تدبر در قرآن (<a href="/fa/dashboard/ ir/سوره مبارکه فجر" class="text info">سوره مبارکه فجر</a>)
* * *
بعضی از سپیده های بزرگ، ایّام الله می باشند که برای رسیدن به آن لازم است ده شب را سپری کرد. اما بعضی از سپیده ها برای آمدنشان یک شب هم بگذرد کافی است.
از سلسله درس های استاد الهی زاده
در شماره ی قبلی شمیم نرجس اشاره کردیم که روش تدبر در قرآن ابتدا آیاتی که از نظر ادبی پیوستگی دارند در یک دسته و سیاق قرار می دهیم و در گام دوم جهت هدایتی سوره را که تاثیر هدایت گرایانه دارد کشف می کنیم و در گام سوم که مقصود اصلی در تدبر است «تفهیم متن» می باشد.
در تفهیم متن ابتدا از فهم سباقی آیات بهره می گیریم یعنی معنایی که از ظاهر و نص آیات به ذهن سبقت می گیرد و بعد به فهم سیاقی می پردازیم؛
یعنی معنایی که از ملاحظه ی ارتباط بین جملات و بین آیه ای با آیه ی قبل و بعد آن به دست می آید و در مرحله ی بعد فهم قیاسی که تناسب ها و تقابل ها و مشترکات در دسته ها و سیاق ها وجود دارد به دست می آید و در بعضی موارد علاوه بر این سه فهم، فهم مجموعی و هدایتی هم استفاده می شود. یعنی تفهیم مجموعه ی نکات اصلی و کانونی میان دسته ها در کل متن که یک سیر واحدی دارند و ما را به رویکرد هدایتی سوره می رسانند.
سوره مبارکه ی فجر سی آیه دارد که در سه سیاق قرار گرفته اند:
سیاق اول: آیات 5-1؛ سیاق دوم: آیات 26-6؛ سیاق سوم: آیات 30-27
دلیل پیوستگی لفظی آیات در هر سیاق:
در سیاق اول چهار قَسَم است و اسم اشاره «ذلک» در آیه ی پنجم که به چهار آیه ی قبل برمی گردد.
در سیاق دوم آیات 6 تا 26 به وسیله ی حروف عطف و ضمایر و موصول به همدیگر پیوند خورده اند.
در سیاق سوم آیات 27 تا 30 نیز به وسیله ی حروف عطف و ضمیر پیوند دارند.
دلیل جدا بودن هر سیاق از سیاق دیگراین است که در سیاق دوم اولین آیه با استفهام تقریری خطاب به پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) می باشد که از نظر لفظی از آیات قبلی منفصل شده و در سیاق سوم آیه ی 27 با حرف ندا و منادا شروع شده و از آیات قبل جدا گردیده است.
دلیل پیوستگی محتوایی هر سیاق:
سیاق اول با پنج قَسَم آغاز شده و بعد با استفهام تقریری پرسیده که آیا در این موارد سوگندی برای خردمند نیست؟ که پاسخ آری است و به جواب قسم به روشنی اشاره نشده است.
سیاق دوم از طغیانگری و افساد قوم عاد و ثمود و فرعون یاد می کند که مستحق عذاب دنیوی و اخروی شدند و اشاره به این که انسان های دنیاگرا نگرشی شبیه اقوام مذکور دارند و ریشه و عامل تفکرشان حب شدید مال می باشد.
سیاق سوم: نفس مطمئنه مورد خطاب قرار گرفته که آسوده از همه ی پریشانی های محشر، مستقیم به سوی پروردگار خود باز می گردد.
جهت هدایتی سوره:
آیات سوره ی فجر در فضایی نازل شد که ظلمت دنیاگرایی همه جا را فرا گرفته بود و عده ای با داشتن قدرت و ثروت به طغیان و فساد می پرداختند. (آیه ی 11و12) و اندوختن مال، معیاری برای کسب ارج و قرب بود و هر کس بر اساس میزان دارایی اش برای خود کرامت الهی قایل بود. (15)
و آن کس که در تنگنای معیشتی بود خودش را مورد اهانت پروردگار می دانست. (16) در حالی که حق یتیم و مسکین پایمال شده و انسان ها بی توجه به این ظلم ها دنیاگرایی را هدف و آرمان خود قرار داده بودند (20) سوره ی فجر در سه سیاق سعی بر حلّ این مشکل دارد.
