نقش آفرینی یک <a href="/fa/dashboard/ class="text info">یزدی</a> در آزادسازی <a href="/fa/dashboard/ class="text info">جزایر</a> ایرانی <a href="/fa/dashboard/ فارس" class="text info">خلیج فارس</a>

ایسنا/یزد پژوهشگر یزدی یکی از مشاهیر نام آشنای یزد را «صادق نواب» از نوادگان صدرالممالک خواند که نقل می شود در دوران فرمانداری کل بندرعباس، نقش پررنگی در آزادسازی جزایر ایرانی تنب بزرگ و کوچک داشته است.
«حسین مسرت» در گفت وگو با ایسنا راجع به این شخصیت که به فرمانداری مردمی شهرت داشته است، گفت: «صادق نواب» پسر دوم «محمدحسین نواب» معروف به «آقا حسین نواب» از نوادگان صدرالممالک بود که در سال ۱۲۹۸ هجری شمسی در یزد به دنیا آمد.
وی با اشاره به این که هنوز فرمانی را که نادرشاه برای جدش درخصوص فراگیری فنون نظامی توسط طلاب علوم دینی صادر کرده در خانواده ی او موجود است، ادامه داد: پدرش در دوره های هشتم تا سیزدهم نماینده ی یزد در مجلس شورای ملی و مادرش از اعقاب علامۀ مجلسی بود.
مسرت خاطرنشان کرد: صادق نواب پس از تحصیلات مقدماتی در یزد و تهران، در رشته ی کشاورزی در دانشکده ی کشاورزی کرج ادامه تحصیل داد و بعدها به استخدام وزارت کشور درآمد.
وی با بیان این که نواب با «گلین صدر» دختر صدر العلماء ازدواج کرد، گفت: نواب در زمان حیات، مسئولیت های گوناگونی از جمله شهردار شهرهای یزد و کرمان و فرمانداری شهرهای نوشهر، بابل، دامغان(در زمان نخست وزیری دکتر محمد مصدق)، قم(در دو نوبت در زمان مرجعیت آیت الله بروجردی)، قزوین(به مدت شش سال)، کاشان و سرانجام فرمانداری کل بندرعباس را برعهده داشت.
به گفته ی این پژوهشگر و نویسنده ی یزدی، او مدتی نیز رئیس نظارت بر انتخابات و بازرس استانداران و فرمانداران استان ها به ویژه استان خراسان را در زمان استانداری پیرنیا را بر عهده داشت.
وی متذکر شد: نواب بر اثر لیاقت و کاردانی، پله های ترقی را یکی به یکی پیمود و در حالی که هنوز خیلی جوان بود، شهردار یزد شد اما به واسطه ی دو دستگی ها و اختلافاتی که در یزد، بین طرفداران نواب و دکتر هادی طاهری بود، شهردار بودن او در یزد دوامی نداشت و بی درنگ از سوی استاندار کرمان به شهرداری کرمان انتخاب شد که خدمات زیادی نیز در آن شهر انجام داد.
وی ادامه داد: چون برخی یزدی های صاحب نفوذ در کرمان مانند ابوالقاسم هرندی و غلامرضا آگاه، نزد اهالی کرمان قرب و منزلتی داشتند و خدمات زیادی به کرمانی ها انجام داده بودند، با صادق نواب هم روابط بسیار خوبی داشتند و نواب در مدت شهرداری کرمان، کارهایش با موفقیت قرین بود. وی سپس به سمت های فرمانداری کاشان و قم و قزوین انتخاب شد.
مسرت با اشاره به این که نواب از دوستان صمیمی آیت الله طالقانی و نیز امام موسی صدر روحانی برجستۀ ایرانی مقیم لبنان بود، عنوان کرد: آخرین مسئولیت صادق نواب، فرمانداری کل هرمزگان بود و چون مدت زیادی در آنجا بود و خدمات سودمندی انجام داده بود، قرار بود به استانداری هرمزگان انتخاب شود اما شبی که به اتفاق «سید موسی صدر» رئیس شیعیان لبنان، مهمان «مقدس زاده» مدیر روزنامۀ ناهید بود، دیر وقت به خانه برگشت و سینه اش شدیدا درد گرفت اما هیچ یک از اعضای خانواده را بیدار نکرد و به بستر رفت و بر اثر سکته در خواب درگذشت.
