۵ سناریوی پیش روی بحرین پس از علنی سازی رابطه با اسرائیل

به گزارش گروه بین الملل خبرگزاری تسنیم، علنی سازی روابط کشورهای حاشیه خلیج فارس با اسرائیل در واقع بخشی از معامله قرن است، طرحی که از ابتدا تا انتهای آن شبهه و تردید وجود دارد و بسیاری از کارشناسان حتی کارشناسان صهیونیستی، اولین کارگروه جدی اقتصادی معامله قرن در بحرین را شکست خورده دانستند.
مقدمه
در دریاهای ایتالیا نوعی صدف وجود دارد که خود را به عنوان طعمه در مسیر عروس دریایی قرار می دهد و عروس دریایی آن صدف را به عنوان غذا می بلعد. پس از مدتی، آن صدف از درون شروع به تغذیه از جسم عروس دریایی می کند تا اینکه عروس دریایی تمام می شود و آن صدف خارج می شود و این چرخه ادامه می یابد. نقش یهودیت صهیونستی در دل جوامع و کشورها (اعم از امپراطوری ها و حکومت های ورشکسته) را می توان همانند نقش صدف مذکور دانست. این ذهنیت که یهودی ها قشر اقتصادی و پیشران در توسعه اقتصادی هستند، در طول تاریخ بین الملل مختلف به عنوان یک اصل پذیرفته شده است و چندان هم دور از واقعیت نیست. اما نکته انحرافی در این مسئله این است که یهودیت صهیونیستی همواره آرمان مختص به خود را داشته و ملل مختلف همچون عروس دریایی مذکور، در نهایت قربانی این پدیده بوده اند.
بحرین از ۳۵ جزیره شکل یافته که بیشتر آن ها از بیابان تشکیل می شوند. بر اساس برآورد سال ۲۰۱۹ جمعیت بحرین ۱٫۴۵۰٫۰۰۰ نفر بوده که تقریبا نیمی از آن، شهروندان خارجی هستند. جمعیت شعیان بحرین بین ۶۲ تا ۷۰ درصد از کل جمعیت را شکل می دهند و این در حالیست که خانواده سلطنتی و اهل سنت، آل خلیفه، کشور را اداره می کند. این مسئله همواره به خودی خود یک تهدید وجودی برای حاکمیت آل خلیفه بوده است و اگر ورود تانک های عربستانی و شکستن محاصره میدان اللؤلؤه در سال ۲۰۱۱ در جریان به تعبیر عرب ها «بهار عربی» نبود، اکنون چه بسا بحرین همچون یمن در جنگ کلاسیک با عربستان قرار داشت. از طرفی کشور بحرین زودتر از سایر کشورهای حاشیه خلیج فارس در سراشیبی پایان منابع طبیعی قرار گرفت. در مجموع، سال ۲۰۱۸ و ۲۰۲۰ اوج بحران اقتصادی برای رژیم بحرین بود و دقیقا همین دو برهه، نقطه عطفی در تکیه رژیم بحرین بر صهیونیسم بین الملل و ورود به فرآیند علنی سازی روابط با اسرائیل بود. از اینرو دو عامل: ۱- تهدید اجتماعی (چالش مشروعیت) و ۲- تهدید اقتصادی(چالش اتمام منابع)، از جمله مهمترین دلایل قرار گرفتن بحرین آل خلیفه در جغرافیای سیاسی صهیونیسم (ژئوصهیونیسم) بود. البته کشور بحرین را باید جزو جغرافیای سیاسی بالقوه محور مقاومت دانست.
بحرین در باتلاق اقتصادی
رژیم بحرین به منظور سرپوش گذاشتن بر آثار منفی بحران اقتصادی، از ماه ژوئن ۲۰۱۵ از ارائه آمار اقتصادی خودداری کرده و اطلاعات محدودی در زمینه وضعیت اقتصادی این کشور منتشر کرده است. ذخایر ارزی بحرین در سال ۲۰۱۶ بالغ بر۲ میلیارد و ۷۸۰ میلیون دلار بود، در صورتی که حجم این ذخایر در سال ۲۰۱۵ حدود ۴ میلیارد دلار و در سال ۲۰۱۴، بالغ بر ۶ میلیارد دلار اعلام شده بود. سالهای ۱۹۷۰، ۲۰۱۸ و ۲۰۲۰، از جمله بحرانی ترین دوران بحرین از منظر اقتصادی بود که اولی با «ضعف پهلوی» دومی با «وام عربی» و سومی با «دام عبری» همراه بود. در ذیل بصورت فرآیندشناسانه به بحران بحرین در سه برهه مذکور پرداخته می شود:
دهه ۹۰
در سالهای قبل، منابع نفت و گاز، ماهی و مروارید از جمله اصلی ترین منابع در چرخه اقتصادی این کشور بوده است. اما از اوایل دهه ۱۹۶۰ میلادی، صید صنعتی مروارید بحرین به دنبال عرضه مرواریدهای پرورشی ژاپن تقریبا از بین رفت و کاهش ذخیره نفتی این کشور در سال های بعد باعث شده تا بحرین بیشتر به سمت فرآوری و تصفیه نفت حرکت کند.
