طلاق عاطفی، زندگی بدون روح

ایسنا/لرستان یک مشاور خانواده گفت: فردی که دچار طلاق عاطفی شده به خود و سلامت فردی و اجتماعی خود بی توجه می شود و حتی به سلامت دیگر افراد خانواده نیز اهمیت کمتری داده، وظایف خود را به درستی انجام نمی دهد و مسئولیت های خود را در مقابل دیگر افراد خانواده به سردی و بی هیچ میل و رغبتی انجام می دهد.
مجتبی احمدی در گفت وگو با ایسنا با اشاره به این که طلاق عاطفی معمولا از شکایت و گله گذاری زوج ها نسبت به هم شروع می شود، اظهار کرد: درواقع طرفین این رابطه به نیازها و خواسته های دیگری اهمیت نمی دهند به طوری که مانند این که یکدیگر را می بینند ولی صدای هم را نمی شوند و به وجود یکدیگر تنها عادت کرده اند مانند کتابی که بارها آن را خوانده اند و دیگر از خواندن آن لذت نمی برند این مرحله آغازین شروع طلاق عاطفی است.
وی ادامه داد: در مرحله بعد نزاع و دعوا میان دو طرف رخ می دهد و انتظاراتی که قبلا به آرامی مطرح می شد حالا با فریاد و داد و بیداد بیان می شود و آرامش و عشق ابتدای رابطه جای خود را به خشم می دهد.
احمدی عنوان کرد: فردی که دچار طلاق عاطفی شده به خود و سلامت فردی و اجتماعی خود بی توجه می شود و حتی به سلامت دیگر افراد خانواده نیز اهمیت کمتری داده، وظایف خود را به درستی انجام نمی دهد و مسئولیت های خود را در مقابل دیگر افراد خانواده به سردی و بی هیچ میل و رغبتی انجام می دهد.
این مشاور خانواده تصریح کرد: روابطی که با گذشت زمان و گذر از این پروسه منجر به متفاوت شدن خواسته ها، نگرش ها و نیازهای زن و مرد و متعاقب آن دور شدن آن ها از هم شده که در چنین شرایطی تنها وجود انگیزه ای خاص می تواند دو نفر را به زندگی در کنار هم وادار کند که معمولا این انگیزه نیز وجود فرزندان و یا در کشور ما مسائل خاص اجتماعی است.
وی با اشاره به این که طلاق عاطفی باعث می شود میزان اعتماد افراد به یکدیگر کم شده و نسبت به یکدیگر دچار سوء تفاهم شوند، اظهار کرد: افراد خانواده مدام دچار اشتباه شده و به دلیل نداشتن تکیه گاه جدی در زندگی احساس یأس و سرخوردگی می کنند و با انواع بیماری های روانی و روحی دچار دست و پنجه نرم می کنند.
احمدی با اشاره به این که از یک سو زنانی قرار دارند که در این زندگی صاحب فرزند بوده و فاقد پشتوانه و حمایت مادی و معنوی هستند و امکان تامین معاش خود را ندارند، عنوان کرد: بنابراین این زنان ناچارند با وضعیت موجود سازگاری کنند و به رغم بی مهری و بی توجهی شوهر به سقف مشترک زناشویی در کنار فرزندان تن دهند و از سوی دیگر مردانی هستند که استطاعت پرداخت مهریه را ندارند، بنابراین تحمل شرایط موجود را ترجیح می دهند اما غافل این که هر یک برای پر کردن خلاءهای عاطفی خود، فرد دیگری را جایگزین کرده اند.
این مشاور خانواده با اشاره به این که در طلاق عاطفی زوجین هیچ گونه حس، نشاط و درک متقابلی ندارند و در واقع به اجبار زیر یک سقف زندگی می کنند، افزود: ممکن است خانمی به دلیل فشار اقتصادی و این که شغل و درآمدی ندارد مجبور است با همسرش زندگی کند.
وی افزود: از مهم ترین راهکارها برای درمان مشکل طلاق عاطفی میان طرفین، مراجعه به مشاوره و طی کردن جلساتی برای معالجه فردی برای درمان روحی و روانی و جلساتی برای معالجه دو نفره با حضور طرفین برای ترمیم روابط بین آن هاست.
