تلاوت مجلسی سوره اعراف آیات ۱

به گزارش خبرنگار حوزه قرآن و عترت گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان،سوره اعراف هفتمین سوره قرآن، از جمله سوره های مکی است و به سبب بازگویی ماجرای اصحاب اعراف بدین نام خوانده شده است. این سوره از جمله سوره هایی که با حروف مقطعه آغاز گردیده و از سوره های طوال می باشد. در این سوره به منظور هدایت و عبرت آیندگان، به تفصیل به معاد و داستان انبیای مختلف، پرداخته شده است.
تلاوت مجلسی سوره اعراف آیات ۱-۸۷
بسم الله الرحمن الرحیم
به نام خداوند رحمتگر مهربان
المص ﴿۱﴾
الف لام میم صاد (۱)
کتاب أنزل إلیک فلا یکن فی صدرک حرج منه لتنذر به وذکری للمؤمنین ﴿۲﴾
کتابی است که به سوی تو فرو فرستاده شده است پس نباید در سینه تو از ناحیه آن تنگی باشد تا به وسیله آن هشدار دهی و برای مؤمنان پندی باشد (۲)
اتبعوا ما أنزل إلیکم من ربکم ولا تتبعوا من دونه أولیاء قلیلا ما تذکرون ﴿۳﴾
آنچه را از جانب پروردگارتان به سوی شما فرو فرستاده شده است پیروی کنید و جز او از معبودان [دیگر] پیروی مکنید چه اندک پند می گیرید (۳)
وکم من قریة أهلکناها فجاءها بأسنا بیاتا أو هم قائلون ﴿۴﴾
و چه بسیار شهرها که [مردم] آن را به هلاکت رسانیدیم و در حالی که به خواب شبانگاهی رفته یا نیمروز غنوده بودند عذاب ما به آنها رسید (۴)
فما کان دعواهم إذ جاءهم بأسنا إلا أن قالوا إنا کنا ظالمین ﴿۵﴾
و هنگامی که عذاب ما بر آنان آمد سخنشان جز این نبود که گفتند راستی که ما ستمکار بودیم (۵)
فلنسألن الذین أرسل إلیهم ولنسألن المرسلین ﴿۶﴾
پس قطعا از کسانی که [پیامبران] به سوی آنان فرستاده شده اند خواهیم پرسید و قطعا از [خود] فرستادگان [نیز] خواهیم پرسید (۶)
فلنقصن علیهم بعلم وما کنا غائبین ﴿۷﴾
و از روی دانش به آنان گزارش خواهیم داد و ما [از احوال آنان] غایب نبوده ایم (۷)
والوزن یومئذ الحق فمن ثقلت موازینه فأولئک هم المفلحون ﴿۸﴾
و در آن روز سنجش [اعمال] درست است پس هر کس میزانهای [عمل] او گران باشد آنان خود رستگارانند (۸)
ومن خفت موازینه فأولئک الذین خسروا أنفسهم بما کانوا بآیاتنا یظلمون ﴿۹﴾
و هر کس میزانهای [عمل] او سبک باشد پس آنانند که به خود زیان زده اند چرا که به آیات ما ستم کرده اند (۹)
ولقد مکناکم فی الأرض وجعلنا لکم فیها معایش قلیلا ما تشکرون ﴿۱۰﴾
و قطعا شما را در زمین قدرت عمل دادیم و برای شما در آن وسایل معیشت نهادیم [اما] چه کم سپاسگزاری می کنید (۱۰)
ولقد خلقناکم ثم صورناکم ثم قلنا للملائکة اسجدوا لآدم فسجدوا إلا إبلیس لم یکن من الساجدین ﴿۱۱﴾
و در حقیقت شما را خلق کردیم سپس به صورتگری شما پرداختیم آنگاه به فرشتگان گفتیم برای آدم سجده کنید پس [همه] سجده کردند جز ابلیس که از سجده کنندگان نبود (۱۱)
قال ما منعک ألا تسجد إذ أمرتک قال أنا خیر منه خلقتنی من نار وخلقته من طین ﴿۱۲﴾
فرمود چون تو را به سجده امر کردم چه چیز تو را باز داشت از اینکه سجده کنی گفت من از او بهترم مرا از آتشی آفریدی و او را از گل آفریدی (۱۲)
قال فاهبط منها فما یکون لک أن تتکبر فیها فاخرج إنک من الصاغرین ﴿۱۳﴾
فرمود از آن [مقام] فرو شو تو را نرسد که در آن [جایگاه] تکبر نمایی پس بیرون شو که تو از خوارشدگانی (۱۳)
قال أنظرنی إلی یوم یبعثون ﴿۱۴﴾
گفت مرا تا روزی که [مردم] برانگیخته خواهند شد مهلت ده (۱۴)
قال إنک من المنظرین ﴿۱۵﴾
فرمود تو از مهلت یافتگانی (۱۵)
قال فبما أغویتنی لأقعدن لهم صراطک المستقیم ﴿۱۶﴾
گفت پس به سبب آنکه مرا به بیراهه افکندی من هم برای [فریفتن] آنان حتما بر سر راه راست تو خواهم نشست (۱۶)
ثم لآتینهم من بین أیدیهم ومن خلفهم وعن أیمانهم وعن شمائلهم ولا تجد أکثرهم شاکرین ﴿۱۷﴾
آنگاه از پیش رو و از پشت سرشان و از طرف راست و از طرف چپشان بر آنها می تازم و بیشترشان را شکرگزار نخواهی یافت (۱۷)
قال اخرج منها مذءوما مدحورا لمن تبعک منهم لأملأن جهنم منکم أجمعین ﴿۱۸﴾
فرمود نکوهیده و رانده از آن [مقام] بیرون شو که قطعا هر که از آنان از تو پیروی کند جهنم را از همه شما پر خواهم کرد (۱۸)
ویا آدم اسکن أنت وزوجک الجنة فکلا من حیث شئتما ولا تقربا هذه الشجرة فتکونا من الظالمین ﴿۱۹﴾
و ای آدم تو با جفت خویش در آن باغ سکونت گیر و از هر جا که خواهید بخورید و[لی] به این درخت نزدیک مشوید که از ستمکاران خواهید شد (۱۹)
فوسوس لهما الشیطان لیبدی لهما ما ووری عنهما من سوآتهما وقال ما نهاکما ربکما عن هذه الشجرة إلا أن تکونا ملکین أو تکونا من الخالدین ﴿۲۰﴾
پس شیطان آن دو را وسوسه کرد تا آنچه را از عورتهایشان برایشان پوشیده مانده بود برای آنان نمایان گرداند و گفت پروردگارتان شما را از این درخت منع نکرد جز [برای] آنکه [مبادا] دو فرشته گردید یا از [زمره] جاودانان شوید (۲۰)
وقاسمهما إنی لکما لمن الناصحین ﴿۲۱﴾
و برای آن دو سوگند یاد کرد که من قطعا از خیرخواهان شما هستم (۲۱)
فدلاهما بغرور فلما ذاقا الشجرة بدت لهما سوآتهما وطفقا یخصفان علیهما من ورق الجنة وناداهما ربهما ألم أنهکما عن تلکما الشجرة وأقل لکما إن الشیطان لکما عدو مبین ﴿۲۲﴾
پس آن دو را با فریب به سقوط کشانید پس چون آن دو از [میوه] آن درخت [ممنوع] چشیدند برهنگی هایشان بر آنان آشکار شد و به چسبانیدن برگ[های درختان] بهشت بر خود آغاز کردند و پروردگارشان بر آن دو بانگ بر زد مگر شما را از این درخت منع نکردم و به شما نگفتم که در حقیقت شیطان برای شما دشمنی آشکار است (۲۲)
قالا ربنا ظلمنا أنفسنا وإن لم تغفر لنا وترحمنا لنکونن من الخاسرین ﴿۲۳﴾
گفتند پروردگارا ما بر خویشتن ستم کردیم و اگر بر ما نبخشایی و به ما رحم نکنی مسلما از زیانکاران خواهیم بود (۲۳)
قال اهبطوا بعضکم لبعض عدو ولکم فی الأرض مستقر ومتاع إلی حین ﴿۲۴﴾
فرمود فرود آیید که بعضی از شما دشمن بعضی [دیگر]ید و برای شما در زمین تا هنگامی [معین] قرارگاه و برخورداری است (۲۴)
قال فیها تحیون وفیها تموتون ومنها تخرجون ﴿۲۵﴾
فرمود در آن زندگی می کنید و در آن می میرید و از آن برانگیخته خواهید شد (۲۵)
یا بنی آدم قد أنزلنا علیکم لباسا یواری سوآتکم وریشا ولباس التقوی ذلک خیر ذلک من آیات الله لعلهم یذکرون ﴿۲۶﴾
ای فرزندان آدم در حقیقت ما برای شما لباسی فرو فرستادیم که عورتهای شما را پوشیده می دارد و [برای شما] زینتی است و[لی] بهترین جامه [لباس] تقوا است این از نشانه های [قدرت] خداست باشد که متذکر شوند (۲۶)
یا بنی آدم لا یفتننکم الشیطان کما أخرج أبویکم من الجنة ینزع عنهما لباسهما لیریهما سوآتهما إنه یراکم هو وقبیله من حیث لا ترونهم إنا جعلنا الشیاطین أولیاء للذین لا یؤمنون ﴿۲۷﴾
