من از کودکی عاشقت هستم

گریه ، بی قراری و جیغ شیرخوارگان حسینی در کربلای ایران و صحن و سرای حضرت عبدالعظیم حسنی(ع) در آغوش مادران عاشورایی ری لحظه عطش فرزند شش ماهه حضرت اباعبدالله الحسین(ع) حضرت علی اصغر(ع)، بی تابی مادرش و درخواست آب از سوی ارباب برای طفل شیرخوارش را تداعی کرده که دل هر مسلمان را به درد می آورد.
خبرگزاری فارس تهران-محمد حسینی، کودکان قد و نیم قد در اولین جمعه ماه محرم که همه ساله به نام باب الحوائج حضرت علی اصغر حسین(ع) است همراه مادران خود در مصلای بزرگ آستان حضرت عبدالعظیم(ع) گرد هم جمع شده اند تا عشق و عرض ادب و ارادت خود را به خاندان عصمت و طهارت(ع) به تصویر کشیده و همراه با جگر گوشه های خود در عزای آن طفل به شهادت رسیده در روز عاشورا و به یاد مظلومیت حضرت امام حسین(ع) و یاران باوفایش اقامه عزا کنند.
پدران و مادران جوانی که امروز در مجالس و محافل حسینی همراه با مداح و روضه خوان فریاد می زنند حسین جان من از کودکی عاشقت بوده ام یا می گویند من غم و مهر حسین با شیر از مادر گرفتم امروز بچه های خود را در این مراسم می آورند تا فردا با یادآوری این زمزمه یا حسین در آغوش والدین خود راه و مکتب سرخ حسینی را ادامه دهند.
مصلای ری مملو از طفل هایی است که با لباس های همسان و اکثرا سبز رنگ و سربندهایی بر پیشانی برخی در گهواره و در آغوش و یا کریر این همایش جهانی را در قبله تهران به تصویر می کشند و وقتی مداح صحنه شهادت حضرت علی اصغر در روز عاشورا را ترسیم می کند مادران با بر سر دست گرفتن کوکان شیرخوار در این مراسم شیرخوارگان حسینی نمادی از بر سر دست گرفتن طفل شیرخوار حسین بن علی(ع) توسط پدرش در روز دهم محرم سال ۶۱ هجری قمری برای طلب آب از لشکر دشمن را در میان ناله و فریاد یادآوری کردند.
امروز مادران خود را با غم و اندوه حضرت رباب(س) شریک کرده و با کودکان خود به یاد غربت و مظلومیت روز عاشورای حسینی اشک ریخته و ناله سر دادند، آن جا که روضه خوان گفت:( حضرت سرباز کوچک و آخر خود را آورد در مقابل لشکر و روی دست بلند کرد، به طوری که زیر بغل هایش پیدا بود. بلند گفت «ان لم ترحمونی، فارحموا هذا الرضیع» اگر به من رحم نمی کنید، به این بچه شیرخواره رحم کنید. آیا نمی بینید که چگونه بی تابی می کند؟
مادری برای کودک خود که سربند یا حسین بر پیشانی نقش بسته لالایی می خواند و طفل دیگری با لباس سقایی برتن شیشه شیری بر دست دارد، نوزادی گریه امانش را بریده و دیگری در میان هیاهوی فراوان در خواب ناز و شیرین است و پدری در صحن مصلی در حالی که روضه گوش می دهد با هق هق گریه فرزند خود را به یاد شش ماهه حسین(ع) روی دستانشان بلند کرده و به یاد آن لحظه ای که تیر بر گلوی علی اصغر(ع) نشست و همچون ماهی در خون به خود می غلتید اشک ماتم می ریخت.
عشق و دلدادگی به سالار شهیدان فضایی عطرآگین در کربلای ایران به راه انداخته بود و مادران فاطمی سرزمین ری بار دیگر گرد حرمی که بوی حرم حسین(ع) را می دهد، فرزندان خود را رو به آسمان گرفتند تا بگویند حسین جان فرزندانمان را نیز به عشق و یاد و نام شما خاندان کرم در دامان خود می پروانیم و هیچ گاه شهادت مظلومانه شهدای کربلا را فراموش نخواهیم کرد.