احمدی ادامه داد: راه حل دیگر پایین آوردن توقعاتی است که زوجین از یکدیگر دارند، آن ها باید به یکدیگر بفهمانند که در هر شرایطی خود فرد برای او مهم تر از توقعات طرفین است همین به طرف مقابل احساس آرامش و اطمینان می دهد، در حالیکه توقعات بالا زوجین را از یکدیگر جدا می کند و باعث سوء تفاهماتی غیرواقعی میان آن ها می شود باید اوضاع را به گونه ای تغییر دهید که دو طرف احساس کنند می توانند به یکدیگر تکیه کنند.
این مشاور خانواده تأکید کرد: در این خانواده ها افراد نسبت به خانه خود حسی که باید داشته باشند را ندارند و همه به هر نحوی می خواهند زمان کمتری را در خانه سپری کنند.
وی با اشاره به این که جو سرد، بی روح و سکوت خالی از شور و نشاط در خانه حاکم است و این جو همه را فراری می دهد، عنوان کرد: بچه ها در این خانه هیچ حس امنیت و آرامشی دریافت نمی کنند و بیشتر تمایل دارند وقت خود را بیرون از خانه و با دوستان خود بگذرانند.
احمدی تصریح کرد: جامعه ناامن آماده پذیرش این افراد است و متأسفانه این بچه ها تمایل به استفاده از موادمخدر، ارتباط های ناسالم، نامشروع و انجام کارهای خلاف و غیرعرف نشان می دهند و هم به خود و هم به جامعه آسیب وارد می کنند و برخی نیز دچار افسردگی و در خود فرو رفتن می شوند و مسلما چنین بچه هایی برای آینده خود و تشکیل یک زندگی جدید هیچ الگوی مناسبی پیش رو نداشته و شاید آن ها نیز در آینده دچار مشکل پدر و مادرهای خود شوند.
این مشاور خانواده با اشاره به این که در هرسنی و با هرشرایطی می توان انتظار به وجود آمدن طلاق عاطفی را داشت و نمی توان گفت که علت به وجود آمدن آن در خانواده ها به هم شباهت دارد، افزود: این مشکل می تواند در رابطه یک زوج جوان که سن ازدواج آن ها دو تا سه سال است رخ دهد یا می تواند در یک خانواده ای که چند بچه کوچک و بزرگ دارند باشد یا حتی در خانواده ای که بچه هایشان به حدی رسیده اند که هرکدام به دنبال زندگی خود رفته اند رخ دهد که به اصطلاح به این مرحله سندرم آشیانه خالی نیز گفته می شود.
وی تصریح کرد: بیشترین میزان طلاق عاطفی در سال های اول ازدواج رخ می دهد وقتی کم کم بچه ها به جمع خانواده اضافه می شوند و زوج سرگرمی بیشتری نسبت به قبل دارند، این مسئله کمتر احتمال دارد ولی با بزرگ تر شدن بچه ها باز هم احتمال طلاق عاطفی پررنگ می شود.
احمدی با اشاره به این که برای ازدواج در اکثر موارد باید سن مرد از زن بیشتر باشد ولی این اختلاف سن نباید از هفت تا ۱۰ سال بیشتر باشد زیرا در این شرایط دو انسان با دو دنیای مختلف و در دو مرحله زندگی از هم قرار دارند و مسلما درک صحیحی از دنیای هم ندارند، عنوان کرد: در این شرایط زن تازه می خواهد شور و هیجان جوانی را تجربه کند ولی مرد این دوره را سپری کرده و می خواهد در آرامش بیشتری زندگی کند و اینجاست که از هم فاصله می گیرند و هرکدام غرق در دنیای خود می شوند.