ای فرزندان آدم زنهار تا شیطان شما را به فتنه نیندازد چنانکه پدر و مادر شما را از بهشت بیرون راند و لباسشان را از ایشان برکند تا عورتهایشان را بر آنان نمایان کند در حقیقت او و قبیله اش شما را از آنجا که آنها را نمی بینید می بینند ما شیاطین را دوستان کسانی قرار دادیم که ایمان نمی آورند (۲۷)
وإذا فعلوا فاحشة قالوا وجدنا علیها آباءنا والله أمرنا بها قل إن الله لا یأمر بالفحشاء أتقولون علی الله ما لا تعلمون ﴿۲۸﴾
و چون کار زشتی کنند می گویند پدران خود را بر آن یافتیم و خدا ما را بدان فرمان داده است بگو قطعا خدا به کار زشت فرمان نمی دهد آیا چیزی را که نمیدانید به خدا نسبت می دهید (۲۸)
قل أمر ربی بالقسط وأقیموا وجوهکم عند کل مسجد وادعوه مخلصین له الدین کما بدأکم تعودون ﴿۲۹﴾
بگو پروردگارم به دادگری فرمان داده است و [اینکه] در هر مسجدی روی خود را مستقیم [به سوی قبله] کنید و در حالی که دین خود را برای او خالص گردانیده اید وی را بخوانید همان گونه که شما را پدید آورد [به سوی او] برمی گردید (۲۹)
فریقا هدی وفریقا حق علیهم الضلالة إنهم اتخذوا الشیاطین أولیاء من دون الله ویحسبون أنهم مهتدون ﴿۳۰﴾
[در حالی که] گروهی را هدایت نموده و گروهی گمراهی بر آنان ثابت شده است زیرا آنان شیاطین را به جای خدا دوستان [خود] گرفته اند و می پندارند که راهیافتگانند (۳۰)
یا بنی آدم خذوا زینتکم عند کل مسجد وکلوا واشربوا ولا تسرفوا إنه لا یحب المسرفین ﴿۳۱﴾
ای فرزندان آدم جامه خود را در هر نمازی برگیرید و بخورید و بیاشامید و[لی] زیاده روی مکنید که او اسرافکاران را دوست نمی دارد (۳۱)
قل من حرم زینة الله التی أخرج لعباده والطیبات من الرزق قل هی للذین آمنوا فی الحیاة الدنیا خالصة یوم القیامة کذلک نفصل الآیات لقوم یعلمون ﴿۳۲﴾
[ای پیامبر] بگو زیورهایی را که خدا برای بندگانش پدید آورده و [نیز ] روزیهای پاکیزه را چه کسی حرام گردانیده بگو این [نعمتها] در زندگی دنیا برای کسانی است که ایمان آورده اند و روز قیامت [نیز] خاص آنان می باشد این گونه آیات [خود] را برای گروهی که می دانند به روشنی بیان می کنیم (۳۲)
قل إنما حرم ربی الفواحش ما ظهر منها وما بطن والإثم والبغی بغیر الحق وأن تشرکوا بالله ما لم ینزل به سلطانا وأن تقولوا علی الله ما لا تعلمون ﴿۳۳﴾
بگو پروردگار من فقط زشتکاریها را چه آشکارش [باشد] و چه پنهان و گناه و ستم ناحق را حرام گردانیده است و [نیز] اینکه چیزی را شریک خدا سازید که دلیلی بر [حقانیت] آن نازل نکرده و اینکه چیزی را که نمیدانید به خدا نسبت دهید (۳۳)
ولکل أمة أجل فإذا جاء أجلهم لا یستأخرون ساعة ولا یستقدمون ﴿۳۴﴾
و برای هر امتی اجلی است پس چون اجلشان فرا رسد نه [می توانند] ساعتی آن را پس اندازند و نه پیش (۳۴)
یا بنی آدم إما یأتینکم رسل منکم یقصون علیکم آیاتی فمن اتقی وأصلح فلا خوف علیهم ولا هم یحزنون ﴿۳۵﴾
ای فرزندان آدم چون پیامبرانی از خودتان برای شما بیایند و آیات مرا بر شما بخوانند پس هر کس به پرهیزگاری و صلاح گراید نه بیمی بر آنان خواهد بود و نه اندوهگین می شوند (۳۵)
والذین کذبوا بآیاتنا واستکبروا عنها أولئک أصحاب النار هم فیها خالدون ﴿۳۶﴾
و کسانی که آیات ما را دروغ انگاشتند و از [پذیرش] آنها تکبر ورزیدند آنان همدم آتشند [و] در آن جاودانند (۳۶)
فمن أظلم ممن افتری علی الله کذبا أو کذب بآیاته أولئک ینالهم نصیبهم من الکتاب حتی إذا جاءتهم رسلنا یتوفونهم قالوا أین ما کنتم تدعون من دون الله قالوا ضلوا عنا وشهدوا علی أنفسهم أنهم کانوا کافرین ﴿۳۷﴾
پس کیست ستمکارتر از آن کس که بر خدا دروغ بندد یا آیات او را تکذیب کند اینان کسانی هستند که نصیبشان از آنچه مقرر شده به ایشان خواهد رسید تا آنگاه که فرشتگان ما به سراغشان بیایند که جانشان بستانند می گویند آنچه غیر از خدا می خواندید کجاست می گویند از [چشم] ما ناپدید شدند و علیه خود گواهی می دهند که آنان کافر بودند (۳۷)
قال ادخلوا فی أمم قد خلت من قبلکم من الجن والإنس فی النار کلما دخلت أمة لعنت أختها حتی إذا ادارکوا فیها جمیعا قالت أخراهم لأولاهم ربنا هؤلاء أضلونا فآتهم عذابا ضعفا من النار قال لکل ضعف ولکن لا تعلمون ﴿۳۸﴾
می فرماید در میان امتهایی از جن و انس که پیش از شما بوده اند داخل آتش شوید هر بار که امتی [در آتش] درآید همکیشان خود را لعنت کند تا وقتی که همگی در آن به هم پیوندند [آنگاه] پیروانشان در باره پیشوایانشان می گویند پروردگارا اینان ما را گمراه کردند پس دو برابر عذاب آتش به آنان بده [خدا] می فرماید برای هر کدام [عذاب] دو چندان است ولی شما نمیدانید (۳۸)
وقالت أولاهم لأخراهم فما کان لکم علینا من فضل فذوقوا العذاب بما کنتم تکسبون ﴿۳۹﴾
و پیشوایانشان به پیروانشان می گویند شما را بر ما امتیازی نیست پس به سزای آنچه به دست می آوردید عذاب را بچشید (۳۹)
إن الذین کذبوا بآیاتنا واستکبروا عنها لا تفتح لهم أبواب السماء ولا یدخلون الجنة حتی یلج الجمل فی سم الخیاط وکذلک نجزی المجرمین ﴿۴۰﴾
در حقیقت کسانی که آیات ما را دروغ شمردند و از [پذیرفتن] آنها تکبر ورزیدند درهای آسمان را برایشان نمی گشایند و در بهشت درنمی آیند مگر آنکه شتر در سوراخ سوزن داخل شود و بدینسان بزهکاران را کیفر می دهیم (۴۰)
لهم من جهنم مهاد ومن فوقهم غواش وکذلک نجزی الظالمین ﴿۴۱﴾
برای آنان از جهنم بستری و از بالایشان پوششهاست و این گونه بیدادگران را سزا می دهیم (۴۱)
والذین آمنوا وعملوا الصالحات لا نکلف نفسا إلا وسعها أولئک أصحاب الجنة هم فیها خالدون ﴿۴۲﴾
و کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده اند هیچ کسی را جز به قدر توانش تکلیف نمی کنیم آنان همدم بهشتند [که] در آن جاودانند (۴۲)
ونزعنا ما فی صدورهم من غل تجری من تحتهم الأنهار وقالوا الحمد لله الذی هدانا لهذا وما کنا لنهتدی لولا أن هدانا الله لقد جاءت رسل ربنا بالحق ونودوا أن تلکم الجنة أورثتموها بما کنتم تعملون ﴿۴۳﴾
و هر گونه کینه ای را از سینه هایشان می زداییم از زیر [قصرهای]شان نهرها جاری است و می گویند ستایش خدایی را که ما را بدین [راه] هدایت نمود و اگر خدا ما را رهبری نمیکرد ما خود هدایت نمی یافتیم در حقیقت فرستادگان پروردگار ما حق را آوردند و به آنان ندا داده می شود که این همان بهشتی است که آن را به [پاداش] آنچه انجام می دادید میراث یافته اید (۴۳)
ونادی أصحاب الجنة أصحاب النار أن قد وجدنا ما وعدنا ربنا حقا فهل وجدتم ما وعد ربکم حقا قالوا نعم فأذن مؤذن بینهم أن لعنة الله علی الظالمین ﴿۴۴﴾