مهدی پیراسته که در بین سال های ۱۳۴۳ تا ۱۳۴۶ سفیر کبیر ایران در بغداد بود، در خاطراتش در مورد جدایی بحرین از ایران از قول محمدرضا پهلوی نقل می کند: « بحرین به چه درد من می خورد؟ دیگر نه مروارید دارد و نه نفت و اگر هم جزو ایران بشود مثل تسلط اسرائیلی ها در خاک فلسطین خواهد شد که همیشه ترور و خونریزی ادامه خواهد داشت.» محمدرضا پهلوی همچنین در پنجم شهریور ۱۳۴۵ به کلر هولینگورث، خبرنگار روزنامه گاردین گفته بود: « با توجه به این که نفت دارد به پایان می رسد و مروارید به پایان رسیده است، بحرین از نظر ما اهمیتی ندارد. [۱]»
سال ۲۰۱۸
سال ۲۰۱۸ یکی از مقاطع سخت اقتصادی برای بحرین بود بطوریکه این کشور مجبور شد تا مبلغ ۱۰ میلیارد دلار از ۵ کشور نفتی حاشیه خلیج فارس از جمله عربستان، امارات و کویت وام بگیرد.[۲] در این سال بدهی های عمومی در بحرین به وضع فاجعه باری رسید و کسری بودجه و سود بدهی ها با نیمی از بودجه کشور برابری می کرد. اداره اطلاعات و دولت الکترونیک بحرین نیز در سال ۲۰۱۸ اعلام کرد که تورم در این کشور به بالاترین میزان خود در سالهای اخیر رسیده است. این مسائل باعث شد تا مردم بحرین دست به اعتراضات سراسری بزنند و دولت بحرین به جای حل مسئله، صورت مسئله را پاک می کرد. بطوریکه دیده بان حقوق بشر در جولای ۲۰۱۸ اعلام کرد که دولت منامه از سال ۲۰۱۲ تا ۲۰۱۸، تابعیت ۷۳۸ تن از شهروندانش را سلب کرده و با این اقدام رکوردار سلب تابعیت شهروندان در میان سایر کشورهای جهان شده است.[۳]
جالب اینجاست که دقیقا در همین سال(۲۰۱۸) بود که مارک اشنایر خاخام یهودی-آمریکایی در اتفاقی بی سابقه، به عنوان مشاور پادشاه بحرین مشغول به فعالیت شد[۴] و فرآیند نفوذ صهیونیسم در بحرین وارد مرحله جدید شد. مارک اشنایر بنیانگذار و رئیس بنیاد تفاهم قومی(FFEU) است که فعالیت این بنیاد صهیونیستی بر بهبود روابط یهودیان و مسلمانان متمرکز است و تاکنون رویدادهای متعددی در این خصوص برگزار کرده است. یکی از برنامه های سالانه این بنیاد که از سال ۲۰۰۸ تاکنون برگزار می شود، نشستی با عنوان « هفته دوقلوسازی» است که محوریت این نشست، دوقلوسازی مسلمانان و یهودیان است. شایان ذکر است که در سال ۲۰۰۸، دولت بحرین در اقدامی بی سابقه، یک زن بحرینی-یهودی به نام هدی عازار نونو را به عنوان سفیر بحرین در واشنگتن منصوب کرد و نشست سالانه دوقلوسازی یهودیان و مسلمانان، از همان سال کلید خورد. اشنایر دومین کتابش با نام «فرزندان ابراهیم: گفتگوی صریح درباره مسائلی که باعث اختلاف و اتحاد یهودیان و مسلمانان می شود[۵]» را در سال ۲۰۱۳ منتشر کرد که به نظر می رسد نام « توافق ابراهیم» بر روی توافق اخیر امارات و بحرین با اسرائیل بر همین اساس انتخاب شده است. اشنایر همچنین مرتبط کننده یک لابی گر یهودی-آمریکایی به نام نیکولاس مازین به دولت قطر است[۶].
