قصیده امیری اسفندقه برای شفیعی کدکنی:« آمدی دکتر شفیعی! مادرم را شاد کردی»

به گزارش باشگاه خبرنگاران پویا، مرتضی امیری اسفندقه شاعر مطرح کشورمان برای سپاسگزاری از حضور محمدرضا شفیعی کدکنی در مراسم ختم مادرش، شعری را به این استاد برجسته زبان و ادبیات فارسی تقدیم کرده است که در ادامه می خوانید:
قصیده واره ختم
رفتگان را یاد کردی؟یا خدا را یاد کردی؟
آمدی دکتر شفیعی مادرم را شاد کردی
کفش هایت را به کرنش جفت کردم پیش پایت
راه های رفته و نارفته ام را یاد کردی
مجلس ختم رباب این ساز محزون و کهن بود
ختم شعری، آمدی روح هنر را شاد کردی
آبیانه، آسمانی، آمدی دیدار با، دی
سبز در گرمای سرخ نیمه ی خرداد کردی
عین آتش بودم از هرم یتیمی گیج غرقاب
گفتگو با خاک برسر، رند در کف باد کردی
عین آتش؟ سردی دی؟ آه آری آه آری
یک نفس دیدار با این جامع اضداد کردی
باختم آنچه نباید را و می بازم از این پس
آمدی دیدار با این باخته نراد کردی
آمدی شیرین تر از تلخ شراب تند کشمر
خسروانه، لطف کردی یاد از فرهاد کردی
تا نیندازد غم بی مادری ازپا مرا، آه!
از نفس افتاده ای را آمدی امداد کردی
زلزله زاری به زیر وحشت آوار بودم
هستی ویرانه ای را یک نظر آباد کردی
طوطی بازارگان چار سوق بیکسی را
یک نفس کوتاه، اما از قفس آزاد کردی
در دم آخر گمان می کن نظاره، بره ای را
تشنه زیر تیغ تیز جانی جلاد کردی
آمدی و ناگهان چون حال من مسجد به هم ریخت
بی جهت، طرح فضای تازه ای ایجاد کردی
مجلس تکریم می بالا و پایین نه ! ندارد
شاعرانه،باز کاری خارج از ابعاد کردی
تا نپنداری نفهمیدم چه کردی با حضورت
خوب دیدم، خامشانه، خطبه ای ایراد کردی
فاتحه خوان سر زدی از مشرق سبع المثانی
مغرب توحید را سرخ گل اوراد کردی
کوه ساکن نیست حرکت می کند چون ابر، آری
حرکتی ساکن چنانکه می کنند اوتاد کردی
ساده، سر مخفی رسیدی، ان ربک دان اشراق
سرزده تفسیر پاکی، از لباالمرصاد کردی
من مه آلود عزا بودم،ولی مبهم نبودم
یا نه!بودم، آمدی ایهام را ارصاد کردی
تلخ و تک پر کهنه اوقون کفتری بی کله بودم
صحبتی با آنکه سورم، در سفر سرداد کردی
خط بیداد بلا را خواندی از پیشانی من
قدر یک آیه تلاوت، همدلی را داد کردی
رستم و یوسف نبودم، چاه اما قسمتم بود
در حراج حسن نقد پور فرخزاد کردی
مادرم، فریادی آوازهای بی نشان بود
کولیان غربتی را، بیصدا فریاد کردی
اطلس گویای شعر پارسی بر دوش می برد
آمدی دیدار با سر کرده ی سرواد کردی
هفت خط طنز و تیکه ،آخر ضرب المثل، ها!
