اصول اخلاقی اقتصادی در عرصة توزیع از دیدگاه قرآن و احادیث


اصول اخلاقی اقتصادی در عرصة توزیع از دیدگاه قرآن و احادیث



نویسندگان





۱ استادیار دانشگاه آزاد اسلامی گچساران



۲ کارشناسی ارشد علوم قرآن و حدیث دانشگاه شیراز



چکیده



توزیع یکی از شاخصه های مهم اقتصاد در هر جامعه ای است، به طوری که نسبت شایسته بین تولید، مصرف و توزیع در هر اقتصادی یک ضرورت به شمار می رود. یکی از اصول موجود در علم اقتصاد متعارف، اصل توزیع می باشد که به نظر می رسد چنین اصلی بسیاری از آموزه های اسلامی همچون نهی از احتکار، تقسیم سرمایه و امر به میانه روی در توزیع و … را به چالش بکشد. لذا این مقاله با روش تحقیق تحلیلی توصیفی به بررسی آموزه های قرآنی و روایی در حوزة توزیع می پردازد و در جستجوی پاسخی مناسب برای مهم ترین اصول اخلاقی اقتصادی در عرصة توزیع است.



کلیدواژه ها








عنوان مقاله [English]



The principles of economic ethics in the field of distribution according to the Quran and Hadith



نویسندگان [English]





۱ Assistant Professor at Islamic Azad University; Gachsaran



۲ MA student of Quranic and Hadith sciences in Shiraz University



چکیده [English]



Distribution is one of important features of the economy in any society, so that it is a necessity the good ratio between production, consumption and distribution in any economy. One of the principles of conventional economics is the principle of distribution which it seems that such a principle challenges many Islamic teachings such as the prohibition of hoarding, sharing of the capital, commanding to moderation in distribution and etc. Therefore, this article studies the teachings of the Quran and hadiths about distribution by using an analytic-descriptive approach and it is seeking to find a suitable response for the most import



کلیدواژه ها [English]




  • Economic ethics

  • Distribution

  • Islam

  • Quran

  • Hadith



اصل مقاله



عصر حاضر، عصر بحران هویت انسانی و ارزش های اخلاقی است؛ زیرا هرچند با پیشرفت پرشتاب علوم تجربی پدیده های شگفت آور و حیرت انگیزی در جهان علم و صنعت پدید آمده است و امکانات فراوانی برای کامیابی های مادی و کسب لذت های سیری ناپذیر حیوانی فراهم گردیده، اما کاخ عظیم ارزش های معنوی رو به فروپاشی نهاده است و سرمایه های فرهنگی و اخلاقی انسان، فدای ثروت اندزوی ها و کام جویی های دنیاپرستان گردیده است و در نتیجه، جامعة انسانی دچار بحران بی هویتی و انحطاط اخلاقی شده است، به گونه ای که ارزش های اصیل معنوی و الهی را تهدید می کند (ر.ک؛مصباح یزدی، ۱۳۷۵: ۱۱، ۱۶، ۱۷ و ۱۸). از راهکارهای کارآمد اسلام دراین باره، پیوند ارزش های اخلاقی با اقتصاد است. جامعة اسلامی از یک سو به اقتصادی پویا و رشدیافته نیازمند است تا نیازهای افراد و رفاه نسبی آنان فراهم شود. از سوی دیگر، نیازمند تحکیم و تقویت ارزش های اعتقادی و اخلاقی در فرهنگ عمومی است تا با سالم سازی فعالیت ها و مقابلة فرهنگی با مفاسد اقتصادی، سعادت اخروی افراد را به ارمغان آورد، به ویژه آنکه رشد مطلوب اقتصادی و تحکیم ارزش های دینی، تأثیری متقابل بر یکدیگر دارند (ر.ک؛ میر معزی، ۱۳۷۸: ۱۵۳). ریشة اصلی مشکلات اقتصادی در عملکرد نادرست بشری، به ویژه در توزیع ناعادلانة ثروت است و فقر جوامع در وهلة نخست، معلول روابط ظالمانه و استثماری میان کشورهای قدرتمند و ضعیف می باشد، به گونه ای که شکاف عمیقی را میان آنها پدید می آورد. با وجود این، توزیع نابرابر ثروت در جوامع نیز کم وبیش وجود دارد. به خوبی روشن است که این معضل، خود عامل بروز بسیاری از مشکلات و مفاسد اجتماعی و اخلاقی در جامعه می گردد. آموزه های اسلام با شیوه های گوناگون به مقابله با این معضل پرداخته است. یکی از این شیوه ها، مبارزة فرهنگی است که در قالب تحکیم مبانی اعتقادی و نهادینه ساختن اخلاق اقتصادی در جامعه و نفی ارزش های مبتنی بر اصالت ماده انجام می پذیرد (ر.ک؛ صدر، ۱۴۰۸ق.: ۳۴۸).



پرسش های کلیدی نوشتار حاضر این است که آیا آموزه های دینی، معیارها و محدودیت هایی را برای توزیع در عرصة اقتصاد مشخص کرده است؟ مهم ترین عناصر اخلاقی توزیع در عرصة اقتصادی چه اصول و عناصری هستند؟ به عبارت دیگر، از نگاه قرآن و روایات، فضایل و اخلاق در باب توزیع چه اموری می باشند؟ آموزه ها و عناصر فراوانی در قرآن کریم و روایات ارائه گردیده که کارکردهای مثبت اقتصادی و اثرات روحی و معنوی دارند و در پرتو پیوند، اخلاق و اقتصاد، رفاه مادی و سعادت ابدی انسان را تأمین می کنند (ر.ک؛ میر معزی، ۱۳۷۸: ۱۵۳). در این نوشتار، به روش توصیفی تحلیلی، برخی از مهم ترین عناصر اخلاقی توزیع در عرصة اقتصادی از نگاه آموزه های دینی معرفی شده است.



۱ اصول اخلاقی اقتصادی در عرصة توزیع از دیدگاه قرآن



تحقق اخلاق اقتصادی در توزیع عادلانة ثروت، بر پایة سلسله اصول اعتقادی و زیرساخت های معرفتی استوار است که بایسته است بدان توجه گردد. از دیدگاه اسلام، اخلاق و آداب تجارت با وجود تنوع و گستردگی خود، در واقع، نتیجة اصولی است که از نوع جهان بینی و نگرش انسان شناختی اسلام (همچون اصالت خدا و نیز جانشینی و مسئول بودن آدمی) نشئت می گیرد (ر.ک؛ اعتصامی، ۱۳۸۱، ج ۳: ۲۳۴ ۲۳۰). برخی از این اصول به شرح ذیل می باشد.



۱۱) اصل توجه به معنویات



از دیدگاه قرآن، بهترین حالت انسان، توجه به خدا و یاد معاد و بدترین حالت، غفلت و فراموشی از یاد خداوند متعال می باشد. این اصل در برخی از آیات قرآن کریم بیان شده است؛ از جمله: Pولقد ذرأنا لجهنم کثیرا من الجن والإنس لهم قلوب لا یفقهون بها ولهم أعین لا یبصرون بها ولهم آذان لا یسمعون بها أولئک کالأنعام بل هم أضل أولئک هم الغافلون: به یقین، گروه بسیاری از جن و انس را برای دوزخ آفریدیم؛ آنها دلهایی دارند که با آن (اندیشه نمیکنند، و) نمیفهمند؛ و چشمانی که با آن نمیبینند؛ و گوش هایی که با آن نمیشنوند؛ آنها همچون چهارپایانند، بلکه گمراهتر! اینان همان غافلانند (چراکه با داشتن همه گونه امکانات هدایت، باز هم گمراهند)!O (الأعراف/ ۱۷۹)؛ Pومن یعش عن ذکر الرحمن نقیض له شیطانا فهو له قرین * وإنهم لیصدونهم عن السبیل ویحسبون أنهم مهتدون * حتی إذا جاءنا قال یا لیت بینی وبینک بعد المشرقین فبئس القرین: و هر کس از یاد خدا رویگردان شود، شیطان را به سراغ او می فرستیم. پس همواره قرین اوست! * و آنها [= شیاطین] این گروه را از راه خدا بازمیدارند، در حالی که گمان میکنند هدایتیافتگان حقیقی آنها هستند! * تا زمانی که (در قیامت) نزد ما حاضر شوند و میگویند: ای کاش میان من و تو فاصلة مشرق و مغرب بود! چه بد همنشینی بودی!O (الزخرف/ ۳۸۳۶).



