نقد غیرمسئولانه یا دفاع از استقلال دانشگاه

اهم نقدهایی که در بحث و جدل های اخیر نسبت به دانشگاه و دانشگاهیان گفته شده است، هنوز از طرح مسئله اساسی درباره ایدۀ علم و دانشگاه در ایران بازمانده اند.
خبرگزاری فارس، گروه اندیشه: مسئولیت نهاد علم پیگیری خودآگاهی در حرکت ملت و دولت است. اگر نهاد علم به مسئولیت خود عمل نکند، ملت ها هر چه بکنند و به هر نقطه ای که برسند، از آنجا که آگاهی کافی و توضیح درخوری درباره اهمیت تاریخی آن نقطه ندارند، نمی توانند مدعی موفقیت شوند و پیروزی را تجربه کنند. سرنوشت پیشرفت و توسعه به سرنوشت نهاد علم گره خورده و از همین رو بیش از هر زمانی در چهل سالگی انقلاب باید از نهاد علم پرسید.
سخنان نعمت الله فاضلی درباره دانشگاه و نقدهای تند او به وضعیت علمی اساتید و دانشجویان، واکنش هایی را در میان اهالی علم برانگیخت. فاضلی در فرازی از نقد خود، وضعیت اخلاق دانشگاهی را بسیار اسفبار خواند و اوضاع دانشگاه ایرانی را به ویژه در تحصیلات تکمیلی در زمینه شنیدن، صداقت، و ارزش های وجودی که انسان دانشگاهی باید داشته باشد، زیر سؤال برد. این استاد انسان شناسی که سخت بر بی علمی دانشگاه می تاخت از استادان جوانی گفت که به واسطه وارد بودن به فوت و فن استاد شدن قبل از چهل سالگی استاد تمام می شوند. او همچنین از نبود سواد خواندن و نوشتن آکادمیک در پنجاه درصد اساتید دانشگاه سخن گفت و درک مطلب در دانشگاه های ایران را حتی نسبت به افغانستان عقب مانده تر معرفی کرد. فاضلی از اساتیدی گفت که تحمل یک ساعت تأمل و دقت و گوش دادن ندارند اما عنوان استاد را یدک می کشند و آیین نامه ارتقاء، سیستم پاداش دهی و نظام کنترل کیفیت را مسئول این وضع دانست. او کار اساتیدی که نام خود را بدون آنکه مشارکتی در پژوهش داشته باشند، پای مقاله دانشجو درج می کنند، دزدی نامید و استثمار دانشجو را هنجار امروز دانشگاه در ایران تلقی کرد.
از استقلال روشنفکرانه دانشگاه تا نقدهای تکراری و بی سرانجام
آنچه فاضلی گفت، به زودی تبدیل به محملی برای سخن گفتن از وضعیت دانشگاه در ایران شد. برخی اساتید دانشگاهی وارد میدان شدند و با زدن مهر تأیید بر سخنان فاضلی به وضعیت فعلی دانشگاه در ایران تاختند. برخی دیگر نیز خود نقدکردن را مورد نقد قرار دادند. و نقد را به مرجع آن بازگرداندند. موفق ترین در میان این افراد سید جواد میری بود. او فاضلی را به شدت مورد نقد قرار داد و گفت: «دکتر فاضلی که امروز معترض وضع دانشگاه است، باید شفاف توضیح دهد، خود چگونه به برساخت این گنداب مدد رسانده است و چگونه در این نظام آکادمیک پاداش گرفته است و مجازات نشده است.» میری گفته های فاضلی را نفاق درونی خواند و گفت: «رویه ایشان در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی خلاف گفته های ایشان است و او خود شریک فساد اداری و رفیق روابط هلاک کننده دانشگاه ایرانی است.»
رضا ماحوزی، عضو هیئت علمی پژوهشکدۀ مطالعات اجتماعی و فرهنگی وزارت علوم، نیز در یادداشتی خطاب به فاضلی گفت: «استادان دانشگاه از این فضای تجاری برای پرکردن رزومه های خود و منافع مالی ناشی از آن بیشترین استفاده را می برند و آنگاه که مجالی برای انتقاد از کیفیت دانشگاه پیش می آید، گوی سبقت را از همگان در ربوده و در مقام منتقدی مشفق جلوه می کنند؛ منتقدانی که گاه افسوس دوران باشکوه گذشته را می خورند و گاه چنان سخن می گویند که گویی خود از هیچ یک از این منافع برخوردار نبوده اند.»
