الگوی شهید بودن برای شهید شدن را چگونه از سردار سلیمانی بیاموزیم؟

سرویس فرهنگ و هنر مشرق - صعصعة بن صوحان که از اصحاب خاص آقا امیرالمؤمنین حضرت علی علیه السلام و از خطیبان و فصحای به نام بود زمانی بیمار گشت و در بستر بیماری افتاد. امیرالمؤمنین علیه السلام به عیادت صعصعه یار صدیق و شیعه مخلصشان تشریف بردند و در حین عیادت به صعصعه احترام زیادی فرمودند و دست مبارکشان را به قصد شفا بر پیشانی او کشیدند، و هنگام رفتن از نزد صعصعه خطاب به او فرمودند: «لا تتخذن زیارتنا إیاک فخرا علی قومک؛ مبادا این عیادت من از تو سبب فخر و برتری تو بر قوم و بستگانت شود؟». صعصعه این شاگرد مخلص تربیت یافته مکتب امیرالمؤمنین علیه السلام با بیانی زیبا عرضه داشت: «لا یا أمیرألمؤمنین، و لکن ذخرا و أجرا؛ نه هرگز، من به این ملاقات بر قوم خود فخر نمی کنم، بلکه زیارت شما را ذخیره ای پر ارزش و پاداش بزرگی برای خود می دانم». امام علیه السلام مجددا در برابر این سخن بلند و گویای صعصعه از همت والا و فکر عالی او تجلیل کردند و فرمودند: «و الله ما کنت إلا خفیف ألمؤنة، کثیر ألمعونة؛ به خدا قسم، تو نبودی مگر، مردی سبک بار و کم هزینه اما بسیار کمک کار و پر ارزش». صعصعه نیز در پاسخ امیر خود و به جهت تجلیل و تعظیم امیرالمؤمنین علیه السلام چنین عرضه داشت: « و شما ای امیر مؤمنان(ع)، به خدا سوگند شما را نشناختم مگر این که به خداشناسی عارف و آگاهی، و همانا پروردگار در نظرت بزرگ است، و همانا تو در کتاب خدا، بزرگ و حکیمی، و تو نسبت به مؤمنین رؤف و مهربانی.(۱)
حضرت امیر علیه السلام در مقابل بیان زیبای صعصعه، با لحنی تمجیدی به او فرمودند: «و الله ما کنت إلا خفیف ألمؤنة، کثیر ألمعونة؛ به خدا قسم، تو نبودی مگر، مردی سبکبار و کم هزینه اما بسیار کمک کار و پر ارزش». صعصعة بن سوهان فردی مورد وثوق امیرالمؤمنین(ع) بود و آن حضرت امورات بسیاری از جمله مذاکره با معاویه ی ملعون در جریان جنگ صفین و نیز فرماندهی بخشی از سپاه و پرچمداری لشکر اسلام و نیز مذاکره با رئیس خوارج نهروان را به او سپرده بودند و اینها حاکی از آن است که این شخص مورد اطمینان و اعتماد حضرت(ع) بوده است و در انجام مأموریت هایش همواره با دست پر مراجعت مینموده است.
تاریخ گواهی میدهد که صعصعه همواره در خدمتگزاری به امام زمان خویش و در راستای اجرای فرامین او و نیز در جهت تقویت بنیانهای حکومت امیرالمؤمنین(ع) آماده و مجهز بوده و بیشترین و سودمنترین تلاش های خود را بکار بسته و کمترین نگرانی را برای رهبر خود ایجاد نموده و ناچیز ترین هزینه ها را برای نظام و جامعه داشته است و این خصوصیات صعصعه در کلام حضرت علی(ع) کاملا مشهود است. مثال واضح و روشن امروزی این حالت را میتوان در شخصیت و عملکرد سردار بزرگوار سپاه اسلام یعنی سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی دید. سرداری که بیشترین تلاش را و کمترین ادعا و ناچیز ترین هزینه را برای نظام داشت. پرکاری و خستگی ناپذیری او زبانزد دوست و دشمن بود و پایداری و ذکاوتش مثال زدنی بود. کمک کار رهبر خویش و مردمش گشت و نه تنها باعث سربلندی و افتخار هر ایرانی بود، بلکه موجب مباهات هر انسان آزاده ای در دنیا بوده و هست.