«بازار» نمادی از زرق و برق دنیاست که زمینة مناسبی برای غفلت آدمی را فراهم می سازد. از این رو، بر اهمیت توجه به امور معنوی در هنگام داد وستد، تأکید بسیاری شده است؛ این تأکید در قالب موارد زیر بیان می شود:



۱۱۱) یاد خدا



قرآن کریم می فرماید: Pرجال لا تلهیهم تجارة ولا بیع عن ذکر الله وإقام الصلاة وإیتاء الزکاة …: مردانی که نه تجارت و نه معاملهای آنان را از یاد خدا و برپاداشتن نماز و ادای زکات غافل نمیکند …O (النور/ ۳۷). «ذکر» گاه به معنای حفظ مطالب و معارف است و گاه به معنای یادآوری زبانی و قلبی چیزی می باشد (ر.ک؛ راغب اصفهانی، ۱۴۰۶ق.: ۳۲۸). مراد از کسانی که در این آیه از آنها یاد شده است، تجاری است که با شنیدن صدای اذان، تجارت را رها می کنند و به سوی نماز می روند.



از نظر اسلام، حتی کارهای حلال و مباح نباید انسان را از یاد خدا غافل کند، چه رسد به کارهای مکروه و حرام: Pلا تلهیهم تجارةO. از طرفی، ترک تجارت، ارزش نیست، بلکه تجارت همراه با یاد خدا و نماز و زکات ارزش است: Pرجال لا تلهیهم تجارة ولا بیع عن ذکر اللهO (ر.ک؛ قرائتی، ۱۳۸۳، ج ۸: ۱۸۹ ۱۸۸).



۲۱۱) توجه به نماز



نماز، مظهر یاد خداست و مقدم بر همة فعالیت های تجاری است: Pإننی أنا الله لا إله إلا أنا فاعبدنی وأقم الصلاة لذکری: من «الله» هستم؛ معبودی جز من نیست! مرا بپرست، و نماز را برای یاد من بپادار!O (طه/ ۱۴). در این آیه، پس از بیان مهم ترین اصل دعوت انبیاء که مسئلة توحید است، موضوع عبادت خداوند یگانه به عنوان یک ثمره برای درخت ایمان و توحید بیان شده است و به دنبال آن، دستور به نماز، یعنی بزرگترین عبادت و مهم ترین پیوند خلق با خالق و مؤثرترین راه برای فراموش نکردن ذات پاک اوداده شده است (ر.ک؛ مکارم شیرازی و دیگران، ۱۳۷۴، ج ۱۳: ۱۷۰). قرآن کریم بر لزوم رها کردن دادوستد برای حضور در نماز جمعه تصریح فرموده است: Pیا أیها الذین آمنوا إذا نودی للصلاة من یوم الجمعة فاسعوا إلی ذکر الله وذروا البیع ذلکم خیر لکم إن کنتم تعلمون: ای کسانی که ایمان آوردهاید! هنگامی که برای نماز روز جمعه اذان گفته شود، به سوی ذکر خدا بشتابید و خرید و فروش را رها کنید که این برای شما بهتر است، اگر میدانستید!O (الجمعه/ ۹).



از این آیه استفاده می شود که اشتغال به کار در بازار و مراکز تجاری به هنگام اقامة نماز جمعه، خلاف دستورها و اخلاق اقتصادی اسلام است.



از آیات بعدی این نکته برمی آید که تبلیغات بازرگانی نیز نباید مانع حضور مردم در نماز جمعه گردد: Pوإذا رأوا تجارة أو لهوا انفضوا إلیها وترکوک قائما قل ما عند الله خیر من اللهو ومن التجارة والله خیر الرازقین: هنگامی که آنها تجارت یا سرگرمی و لهوی را ببینند، پراکنده میشوند و به سوی آن می روند و تو را ایستاده به حال خود رها میکنند، بگو: آنچه نزد خداست، بهتر از لهو و تجارت است و خداوند بهترین روزیدهندگان استO (الجمعه/ ۱۱).



در شأن نزول این آیه چنین آمده است: «در یکی از سال ها که در مدینه خشکسالی و گرانی بود، کاروانی تجاری حامل مواد غذایی در حالی وارد مدینه شد که پیامبر(ص) مشغول خطبة نماز جمعه بودند. کاروانیان برای اعلام ورود خود، طبل نواختند. در این هنگام، مردم، حتی بسیاری از مسلمانانی که در نماز جمعه بودند، به سرعت خود را به بازار رساندند و تنها شمار اندکی ماندند …» (واحدی، ۱۴۱۱ق.، ج ۱: ۴۴۹۴۴۸).



بنابراین، در آیة مورد نظر، «لهو» اشاره به طبل و دیگر آلات لهوی دارد که کاروانیان برای اعلام ورود خود و نیز سرگرمی و تبلیغ کالا استفاده کردند و در عصر حاضر، به شکل تبلیغات بازرگانی، به گونه ای روشنتر نمود یافته است.



۳۱۱) یاد معاد



باور به معاد و یادکرد آن یکی از نیرومندترین عوامل درونی اصلاح رفتارها و جلوگیری از ناشایست ها، از جمله مفاسد اقتصادی است. قرآن کریم در نهی از کم فروشی و نکوهش کم فروشان می فرماید: Pألا یظن أولئک أنهم مبعوثون * لیوم عظیم * یوم یقوم الناس لرب العالمین: آیا آنها گمان نمیکنند که برانگیخته میشوند، * در روزی بزرگ * روزی که مردم در پیشگاه پروردگار جهانیان میایستندO (المطففین/ ۶۴).



واژة «یظن» ممکن است اشاره به این داشته باشد که اعتقاد به معاد، هرچند در حد گمان، تأثیر عمیقی بر پیشگیری از مفاسد اقتصادی دارد (طبرسی، ۱۴۰۶ ق.، ج ۹: ۶۸۷). از این رو، در نگاه قرآن، بازرگانانی که به هنگام تجارت پیوسته به یاد معاد هستند، مقام والایی می یابند (النور/ ۳۸۳۷).