عبدالرحمن حسنی فر عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی چهره دیگری بود که درباره سخنان فاضلی موضع گیری کرد. او با تعریض به غیر مسئولانه و تنزه طلبانه بودن سخنان فاضلی اشاره کرد: «به نظر می آید هیچ استادی نمی تواند خود را تافته جدابافته از اساتید دیگر بداند و به راحتی بگوید که خاک بر سرتان. این فرایند حاصل آن چیزی است که خودمان ساخته ایم و هیچ کسی تافته جدابافته نیست و همه در آن نقش داریم. چونکه بدیلی برای آن هم ارائه نکردیم.»
علی خورسندی طاسکوه که عضو هیئت علمی و سرپرست مدیریت امور پژوهشی دانشگاه علامه طباطبائی است، تعریضی به سخنان فاضلی زد و از نسلی انتقاد کرد که دو دهه قبل با مقالک های ژورنالیستی استاد شده اند و بعد از گذشتن خر استادیشان از پل آنچه که به طعنه «فرمالیسم علمی» نامیده بود، مسیرهای ترفیع و ارتقا را برای نسل های جدید سخت و صعب العبور کرده اند.
دکتر قاسم پورحسن نیز در همین زمینه با انتشار یادداشتی تحت عنوان «رنجوری های دانشگاه» ضمن انتقاد از میل وصف ناپذیر کسب رتبه و رنکینگ ویرانگر در دانشگاه ها و انبوه نویسی استادان بخش مهمی از دانش دانشگاههای ایران را ذیل اروپامحوری قلمداد کرد. پورحسن با دفاع از نعت الله فاضلی و حمله های او به دانشگاه دربرابر موضعی که نقد دانشگاه را با تخریب دانشگاه یکی می داند، مقابله کرد. پورحسن مدعی شد در وضعیت کنونی با چیزی به نام دانشگاه مواجه نیستیم و دانشگاه تهی شده است.
چگونه می توان ایده ای برای علم داشت؟
غیر از آنچه می توان موضع گیری های بی مقدار برخی اساتید دانشگاهی به فاضلی و بازگرداندن سخن او به خودش تلقی کرد، آنچه در میانه این بحث پنهان مانده بود مسئولیتی است که باید از دانشگاه طلب کرد. در میان نقدها و گفته ها علاوه بر مدافعانی که از استقلال روشنفکرانه دانشگاه دفاع می کنند تا از موقعیت غیر پاسخگوی کرسی های دانشگاهی محافظت کرده باشند، نقدهایی تند و تیز علیه دانشگاه روانه بازار می شوند. این نقدها هرچند بر زمینه های درستی مطرح شده اند اما از رساندن بار ادعای خود به سرمنزل مقصود ناتوانند.
اکنون صحنه انتقاد از دانشگاه توسط عناصر دانشگاهی گرم است. نقدهایی بسیار تند و تیز که کافی است حتی یکی از آن ها جدی گرفته شود تا دانشگاه به کلی تعطیل اعلام گردد. در سوی دیگر افرادی هستند که یا سکوت می کنند تا به شیوه گذشته شان ادامه دهند یا از استقلال دانشگاه دفاع می کنند، به آن شیوه که دانشگاه را از کشور منقطع می کند و تبدیل به عنصری سربار و در عین حال ضعیف و بی دفاع می گرداند.
این دفاع و آن حمله را باید دو روی یک سکه قلمداد کرد. از سویی نقدهایی که به دانشگاه می شود، ناتوان از ارائه پاسخی درست و اساسی به غیر از حقوق و مزایا و مقررات ترفیع اساتید است و به متهم کردن مبادرت می کند، و از سوی دیگر دفاع هایی که از دانشگاه می شود، تلاش دارد آن را در موقعیتی منزه و بی ارتباط با کشور قرار بدهد.
