گروه بین المللی هندیران در فضای مجازی برگزار شد.
این برنامه که از سلسله برنامه های مجازی گروه بین المللی هندیران در واتساپ است، ساعت ۲۲ شبانگاه جمعه چهارم مرداد ماه مصادف با ۲۶ جولای ۲۰۱۹ برگزار شد.
در این برنامه کارنامه یک عمر فعالیت ادبی و پژوهشی دکتر ظهیر احمد صدیقی مورد معرفی و پاسداشت قرار گرفت.
شادروان استاد ظهیر احمد صدیقی، از جمله شاگردان علامه اقبال، استاد طراز اول عرصه ادب، شیفته سرزمین زبان و فرهنگ ایران بوده و خدمات ارزنده ای را در راستای حفظ میراث گرانقدر شعر و فرهنگ انجام داده بود، در سال ۱۳۹۳ به همراه استادان دیگر شبه قاره هند در مراسم دیدار رهبری حضور داشت و شعری نیز تقدیمشان کرد که با استقبال گرمی توسط حضار ادب دوست و معظم له روبرو شد.
این برنامه به مدیریت علیرضا قزوه و اجرای سیداحمد شهریار از پاکستان شروع شد. در این برنامه شاعران، اساتید و پژوهشگرانی از ایران، هند، پاکستان، افغانستان، تاجیکستان، روسیه و سوریه حضوری مجازی داشتند.
حاضرین در این برنامه از خاطرات خود با این استاد بزرگ گفتند و ضمن بزرگداشت او، شعرهایی را تقدیمش کردند. همچنین عکس ها، سخنرانی ها و ویدیوهایی از این استاد بزرگ به اشتراک گذاشته شد. در ادامه بخش هایی از این صحبت ها و شعرها را باهم می خوانیم.
الهام حدادی نوشت: دکتر ظهیر احمد صدیقی، ایران شناس و استاد برجسته زبان و ادبیات فارسی دانشگاه دولتی لاهور درباره دوستی دو کشور پاکستان و ایران معتقد بود: ایران و پاکستان دو کشور همسایه، برادر و اسلامی و دارای روابط تاریخی گسترده هستند به گونه ای که به صراحت می توان گفت این دو کشور دو قالب در یک جانند. پاکستان و ایران روابط دیرینه مذهبی و قلبی دارند و روابط قلبی دو کشور به علت مشترک بودن فرهنگ اسلامی و ادبی آنهاست. فرهنگ و ادبیات ایران بسیار غنی است و از آنجایی که این زبان دارای پیشینه تاریخی در این منطقه است، زبان و فرهنگ اردو وامدار زبان و ادبیات فارسی است.
سروده دکتر ظهیر احمد صدیقی خطاب به ایرانیان درباره دوستی ایران و پاکستان:
«ای شما ایرانیان»
ای فروغ فکر و فن از نور افکار شما
رونق گلزار ما از رنگ رخسار شما
ثابت و قایم مثال کوه کردار شما
همچو برگ گل لطیف و نرم گفتار شما
ای عزیزان عجم ای صاحبان دین و دل
دیدن خضر و مسیحا هست، دیدار شما
من ز پاکستان بیاوردم درود پرخلوص
صد دعای دوستان پاک نثار شما
شاد بادا شهر یزد و مشهد و شیراز و قم
زنده بادا مردم جانباز و سالار شما
جان تازه دردمیده در تن ما میبدی
قلب مار را کرد روشن «کشف اسرار» شما
راه شعر و حکمت و عرفان به ما بنموده اند
مولوی و حافظ و خیام و عطار شما
همچو یک جان در دو تن اسلام ما را ساخته ست
دشمن تان دشمن ما، یار ما یار شما
خانه های ما همه پیوسته چون دلهای ما
محکم از دیوار ما گردید دیوار شما
دشمنان پاک و ایران دوست با هم گشته اند
این حقیقت را ببیند چشم بیدار شما
اتحاد قوم مسلم مقتضای دقت است
اتحاد قوم مسلم، کار ما کار شما
دوستی پاک و ایران تا ابد پاینده باد
پر بهاران باد باغ ما و گلزار شما
در ادامه مصطفی محدثی خراسانی، شعری را به شادروان دکتر ظهیر احمد صدیقی تقدیم کرد.