۲۱) اصل عدالت



یکی از از اصول مهم تجارت، اصل عدالت است. امیر مؤمنان، علی(ع) با اشاره به این اصل می فرمایند: «ولیکن البیع بیعا سمحا بموازین عدل: باید خرید و فروش در جامعة اسلامی، به سادگی و با موازین عدالت انجام گیرد» (نهج البلاغه/ ن ۵۳). اجرای عدالت که در تمام فعالیت های بازرگانی به آن توجه شده است، به گونه های مختلف تجسم می یابد که مهم ترین نمودهای آن عبارتند از:



۱۲۱) سود عادلانه



از دیدگاه آموزه های دینی، نرخ سود، بر اساس قانون عرضه و تقاضا و به اندازة هزینه ها و کارهایی است که در تولید و توزیع کالا انجام می شود و به دیگر سخن، سود عادلانه، سودی است که به هیچ یک از دو طرف معامله، زیان و اجحافی نشود، چنان که امیر مؤمنان، علی(ع) می فرمایند: « … و أسعار لاتجحف بالفریقین من البائع: با نرخ هایی که بر فروشنده و خریدار زیانی نرساند» (همان). از این رو، پیامبر اکرم(ص) و علی(ع) با درخواست برخی مردم مبنی بر نرخ گذاری کالاها و تعیین قیمت تحمیلی بر فروشندگان، سخت مخالفت می کردند (کلینی، ۱۳۶۹، ج ۵: ۱۶۴)، چون امتناع از نرخ گذاری، مربوط به شرایط طبیعی بازار و برای جلوگیری از اجحاف به فروشندگان و اخلال در روند عرضه و تقاضاست. بنابراین، تردیدی نیست که سودخواهی بیش از اندازة متعارف، نکوهیده است (ر.ک؛ توسلی، ۱۳۷۵ق.، ج ۲: ۳۶ و محمدی ری شهری، ۱۳۸۰: ۱۸۷). بر اساس آموزه های دینی، شایسته است خریدار برای جلوگیری از مغبون شدن خود، از فروشنده تخفیف بگیرد، چنان که درخواست کاهش قیمت که در میان مردم به «چانه زدن» معروف است، در سیره و گفتار معصومان نیز دیده می شود (ر.ک؛ کلینی، ۱۳۶۹، ج ۴: ۵۴۶)، چون تجارت و دادوستد بر پایة سودآوری استوار است و مغبون نه اجری نزد خداوند دارد و نه از ستایش مردم برخوردار است، چنان که امام باقر(ع) می فرمایند: «فإن المغبون فی بیعه و شرائه غیر محمود و لا مأجور: به راستی آن که در دادوستد خود مغبون گردد، نه [پیش مردم] ستایش شود و نه [نزد خدا] اجر یابد» (صدوق، ۱۴۱۳ق.، ج ۳: ۱۹۷).



۲۲۱) حذف واسطه هایی غیرلازم



برای اجرای عدالت در نرخ گذاری و حفظ سلامت و روند طبیعی عرضه و تقاضا، قوانین حقوقی و اخلاقی در اسلام وضع شده است که یکی از آنها، نفی وساطت غیرضروری است. از دیدگاه اسلام، تجارت، کار و تلاشی است برای انتقال کالاها از مراکز تولیدی به دست مصرف کنندگان که افزون بر صرف نیروی انسانی، نیازمند سرمایه گذاری است. از این رو، سود حاصل از آن مشروع می باشد. این درحالی است که واسطه های غیرلازم نه تنها خدمتی انجام نمی دهد، بلکه عامل افزایش قیمت هاست (ر.ک؛ نمازی، ۱۳۷۴: ۱۳۴). در آموزه های اقتصادی اسلام، نفی واسطه گری با عنوان های از جمله «نهی از تلقی رکبان» یاد شده است؛ با این توضیح که در زمان رسول خدا(ص)، گروهی سودجو که سرمایه های کلان داشتند، پیش از ورود کاروان های تجاری به مدینه و با آگاهی از قیمت ها، به استقبال آنان می رفتند و اجناس آنها را خریداری می کردند. سپس به شهر بازمی گشتند و کالاهای خریده را به بهای گزاف می فروختند. این کار که از آن به «تلقی رکبان» یاد می شود (تلقی به معنای «پیش باز رفتن» است و «رکبان» جمع «راکب»، به معنی «سواران» و اشاره به کاروان ها)، دو مفسده در پی داشت: نخست آنکه کاروان های تجاری مغبون و متضرر می شد (ر.ک؛ کلینی، ۱۳۶۹، ج ۵: ۱۶۸).دوم اینکه بازار کالاها در انحصار سودجویان قرار می گرفت و قیمت ها افزایش می یافت که این خود به زیان تولیدکنندگان، بازرگانان و مصرف کنندگان بود. از این رو، پیامبر(ص) از این کار نهی فرمود: «لا یتلقی أحدکم تجارة خارجا من المصر … والمسلمون یرزق الله بعضهم من بعض: هیچ یک از شما نباید برای استقبال از کاروان تجاری، از شهر خارج شود … خداوند روزی برخی مسلمانان را به دست برخی دیگر نهاده است» (کلینی، ۱۳۶۹، ج ۵: ۱۶۸).



۳۲۱) نفی کم فروشی



کم فروشی یکی از مظاهر ظلم و فساد اقتصادی است که در قرآن و روایات نکوهش فراوان شده است و سوره ای در قرآن با نام مطففین (کم فروشان) هست که آیات آغازین آن به کم فروشان و فرجام آنان اشاره دارد. البته آیات دیگری به گونه ای مستقیم یا اشاره وار به این موضوع اشاره کرده اند؛ از جمله: Pوإلی مدین أخاهم شعیبا قال یا قوم اعبدوا الله ما لکم من إله غیره قد جاءتکم بینة من ربکم فأوفوا الکیل والمیزان ولا تبخسوا الناس أشیاءهم ولا تفسدوا فی الأرض بعد إصلاحها ذلکم خیر لکم إن کنتم مؤمنین: و به سوی مدین، برادرشان شعیب را (فرستادیم). گفت: ای قوم من! خدا را بپرستید که جز او معبودی ندارید! دلیل روشنی از طرف پروردگارتان برای شما آمده است. بنابراین، حق پیمانه و وزن را ادا کنید و از اموال مردم چیزی نکاهید؛ و در روی زمین، بعد از آنکه (در پرتو ایمان و دعوت انبیاء) اصلاح شده است، فساد نکنید. این برای شما بهتر است، اگر باایمان هستیدO (الأعراف/ ۸۵). در این آیه که به داستان حضرت شعیب(ع) اشاره دارد، پس از دعوت به توحید، به مبارزه با مفاسد اجتماعی و اخلاقی و اقتصادی آنها برخاسته است: نخست آنان را که آلودة کم فروشی و تقلب و تزویر در معامله بودند، از این کار بازمی دارد و می گوید: اکنون که راه خدا برای شما آشکار شده، حق پیمانه و وزن را ادا کنید و از حقوق مردم چیزی کم نگذارید: Pفأوفوا الکیل والمیزان ولا تبخسوا الناس أشیاءهم: بنابراین، حق پیمانه و وزن را ادا کنید و از اموال مردم چیزی نکاهید!O (الأعراف/۸۵).