آنچه در این میان باید به عنوان نقدی جدی نسبت به دانشگاه و دانشگاهیان روا دانست، این است که با وجود تمامی جدل ها و بحث ها هنوز جای پرسشی بنیادی درباره دانشگاه خالی مانده است؛ در میان تمام این گفته ها نشانی از طرح بحث اساسی درباره علم و ایدۀ دانشگاه دیده نمی شود. اکنون باید پرسید؛ چگونه می توان از این بحث و گفت وگو راهی به امید باز کرد و برای دانشگاه و ایدۀ علم کاری کرد؟
انتهای پیام/
خبرگزاری فارس، گروه اندیشه: مسئولیت نهاد علم پیگیری خودآگاهی در حرکت ملت و دولت است. اگر نهاد علم به مسئولیت خود عمل نکند، ملت ها هر چه بکنند و به هر نقطه ای که برسند، از آنجا که آگاهی کافی و توضیح درخوری درباره اهمیت تاریخی آن نقطه ندارند، نمی توانند مدعی موفقیت شوند و پیروزی را تجربه کنند. سرنوشت پیشرفت و توسعه به سرنوشت نهاد علم گره خورده و از همین رو بیش از هر زمانی در چهل سالگی انقلاب باید از نهاد علم پرسید.
سخنان نعمت الله فاضلی درباره دانشگاه و نقدهای تند او به وضعیت علمی اساتید و دانشجویان، واکنش هایی را در میان اهالی علم برانگیخت. فاضلی در فرازی از نقد خود، وضعیت اخلاق دانشگاهی را بسیار اسفبار خواند و اوضاع دانشگاه ایرانی را به ویژه در تحصیلات تکمیلی در زمینه شنیدن، صداقت، و ارزش های وجودی که انسان دانشگاهی باید داشته باشد، زیر سؤال برد. این استاد انسان شناسی که سخت بر بی علمی دانشگاه می تاخت از استادان جوانی گفت که به واسطه وارد بودن به فوت و فن استاد شدن قبل از چهل سالگی استاد تمام می شوند. او همچنین از نبود سواد خواندن و نوشتن آکادمیک در پنجاه درصد اساتید دانشگاه سخن گفت و درک مطلب در دانشگاه های ایران را حتی نسبت به افغانستان عقب مانده تر معرفی کرد. فاضلی از اساتیدی گفت که تحمل یک ساعت تأمل و دقت و گوش دادن ندارند اما عنوان استاد را یدک می کشند و آیین نامه ارتقاء، سیستم پاداش دهی و نظام کنترل کیفیت را مسئول این وضع دانست. او کار اساتیدی که نام خود را بدون آنکه مشارکتی در پژوهش داشته باشند، پای مقاله دانشجو درج می کنند، دزدی نامید و استثمار دانشجو را هنجار امروز دانشگاه در ایران تلقی کرد.
از استقلال روشنفکرانه دانشگاه تا نقدهای تکراری و بی سرانجام
آنچه فاضلی گفت، به زودی تبدیل به محملی برای سخن گفتن از وضعیت دانشگاه در ایران شد. برخی اساتید دانشگاهی وارد میدان شدند و با زدن مهر تأیید بر سخنان فاضلی به وضعیت فعلی دانشگاه در ایران تاختند. برخی دیگر نیز خود نقدکردن را مورد نقد قرار دادند. و نقد را به مرجع آن بازگرداندند. موفق ترین در میان این افراد سید جواد میری بود. او فاضلی را به شدت مورد نقد قرار داد و گفت: «دکتر فاضلی که امروز معترض وضع دانشگاه است، باید شفاف توضیح دهد، خود چگونه به برساخت این گنداب مدد رسانده است و چگونه در این نظام آکادمیک پاداش گرفته است و مجازات نشده است.» میری گفته های فاضلی را نفاق درونی خواند و گفت: «رویه ایشان در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی خلاف گفته های ایشان است و او خود شریک فساد اداری و رفیق روابط هلاک کننده دانشگاه ایرانی است.»
رضا ماحوزی، عضو هیئت علمی پژوهشکدۀ مطالعات اجتماعی و فرهنگی وزارت علوم، نیز در یادداشتی خطاب به فاضلی گفت: «استادان دانشگاه از این فضای تجاری برای پرکردن رزومه های خود و منافع مالی ناشی از آن بیشترین استفاده را می برند و آنگاه که مجالی برای انتقاد از کیفیت دانشگاه پیش می آید، گوی سبقت را از همگان در ربوده و در مقام منتقدی مشفق جلوه می کنند؛ منتقدانی که گاه افسوس دوران باشکوه گذشته را می خورند و گاه چنان سخن می گویند که گویی خود از هیچ یک از این منافع برخوردار نبوده اند.»
