شعرخوانی برای شفیعی کدکنی

غفران بدخشانی، شاعر افغانستانی شعر «من ایرانم» را برای محمدرضا شفیعی کدکنی هم خواند.
به گزارش ایسنا، غفران بدخشانی پیش تر این شعر را برای هوشنگ ابتهاج (ه.ا. سایه) در آلمان خوانده بود که با تحسین این شاعر همراه شد. این بار او شعرش را در روز بارانی تهران برای محمدرضا شفیعی کدکنی می خواند که تحسین او را هم به همراه دارد.
شعر این شاعر افغانستانی به همراه ویدئو شعرخوانی او برای محمدرضا شفیعی کدکنی، شاعر، پژوهشگر و استاد دانشگاه در پی می آید:
درود ای همزبان
من از بدخشانم
همان مازندران داستان های کهن
آن زادگاه این زبان ناب اجداد و نیاکانت
تو از تهران
من از کابل
من از سیستان، من از زابل
تو از مشهد
ز غزنی و هریوایم
تو از شیراز و
من از بلخ می آیم
اگر دست حوادث در سر من تیغ می کارد
و گر بیداد و استبداد می بارد
نوایم را اگر دزدیده اند از من
سکوت تیره ای در خانه خورشید گسترده است گر دامن
سیه پوشان نیک اندیش و
فوج سر به داری «در رگانم رخش» می رانند
مرا بشناس
من آنم که دماغم بوی جوی مولیان دارد
و آمویی میان سینه ام پیوسته در فریاد و جریان است
و در چین جبین مادرم روح فرانک می تپد
از روی و از مویش
فروهر می تراود
مهر می بارد
و سام و زال سام و رستم و سهراب و آرش را
من و این پاک کیشان کمانکش را
به قول رازهای سینه تاریخ پیوندی است دیرینه!
نگاهم کن
نه!
نه با توهین و با تحقیر و با تصغیر
نگاهم کن
نگاهت گر پذیرد
برگ سیمایم
ز بومسلم و سیس و بو مقنع
صورتی دارد
درست امروز شرح داستان و داستان با توست
و اما استخوان قهرمان داستان با من
تو گر نامی
نشانم من
تنت را روح و جانم من
من ایرانم!
خراسان در تن من می تپد
پیوسته در رگ های من جاری ست
بشناسم
بنی آدم گر از یک جوهر اند
ما را یکی تر باشد آن گوهر
درود ای همزبان
من هم از ایرانم!
غفران بدخشانی متولد ۱۳۶۱ خورشیدی در بدخشان افغانستان است. او از سنین نوجوانی در کشور هلند زندگی می کند و دکترای رشته فلسفه دارد. تاکنون از غفران بدخشانی چندین مجموعه شعر و کتاب پژوهشی از جمله «بهار بیداری»، «من ایرانم» و «نقدی بر ساختار نظام سیاسی در افغانستان» منتشر شده است.
انتهای پیام
به گزارش ایسنا، غفران بدخشانی پیش تر این شعر را برای هوشنگ ابتهاج (ه.ا. سایه) در آلمان خوانده بود که با تحسین این شاعر همراه شد. این بار او شعرش را در روز بارانی تهران برای محمدرضا شفیعی کدکنی می خواند که تحسین او را هم به همراه دارد.
شعر این شاعر افغانستانی به همراه ویدئو شعرخوانی او برای محمدرضا شفیعی کدکنی، شاعر، پژوهشگر و استاد دانشگاه در پی می آید:
درود ای همزبان
من از بدخشانم
همان مازندران داستان های کهن
آن زادگاه این زبان ناب اجداد و نیاکانت
تو از تهران
من از کابل
من از سیستان، من از زابل
تو از مشهد
ز غزنی و هریوایم
تو از شیراز و
من از بلخ می آیم
اگر دست حوادث در سر من تیغ می کارد
و گر بیداد و استبداد می بارد
نوایم را اگر دزدیده اند از من
سکوت تیره ای در خانه خورشید گسترده است گر دامن
سیه پوشان نیک اندیش و
فوج سر به داری «در رگانم رخش» می رانند
مرا بشناس
من آنم که دماغم بوی جوی مولیان دارد
و آمویی میان سینه ام پیوسته در فریاد و جریان است
و در چین جبین مادرم روح فرانک می تپد
از روی و از مویش
فروهر می تراود
مهر می بارد
و سام و زال سام و رستم و سهراب و آرش را
من و این پاک کیشان کمانکش را
به قول رازهای سینه تاریخ پیوندی است دیرینه!
نگاهم کن
نه!
نه با توهین و با تحقیر و با تصغیر
نگاهم کن
نگاهت گر پذیرد
برگ سیمایم
ز بومسلم و سیس و بو مقنع
صورتی دارد
درست امروز شرح داستان و داستان با توست
و اما استخوان قهرمان داستان با من
تو گر نامی
نشانم من
تنت را روح و جانم من
من ایرانم!
خراسان در تن من می تپد
پیوسته در رگ های من جاری ست
بشناسم
بنی آدم گر از یک جوهر اند
ما را یکی تر باشد آن گوهر
درود ای همزبان
من هم از ایرانم!
غفران بدخشانی متولد ۱۳۶۱ خورشیدی در بدخشان افغانستان است. او از سنین نوجوانی در کشور هلند زندگی می کند و دکترای رشته فلسفه دارد. تاکنون از غفران بدخشانی چندین مجموعه شعر و کتاب پژوهشی از جمله «بهار بیداری»، «من ایرانم» و «نقدی بر ساختار نظام سیاسی در افغانستان» منتشر شده است.
انتهای پیام
پرسش و پاسخ در
شعرخوانی برای شفیعی کدکنی
گفتگو با هوش مصنوعی