روشن است که نفوذ هر گونه خیانت و تقلب در امر معاملات پایه های اطمینان و اعتماد عمومی را که بزرگترین پشتوانة اقتصادی ملت هاست، متزلزل و ویران می سازد و ضایعات غیرقابل جبرانی برای جامعه به بار می آورد، به همین دلیل، یکی از موضوعات مهمی که شعیب روی آن انگشت گذاشت، همین موضوع بود (ر.ک؛ مکارم شیرازی و دیگران، ۱۳۷۴، ج ۶: ۲۵۱). یا در آیة دیگری آمده است: Pوإلی مدین أخاهم شعیبا قال یا قوم اعبدوا الله ما لکم من إله غیره ولا تنقصوا المکیال والمیزان إنی أراکم بخیر وإنی أخاف علیکم عذاب یوم محیط * ویا قوم أوفوا المکیال والمیزان بالقسط ولا تبخسوا الناس أشیاءهم ولا تعثوا فی الأرض مفسدین: و به سوی مدین برادرشان، شعیب را (فرستادیم). گفت: ای قوم من! خدا را پرستش کنید که جز او معبود دیگری برای شما نیست! پیمانه و وزن را کم نکنید (و دست به کمفروشی نزنید)! من (هم اکنون) شما را در نعمت میبینم؛ (ولی) از عذاب روز فراگیر بر شما بیمناکم! * و ای قوم من! پیمانه و وزن را با عدالت، تمام دهید و بر اشیاء (و اجناس) مردم عیب نگذارید؛ و از حق آنان نکاهید و در زمین به فساد نکوشید!O (هود/ ۸۴). این آیات، داستان شعیب(ع) و قوم او را که همان اهل مدین باشند، می سراید، اهل مدین بت ها را می پرستیدند و بیماری کم فروشی در بین آنان شایع و فسادهای دیگر نیز در میان ایشان رایج شده بود، خدای سبحان شعیب(ع) را به سوی آنان مبعوث کرد و آن جناب قوم مدین را به سوی دین توحید و کیل و وزن به سنگ تمام و عادلانه و ترک فساد در زمین دعوت نموده، بشارت ها داد و اندرز کرد و درموعظة آنان سعی بلیغ نمود: Pولا تنقصوا المکیال والمیزانO کلمة «مکیال» و نیز کلمة «میزان» اسم آلت هستند و به معنای آن آلتی هستند که کالاها به وسیلة آن، کیل و یا وزن می شوند و این دو آلت نباید به نقص توصیف شوند و نباید گفت قپان و ترازوی ناقص، بلکه آنچه به صفاتی از قبیل نقص و زیادت و مساوات توصیف می شود، کالای کیل شده و وزن شده است، نه آلت کیل و وزن، اگر در آیة شریفه نسبت نقص به خود آلت داده، از باب مجاز عقلی است. همچنین اینکه از میان همة گناهان قوم، خصوص کم فروشی و نقص در مکیال و میزان را نامبرده، دلالت دارد بر اینکه این گناه در بین آنان شیوع بیشتری داشت و در آن افراط می کردند، به حدی که فساد آن چشمگیر و آثار سوء آن روشن شده بود و لازم بود که داعی به سوی حق، قبل از هر دعوتی آنان را به ترک این گناه دعوت کند و از میان همة گناهانی که داشتند، انگشت روی این یک گناه می گذارد: P …ویا قوم أوفوا المکیال والمیزان بالقسط ولا تبخسوا الناس أشیاءهمO (هو/۸۵).



کلمة «أوفوا» امر حاضر از باب «ایفاء» افعال است و ایفا به معنای آن است که حق کسی را به طور تمام و کامل بپردازی، به خلاف «بخس» که به معنای نقص است، در این آیه بار دیگر سخن از مکیال و میزان را تکرار کرد و این از باب تفصیل بعد از اجمال است که شدت اهتمام گوینده به آن کلام را می رساند و می فهماند که سفارش به ایفای کیل و وزن آنقدر مهم است که مجتمع شما از آن بی نیاز نیست، چون جناب شعیب در بار اول با نهی از نقص کیل و وزن، آنان را به سوی صلاح دعوت کرد و در نوبت دوم به ایفاء کیل و وزن امر کرد و از بخس مردم و ناتمام دادن حق آنان نهی نمود و این خود اشاره است به اینکه صرف اجتناب از نقص مکیال و میزان در دادن حق مردم کافی نیست و اگر در اول از آن نهی کرد، در حقیقت، برای این بود که مقدمه ای اجمالی باشد برای شناختن وظیفه به طور تفصیل، بلکه واجب است ترازو دار و قپان دار در ترازو و قپان خود ایفاء کند؛ یعنی حق آن دو را بدهد و در حقیقت، خود ترازودار و قپان دار طوری باشند که اشیاء مردم را در معامله کم نکنند و خود آن دو بدانند که امانت ها و اشیاء مردم را به صورت کامل به آنان داده اند (ر.ک؛ طباطبائی، ۱۴۱۷ق.، ج ۱۰: ۵۴۱۵۴۳)؛ Pأوفوا الکیل ولا تکونوا من المخسرین * وزنوا بالقسطاس المستقیم * ولا تبخسوا الناس أشیاءهم ولا تعثوا فی الأرض مفسدین: حق پیمانه را ادا کنید (و کم فروشی نکنید)، و دیگران را به خسارت نیفکنید! * و با ترازوی صحیح وزن کنید! * و حق مردم را کم نگذارید، و در زمین تلاش برای فساد نکنید!O (الشعراء/ ۱۸۳۱۸۱). آنچه از آیات قرآن برمی آید، آن است که کم فروشی مایة استثمار و فسادانگیزی در جامعه است و افزون بر گناه کبیره بودن (ر.ک؛ صدوق، ۱۴۱۳ق.، ج ۲: ۱۲۷ ۱۲۶)، کیفر دنیوی آن به شکل قحطی و خشکسالی بروز می کند (ر.ک؛ کلینی، ۱۳۶۹، ج ۲: ۳۷۴).



۴۲۱) دخالت نکردن در معامله دیگران



رقابت در فعالیت های اقتصادی و تجاری زمانی سودمند است که در چارچوب احکام و ارزش های اخلاقی، به ویژه رعایت حقوق دیگران و اصل عدالت انجام پذیرد. یکی از آسیب های رقابت در دادوستد، دخالت بی جا و غیراخلاقی در معاملة دیگران است که در آموزه های اسلامی بازداشته شده است. امام صادق(ع) می فرماید: «نهی [رسول الله (ص)] أن یدخل الرجل فی سوم أخیه المسلم: [رسول خدا(ص)] از دخالت مرد در معاملة برادر مسلمان خود نهی فرمود» (صدوق، ۱۴۱۳ق.، ج ۴: ۳).



۲ اصل خیرخواهی و نفی غش (فریب)



یکی از زیرساخت های احکام و اخلاق اقتصادی در اسلام، اصل اخوت است و از نمودهای مهم و عملی آن، نصیحت و خیرخواهی است. امام صادق(ع) می فرماید: «یجب للمؤمن علی المؤمن النصیحة له فی المشهد و المغیب: خیرخواهی برای مؤمن در بود و نبودش، ضروری است» (کلینی، ۱۳۶۹، ج ۲: ۲۰۸).



در برابر نصیحت و خیرخواهی، «غش» قرار دارد که نقیض «نصح» است و معنای آن وارونه نشان دادن مکنونات درونی است (ر.ک؛ ابن فارس، بی تا، ج ۴: ۳۸۳؛ ابن منظور، ۱۴۱۰ق.، ج ۶: ۳۲۳ و زیبدی، ۱۴۰۹ق.، ج ۱۷: ۲۸۹). بنابراین، غش در معامله به معنای پنهان داشتن تمام اطلاعاتی است که دانستن آن برای خریدار ضرورت دارد و در چند و چون خرید وی تأثیرگذار است. در آموزه های روایی، نیرنگ و غش در معامله نکوهش فراوان شده است و چنین کسانی به دور از مکتب پیامبر و امامان(ع) دانسته شده اند (ر.ک؛ کلینی، ۱۳۶۹، ج ۵: ۱۶۰ و صدوق، ۱۴۱۳ق.، ج ۴: ۱۳). پیامد ناگوار چنین عملی، بی برکتی و تنگنای معیشتی است و این گونه کسان از یاری دیگران و توجه پروردگار، بی بهره خواهند بود. پیامبر اکرم(ص) می فرمایند: «من غش أخاه المسلم نزع الله منه برکة رزقه و أسد علیه معیشة و وکله إلی نفسه: هر کس به برادر مسلمان خود نیرنگ زند، خداوند برکت روزی او را می گیرد و راه تأمین زندگی وی را تنگ می سازد و او را به خود وامی نهد» (مجلسی، ۱۴۰۳ق.، ج ۷۳: ۳۶۵).



از این روایات به روشنی برمی آید که نهی از غش در معامله بر پایة اخوت اسلامی استوار است. به علاوه، این کار در خرید و فروش پیامدهای نامطلوب دنیوی و اخروی دارد. همچنین غش در معامله، مصادیق فراوانی دارد که بر اساس آموزه های دینی به موارد مهم اشاره می کنیم.



