نبوت و تاثیر آن در کمال انسان
نبوت و تاثیر آن در کمال انسان
خدای سبحان بعد از آنکه این حقیقت (یعنی وصف ارشاد مردم به وسیله وحی) را در آیه مورد بحث و در بسیاری از موارد کلامش ذکر کرد، از مردانی که متکفل این وظیفه اند تعبیرهایی مختلف کرده، یعنی دو جور تعبیر کرده، که کانه نظیر تقسیم است یکی رسول، و یکی هم نبی، یک جا فرموده:« و جیء بالنبیین و الشهداء» ۱- و جایی دیگر فرموده:« یوم یجمع الله الرسل فیقول ما ذا أجبتم» ۲.
و معنای این دو تعبیر، مختلف است، رسول کسی است که حامل رسالت و پیامی است، و نبی کسی است که حامل خبری باشد، پس رسول شرافت وساطت میان خدا و خلق دارد، و نبی شرافت علم به خدا و به اخبار خدایی.
معنای« رسول» و« نبی» و فرق آن دو
بعضی ها گفته اند: فرق میان نبی و رسول به عموم و خصوص مطلق است، به این معنا که رسول آن کسی است که هم مبعوث است، و هم مامور، به تبلیغ رسالت، و اما نبی کسی است که تنها مبعوث باشد، چه مامور به تبلیغ هم باشد و چه نباشد.
لیکن این فرق مورد تایید کلام خدای تعالی نیست، برای اینکه می فرماید:« و اذکر فی الکتاب موسی إنه کان مخلصا و کان رسولا نبیا» ۳ که در مقام مدح و تعظیم موسی (علیه السلام) او را هم رسول خوانده، و هم نبی، و مقام مدح اجازه نمیدهد این کلام را حمل بر ترقی از خاص به عام کنیم، و بگوئیم، معنایش این است که اول نبی بود بعدا رسول شد.
و نیز میفرماید:« و ما أرسلنا من قبلک من رسول و لا نبی» ۴ که در این آیه میان رسول و نبی جمع کرده، در باره هر دو تعبیر به« ارسلنا» کرده است، و هر دو را مرسل خوانده، و این با گفتار آن مفسر درست در نمیآید.
لیکن آیه:« و وضع الکتاب و جیء بالنبیین و الشهداء» ۵ که همه مبعوثین را انبیا خوانده، و نیز آیه:« و لکن رسول الله و خاتم النبیین» ۶ که پیامبر اسلام را هم رسول و هم نبی خوانده.
و همچنین آیه مورد بحث که میفرماید:« فبعث الله النبیین مبشرین و منذرین» که باز همه مبعوثین را انبیا خوانده، و نیز آیاتی دیگر، ظهور در این دارد که هر مبعوثی که رسول به سوی مردم است نبی نیز هست.
و این معنا با آیه: (و کان رسولا نبیا، و رسولی نبی بود) منافات ندارد، چون در این آیه از دو کلمه رسول و نبی معنای لغوی آنها منظور است، نه دو اسمی که معنی لغوی را از دست داده باشد، در نتیجه معنای جمله این است که او رسولی بود با خبر از آیات خدا، و معارف او.
و همچنین آیه:« و ما أرسلنا من قبلک من رسول و لا نبی …»، چون ممکن است گفته شود، که نبی و رسول هر دو به سوی مردم گسیل شده اند، با این تفاوت که نبی مبعوث شده تا مردم را به آنچه از اخبار غیبی که نزد خود دارد خبر دهد، چون او به پارهای از آنچه نزد خداست خبر دارد، ولی رسول کسی است که به رسالت خاصی زاید بر اصل نبوت گسیل شده است، هم چنان که امثال آیات زیر هم به این معنا اشعار دارد.
« و لکل أمة رسول، فإذا جاء رسولهم، قضی بینهم بالقسط» ۷ و آیه:« و ما کنا معذبین حتی نبعث رسولا» ۸.