و بهشتیان دوزخیان را آواز می دهند که ما آنچه را پروردگارمان به ما وعده داده بود رست یافتیم آیا شما [نیز] آنچه را پروردگارتان وعده کرده بود راست و درست یافتید می گویند آری پس آوازدهنده ای میان آنان آواز درمی دهد که لعنت خدا بر ستمکاران باد (۴۴)
الذین یصدون عن سبیل الله ویبغونها عوجا وهم بالآخرة کافرون ﴿۴۵﴾
همانان که [مردم را] از راه خدا باز می دارند و آن را کج می خواهند و آنها آخرت را منکرند (۴۵)
وبینهما حجاب وعلی الأعراف رجال یعرفون کلا بسیماهم ونادوا أصحاب الجنة أن سلام علیکم لم یدخلوها وهم یطمعون ﴿۴۶﴾
و میان آن دو [گروه] حایلی است و بر اعراف مردانی هستند که هر یک [از آن دو دسته] را از سیمایشان می شناسند و بهشتیان را که هنوز وارد آن نشده و[لی] [بدان] امید دارند آواز می دهند که سلام بر شما (۴۶)
وإذا صرفت أبصارهم تلقاء أصحاب النار قالوا ربنا لا تجعلنا مع القوم الظالمین ﴿۴۷﴾
و چون چشمانشان به سوی دوزخیان گردانیده شود می گویند پروردگارا ما را در زمره گروه ستمکاران قرار مده (۴۷)
ونادی أصحاب الأعراف رجالا یعرفونهم بسیماهم قالوا ما أغنی عنکم جمعکم وما کنتم تستکبرون ﴿۴۸﴾
و اهل ا عراف مردانی را که آنان را از سیمایشان می شناسند ندا می دهند [و] می گویند جمعیت شما و آن [همه] گردنکشی که میکردید به حال شما سودی نداشت (۴۸)
أهؤلاء الذین أقسمتم لا ینالهم الله برحمة ادخلوا الجنة لا خوف علیکم ولا أنتم تحزنون ﴿۴۹﴾
آیا اینان همان کسان نبودند که سوگند یاد میکردید که خدا آنان را به رحمتی نخواهد رسانید [اینک] به بهشت درآیید نه بیمی بر شماست و نه اندوهگین می شوید (۴۹)
ونادی أصحاب النار أصحاب الجنة أن أفیضوا علینا من الماء أو مما رزقکم الله قالوا إن الله حرمهما علی الکافرین ﴿۵۰﴾
و دوزخیان بهشتیان را آواز می دهند که از آن آب یا از آنچه خدا روزی شما کرده بر ما فرو ریزید می گویند خدا آنها را بر کافران حرام کرده است (۵۰)
الذین اتخذوا دینهم لهوا ولعبا وغرتهم الحیاة الدنیا فالیوم ننساهم کما نسوا لقاء یومهم هذا وما کانوا بآیاتنا یجحدون ﴿۵۱﴾
همانان که دین خود را سرگرمی و بازی پنداشتند و زندگی دنیا مغرورشان کرد پس همان گونه که آنان دیدار امروز خود را از یاد بردند و آیات ما را انکار میکردند ما [هم] امروز آنان را از یاد می بریم (۵۱)
ولقد جئناهم بکتاب فصلناه علی علم هدی ورحمة لقوم یؤمنون ﴿۵۲﴾
و در حقیقت ما برای آنان کتابی آوردیم که آن را از روی دانش روشن و شیوایش ساخته ایم و برای گروهی که ایمان می آورند هدایت و رحمتی است (۵۲)
هل ینظرون إلا تأویله یوم یأتی تأویله یقول الذین نسوه من قبل قد جاءت رسل ربنا بالحق فهل لنا من شفعاء فیشفعوا لنا أو نرد فنعمل غیر الذی کنا نعمل قد خسروا أنفسهم وضل عنهم ما کانوا یفترون ﴿۵۳﴾
آیا [آنان] جز در انتظار تاویل آنند روزی که تاویلش فرا رسد کسانی که آن را پیش از آن به فراموشی سپرده اند می گویند حقا فرستادگان پروردگار ما حق را آوردند پس آیا [امروز] ما را شفاعتگرانی هست که برای ما شفاعت کنند یا [ممکن است به دنیا] بازگردانیده شویم تا غیر از آنچه انجام می دادیم انجام دهیم به راستی که [آنان] به خویشتن زیان زدند و آنچه را به دروغ می ساختند از کف دادند (۵۳)
إن ربکم الله الذی خلق السماوات والأرض فی ستة أیام ثم استوی علی العرش یغشی اللیل النهار یطلبه حثیثا والشمس والقمر والنجوم مسخرات بأمره ألا له الخلق والأمر تبارک الله رب العالمین ﴿۵۴﴾
در حقیقت پروردگار شما آن خدایی است که آسمانها و زمین را در شش روز آفرید سپس بر عرش [جهانداری] استیلا یافت روز را به شب که شتابان آن را می طلبد می پوشاند و [نیز] خورشید و ماه و ستارگان را که به فرمان او رام شده اند [پدید آورد] آگاه باش که [عالم] خلق و امر از آن اوست فرخنده خدایی است پروردگار جهانیان (۵۴)
ادعوا ربکم تضرعا وخفیة إنه لا یحب المعتدین ﴿۵۵﴾
پروردگار خود را به زاری و نهانی بخوانید که او از حدگذرندگان را دوست نمی دارد (۵۵)
ولا تفسدوا فی الأرض بعد إصلاحها وادعوه خوفا وطمعا إن رحمت الله قریب من المحسنین ﴿۵۶﴾
و در زمین پس از اصلاح آن فساد مکنید و با بیم و امید او را بخوانید که رحمت خدا به نیکوکاران نزدیک است (۵۶)
وهو الذی یرسل الریاح بشرا بین یدی رحمته حتی إذا أقلت سحابا ثقالا سقناه لبلد میت فأنزلنا به الماء فأخرجنا به من کل الثمرات کذلک نخرج الموتی لعلکم تذکرون ﴿۵۷﴾
و اوست که بادها را پیشاپیش [باران] رحمتش مژده رسان می فرستد تا آن گاه که ابرهای گرانبار را بردارند آن را به سوی سرزمینی مرده برانیم و از آن باران فرود آوریم و از هر گونه میوه ای [از خاک] برآوریم بدینسان مردگان را [نیز از قبرها] خارج می سازیم باشد که شما متذکر شوید (۵۷)
والبلد الطیب یخرج نباته بإذن ربه والذی خبث لا یخرج إلا نکدا کذلک نصرف الآیات لقوم یشکرون ﴿۵۸﴾
و زمین پاک [و آماده] گیاهش به اذن پروردگارش برمی آید و آن [زمینی] که ناپاک [و نامناسب] است [گیاهش] جز اندک و بیفایده برنمی آید این گونه آیات [خود] را برای گروهی که شکر می گزارند گونه گون بیان می کنیم (۵۸)
لقد أرسلنا نوحا إلی قومه فقال یا قوم اعبدوا الله ما لکم من إله غیره إنی أخاف علیکم عذاب یوم عظیم ﴿۵۹﴾
همانا نوح را به سوی قومش فرستادیم پس گفت ای قوم من خدا را بپرستید که برای شما معبودی جز او نیست من از عذاب روزی سترگ بر شما بیمناکم (۵۹)
قال الملأ من قومه إنا لنراک فی ضلال مبین ﴿۶۰﴾
سران قومش گفتند واقعا ما تو را در گمراهی آشکاری می بینیم (۶۰)
قال یا قوم لیس بی ضلالة ولکنی رسول من رب العالمین ﴿۶۱﴾
گفت ای قوم من هیچ گونه گمراهی در من نیست بلکه من فرستاده ای از جانب پروردگار جهانیانم (۶۱)
أبلغکم رسالات ربی وأنصح لکم وأعلم من الله ما لا تعلمون ﴿۶۲﴾
پیامهای پروردگارم را به شما می رسانم و اندرزتان می دهم و چیزهایی از خدا می دانم که [شما] نمیدانید (۶۲)
أوعجبتم أن جاءکم ذکر من ربکم علی رجل منکم لینذرکم ولتتقوا ولعلکم ترحمون ﴿۶۳﴾
آیا تعجب کردید که بر مردی از خودتان پندی از جانب پروردگارتان برای شما آمده تا شما را بیم دهد و تا شما پرهیزگاری کنید و باشد که مورد رحمت قرار گیرید (۶۳)
فکذبوه فأنجیناه والذین معه فی الفلک وأغرقنا الذین کذبوا بآیاتنا إنهم کانوا قوما عمین ﴿۶۴﴾
پس او را تکذیب کردند و ما او و کسانی را که با وی در کشتی بودند نجات دادیم و کسانی را که آیات ما را دروغ پنداشتند غرق کردیم زیرا آنان گروهی کور[دل] بودند (۶۴)
وإلی عاد أخاهم هودا قال یا قوم اعبدوا الله ما لکم من إله غیره أفلا تتقون ﴿۶۵﴾
و به سوی عاد برادرشان هود را [فرستادیم] گفت ای قوم من خدا را بپرستید که برای شما معبودی جز او نیست پس آیا پرهیزگاری نمی کنید (۶۵)