من با تو به شعر ناب تبدیل شدم
جاری شدم و به آب تبدیل شدم
مهر تو به آسمان کشیدم از خاک
تا آنکه به آفتاب تبدیل شدم
رضا اسماعیلی در این برنامه ابراز داشت: از ابتکار عمل استاد قزوه در برگزاری بزرگداشت برای زنده یاد استاد ظهیر احمد صدیقی، از حافظان و پاسداران امین زبان پارسی در شبه قاره به خصوص پاکستان که نام بلند بزرگانی چون علامه اقبال لاهوری را در ذهن ها تداعی می کند، تشکر می کنم.
وی ادامه داد: به راستی و درستی، پاسداشت بزرگانی چون دکتر صدیقی، پاسداشت زبان و ادب باشکوه پارسی و هموار کردن راه برای احیای دوباره زبان علم و ادب و عرفان است. به عنوان شاعری که دلش همچون شما خوبان برای زبان پارسی می تپد، و از آنجا که دوست داشتم در این بزرگداشت سهم کوچکی داشته باشم، با افتخار غزلی را که شنیدید و خواندید، تقدیم به زنده یاد دکتر صدیقی کردم.
خاک بر او گلستان باد.
تقدیم به استاد شادروان دکتر ظهیر احمد صدیقی:
با تو می خواهم کنار این غزل خلوت کنم
ساده و خوب و صمیمی، با شما صحبت کنم
نقش مستوری و مستی را به لوح دل زنم
من از آن زلف پریشان، کسب جمعیت کنم
دوست دارم پرده برداری کنم از درد خود
دردهای عاشقم را، با شما قسمت کنم
لب فرو می بندم اما، دردها را بی خیال
مرد باید باشم و با دردها عادت کنم
من هوای تازه می خواهم در این دنیا، همین
باید آری، عشق را در قلب خود دعوت کنم
مثل موج سرکشم، سرریز شوق رفتنم
باید از این ماندن خاکستری هجرت کنم
زنده بادا عشق، عشق نازنین، عشق عزیز
باید آری من به اصل خویشتن رجعت کنم
رضا اسماعیلی
(جمعه ۴ مرداد ۱۳۹۸)
مرتضی دهقان آزاد در ادامه در این گروه مجازی نوشت: به عنقای قاف نشین زبان و ادب پارسی پروفسور ظهیر احمد صدیقی (سیمرغ).
ای آبی چشم تو مرا وسعت پرواز
از صبح نگاه تو الفبا شده آغاز
یک صاعقه از طور تجلی به دل افکن
موسای کلیمی و کلامت پراعجاز
من گنگ ترین آینه ام بی نظر تو
ای ساده ترین پاسخ پیچیدهٔ هر راز
پر گشته زمین بار دگر از هبل ولات
برخیز وخلیلانه بت جهل برانداز
بین من ودل، پل بزن از خاک به افلاک
ای روزنهٔ مشرقی روبه خدا باز
سیمرغی وتاقاف مرا راهنمونی
ای آبی چشم تومرا وسعت پرواز.
سید سکندر حسینی، شاعر افغانستانی نیز در ادامه نوشت: بنده نیز افتخار آشنایی با دکتر ظهیر احمد صدیقی را داشتم. سالی که ایشان در محضر مقام معظم رهبری حضور داشتند بنده نیز افتخار حضور داشتم و چند روزی باهم بودیم. در آن چند روز در تهران در بازدید از کاخ نیاوران، جماران خانه حضرت امام خمینی (ره) و برج میلاد باهم بودیم یاد و خاطره اش گرامی باد!
سیدنقی عباس «کیفی» غزلی در استقبال از میرزا غالب، تقدیم به استاد صدیقی کرد.