پس نبی عبارت است از کسی که برای مردم آنچه مایه صلاح معاش و معادشان است، یعنی اصول و فروع دین را بیان کند، البته این مقتضای عنایتی است که خدای تعالی نسبت به هدایت مردم به سوی سعادتشان دارد، و اما رسول عبارت است از کسی که حامل رسالت خاصی باشد، مشتمل بر اتمام حجتی که به دنبال مخالفت با آن عذاب و هلاکت و امثال آن باشد، هم چنان که فرمود:« لئلا یکون للناس علی الله حجة بعد الرسل» ۹.
و از کلام خدای تعالی در فرق میان رسالت و نبوت بیش از مفهوم این دو لفظ چیزی استفاده نمیشود، و لازمه این معنا همان مطلبی است که ما بدان اشاره نموده گفتیم: رسول شرافت وساطت بین خدا و بندگان را دارد، و نبی شرافت علم به خدا و معارف خدایی را دارد، و به زودی خواهیم گفت انبیا بسیارند ولی خدای سبحان در کتاب خود نام و داستان همه را نیاورده هم چنان که خودش در کلام خود فرموده« و لقد أرسلنا رسلا من قبلک، منهم من قصصنا علیک، و منهم من لم نقصص علیک» ۱۰ و آیاتی دیگر نظیر این.
انبیائی که در قرآن از آنان یاد شده است
و از انبیا، آنان که قرآن نامشان را آورده عبارتند از: ۱- آدم ۲- نوح ۳- ادریس ۴- هود ۵- صالح ۶- ابراهیم ۷- لوط ۸- اسماعیل ۹- یسع ۱۰- ذو الکفل ۱۱- الیاس ۱۲- یونس ۱۳- اسحاق ۱۴- یعقوب ۱۵- یوسف ۱۶- شعیب ۱۷- موسی ۱۸- هارون ۱۹- داوود ۲۰- سلیمان ۲۱- ایوب ۲۲- زکریا ۲۳- یحیی ۲۴- اسماعیل صادق الوعد ۲۵- عیسی ۲۶- محمد (صلی الله علیه و آله).
البته در آیات دیگری از قرآن کریم میبینید که انبیایی دیگر نه به اسم بلکه با توصیف و کنایه ذکر شدهاند.« أ لم تر إلی الملإ من بنی إسرائیل من بعد موسی إذ قالوا لنبی لهم ابعث لنا ملکا» ۱۱ که مربوط است به جناب صموئیل و طالوت.
« أو کالذی مر علی قریة و هی خاویة علی عروشها» ۱۲ که مربوط است به داستان جناب عزیر، که صد سال به خواب رفت و دوباره زنده شد.« إذ أرسلنا إلیهم اثنین فکذبوهما فعززنا بثالث» ۱۳« فوجدا عبدا من عبادنا آتیناه رحمة من عندنا و علمناه من لدنا علما». ۱۴ که مربوط است به داستان جناب خضر البته افراد دیگری هم هستند که قرآن کریم نامشان را آورده ولی نفرموده جزء انبیا بودهاند، مانند همسفر موسی که قرآن تنها در بارهاش فرموده:« و إذ قال موسی لفتاه» ۱۵ و مانند ذی القرنین و عمران پدر مریم. و سخن کوتاه اینکه در قرآن کریم برای انبیا عدد معینی معین نکرده، و عده آنان در روایات هم مختلف آمده، مشهورترین آنها روایت ابی ذر از رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) است، که فرموده انبیا صد و بیست و چهار هزار نفر، و رسولان ایشان سیصد و سیزده نفر بودند.
البته این را هم باید دانست که سادات انبیا یعنی اولوا العزم ایشان که دارای شریعت بودهاند پنج نفرند: ۱- نوح ۲- ابراهیم ۳- موسی ۴- عیسی ۵- محمد ص، که قرآن در باره آنان فرموده:« فاصبر کما صبر أولوا العزم من الرسل» ۱۶.