قال الملأ الذین کفروا من قومه إنا لنراک فی سفاهة وإنا لنظنک من الکاذبین ﴿۶۶﴾
سران قومش که کافر بودند گفتند در حقیقت ما تو را در [نوعی] سفاهت می بینیم و جدا تو را از دروغگویان می پنداریم (۶۶)
قال یا قوم لیس بی سفاهة ولکنی رسول من رب العالمین ﴿۶۷﴾
گفت ای قوم من در من سفاهتی نیست ولی من فرستاده ای از جانب پروردگار جهانیانم (۶۷)
أبلغکم رسالات ربی وأنا لکم ناصح أمین ﴿۶۸﴾
پیامهای پروردگارم را به شما می رسانم و برای شما خیر خواهی امینم (۶۸)
أوعجبتم أن جاءکم ذکر من ربکم علی رجل منکم لینذرکم واذکروا إذ جعلکم خلفاء من بعد قوم نوح وزادکم فی الخلق بسطة فاذکروا آلاء الله لعلکم تفلحون ﴿۶۹﴾
آیا تعجب کردید که بر مردی از خودتان پندی از جانب پروردگارتان برای شما آمده تا شما را هشدار دهد و به خاطر آورید زمانی را که [خداوند] شما را پس از قوم نوح جانشینان [آنان] قرار داد و در خلقت بر قوت شما افزود پس نعمتهای خدا را به یاد آورید باشد که رستگار شوید (۶۹)
قالوا أجئتنا لنعبد الله وحده ونذر ما کان یعبد آباؤنا فأتنا بما تعدنا إن کنت من الصادقین ﴿۷۰﴾
گفتند آیا به سوی ما آمده ای که تنها خدا را بپرستیم و آنچه را که پدرانمان می پرستیدند رها کنیم اگر راست می گویی آنچه را به ما وعده می دهی برای ما بیاور (۷۰)
قال قد وقع علیکم من ربکم رجس وغضب أتجادلوننی فی أسماء سمیتموها أنتم وآباؤکم ما نزل الله بها من سلطان فانتظروا إنی معکم من المنتظرین ﴿۷۱﴾
گفت راستی که عذاب و خشمی [سخت] از پروردگارتان بر شما مقرر گردیده است آیا در باره نامهایی که خود و پدرانتان [برای بتها] نامگذاری کرده اید و خدا بر [حقانیت] آنها برهانی فرو نفرستاده با من مجادله می کنید پس منتظر باشید که من [هم] با شما از منتظرانم (۷۱)
فأنجیناه والذین معه برحمة منا وقطعنا دابر الذین کذبوا بآیاتنا وما کانوا مؤمنین ﴿۷۲﴾
پس او و کسانی را که با او بودند به رحمتی از خود رهانیدیم و کسانی را که آیات ما را دروغ شمردند و مؤمن نبودند ریشه کن کردیم (۷۲)
وإلی ثمود أخاهم صالحا قال یا قوم اعبدوا الله ما لکم من إله غیره قد جاءتکم بینة من ربکم هذه ناقة الله لکم آیة فذروها تأکل فی أرض الله ولا تمسوها بسوء فیأخذکم عذاب ألیم ﴿۷۳﴾
و به سوی [قوم] ثمود صالح برادرشان را [فرستادیم] گفت ای قوم من خدا را بپرستید برای شما معبودی جز او نیست در حقیقت برای شما از جانب پروردگارتان دلیلی آشکار آمده است این ماده شتر خدا برای شماست که پدیده ای شگرف است پس آن را بگذارید تا در زمین خدا بخورد و گزندی به او نرسانید تا [مبادا] شما را عذابی دردناک فرو گیرد (۷۳)
واذکروا إذ جعلکم خلفاء من بعد عاد وبوأکم فی الأرض تتخذون من سهولها قصورا وتنحتون الجبال بیوتا فاذکروا آلاء الله ولا تعثوا فی الأرض مفسدین ﴿۷۴﴾
و به یاد آورید هنگامی را که شما را پس از [قوم] عاد جانشینان [آنان] گردانید و در زمین به شما جای [مناسب] داد در دشتهای آن [برای خود] کاخهایی اختیار می کردید و از کوهها خانه هایی [زمستانی] می تراشیدید پس نعمتهای خدا را به یاد آورید و در زمین سر به فساد برمدارید (۷۴)
قال الملأ الذین استکبروا من قومه للذین استضعفوا لمن آمن منهم أتعلمون أن صالحا مرسل من ربه قالوا إنا بما أرسل به مؤمنون ﴿۷۵﴾
سران قوم او که استکبار می ورزیدند به مستضعفانی که ایمان آورده بودند گفتند آیا میدانید که صالح از طرف پروردگارش فرستاده شده است گفتند بی تردید ما به آنچه وی بدان رسالت یافته است مؤمنیم (۷۵)
قال الذین استکبروا إنا بالذی آمنتم به کافرون ﴿۷۶﴾
کسانی که استکبار می ورزیدند گفتند ما به آنچه شما بدان ایمان آورده اید کافریم (۷۶)
فعقروا الناقة وعتوا عن أمر ربهم وقالوا یا صالح ائتنا بما تعدنا إن کنت من المرسلین ﴿۷۷﴾
پس آن ماده شتر را پی کردند و از فرمان پروردگار خود سرپیچیدند و گفتند ای صالح اگر از پیامبرانی آنچه را به ما وعده می دهی برای ما بیاور (۷۷)
فأخذتهم الرجفة فأصبحوا فی دارهم جاثمین ﴿۷۸﴾
آنگاه زمینلرزه آنان را فرو گرفت و در خانه هایشان از پا درآمدند (۷۸)
فتولی عنهم وقال یا قوم لقد أبلغتکم رسالة ربی ونصحت لکم ولکن لا تحبون الناصحین ﴿۷۹﴾
پس [صالح] از ایشان روی برتافت و گفت ای قوم من به راستی من پیام پروردگارم را به شما رساندم و خیر شما را خواستم ولی شما [خیرخواهان و نصیحتگران] را دوست نمی دارید (۷۹)
ولوطا إذ قال لقومه أتأتون الفاحشة ما سبقکم بها من أحد من العالمین ﴿۸۰﴾
و لوط را [فرستادیم] هنگامی که به قوم خود گفت آیا آن کار زشت[ی] را مرتکب می شوید که هیچ کس از جهانیان در آن بر شما پیشی نگرفته است (۸۰)
إنکم لتأتون الرجال شهوة من دون النساء بل أنتم قوم مسرفون ﴿۸۱﴾
شما از روی شهوت به جای زنان با مردان درمی آمیزید آری شما گروهی تجاوزکارید (۸۱)
وما کان جواب قومه إلا أن قالوا أخرجوهم من قریتکم إنهم أناس یتطهرون ﴿۸۲﴾
ولی پاسخ قومش جز این نبود که گفتند آنان را از شهرتان بیرون کنید زیرا آنان کسانی اند که به پاکی تظاهر می کنند (۸۲)
فأنجیناه وأهله إلا امرأته کانت من الغابرین ﴿۸۳﴾
پس او و خانواده اش را غیر از زنش که از زمره باقیماندگان [در خاکستر مواد گوگردی] بود نجات دادیم (۸۳)
وأمطرنا علیهم مطرا فانظر کیف کان عاقبة المجرمین ﴿۸۴﴾
و بر سر آنان بارشی [از مواد گوگردی] بارانیدیم پس ببین فرجام گنهکاران چسان بود (۸۴)
وإلی مدین أخاهم شعیبا قال یا قوم اعبدوا الله ما لکم من إله غیره قد جاءتکم بینة من ربکم فأوفوا الکیل والمیزان ولا تبخسوا الناس أشیاءهم ولا تفسدوا فی الأرض بعد إصلاحها ذلکم خیر لکم إن کنتم مؤمنین ﴿۸۵﴾
و به سوی [مردم] مدین برادرشان شعیب را [فرستادیم] گفت ای قوم من خدا را بپرستید که برای شما هیچ معبودی جز او نیست در حقیقت شما را از جانب پروردگارتان برهانی روشن آمده است پس پیمانه و ترازو را تمام نهید و اموال مردم را کم مدهید و در زمین پس از اصلاح آن فساد مکنید این [رهنمودها] اگر مؤمنید برای شما بهتر است (۸۵)
ولا تقعدوا بکل صراط توعدون وتصدون عن سبیل الله من آمن به وتبغونها عوجا واذکروا إذ کنتم قلیلا فکثرکم وانظروا کیف کان عاقبة المفسدین ﴿۸۶﴾
و بر سر هر راهی منشینید که [مردم را] بترسانید و کسی را که ایمان به خدا آورده از راه خدا باز دارید و راه او را کج بخواهید و به یاد آورید هنگامی را که اندک بودید پس شما را بسیار گردانید و بنگرید که فرجام فسادکاران چگونه بوده است (۸۶)
وإن کان طائفة منکم آمنوا بالذی أرسلت به وطائفة لم یؤمنوا فاصبروا حتی یحکم الله بیننا وهو خیر الحاکمین ﴿۸۷﴾