از خط آخر گذشتی هفت را هفتاد کردی
جد مادر، نوحه بود و جده ی مادرترانه
پارسایانه رسیدی یاد از اجداد کردی
از ازل اصل و نسب می برد از عشق و حماسه
یاد از احفاد آری یاد از احفاد کردی
پچ پچه کردم به گوشت؛مادرم زنده نمرد و …
قطع شد صوتم،به حکمت، راز را بنیاد کردی
((خب بیامرزد خدا))طفل رباب محتضر را
نازیانه گوشمالی دادی و ارشاد کردی
چارمین سیم رباب زخمی ام من، سیم آخر
زخمه بر زخمم زدی،در زاریم استاد کردی
آمدی زخمه به سیم آخر زخمی زدی ،داغ
شور اشکم را درآوردی مگر بیداد کردی
لال باید می شدم،انگار کن اما تو ،آری
گفتگو با گنگ،با یک گنگ مادر زاد کردی
تا بدانم شیر پاک و شعرناب از یک شرابند
هفت ختم مادرم را،موعد میعاد کردی
آن زن گرد نشابوری که گفتی مادرم بود
یاد آن زن، یاد از بتخانه ی نوشاد کردی
یاد از آن مجد بی فخر سریر خاکساری
یاد از آن فخر،آه آن فخر بی امجاد کردی
زنده رودی از ترانه خوش نفس،خوش نقش،خوش … آه
اصفهانی از هنر را آمدی و یاد کردی
آمدی در مجلس ختم فروغ شعر امی
خانه ات آباد یادی از خراب آباد کردی
یا نه ! گویا مجلس تعظیم پروین بود برپا
نقد طفل و گوژپشت و تاج و استبداد کردی
نقش داغی جاودان را تازه و تر، جادوانه
کنده کاری در دلم با تیشه فرهاد کردی
کنده کاری؟ یا نه ! نقاشی به طرز وطور تازه
ساکت و بی سر صدا،با خامه ی بهزاد کردی
مادرم،البت عروس خوشه ی سبز اقاقی است
آمدی غیبی سئوال از محضر داماد کردی
پرسه ی مادر مگر یک آن عوض شد با تولد
از ممات محض، راهی در دل میلاد کردی
ریز داد و پرپری وحشت، ولی، نه! آمدی،ها!
فرصتم دادی و رخصت ،صید را صیاد کردی
عاقبت افتاد آری،آمدی آخر ملاقات
با هجوم اتفاقی که نمی افتاد کردی
ختم مادر مشهد و تهران به باران ختم شد پاک
ای زمین!آیا چه با آن خوشه ی شمشاد کردی؟
آسمان هم گریه می کرد از غم مرگ ربابی
آسمان هم گریه می کرد ای زمین ! بیداد کردی
آمدی در ختم مادر آن درخت روشنایی
میوه اش را دیده بودی یاد از بنلاد کردی
آمدی در ختم مادر؟ آه مادر! آه مادر !
مادری در ختم خود هم در حق اولاد کردی
من عزا بودم یقین، صاحب عزا بودی تو بی شک
آمدی دکتر شفیعی! مادرم را شاد کردی
مرتضی امیری اسفندقه
خرداد آه ۱۳۹۸
انتهای پیام/
قصیده واره ختم
رفتگان را یاد کردی؟یا خدا را یاد کردی؟
آمدی دکتر شفیعی مادرم را شاد کردی
کفش هایت را به کرنش جفت کردم پیش پایت
راه های رفته و نارفته ام را یاد کردی
مجلس ختم رباب این ساز محزون و کهن بود
ختم شعری، آمدی روح هنر را شاد کردی
آبیانه، آسمانی، آمدی دیدار با، دی
سبز در گرمای سرخ نیمه ی خرداد کردی
عین آتش بودم از هرم یتیمی گیج غرقاب
گفتگو با خاک برسر، رند در کف باد کردی
عین آتش؟ سردی دی؟ آه آری آه آری
یک نفس دیدار با این جامع اضداد کردی
باختم آنچه نباید را و می بازم از این پس
آمدی دیدار با این باخته نراد کردی
آمدی شیرین تر از تلخ شراب تند کشمر
خسروانه، لطف کردی یاد از فرهاد کردی
تا نیندازد غم بی مادری ازپا مرا، آه!
از نفس افتاده ای را آمدی امداد کردی
زلزله زاری به زیر وحشت آوار بودم
هستی ویرانه ای را یک نظر آباد کردی
طوطی بازارگان چار سوق بیکسی را
یک نفس کوتاه، اما از قفس آزاد کردی
در دم آخر گمان می کن نظاره، بره ای را
تشنه زیر تیغ تیز جانی جلاد کردی
آمدی و ناگهان چون حال من مسجد به هم ریخت
بی جهت، طرح فضای تازه ای ایجاد کردی
مجلس تکریم می بالا و پایین نه ! ندارد
شاعرانه،باز کاری خارج از ابعاد کردی
تا نپنداری نفهمیدم چه کردی با حضورت
خوب دیدم، خامشانه، خطبه ای ایراد کردی
فاتحه خوان سر زدی از مشرق سبع المثانی
مغرب توحید را سرخ گل اوراد کردی
کوه ساکن نیست حرکت می کند چون ابر، آری
حرکتی ساکن چنانکه می کنند اوتاد کردی
ساده، سر مخفی رسیدی، ان ربک دان اشراق
سرزده تفسیر پاکی، از لباالمرصاد کردی
من مه آلود عزا بودم،ولی مبهم نبودم
یا نه!بودم، آمدی ایهام را ارصاد کردی
تلخ و تک پر کهنه اوقون کفتری بی کله بودم
صحبتی با آنکه سورم، در سفر سرداد کردی
خط بیداد بلا را خواندی از پیشانی من
قدر یک آیه تلاوت، همدلی را داد کردی
رستم و یوسف نبودم، چاه اما قسمتم بود
در حراج حسن نقد پور فرخزاد کردی
مادرم، فریادی آوازهای بی نشان بود
کولیان غربتی را، بیصدا فریاد کردی
اطلس گویای شعر پارسی بر دوش می برد
آمدی دیدار با سر کرده ی سرواد کردی
هفت خط طنز و تیکه ،آخر ضرب المثل، ها!