۱۲) ممنوعیت فروش کالاهای تقلبی



تقلب در فروش کالا از بارزترین مصادیق غش در معامله است. این کار به شکل های مختلف انجام می گیرد؛ همانند عرضة کالای نامرغوب به جای کالای مرغوب، فروش کالای غیراستاندارد، آمیختن اجناس به چیزهای دیگر و استفاده از نشانه های دروغین. روشن است که این کار، خلاف مصالح عمومی و به زیان مصرف کنندگان است و در تضاد با ارزش های انسانی و اخلاقی می باشد (ر.ک؛ میر معزی، ۱۳۷۸: ۲۴۹).



نقل است که رسول خدا(ص) به مردی رسید که طعامی مرغوب را با نامرغوب درآمیخته بود. حضرت به او فرمود: چرا چنین کردی؟ گفت: خواستم [همة آن] به فروش رسد. حضرت فرمود: آنها را از یکدیگر جدا کن که در دین ما غشی نیست (ر.ک؛ متقی الهندی، ۱۴۰۹ ق.، ج ۲: ۱۵۹).



همچنین موسی بن بکیر گوید: «نزد امام کاظم(ع) بودیم. چند عدد دینار [بر زمین] افتاده بود. حضرت چشمش به دیناری افتاد. آن را برداشت و دو نیم کرد. آنگاه به من فرمود: آن را در چاه فاضلاب انداز تا چیزی که در آن غش هست، فروخته نشود» (کلینی، ۱۳۶۹، ج ۵: ۱۶۰). از این روایت، لزوم نابود ساختن پول و کالای تقلبی و بی مصرف استفاده می شود.



۲۲) نفی تبلیغات دورغین



تردیدی نیست که تبلیغات بازرگانی، با هدف معرفی کالا به خریداران و بیان ویژگی ها و امتیازهای آن ضرورتی است که در عصر حاضر یکی از عناصر مهم پیشرفت اقتصادی به شمار می رود.



در آموزه های اقتصادی اسلام به این مهم توجه شده است؛ برای نمونه، رسول خدا(ص) به مردی بلندقامت که ایستاده بود و جامه ای کوتاه می فروخت، فرمود: «اجلس فإنه أتفق لسلعتک: بنشین تا کالایت بهتر به فروش رسد». گویا قامت بلند او اندازة جامه را برای خریداران، کوتاه تر از اندازة واقعی آن می نمایاند و نشستن مرد، خود تبلیغی عملی برای معرفی کالای او بوده است» (کلینی، ۱۳۶۹، ج ۵: ۳۱۲).



با وجود این، تبلیغات تجاری امروز از فلسفة وجودی فاصله گرفته است و کارکرد اصلی آن به جای معرفی کالا، به «ایجاد احساس نیاز» تبدیل گشته، «تجارت تبلیغات» جای «تبلیغات تجاری» را گرفته است و شرکت های بزرگ هزینه های هنگفتی را به این امر اختصاص داده اند تا با تأثیر بر افکار عمومی و با استفاده از پیشرفته ترین شگردهای تبلیغاتی، تولیدهای خود را بفروشند و اعتبار بیشتری به دست آورند. بدیهی است که پیامد این گونه تبلیغات برای افراد و جوامع ثروتمند، رشد مصرف گرایی، اسراف، مدگرایی و هم چشمی و نیز برای افراد و جوامع فقیر، حسرت، سرخوردگی، ناکامی و یا مفاسد اقتصادی و کارهای غیرقانونی همچون سرقت و … است (ر.ک؛ کرمی و پورمند، ۱۳۸۰: ۲۵۷). در آموزه های دینی، برای مقابله با تبلیغات دروغین، احکام و دستورهای اخلاقی داده شده است.



الف) تأکید بر راستگویی



یکی از ویژگی های مهم تاجر مسلمان، راستگویی است. امام صادق(ع) می فرماید: « … فإن التاجر الصدوق مع السفرة الکرام البررة یوم القیامة: به راستی که تاجر راستگو، روز قیامت، با سفیران گرامی نیکوکار [فرشتگان والامقام] همراه هستند» (حر عاملی، ۱۴۰۳ق.، ج ۱۲: ۲۸۵).



ب) اشاره به عیوب کالا



بر این نکته تأکید فراوانی شده است؛ برای نمونه امام صادق(ع) می فرماید: «من باع و اشتری فلیحفظ خمس خصال و إلا فلا یشترین و لا یبیعن … و کتمان العیب: هر کس خرید و فروش می کند، باید پنج خصلت را حفظ نماید وگرنه هرگز خرید و فروش نکند … [و یکی از آنها عبارت است از: پرهیز از] پنهان کردن عیب» (کلینی، ۱۳۶۹، ج ۵: ۱۵۰).



ج) نهی از تبانی برای تبلیغات فریبنده



این موضوع در روایات، با نام «نجش» یاد شده است و مفهوم آن این است که شخصی، بی آنکه خرید کالایی را قصد داشته باشد، پیوسته از آن تعریف کند یا وانمود نماید به قیمت بالایی خریدار است تا دیگران را در خرید کالا فریب دهد (ر.ک؛ زیبدی، ۱۴۰۹ق.، ج ۱۷: ۴۰۶۴۰۲). رسول خدا(ص) می فرماید: « … الناجش و المنجوش ملعونون علی لسان محمد: تمجیدکنندة [کالا] و آن کس که به نفع او تمجید شده است، بر زبان محمد نفرین شده اند» (کلینی، ۱۳۶۹، ج ۵: ۵۵۹).



د) نفی سوگند



از آموزه های اخلاقی مؤکد در معامله، پرهیز از سوگند است، هرچند به حق و راست باشد. امیر مؤمنان، علی(ع) می فرماید: «بیعوا و لاتحلحوا فإن الیمین ینفق السلعة و یمحق البرکة: (بفروشید، [ولی] سوگند مخورید، چراکه سوگند، کالا را به فروش می رساند، [اما] برکت را از میان می برد» (مجلسی، ۱۴۰۳ق.، ج۴۰: ۳۳۱). سوگند در معامله، افزون بر آنکه استفادة ابزاری و تبلیغاتی از مقدسات است، تأثیر زیادی بر خریداران مؤمن و معقتد بر جای می گذارد، چنان که اندیشة مخاطب را از تمرکز بر جنبه های کلیدی و محاسبة دقیق اطلاعات ارائه شده بازمی دارد (ر.ک؛ یوسف قرضاوی،، ۱۴۱۷ق.: ۲۸۸).



ه) نفی جلوه های کاذب تبلیغاتی



ایجاد جلوه های کاذب تبلیغاتی در محل فروش کالا، با نورهای خیره کننده، صداهای محرک و بسته بندی های زیبا و فریبنده، از شگردهای تبلیغاتی کاذب به شمار می رود که در آموزه های دینی نهی شده است. هشام بن حکم گوید: «مشغول فروختن جامه های نازک در سایه بودم که امام کاظم(ع) به من رسید و فرمود: ای هشام! فروختن در سایه، [گونه ای از] غش است و غش قطعا حلال نیست» (کلینی، ۱۳۶۹، ج ۵: ۱۶۰).



۳ اصل احسان



عدالت با تمام اهمیت و تأثیر خود، بدون اصل «احسان»، انعطاف و کارآیی لازم را، به ویژه در مواقع خاص و بحرانی ندارد. از این رو، قرآن کریم در کنار عدل، به احسان نیز فرمان می دهد: P إن الله یأمر بالعدل والإحسان …: خداوند به عدل و احسان و بخشش به نزدیکان فرمان میدهد …O (النحل/ ۹۰). در عرصة اقتصاد نیز احسان، نماد بارزی برای اخوت ایمانی است که در کنار عدل، دو پایة اساسی ارزش های اخلاقی را پی ریزی می کند (ر.ک؛ صدوق، ۱۴۱۳ق.، ج ۴: ۳۹۲). امیر مؤمنان علی(ع) با اشاره به این دو عنصر در دادوستد می فرماید: «ولیکن البیع بیعا سمحا بموازین عدل: باید خرید و فروش، آسان و با میزان عدل انجام شود» (نهج البلاغه/ ن ۵۳).



