نظریات و رهنمودهای بزرگان جهان <a href="/fa/dashboard/ ir/ائمه معصومین سلام الله علیهم" class="text info">ائمه معصومین سلام الله علیهم</a> در رابطه با اقتصاد


عدالت اقتصادي و جهاد اقتصادي
مراعات حقوق از نشانههاي استقرار عدالت محسوب ميگردد. بين «مراعات حقوق» و «عدالت»، پيوند ارتباط وجود دارد. اين موضوع ميتواند قرينهاي باشد بر اينکه اداي حق و رعايت آن مصداقي از عدالت است. و رعايت عدالت خود مصداقي از جهاد اقتصادي است. حضرت علي عليهالسلام ميفرمايد:
اَلذَّلِيلُ عِنْدِي عَزِيزٌ حَتَّي آخُذَ الْحَقَّ لَهُ وَ الْقَوِيُّ عِنْدِيْ ضَعِيفٌ حَتَّي آخُذَ الْحَقَّ مِنْهُ.[1] خوار نزد من گران مقدار است تا هنگامي که حق او را بدو برگردانم و نيرومند خوار است تا آنگاه که حق را از او بازستانم.
بر اساس پيوند بين «مراعات حقوق» و «عدالت»، سيره عملي حضرت مصداقي از عدالت خواهد بود. حضرت در جاي ديگر مي فرمايند:
وَايْمَ اللّهِ لاَءُ نْصِفَنَّ الْمَظْلُومَ مِنْ ظَالِمِهِ وَ لاَءَقُودَنَّ الظَّالِمَ بِخَرَامَتِهِ حَتَّي أورِدَهُ مَنْهَلَ الْحَقِّ وَ اِنْ کَانَ کَارِها.[2] به خدا سوگند که داد ستمديده را از آن که بر او ستم کرده بستانم و مهار ستمکار را بگيرم و به ناخواه او را تا به آبشخور حق کشانم.
و نيز ميفرمايند:
وَاللَّهِ لَوْ اُعْطِيتُ الاَقالِيمَ السَّبْعَةَ بِمَا تَحْتَ اَفْلاَکِهَا عَلَي اَنْ اَعْصِيَ اللّهَ فِي نَمْلَةٍ اَسْلُبَهَا جُلْبَ شَعِيَرةٍ مَا فَعَلْتُ.[3] به خدا اگر هفت اقليم را با آنچه زير آسمانهاست به من دهند تا خدا را نافرماني نمايم و پوست جويي را از مورچه اي به ناروا بربايم چنين نخواهم کرد.
حضرت درباره آنچه عثمان، تيول بعضي کرده بود، ميفرمايند:
وَاللّهِ لَوْ وَجَدْتُهُ قَدْ تُزُوِّجَ بِهِ النِّسَاءُ وَ مُلِکَ بِهِ الإمَاءُ لَرَدَدْتُهُ فَإنَّ فِي الْعَدْلِ سَعَةٌ وَ مَنْ ضَاقَ عَلَيْهِ الْعَدْلُ فَالْجوْرُ عَلَيْهِ أضْيَقُ.[4] به خدا اگر ببينم که به مهر زنان يا بهاي کنيزکان رفته است، آن را باز مي گردانم که در عدالت گشايش است و آنکه عدالت را بر نتابد، ستم را سخت تر يابد.
حق اقتصادي فقيران و ضعيفان جامعه
هر انساني در جامعه اسلامي داراي حقوقي است و فقرا و مستنمندان از اين قاعده مستثنا نبوده و داراي حقوق تعريف شدهاي هستند. حضرت ميفرمايد: وَ اخْتَطَفْتَ مَا قَدَرْتَ عَلَيْهِ مِنْ أَمْوَالِهِمُ المَصُونَةِ لأرَامِلِهِمْ وَ اَيْتَامِهِمُ اخْتَطَافَ الذِّئْبُ الاَزَلِّ دَامِيَةَ الْمِعْزَي الْکَسِيرَة.[5] و آنچه توانستي از مالي که براي بيوه زنان و يتيمان نهاده بودند بربودي، چنانکه گرگ تيز تک برآيد و بُز زخم خورده و از کار افتاده را بربايد.