این مشاور خانواده تصریح کرد: اگر سن زن از مرد بیشتر باشد هم در اکثر موارد مشکل دیگری را به وجود می آورد زیرا زن ها زودتر از مردها به سن بلوغ می رسند، زودتر می فهمند و زودتر از لحاظ بدنی آماده می شوند در این شرایط یک زن که از شوهر خود بزرگ تر است دائم در فکر خود شوهرش را از دست می دهد و همیشه به زن هایی که از او کوچک تر و زیباتر هستند حسادت می کند و همیشه آن ها را جلوی خود در کنار شوهرش قرار می دهد و بعد مقایسه می کند و به این ترتیب هم روحیه خود را از دست می دهد و هم به خاطر شک و سوء ظن خودساخته نسبت به همسرش بدگمان می شود و مرد هم بعد از چندسال تازه متوجه می شود که نباید با زنی که از خودش بزرگ تر بوده ازدواج می کرده و این موضوع را دائم به همسرش گوشزد می کند در این جا از یکدیگر فاصله می گیرند و هرکدام در رویاهای خویش نیمه گمشده خود را می یابد و از انتخابی که داشته احساس ندامت و پشیمانی می کند که در این مورد زوج ها به سرعت از لحاظ روحی از یکدیگر فاصله می گیرند و طلاق عاطفی شکل می گیرد.
وی افزود: فردی که دچار طلاق عاطفی شده به خود و سلامت فردی اش بی توجه می شود و حتی به سلامت دیگر افراد خانواده نیز اهمیت کمتری می دهد، وظایف خود را به درستی انجام نمی دهد و مسئولیت های خود را در مقابل دیگر افراد خانواده به سردی و بی هیچ میل و رغبتی انجام می دهد.
احمدی افزود: اگر این فرد یک خانم باشد نسبت به نظافت منزل و دیگر امور مربوط کندتر از قبل عمل می کند و اکثرا همیشه کارهای عقب مانده یا نیمه کاره دارد ولی حوصله و رغبتی برای انجام دادن آن ها ندارد اگر یک مرد باشد نسبت به کار کردن و وظایف خود سردتر از قبل می شود و این مشکل موجود را دو برابر می کند، آشفتگی روحی و ذهنی به آشفتگی ظاهری گره می خورد و وضع را بدتر از قبل می کند.
این مشاور خانواده افزود: شخص از لحاظ روحی در شرایطی قرار دارد که هیچ رغبتی برای شاد بودن یا حضور در جمع های شاد ندارد و عموما تنهایی را ترجیح می دهد تا کم کم به افسردگی دچار می شود و به جز سلامت روحی که بیمار شده است سلامت جسم نیز به خطر می افتد.
انتهای پیام
مجتبی احمدی در گفت وگو با ایسنا با اشاره به این که طلاق عاطفی معمولا از شکایت و گله گذاری زوج ها نسبت به هم شروع می شود، اظهار کرد: درواقع طرفین این رابطه به نیازها و خواسته های دیگری اهمیت نمی دهند به طوری که مانند این که یکدیگر را می بینند ولی صدای هم را نمی شوند و به وجود یکدیگر تنها عادت کرده اند مانند کتابی که بارها آن را خوانده اند و دیگر از خواندن آن لذت نمی برند این مرحله آغازین شروع طلاق عاطفی است.
وی ادامه داد: در مرحله بعد نزاع و دعوا میان دو طرف رخ می دهد و انتظاراتی که قبلا به آرامی مطرح می شد حالا با فریاد و داد و بیداد بیان می شود و آرامش و عشق ابتدای رابطه جای خود را به خشم می دهد.
احمدی عنوان کرد: فردی که دچار طلاق عاطفی شده به خود و سلامت فردی و اجتماعی خود بی توجه می شود و حتی به سلامت دیگر افراد خانواده نیز اهمیت کمتری داده، وظایف خود را به درستی انجام نمی دهد و مسئولیت های خود را در مقابل دیگر افراد خانواده به سردی و بی هیچ میل و رغبتی انجام می دهد.
این مشاور خانواده تصریح کرد: روابطی که با گذشت زمان و گذر از این پروسه منجر به متفاوت شدن خواسته ها، نگرش ها و نیازهای زن و مرد و متعاقب آن دور شدن آن ها از هم شده که در چنین شرایطی تنها وجود انگیزه ای خاص می تواند دو نفر را به زندگی در کنار هم وادار کند که معمولا این انگیزه نیز وجود فرزندان و یا در کشور ما مسائل خاص اجتماعی است.