وی با ذکر این نکته که هنوز مردم بندرعباس خاطره ی خدمات بسیار زیاد نواب را به یاد دارند، در مورد اهم اقداماتش در این دیار اظهار کرد: گفته می شد در آزادسازی جزایر ایرانی تنب بزرگ و کوچک نقش پررنگی داشته است، همچنین یکی از مشکلات بزرگ زندگی مردم آنجا که وجود آب غیر بهداشتی بود و هر ساله مردم زیادی گرفتار بیماری پیوک یا رشته می شدند و بر اثر آن در می گذشتند، با سرانگشت تدبیر او در موقع مسافرت «محمد رضا شاه پهلوی» به هرمزگان حل شد و توانست آب بهداشتی را برای مردم آن سامان به ارمغان بیاورد.
این فعال فرهنگی با ذکر این که نواب در آذر ۱۳۵۰ در تهران درگذشت و در قم به خاک سپرده شد، ادامه داد: او در میان مردم و نیز دوستان و آشنایان به صداقت، صفا، نجابت و مردم داری معروف بود و همواره چون پدرش در غم ها و شادی های مردم شریک بود. به ویژه در ایام درگذشت آیت الله بروجردی که او فرماندار قم بود و وسایل رفاه مردم ایران را برای شرکت در آیین تشییع جنازه فراهم کرد. هرگز کسی در دوران خدمات اجتماعی و اداری اش از او گله و ناخشنودی نداشت چرا که همواره به نیازمندان، صادقانه کمک می کرد.
مسرت در پایان نیز به نقل قولی از «علی حافظی» سردبیر روزنامه ی دنیای جدید که بیشتر بازتاب دهنده افکار یزدی ها در تهران بود، درباره ی درگذشت نواب اشاره و بیان کرد: «صداقت در نگاه های لبریز از انسانیتش موج می زد؛ وقتی با لهجه ی یزدی شیرینش سخن می گفت و نگاه هایش را برای پرس وجو حواله می کرد، صمیمی بود و صمیمیت را در خون خود داشت. بارها اتفاق افتاد که کنار هم می نشستیم از این در و آن در سخن می گفتیم و به اقتضای حال، سخن از دیگران به میان می آمد، در همه این بارها آزمودم و دیدم مردانگی را در ذات خود دارد، می گفت: چرا غیبت کنیم چرا تا می توانیم دوست نسازیم و دشمن خلق کنیم …. او خوب بود. باید صفت دیگری برایش قائل شوم ولی خوب، صمیمیتی دیگر دارد، صمیمیتی که نظیر آن را صادق نواب داشت. مردی را که از دست دادیم نه تنها دوستانش بلکه آن ها که زمزمه صمیمیت و انسانیتش را دورادور شنیده بودند، او را دوست داشتند».
انتهای پیام
«حسین مسرت» در گفت وگو با ایسنا راجع به این شخصیت که به فرمانداری مردمی شهرت داشته است، گفت: «صادق نواب» پسر دوم «محمدحسین نواب» معروف به «آقا حسین نواب» از نوادگان صدرالممالک بود که در سال ۱۲۹۸ هجری شمسی در یزد به دنیا آمد.
وی با اشاره به این که هنوز فرمانی را که نادرشاه برای جدش درخصوص فراگیری فنون نظامی توسط طلاب علوم دینی صادر کرده در خانواده ی او موجود است، ادامه داد: پدرش در دوره های هشتم تا سیزدهم نماینده ی یزد در مجلس شورای ملی و مادرش از اعقاب علامۀ مجلسی بود.
مسرت خاطرنشان کرد: صادق نواب پس از تحصیلات مقدماتی در یزد و تهران، در رشته ی کشاورزی در دانشکده ی کشاورزی کرج ادامه تحصیل داد و بعدها به استخدام وزارت کشور درآمد.
وی با بیان این که نواب با «گلین صدر» دختر صدر العلماء ازدواج کرد، گفت: نواب در زمان حیات، مسئولیت های گوناگونی از جمله شهردار شهرهای یزد و کرمان و فرمانداری شهرهای نوشهر، بابل، دامغان(در زمان نخست وزیری دکتر محمد مصدق)، قم(در دو نوبت در زمان مرجعیت آیت الله بروجردی)، قزوین(به مدت شش سال)، کاشان و سرانجام فرمانداری کل بندرعباس را برعهده داشت.
به گفته ی این پژوهشگر و نویسنده ی یزدی، او مدتی نیز رئیس نظارت بر انتخابات و بازرس استانداران و فرمانداران استان ها به ویژه استان خراسان را در زمان استانداری پیرنیا را بر عهده داشت.
وی متذکر شد: نواب بر اثر لیاقت و کاردانی، پله های ترقی را یکی به یکی پیمود و در حالی که هنوز خیلی جوان بود، شهردار یزد شد اما به واسطه ی دو دستگی ها و اختلافاتی که در یزد، بین طرفداران نواب و دکتر هادی طاهری بود، شهردار بودن او در یزد دوامی نداشت و بی درنگ از سوی استاندار کرمان به شهرداری کرمان انتخاب شد که خدمات زیادی نیز در آن شهر انجام داد.