برخی از مصادیق احسان در آموزه های اخلاقی و اقتصادی عبارتند از:



۱۳) پرهیز از سودخواهی در مواردی خاص



گرچه جلب منافع مادی و کسب سود، از اهداف مهم تجارت است و گاهی بر اساس اصل احسان، سودخواهی از خریدار، مکروه و ناپسند شمرده می شود؛ مثلا بر اساس روایات، سود بردن از مؤمن، مکروه است، جز در موردی که خریدار مؤمن برای تجارت خرید کند یا آنکه مقدار خریدش زیاد باشد. امام صادق(ع) می فرماید: «برح المؤمن علی المؤمن ربا إلا أن یشتری بأکثر من مائة درهم فأربح علیه قوت یومیک أو یشتریه للتجارة فإربحوا علیهم و إرفقوا بهم: سود بردن مؤمن از مؤمن رباست، مگر آنکه [خریدار] بیش از صد درهم [جنس] بخرد که در این صورت، به مقدار مخارج روزانة خود از او سود بگیر یا اینکه او برای تجارت بخرد که باز هم از آنان سود بگیرید [و در عین حال] با آنان مدارا نمایید» (کلینی، ۱۳۶۹، ج ۵: ۱۵۴). روشن است که تعیین مقدار «یک صد درهم» بر اساس شرایط اقتصادی آن زمان بوده است و مراد، مقدار بیشتر از نیازمندی های روزانه و متعارف است (حر عاملی، ۱۴۰۳ق.، ج۱۲: ۲۹۴ و نجفی، ۱۳۶۷، ج ۲۲: ۴۵۶۴۵۵).



این کار که برخاسته از اخوت ایمانی است، در واقع، حمایتی عملی از عنصر اساسی فضیلت ها (ایمان) می باشد و با تحکیم پیوندهای اخوت، در افزایش روح ایمان در جامعه نیز مؤثر است. سود بردن از درماندگان، کمک مالی به مستمندان و درماندگان از نمودهای مهم ایمان و اخوت به شمار می رود که می تواند با سود نگرفتن یا تخفیف نرخ سود در معامله با آنان صورت پذیرد. از این رو، در روایات از کسانی که با درماندگان همچون افراد معمولی دیگر معامله می کنند و سود می گیرند، نکوهش شده است، چنان که امام صادق(ع) می فرماید: « … أقوام یبایعون المضطرین، أولئک هم شر الناس: کسانی که با افراد مضطر و درمانده معامله می کنند، بدترین مردمند» (طوسی، ۱۳۶۵، ج ۷: ۱۸ و کلینی، ۱۳۶۹، ج ۵: ۳۱۰).



این در حالی است که اصل معامله با آنان و گرفتن سود مختصر، ممنوع نیست، امام صادق(ع) در همین باره می فرماید: «فأربح و لاتربه …: سود بگیر، ولی نه زیاد …» (صدوق، ۱۴۰۳ق.، ج ۳: ۲۷۸). همچنین آن حضرت می فرماید: «إذا قال الرجل للرجل: هلم أحسن بیعک یحرم علیه الربح: هرگاه مردی به دیگری بگوید: بیا تا در معامله به تو احسان کنم، سود گرفتن از او شایسته نیست» (کلینی، ۱۳۶۹، ج ۵: ۱۵۲).



۲۳) مواسات مالی



خرید و ذخیره کردن کالاهایی که در شرایط عادی به آن نیاز است، از اقدام های مثبتی است که در روایات با عنوان «ادخار و احراز القوت» بر آن تأکید شده است (ر.ک؛ حر عاملی، ۱۴۰۳ق.، ج ۱۲: ۳۲۱۳۲۰)، چراکه از منظر احکام واقع بینانة اسلام، تأمین نیازمندی های مادی و آرامش خاطر نسبت به این موضوع شایان توجه است. با وجود این، در شرایط اقتصادی سخت و بحرانی، احسان و اخوت مالی اقتضا می کند که انسان اجناس مورد نیاز برای تأمین زندگی خود و خانواده اش را که ذخیره کرده، بفروشد و همگام با مردم این اجناس را روزانه تأمین نماید. این مسئله در سیرة معصومان نمود روشنی دارد.



خادم امام صادق(ع) می گوید: «امام به من فرمود: قیمت [اجناس] در مدینه گران شده است. چه مقدار مواد غذایی داریم؟ گفتم: آنقدر که برای چندین ماه کافی است. فرمود: آن را بیرون آور و بفروش. پس از آنکه فروختم، فرمود: روزانه همگام با مردم [برای ما غذا] بخر … و غذای خانوادة مرا نیمی جو و نیمی گندم قرار ده. به راستی خداوند می داند که من توانایی تهیه گندم را برای آنان دارم، ولی دوست دارم خداوند مرا چنان ببیند که زندگی را به درستی اندازه گیری می کنم» (کلینی، ۱۳۶۹، ج ۵: ۱۶۶).



۳۳) گذشت و آسان گیری در معامله



آسان گیری در معامله و برخورد مهرآمیز با خریداران، یکی از موارد برجسته در اخلاق تجارت است که از یک سو، موجب تحکیم پیوندهای عاطفی در میان افراد می شود و از دیگر سو، با جلب و جذب خریداران بیشتر، رونق تجارت و برکت مال را در پی دارد، چنان که رسول خدا(ص) به روایت امام صادق(ع) می فرماید: «بارک الله علی سهل البیع، سهل الشراء، سهل القضاء، سهل الإقتضاء: خداوند برکت دهاد کسی را که در فروش، خرید، پرداخت و دریافت آسان گیر باشد» (طوسی، ۱۳۶۵، ج ۷: ۱۸). آن حضرت در سخنی دیگر تصریح فرموده اند که سهولت در معامله، خود عامل کسب سود بیشتر است: «السماحة من الرباح: سهل گیری از [عوامل افزایش] سود است» (کلینی، ۱۳۶۹، ج ۵: ۱۵۲).



از نمونه های مهم سهل گیری و احسان در معامله، قرض دادن به مستمندان و محرومان است که می تواند با فروش کالا به صورت نسیه و مانند آن و نیز مهلت دادن در بازپرداخت بدهی انجام شود. این مسئله در آیات و روایات، تأکید و تشویق فراوان شده است.



در آیات قرآن کریم، به مهلت دادن در پرداخت بدهی، سفارش شده است Pوإن کان ذو عسرة فنظرة إلی میسرة وأن تصدقوا خیر لکم إن کنتم تعلمون: و اگر (بدهکار) قدرت پرداخت نداشته باشد، او را تا هنگام توانایی مهلت دهید (و در صورتی که به راستی قدرت پرداخت را ندارد،) برای خدا به او ببخشید، بهتر است. اگر (منافع این کار را) بدانیدO (البقره/ ۲۸۰). در روایات نیز پاداش قرض، بیش از پاداش صدقه دانسته شده است (ر.ک؛ کلینی، ۱۳۶۹، ج ۴: ۱۰ و مجلسی، ۱۴۰۳ق.، ج ۱۰۰: ۱۳۹۱۳۸).