لالایی لالایی، امون از تنهایی، امان از روز قحط آب، صدای گهواره، سکوت شیرخواره، نگاه مبهوت رباب، با اینکه اصغری، ولی نوه حیدری، یه پا سرلشکری، غنچه سر جدا، شدی نذر خدا … ….
لب های علی اصغر حسین(ع) از تشنگی مفرط خشک شده بود و دهان کوچکش نیمه باز بود و نای گریه هم نداشت، سه روز بود که آبی نخوره بود و با دستان کوچک خود مدام به سینه مادرش رباب(س) چنگ می انداخت تا شاید آبی به او برسد، مادر تاب نگاه کردن به چشمان معصوم شش ماهه را نداشت و در دلش خدا خدا می کرد که جرعه ای آب برای علی اصغرش بیابد.
امام حسین (ع) فرزند شش ماهه خود را در آغوش گرفت و بردست بلند کرد و گفت پروردگارا تو می دانی غیر از این کودک کسی را ندارم و این طفل شیرخوار از شدت عطش بر خود می پیچد، آنگاه به طرف لشکر دشمن رفت و برای علی اصغر آب طلب کرد اما هنوز سخن امام تمام نشده بود که تیر سه شعبه حرمله بر گلوی نازک علی اصغر(ع) نشست.
پدر فرزندش را دید که چون ماهی به خود می غلتد و می پیچد، دست برد زیر گلوی علی اصغر(ع) و خون او را بر جامه خود مالید و به آسمان پاشید و فرمود: خدایا شاهد باش، این قوم بر ذریه پیغمبرت(ص) رحم نکردند.
آری همه قصه او را از زبان مداح و سخنران مراسم شنیدیم اما امروز این داستان زمزمه ای بود در گوش کودکان عاشورایی تا بدانند که داستان این ناله ها، سوزها و آه ها برای چیست؟
مادران کودکان معصوم را واسطه دعا و حاجت خود کرده اند و در پایان جلسه با قرائت نذرنامه اعلام کردند فرزندانشان را انشاالله حسینی و فاطمی تربیت کرده و نذر قیام امام زمان(عج) کرده اند.
مراسم با دعا برای فرج مهدی زهرا(عج)، شفای همه بیماران به خصوص کودکان معصوم، زیارت عتبات عالیات و تربیت نسل و فرزندان حسینی و فاطمی به پایان رسید.
انتهای پیام/۶۷۰۵۲/گ۲/ث۴۰/ر
خبرگزاری فارس تهران-محمد حسینی، کودکان قد و نیم قد در اولین جمعه ماه محرم که همه ساله به نام باب الحوائج حضرت علی اصغر حسین(ع) است همراه مادران خود در مصلای بزرگ آستان حضرت عبدالعظیم(ع) گرد هم جمع شده اند تا عشق و عرض ادب و ارادت خود را به خاندان عصمت و طهارت(ع) به تصویر کشیده و همراه با جگر گوشه های خود در عزای آن طفل به شهادت رسیده در روز عاشورا و به یاد مظلومیت حضرت امام حسین(ع) و یاران باوفایش اقامه عزا کنند.
پدران و مادران جوانی که امروز در مجالس و محافل حسینی همراه با مداح و روضه خوان فریاد می زنند حسین جان من از کودکی عاشقت بوده ام یا می گویند من غم و مهر حسین با شیر از مادر گرفتم امروز بچه های خود را در این مراسم می آورند تا فردا با یادآوری این زمزمه یا حسین در آغوش والدین خود راه و مکتب سرخ حسینی را ادامه دهند.
مصلای ری مملو از طفل هایی است که با لباس های همسان و اکثرا سبز رنگ و سربندهایی بر پیشانی برخی در گهواره و در آغوش و یا کریر این همایش جهانی را در قبله تهران به تصویر می کشند و وقتی مداح صحنه شهادت حضرت علی اصغر در روز عاشورا را ترسیم می کند مادران با بر سر دست گرفتن کوکان شیرخوار در این مراسم شیرخوارگان حسینی نمادی از بر سر دست گرفتن طفل شیرخوار حسین بن علی(ع) توسط پدرش در روز دهم محرم سال ۶۱ هجری قمری برای طلب آب از لشکر دشمن را در میان ناله و فریاد یادآوری کردند.