و معنای عزم در أولو العزم عبارت است از ثبات بر عهد نخست، که از ایشان گرفته شد، و اینکه آن عهد را فراموش نمیکنند، همان عهدی که در باره اش فرمود:« و إذ أخذنا من النبیین میثاقهم، و منک و من نوح و إبراهیم و موسی و عیسی ابن مریم و أخذنا منهم میثاقا غلیظا» ۱۷.
و نیز فرمود:« و لقد عهدنا إلی آدم من قبل فنسی و لم نجد له عزما» ۱۸.
و هر یک از این پنج پیامبر صاحب شریعت و کتاب است چنان که خداوند فرموده:« شرع لکم من الدین ما وصی به نوحا و الذی أوحینا إلیک و ما وصینا به إبراهیم و موسی و عیسی» ۱۹ و نیز فرمود:« إن هذا لفی الصحف الأولی صحف إبراهیم و موسی» ۲۰.
و نیز فرمود:« إنا أنزلنا التوراة فیها هدی و نور یحکم بها النبیون- تا آنجا که میفرماید- و قفینا علی آثارهم بعیسی ابن مریم مصدقا لما بین یدیه من التوراة، و آتیناه الإنجیل، فیه هدی و نور- تا آنجا که میفرماید- و أنزلنا إلیک الکتاب بالحق مصدقا لما بین یدیه من الکتاب، و مهیمنا علیه فاحکم بینهم بما أنزل الله، و لا تتبع أهواءهم عما جاءک من الحق، لکل جعلنا منکم شرعة و منهاجا، و لو شاء الله لجعلکم أمة واحدة، و لکن لیبلوکم فی ما آتاکم» ۲۱.
و این آیات بیان میکند که اولوا العزم دارای شریعت بوده اند و ابراهیم و موسی و عیسی و محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) کتاب داشته اند، و اما کتاب نوح در سابق توجه فرمودید که آیه شریفه:
« کان الناس أمة واحدة …» به انضمام با آیه:« شرع لکم من الدین ما وصی به نوحا» بر آن دلالت داشتند، و این معنا یعنی انحصار شریعت و کتاب در پنج پیغمبر نام برده منافات ندارد با اینکه به حکم آیه:« و آتینا داود زبورا» ۲۲ داود (علیه السلام) هم کتابی داشته باشد و همچنین آدم و شیث و ادریس که به حکم روایات دارای کتاب بودهاند، برای اینکه کتاب نامبردگان کتاب شریعت نبوده.
این را هم باید دانست که یکی از لوازم نبوت وحی است، و وحی نوعی سخن گفتن خدا است، که نبوت بدون آن نمیشود، چون در آیه:« إنا أوحینا إلیک کما أوحینا إلی نوح و النبیین من بعده» ۲۳ وحی را به تمامی انبیا نسبت داده، و به زودی در سوره شوری ان شاء الله بحث مفصلی در این خصوص خواهد آمد.
نبوت عامه از جهت اثر آن در کمال یابی انسان
مساله نبوت عامه از این نظر که خود یک نحوه تبلیغ احکام و قوانین تشریع شده است و قوانین تشریع شده اموری است اعتباری نه حقایقی خارجی، هر چند مساله ای است مربوط به علم کلام نه علم فلسفه که از حقایق خارجی و عینی بحث میکند، و کاری به امور اعتباری ندارد.
و لیکن از یک نقطه نظر دیگر مساله فلسفی هم هست، برای اینکه مواد قانون دینی که یا معارف اصولی است، و یا احکام اخلاقی است، و یا دستورات عملی، هر چه باشد با نفس انسان سروکار دارد، چون غرض از تشریع این قوانین اصلاح نفس بشر است، می خواهد با تمرین روزانه ملکات فاضله را در نفس رسوخ دهد.