از سوی دیگر، در روایات مطالبه حقوق مالی از برادران مؤمن که درآمد اندکی دارند، نوعی اسائه و بی ادبی به آنان و نقطة مقابل احسان جای می گیرد و سخت نکوهش می شود. امام صادق(ع) به یکی از یاران خود فرمود: چرا فلانی از تو شکایت دارد؟ گفت: به این دلیل که حق خود را تا آخر از او خواستم. امام(ع) با شنیدن این سخن خشمناک نشست و فرمود: «کأنک إذا استقضیت حقک لم تسیء … فمن استقضی فقد أسائه: چنین می پنداری که اگر حق خود را به صورت کامل مطالبه کنی، بدی نکرده ای؟! … هر کس در حسابرسی سختگیری کند، بدحسابی کرده است» (کلینی، ۱۳۶۹، ج ۵: ۱۰۱۱۰۰).



۴۳) فروش کالاهای مرغوب



ارائة کالاهای مرغوب و خدمات مطلوب، نوعی احسان و خدمت به هم نوعان و وظیفة اخلاقی و اجتماعی فروشندگان و بازرگانان متعهد است. امام صادق(ع) می فرماید: « … اشتر الجید و بع الجید، فإن الجید إذا بعته قیل له: بارک الله فیک و فیمن باعک: [کالاهای] مرغوب بخر و بفروش، چراکه هرگاه جنس مرغوب بفروشی گفته می شود: خدا به تو و به کسی که به تو فروخته است، برکت دهد» (همان: ۲۰۲).



رعایت این نکته، افزون بر خدمت و ایجاد رفاه برای افراد، کارکرد اقتصادی نیز دارد، چه اینکه هرگاه عموم بازرگانان و فروشندگان جامعه، خود را به خرید و فروش کالاهای مرغوب و استاندارد متعهد سازند، تولیدکنندگان نیز واداشته می شوند تا برای فروش محصولات خود، کالاها را با کیفیت مناسب تولید نماید و این خود عامل بهبود کیفی کالاها و در نتیجه، صرفه جویی در نیروی انسانی و منابع طبیعی است.



یادآوری این نکته ضروری است که مراد، تولید کالاهای لوکس و تجملاتی نیست، بلکه بالا بردن کیفیت و مطلوب بودن کالاهاست.



۵۳) پذیرش تقاضای فسخ معامله



هرگاه یکی از دو طرف معامله، پس از انجام قرارداد، پشیمان گردد و طبق قانون، حق فسخ نداشته باشد، مستحب است طرف مقابل معامله را به هم زند. روایات بر فضیلت چنین کاری تأکید فراوان دارد. امام صادق(ع) می فرماید: «أیما عبد أقال مسلما فی بیع أقاله الله تعالی عثرته یوم القیامة: هر بنده ای که درخواست فسخ معامله را از سوی مسلمانی پذیرا گردد، خداوند متعال در روز قیامت، لغزش او را نادیده می گیرد» (همان: ۱۵۳).



هرچند این روایت چنین فضیلت را برای «مسلمان» بیان کرده است، به اطلاق روایات دیگر، این کار عملی انسانی و احسان به هم نوع است و میان مؤمن و مسلمان و جز آنان تفاوت نیست، به طوری که برخی فقیهان به آن تصریح کرده اند (ر.ک؛ نجفی، ۱۳۶۷، ج ۲۲: ۴۵۲).



۴ اصل امانت بودن اموال



از دیدگاه اسلام، ثروت و امکانات مادی، امانتی است که به انسان داده شده تا نیازمندی های خود را تأمین کند و راه تکامل بپیماید. بر این اساس، وی جانشین و امانت دار الهی به شمار می رود و هر گونه تصرف او در اموال و منابع طبیعی باید در چارچوب احکام و ارزش های الهی باشد. از دستورها و آموزه هایی که بر همین اصل استوارند، می توان به موارد زیر اشاره کرد.



۱۴) اصلاح سرمایه



ازآموزه های مهم اخلاقی و اقتصادی اسلام، لزوم نگهداری، اصلاح و بهره برداری صحیح از سرمایه های مادی به سود فرد و جامعه است. این اصل، شیوه ها و مصادیق گوناگونی دارد که در آموزه های دینی به آن اشاره شده است؛ از جمله:



۱۱۴) ممنوعیت راکد گذاشتن سرمایه



از دیدگاه اسلام، مال، وسیلة تأمین نیازمندی ها و عامل قوام جامعه است و گنجینه کردن و راکد گذاردن آن ممنوع است. قرآن کریم گنج کنندگان مال را سخت تهدید کرده است (النساء/ ۵). همچنین می فرماید: Pیا أیها الذین آمنوا إن کثیرا من الأحبار والرهبان لیأکلون أموال الناس بالباطل ویصدون عن سبیل الله والذین یکنزون الذهب والفضة ولا ینفقونها فی سبیل الله فبشرهم بعذاب ألیم * یوم یحمی علیها فی نار جهنم فتکوی بها جباههم وجنوبهم وظهورهم هذا ما کنزتم لأنفسکم فذوقوا ما کنتم تکنزون: ای کسانی که ایمان آوردهاید! بسیاری از دانشمندان (اهل کتاب) و راهبان، اموال مردم را به باطل میخورند و (آنان را) از راه خدا بازمیدارند؛ و به کسانی که طلا و نقره را گنجینه (و ذخیره و پنهان) میسازند و در راه خدا انفاق نمیکنند، مجازات دردناکی را بشارت ده! * در آن روز که آن را در آتش جهنم، گرم و سوزان کرده است و با آن صورت ها و پهلوها و پشتهایشان را داغ میکنند؛ (و به آنها میگویند:) این همان چیزی است که برای خود اندوختید (و گنجینه ساختید)! پس بچشید چیزی را که برای خود میاندوختید!O (التوبه/ ۳۵۳۴).



علامه طباطبائی(ره) در تحلیل جامع و دقیق از این آیات می گوید: «مفهوم «کنز» بیانگر نگهداری، ذخیره و منع جریان مال در معاملات است … و مفهوم «سبیل الله» نمایندة هر چیزی است که برپایی دین خدا و جلوگیری از فروپاشی بنیان های آن، همچون جهاد، مصالح واجب دین و امور جامعة اسلامی، به آن بستگی دارد … پس هر کس مال را به خود اختصاص دهد، «کنزتم لأنفسکم»، به خدا و پیامبرش [در امانتی که به او سپرده شده،] خیانت کرده است … و اگر ثروت خود را، هرچند زیاد، در چرخة سرمایه گذاری های تولیدی و تجاری قرار دهد و به دیگران خدمت کند، هیچ گونه منعی ندارد … بنابراین، این آیه اختصاص به نکوهش نپرداختن زکات ندارد، بلکه جلوگیری از گردش اموال در تأمین همة ضروریات جامعة دینی را شامل می شود …» (طباطبائی، ۱۴۱۷ق.، ج ۹: ۲۶۰۲۵۸). گرچه برخی مفسران، مفهوم آیه را به مسئلة زکات و نکوهش خودداری از پرداختن زکات منحصر دانسته اند (ر.ک؛ طبرسی، ۱۴۰۶ق.، ج ۵: ۴۰؛ رشید رضا، ۱۴۱۴ ق.، ج۱۰: ۴۰۴؛ مکارم شیرازی و دیگران، ۱۳۷۴، ج ۷: ۳۹۷۲۹۴ و حکیمی، ۱۳۶۸، ج ۴: ۱۸۳۱۶۹). بنابراین، مال و ثروت باید به نفع مصالح عمومی جامعة اسلامی، در چرخة تولید و تجارت قرار گیرد و راکد گذاشتن آن به زیان اقتصاد فرد و جامعه است. در روایات نیز با اشاره به زیان های اقتصادی راکد گذاشتن ثروت، بر لزوم سرمایه گذاری آن در فعالیت های اقتصادی سودآور تأکید می شود. امام صادق(ع) می فرماید: «ما یخلف الرجل بعده شیئا أشد علیه من المال الصامت، قال: قلت له: کیف یصنع؟ قال یضعه فی الحائط و البستان و الدار: مرد پس از مرگ خود، چیزی سخت تر از مال راکد بر جای نمی نهد. [راوی] گوید: گفتم آن را چه کند؟ فرمود: در [خرید] مزرعه، بوستان و خانه قرار دهد» (کلینی، ۱۳۶۹، ج ۵: ۹۱).