و اگر گروهی از شما به آنچه من بدان فرستاده شده ام ایمان آورده و گروه دیگر ایمان نیاورده اند صبر کنید تا خدا میان ما داوری کند [که] او بهترین داوران است (۸۷)
انتهای پیام/
تلاوت مجلسی سوره اعراف آیات ۱-۸۷
بسم الله الرحمن الرحیم
به نام خداوند رحمتگر مهربان
المص ﴿۱﴾
الف لام میم صاد (۱)
کتاب أنزل إلیک فلا یکن فی صدرک حرج منه لتنذر به وذکری للمؤمنین ﴿۲﴾
کتابی است که به سوی تو فرو فرستاده شده است پس نباید در سینه تو از ناحیه آن تنگی باشد تا به وسیله آن هشدار دهی و برای مؤمنان پندی باشد (۲)
اتبعوا ما أنزل إلیکم من ربکم ولا تتبعوا من دونه أولیاء قلیلا ما تذکرون ﴿۳﴾
آنچه را از جانب پروردگارتان به سوی شما فرو فرستاده شده است پیروی کنید و جز او از معبودان [دیگر] پیروی مکنید چه اندک پند می گیرید (۳)
وکم من قریة أهلکناها فجاءها بأسنا بیاتا أو هم قائلون ﴿۴﴾
و چه بسیار شهرها که [مردم] آن را به هلاکت رسانیدیم و در حالی که به خواب شبانگاهی رفته یا نیمروز غنوده بودند عذاب ما به آنها رسید (۴)
فما کان دعواهم إذ جاءهم بأسنا إلا أن قالوا إنا کنا ظالمین ﴿۵﴾
و هنگامی که عذاب ما بر آنان آمد سخنشان جز این نبود که گفتند راستی که ما ستمکار بودیم (۵)
فلنسألن الذین أرسل إلیهم ولنسألن المرسلین ﴿۶﴾
پس قطعا از کسانی که [پیامبران] به سوی آنان فرستاده شده اند خواهیم پرسید و قطعا از [خود] فرستادگان [نیز] خواهیم پرسید (۶)
فلنقصن علیهم بعلم وما کنا غائبین ﴿۷﴾
و از روی دانش به آنان گزارش خواهیم داد و ما [از احوال آنان] غایب نبوده ایم (۷)
والوزن یومئذ الحق فمن ثقلت موازینه فأولئک هم المفلحون ﴿۸﴾
و در آن روز سنجش [اعمال] درست است پس هر کس میزانهای [عمل] او گران باشد آنان خود رستگارانند (۸)
ومن خفت موازینه فأولئک الذین خسروا أنفسهم بما کانوا بآیاتنا یظلمون ﴿۹﴾
و هر کس میزانهای [عمل] او سبک باشد پس آنانند که به خود زیان زده اند چرا که به آیات ما ستم کرده اند (۹)
ولقد مکناکم فی الأرض وجعلنا لکم فیها معایش قلیلا ما تشکرون ﴿۱۰﴾
و قطعا شما را در زمین قدرت عمل دادیم و برای شما در آن وسایل معیشت نهادیم [اما] چه کم سپاسگزاری می کنید (۱۰)
ولقد خلقناکم ثم صورناکم ثم قلنا للملائکة اسجدوا لآدم فسجدوا إلا إبلیس لم یکن من الساجدین ﴿۱۱﴾
و در حقیقت شما را خلق کردیم سپس به صورتگری شما پرداختیم آنگاه به فرشتگان گفتیم برای آدم سجده کنید پس [همه] سجده کردند جز ابلیس که از سجده کنندگان نبود (۱۱)
قال ما منعک ألا تسجد إذ أمرتک قال أنا خیر منه خلقتنی من نار وخلقته من طین ﴿۱۲﴾
فرمود چون تو را به سجده امر کردم چه چیز تو را باز داشت از اینکه سجده کنی گفت من از او بهترم مرا از آتشی آفریدی و او را از گل آفریدی (۱۲)
قال فاهبط منها فما یکون لک أن تتکبر فیها فاخرج إنک من الصاغرین ﴿۱۳﴾
فرمود از آن [مقام] فرو شو تو را نرسد که در آن [جایگاه] تکبر نمایی پس بیرون شو که تو از خوارشدگانی (۱۳)
قال أنظرنی إلی یوم یبعثون ﴿۱۴﴾
گفت مرا تا روزی که [مردم] برانگیخته خواهند شد مهلت ده (۱۴)
قال إنک من المنظرین ﴿۱۵﴾
فرمود تو از مهلت یافتگانی (۱۵)
قال فبما أغویتنی لأقعدن لهم صراطک المستقیم ﴿۱۶﴾
گفت پس به سبب آنکه مرا به بیراهه افکندی من هم برای [فریفتن] آنان حتما بر سر راه راست تو خواهم نشست (۱۶)
ثم لآتینهم من بین أیدیهم ومن خلفهم وعن أیمانهم وعن شمائلهم ولا تجد أکثرهم شاکرین ﴿۱۷﴾
آنگاه از پیش رو و از پشت سرشان و از طرف راست و از طرف چپشان بر آنها می تازم و بیشترشان را شکرگزار نخواهی یافت (۱۷)
قال اخرج منها مذءوما مدحورا لمن تبعک منهم لأملأن جهنم منکم أجمعین ﴿۱۸﴾
فرمود نکوهیده و رانده از آن [مقام] بیرون شو که قطعا هر که از آنان از تو پیروی کند جهنم را از همه شما پر خواهم کرد (۱۸)
ویا آدم اسکن أنت وزوجک الجنة فکلا من حیث شئتما ولا تقربا هذه الشجرة فتکونا من الظالمین ﴿۱۹﴾
و ای آدم تو با جفت خویش در آن باغ سکونت گیر و از هر جا که خواهید بخورید و[لی] به این درخت نزدیک مشوید که از ستمکاران خواهید شد (۱۹)
فوسوس لهما الشیطان لیبدی لهما ما ووری عنهما من سوآتهما وقال ما نهاکما ربکما عن هذه الشجرة إلا أن تکونا ملکین أو تکونا من الخالدین ﴿۲۰﴾
پس شیطان آن دو را وسوسه کرد تا آنچه را از عورتهایشان برایشان پوشیده مانده بود برای آنان نمایان گرداند و گفت پروردگارتان شما را از این درخت منع نکرد جز [برای] آنکه [مبادا] دو فرشته گردید یا از [زمره] جاودانان شوید (۲۰)
وقاسمهما إنی لکما لمن الناصحین ﴿۲۱﴾
و برای آن دو سوگند یاد کرد که من قطعا از خیرخواهان شما هستم (۲۱)
فدلاهما بغرور فلما ذاقا الشجرة بدت لهما سوآتهما وطفقا یخصفان علیهما من ورق الجنة وناداهما ربهما ألم أنهکما عن تلکما الشجرة وأقل لکما إن الشیطان لکما عدو مبین ﴿۲۲﴾
پس آن دو را با فریب به سقوط کشانید پس چون آن دو از [میوه] آن درخت [ممنوع] چشیدند برهنگی هایشان بر آنان آشکار شد و به چسبانیدن برگ[های درختان] بهشت بر خود آغاز کردند و پروردگارشان بر آن دو بانگ بر زد مگر شما را از این درخت منع نکردم و به شما نگفتم که در حقیقت شیطان برای شما دشمنی آشکار است (۲۲)
قالا ربنا ظلمنا أنفسنا وإن لم تغفر لنا وترحمنا لنکونن من الخاسرین ﴿۲۳﴾
گفتند پروردگارا ما بر خویشتن ستم کردیم و اگر بر ما نبخشایی و به ما رحم نکنی مسلما از زیانکاران خواهیم بود (۲۳)
قال اهبطوا بعضکم لبعض عدو ولکم فی الأرض مستقر ومتاع إلی حین ﴿۲۴﴾
فرمود فرود آیید که بعضی از شما دشمن بعضی [دیگر]ید و برای شما در زمین تا هنگامی [معین] قرارگاه و برخورداری است (۲۴)
قال فیها تحیون وفیها تموتون ومنها تخرجون ﴿۲۵﴾
فرمود در آن زندگی می کنید و در آن می میرید و از آن برانگیخته خواهید شد (۲۵)
یا بنی آدم قد أنزلنا علیکم لباسا یواری سوآتکم وریشا ولباس التقوی ذلک خیر ذلک من آیات الله لعلهم یذکرون ﴿۲۶﴾
ای فرزندان آدم در حقیقت ما برای شما لباسی فرو فرستادیم که عورتهای شما را پوشیده می دارد و [برای شما] زینتی است و[لی] بهترین جامه [لباس] تقوا است این از نشانه های [قدرت] خداست باشد که متذکر شوند (۲۶)
یا بنی آدم لا یفتننکم الشیطان کما أخرج أبویکم من الجنة ینزع عنهما لباسهما لیریهما سوآتهما إنه یراکم هو وقبیله من حیث لا ترونهم إنا جعلنا الشیاطین أولیاء للذین لا یؤمنون ﴿۲۷﴾
ای فرزندان آدم زنهار تا شیطان شما را به فتنه نیندازد چنانکه پدر و مادر شما را از بهشت بیرون راند و لباسشان را از ایشان برکند تا عورتهایشان را بر آنان نمایان کند در حقیقت او و قبیله اش شما را از آنجا که آنها را نمی بینید می بینند ما شیاطین را دوستان کسانی قرار دادیم که ایمان نمی آورند (۲۷)