سال ۲۰۲۰
در سال ۲۰۱۹ کسری بودجه دولت بحرین به ۱۰٫۶ درصد رسید. وضعیت تولید نفت بحرین نیز طبق پیش بینی ها به نقطه ای رسید که این کشور در سال ۲۰۱۹ در بین ۹۷ کشور تولیدکننده نفت، حتی پائین تر از کشورهای فقیری همچون گینه نو و ازبکستان در رتبه ۵۱ قرار گرفت. سپس شاخص تولید نفت خام بحرین در ژانویه ۲۰۲۰ به کمترین میزان در تاریخ این کشور رسید بطوریکه قیمت جهانی نفت در ۴ ماه نخست سال ۲۰۲۰ و تحت تاثیر رکود ناشی از شیوع ویروس کرونا حدود ۶۰ درصد کاهش یافت و بر همین اساس، صندوق بین المللی پول در گزارش آوریل خود برآورد کرد که اقتصادهای نفتی منطقه خاورمیانه سال سختی را سپری کنند و اکثر آنها با رشد منفی اقتصادی مواجه شوند.[۷] سازمان سیا نیز در سال ۲۰۲۰ در گزارش سالانه خود با نام «اطلاعات نامه جهان[۸]» در مورد اقتصاد بحرین آورده است: « با وجود تلاش برای تنوع بخشیدن به اقتصاد، نفت هنوز ۸۵٪ از درآمد بودجه بحرین را شکل می دهد، بطوریکه در طی چند سال گذشته با کاهش قیمت انرژی جهان، بحرین با کسری بودجه بی سابقه ای مواجه شده است.[۹]
بحرین در ماه مارس ۲۰۲۰ اعلام کرد که یک بسته محرک اقتصادی ۱۱ میلیارد دلاری شامل برنامه ۵۷۰ میلیون دلار برای تامین حقوق و دستمزد کارکنان بخش خصوصی در دوره شیوع ویروس کرونا به اجرا گذاشته است. اما با ادامه نزول قیمت جهانی نفت، بانک سرمایه گذاری گلدمن سکس برآورد کرد که دولت بحرین تا پایان سال ۲۰۲۰ برای خروج از بحران فعلی، به بیش از ۱۰ میلیارد دلار کمک مالی خارجی برای خروج از بحران نیاز خواهد داشت. بر اساس این پیش بینی، کسری بودجه دولت بحرین از ۱۰٫۶ درصد در سال ۲۰۱۹ به ۱۵٫۷ درصد تولید ناخالص داخلی در پایان ۲۰۲۰ می رسد.[۱۰] در حال حاضر اقتصاد بحرین به دو حوزه بانکداری بین المللی و گردشگری وابسته است[۱۱] و اکنون بحرین در مقایسه با همسایگان نفت خیز خلیج فارس کشور نسبتا فقیری محسوب می شود زیرا نفت آن عملا خشک شده است و نرخ بیکاری آن بالاترین نرخ در منطقه است. آیا همچنان جای تعجب دارد که بحرین با صهیونیسم پیوند خورده است؟ این یک جبر موقعیتی برای هر دو طرف بوده است و قاعدتا نمی توان ائتلاف بحرین با اسرائیل را ائتلافی از روی قدرت دانست بلکه آنان از طریق ائتلاف به دنبال پوشش ضعف های مذکور هستند که یک سر آن اقتصادی است و سر دیگر آن امنیتی و وجودی است.
سناریوهای پیش روی
۱- سراب معامله قرن: علنی سازی روابط کشورهای حاشیه خلیج فارس با اسرائیل در واقع بخشی از معامله قرن است. معامله قرنی که از ابتدا تا انتهای آن شبهه و تردید وجود دارد و بسیاری از کارشناسان حتی کارشناسان صهیونیستی، اولین کارگروه جدی اقتصادی معامله قرن که در سال ۲۰۱۹ در بحرین برگزار گردید را شکست خورده دانستند و این طرح را عملا ناپخته و غیرقابل اجرا ارزیابی کردند. بنابراین کشورهای خلیج فارس عملا در حال گذاشتن آجر بر دیواری هستند که خشت اول آن کج گذاشته شده است. ضمن آنکه طرح معامله قرن در واقع یک طرح ترامپی و کوشنری است و واقعا چه تضمینی وجود دارد که اولا؛ ترامپ پیروز انتخابات آتی آمریکا شود ثانیا؛ اگر پیروز شود مجددا همین رویکرد فعلی را داشته باشد ثالثا؛ نهایتا تا چهار سال دیگر رئیس جمهور خواهد بود و انجام کامل چنین پروژه بزرگی در چهار سال عملا غیرممکن است و نهایتا اینکه آیا دموکراتها علاقه ای بر انجام پروژه ای ترامپی خواهند داشت؟ طرحی که در آن مسئله تشکیل دولت مستقل فلسطینی دیده نشده است و همین مسئله بزرگترین پاشنه آشیل معامله قرن است.