آری علوم و ملکات به نفس انسانی صورتی میدهد، که یا هم سنخ با سعادت او است، و یا مایه شقاوت او، علی ای حال تعیین راه سعادت و شقاوت انسان، و قرب و بعدش از خدای سبحان به عهده همین صورتها است.
زیرا انسان بواسطه اعمال صالحه و عقائد حقه و صادقه برای نفس خود کمالاتی کسب میکند، که تنها میتواند با قرب به خدا و رضوان و بهشت او ارتباط داشته باشد، و نیز بواسطه اعمال زشت و عقائد خرافی و باطل برای نفس خود صورتهایی درست میکند، که جز با دنیای فانی و زخارف ناپایدار آن ارتباطی ندارد، و این باعث میشود که بعد از مفارقت از دنیا و از دست رفتن اختیار مستقیما به دار البوار و دوزخ و آتش درآید، چون صور نفسانی او جز با آتش نمیتواند رابطه داشته باشد، و این خود سیری است حقیقی.
و بنا بر این پس مساله نبوت از این نظر یک مساله حقیقی خواهد بود، و حجتی هم که ما در بیان سابق در باره نبوت عامه آوردیم و آن را از کتاب خدای عزیز استفاده کردیم یک دلیل نقلی نبود بلکه حجتی بود عقلی و برهانی.
توضیح اینکه این صورتها که گفتیم در اثر تکرار عمل پیدا میشود، صورتهایی است برای نفس انسان، انسانی که در راه استکمال قرار گرفته، و در اینکه انسان موجودی است حقیقی و یکی از انواع موجودات و دارای آثار وجودیه خارجی، هیچ حرفی نیست، و این انسان از ناحیه علل فیاضه که به هر موجودی قابلیتی برای رسیدن به کمالش میدهد دارای چنین قابلیتی هست که به آخرین مرحله کمال وجودیش برسد، و این معنا را هم تجربه اثبات کرده و هم برهان.
و چون چنین است پس بر خدایی که واجب الوجود و تام الافاضه است، واجب است برای هر نفسی که استعداد رسیدن به کمالی را دارد افاضه ای کند، و شرایطی فراهم آورد، تا آن نفس به کمال خود برسد، و آنچه بالقوه دارد بالفعل شود، و این کمال هر چه میخواهد باشد، البته اگر نفس دارای صفات پسندیده ای باشد این کمال سعادت خواهد بود، و اگر دارای رذائلی و هیاتی نازیبا بود، البته این کمال کمال در شقاوت خواهد بود.
و از آنجایی که این ملکات و این صورتها که برای نفس پیدا میشود از راه افعال اختیاریه او، و افعال اختیاریه او هم از راه اعتقاد به درستی و نادرستی، و خوف از نادرستی، و رجاء به درستی، و رغبت به منافع، و ترس از ضررها منشا میگیرد لا جرم آن افاضه خدایی لازم است متوجه به دعوت دینی شود، و خدای تعالی از راه دعوتهای دینی و بشارت و انذار و تخویف و تطمیع، بشر را به اعمال صالح وادار و از اعمال زشت دور بدارد، تا این دعوتهای دینی مایه شفای مؤمنین گشته، سعادتشان بوسیله آن به کمال برسد، و از سوی دیگر مایه خسارت ستمگران گشته، شقاوت آنان هم تکمیل گردد، و چون دعوت احتیاج به داعی دارد تا متعهد و مسئول این دعوت شود، لا جرم باید انبیایی برگزیند، اینجاست که بحث فلسفی ما به مساله نبوت عامه منتهی میگردد.
عقل عملی و احساسات فطری انسان بدون دعوت انبیاء (ع) کفایت نمی کند
ممکن است سوال شود در این دعوت همان عقل خود انسانها که پیغمبر باطنی ایشان است کافی است، چون عقل هم میگوید انسان در اعتقاد و عمل باید راه حق را پیروی کند، و طریق فضیلت و تقوا را پیش گیرد، دیگر چه احتیاجی به انبیا هست، چه رسد به اینکه مساله نبوت سر از فلسفه در آورد.