امروز مادران خود را با غم و اندوه حضرت رباب(س) شریک کرده و با کودکان خود به یاد غربت و مظلومیت روز عاشورای حسینی اشک ریخته و ناله سر دادند، آن جا که روضه خوان گفت:( حضرت سرباز کوچک و آخر خود را آورد در مقابل لشکر و روی دست بلند کرد، به طوری که زیر بغل هایش پیدا بود. بلند گفت «ان لم ترحمونی، فارحموا هذا الرضیع» اگر به من رحم نمی کنید، به این بچه شیرخواره رحم کنید. آیا نمی بینید که چگونه بی تابی می کند؟
مادری برای کودک خود که سربند یا حسین بر پیشانی نقش بسته لالایی می خواند و طفل دیگری با لباس سقایی برتن شیشه شیری بر دست دارد، نوزادی گریه امانش را بریده و دیگری در میان هیاهوی فراوان در خواب ناز و شیرین است و پدری در صحن مصلی در حالی که روضه گوش می دهد با هق هق گریه فرزند خود را به یاد شش ماهه حسین(ع) روی دستانشان بلند کرده و به یاد آن لحظه ای که تیر بر گلوی علی اصغر(ع) نشست و همچون ماهی در خون به خود می غلتید اشک ماتم می ریخت.
عشق و دلدادگی به سالار شهیدان فضایی عطرآگین در کربلای ایران به راه انداخته بود و مادران فاطمی سرزمین ری بار دیگر گرد حرمی که بوی حرم حسین(ع) را می دهد، فرزندان خود را رو به آسمان گرفتند تا بگویند حسین جان فرزندانمان را نیز به عشق و یاد و نام شما خاندان کرم در دامان خود می پروانیم و هیچ گاه شهادت مظلومانه شهدای کربلا را فراموش نخواهیم کرد.
لالایی لالایی، امون از تنهایی، امان از روز قحط آب، صدای گهواره، سکوت شیرخواره، نگاه مبهوت رباب، با اینکه اصغری، ولی نوه حیدری، یه پا سرلشکری، غنچه سر جدا، شدی نذر خدا … ….
لب های علی اصغر حسین(ع) از تشنگی مفرط خشک شده بود و دهان کوچکش نیمه باز بود و نای گریه هم نداشت، سه روز بود که آبی نخوره بود و با دستان کوچک خود مدام به سینه مادرش رباب(س) چنگ می انداخت تا شاید آبی به او برسد، مادر تاب نگاه کردن به چشمان معصوم شش ماهه را نداشت و در دلش خدا خدا می کرد که جرعه ای آب برای علی اصغرش بیابد.
امام حسین (ع) فرزند شش ماهه خود را در آغوش گرفت و بردست بلند کرد و گفت پروردگارا تو می دانی غیر از این کودک کسی را ندارم و این طفل شیرخوار از شدت عطش بر خود می پیچد، آنگاه به طرف لشکر دشمن رفت و برای علی اصغر آب طلب کرد اما هنوز سخن امام تمام نشده بود که تیر سه شعبه حرمله بر گلوی نازک علی اصغر(ع) نشست.
پدر فرزندش را دید که چون ماهی به خود می غلتد و می پیچد، دست برد زیر گلوی علی اصغر(ع) و خون او را بر جامه خود مالید و به آسمان پاشید و فرمود: خدایا شاهد باش، این قوم بر ذریه پیغمبرت(ص) رحم نکردند.
آری همه قصه او را از زبان مداح و سخنران مراسم شنیدیم اما امروز این داستان زمزمه ای بود در گوش کودکان عاشورایی تا بدانند که داستان این ناله ها، سوزها و آه ها برای چیست؟
مادران کودکان معصوم را واسطه دعا و حاجت خود کرده اند و در پایان جلسه با قرائت نذرنامه اعلام کردند فرزندانشان را انشاالله حسینی و فاطمی تربیت کرده و نذر قیام امام زمان(عج) کرده اند.
مراسم با دعا برای فرج مهدی زهرا(عج)، شفای همه بیماران به خصوص کودکان معصوم، زیارت عتبات عالیات و تربیت نسل و فرزندان حسینی و فاطمی به پایان رسید.
انتهای پیام/۶۷۰۵۲/گ۲/ث۴۰/ر
گفتگو با هوش مصنوعی
💬 سلام! میخوای دربارهی «من از کودکی عاشقت هستم» بیشتر بدونی؟ من اینجام که راهنماییت کنم.