۲- اقتصاد شیشه ای در کنار سنگ: وضعیت سنجی اقتصاد بحرین نشان می دهد که اقتصاد این کشور از منابع طبیعی (نفت، گاز، مروارید) تهی شده و به ناچار به سمت اقتصاد جایگزین همچون بانکداری بین المللی و گردشگری سوق یافته است. این مسئله بالذات مثبت می تواند باشد زیرا قطع وابستگی از نفت به عنوان مزیت محسوب می شود اما این موضوع در قبال بحرین نمی تواند صدق کند. زیرا توسعه پایدار در حوزه بانکداری و گردشگری به شدت به امنیت و اقتدار یک کشور همچون کشور ترکیه وابسته است و کشور بحرین دارای چنین مولفه هایی نیست. بحرین همچنان جزو کاندیداهای اول در موج دوم موسوم به بهار عربی و بیداری اسلامی محسوب می شود و از طرفی، احتمال تعدیل چتر حمایتی آمریکایی در منطقه در آینده نزدیک و احتمالا استقرار پایگاه های اسرائیلی در بحرین موجب خواهد شد تا بحرین تبدیل به تی ان تی منطقه شود و کوچکترین جرقه در آن به معنای از دست رفتن اقتصاد غیرنفتی و تبدیل شدن بحرین به یمن دیگر است.
۳- آتش زیر خاکستر شیعه: آل خلیفه یکی از انگیزه های ائتلاف با اسرائیل را مقابله با تهدید ج.ا. ایران و شیعه عنوان کرده است؛ این در حالیست که ج. ا. ایران تا پیش از علنی سازی روابط بحرین و اسرائیل، تمرکز ویژه ای بر این کشور در قیاس با سوریه، عراق و یمن نداشت و اکنون رژیم بحرین خود را بیش از پیش در دستور کارهای منطقه ای ج. ا. ایران قرار داد. ضمن آنکه اکثریت شیعه بحرین نیز اکنون علاوه بر انگیزه آل خلیفه زدایی، انگیزه صهیونیزم زدایی نیز یافته است.
۴- عبور اجباری:در واقع منطقه غرب آسیا شاهد مرحله گذار مهمی در تاریخ خود است و بسیاری از کشورها حق انتخاب و توقف در این مرحله گذار ندارند. صحنه گذار کشورهای حاشیه خلیج فارس و اسرائیل به سمت آینده ای بهتر و مطمئن تر، یادآور صحنه عبور گاوهای وحشی از رودخانه پر از تمساح است که لاجرم باید این عبور انجام شود و راه برگشتی برای آن وجود ندارد. از اینرو طرف های حاضر در این راهپیمایی خطرناک، در واقع به مخاطرات آن واقف هستند اما امیدوار هستند که با روش عبور جمعی و هروله کنان، آن گزینه گرفتار شده در این مسیر نباشند. در نتیجه، این مرحله گذار به احتمال فراوان دارای قربانی یا قربانیانی خواهد بود که طبق قانون طبیعت، ضعیف ترها کاندیداهای اول هستند.
۵- اسرائیل در حیات شلوغ ج. ا. ایران: رژیم صهیونیستی نیز همانند بحرین با چالش اقتصادی، سیاسی و تهدیدات داخلی جدی مواجه است. ضمن آنکه دوران پساداعش و رسیدن فصل تسویه حساب های منطقه ای پس از آشکار شدن نقش دولتهای درگیر در پروژه داعش و بی ثبات سازی منطقه، باعث شده است تا فرار رو به جلوی صهیونیستها از حیات خلوت های ج. ا. ایران به حیات شلوغ کشیده شود. موقعیت اسرائیل در مقابل ایران مانند موقعیت تیم فوتسال است که بازی را در حال واگذار کردن است و برای فرار از شکست مجبور است تا به جای دروازه بان یک بازیکن به زمن بیاورد و با تمام قوا حمله کند. طبیعتا در این شرایط تیم مقابل در فشار قرار می گیرد اما مسئله این هست که به محض گرفتن توپ، ریسک گل خوردن تیم حمله کننده کننده بسیار بیشتر از تیم دفاع کننده است. از اینرو اسرائیل با آمدن در زمین بحرین و عراق، مصداق همان تیم سراسر حمله بدون دروازه بان است.
