«بند »هایی که رمق موسیقی پاپ کشور را گرفته اند / لطفا برخی خوانندگان به احترام گوش مردم سکوت کنند

باشگاه خبرنگاران گزارش می دهد؛
به گزارش خبرنگار حوزه موسیقی گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان، در وخامت احوال این روز های موسیقی پاپ کشورمان که بیشتر از سنتی و کمتر از رپ حالش خراب است، مطلب زیاد گفته شده. شبیه مضمون حکیم طوس «هنر خار شده و جادویی ارجمند».
تکرار، تقلید و فقدان خلاقیت، بی محتوا شدن متن و کلام ترانه ها، حضور افراد غیرمتخصص در کسوت ترانه سرا، خواننده و … از علائم این بیماری هنری است. انگار رقابتی برای ارائه آثار سخیف در جریان است که هرکس تلاش بیشتری برای به سخره گرفتن ادبیات و موسیقی کرده و با شاهکار ناپلئونی خود به گوش و سلیقه مخاطب توهین بیشتری کند، برنده میدان خواهد بود.
از دو منظر می توان این معضل را بررسی کرد؛ اول پرداختن به صورت مسئله و دوم علت جویی و ریشه یابی آن. برای صورت مسئله همین بس که یکی از ستاره های به اصطلاح مگاهیت این روز های موسیقی باندپیچی شده کشورمان که اتفاقا دریافت تندیس بهترین تک آهنگ سال ۹۶ را از پنجمین جشنواره سالانه موسیقی ما برای قطعه «یه لحظه نگام کن» در کارنامه دارد، در متن نظر سنجی صفحه مجازی خود موفق به خلق حماسه ای شد که مرز های غلط نویسی را تا حد زیادی جابه جا و معلم املای دوران مدرسه اش را عمیقا مأیوس کرد. به این تصویر دقت کنید:
در یک بازی فوتبال اگر شما تنها ۲ اخطار دریافت کنید، از زمین بازی اخراج می شوید. البته تاکید می شود که فوتبال نه صنعت ترانه. مگر مظلوم تر و زبان بسته تر از زبان فارسی هم داریم؟ لفظ صنعت به کار برده شد چون پدیده ای که ما امروزه با آن روبرو هستیم، دیگر به لحاظ هنری جزو چند ستاره که آن ها هم رهسپار موزه خاطره ها شده اند، حرفی برای گفتن ندارد.
بی سوادی املایی و انشایی فرد تا حدی معلول نظام نادرست آموزشی است، اما دامنه این ندانستن و غلط آموختن، فقط به نوشتار این دوستان محدود نمی شود.
لطفا این بار این درو محکم ببند برو!
امثال این به اصطلاح هنرمندان حتی به لحاظ موسیقیایی هم دانشی درست و کافی ندارند و اثری که به لحاظ هنری، ماندگاری و اصالت داشته باشند، تولید نمی کنند. نتیجه این می شود که ملت شاید با موسیقی های لاله زاری و چهل تکه آغاسی های زمانه دست بزنند، اما برای خلق یک اثر فاخر و ماندگار هنوز چشمشان به چشم آذر و روحانی و هم نسلانشان است.
درد بزرگتر این است که برخی به اصطلاح منتقد در پوشش روزنامه نگار، شاعر، آهنگساز، خواننده و … وقتی متنی در نقد افراد مورد نظر می نویسند، متن خودشان هم خالی از اشکال نیست. این یعنی مشکل ریشه دار تر از این حرف هاست و ما اسیر یک بی سوادی همه گیر شده ایم.
موسیقی هنر تهذیب روح و تعالی اندیشه است. بتهوون می گوید: «موسیقی واسطه بین زندگی روحانی و نفسانی است». پیش تر علیرضا بدیع شاعر و ترانه سرای جوان کشور در گفتگو با یک برنامه تلویزیونی، با اشاره به صحبت های حمید هیراد در برنامه «دورهمی» گفت: «شما شعرهایت را سرقت می کنی! ما را که از بچگی با شعر های مولانا بزرگ شده ایم نمی توانی گول بزنی!»
حضور دو خواننده ماکان بند هم در برنامه «فرمول یک» و اظهار بی اطلاعیشان از دستگاه ها و گوشه های موسیقی ایرانی و عدم شناخت نت های موسیقی و فواصلشان، در پاسخ به سوالات مجری برنامه شاهد دیگر این مدعاست.
اکبر آزاد، ترانه سرای پیشکسوت هم در یک مصاحبه خود گفته بود: «کدام خواننده؟ کدام ترانه سرا؟ کدام آهنگساز؟ هر کس که دهانش را باز کند و بخواند که خواننده نیست! خواننده کسی است که همه گوش ها مستقیم به دنبال صدای او باشند … این ها خواننده نیستند، باور کنید نیستند».
خالقی کجایی که موسیقی ایرانیتو کشتن؟
اما کم لطفی چه کسانی و یا حاکم شدن چه طرز نگاهی در مدیریت فرهنگی کشور به هنر اول، باعث شد تا پهلوانی که صدای تصنیف بنان و ناظری را در گوش و آهنگ های چشم آذر و خالقی را در سینه داشت، این گونه در گود ناجوانمردی زمین گیر شود؟ چه چیزی باعث شد تا امثال خشایار اعتمادی ها و حمید حا می ها جایشان را در ذهن و گوش مخاطب جوان، به «بند» هایی بدهند که با تیشه ی صدایشان، بند بند پیکره با شکوه هنر موسیقی کشور را از هم گسسته اند؟
انتهای پیام/
به گزارش خبرنگار حوزه موسیقی گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان، در وخامت احوال این روز های موسیقی پاپ کشورمان که بیشتر از سنتی و کمتر از رپ حالش خراب است، مطلب زیاد گفته شده. شبیه مضمون حکیم طوس «هنر خار شده و جادویی ارجمند».