نگاه جانب من کن؛ تپیدنم بنگر
به شوق یک نظرت، ذوق دیدنم بنگر
به دیر و مسجد و میخانه نیست آرامم
به کوی دوست بیا آرمیدنم بنگر
به سوی منزل بی نام و ناشناخته ای
چو وقت، سمت قیامت دویدنم بنگر
تمام، سجده شدم، رشک قدسیان گشتم
در آستان محبت خمیدنم بنگر
شب فراق، چو صبح وصال، پیدا نیست
در آرزوی تو حسرت کشیدنم بنگر
تویی که قلۀ کوهی؛ بلندی ات دیدم
منم که آهوی دشتم؛ رمیدنم بنگر
دم نخست، مرا دیدی و ز خود رفتم
به واپسین نفسم، «خود» ندیدنم بنگر
علی اصغر الحیدری هم شعری به او تقدیم کرد بدین مضمون:
مزار عشق ز انبوه ناز خالی نیست
نشان دهید کمالی که بی زوالی نیست
در این زمان که قدح هست و شعر هست دریغ
به دست ساقی ما باده وصالی نیست
هزار پرسش بی پاسخ است در سر من
همه جواب سوالم، چرا سوالی نیست؟
ستاره های درخشان ز چشم می بارم
هزار شکر که در دیده خشکسالی نیست
چرا سکوت کنم پیش این همه فریاد
که نزد اهل نظر این چنین روالی نیست
حجاز، چشم به راه کسی است می دانم
اذان ز مأذنه می آید و بلالی نیست
به پای عقل چه گونه به راه عشق روم؟
که شور و جذبه ی حلاج در غزالی نیست
بلقیس حسینی هم با شعری یاد آن شاعر بزرگ را گرامی داشت:
خوشا پاییز
با شاخه ها رنگین
زمین عروس را ماند
همه جا بر زمین
پازیب و
النگو و گل سر
نثار
بر آوارگان
که در سایه سارش خوابیده اند
بر گرد آتشی که تمام وجود را
می سوزاند
و از بن رگ رگ
ورق ورق می افتد بر خاک
در آخرین لحظه های زندگی
میان زندگی مرگ
هر برگ لب می گردد
لب لعلین
لب زرد
لب خشک
و می بوسد پای شان را
که نقش محبوب را بر دل دارند
اگر چه زیر قدم له می شوند
عاقبت جشن بهاران آغاز می شود
و خاک بوی بهشت می دهد
با اهل خرد خیره
عاشقان مست
و مستان دیوانه
دیوانگان چاک گریبان
نسیم پا بر هوا
و بلبلان رقص می کنند
رقص! رقص! رقص!
و جهان می چرخد
رقصان.. . ..
احمد شهریار، شاعر فارسی زبان پاکستانی هم این گونه سروده است:
تاریخ تکه تکه دورانم
من نقشه بزرگ خراسانم
هر قطره خون که از مژه ام افتاد
فریاد زد که لعل بدخشانم
در بلخ ام و مسافر تبریزم
در زابل و اسیر سمنگانم
چون باد می وزد به هوای تو
تبریز و بلخ و قونیه در جانم
من همصدای نغمه داوودم
آهنگ رودخانه پغمانم
خاکم اگرکه، خاک سمرقندم
تقدیم خال هندوی ترکانم
هرجا که عشق می دمد از خاک اش
آنجاست سرزمین نیاکانم
من از دیار دهلی ام و لاهور
از کوچه های کابل و تهرانم
عزیز آذین فرد هم گفت: «ایران و پاکستان دو کشور دوست و همسایه»، «دلها یکی است»، «میرزا عبدالقادر بیدل» و «فارسی، ادبیات چند پهلو» عنوان برخی از آثار زنده یاد دکتر صدیقی، استاد فقید پاکستانی است.
او علاوه بر تالیف و تصحیح نزدیک به پنجاه عنوان کتاب در حوزه های ادبیات فارسی، فرهنگ و تاریخ منطقه، در سال های پایانی عمر پربارش به ترجمه «لغت نامه دهخدا» به زبان اردو مشغول بود.
او همچنین به عنوان یکی از ایران شناسان شبه قاره شناخته می شد و علاوه بر تدریس در دانشگاه جی سی، معاونت دانشگاه دولتی لاهور پاکستان را هم بر عهده داشت.
فلیجه کاظمی، یکی دیگر از اندیشمندان حاضر در این جمع درباره دکتر صدیقی نوشت: او بیش از صد کتاب به زبان فارسی و اردو چاپ کرد از جمله «ایران و پاکستان دو کشور دوست و همسایه»، «دلها یکی است»، مرزا عبدالقادر بیدل».
همچنین یک ویژه برنامه رادیویی با عنوان ویژه برنامه شب استاد شادروان دکتر ظهیر احمد صدیقی به تهیه و تالیف: محمد حسینی باغسنگانی نیز منتشر شد.
در پایان این برنامه مستندی از استاد ظهیر احمد صدیقی به کارگردانی احمد جان میرزایی به اشتراک گذاشته شد.
اینجا بشنوید:
انتهای پیام/
این برنامه که از سلسله برنامه های مجازی گروه بین المللی هندیران در واتساپ است، ساعت ۲۲ شبانگاه جمعه چهارم مرداد ماه مصادف با ۲۶ جولای ۲۰۱۹ برگزار شد.