امام(ع) در سخن خود به اين امر که اموال عمومي به بيوه زنان و يتيمان اختصاص دارد، اشاره ميکنند. گر چه ممکن است لام در تعبير «لاِرامِلِهِم» به معني ملکيت براي عنوان هم باشد ولي دست کم، حق اختصاصي ايشان را در اموال عمومي مدنظر دارد. حضرت در سخني ديگر ميفرمايد:
سپس خدا را خدا را! در طبقه فرودين از مردم، آنان که راه چاره ندانند و از درويشان و نيازمندان و بينوايان و از بيماري بر جاي ماندگانند، که در اين طبقه مستمندي است خواهنده و مستحق عطايي است به روي نياورنده؛ به خاطر خدا، حقي را که خداوند به آنان اختصاص داده و نگهباني آن را بر عهدهات نهاده است، پاس دار! و بخشي از بيت المالت و بخشي از غلات زمينهاي خالصه را در هر شهر به آنان واگذار، که دوردست ترين آنان را همان بايد که براي نزديکان است و آنچه بر عهده تو نهاده اند رعايت حق ايشان است... يتيمان را عهده دار باش و کهنسالاني را که چاره اي ندارند و دست سؤال پيش نميآرند؛ و اين کار بر واليان گرانبار است و گزاردن حق، همه جا دشوار.[6]
اَمَا وَالَّذِي فَلَقَ الحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَسَمَةَ، لَوْ لا حُضُورُ الْحَاضِرِ وَ قِيَامُ الحُجَّةِ بِوُجُودِ النَّاصِرِ وَ مَا اَخَذَ اللّهُ عَلَي العُلَمَاءِ اَنْ لا يُقَارُّوا عَلَي کَظّةِ ظَالِمٍ وَ لاَسَغَبِ مَظْلُومٍ لأَلْقَيْتُ حَبْلَهَا عَلي غَارِبِهَا وَ لَسَقَيْتُ آخِرَهَا بِکَأْسِ اَوَّلِهَا.[7]
حضرت در جمله «و لاسغب مظلوم» اشاره ميکنند که اگر مظلومي گرسنه باشد دانايان نبايد آرام بگيرند. ترکيب گرسنه بودن و مظلوم واقع شدن شايد دلالت کند که شخص مظلوم، ظلم را با ياري و سکوت خود نپذيرفته است و در عين حال که مظلوم است گرسنه نيز ميباشد. از اين جمله استفاده مي شود که گرسنگانِ مظلوم حقي دارند که بايد دولت اسلامي، آن را از ظالمان بازپس گيرد. حضرت يکي از انگيزههاي ظاهري پذيرش حکومت را اين مسئله معرفي نموده اند. همانطور که گذشت در جاي ديگر، نسبت به محرومان و ضعفا فرمودهاند:
وَاحْفَظْ لِلّهِ مَا اسْتَحْفَظْکَ مِنْ حَقَهِ فِيهِمْ وَاجْعَلْ لَهُمْ قِسْما مِنْ بَيْتِ مَالِکَ وَ قِسْما مِنْ غَلاّتِ صَوافِي الاِسْلامِ فِي کُلَّ بَلَدٍ فَإنَّ لَلاَقْصَي مِنْهُمْ مِثْلَ الَّذِي لِلاَدْنَي وَ کُلٌّ قَدْ اسْتَرَعْيتَ حَقَّهُ.[8]
مراعات حقوق محرومان در هر کجاي جامعه اسلامي لازم است و همچنين فرموده اند: وَانْظُرْ اِلَي مَا اجْتَمَعَ عِنْدَکَ مِنْ مَالِ اللّهِ فَاصْرِفْهُ اِلَي مَنْ قِبَلَکَ مِنْ ذَوِي الْعِيَالِ وَالْمَجَاعَةِ مُصِيبا بِهِ مَوَاضِعَ الْفَاقَةِ وَالخَلاّتِ.[9] و در مال خدا که نزد تو فراهم شده بنگر و آن را به عيالمندان و گرسنگاني که نزديکت هستند بده، و آنان که مستمندند و سخت نيازمند.