نویسنده: وحید مردانه، کارشناس مسائل غرب آسیا
اینفوگرافی سیر عادی سازی روابط بحرین و اسرائیل تا پیش از علنی سازی در۲۰۲۰
مقدمه
در دریاهای ایتالیا نوعی صدف وجود دارد که خود را به عنوان طعمه در مسیر عروس دریایی قرار می دهد و عروس دریایی آن صدف را به عنوان غذا می بلعد. پس از مدتی، آن صدف از درون شروع به تغذیه از جسم عروس دریایی می کند تا اینکه عروس دریایی تمام می شود و آن صدف خارج می شود و این چرخه ادامه می یابد. نقش یهودیت صهیونستی در دل جوامع و کشورها (اعم از امپراطوری ها و حکومت های ورشکسته) را می توان همانند نقش صدف مذکور دانست. این ذهنیت که یهودی ها قشر اقتصادی و پیشران در توسعه اقتصادی هستند، در طول تاریخ بین الملل مختلف به عنوان یک اصل پذیرفته شده است و چندان هم دور از واقعیت نیست. اما نکته انحرافی در این مسئله این است که یهودیت صهیونیستی همواره آرمان مختص به خود را داشته و ملل مختلف همچون عروس دریایی مذکور، در نهایت قربانی این پدیده بوده اند.
بحرین از ۳۵ جزیره شکل یافته که بیشتر آن ها از بیابان تشکیل می شوند. بر اساس برآورد سال ۲۰۱۹ جمعیت بحرین ۱٫۴۵۰٫۰۰۰ نفر بوده که تقریبا نیمی از آن، شهروندان خارجی هستند. جمعیت شعیان بحرین بین ۶۲ تا ۷۰ درصد از کل جمعیت را شکل می دهند و این در حالیست که خانواده سلطنتی و اهل سنت، آل خلیفه، کشور را اداره می کند. این مسئله همواره به خودی خود یک تهدید وجودی برای حاکمیت آل خلیفه بوده است و اگر ورود تانک های عربستانی و شکستن محاصره میدان اللؤلؤه در سال ۲۰۱۱ در جریان به تعبیر عرب ها «بهار عربی» نبود، اکنون چه بسا بحرین همچون یمن در جنگ کلاسیک با عربستان قرار داشت. از طرفی کشور بحرین زودتر از سایر کشورهای حاشیه خلیج فارس در سراشیبی پایان منابع طبیعی قرار گرفت. در مجموع، سال ۲۰۱۸ و ۲۰۲۰ اوج بحران اقتصادی برای رژیم بحرین بود و دقیقا همین دو برهه، نقطه عطفی در تکیه رژیم بحرین بر صهیونیسم بین الملل و ورود به فرآیند علنی سازی روابط با اسرائیل بود. از اینرو دو عامل: ۱- تهدید اجتماعی (چالش مشروعیت) و ۲- تهدید اقتصادی(چالش اتمام منابع)، از جمله مهمترین دلایل قرار گرفتن بحرین آل خلیفه در جغرافیای سیاسی صهیونیسم (ژئوصهیونیسم) بود. البته کشور بحرین را باید جزو جغرافیای سیاسی بالقوه محور مقاومت دانست.
بحرین در باتلاق اقتصادی
رژیم بحرین به منظور سرپوش گذاشتن بر آثار منفی بحران اقتصادی، از ماه ژوئن ۲۰۱۵ از ارائه آمار اقتصادی خودداری کرده و اطلاعات محدودی در زمینه وضعیت اقتصادی این کشور منتشر کرده است. ذخایر ارزی بحرین در سال ۲۰۱۶ بالغ بر۲ میلیارد و ۷۸۰ میلیون دلار بود، در صورتی که حجم این ذخایر در سال ۲۰۱۵ حدود ۴ میلیارد دلار و در سال ۲۰۱۴، بالغ بر ۶ میلیارد دلار اعلام شده بود. سالهای ۱۹۷۰، ۲۰۱۸ و ۲۰۲۰، از جمله بحرانی ترین دوران بحرین از منظر اقتصادی بود که اولی با «ضعف پهلوی» دومی با «وام عربی» و سومی با «دام عبری» همراه بود. در ذیل بصورت فرآیندشناسانه به بحران بحرین در سه برهه مذکور پرداخته می شود:
دهه ۹۰
در سالهای قبل، منابع نفت و گاز، ماهی و مروارید از جمله اصلی ترین منابع در چرخه اقتصادی این کشور بوده است. اما از اوایل دهه ۱۹۶۰ میلادی، صید صنعتی مروارید بحرین به دنبال عرضه مرواریدهای پرورشی ژاپن تقریبا از بین رفت و کاهش ذخیره نفتی این کشور در سال های بعد باعث شده تا بحرین بیشتر به سمت فرآوری و تصفیه نفت حرکت کند.