در پاسخ می گوئیم: آن عقلی که انسان را به حق دعوت میکند عقل عملی است، که به حسن و قبح حکم میکند، و برای ما مشخص میکند چه عملی حسن و نیکو، و چه عملی قبیح و زشت است، نه عقل نظری که وظیفه اش تشخیص حقیقت هر چیز است، و بیانش در سابق گذشت و عقل عملی مقدمات حکم خود را از احساسات باطنی میگیرد، که در هر انسانی در آغاز وجودش بالفعل موجود است.
و احتیاج به اینکه فعلیت پیدا کند ندارد، و این احساسات همان قوای شهویه و غصبیه است، و اما قوه ناطقه قدسیه در آغاز وجود انسان بالقوه است، و هیچ فعلیتی ندارد، و ما در سابق هم گفتیم: که این احساسات فطری خودش عامل اختلاف است.
و خلاصه کلام اینکه آن عقل عملی که گفتیم مقدمات خود را از احساسات میگیرد، و بالفعل در انسان موجود است نمیتواند و نمیگذارد که عقل بالقوه انسان مبدل به بالفعل گردد، هم چنان که ما وضع انسانها را به چشم خود میبینیم که هر قوم و یا فردی که تربیت صالح ندیده باشد، به زودی به سوی توحش و بربریت متمایل میشود، با اینکه همه انسانهای وحشی، هم عقل دارند، و هم فطرتشان علیه آنان حکم میکند، ولی میبینیم که هیچ کاری صورت نمیدهند، پس ناگزیر باید بپذیریم که ما ابناء بشر هرگز از نبوت بی نیاز نیستیم، چون نبی کسی است که از ناحیه خدا مؤید شده، و عقل خود ما نیز نبوتش را تایید کرده باشد.
نویسنده: سید محمد حسین طباطبایی
پی نوشت:
۱. سوره زمر آیه ۶۹
۲. سوره مائده آیه ۱۱۲
۳. بیاد آر در کتاب موسی را که دارای اخلاص و مردی بود هم رسول، و هم نبی.« سوره مریم آیه ۵۱»
۴. ما قبل از تو هیچ رسولی و نبیی نفرستادیم، مگر آنکه چنین و چنان شد.« سوره حج آیه ۵۱»
۵. سوره زمر آیه ۶۹
۶. و لیکن محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) رسول خدا و خاتم انبیا است.« سوره احزاب آیه ۴۰»
۷. برای هر امتی رسولی است و همین که رسولشان بیامد در میانشان به حق داوری شد.« سوره یونس آیه ۴۷»
۸. ما هیچگاه چنین نبوده ایم که مردمی را قبل از آنکه رسولی بر ایشان مبعوث کنیم عذاب دهیم.« سوره نحل آیه ۱۵»
۹. تا بعد از آمدن رسول، دیگر مردم حجتی علیه خدا نداشته باشند.« سوره نسا آیه ۱۶۴»
۱۰. ما قبل از تو پیامبرانی گسیل داشتیم که داستان بعضی از آنان را برایت آوردیم، و از بعضی دیگر را نیاوردیم.« سوره مؤمن آیه ۷۸»
۱۱. مگر ندیدی رؤسایی از بنی اسرائیل را که به یکی از پیغمبران خود گفتند برای ما پادشاهی برانگیز« سوره بقره آیه ۲۴۶»
۱۲. و یا مثل آن کسی که از دهکدهای ویران شده عبور کرد.« سوره بقره آیه ۲۵۹»
۱۳. آن زمان که دو تن- از حواریین عیسی- را نزد آن قوم فرستاده و به دنبال آنان نفر سوم- یوسف نجار- را به کمکشان گسیل داشتیم.« سوره یس آیه ۱۴»