سازگاري عدالت با کارآيي و رفاه
سازگاري عدالت با رفاه و آسايش نيز در کلمات حضرت علي عليهالسلام يافت ميشود. اينک برخي از کلمات اميرالمؤمنين علي عليهالسلام را از نظر مي گذرانيم:
بِالْعَدْلِ تَتَضَاعَفُ الْبَرَکَات،[10] با عدل برکات چند برابر مي شود.
مَاعُمّرِتِ الْبَلْدان بِمِثْلِ العَدْلِ،[11] هيچ چيزي مانند عدالت باعث آباداني کشورها نمي شود.
فَاِنَّ فِي الْعَدلِ سَعَةٌ،[12] به درستي که در عدل گشايش است.
نتيجه عدالت راستين به جامعه منهاي فقر است، چنانکه امام علي(ع) درباره کوفه ميفرمايد: مَا أَصْبَحَ بِالْکُوفَةِ أَحَدٌ إِلَّا نَاعِماً إِنَّ أَدْنَاهُمْ مَنْزِلَةً لَيَأْکُلُ الْبُرَّ وَ يَجْلِسُ فِي الظِّلِّ وَ يَشْرَبُ مِنْ مَاءِ الْفُرَاتِ .[13]
هيچ کس در کوفه نيست که زندگي او ساماني نيافته باشد، پايين ترين افراد نان گندم مي خورند، و خانه دارند، و از بهترين آب آشاميدني استفاده مي کنند.
گراني اجناس و قيمتها تاثير منفي در رفتار مردم دارد
امام صادق عليه السلام در روايت شريفي مي فرمايند: «غَلَاءُ السِّعْرِ يُسِي ءُ الْخُلُقَ وَ يُذْهِبُ الْأَمَانَةَ وَ يُضْجِرُ الْمَرْءَ الْمُسْلِمَ »[14] به اين معنا که «گراني قيمت ها اخلاق و رفتار مردم را بد مي کند. امانت داري را از بين مي برد و مردم مسلمان را در فشار و سختي به ستوه مي آورد.»
جواز فعاليتهاي اقتصادي زنان
زنان فراواني در صدر اسلام در زمان پيامبر گرامي و ائمّه اطهار عليهم السلام به فعاليت هاي اقتصادي اشتغال داشتند و ائمّه اطهار عليهم السلام نه تنها آنان را از کار و تلاش نهي نمي کردند، بلکه در برخي موارد، لحن سخن يا طرز برخورد پيامبر يا امام با زنان شاغل به گونه اي بود که تشويق به ادامه کار نيز از آن استفاده مي شود. اين کارها عبارتند از:
الف. حرفه بافندگي: ام حسن نخيعه مي گويد: حضرت علي عليه السلام در راه به من برخورد کرد و فرمود: ام حسن، به چه کاري مشغولي؟ گفتم: بافندگي مي کنم. امام به من فرمود: بدان که حلال ترين کسب است.[15] بنابراين نقل، امام با ديدن ام حسن در ابتدا، از شغل او سوال کرد که حاکي از مشروعيت اشتغال براي زنان است، و ديگر آنکه وقتي ام حسن در جواب امام عرض کرد: به بافندگي اشتغال دارم و از اين راه ارتزاق مي کنم، امام نه تنها او را از اين حرفه منع نکرد، بلکه با اين جمله که «حلال ترين کسب است»، او را بر ادامه اشتغال به اين حرفه تشويق کرد. بنابراين، اشتغال زنان به حرفه هايي که از نظر اسلام حلال شمرده شده، مجاز، بلکه مطلوب است.