وإذا فعلوا فاحشة قالوا وجدنا علیها آباءنا والله أمرنا بها قل إن الله لا یأمر بالفحشاء أتقولون علی الله ما لا تعلمون ﴿۲۸﴾
و چون کار زشتی کنند می گویند پدران خود را بر آن یافتیم و خدا ما را بدان فرمان داده است بگو قطعا خدا به کار زشت فرمان نمی دهد آیا چیزی را که نمیدانید به خدا نسبت می دهید (۲۸)
قل أمر ربی بالقسط وأقیموا وجوهکم عند کل مسجد وادعوه مخلصین له الدین کما بدأکم تعودون ﴿۲۹﴾
بگو پروردگارم به دادگری فرمان داده است و [اینکه] در هر مسجدی روی خود را مستقیم [به سوی قبله] کنید و در حالی که دین خود را برای او خالص گردانیده اید وی را بخوانید همان گونه که شما را پدید آورد [به سوی او] برمی گردید (۲۹)
فریقا هدی وفریقا حق علیهم الضلالة إنهم اتخذوا الشیاطین أولیاء من دون الله ویحسبون أنهم مهتدون ﴿۳۰﴾
[در حالی که] گروهی را هدایت نموده و گروهی گمراهی بر آنان ثابت شده است زیرا آنان شیاطین را به جای خدا دوستان [خود] گرفته اند و می پندارند که راهیافتگانند (۳۰)
یا بنی آدم خذوا زینتکم عند کل مسجد وکلوا واشربوا ولا تسرفوا إنه لا یحب المسرفین ﴿۳۱﴾
ای فرزندان آدم جامه خود را در هر نمازی برگیرید و بخورید و بیاشامید و[لی] زیاده روی مکنید که او اسرافکاران را دوست نمی دارد (۳۱)
قل من حرم زینة الله التی أخرج لعباده والطیبات من الرزق قل هی للذین آمنوا فی الحیاة الدنیا خالصة یوم القیامة کذلک نفصل الآیات لقوم یعلمون ﴿۳۲﴾
[ای پیامبر] بگو زیورهایی را که خدا برای بندگانش پدید آورده و [نیز ] روزیهای پاکیزه را چه کسی حرام گردانیده بگو این [نعمتها] در زندگی دنیا برای کسانی است که ایمان آورده اند و روز قیامت [نیز] خاص آنان می باشد این گونه آیات [خود] را برای گروهی که می دانند به روشنی بیان می کنیم (۳۲)
قل إنما حرم ربی الفواحش ما ظهر منها وما بطن والإثم والبغی بغیر الحق وأن تشرکوا بالله ما لم ینزل به سلطانا وأن تقولوا علی الله ما لا تعلمون ﴿۳۳﴾
بگو پروردگار من فقط زشتکاریها را چه آشکارش [باشد] و چه پنهان و گناه و ستم ناحق را حرام گردانیده است و [نیز] اینکه چیزی را شریک خدا سازید که دلیلی بر [حقانیت] آن نازل نکرده و اینکه چیزی را که نمیدانید به خدا نسبت دهید (۳۳)
ولکل أمة أجل فإذا جاء أجلهم لا یستأخرون ساعة ولا یستقدمون ﴿۳۴﴾
و برای هر امتی اجلی است پس چون اجلشان فرا رسد نه [می توانند] ساعتی آن را پس اندازند و نه پیش (۳۴)
یا بنی آدم إما یأتینکم رسل منکم یقصون علیکم آیاتی فمن اتقی وأصلح فلا خوف علیهم ولا هم یحزنون ﴿۳۵﴾
ای فرزندان آدم چون پیامبرانی از خودتان برای شما بیایند و آیات مرا بر شما بخوانند پس هر کس به پرهیزگاری و صلاح گراید نه بیمی بر آنان خواهد بود و نه اندوهگین می شوند (۳۵)
والذین کذبوا بآیاتنا واستکبروا عنها أولئک أصحاب النار هم فیها خالدون ﴿۳۶﴾
و کسانی که آیات ما را دروغ انگاشتند و از [پذیرش] آنها تکبر ورزیدند آنان همدم آتشند [و] در آن جاودانند (۳۶)
فمن أظلم ممن افتری علی الله کذبا أو کذب بآیاته أولئک ینالهم نصیبهم من الکتاب حتی إذا جاءتهم رسلنا یتوفونهم قالوا أین ما کنتم تدعون من دون الله قالوا ضلوا عنا وشهدوا علی أنفسهم أنهم کانوا کافرین ﴿۳۷﴾
پس کیست ستمکارتر از آن کس که بر خدا دروغ بندد یا آیات او را تکذیب کند اینان کسانی هستند که نصیبشان از آنچه مقرر شده به ایشان خواهد رسید تا آنگاه که فرشتگان ما به سراغشان بیایند که جانشان بستانند می گویند آنچه غیر از خدا می خواندید کجاست می گویند از [چشم] ما ناپدید شدند و علیه خود گواهی می دهند که آنان کافر بودند (۳۷)
قال ادخلوا فی أمم قد خلت من قبلکم من الجن والإنس فی النار کلما دخلت أمة لعنت أختها حتی إذا ادارکوا فیها جمیعا قالت أخراهم لأولاهم ربنا هؤلاء أضلونا فآتهم عذابا ضعفا من النار قال لکل ضعف ولکن لا تعلمون ﴿۳۸﴾
می فرماید در میان امتهایی از جن و انس که پیش از شما بوده اند داخل آتش شوید هر بار که امتی [در آتش] درآید همکیشان خود را لعنت کند تا وقتی که همگی در آن به هم پیوندند [آنگاه] پیروانشان در باره پیشوایانشان می گویند پروردگارا اینان ما را گمراه کردند پس دو برابر عذاب آتش به آنان بده [خدا] می فرماید برای هر کدام [عذاب] دو چندان است ولی شما نمیدانید (۳۸)
وقالت أولاهم لأخراهم فما کان لکم علینا من فضل فذوقوا العذاب بما کنتم تکسبون ﴿۳۹﴾
و پیشوایانشان به پیروانشان می گویند شما را بر ما امتیازی نیست پس به سزای آنچه به دست می آوردید عذاب را بچشید (۳۹)
إن الذین کذبوا بآیاتنا واستکبروا عنها لا تفتح لهم أبواب السماء ولا یدخلون الجنة حتی یلج الجمل فی سم الخیاط وکذلک نجزی المجرمین ﴿۴۰﴾
در حقیقت کسانی که آیات ما را دروغ شمردند و از [پذیرفتن] آنها تکبر ورزیدند درهای آسمان را برایشان نمی گشایند و در بهشت درنمی آیند مگر آنکه شتر در سوراخ سوزن داخل شود و بدینسان بزهکاران را کیفر می دهیم (۴۰)
لهم من جهنم مهاد ومن فوقهم غواش وکذلک نجزی الظالمین ﴿۴۱﴾
برای آنان از جهنم بستری و از بالایشان پوششهاست و این گونه بیدادگران را سزا می دهیم (۴۱)
والذین آمنوا وعملوا الصالحات لا نکلف نفسا إلا وسعها أولئک أصحاب الجنة هم فیها خالدون ﴿۴۲﴾
و کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده اند هیچ کسی را جز به قدر توانش تکلیف نمی کنیم آنان همدم بهشتند [که] در آن جاودانند (۴۲)
ونزعنا ما فی صدورهم من غل تجری من تحتهم الأنهار وقالوا الحمد لله الذی هدانا لهذا وما کنا لنهتدی لولا أن هدانا الله لقد جاءت رسل ربنا بالحق ونودوا أن تلکم الجنة أورثتموها بما کنتم تعملون ﴿۴۳﴾
و هر گونه کینه ای را از سینه هایشان می زداییم از زیر [قصرهای]شان نهرها جاری است و می گویند ستایش خدایی را که ما را بدین [راه] هدایت نمود و اگر خدا ما را رهبری نمیکرد ما خود هدایت نمی یافتیم در حقیقت فرستادگان پروردگار ما حق را آوردند و به آنان ندا داده می شود که این همان بهشتی است که آن را به [پاداش] آنچه انجام می دادید میراث یافته اید (۴۳)
ونادی أصحاب الجنة أصحاب النار أن قد وجدنا ما وعدنا ربنا حقا فهل وجدتم ما وعد ربکم حقا قالوا نعم فأذن مؤذن بینهم أن لعنة الله علی الظالمین ﴿۴۴﴾
و بهشتیان دوزخیان را آواز می دهند که ما آنچه را پروردگارمان به ما وعده داده بود رست یافتیم آیا شما [نیز] آنچه را پروردگارتان وعده کرده بود راست و درست یافتید می گویند آری پس آوازدهنده ای میان آنان آواز درمی دهد که لعنت خدا بر ستمکاران باد (۴۴)
