وقتی نوجوان امام حسن(ع) کربلا را روایت می کند / «المثنی» به بازار کتاب آمد
به گزارش خبرنگار کتاب و ادبیات خبرگزاری فارس، گوش و چشم ایرانی ها از گذشته علاقه مند به داستان های تاریخی است؛ چنان که ادبیات دراماتیک و خاصه مقوله رمان، عمری طولانی ندارد، اما قرن هاست که قصه ها و حکایت ها نسل به نسل و سینه به سینه، میراث داری شده است.
در سال های اخیر، برخی نویسندگان، تمایل به طرح داستان در بافت تاریخ شیعی نشان داده اند.
«المثنی» یکی از این داستان هاست. «مجید محبوبی» تلاش کرده تا با طرح پی رنگ داستانی بستر حوادث پس از مرگ معاویه و حرکت کاروان اهل بیت امام حسین (ع) تا واقعه کربلا را از زبان نوجوان امام حسن (ع) روایت کند.
این کتاب با قیمت ۲۰ هزار تومان توسط نشر معارف به چاپ رسیده و در فروشگاه های پاتوق کتاب در دسترس است.
در بخشی از این داستان می خوانیم:
«امام آهی کشید و گفت: هیهات ای فرزند عمر! این گروه اگرچه مرا به حق دانند، رهایم نخواهند کرد و اگر به حق ندانند از پی من آیند تا با اکراه بیعت کنم یا مرا بکشند. ای عبدالرحمان مگر نمی دانی که یک نمونه ناچیز بودن دنیا در نزد خدای تعالی این است که سر یحیی بن زکریا به عنوان هدیه نزد زنی بدکاره از بنی اسرائیل فرستاده شد؟
آیا نمی دانی که بنی اسرائیل از طلوع فجر تا طلوع آفتاب هفتاد پیامبر خدا را می کشتند و بعد مثل اینکه هیچ اتفاقی نیفتاده و حرکت ناروایی رخ نداده در بازارها نشسته و مشغول خرید و فروش می شدند؟ خداوند در کیفر آنان شتاب نکرد و به موقع از آن ها انتقام گرفت. ای عبدالرحمان از خدا بترس و از یاری من روی برنگردان و مرا در نماز خود یاد کن. سوگند به آن خدایی که جدم محمد (ص) را مژده ده و بیم دهنده برانگیخت.» (صفحه ۷۴)
انتهای پیام/
در سال های اخیر، برخی نویسندگان، تمایل به طرح داستان در بافت تاریخ شیعی نشان داده اند.
«المثنی» یکی از این داستان هاست. «مجید محبوبی» تلاش کرده تا با طرح پی رنگ داستانی بستر حوادث پس از مرگ معاویه و حرکت کاروان اهل بیت امام حسین (ع) تا واقعه کربلا را از زبان نوجوان امام حسن (ع) روایت کند.
این کتاب با قیمت ۲۰ هزار تومان توسط نشر معارف به چاپ رسیده و در فروشگاه های پاتوق کتاب در دسترس است.
در بخشی از این داستان می خوانیم:
«امام آهی کشید و گفت: هیهات ای فرزند عمر! این گروه اگرچه مرا به حق دانند، رهایم نخواهند کرد و اگر به حق ندانند از پی من آیند تا با اکراه بیعت کنم یا مرا بکشند. ای عبدالرحمان مگر نمی دانی که یک نمونه ناچیز بودن دنیا در نزد خدای تعالی این است که سر یحیی بن زکریا به عنوان هدیه نزد زنی بدکاره از بنی اسرائیل فرستاده شد؟
آیا نمی دانی که بنی اسرائیل از طلوع فجر تا طلوع آفتاب هفتاد پیامبر خدا را می کشتند و بعد مثل اینکه هیچ اتفاقی نیفتاده و حرکت ناروایی رخ نداده در بازارها نشسته و مشغول خرید و فروش می شدند؟ خداوند در کیفر آنان شتاب نکرد و به موقع از آن ها انتقام گرفت. ای عبدالرحمان از خدا بترس و از یاری من روی برنگردان و مرا در نماز خود یاد کن. سوگند به آن خدایی که جدم محمد (ص) را مژده ده و بیم دهنده برانگیخت.» (صفحه ۷۴)
انتهای پیام/
گفتگو با هوش مصنوعی
💬 سلام! میخوای دربارهی «وقتی نوجوان امام حسن(ع) کربلا را روایت می کند / «المثنی» به بازار کتاب آمد» بیشتر بدونی؟ من اینجام که راهنماییت کنم.