ب. نوحه خواني: حنان بن سدير گويد: در محله ما زني بود که کنيزي نوحه خوان داشت. اين زن از طريق نوحه خوانيِ کنيزش، زندگي خود را اداره مي کرد. وي نزد پدرم آمد و گفت: تو مي داني که زندگي من از جانب خدا و به وسيله نوحه خواني اين جاريه تأمين مي شود. دوست دارم از امام صادق عليه السلام بپرسي که اگر اين کار حلال است، ادامه بدهم، و گر نه کنيز را بفروشم و از بهاي آن زندگي کنم تا خدا فرجي برساند. پدرم گفت: پرسش اين مسئله از امام براي من سخت است. او اضافه مي کند: وقتي خدمت امام رسيديم، خودم از امام درباره مسئله آن زن پرسش کردم. امام فرمود: آيا براي اجرت شرط مي کند يا نه؟ گفتم: به خدا قسم، نمي دانم شرط مي کند يا نه. حضرت فرمود: به آن زن بگو: شرط نکن و هر چه دادند قبول کن.[16] در اين روايت نيز نوحه خواني مورد تأييد امام قرار گرفته است. اگر اشتغال زن به نوحه خواني غير مجاز بود، آن حضرت وي را از اين کار نهي مي فرمود. لازم به ذکر است اينکه امام در جواب پرسش کننده گفتند: براي کارش اجرتي تعيين نکند و هر چه دادند قبول کند، دليل بر حرمت اين کار و تحصيل درآمد از اين طريق نيست؛ زيرا اگر چنين بود، امام مستقيما او را از ادامه آن کار برحذر مي داشت. اگر به صورت استلزام نهي اي از کلمات امام فهميده شود، مربوط به تعيين اجرت است به اصل عمل. عدم تعيين مزد نيز به احتمال قوي به سبب ويژگي کار است، نه خصوصيت نوحه خوان و جنسيت وي که زن است يا مرد.
ج. آرايشگري: ابن ابي عمير با واسطه، از امام صادق عليه السلام نقل مي کند: يکي از زناني که به آرايشگريي بانوان اشتغال داشت، بر پيامبر گرامي صلي الله عليه و آله وارد شد. پيامبر اکرم به وي فرمود: آيا شغلت را رها کرده اي يا بر آن باقي هستي؟ زن گفت: اي رسول گرامي، بر شغلم باقي هستم و ادامه مي دهم، مگر آنکه مرا از آن نهي کني تا کنار بگذارم. حضرت نه تنها او را از آن کار منع نکرد، بلکه اجازه فرمود به کارش ادامه دهد و او را به برخي از آداب اين کار نيز راهنمايي فرمود: فَقَالَ لَهَا افْعَلِي فَإِذَا مَشَطْتِ فَلَا تَجْلِي الْوَجْهَ بِالْخِرَقِ فَإِنَّهَا تَذْهَبُ بِمَاءِ الْوَجْهِ وَ لَا تَصِلِي الشَّعْرَ بِالشَّعْرِ.»[17]
د. عطر فروشي: حسين بن زيد هاشمي از امام صادق عليه السلام روايت کرده است که زني به نام زينب عطاره نزد زنان پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله آمد. پيامبر وارد خانه شد و او را نزد همسرانش ديد. به وي فرمود: منزل ما را خوشبو کردي. زينب عرض کرد: منزل به بوي شما معطّرتر است. پس از اين سخنان، پيامبر صلي الله عليه و آله برخي از آداب و احکام خريد و فروش را براي وي بيان فرمودند.[18]
چنان که از اين روايت استفاده مي شود، نه تنها پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله با اشتغال زينب به عطر فروشي مخالفتي نکرد، بلکه با حسن رفتار خود با وي و با بيان برخي از آداب معامله، او را نسبت به ادامه آن کار تشويق کرد. فَقَالَ لَهَا رَسُولُ اللَّهِ ص إِذَا بِعْتِ فَأَحْسِنِي وَ لَا تَغُشِّي فَإِنَّهُ أَتْقَي لِلَّهِ وَ أَبْقَي لِلْمَالِ.»[19]
اقتصاد و همکاري در خانه و خانواده
جهاد اقتصادي مصاديق مختلف و متعددي دارد. يک نمونه بارز تلاش اقتصادي و جهاد اقتصادي در سيره بزرگان دين و اهلبيت عليهمالسلام از جمله در زندگي سراسر نور دختر پيامبر ميباشد.