وی ادامه داد: چون برخی یزدی های صاحب نفوذ در کرمان مانند ابوالقاسم هرندی و غلامرضا آگاه، نزد اهالی کرمان قرب و منزلتی داشتند و خدمات زیادی به کرمانی ها انجام داده بودند، با صادق نواب هم روابط بسیار خوبی داشتند و نواب در مدت شهرداری کرمان، کارهایش با موفقیت قرین بود. وی سپس به سمت های فرمانداری کاشان و قم و قزوین انتخاب شد.
مسرت با اشاره به این که نواب از دوستان صمیمی آیت الله طالقانی و نیز امام موسی صدر روحانی برجستۀ ایرانی مقیم لبنان بود، عنوان کرد: آخرین مسئولیت صادق نواب، فرمانداری کل هرمزگان بود و چون مدت زیادی در آنجا بود و خدمات سودمندی انجام داده بود، قرار بود به استانداری هرمزگان انتخاب شود اما شبی که به اتفاق «سید موسی صدر» رئیس شیعیان لبنان، مهمان «مقدس زاده» مدیر روزنامۀ ناهید بود، دیر وقت به خانه برگشت و سینه اش شدیدا درد گرفت اما هیچ یک از اعضای خانواده را بیدار نکرد و به بستر رفت و بر اثر سکته در خواب درگذشت.
وی با ذکر این نکته که هنوز مردم بندرعباس خاطره ی خدمات بسیار زیاد نواب را به یاد دارند، در مورد اهم اقداماتش در این دیار اظهار کرد: گفته می شد در آزادسازی جزایر ایرانی تنب بزرگ و کوچک نقش پررنگی داشته است، همچنین یکی از مشکلات بزرگ زندگی مردم آنجا که وجود آب غیر بهداشتی بود و هر ساله مردم زیادی گرفتار بیماری پیوک یا رشته می شدند و بر اثر آن در می گذشتند، با سرانگشت تدبیر او در موقع مسافرت «محمد رضا شاه پهلوی» به هرمزگان حل شد و توانست آب بهداشتی را برای مردم آن سامان به ارمغان بیاورد.
این فعال فرهنگی با ذکر این که نواب در آذر ۱۳۵۰ در تهران درگذشت و در قم به خاک سپرده شد، ادامه داد: او در میان مردم و نیز دوستان و آشنایان به صداقت، صفا، نجابت و مردم داری معروف بود و همواره چون پدرش در غم ها و شادی های مردم شریک بود. به ویژه در ایام درگذشت آیت الله بروجردی که او فرماندار قم بود و وسایل رفاه مردم ایران را برای شرکت در آیین تشییع جنازه فراهم کرد. هرگز کسی در دوران خدمات اجتماعی و اداری اش از او گله و ناخشنودی نداشت چرا که همواره به نیازمندان، صادقانه کمک می کرد.
مسرت در پایان نیز به نقل قولی از «علی حافظی» سردبیر روزنامه ی دنیای جدید که بیشتر بازتاب دهنده افکار یزدی ها در تهران بود، درباره ی درگذشت نواب اشاره و بیان کرد: «صداقت در نگاه های لبریز از انسانیتش موج می زد؛ وقتی با لهجه ی یزدی شیرینش سخن می گفت و نگاه هایش را برای پرس وجو حواله می کرد، صمیمی بود و صمیمیت را در خون خود داشت. بارها اتفاق افتاد که کنار هم می نشستیم از این در و آن در سخن می گفتیم و به اقتضای حال، سخن از دیگران به میان می آمد، در همه این بارها آزمودم و دیدم مردانگی را در ذات خود دارد، می گفت: چرا غیبت کنیم چرا تا می توانیم دوست نسازیم و دشمن خلق کنیم …. او خوب بود. باید صفت دیگری برایش قائل شوم ولی خوب، صمیمیتی دیگر دارد، صمیمیتی که نظیر آن را صادق نواب داشت. مردی را که از دست دادیم نه تنها دوستانش بلکه آن ها که زمزمه صمیمیت و انسانیتش را دورادور شنیده بودند، او را دوست داشتند».
انتهای پیام
گفتگو با هوش مصنوعی
💬 سلام! میخوای دربارهی «نقش آفرینی یک یزدی در آزادسازی جزایر ایرانی خلیج فارس» بیشتر بدونی؟ من اینجام که راهنماییت کنم.