بینش وسیع و بصیرت عالی موجب میگردد تا انسان در هر شرایطی متوجه تکلیفی شود که بر روی دوشش نهاده شده است. شناخت صحیح تکالیف فردی و اجتماعی، باید انجام مناسب آنها را نیز در پی داشته باشد تا رضایت ولی خدا حاصل گردد و رضایت ولی خداست که تعالی و رشد انسان را تضمین مینماید و او به معنای واقعی با بصیرت بود و در هر موقعیتی به بهترین نحو ممکن تکلیفش را می شناخت و به آن عمل میکرد. بصیرت ابزاری ارزشمند است که بر آگاهی و شناخت انسان می افزاید. درخت معرفت انسان نسبت به یکتاپرستی و ولی شناسی را بارور می سازد و معیارهای تشخیص حق از باطل را به دست انسان میدهد. دشمن شناسی از ثمرات عالی بصیرت است و شناخت خدعه ها و نیرنگ های خصم و انتخاب بهترین راه برای مقابله با آن از ثمرات دیگرش است.
روزگاری امیرالمؤمنین علی(ع) در شهادت سه تن از اصحاب غیورش بسیار متأثر گردید و سخت گریست و از سویدای دل فریاد أین عمار، أین إبن تیهان و أین ذو ألشهادتین سرداد. چرا آن حضرت(ع) در فراق آنها اینگونه حسرت می خورد و می گریست!؟ مگر عمار یاسر، مالک ابن تیهان انصاری و خزیمة بن ثابت بن فاکه بن ثعلبة بن ساعدة انصاری معروف به ذوألشهادتین چه کسانی بودند!؟ مگر آنان چه ویژگی هائی داشتند که حضرت(ع) در غم از دست دادنشان اینگونه حسرت می خوردند؟
این افراد در نزد مولای متقیان حضرت علی علیه السلام منزلتی خاص داشتند و از اصحاب بسیار نزدیک آن امام همام(ع) بودند. در زمان خلافت دنیائی آقا امیرالمؤمنین(ع) همواره در کنار آن حضرت(ع) در مقام مشاور، در خدمتگزاری به مولایشان کوشا و ساعی بودند و در هنگامه های نبرد نیز رزمنده ای شجاع و دلیر و از خود گذشته بودند. شهادت آنان، امیرالمؤمنین(ع) را بشدت مغموم و آزرده ساخت و پس از جنگ نیز آن حضرت(ع) در میان کشته شدگان می گشتند و زمانی که به بدن بی جان عمار رسیدند با چشمانی اشکبار فرمودند: «إنالله و إناإلیه راجعون، هر کس قتل عمار را بزرگ نشمرد و غمگین نشود از اسلام حظ و بهره ای نبرده است».(۲) اندوه امیرالمؤمنین(ع) در فراق یارانش در خطبه ی معروف آن بزرگوار نیز کاملا مشهود است.
امیرالمؤمنین علی(ع) در خطبه ۱۸۲ نهج البلاغه که ظاهرا آخرین خطبه ی ایشان بود فرمودند: «کجا هستند برادران من که بر راه حق رفتند، و با حق در گذشتند؟ کجاست عمار و کجاست پسر تیهان و کجاست ذو الشهادتین و کجایند همانند آنان از برادرانشان که پیمان جانبازی بستند، و سرهایشان را برای ستمکاران فرستادند؟ (پس در این زمان دست بر محاسن شریف خود بردند و زمانی طولانی گریستند) و سپس مجدد فرمودند: دریغا از برادرانم که قرآن را خواندند و بر اساس آن قضاوت کردند. در واجبات الهی اندیشه کرده و آنها را برپا داشتند. سنت های الهی را زنده و بدعت ها را نابود کردند. دعوت جهاد را پذیرفته و به رهبر خود اعتماد و اطمینان داشتند و از او پیروی کردند».