الف. جهاد اقتصادي و همراهي و همکاري در منزل:
از امام باقر عليه السلام نقل شده است که: «حضرت فاطمه(س) کارهاي خانه و آرد کردن گندم و نان پختن و جارو کردن را عهده دار شد و حضرت علي(ع) آنچه به بيرون خانه مربوط بود، مانند جابه جا کردن هيزم و آوردن گندم. روزي به حضرت زهرا(س) گفت: آيا در خانه چيزي [براي خوردن] داريم؟ حضرت فرمود: قسم به خدايي که حق تو را عظيم داشت، سه روز است که چيزي نداريم تا برايت بياورم. اميرالمؤمنين(ع) فرمود: پس چرا مرا خبر نکردي؟ فرمود: پيامبر(ص) از اين که از تو چيزي بخواهم مرا برحذر داشت و فرمود: از پسرعمويت چيزي نخواه مگر اين که خودش برايت بياورد...»[20]
ب. دارايي و اموال خصوصي در خدمت حکومت ديني:
يکي ديگر از مصاديق جهاد اقتصادي در سيره حضرت زهرا(س) پشتوانه قرار دادن دارايي خود براي رفع مشکلات حکومت ديني است. امام باقر(ع)، از قول جابر بن عبدالله انصاري براي فرزند خويش امام صادق(ع) نقل کرده اند که جابر گفت: «روزي نماز عصر را همراه پيامبر خوانديم و هنوز متفرق نشده بوديم که پيرمردي از مهاجران که از شدت پيري و ضعف به زحمت راه مي رفت به سمت ما آمد و پيامبر احوالش را جويا شد. او گفت اي پيامبر خدا گرسنه ام سيرم کن، برهنه ام مرا لباسي بپوشان، فقيرم دستم را بگير. حضرت فرمود من چيزي ندارم که به تو بدهم اما اين مقدار هست که بتوانم تو را به کسي که اهل خير باشد راهنمايي کنم. پس به خانه کسي برو که خدا و رسولش را دوست دارد و خدا و رسول هم او را دوست دارند. کسي که خدا را بر خويش مقدم مي دارد، به خانه فاطمه برو. آن فرد با راهنمايي عمار به خانه حضرت زهرا مي رود و عرض حال مي کند و حضرت تنها گردنبند خود را که آن هم هديه دختر عمويش (دختر حضرت حمزه) بوده به او ميبخشد و...»[21]
اسراف و تبذير و مصرفگرايي
حضرت علي عليه السلام مي فرمايد:«إِنَّ إِعْطَاءَ الْمَالِ فِي غَيْرِ حَقِّهِ تَبْذِيرٌ وَ إِسْرَافٌ.» [22] جنانچه مالي غير صحيح و بيش از مصرف و اندازه مصرف گردد، اسراف محسوب ميشود.
احتکار و انباشت مال و کالا
در روايات فراواني از احتکار کالا نهي شده است. پيامبر(ص) فرمود:« الْجَالِبُ مَرْزُوقٌ وَ الْمُحْتَکِرُ مَلْعُون » [23] گيرنده کالا (براي خريد و فروش و تجارت) روزي مي خورد و محتکر از رحمت خداوند بدور است.
عن الصادق(ع):«لَا يَحْتَکِرُ الطَّعَامَ إِلَّا خَاطِئٌ.» [24] امام صادق (ع) فرمود: «طعام را احتکار نمي کند، مگر خطا کار».
عن علي(ع):«فَامْنَعْ مِنَ الِاحْتِکَارِ فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (صلي الله عليه وآله وسلم )مَنَعَ مِنْهُ». [25] از احتکار جلوگيري کن پيامبر(ص) چنين مي کرد.