مهدی پیراسته که در بین سال های ۱۳۴۳ تا ۱۳۴۶ سفیر کبیر ایران در بغداد بود، در خاطراتش در مورد جدایی بحرین از ایران از قول محمدرضا پهلوی نقل می کند: « بحرین به چه درد من می خورد؟ دیگر نه مروارید دارد و نه نفت و اگر هم جزو ایران بشود مثل تسلط اسرائیلی ها در خاک فلسطین خواهد شد که همیشه ترور و خونریزی ادامه خواهد داشت.» محمدرضا پهلوی همچنین در پنجم شهریور ۱۳۴۵ به کلر هولینگورث، خبرنگار روزنامه گاردین گفته بود: « با توجه به این که نفت دارد به پایان می رسد و مروارید به پایان رسیده است، بحرین از نظر ما اهمیتی ندارد. [۱]»
سال ۲۰۱۸
سال ۲۰۱۸ یکی از مقاطع سخت اقتصادی برای بحرین بود بطوریکه این کشور مجبور شد تا مبلغ ۱۰ میلیارد دلار از ۵ کشور نفتی حاشیه خلیج فارس از جمله عربستان، امارات و کویت وام بگیرد.[۲] در این سال بدهی های عمومی در بحرین به وضع فاجعه باری رسید و کسری بودجه و سود بدهی ها با نیمی از بودجه کشور برابری می کرد. اداره اطلاعات و دولت الکترونیک بحرین نیز در سال ۲۰۱۸ اعلام کرد که تورم در این کشور به بالاترین میزان خود در سالهای اخیر رسیده است. این مسائل باعث شد تا مردم بحرین دست به اعتراضات سراسری بزنند و دولت بحرین به جای حل مسئله، صورت مسئله را پاک می کرد. بطوریکه دیده بان حقوق بشر در جولای ۲۰۱۸ اعلام کرد که دولت منامه از سال ۲۰۱۲ تا ۲۰۱۸، تابعیت ۷۳۸ تن از شهروندانش را سلب کرده و با این اقدام رکوردار سلب تابعیت شهروندان در میان سایر کشورهای جهان شده است.[۳]
جالب اینجاست که دقیقا در همین سال(۲۰۱۸) بود که مارک اشنایر خاخام یهودی-آمریکایی در اتفاقی بی سابقه، به عنوان مشاور پادشاه بحرین مشغول به فعالیت شد[۴] و فرآیند نفوذ صهیونیسم در بحرین وارد مرحله جدید شد. مارک اشنایر بنیانگذار و رئیس بنیاد تفاهم قومی(FFEU) است که فعالیت این بنیاد صهیونیستی بر بهبود روابط یهودیان و مسلمانان متمرکز است و تاکنون رویدادهای متعددی در این خصوص برگزار کرده است. یکی از برنامه های سالانه این بنیاد که از سال ۲۰۰۸ تاکنون برگزار می شود، نشستی با عنوان « هفته دوقلوسازی» است که محوریت این نشست، دوقلوسازی مسلمانان و یهودیان است. شایان ذکر است که در سال ۲۰۰۸، دولت بحرین در اقدامی بی سابقه، یک زن بحرینی-یهودی به نام هدی عازار نونو را به عنوان سفیر بحرین در واشنگتن منصوب کرد و نشست سالانه دوقلوسازی یهودیان و مسلمانان، از همان سال کلید خورد. اشنایر دومین کتابش با نام «فرزندان ابراهیم: گفتگوی صریح درباره مسائلی که باعث اختلاف و اتحاد یهودیان و مسلمانان می شود[۵]» را در سال ۲۰۱۳ منتشر کرد که به نظر می رسد نام « توافق ابراهیم» بر روی توافق اخیر امارات و بحرین با اسرائیل بر همین اساس انتخاب شده است. اشنایر همچنین مرتبط کننده یک لابی گر یهودی-آمریکایی به نام نیکولاس مازین به دولت قطر است[۶].