عبدالرحمن حسنی فر عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی چهره دیگری بود که درباره سخنان فاضلی موضع گیری کرد. او با تعریض به غیر مسئولانه و تنزه طلبانه بودن سخنان فاضلی اشاره کرد: «به نظر می آید هیچ استادی نمی تواند خود را تافته جدابافته از اساتید دیگر بداند و به راحتی بگوید که خاک بر سرتان. این فرایند حاصل آن چیزی است که خودمان ساخته ایم و هیچ کسی تافته جدابافته نیست و همه در آن نقش داریم. چونکه بدیلی برای آن هم ارائه نکردیم.»
علی خورسندی طاسکوه که عضو هیئت علمی و سرپرست مدیریت امور پژوهشی دانشگاه علامه طباطبائی است، تعریضی به سخنان فاضلی زد و از نسلی انتقاد کرد که دو دهه قبل با مقالک های ژورنالیستی استاد شده اند و بعد از گذشتن خر استادیشان از پل آنچه که به طعنه «فرمالیسم علمی» نامیده بود، مسیرهای ترفیع و ارتقا را برای نسل های جدید سخت و صعب العبور کرده اند.
دکتر قاسم پورحسن نیز در همین زمینه با انتشار یادداشتی تحت عنوان «رنجوری های دانشگاه» ضمن انتقاد از میل وصف ناپذیر کسب رتبه و رنکینگ ویرانگر در دانشگاه ها و انبوه نویسی استادان بخش مهمی از دانش دانشگاههای ایران را ذیل اروپامحوری قلمداد کرد. پورحسن با دفاع از نعت الله فاضلی و حمله های او به دانشگاه دربرابر موضعی که نقد دانشگاه را با تخریب دانشگاه یکی می داند، مقابله کرد. پورحسن مدعی شد در وضعیت کنونی با چیزی به نام دانشگاه مواجه نیستیم و دانشگاه تهی شده است.
چگونه می توان ایده ای برای علم داشت؟
غیر از آنچه می توان موضع گیری های بی مقدار برخی اساتید دانشگاهی به فاضلی و بازگرداندن سخن او به خودش تلقی کرد، آنچه در میانه این بحث پنهان مانده بود مسئولیتی است که باید از دانشگاه طلب کرد. در میان نقدها و گفته ها علاوه بر مدافعانی که از استقلال روشنفکرانه دانشگاه دفاع می کنند تا از موقعیت غیر پاسخگوی کرسی های دانشگاهی محافظت کرده باشند، نقدهایی تند و تیز علیه دانشگاه روانه بازار می شوند. این نقدها هرچند بر زمینه های درستی مطرح شده اند اما از رساندن بار ادعای خود به سرمنزل مقصود ناتوانند.
اکنون صحنه انتقاد از دانشگاه توسط عناصر دانشگاهی گرم است. نقدهایی بسیار تند و تیز که کافی است حتی یکی از آن ها جدی گرفته شود تا دانشگاه به کلی تعطیل اعلام گردد. در سوی دیگر افرادی هستند که یا سکوت می کنند تا به شیوه گذشته شان ادامه دهند یا از استقلال دانشگاه دفاع می کنند، به آن شیوه که دانشگاه را از کشور منقطع می کند و تبدیل به عنصری سربار و در عین حال ضعیف و بی دفاع می گرداند.
این دفاع و آن حمله را باید دو روی یک سکه قلمداد کرد. از سویی نقدهایی که به دانشگاه می شود، ناتوان از ارائه پاسخی درست و اساسی به غیر از حقوق و مزایا و مقررات ترفیع اساتید است و به متهم کردن مبادرت می کند، و از سوی دیگر دفاع هایی که از دانشگاه می شود، تلاش دارد آن را در موقعیتی منزه و بی ارتباط با کشور قرار بدهد.
آنچه در این میان باید به عنوان نقدی جدی نسبت به دانشگاه و دانشگاهیان روا دانست، این است که با وجود تمامی جدل ها و بحث ها هنوز جای پرسشی بنیادی درباره دانشگاه خالی مانده است؛ در میان تمام این گفته ها نشانی از طرح بحث اساسی درباره علم و ایدۀ دانشگاه دیده نمی شود. اکنون باید پرسید؛ چگونه می توان از این بحث و گفت وگو راهی به امید باز کرد و برای دانشگاه و ایدۀ علم کاری کرد؟
انتهای پیام/
گفتگو با هوش مصنوعی
💬 سلام! میخوای دربارهی «نقد غیرمسئولانه یا دفاع از استقلال دانشگاه» بیشتر بدونی؟ من اینجام که راهنماییت کنم.