امام صادق(ع) به نقل از پدر بزرگوارشان مي فرمايند:
«عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيه (ع) قَالَ رَفَعَ الْحَدِيثَ إِلَي رَسُولِ اللَّهِ ص أَنَّهُ مَرَّ بِالْمُحْتَکِرِينَ فَأَمَرَ بِحُکْرَتِهِمْ أَنْ تُخْرَجَ إِلَي بُطُونِ الْأَسْوَاقِ وَ حَيْثُ تَنْظُرُ الْأَبْصَارُ إِلَيْهَا فَقِيلَ لِرَسُولِ اللَّهِ ص لَوْ قَوَّمْتَ عَلَيْهِمْ فَغَضِبَ رَسُولُ اللَّهِ ص حَتَّي عُرِفَ الْغَضَبُ فِي وَجْهِهِ فَقَالَ أَنَا أُقَوِّمُ عَلَيْهِمْ إِنَّمَا السِّعْرُ إِلَي اللَّهِ يَرْفَعُهُ إِذَا شَاءَ وَ يَخْفِضُهُ إِذَا شَاءَ». [26] روزي پيامبر اکرم(ص) از کنار محتکرين مي گذشت؛ به آنان دستور داد تا کالاهاي احتکار شده خود را بطوري که در معرض ديد همگان باشد، بيرون آورند. به آن حضرت عرض شد: چرا بر آن کالاها قيمت نمي گذاريد؟ حضرت خشمگين شدند و فرمودند: آيا من بر آنها قيمت گذارم؟ همانا قيمت دست خداست هرگاه که خواهد بالا برد و هرگاه که خواهد پايين آورد.



پي نوشت ها:



------------------



[1]. نهج البلاغه، خطبه 37
[2]. نهجالبلاغه، خطبه 136
[3]. نهج البلاغه، خطبه 224
[4]. نهج البلاغه، خطبه 15
[5]. نهج البلاغه، نامه 41
[6] . نهج البلاغه، نامه 53
[7]. نهج البلاغه، خطبه 3
[8]. نهج البلاغه، نامه 53
[9]. نهج البلاغه، نامه 67
[10]. غررالحکم، ص 446
[11]. غررالحکم، ص 340
[12]. نهج البلاغه، خطبه 15
[13]. مجلسي، محمد تقي، بحارالانوار، ج 40، ص 327
[14]. فروع کافي، شيخ کليني، جلد 5، کتاب المعيشة، باب الاسعار ح 164
[15]. محمدبن يعقوب کليني، پيشين، ج 5، ص 151 / ج 5، ص 86
[16]. محمدبن يعقوب کليني، پيشين، ج 5، ص 151 / ج 5، ص 86
[17]. محمدبن يعقوب کليني، پيشين، ج 5، ص 151 / ج 5، ص 119
[18]. محمدبن يعقوب کليني، پيشين، ج 5، ص 151
[19]. همان، ص 151
[20]. محمدتقي، مجلسي، بحار الانوار، ج43، ص31
[21]. مجلسي، محمد تقي، بحار الانوار، ج43، ص56-58
[22]. بحارالانوار، ج 32، ص 48
[23]. شيخ حر العاملي، وسائل الشيعة، ج 17، ص 425
[24]. شيخ حر العاملي، وسائل الشيعة، ج 17، ص 426
[25]. نهج البلاغه، نامه 53
[26]. شيخ حر العاملي، وسائل الشيعة، ج 17، ص 430



https://iribresearch.ir/jahad_eghtesadi/maghale_text.aspx?id=100


گفتگو با هوش مصنوعی

💬 سلام! می‌خوای درباره‌ی «نظریات و رهنمودهای بزرگان جهان ائمه معصومین سلام الله علیهم در رابطه با اقتصاد» بیشتر بدونی؟ من اینجام که راهنماییت کنم.