۱۴. موسی و همسفرش به بندهای از بندگان ما برخوردند که ما از نزد خود داده بودیمش رحمتی.« سوره کهف آیه ۶۶»
۱۵. سوره کهف آیه ۶۱"
۱۶. صبر کن آن چنان که اولوا العزم از رسولان صبر کردند.« سوره احقاف آیه ۳۵»
۱۷. آن زمان که از انبیا پیمانشان را بگرفتیم و همچنین از تو و از نوح و ابراهیم و موسی و عیسی و از همهشان پیمانی محکم بستیم.« سوره احزاب آیه ۷»
۱۸. و همانا عهد کردیم با آدم از قبل، پس فراموش کرد و نیافتیم مر او را عزمی.« سوره طه آیه ۱۱۵»
۱۹. و آئین نهاد برای شما از دین آنچه وصیت کرد به آن نوح را و آنچه وحی کردیم به تو و آنچه وصیت کردیم به آن ابراهیم و موسی و عیسی را …« سوره شوری آیه ۱۳»
۲۰. این حقیقت در صحف نخستین یعنی صحف ابراهیم و موسی آمده.« سوره اعلی آیه ۱۹»
۲۱. ما تورات را نازل کردیم که در آن هدایت و نور است، و انبیا از روی آن حکم میکردند- تا آنجا که میفرماید- به دنبال آنان عیسی بن مریم را فرستادیم که تورات را تصدیق داشت، و ما انجیل به او دادیم که در آن هدایت و نور بود، تا آنجا که میفرماید- بر تو هم کتاب را به حق نازل کردیم که کتابهای قبلی را تصدیق میکرد، ولی مسلط و حاکم بر آنها بود، پس با آنچه که خدا نازل کرده در میان مردم حکم کن، و پیروی هواهای ایشان مکن، و از حقی که به سویت آمده روی بر مگردان، که ما برای هر یک از شما شریعت و روشی قرار دادیم، و اگر خدا میخواست همه شما را یک امت میکرد ولی برای این چند شریعت نازل کرد که آزمایشتان کند.« سوره مائده آیات ۴۵- ۴۶- ۴۸»
۲۲. سوره نسا آیه ۱۶۲
۲۳. سوره نسا آیه ۱۶۲
منابع:
ترجمه تفسیر المیزان : سوره بقره - ذیل آیه ۲۱۳
http://www.quranstudies.ir/content/نبوت-و-تاثیر-آن-در-کمال-انسان
نبوت در قرآن
سرگذشت پیامبران و هدف از نقل آنها در قرآن
هدف از سرگذشت پیامبران از مهم ترین علل و اسباب روانی که قرآن کریم در زمینه بحث و مناقشه با مخالفین خود و مژده به رضوان الهی، پرهیز از گناه و معصیت و در تشریح پایه و اساس رسالت اسلام و اهداف آن و آرامش قلب پیامبر و یاران وی و دلالت بر حقانیت نبوت آن حضرت مطرح کرده، همان سرگذشت پیامبران است.
پیامبران و فرستادگان خدا کیانند؟
پیامبران و فرستادگان، کسانی هستند که خداوند آنان را از میان افراد بشر برگزیده است. آنان حاملان رسالت او برای بندگانش بوده و گروندگان به خدا و نیک کرداران را به پاداش نیکو در دنیا و آخرت مژده می دهند و کافران و بدکاران را از کیفر و عذاب سخت بر حذر می دارند. خداوند سبحان در این زمینه فرموده است: «ومانرسل المرسلین إلا مبشرین ومنذرین فمن آمن وأصلح فلا خوف علیهم ولا هم یحزنون»؛(۱) ما پیامبران را مژده دهنده و بیم دهنده می فرستیم، بنابراین کسانی که ایمان آورده و رفتاری شایسته در پیش گرفتند بیمناک نبوده و اندوهگین نشوند.