در این برنامه کارنامه یک عمر فعالیت ادبی و پژوهشی دکتر ظهیر احمد صدیقی مورد معرفی و پاسداشت قرار گرفت.
شادروان استاد ظهیر احمد صدیقی، از جمله شاگردان علامه اقبال، استاد طراز اول عرصه ادب، شیفته سرزمین زبان و فرهنگ ایران بوده و خدمات ارزنده ای را در راستای حفظ میراث گرانقدر شعر و فرهنگ انجام داده بود، در سال ۱۳۹۳ به همراه استادان دیگر شبه قاره هند در مراسم دیدار رهبری حضور داشت و شعری نیز تقدیمشان کرد که با استقبال گرمی توسط حضار ادب دوست و معظم له روبرو شد.
این برنامه به مدیریت علیرضا قزوه و اجرای سیداحمد شهریار از پاکستان شروع شد. در این برنامه شاعران، اساتید و پژوهشگرانی از ایران، هند، پاکستان، افغانستان، تاجیکستان، روسیه و سوریه حضوری مجازی داشتند.
حاضرین در این برنامه از خاطرات خود با این استاد بزرگ گفتند و ضمن بزرگداشت او، شعرهایی را تقدیمش کردند. همچنین عکس ها، سخنرانی ها و ویدیوهایی از این استاد بزرگ به اشتراک گذاشته شد. در ادامه بخش هایی از این صحبت ها و شعرها را باهم می خوانیم.
الهام حدادی نوشت: دکتر ظهیر احمد صدیقی، ایران شناس و استاد برجسته زبان و ادبیات فارسی دانشگاه دولتی لاهور درباره دوستی دو کشور پاکستان و ایران معتقد بود: ایران و پاکستان دو کشور همسایه، برادر و اسلامی و دارای روابط تاریخی گسترده هستند به گونه ای که به صراحت می توان گفت این دو کشور دو قالب در یک جانند. پاکستان و ایران روابط دیرینه مذهبی و قلبی دارند و روابط قلبی دو کشور به علت مشترک بودن فرهنگ اسلامی و ادبی آنهاست. فرهنگ و ادبیات ایران بسیار غنی است و از آنجایی که این زبان دارای پیشینه تاریخی در این منطقه است، زبان و فرهنگ اردو وامدار زبان و ادبیات فارسی است.
سروده دکتر ظهیر احمد صدیقی خطاب به ایرانیان درباره دوستی ایران و پاکستان:
«ای شما ایرانیان»
ای فروغ فکر و فن از نور افکار شما
رونق گلزار ما از رنگ رخسار شما
ثابت و قایم مثال کوه کردار شما
همچو برگ گل لطیف و نرم گفتار شما
ای عزیزان عجم ای صاحبان دین و دل
دیدن خضر و مسیحا هست، دیدار شما
من ز پاکستان بیاوردم درود پرخلوص
صد دعای دوستان پاک نثار شما
شاد بادا شهر یزد و مشهد و شیراز و قم
زنده بادا مردم جانباز و سالار شما
جان تازه دردمیده در تن ما میبدی
قلب مار را کرد روشن «کشف اسرار» شما
راه شعر و حکمت و عرفان به ما بنموده اند
مولوی و حافظ و خیام و عطار شما
همچو یک جان در دو تن اسلام ما را ساخته ست
دشمن تان دشمن ما، یار ما یار شما
خانه های ما همه پیوسته چون دلهای ما
محکم از دیوار ما گردید دیوار شما
دشمنان پاک و ایران دوست با هم گشته اند
این حقیقت را ببیند چشم بیدار شما
اتحاد قوم مسلم مقتضای دقت است
اتحاد قوم مسلم، کار ما کار شما
دوستی پاک و ایران تا ابد پاینده باد
پر بهاران باد باغ ما و گلزار شما
در ادامه مصطفی محدثی خراسانی، شعری را به شادروان دکتر ظهیر احمد صدیقی تقدیم کرد.
من با تو به شعر ناب تبدیل شدم
جاری شدم و به آب تبدیل شدم
مهر تو به آسمان کشیدم از خاک
تا آنکه به آفتاب تبدیل شدم
رضا اسماعیلی در این برنامه ابراز داشت: از ابتکار عمل استاد قزوه در برگزاری بزرگداشت برای زنده یاد استاد ظهیر احمد صدیقی، از حافظان و پاسداران امین زبان پارسی در شبه قاره به خصوص پاکستان که نام بلند بزرگانی چون علامه اقبال لاهوری را در ذهن ها تداعی می کند، تشکر می کنم.