سیاق اول، آیات 1 تا 5 با پنج سوگند آغاز شده: «وَ الْفَجْرِ» سوگند به سپیده ی صبح هنگامی که تاریکی شب را می شکافد. «وَ لَیالٍ عَشْرٍ» و سوگند به شب های دهگانه (فهم سباقی).
ارتباط این دو قسم به این صورت است که شب های ده گانه ی مورد نظر مربوط به فجر قبلی است. فجری که بعد از ده شب رخ داده است که می توان فجر را روز عید قربان دانست و شب های ده گانه را دهه ی اول ماه ذیحجه دانست (فهم سباقی).
«وَ الشَّفْعِ وَ الْوَتْرِ» سوگند به زوج و فرد (منظور ایام تشریق روزهای 11 و 12 (شفع) و روز 13 (وتر) ذیحجه که اعمال حج تمام می شود. «وَ اللَّیلِ إِذا یسْرِ» قسم به شب هنگامی که به سوی روشنایی حرکت می کند و این گونه سپری می شود (فهم سیاقی).
مجموع قَسَم ها پایدار نبودن شب را می فهماند. ابتدا سپیده دغدغه است به همین جهت آن چه بعد از گذشت شب پایدار می شود، که فجر و شفع و وتر است بیان شده و در قَسَم بعدی فقط می خواهد بگوید که شب می گذرد اما آیا سپیده می آید یا نه، چیزی بیان نشده است.
این برای آن است که بعضی از سپیده های بزرگ، ایّام الله می باشند که برای رسیدن به آن لازم است ده شب را سپری کرد.
اما بعضی از سپیده ها برای آمدنشان یک شب هم بگذرد کافی است (فهم سیاقی- هدایتی). بعد از قَسَم ها این پرسش مطرح شده که آیا در این موارد سوگندی برای خردمند نیست؟ «هَلْ فی ذلِک قَسَمٌ لِذی حِجْرٍ» این گونه بیان در حقیقت به عظمت و اهمیت سوگندها اشاره می کند، زیرا:
1. استفهام تقریری برای تأیید و تأکید می آید. 2. اشاره ی دور (ذلک) برای اشاره به سوگندها تفخیم و تعظیم را می فهماند. 3. تخصیص سوگندها به صاحبان خرد برای این است که فرومایگان آن چنان که شایسته است این سوگندها را در نمی یابند.
با توجه به تصریح نشدن جواب قسم، می توان جواب قسم محذوف را تأکید بر محتوای کل سوره دانست که به عاقبت شوم دنیوی و اخروی طغیانگران دنیاگرا و سرانجام نیک خداگرایان توجه دارد.
ارتباط قسم و جواب نیز چنین است. در قسم ها برای تبیین یک امر عقلی از محسوسات استفاده شده (تشبیه معقول به محسوس) به این صورت که فجر را می توان نشان خداگرایی و ظلمت شب را نشان دنیاگرایی و طغیان دانست و چون ظلمت ها رفتنی اند ظلم و طغیان از بین می روند و این فجر و خداگرایی است که اصالت و دوام دارد. پس سرانجام خیر و حق پیروزمند خواهد بود (فهم مقایسه ای).
سوره با مطرح نمودن نمونه های تاریکی و سرانجام آنان، این زوال را به اثبات می رساند و فجر که نشان از عاقبت نیکو برای خداگرایان است، ظهور پیدا می کند. جهت هدایتی سیاق اول می شودعبارت از: میعادگاه های دل بریدن از دنیا در راستای تأکید بر جهت هدایتی سوره است (پایان شب سیه سپید است).
سیاق دوم آیات 6 تا 26
در آیه ی ششم استفهام تقریری ادامه یافته و این بار از پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) درباره ی عاقبت قوم عاد و ثمود و فرعون سؤال می شود. «أَ لَمْ تَرَ کیفَ فَعَلَ رَبُّک بِعادٍ» آیا ندیده ای که پروردگارت با قوم عاد چه کرد (فهم سباقی).
این بیان نشان از آگاهی دقیق پیامبر(صلی الله علیه وآله) از سرنوشت هلاکت بار این قوم دارد. قوم عاد صاحب شهر «ارم» بودند. «إِرَمَ ذاتِ الْعِمادِ» شهری با ستون هایی بلند. «الَّتی لَمْ یخْلَقْ مِثْلُها فِی الْبِلادِ» که نظیر آن ستون ها در دیگر سرزمین ها ساخته نشده بود.