آیات نبوت و انبیاء (علیهم السلام) در قرآن کریم
آیات متعددی در قرآن کریم پیرامون مسئله نبوت و انبیای الهی وارد شده است که در ذیل به آنها اشاره می گردد.
پندارهای جاهلانه عوام الناس در باره انبیاء الهی نوح(علیه السلام) در پاسخ سخنان قوم خود گفت آیا می پندارید که یک پیغمبر باید از رتبه بشریت تا مقام فرشتگان بالا برود، به این معنی که مانند فرشتگان از لوث هایی که لازمه بشریت و طبیعت است منزه بوده و از حوائج بشریت و نقائص آن مبرا باشد، نه غذا بخورد، نه آب بنوشد، نه ازدواج بکند، و نه برای کسب روزی و تهیه لوازم و اثاث زندگی خود را به تعب بیندازد؟
ادب آدم و حوا در دعای خود از جمله ادب انبیاء که آن را در هنگام دعا و توجه به خدا مرعی می داشته اند، ادبی است که قرآن در درجه اول آن را از آدم و همسرش(علیهما السلام) حکایت کرده و فرموده:
خدای سبحان بعد از آنکه این حقیقت (یعنی وصف ارشاد مردم به وسیله وحی) را در آیه مورد بحث و در بسیاری از موارد کلامش ذکر کرد، از مردانی که متکفل این وظیفه اند تعبیرهایی مختلف کرده، یعنی دو جور تعبیر کرده، که کانه نظیر تقسیم است یکی رسول، و یکی هم نبی، یک جا فرموده:« و جیء بالنبیین و الشهداء» ۱- و جایی دیگر فرموده:« یوم یجمع الله الرسل فیقول ما ذا أجبتم» ۲.
چکیده این مقاله به معرفی و نقد مقاله «انبیاء و نبوت» (Prophets and prophethood) جناب «یوری روبین» در دائرة المعارف قرآن لیدن اختصاص دارد. مقاله آقای روبین شامل این بحث هاست:
گستره تبلیغ و هشدار پیامبران در قرآن
چکیده: در قرآن با آیات دوگانه ای روبه رو هستیم؛ آیاتی که ناظر به رسیدن ندای حق و توحید به گوش همگان و اتمام حجت به همه ساکنان این کره خاکی است؛ و آیاتی که به نرسیدن آن به گوش همگان در شماری از شهرها و سکونت گاه های انسانی دلالت دارد. حال با اعتقاد و اعتماد به اینکه سخن وحی از هر تناقضی مبراست، پس مبنای چنین برداشت تناقض آمیزی از آن سلسله آیات قرآنی چیست؟
قرآن کریم در سوره انبیاء، بر انسان بودن پیامبران تأکید می گذارد. آنان، خدایان نیستند، بلکه انسان هایی مسؤول اند که تلاش کردند و برای انجام مسؤولیتشان به پا خاستند و پرهیزگاری را پیشه خود کردند؛ پس به مقام «نبوت» رسیدند؛ چرا که انسان به پیامبر نیاز داشت و قلب پیامبران گشوده و آینه ای پاک برای دریافت وحی بود.
از مهمترین شاخصه های فلسفه سیاسی اسلام، توجه به نبوت و جایگاه نبی صلی الله علیه وآله در ساختار اندیشه سیاسی است. پیامبر اعظم صلی الله علیه وآله در فلسفه سیاسی کلاسیک اسلامی از دو جهت، بسیار مورد توجه قرار گرفته است: اول آن که پیامبر اکرم در رأس ساختار سیاسی قرار دارد و قوام و دوام مدینه به او بستگی دارد؛ دوم آن که قانون در مدینه از نبی نشأت می گیرد.
زیر شاخه ها
فلسفه نبوت | عصمت انبیاء
---|---
گفتگو با هوش مصنوعی
💬 سلام! میخوای دربارهی «نبوت و تاثیر آن در کمال انسان» بیشتر بدونی؟ من اینجام که راهنماییت کنم.