وی ادامه داد: به راستی و درستی، پاسداشت بزرگانی چون دکتر صدیقی، پاسداشت زبان و ادب باشکوه پارسی و هموار کردن راه برای احیای دوباره زبان علم و ادب و عرفان است. به عنوان شاعری که دلش همچون شما خوبان برای زبان پارسی می تپد، و از آنجا که دوست داشتم در این بزرگداشت سهم کوچکی داشته باشم، با افتخار غزلی را که شنیدید و خواندید، تقدیم به زنده یاد دکتر صدیقی کردم.
خاک بر او گلستان باد.
تقدیم به استاد شادروان دکتر ظهیر احمد صدیقی:
با تو می خواهم کنار این غزل خلوت کنم
ساده و خوب و صمیمی، با شما صحبت کنم
نقش مستوری و مستی را به لوح دل زنم
من از آن زلف پریشان، کسب جمعیت کنم
دوست دارم پرده برداری کنم از درد خود
دردهای عاشقم را، با شما قسمت کنم
لب فرو می بندم اما، دردها را بی خیال
مرد باید باشم و با دردها عادت کنم
من هوای تازه می خواهم در این دنیا، همین
باید آری، عشق را در قلب خود دعوت کنم
مثل موج سرکشم، سرریز شوق رفتنم
باید از این ماندن خاکستری هجرت کنم
زنده بادا عشق، عشق نازنین، عشق عزیز
باید آری من به اصل خویشتن رجعت کنم
رضا اسماعیلی
(جمعه ۴ مرداد ۱۳۹۸)
مرتضی دهقان آزاد در ادامه در این گروه مجازی نوشت: به عنقای قاف نشین زبان و ادب پارسی پروفسور ظهیر احمد صدیقی (سیمرغ).
ای آبی چشم تو مرا وسعت پرواز
از صبح نگاه تو الفبا شده آغاز
یک صاعقه از طور تجلی به دل افکن
موسای کلیمی و کلامت پراعجاز
من گنگ ترین آینه ام بی نظر تو
ای ساده ترین پاسخ پیچیدهٔ هر راز
پر گشته زمین بار دگر از هبل ولات
برخیز وخلیلانه بت جهل برانداز
بین من ودل، پل بزن از خاک به افلاک
ای روزنهٔ مشرقی روبه خدا باز
سیمرغی وتاقاف مرا راهنمونی
ای آبی چشم تومرا وسعت پرواز.
سید سکندر حسینی، شاعر افغانستانی نیز در ادامه نوشت: بنده نیز افتخار آشنایی با دکتر ظهیر احمد صدیقی را داشتم. سالی که ایشان در محضر مقام معظم رهبری حضور داشتند بنده نیز افتخار حضور داشتم و چند روزی باهم بودیم. در آن چند روز در تهران در بازدید از کاخ نیاوران، جماران خانه حضرت امام خمینی (ره) و برج میلاد باهم بودیم یاد و خاطره اش گرامی باد!
سیدنقی عباس «کیفی» غزلی در استقبال از میرزا غالب، تقدیم به استاد صدیقی کرد.