تکرار، تقلید و فقدان خلاقیت، بی محتوا شدن متن و کلام ترانه ها، حضور افراد غیرمتخصص در کسوت ترانه سرا، خواننده و … از علائم این بیماری هنری است. انگار رقابتی برای ارائه آثار سخیف در جریان است که هرکس تلاش بیشتری برای به سخره گرفتن ادبیات و موسیقی کرده و با شاهکار ناپلئونی خود به گوش و سلیقه مخاطب توهین بیشتری کند، برنده میدان خواهد بود.
از دو منظر می توان این معضل را بررسی کرد؛ اول پرداختن به صورت مسئله و دوم علت جویی و ریشه یابی آن. برای صورت مسئله همین بس که یکی از ستاره های به اصطلاح مگاهیت این روز های موسیقی باندپیچی شده کشورمان که اتفاقا دریافت تندیس بهترین تک آهنگ سال ۹۶ را از پنجمین جشنواره سالانه موسیقی ما برای قطعه «یه لحظه نگام کن» در کارنامه دارد، در متن نظر سنجی صفحه مجازی خود موفق به خلق حماسه ای شد که مرز های غلط نویسی را تا حد زیادی جابه جا و معلم املای دوران مدرسه اش را عمیقا مأیوس کرد. به این تصویر دقت کنید:
در یک بازی فوتبال اگر شما تنها ۲ اخطار دریافت کنید، از زمین بازی اخراج می شوید. البته تاکید می شود که فوتبال نه صنعت ترانه. مگر مظلوم تر و زبان بسته تر از زبان فارسی هم داریم؟ لفظ صنعت به کار برده شد چون پدیده ای که ما امروزه با آن روبرو هستیم، دیگر به لحاظ هنری جزو چند ستاره که آن ها هم رهسپار موزه خاطره ها شده اند، حرفی برای گفتن ندارد.
بی سوادی املایی و انشایی فرد تا حدی معلول نظام نادرست آموزشی است، اما دامنه این ندانستن و غلط آموختن، فقط به نوشتار این دوستان محدود نمی شود.
لطفا این بار این درو محکم ببند برو!
امثال این به اصطلاح هنرمندان حتی به لحاظ موسیقیایی هم دانشی درست و کافی ندارند و اثری که به لحاظ هنری، ماندگاری و اصالت داشته باشند، تولید نمی کنند. نتیجه این می شود که ملت شاید با موسیقی های لاله زاری و چهل تکه آغاسی های زمانه دست بزنند، اما برای خلق یک اثر فاخر و ماندگار هنوز چشمشان به چشم آذر و روحانی و هم نسلانشان است.
درد بزرگتر این است که برخی به اصطلاح منتقد در پوشش روزنامه نگار، شاعر، آهنگساز، خواننده و … وقتی متنی در نقد افراد مورد نظر می نویسند، متن خودشان هم خالی از اشکال نیست. این یعنی مشکل ریشه دار تر از این حرف هاست و ما اسیر یک بی سوادی همه گیر شده ایم.
موسیقی هنر تهذیب روح و تعالی اندیشه است. بتهوون می گوید: «موسیقی واسطه بین زندگی روحانی و نفسانی است». پیش تر علیرضا بدیع شاعر و ترانه سرای جوان کشور در گفتگو با یک برنامه تلویزیونی، با اشاره به صحبت های حمید هیراد در برنامه «دورهمی» گفت: «شما شعرهایت را سرقت می کنی! ما را که از بچگی با شعر های مولانا بزرگ شده ایم نمی توانی گول بزنی!»
حضور دو خواننده ماکان بند هم در برنامه «فرمول یک» و اظهار بی اطلاعیشان از دستگاه ها و گوشه های موسیقی ایرانی و عدم شناخت نت های موسیقی و فواصلشان، در پاسخ به سوالات مجری برنامه شاهد دیگر این مدعاست.
اکبر آزاد، ترانه سرای پیشکسوت هم در یک مصاحبه خود گفته بود: «کدام خواننده؟ کدام ترانه سرا؟ کدام آهنگساز؟ هر کس که دهانش را باز کند و بخواند که خواننده نیست! خواننده کسی است که همه گوش ها مستقیم به دنبال صدای او باشند … این ها خواننده نیستند، باور کنید نیستند».
خالقی کجایی که موسیقی ایرانیتو کشتن؟
اما کم لطفی چه کسانی و یا حاکم شدن چه طرز نگاهی در مدیریت فرهنگی کشور به هنر اول، باعث شد تا پهلوانی که صدای تصنیف بنان و ناظری را در گوش و آهنگ های چشم آذر و خالقی را در سینه داشت، این گونه در گود ناجوانمردی زمین گیر شود؟ چه چیزی باعث شد تا امثال خشایار اعتمادی ها و حمید حا می ها جایشان را در ذهن و گوش مخاطب جوان، به «بند» هایی بدهند که با تیشه ی صدایشان، بند بند پیکره با شکوه هنر موسیقی کشور را از هم گسسته اند؟
انتهای پیام/
گفتگو با هوش مصنوعی
💬 سلام! میخوای دربارهی ««بند »هایی که رمق موسیقی پاپ کشور را گرفته اند / لطفا برخی خوانندگان به احترام گوش مردم سکوت کنند» بیشتر بدونی؟ من اینجام که راهنماییت کنم.