وی با اشاره به این که طلاق عاطفی باعث می شود میزان اعتماد افراد به یکدیگر کم شده و نسبت به یکدیگر دچار سوء تفاهم شوند، اظهار کرد: افراد خانواده مدام دچار اشتباه شده و به دلیل نداشتن تکیه گاه جدی در زندگی احساس یأس و سرخوردگی می کنند و با انواع بیماری های روانی و روحی دچار دست و پنجه نرم می کنند.
احمدی با اشاره به این که از یک سو زنانی قرار دارند که در این زندگی صاحب فرزند بوده و فاقد پشتوانه و حمایت مادی و معنوی هستند و امکان تامین معاش خود را ندارند، عنوان کرد: بنابراین این زنان ناچارند با وضعیت موجود سازگاری کنند و به رغم بی مهری و بی توجهی شوهر به سقف مشترک زناشویی در کنار فرزندان تن دهند و از سوی دیگر مردانی هستند که استطاعت پرداخت مهریه را ندارند، بنابراین تحمل شرایط موجود را ترجیح می دهند اما غافل این که هر یک برای پر کردن خلاءهای عاطفی خود، فرد دیگری را جایگزین کرده اند.
این مشاور خانواده با اشاره به این که در طلاق عاطفی زوجین هیچ گونه حس، نشاط و درک متقابلی ندارند و در واقع به اجبار زیر یک سقف زندگی می کنند، افزود: ممکن است خانمی به دلیل فشار اقتصادی و این که شغل و درآمدی ندارد مجبور است با همسرش زندگی کند.
وی افزود: از مهم ترین راهکارها برای درمان مشکل طلاق عاطفی میان طرفین، مراجعه به مشاوره و طی کردن جلساتی برای معالجه فردی برای درمان روحی و روانی و جلساتی برای معالجه دو نفره با حضور طرفین برای ترمیم روابط بین آن هاست.
احمدی ادامه داد: راه حل دیگر پایین آوردن توقعاتی است که زوجین از یکدیگر دارند، آن ها باید به یکدیگر بفهمانند که در هر شرایطی خود فرد برای او مهم تر از توقعات طرفین است همین به طرف مقابل احساس آرامش و اطمینان می دهد، در حالیکه توقعات بالا زوجین را از یکدیگر جدا می کند و باعث سوء تفاهماتی غیرواقعی میان آن ها می شود باید اوضاع را به گونه ای تغییر دهید که دو طرف احساس کنند می توانند به یکدیگر تکیه کنند.
این مشاور خانواده تأکید کرد: در این خانواده ها افراد نسبت به خانه خود حسی که باید داشته باشند را ندارند و همه به هر نحوی می خواهند زمان کمتری را در خانه سپری کنند.
وی با اشاره به این که جو سرد، بی روح و سکوت خالی از شور و نشاط در خانه حاکم است و این جو همه را فراری می دهد، عنوان کرد: بچه ها در این خانه هیچ حس امنیت و آرامشی دریافت نمی کنند و بیشتر تمایل دارند وقت خود را بیرون از خانه و با دوستان خود بگذرانند.
احمدی تصریح کرد: جامعه ناامن آماده پذیرش این افراد است و متأسفانه این بچه ها تمایل به استفاده از موادمخدر، ارتباط های ناسالم، نامشروع و انجام کارهای خلاف و غیرعرف نشان می دهند و هم به خود و هم به جامعه آسیب وارد می کنند و برخی نیز دچار افسردگی و در خود فرو رفتن می شوند و مسلما چنین بچه هایی برای آینده خود و تشکیل یک زندگی جدید هیچ الگوی مناسبی پیش رو نداشته و شاید آن ها نیز در آینده دچار مشکل پدر و مادرهای خود شوند.
این مشاور خانواده با اشاره به این که در هرسنی و با هرشرایطی می توان انتظار به وجود آمدن طلاق عاطفی را داشت و نمی توان گفت که علت به وجود آمدن آن در خانواده ها به هم شباهت دارد، افزود: این مشکل می تواند در رابطه یک زوج جوان که سن ازدواج آن ها دو تا سه سال است رخ دهد یا می تواند در یک خانواده ای که چند بچه کوچک و بزرگ دارند باشد یا حتی در خانواده ای که بچه هایشان به حدی رسیده اند که هرکدام به دنبال زندگی خود رفته اند رخ دهد که به اصطلاح به این مرحله سندرم آشیانه خالی نیز گفته می شود.