این گونه وصف قوم عاد (بدل آوردن نام شهر «ارم» برای قوم عاد) نشان می دهد که خداوند تنها به قوم آن ها کار نداشته، بلکه شهر آن ها را هم کار داشته و از طریق ویران کردن شهرشان آن ها را نابود کرد هم خودشان و هم شهرشان نابود شد (فهم سیاقی).
هم چنین درباره ی قوم ثمود سؤال می شود. «وَ ثَمُودَ الَّذینَ جابُوا الصَّخْرَ بِالْوادِ» همانان که خانه های خود را با برش سنگ ها در میان درّه بنا می کردند. (ساختمان سازی شان خیلی پیشرفته بوده)؛ «وَ فِرْعَوْنَ ذِی الْأَوْتادِ» و فرعونی که صاحب میخ ها بود (فهم سباقی).
کنایه از استحکام قدرت فرعونی است. این وصف به خاطر آن است که به دستور فرعون مخالفانش به چهار میخ به زمین یا چوب بسته و شکنجه می شدند.
وصف های یاد شده برای هر سه قوم حاکی از قدرت خاص ظاهری و دنیوی (پیشرفت صنعتی) آنان نسبت به اقوام دیگر و در نتیجه بهره مندی از نعمات و امکانات مادی است(فهم مجموعی) اما این اقوام به جای این که به خاطر این قدرت ها و نعمت ها شکر خدا را به جا آورند، در شهرها به طغیانگری پرداختند.
«الَّذینَ طَغَوْا فِی الْبِلادِ* فَأَکثَرُوا فیهَا الْفَسادَ» (سه گروه را با هم جمع کرده) آنان که در شهرها طغیان و سرکشی کردند و سرکشی ایشان زمینه ساز افزایش فساد در سرزمین ها گشت.
«فَصَبَّ عَلَیهِمْ رَبُّک سَوْطَ عَذابٍ» به همین خاطر مستحق عذاب سخت دنیوی شدند و پروردگارت تازیانه های عذاب را بر سر آنان فرو ریخت. این آیه در واقع بیان تفصیلی استفهامی است که در قبل مطرح شد.
«إِنَّ رَبَّک لَبِالْمِرْصادِ» علت این سرنوشت دردناک اقوام مذکور، مراقبت خداوند از اعمال بندگان است و این هشداری است برای بقیه طغیانگران که از کمین الهی غافلند (فهم سباقی).
«فَأَمَّا الْإِنْسانُ إِذا مَا ابْتَلاهُ رَبُّهُ فَأَکرَمَهُ وَ نَعَّمَهُ فَیقُولُ رَبِّی أَکرَمَنِ» (با کلمه ی انسان که اسم جنس است به نوع انسان نظر کرده و از نگرش مادی گرانه ی انسان نسبت به آزمایش و ابتلا (وسیله ی آزمایش) سخن به میان می آورد که) هرگاه خداوند انسان را آزمایش کند به این شکل که او را اکرام و انعام کند
دلیل بر ارزش و عزت خودش می داند و می گوید خدا مرا تکریم کرده است. (و بر پایه ی همین توهم غلط هرچه بخواهد انجام می دهد.
عطف نَعَّمَهُ بر فَأَکرَمَهُ می فهماند که نعمت الهی نوعی اکرام ابتدایی است و اگر انسان از عهده ی امتحان برآید نعمت ها تداوم خواهد یافت. و کلمه نَعَّمَهُ شرح و تفصیل می دهد أَکرَمَهُ را، فاء فَأَکرَمَهُ، فاء تفریع است یعنی فرع بر ابتلاء است).
«وَ أَمَّا إِذا مَا ابْتَلاهُ فَقَدَرَ عَلَیهِ رِزْقَهُ فَیقُولُ رَبِّی أَهانَنِ» اما هرگاه خداوند رزق این انسان دنیاگرا را از باب امتحان بر او تنگ بگیرد، می گوید که خدایم مرا خوار کرده است. و این سلب نعمت را سلب ارزش و اهانت به خود می پندارد. (فهم سباقی)
دلیل تقدم امتحان بر نعمت (در آیه 15) بر امتحان با فقر (در آیه 16) اهمیت و سخت تر بودن اولی است. چنین انسان خود محوری که همیشه «من من» می کند. (ربی، اکرمن)؛(ربی، اهانن) علی رغم ایمانش (چون ربی می گوید ایمان دارد) از ابتلاء و آزمایش بودن نعمت ها و قدرت پروردگار بر باز پس گرفتن این نعمت ها غافل است و با توهمِ اکرام و اهانت، دچار طغیان و فساد می شود در صورتی که دادن و گرفتن نعمت آزمایش و امتحان است.