روشن است که ذکر «مزرعه و باغ» برای مثال است و مراد، سرمایه گذاری در امور تولیدی و سودآور می باشد (ر.ک؛ حسینی شیرازی، ۱۴۱۰ق.، ج ۶: ۱۵۲). همچنین امام باقر(ع) می فرماید: « … إنه من باع أرضا أو ماء و لم یضع ثمنه فی أرض و ماء ذهب ثمنه محقا: به راستی هر کس زمینی یا آبی را بفروشد و بهایش را در زمین و آبی [دیگر] سرمایه گذاری نکند، بهای آن بی برکت و نابود شود» (کلینی، ۱۳۶۹، ج ۵: ۹۱).



۲۱۴) سرمایه گذاری در معاملات سودآور



از موارد اصلاح مال در تجارت، معاملات سودآور است، چنان که در سخنی از امام صادق(ع) چنین آمده است: «مردی از شغل خود شکوه می کرد. پیامبر(ص) به او فرمود: «أنظر بیوعا فأشترها، ثم بعها فما ربحت فیه فألزمه: چند کالا را در نظر بگیر و بخر. سپس آن را بفروش. در هر کدام که سودی بردی، [خرید و فروش] همان را ادامه بده». همچنین امام صادق(ع) می فرماید: «إذا نظر الرجل فی تجارة فلم یر فیها شیئا فلیتحول إلی غیرها: هر که می بیند تجارت او سودآور نیست، دست به تجارت دیگری بزند» (همان: ۱۶۸).



از نگاه اسلام، سودآوری تنها در چارچوب احکام و ارزش های دینی پذیرفتنی است و چنین می نماید که تجارت در این چارچوب، زمانی بیشتر سودآور است که کالای تجاری، بیشتر نیاز مردم باشد یا بازرگانان کمتر به آن پرداخته باشند و در هر صورت، به سود اقتصاد جامعه و در خدمت مردم به کار بسته شود. توجه به این مسئله در تجارت خارجی اهمیت بیشتری می یابد، چراکه سرمایه گذاری در تجارت کالاهای سودآور افزون بر کمک به رشد اقتصاد ملی، صرفه جویی و حفاظت از منابع طبیعی و تجدیدناپذیر کشور را در پی دارد (ر.ک؛ حکیمی، ۱۳۶۸، ج ۳: ۲۵۰۲۴۳).



۳۱۴) تقسیم سرمایه



از راه کارهای حفظ و اصلاح مال که در روایات آمده، تقسیم سرمایه در فعالیت های گوناگون اقتصادی است، به ویژه در مواردی که مقدار سرمایه فراوان است، چه در صورت زیان پروژة سرمایه گذاری شده یا نابود شدن سرمایه، زیان کمتری دیده می شود. در روایات چنین آمده است که «مردی، خیرخواه نزد امام صادق(ع) آمد و گفت: ای ابا عبدالله! چگونه شد که اموال خود را در بخش های گوناگون سرمایه گذاری کردی، درحالی که اگر تمام آن یک جا می بود، هزینه اش کمتر و سودش بیشتر بود. امام(ع) فرمود: «اتخذتها متفرقة فإن أصاب هذا المال شیء سلم هذا المال، و الصرة تجمع بهذا کله: آن را جداگانه قرار دادم تا اگر به این بخش از مال آسیبی رسید، بخش دیگر سالم بماند. [با وجود این، سود] همة آن در یک جا جمع می شود» (کلینی، ۱۳۶۹، ج ۵: ۹۱).



۲۴) نفی احتکار



یکی از مفاسد اقتصادی مهم در توزیع و تجارت، احتکار است. امام علی(ع) در نامة خود به مالک اشتر می نویسد: « … إن فی کثیر منهم ضیقا فاحشا … و احتکارا للمنافع. . . و ذلک باب مضرة للعامة … فامنع من الإحتکار فإن رسول الله(ص) منع من …: در میان بازرگانان کسانی هستند که تنگ نظر، بدمعامله، بخیل و احتکار کننده هستند که تنها با زورگویی به سود خود می اندیشند و کالا را به هر قیمتی که بخواهند، می فروشند که این سودجویی و گرانفروشی برای همة افراد جامعه زیانبار و عیب بزرگی بر زمامدار است. بنابراین، از احتکار منع کن که رسول خدا(ص) از آن بازمی داشت» (نهج البلاغه/ ن ۵۳).



از امام صادق(ع) دربارة کسی که به امید گران شدن مواد غذایی، آن را احتکار می کند، پرسیده شد. امام فرمود: «إن کان الطعام کثیرا یسع الناس فلا بأس به و إن کان الطعام قلیلا لا یسع الناس فإنه یکره أن یحترک الطعام و یترک الناس لیس لهم طعام: اگر مواد غذایی به قدری فراوان است که به [همة] مردم می رسد، اشکالی ندارد و اگر کم است و به اندازة نیاز همة مردم نیست، احتکار مواد غذایی و وانهادن مردم ناپسند است» (کلینی، ۱۳۶۹، ج ۵: ۱۶۵). همچنین پیامبر اکرم اسلام(ص) می فرماید: «قال و کل حکرة تضر بالناس و تغلی السعر علیهم فلا خیر فیها …: هر گونه احتکاری که به مردم زیان رساند و قیمت [کالاها] را به ضرر آنان گران نماید، خیری در آن نیست» (تمیمی، ۱۳۸۵، ج ۲: ۳۵).



نتیجه گیری



از دیدگاه اسلام، اقتصاد و رفتارهای اقتصادی به طور کامل تحت تأثیر باورهای ارزشی و اخلاقی است و به طور کلی، تمام برنامه ها و رفتارهای اقتصادی باید با هدف تهذیب و تزکیة نفس انجام گیرد. قرآن کریم، همان گونه که فلسفة بعثت را تزکیه و تعلیم می داند، بر فلسفة اخلاقی رفتارهای اقتصادی نیز تأکید می ورزد، چنان که دربارة زکات و انفاق می فرماید: Pخذ من أموالهم صدقة تطهرهم وتزکیهم بها …: از اموال آنها صدقهای (بعنوان زکات) بگیر، تا بوسیله آن، آنها را پاک سازی و پرورش دهی …O (التوبه/ ۱۰۳). بنابراین، تأثیر اخلاق و اقتصاد بر یکدیگر دوسویه است، همان گونه که اخلاق و فضیلت های اخلاقی بر سالم سازی اقتصاد تأثیر دارد، رفتارهای اقتصادی مطلوب اسلام نیز در پاکسازی روحی و اخلاقی، نقش بسزایی عهده دار هستند. با توجه به مباحث مطرح، نکات زیر به عنوان نتیجه و توصیه های اساسی ارائه می گردد:



۱ اسلام توزیع صحیح را نیاز بشر و ضرورت برای زندگی او می داند.



۲ التزام به توزیع، نه تنها از دید اسلام پسندیده است، بلکه به آن امر شده است و موجب تقویت رابطة خلق با خالق می شود و سعادت زندگی دنیوی او را به همراه خواهد داشت



https://rjqk.atu.ac.ir/article_۱۳۸۰.html


گفتگو با هوش مصنوعی

💬 سلام! می‌خوای درباره‌ی «اصول اخلاقی اقتصادی در عرصة توزیع از دیدگاه قرآن و احادیث» بیشتر بدونی؟ من اینجام که راهنماییت کنم.