سال ۲۰۲۰
در سال ۲۰۱۹ کسری بودجه دولت بحرین به ۱۰٫۶ درصد رسید. وضعیت تولید نفت بحرین نیز طبق پیش بینی ها به نقطه ای رسید که این کشور در سال ۲۰۱۹ در بین ۹۷ کشور تولیدکننده نفت، حتی پائین تر از کشورهای فقیری همچون گینه نو و ازبکستان در رتبه ۵۱ قرار گرفت. سپس شاخص تولید نفت خام بحرین در ژانویه ۲۰۲۰ به کمترین میزان در تاریخ این کشور رسید بطوریکه قیمت جهانی نفت در ۴ ماه نخست سال ۲۰۲۰ و تحت تاثیر رکود ناشی از شیوع ویروس کرونا حدود ۶۰ درصد کاهش یافت و بر همین اساس، صندوق بین المللی پول در گزارش آوریل خود برآورد کرد که اقتصادهای نفتی منطقه خاورمیانه سال سختی را سپری کنند و اکثر آنها با رشد منفی اقتصادی مواجه شوند.[۷] سازمان سیا نیز در سال ۲۰۲۰ در گزارش سالانه خود با نام «اطلاعات نامه جهان[۸]» در مورد اقتصاد بحرین آورده است: « با وجود تلاش برای تنوع بخشیدن به اقتصاد، نفت هنوز ۸۵٪ از درآمد بودجه بحرین را شکل می دهد، بطوریکه در طی چند سال گذشته با کاهش قیمت انرژی جهان، بحرین با کسری بودجه بی سابقه ای مواجه شده است.[۹]
بحرین در ماه مارس ۲۰۲۰ اعلام کرد که یک بسته محرک اقتصادی ۱۱ میلیارد دلاری شامل برنامه ۵۷۰ میلیون دلار برای تامین حقوق و دستمزد کارکنان بخش خصوصی در دوره شیوع ویروس کرونا به اجرا گذاشته است. اما با ادامه نزول قیمت جهانی نفت، بانک سرمایه گذاری گلدمن سکس برآورد کرد که دولت بحرین تا پایان سال ۲۰۲۰ برای خروج از بحران فعلی، به بیش از ۱۰ میلیارد دلار کمک مالی خارجی برای خروج از بحران نیاز خواهد داشت. بر اساس این پیش بینی، کسری بودجه دولت بحرین از ۱۰٫۶ درصد در سال ۲۰۱۹ به ۱۵٫۷ درصد تولید ناخالص داخلی در پایان ۲۰۲۰ می رسد.[۱۰] در حال حاضر اقتصاد بحرین به دو حوزه بانکداری بین المللی و گردشگری وابسته است[۱۱] و اکنون بحرین در مقایسه با همسایگان نفت خیز خلیج فارس کشور نسبتا فقیری محسوب می شود زیرا نفت آن عملا خشک شده است و نرخ بیکاری آن بالاترین نرخ در منطقه است. آیا همچنان جای تعجب دارد که بحرین با صهیونیسم پیوند خورده است؟ این یک جبر موقعیتی برای هر دو طرف بوده است و قاعدتا نمی توان ائتلاف بحرین با اسرائیل را ائتلافی از روی قدرت دانست بلکه آنان از طریق ائتلاف به دنبال پوشش ضعف های مذکور هستند که یک سر آن اقتصادی است و سر دیگر آن امنیتی و وجودی است.
سناریوهای پیش روی
۱- سراب معامله قرن: علنی سازی روابط کشورهای حاشیه خلیج فارس با اسرائیل در واقع بخشی از معامله قرن است. معامله قرنی که از ابتدا تا انتهای آن شبهه و تردید وجود دارد و بسیاری از کارشناسان حتی کارشناسان صهیونیستی، اولین کارگروه جدی اقتصادی معامله قرن که در سال ۲۰۱۹ در بحرین برگزار گردید را شکست خورده دانستند و این طرح را عملا ناپخته و غیرقابل اجرا ارزیابی کردند. بنابراین کشورهای خلیج فارس عملا در حال گذاشتن آجر بر دیواری هستند که خشت اول آن کج گذاشته شده است. ضمن آنکه طرح معامله قرن در واقع یک طرح ترامپی و کوشنری است و واقعا چه تضمینی وجود دارد که اولا؛ ترامپ پیروز انتخابات آتی آمریکا شود ثانیا؛ اگر پیروز شود مجددا همین رویکرد فعلی را داشته باشد ثالثا؛ نهایتا تا چهار سال دیگر رئیس جمهور خواهد بود و انجام کامل چنین پروژه بزرگی در چهار سال عملا غیرممکن است و نهایتا اینکه آیا دموکراتها علاقه ای بر انجام پروژه ای ترامپی خواهند داشت؟ طرحی که در آن مسئله تشکیل دولت مستقل فلسطینی دیده نشده است و همین مسئله بزرگترین پاشنه آشیل معامله قرن است.