«إِذا مَا ابْتَلاهُ» نه اکرام و اهانت و این که صبر در هنگام فقر و شکر در هنگام ثروت هر دو جلوه ی ایمان و پیروزی در امتحانات الهی است(فهم سیاقی- مجموعی). پس در آیه ی بعد با واژه ی «کلّا» این دیدگاه غلط را رد می کند و با حرف «بل» به رفتارهایی اشاره می کند که انجام آن ها باعث نقش بستن این تفکر دنیاگرایانه در ذهن آن ها شده است.
«کلاَّ بَلْ لا تُکرِمُونَ الْیتیمَ» (یکی این که با داشتن مال) یتیم را اکرام نمی کنند. با توجه به اشتراک لفظی در دو واژه «اکرمن» آیه 15 و «لا تکرمون» آیه 17 فهمیده می شود که راه دستیابی به کرامت و گران قدری در پیشگاه خداوند اکرام یتیمان است نه برخورداری از رفاه و ثروت. «وَ لا تَحَاضُّونَ عَلی طَعامِ الْمِسْکینِ» (دیگر این که) یکدیگر را بر اطعام مسکین تشویق نمی کنند.
«وَ تَأْکلُونَ التُّراثَ أَکلاً لَمًّا» نه تنها یتیم را اکرام نمی کنند که میراث آنان را چپاول می کنند و حلال و حرام را یک جا می خورند. «وَ تُحِبُّونَ الْمالَ حُبًّا جَمًّا» ریشه و عامل اصلی این نوع تفکر و رفتار، حبّ شدید مال است که امری قلبی است(فهم سباقی).
بنابراین تعلق خاطر به مال دنیا و حبّ شدید آن حتی مانع ترحم به یتیم و مسکین و باعث گشودن دست چپاول بر میراث ایتام است، واقعیتی است که آن پندار باطل را در انسان ایجاد کرده، همان پنداری که نعمت دادن را اکرام و تنگ شدن روزی را خواری به حساب می آورد (فهم سیاقی).
از تغییر ضمایر مفرد در آیات 15 و 16 (ابتلاه، فاکرمه، رزقه، ربه) به ضمیر جمع در آیات (لاتکرمون، لاتحاضون، تأکلون و...) می فهمیم که منشأ انحرافات و دنیاگرایی جمع است. به طوری که ممکن است در ابتدا انسان نپسندد اما فضای جامعه او را به آن سمت سوق دهد. پس در این آیات دنیاگرایی اجتماعی مطرح است (فهم مقایسه ای).
«کلاَّ إِذا دُکتِ الْأَرْضُ دَکا دَکا» چنین نیست. آن گاه که زمین به سختی کوبیده و نرم می گردد (فهم سباقی).
آیه ی 21 آغازگر تهدیدی است برای اقوام طغیانگر فاسد. (عاد، ثمود، فرعون) که در آغاز سوره به آن ها اشاره شد. نه انسانی که خداوند را به عنوان ربّ قبول داشته است.
«کَلّا»ی ابتدای آیه بیان می کند چنین نیست که طغیانگران فقط دچار عذاب دنیوی شوند. بلکه عذاب اخروی آنان نیز بسیار شدید می باشد؛ زیرا همان طور که از نظر قدرت و صنعت بی نظیر بودند و بر اثر آن طغیان و فساد فراوان کردند عذابشان هم بی نظیر است (فهم مجموعی- مقایسه ای).
طلیعه ی سخن درباره ی عذاب، تهدید است با بیان وقایع قیامت. آن گاه که زمین به سختی کوبیده و نرم می گردد «وَ جاءَ رَبُّک وَ الْمَلَک صَفًّا صَفًّا» و پروردگارت و فرشتگان صف به صف برای اجرای فرامین الهی فرا می رسند.