نگاه جانب من کن؛ تپیدنم بنگر
به شوق یک نظرت، ذوق دیدنم بنگر
به دیر و مسجد و میخانه نیست آرامم
به کوی دوست بیا آرمیدنم بنگر
به سوی منزل بی نام و ناشناخته ای
چو وقت، سمت قیامت دویدنم بنگر
تمام، سجده شدم، رشک قدسیان گشتم
در آستان محبت خمیدنم بنگر
شب فراق، چو صبح وصال، پیدا نیست
در آرزوی تو حسرت کشیدنم بنگر
تویی که قلۀ کوهی؛ بلندی ات دیدم
منم که آهوی دشتم؛ رمیدنم بنگر
دم نخست، مرا دیدی و ز خود رفتم
به واپسین نفسم، «خود» ندیدنم بنگر
علی اصغر الحیدری هم شعری به او تقدیم کرد بدین مضمون:
مزار عشق ز انبوه ناز خالی نیست
نشان دهید کمالی که بی زوالی نیست
در این زمان که قدح هست و شعر هست دریغ
به دست ساقی ما باده وصالی نیست
هزار پرسش بی پاسخ است در سر من
همه جواب سوالم، چرا سوالی نیست؟
ستاره های درخشان ز چشم می بارم
هزار شکر که در دیده خشکسالی نیست
چرا سکوت کنم پیش این همه فریاد
که نزد اهل نظر این چنین روالی نیست
حجاز، چشم به راه کسی است می دانم
اذان ز مأذنه می آید و بلالی نیست
به پای عقل چه گونه به راه عشق روم؟
که شور و جذبه ی حلاج در غزالی نیست
بلقیس حسینی هم با شعری یاد آن شاعر بزرگ را گرامی داشت:
خوشا پاییز
با شاخه ها رنگین
زمین عروس را ماند
همه جا بر زمین
پازیب و
النگو و گل سر
نثار
بر آوارگان
که در سایه سارش خوابیده اند
بر گرد آتشی که تمام وجود را
می سوزاند
و از بن رگ رگ
ورق ورق می افتد بر خاک
در آخرین لحظه های زندگی
میان زندگی مرگ
هر برگ لب می گردد
لب لعلین
لب زرد
لب خشک
و می بوسد پای شان را
که نقش محبوب را بر دل دارند
اگر چه زیر قدم له می شوند
عاقبت جشن بهاران آغاز می شود
و خاک بوی بهشت می دهد
با اهل خرد خیره
عاشقان مست
و مستان دیوانه
دیوانگان چاک گریبان
نسیم پا بر هوا
و بلبلان رقص می کنند
رقص! رقص! رقص!
و جهان می چرخد
رقصان.. . ..
احمد شهریار، شاعر فارسی زبان پاکستانی هم این گونه سروده است:
تاریخ تکه تکه دورانم
من نقشه بزرگ خراسانم
هر قطره خون که از مژه ام افتاد
فریاد زد که لعل بدخشانم
در بلخ ام و مسافر تبریزم
در زابل و اسیر سمنگانم
چون باد می وزد به هوای تو
تبریز و بلخ و قونیه در جانم
من همصدای نغمه داوودم
آهنگ رودخانه پغمانم
خاکم اگرکه، خاک سمرقندم
تقدیم خال هندوی ترکانم
هرجا که عشق می دمد از خاک اش
آنجاست سرزمین نیاکانم
من از دیار دهلی ام و لاهور
از کوچه های کابل و تهرانم
عزیز آذین فرد هم گفت: «ایران و پاکستان دو کشور دوست و همسایه»، «دلها یکی است»، «میرزا عبدالقادر بیدل» و «فارسی، ادبیات چند پهلو» عنوان برخی از آثار زنده یاد دکتر صدیقی، استاد فقید پاکستانی است.
او علاوه بر تالیف و تصحیح نزدیک به پنجاه عنوان کتاب در حوزه های ادبیات فارسی، فرهنگ و تاریخ منطقه، در سال های پایانی عمر پربارش به ترجمه «لغت نامه دهخدا» به زبان اردو مشغول بود.
او همچنین به عنوان یکی از ایران شناسان شبه قاره شناخته می شد و علاوه بر تدریس در دانشگاه جی سی، معاونت دانشگاه دولتی لاهور پاکستان را هم بر عهده داشت.
فلیجه کاظمی، یکی دیگر از اندیشمندان حاضر در این جمع درباره دکتر صدیقی نوشت: او بیش از صد کتاب به زبان فارسی و اردو چاپ کرد از جمله «ایران و پاکستان دو کشور دوست و همسایه»، «دلها یکی است»، مرزا عبدالقادر بیدل».
همچنین یک ویژه برنامه رادیویی با عنوان ویژه برنامه شب استاد شادروان دکتر ظهیر احمد صدیقی به تهیه و تالیف: محمد حسینی باغسنگانی نیز منتشر شد.
در پایان این برنامه مستندی از استاد ظهیر احمد صدیقی به کارگردانی احمد جان میرزایی به اشتراک گذاشته شد.
اینجا بشنوید:
انتهای پیام/
گفتگو با هوش مصنوعی
💬 سلام! میخوای دربارهی «شب مجازی شاعر به بررسی شخصیت «ظهیر احمد صدیقی» پاسدار زبان پارسی در شبه قاره نشست» بیشتر بدونی؟ من اینجام که راهنماییت کنم.