الذین یصدون عن سبیل الله ویبغونها عوجا وهم بالآخرة کافرون ﴿۴۵﴾
همانان که [مردم را] از راه خدا باز می دارند و آن را کج می خواهند و آنها آخرت را منکرند (۴۵)
وبینهما حجاب وعلی الأعراف رجال یعرفون کلا بسیماهم ونادوا أصحاب الجنة أن سلام علیکم لم یدخلوها وهم یطمعون ﴿۴۶﴾
و میان آن دو [گروه] حایلی است و بر اعراف مردانی هستند که هر یک [از آن دو دسته] را از سیمایشان می شناسند و بهشتیان را که هنوز وارد آن نشده و[لی] [بدان] امید دارند آواز می دهند که سلام بر شما (۴۶)
وإذا صرفت أبصارهم تلقاء أصحاب النار قالوا ربنا لا تجعلنا مع القوم الظالمین ﴿۴۷﴾
و چون چشمانشان به سوی دوزخیان گردانیده شود می گویند پروردگارا ما را در زمره گروه ستمکاران قرار مده (۴۷)
ونادی أصحاب الأعراف رجالا یعرفونهم بسیماهم قالوا ما أغنی عنکم جمعکم وما کنتم تستکبرون ﴿۴۸﴾
و اهل ا عراف مردانی را که آنان را از سیمایشان می شناسند ندا می دهند [و] می گویند جمعیت شما و آن [همه] گردنکشی که میکردید به حال شما سودی نداشت (۴۸)
أهؤلاء الذین أقسمتم لا ینالهم الله برحمة ادخلوا الجنة لا خوف علیکم ولا أنتم تحزنون ﴿۴۹﴾
آیا اینان همان کسان نبودند که سوگند یاد میکردید که خدا آنان را به رحمتی نخواهد رسانید [اینک] به بهشت درآیید نه بیمی بر شماست و نه اندوهگین می شوید (۴۹)
ونادی أصحاب النار أصحاب الجنة أن أفیضوا علینا من الماء أو مما رزقکم الله قالوا إن الله حرمهما علی الکافرین ﴿۵۰﴾
و دوزخیان بهشتیان را آواز می دهند که از آن آب یا از آنچه خدا روزی شما کرده بر ما فرو ریزید می گویند خدا آنها را بر کافران حرام کرده است (۵۰)
الذین اتخذوا دینهم لهوا ولعبا وغرتهم الحیاة الدنیا فالیوم ننساهم کما نسوا لقاء یومهم هذا وما کانوا بآیاتنا یجحدون ﴿۵۱﴾
همانان که دین خود را سرگرمی و بازی پنداشتند و زندگی دنیا مغرورشان کرد پس همان گونه که آنان دیدار امروز خود را از یاد بردند و آیات ما را انکار میکردند ما [هم] امروز آنان را از یاد می بریم (۵۱)
ولقد جئناهم بکتاب فصلناه علی علم هدی ورحمة لقوم یؤمنون ﴿۵۲﴾
و در حقیقت ما برای آنان کتابی آوردیم که آن را از روی دانش روشن و شیوایش ساخته ایم و برای گروهی که ایمان می آورند هدایت و رحمتی است (۵۲)
هل ینظرون إلا تأویله یوم یأتی تأویله یقول الذین نسوه من قبل قد جاءت رسل ربنا بالحق فهل لنا من شفعاء فیشفعوا لنا أو نرد فنعمل غیر الذی کنا نعمل قد خسروا أنفسهم وضل عنهم ما کانوا یفترون ﴿۵۳﴾
آیا [آنان] جز در انتظار تاویل آنند روزی که تاویلش فرا رسد کسانی که آن را پیش از آن به فراموشی سپرده اند می گویند حقا فرستادگان پروردگار ما حق را آوردند پس آیا [امروز] ما را شفاعتگرانی هست که برای ما شفاعت کنند یا [ممکن است به دنیا] بازگردانیده شویم تا غیر از آنچه انجام می دادیم انجام دهیم به راستی که [آنان] به خویشتن زیان زدند و آنچه را به دروغ می ساختند از کف دادند (۵۳)
إن ربکم الله الذی خلق السماوات والأرض فی ستة أیام ثم استوی علی العرش یغشی اللیل النهار یطلبه حثیثا والشمس والقمر والنجوم مسخرات بأمره ألا له الخلق والأمر تبارک الله رب العالمین ﴿۵۴﴾
در حقیقت پروردگار شما آن خدایی است که آسمانها و زمین را در شش روز آفرید سپس بر عرش [جهانداری] استیلا یافت روز را به شب که شتابان آن را می طلبد می پوشاند و [نیز] خورشید و ماه و ستارگان را که به فرمان او رام شده اند [پدید آورد] آگاه باش که [عالم] خلق و امر از آن اوست فرخنده خدایی است پروردگار جهانیان (۵۴)
ادعوا ربکم تضرعا وخفیة إنه لا یحب المعتدین ﴿۵۵﴾
پروردگار خود را به زاری و نهانی بخوانید که او از حدگذرندگان را دوست نمی دارد (۵۵)
ولا تفسدوا فی الأرض بعد إصلاحها وادعوه خوفا وطمعا إن رحمت الله قریب من المحسنین ﴿۵۶﴾
و در زمین پس از اصلاح آن فساد مکنید و با بیم و امید او را بخوانید که رحمت خدا به نیکوکاران نزدیک است (۵۶)
وهو الذی یرسل الریاح بشرا بین یدی رحمته حتی إذا أقلت سحابا ثقالا سقناه لبلد میت فأنزلنا به الماء فأخرجنا به من کل الثمرات کذلک نخرج الموتی لعلکم تذکرون ﴿۵۷﴾
و اوست که بادها را پیشاپیش [باران] رحمتش مژده رسان می فرستد تا آن گاه که ابرهای گرانبار را بردارند آن را به سوی سرزمینی مرده برانیم و از آن باران فرود آوریم و از هر گونه میوه ای [از خاک] برآوریم بدینسان مردگان را [نیز از قبرها] خارج می سازیم باشد که شما متذکر شوید (۵۷)
والبلد الطیب یخرج نباته بإذن ربه والذی خبث لا یخرج إلا نکدا کذلک نصرف الآیات لقوم یشکرون ﴿۵۸﴾
و زمین پاک [و آماده] گیاهش به اذن پروردگارش برمی آید و آن [زمینی] که ناپاک [و نامناسب] است [گیاهش] جز اندک و بیفایده برنمی آید این گونه آیات [خود] را برای گروهی که شکر می گزارند گونه گون بیان می کنیم (۵۸)
لقد أرسلنا نوحا إلی قومه فقال یا قوم اعبدوا الله ما لکم من إله غیره إنی أخاف علیکم عذاب یوم عظیم ﴿۵۹﴾
همانا نوح را به سوی قومش فرستادیم پس گفت ای قوم من خدا را بپرستید که برای شما معبودی جز او نیست من از عذاب روزی سترگ بر شما بیمناکم (۵۹)
قال الملأ من قومه إنا لنراک فی ضلال مبین ﴿۶۰﴾
سران قومش گفتند واقعا ما تو را در گمراهی آشکاری می بینیم (۶۰)
قال یا قوم لیس بی ضلالة ولکنی رسول من رب العالمین ﴿۶۱﴾
گفت ای قوم من هیچ گونه گمراهی در من نیست بلکه من فرستاده ای از جانب پروردگار جهانیانم (۶۱)
أبلغکم رسالات ربی وأنصح لکم وأعلم من الله ما لا تعلمون ﴿۶۲﴾
پیامهای پروردگارم را به شما می رسانم و اندرزتان می دهم و چیزهایی از خدا می دانم که [شما] نمیدانید (۶۲)
أوعجبتم أن جاءکم ذکر من ربکم علی رجل منکم لینذرکم ولتتقوا ولعلکم ترحمون ﴿۶۳﴾
آیا تعجب کردید که بر مردی از خودتان پندی از جانب پروردگارتان برای شما آمده تا شما را بیم دهد و تا شما پرهیزگاری کنید و باشد که مورد رحمت قرار گیرید (۶۳)
فکذبوه فأنجیناه والذین معه فی الفلک وأغرقنا الذین کذبوا بآیاتنا إنهم کانوا قوما عمین ﴿۶۴﴾
پس او را تکذیب کردند و ما او و کسانی را که با وی در کشتی بودند نجات دادیم و کسانی را که آیات ما را دروغ پنداشتند غرق کردیم زیرا آنان گروهی کور[دل] بودند (۶۴)
وإلی عاد أخاهم هودا قال یا قوم اعبدوا الله ما لکم من إله غیره أفلا تتقون ﴿۶۵﴾
و به سوی عاد برادرشان هود را [فرستادیم] گفت ای قوم من خدا را بپرستید که برای شما معبودی جز او نیست پس آیا پرهیزگاری نمی کنید (۶۵)
قال الملأ الذین کفروا من قومه إنا لنراک فی سفاهة وإنا لنظنک من الکاذبین ﴿۶۶﴾
سران قومش که کافر بودند گفتند در حقیقت ما تو را در [نوعی] سفاهت می بینیم و جدا تو را از دروغگویان می پنداریم (۶۶)