«وَ جی ءَ یوْمَئِذٍ بِجَهَنَّمَ» و دوزخ در آن روز آورده شده آشکار می شود. «یوْمَئِذٍ یتَذَکرُ الْإِنْسانُ» بعد از این وقایع در آن روز انسان متذکر و متوجه می شود که دنیاگرایی و طغیان نه تنها هیچ ثمری برای او نداشته که باعث ورود او به جهنم نیز شده است (فهم سیاقی- مجموعی).
«وَ أَنَّی لَهُ الذِّکری » اما این تذکر و بیداری در لحظه ی پر اضطراب معاد برای او هیچ سودی ندارد. «یقُولُ یا لَیتَنی قَدَّمْتُ لِحَیاتی » در آن هنگام که قیامتی سخت در پیش دارد و دستش از توشه تهی است با حسرت و افسوس می گوید: ای کاش برای زندگی آخرتم که حیات واقعی من است قدمی برداشته بودم.
تعبیر «لحیاتی» حیات را به آخرت اختصاص داده، گویا حیات او در دنیا، حیات به حساب نیامده است.
آیات 25 و 26 بازگوکننده ی این است که عذاب های الهی در آخرت بی نظیر و غیر قابل تشبیه با عذاب های دیگران است. «فَیوْمَئِذٍ لا یعَذِّبُ عَذابَهُ أَحَدٌ» پس در آن روز هیچ کس مانند پروردگار، انسان طاغی را عذاب نمی کند. «وَ لا یوثِقُ وَثاقَهُ أَحَدٌ» و قادر نیست احدی مانند او آن طاغی را در بند کشد (فهم سیاقی).
آیات 6 تا 26، سیاق دوم را تشکیل داده است. از عاقبت انسان هایی سخن گفت که در دنیا به طغیان و فساد در برابر حق برخاسته و خداوند شدیداً با آنان برخورد نمود و نگرش غلط چنین انسان های بدون عمل را در رابطه با انعام الهی یا امساک الهی رد کرد و در انتها از عذاب شدید اخروی آنان سخن می گوید. بنابراین جهت هدایتی این سیاق عبارت است از: «تهدید طغیانگران مفسد در دنیا و آخرت و رد نگرش دنیاگرایان خود محور بی عمل».
سیاق سوم آیات 27 تا 30
بعد از ذکر عذاب وحشتناکی که دامان طغیانگران و دنیاپرستان را در قیامت می گیرد در این آیه به نقطه ی مقابل آن یعنی «نفوس مطمئنّه» و مؤمنانی که در میان این طوفان عظیم از آرامش کامل برخوردارند پرداخته و آن ها را با یک دنیا لطف و محبت مخاطب ساخته می گوید: «یا أَیتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ* ارْجِعی إِلی رَبِّک راضِیةً مَرْضِیةً» تو ای روح آرام یافته «آسوده از همه این پریشانی های محشر» مستقیم به سوی پروردگار خود بازگرد.
به مقامی که تو از خدا خشنود و خدا از تو خشنود است. اطمینان و آرامشی که در نفس مطمئنه وجود دارد مایه ی رضایت و سعادتی است که خطاب «ارْجِعی إِلی رَبِّک راضِیةً مَرْضِیةً» شامل مرگ تا رسیدن به بهشت است و مُطْمَئِنَّةُ اشاره به آرامشی است که در پرتو ایمان حاصل شده، چنان که در سوره ی رعد آیه ی 28 می گوید: «أَلا بِذِکرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوب: بدانید تنها با ذکر خدا دل ها آرام می گیرد».
آری او نفس مطمئنه است همو که به سوی پروردگار خود آرام گرفته و در اثر اطاعت از خدا و رسیدن به پاداش به مقام «راضِیةً مَرْضِیةً» رسیده است.
و در نتیجه به قرینه ی آیات قبل دنیا را سرای گذر دانسته، دادن نعمت و تنگی روزی را ابتلا و امتحان می داند و به همین سبب زیادی نعمت او را به طغیان و تباهی و استکبار نمی کشد و فقر و نداری او را در ورطه ی کفر و ترک شکر قرار نمی دهد؛ بلکه او در جایگاه عبودیت استقرار می یابد و از صراط مستقیم منحرف نمی گردد.
«فَادْخُلی فی عِبادی* وَ ادْخُلی جَنَّتی » پس در زمره ی بندگانم درآی (چنان چه پیش از این به مقام عبودیت رسیده بودی) و در بهشت داخل شو.