۲- اقتصاد شیشه ای در کنار سنگ: وضعیت سنجی اقتصاد بحرین نشان می دهد که اقتصاد این کشور از منابع طبیعی (نفت، گاز، مروارید) تهی شده و به ناچار به سمت اقتصاد جایگزین همچون بانکداری بین المللی و گردشگری سوق یافته است. این مسئله بالذات مثبت می تواند باشد زیرا قطع وابستگی از نفت به عنوان مزیت محسوب می شود اما این موضوع در قبال بحرین نمی تواند صدق کند. زیرا توسعه پایدار در حوزه بانکداری و گردشگری به شدت به امنیت و اقتدار یک کشور همچون کشور ترکیه وابسته است و کشور بحرین دارای چنین مولفه هایی نیست. بحرین همچنان جزو کاندیداهای اول در موج دوم موسوم به بهار عربی و بیداری اسلامی محسوب می شود و از طرفی، احتمال تعدیل چتر حمایتی آمریکایی در منطقه در آینده نزدیک و احتمالا استقرار پایگاه های اسرائیلی در بحرین موجب خواهد شد تا بحرین تبدیل به تی ان تی منطقه شود و کوچکترین جرقه در آن به معنای از دست رفتن اقتصاد غیرنفتی و تبدیل شدن بحرین به یمن دیگر است.
۳- آتش زیر خاکستر شیعه: آل خلیفه یکی از انگیزه های ائتلاف با اسرائیل را مقابله با تهدید ج.ا. ایران و شیعه عنوان کرده است؛ این در حالیست که ج. ا. ایران تا پیش از علنی سازی روابط بحرین و اسرائیل، تمرکز ویژه ای بر این کشور در قیاس با سوریه، عراق و یمن نداشت و اکنون رژیم بحرین خود را بیش از پیش در دستور کارهای منطقه ای ج. ا. ایران قرار داد. ضمن آنکه اکثریت شیعه بحرین نیز اکنون علاوه بر انگیزه آل خلیفه زدایی، انگیزه صهیونیزم زدایی نیز یافته است.
۴- عبور اجباری:در واقع منطقه غرب آسیا شاهد مرحله گذار مهمی در تاریخ خود است و بسیاری از کشورها حق انتخاب و توقف در این مرحله گذار ندارند. صحنه گذار کشورهای حاشیه خلیج فارس و اسرائیل به سمت آینده ای بهتر و مطمئن تر، یادآور صحنه عبور گاوهای وحشی از رودخانه پر از تمساح است که لاجرم باید این عبور انجام شود و راه برگشتی برای آن وجود ندارد. از اینرو طرف های حاضر در این راهپیمایی خطرناک، در واقع به مخاطرات آن واقف هستند اما امیدوار هستند که با روش عبور جمعی و هروله کنان، آن گزینه گرفتار شده در این مسیر نباشند. در نتیجه، این مرحله گذار به احتمال فراوان دارای قربانی یا قربانیانی خواهد بود که طبق قانون طبیعت، ضعیف ترها کاندیداهای اول هستند.
۵- اسرائیل در حیات شلوغ ج. ا. ایران: رژیم صهیونیستی نیز همانند بحرین با چالش اقتصادی، سیاسی و تهدیدات داخلی جدی مواجه است. ضمن آنکه دوران پساداعش و رسیدن فصل تسویه حساب های منطقه ای پس از آشکار شدن نقش دولتهای درگیر در پروژه داعش و بی ثبات سازی منطقه، باعث شده است تا فرار رو به جلوی صهیونیستها از حیات خلوت های ج. ا. ایران به حیات شلوغ کشیده شود. موقعیت اسرائیل در مقابل ایران مانند موقعیت تیم فوتسال است که بازی را در حال واگذار کردن است و برای فرار از شکست مجبور است تا به جای دروازه بان یک بازیکن به زمن بیاورد و با تمام قوا حمله کند. طبیعتا در این شرایط تیم مقابل در فشار قرار می گیرد اما مسئله این هست که به محض گرفتن توپ، ریسک گل خوردن تیم حمله کننده کننده بسیار بیشتر از تیم دفاع کننده است. از اینرو اسرائیل با آمدن در زمین بحرین و عراق، مصداق همان تیم سراسر حمله بدون دروازه بان است.
نویسنده: وحید مردانه، کارشناس مسائل غرب آسیا
اینفوگرافی سیر عادی سازی روابط بحرین و اسرائیل تا پیش از علنی سازی در۲۰۲۰
گفتگو با هوش مصنوعی
💬 سلام! میخوای دربارهی «۵ سناریوی پیش روی بحرین پس از علنی سازی رابطه با اسرائیل» بیشتر بدونی؟ من اینجام که راهنماییت کنم.