قال یا قوم لیس بی سفاهة ولکنی رسول من رب العالمین ﴿۶۷﴾
گفت ای قوم من در من سفاهتی نیست ولی من فرستاده ای از جانب پروردگار جهانیانم (۶۷)
أبلغکم رسالات ربی وأنا لکم ناصح أمین ﴿۶۸﴾
پیامهای پروردگارم را به شما می رسانم و برای شما خیر خواهی امینم (۶۸)
أوعجبتم أن جاءکم ذکر من ربکم علی رجل منکم لینذرکم واذکروا إذ جعلکم خلفاء من بعد قوم نوح وزادکم فی الخلق بسطة فاذکروا آلاء الله لعلکم تفلحون ﴿۶۹﴾
آیا تعجب کردید که بر مردی از خودتان پندی از جانب پروردگارتان برای شما آمده تا شما را هشدار دهد و به خاطر آورید زمانی را که [خداوند] شما را پس از قوم نوح جانشینان [آنان] قرار داد و در خلقت بر قوت شما افزود پس نعمتهای خدا را به یاد آورید باشد که رستگار شوید (۶۹)
قالوا أجئتنا لنعبد الله وحده ونذر ما کان یعبد آباؤنا فأتنا بما تعدنا إن کنت من الصادقین ﴿۷۰﴾
گفتند آیا به سوی ما آمده ای که تنها خدا را بپرستیم و آنچه را که پدرانمان می پرستیدند رها کنیم اگر راست می گویی آنچه را به ما وعده می دهی برای ما بیاور (۷۰)
قال قد وقع علیکم من ربکم رجس وغضب أتجادلوننی فی أسماء سمیتموها أنتم وآباؤکم ما نزل الله بها من سلطان فانتظروا إنی معکم من المنتظرین ﴿۷۱﴾
گفت راستی که عذاب و خشمی [سخت] از پروردگارتان بر شما مقرر گردیده است آیا در باره نامهایی که خود و پدرانتان [برای بتها] نامگذاری کرده اید و خدا بر [حقانیت] آنها برهانی فرو نفرستاده با من مجادله می کنید پس منتظر باشید که من [هم] با شما از منتظرانم (۷۱)
فأنجیناه والذین معه برحمة منا وقطعنا دابر الذین کذبوا بآیاتنا وما کانوا مؤمنین ﴿۷۲﴾
پس او و کسانی را که با او بودند به رحمتی از خود رهانیدیم و کسانی را که آیات ما را دروغ شمردند و مؤمن نبودند ریشه کن کردیم (۷۲)
وإلی ثمود أخاهم صالحا قال یا قوم اعبدوا الله ما لکم من إله غیره قد جاءتکم بینة من ربکم هذه ناقة الله لکم آیة فذروها تأکل فی أرض الله ولا تمسوها بسوء فیأخذکم عذاب ألیم ﴿۷۳﴾
و به سوی [قوم] ثمود صالح برادرشان را [فرستادیم] گفت ای قوم من خدا را بپرستید برای شما معبودی جز او نیست در حقیقت برای شما از جانب پروردگارتان دلیلی آشکار آمده است این ماده شتر خدا برای شماست که پدیده ای شگرف است پس آن را بگذارید تا در زمین خدا بخورد و گزندی به او نرسانید تا [مبادا] شما را عذابی دردناک فرو گیرد (۷۳)
واذکروا إذ جعلکم خلفاء من بعد عاد وبوأکم فی الأرض تتخذون من سهولها قصورا وتنحتون الجبال بیوتا فاذکروا آلاء الله ولا تعثوا فی الأرض مفسدین ﴿۷۴﴾
و به یاد آورید هنگامی را که شما را پس از [قوم] عاد جانشینان [آنان] گردانید و در زمین به شما جای [مناسب] داد در دشتهای آن [برای خود] کاخهایی اختیار می کردید و از کوهها خانه هایی [زمستانی] می تراشیدید پس نعمتهای خدا را به یاد آورید و در زمین سر به فساد برمدارید (۷۴)
قال الملأ الذین استکبروا من قومه للذین استضعفوا لمن آمن منهم أتعلمون أن صالحا مرسل من ربه قالوا إنا بما أرسل به مؤمنون ﴿۷۵﴾
سران قوم او که استکبار می ورزیدند به مستضعفانی که ایمان آورده بودند گفتند آیا میدانید که صالح از طرف پروردگارش فرستاده شده است گفتند بی تردید ما به آنچه وی بدان رسالت یافته است مؤمنیم (۷۵)
قال الذین استکبروا إنا بالذی آمنتم به کافرون ﴿۷۶﴾
کسانی که استکبار می ورزیدند گفتند ما به آنچه شما بدان ایمان آورده اید کافریم (۷۶)
فعقروا الناقة وعتوا عن أمر ربهم وقالوا یا صالح ائتنا بما تعدنا إن کنت من المرسلین ﴿۷۷﴾
پس آن ماده شتر را پی کردند و از فرمان پروردگار خود سرپیچیدند و گفتند ای صالح اگر از پیامبرانی آنچه را به ما وعده می دهی برای ما بیاور (۷۷)
فأخذتهم الرجفة فأصبحوا فی دارهم جاثمین ﴿۷۸﴾
آنگاه زمینلرزه آنان را فرو گرفت و در خانه هایشان از پا درآمدند (۷۸)
فتولی عنهم وقال یا قوم لقد أبلغتکم رسالة ربی ونصحت لکم ولکن لا تحبون الناصحین ﴿۷۹﴾
پس [صالح] از ایشان روی برتافت و گفت ای قوم من به راستی من پیام پروردگارم را به شما رساندم و خیر شما را خواستم ولی شما [خیرخواهان و نصیحتگران] را دوست نمی دارید (۷۹)
ولوطا إذ قال لقومه أتأتون الفاحشة ما سبقکم بها من أحد من العالمین ﴿۸۰﴾
و لوط را [فرستادیم] هنگامی که به قوم خود گفت آیا آن کار زشت[ی] را مرتکب می شوید که هیچ کس از جهانیان در آن بر شما پیشی نگرفته است (۸۰)
إنکم لتأتون الرجال شهوة من دون النساء بل أنتم قوم مسرفون ﴿۸۱﴾
شما از روی شهوت به جای زنان با مردان درمی آمیزید آری شما گروهی تجاوزکارید (۸۱)
وما کان جواب قومه إلا أن قالوا أخرجوهم من قریتکم إنهم أناس یتطهرون ﴿۸۲﴾
ولی پاسخ قومش جز این نبود که گفتند آنان را از شهرتان بیرون کنید زیرا آنان کسانی اند که به پاکی تظاهر می کنند (۸۲)
فأنجیناه وأهله إلا امرأته کانت من الغابرین ﴿۸۳﴾
پس او و خانواده اش را غیر از زنش که از زمره باقیماندگان [در خاکستر مواد گوگردی] بود نجات دادیم (۸۳)
وأمطرنا علیهم مطرا فانظر کیف کان عاقبة المجرمین ﴿۸۴﴾
و بر سر آنان بارشی [از مواد گوگردی] بارانیدیم پس ببین فرجام گنهکاران چسان بود (۸۴)
وإلی مدین أخاهم شعیبا قال یا قوم اعبدوا الله ما لکم من إله غیره قد جاءتکم بینة من ربکم فأوفوا الکیل والمیزان ولا تبخسوا الناس أشیاءهم ولا تفسدوا فی الأرض بعد إصلاحها ذلکم خیر لکم إن کنتم مؤمنین ﴿۸۵﴾
و به سوی [مردم] مدین برادرشان شعیب را [فرستادیم] گفت ای قوم من خدا را بپرستید که برای شما هیچ معبودی جز او نیست در حقیقت شما را از جانب پروردگارتان برهانی روشن آمده است پس پیمانه و ترازو را تمام نهید و اموال مردم را کم مدهید و در زمین پس از اصلاح آن فساد مکنید این [رهنمودها] اگر مؤمنید برای شما بهتر است (۸۵)
ولا تقعدوا بکل صراط توعدون وتصدون عن سبیل الله من آمن به وتبغونها عوجا واذکروا إذ کنتم قلیلا فکثرکم وانظروا کیف کان عاقبة المفسدین ﴿۸۶﴾
و بر سر هر راهی منشینید که [مردم را] بترسانید و کسی را که ایمان به خدا آورده از راه خدا باز دارید و راه او را کج بخواهید و به یاد آورید هنگامی را که اندک بودید پس شما را بسیار گردانید و بنگرید که فرجام فسادکاران چگونه بوده است (۸۶)
وإن کان طائفة منکم آمنوا بالذی أرسلت به وطائفة لم یؤمنوا فاصبروا حتی یحکم الله بیننا وهو خیر الحاکمین ﴿۸۷﴾
و اگر گروهی از شما به آنچه من بدان فرستاده شده ام ایمان آورده و گروه دیگر ایمان نیاورده اند صبر کنید تا خدا میان ما داوری کند [که] او بهترین داوران است (۸۷)
انتهای پیام/
پرسش و پاسخ در
تلاوت مجلسی سوره اعراف آیات ۱
گفتگو با هوش مصنوعی