وی تصریح کرد: بیشترین میزان طلاق عاطفی در سال های اول ازدواج رخ می دهد وقتی کم کم بچه ها به جمع خانواده اضافه می شوند و زوج سرگرمی بیشتری نسبت به قبل دارند، این مسئله کمتر احتمال دارد ولی با بزرگ تر شدن بچه ها باز هم احتمال طلاق عاطفی پررنگ می شود.
احمدی با اشاره به این که برای ازدواج در اکثر موارد باید سن مرد از زن بیشتر باشد ولی این اختلاف سن نباید از هفت تا ۱۰ سال بیشتر باشد زیرا در این شرایط دو انسان با دو دنیای مختلف و در دو مرحله زندگی از هم قرار دارند و مسلما درک صحیحی از دنیای هم ندارند، عنوان کرد: در این شرایط زن تازه می خواهد شور و هیجان جوانی را تجربه کند ولی مرد این دوره را سپری کرده و می خواهد در آرامش بیشتری زندگی کند و اینجاست که از هم فاصله می گیرند و هرکدام غرق در دنیای خود می شوند.
این مشاور خانواده تصریح کرد: اگر سن زن از مرد بیشتر باشد هم در اکثر موارد مشکل دیگری را به وجود می آورد زیرا زن ها زودتر از مردها به سن بلوغ می رسند، زودتر می فهمند و زودتر از لحاظ بدنی آماده می شوند در این شرایط یک زن که از شوهر خود بزرگ تر است دائم در فکر خود شوهرش را از دست می دهد و همیشه به زن هایی که از او کوچک تر و زیباتر هستند حسادت می کند و همیشه آن ها را جلوی خود در کنار شوهرش قرار می دهد و بعد مقایسه می کند و به این ترتیب هم روحیه خود را از دست می دهد و هم به خاطر شک و سوء ظن خودساخته نسبت به همسرش بدگمان می شود و مرد هم بعد از چندسال تازه متوجه می شود که نباید با زنی که از خودش بزرگ تر بوده ازدواج می کرده و این موضوع را دائم به همسرش گوشزد می کند در این جا از یکدیگر فاصله می گیرند و هرکدام در رویاهای خویش نیمه گمشده خود را می یابد و از انتخابی که داشته احساس ندامت و پشیمانی می کند که در این مورد زوج ها به سرعت از لحاظ روحی از یکدیگر فاصله می گیرند و طلاق عاطفی شکل می گیرد.
وی افزود: فردی که دچار طلاق عاطفی شده به خود و سلامت فردی اش بی توجه می شود و حتی به سلامت دیگر افراد خانواده نیز اهمیت کمتری می دهد، وظایف خود را به درستی انجام نمی دهد و مسئولیت های خود را در مقابل دیگر افراد خانواده به سردی و بی هیچ میل و رغبتی انجام می دهد.
احمدی افزود: اگر این فرد یک خانم باشد نسبت به نظافت منزل و دیگر امور مربوط کندتر از قبل عمل می کند و اکثرا همیشه کارهای عقب مانده یا نیمه کاره دارد ولی حوصله و رغبتی برای انجام دادن آن ها ندارد اگر یک مرد باشد نسبت به کار کردن و وظایف خود سردتر از قبل می شود و این مشکل موجود را دو برابر می کند، آشفتگی روحی و ذهنی به آشفتگی ظاهری گره می خورد و وضع را بدتر از قبل می کند.
این مشاور خانواده افزود: شخص از لحاظ روحی در شرایطی قرار دارد که هیچ رغبتی برای شاد بودن یا حضور در جمع های شاد ندارد و عموما تنهایی را ترجیح می دهد تا کم کم به افسردگی دچار می شود و به جز سلامت روحی که بیمار شده است سلامت جسم نیز به خطر می افتد.
انتهای پیام
گفتگو با هوش مصنوعی
💬 سلام! میخوای دربارهی «طلاق عاطفی، زندگی بدون روح» بیشتر بدونی؟ من اینجام که راهنماییت کنم.