از خط آخر گذشتی هفت را هفتاد کردی
جد مادر، نوحه بود و جده ی مادرترانه
پارسایانه رسیدی یاد از اجداد کردی
از ازل اصل و نسب می برد از عشق و حماسه
یاد از احفاد آری یاد از احفاد کردی
پچ پچه کردم به گوشت؛مادرم زنده نمرد و …
قطع شد صوتم،به حکمت، راز را بنیاد کردی
((خب بیامرزد خدا))طفل رباب محتضر را
نازیانه گوشمالی دادی و ارشاد کردی
چارمین سیم رباب زخمی ام من، سیم آخر
زخمه بر زخمم زدی،در زاریم استاد کردی
آمدی زخمه به سیم آخر زخمی زدی ،داغ
شور اشکم را درآوردی مگر بیداد کردی
لال باید می شدم،انگار کن اما تو ،آری
گفتگو با گنگ،با یک گنگ مادر زاد کردی
تا بدانم شیر پاک و شعرناب از یک شرابند
هفت ختم مادرم را،موعد میعاد کردی
آن زن گرد نشابوری که گفتی مادرم بود
یاد آن زن، یاد از بتخانه ی نوشاد کردی
یاد از آن مجد بی فخر سریر خاکساری
یاد از آن فخر،آه آن فخر بی امجاد کردی
زنده رودی از ترانه خوش نفس،خوش نقش،خوش … آه
اصفهانی از هنر را آمدی و یاد کردی
آمدی در مجلس ختم فروغ شعر امی
خانه ات آباد یادی از خراب آباد کردی
یا نه ! گویا مجلس تعظیم پروین بود برپا
نقد طفل و گوژپشت و تاج و استبداد کردی
نقش داغی جاودان را تازه و تر، جادوانه
کنده کاری در دلم با تیشه فرهاد کردی
کنده کاری؟ یا نه ! نقاشی به طرز وطور تازه
ساکت و بی سر صدا،با خامه ی بهزاد کردی
مادرم،البت عروس خوشه ی سبز اقاقی است
آمدی غیبی سئوال از محضر داماد کردی
پرسه ی مادر مگر یک آن عوض شد با تولد
از ممات محض، راهی در دل میلاد کردی
ریز داد و پرپری وحشت، ولی، نه! آمدی،ها!
فرصتم دادی و رخصت ،صید را صیاد کردی
عاقبت افتاد آری،آمدی آخر ملاقات
با هجوم اتفاقی که نمی افتاد کردی
ختم مادر مشهد و تهران به باران ختم شد پاک
ای زمین!آیا چه با آن خوشه ی شمشاد کردی؟
آسمان هم گریه می کرد از غم مرگ ربابی
آسمان هم گریه می کرد ای زمین ! بیداد کردی
آمدی در ختم مادر آن درخت روشنایی
میوه اش را دیده بودی یاد از بنلاد کردی
آمدی در ختم مادر؟ آه مادر! آه مادر !
مادری در ختم خود هم در حق اولاد کردی
من عزا بودم یقین، صاحب عزا بودی تو بی شک
آمدی دکتر شفیعی! مادرم را شاد کردی
مرتضی امیری اسفندقه
خرداد آه ۱۳۹۸
انتهای پیام/
گفتگو با هوش مصنوعی
💬 سلام! میخوای دربارهی «قصیده امیری اسفندقه برای شفیعی کدکنی:« آمدی دکتر شفیعی! مادرم را شاد کردی»» بیشتر بدونی؟ من اینجام که راهنماییت کنم.