فاء«فَادْخُلی» نتیجه گیری از جمله ی «ارْجِعی إِلی رَبِّک» است. می فرماید: چون راضی و مرضی به سوی پروردگارت برمی گردی پس در زمره ی بندگانم درآی و در بهشتم داخل شو و این فرمان دلالت دارد بر این که صاحب نفس مطمئنّه در زمره ی بندگان خاص خدا و دارای مقام عبودیت است.
اضافه ی «جنّت» به یای متکلم برای تشریف و عظمت بهشت است. این تعبیر فقط یک بار در قرآن مجید آمده است. (فعل های امر «ارجعی» و «فادخلی» انسان ها را به وارد شدن در این مسیر عبودیت تشویق می کند)
بنابراین غرض و جهت هدایتی این سیاق عبارت است: ارائه ی الگوی خداگرایی «نفس مطمئنه» و بیان حسن عاقبت آن به منظور تشویق و ترغیب انسان ها می باشد.
در پایان باید گفت: سوره در صدد این است که بازگو کند پایان شب سیه سپید است. از همین رو در سیاق اول این مهم را در قَسَم های خود آورده «وَ الْفَجْرِ» در ابتدا و سپری شدن شب «وَ اللَّیلِ إِذا یسْرِ» عنوان نمود.
و در سیاق دوم عذاب سخت دنیوی سه طاغوت بزرگ تاریخ که دارای قدرت بی نظیر بودند را به عنوان پایان طغیان و فساد آن ها معرفی نموده است و دوباره این سرانجام را در عذاب اخروی آن ها بیان می دارد.
در سیاق سوم با معرفی نفس مطمئنه و عاقبت نیک آن سوره تمام می شود. پس دوباره پایان شب سیه سپید است را متذکر می شود. این سوره سوره ی امید بخشی است (فجر این معنی را می رساند) امید بخشی برای مؤمنان است و هشدار برای طغیانگران و مستکبران چرا که آن ها دوام ندارند. بنابراین جهت هدایتی سوره عبارت است از:
امید به زوال دنیاگرایان طغیانگر در دنیا و آخرت و امید به لقاء الله خداگرایان.
کلمات کلیدی
تدبر در قرآن | درس های استاد الهی زاده | پیوستگی لفظی آیات | پیوستگی محتوایی |
لینک کوتاه :
موارد مرتبط با کلیدواژه
تدبر و تعمق در قرآن در اندیشه مقام معظم رهبری مقالات
آنچه که ما را به حقایق نورانی میرساند، تدبر در قرآن است؛ و این حفظ قرآن که بحمدالله امروز در بین شما...
تدبر در قرآن پرسش و پاسخ
تدبر در قرآنبا توجه به آیات زیادی که در قرآن در باره تدبر و لزوم آن ذکر شده است نتیجه می گیریم که تد...
تدبر در قرآن مقالات مجلات
ادب های ظاهریبدان که ادب های ظاهری قرآن که قاری را رعایت آن باید نمود، ده است: اول: طهارت: اگر قاری ...
رنجنامه ای درباره تفسیر قرآن مقالات مجلات
حوزه های علمیه وائمه جمعه و جماعات ناله ای و تقاضایی قرآن مجید سند اساسی اسلام و معجزه جاوید نبی ا...
تدبّر در قرآن مقالات مجلات
تدبّر در قرآن مقدمه تدبر در قرآن کریم از موضوعات بسیار مهم و کلیدی درک و فهم قرآن کریم است. امّا ...
تدبّر در قرآن از دیدگاه اهل بیت علیهم السلام اخبار
از مهم ترین راه هایی که با طیّ آن هرکس می تواند بنابر ظرفیت وجودی، توان و همّت خود از معارف، آموزه ه...
https://hawzah.net/fa/Magazine/View/6452/9579/115626/%D8%AA%D8%AF%D8%A8%D8%B1-%D8%AF%D8%B1-%D9%82%D8%B1%D8%A2%D9%86-(%D8%B3%D9%88%D8%B1%D9%87-%D9%85%D8%A8%D8%A7%D8%B1%DA%A9%D9%87-%D9%81%D8%AC%D8%B1)
گفتگو با هوش مصنوعی
💬 سلام! میخوای دربارهی «تدبر در قرآن (سوره مبارکه فجر)» بیشتر بدونی؟ من اینجام که راهنماییت کنم.