امتیازی که بر حسب فرمایش امیرالمؤمنین(ع) آن افراد را از سایر صحابی ایشان متمایز نموده بود، در وهله اول حرکت آنها در مسیر حق بود. مسیر حق را شناخته بودند و پیوسته در آن گام برداشته بودند. حضرت(ع) در ادامه فرمایشاتشان فرمودند: «و سرهایشان را برای ستمکاران فرستادند». این تعبیر امام(ع) بیانگر آنست که این افراد از کشته شدن در مسیر حقی که برگزیده بودند هیچ واهمه و ترسی نداشتند و معتقد بودند که برای بودن در مسیر حق باید از سر و جان گذشت و قیمت با حق بودن و در مسیر حق بودن را باید اینگونه پرداخت. فضیلت دیگر این عده از دیدگاه آن حضرت(ع) این بود که «قرآن را خواندند و بر اساس آن قضاوت کردند». پر واضح است که منظور امیرالمؤمنین حضرت علی(ع) از خواندن قرآن روخوانی و روانخوانی و داشتن صوت زیبا در هنگام قرائت آن نیست. چه اینکه در سپاه معاویه ی ملعون و یا خوارج نهروان افرادی بودند که قرآن را بسیار روان و با اصوات زیبا قرائت میکردند و این قرائت ها نه تنها برایشان سودی بهمراه نداشت بلکه جزو همانانی بودند که مورد لعن و نفرین قرآن بودند. درک مفاهیم عمیق و مضامین والای قرآن کریم جزو توانائیهایی است که عالمان با تقوا و فقهای پرهیزکاری که از تفاسیر و تأویلهای امام معصوم بهره مند گردیده اند، از آن برخوردار هستند.
آیه ی بیست و نهم از سوره ی انفال میفرماید: «یا أیها ألذین آمنوا إن تتقوا ألله یجعل لکم فرقانا و یکفر عنکم سیئاتکم و یغفر لکم وألله ذو ألفضل ألعظیم؛ ای اهل ایمان! اگر خدا ترس و پرهیزکار شوید خدا به شما فرقان خواهد بخشید (یعنی دیده بصیرت میدهد تا به نور باطن حق را از باطل فرق گذارید) و گناهان شما را بپوشاند و شما را بیامرزد، که خدا دارای فضل و رحمت بزرگ است». پرهیزکاری و تقوا عامل اصلی در این آیه برای دریافت موهبتی الهی به نام فرقان قید گردیده است و فرقان ابزار جداسازی حق از باطل است و کسی که بتواند مشمول این لطف الهی قرار گیرد برخوردار از این ابزار میگردد. فرقان وسیله تفکیک و جداسازی در مسیر زندگی فردی و اجتماعی است، و معیار و محکی است در زمینه افکار و عقاید، و قوانین و احکام و آداب و اخلاق. با فرقان میتوان حب و بغض ها را شناخت و حجابهای باطل را کنار زد. امثال عمارها بنابر تقوای بی نظیری که داشتند، در مسیر جریان الطاف ذکر گردیده در آیه ی فوق قرار گرفته بودند و بهمین جهت دارای بصیرتی فوق العاده و تشخیص هائی بی بدیل شده بودند.
امیرالمؤمنین(ع) در بخش دیگر خطبه فرمودند: « در واجبات الهی اندیشه کرده و آنها را برپا داشتند». لغت اندیشه در این جمله ی حضرت(ع) واژه ای کلیدی و قابل بحث است. پس از اینکه انسان به وحدانیت خداوند ایمان آورد، لازمست برای رسیدن به مراحل کمال و تعالی به خودسازی و تزکیه ی نفس خویش بپردازد. قدم اول برای شروع تزکیه تفکر و بیداری است. تفکر در این راستا موجبات شناخت را فراهم میآورد و شناخت، معرفت را تکامل می بخشد ثمره ی معرفت نیز یقین است. زمانی که انسان بتواند صاحب معرفت گردد، در اینصورت به دنبال جلب رضایت معبود بر می آید و به هیچ چیز گرایش و میل پیدا نمی کند مگر به رضای محبوبش. خوشنودی خداوند در شناخت و عمل به واجبات الهی است و نیز در ترک محرمات و مهمترین واجب الهی یاد خداست. اینکه انسان در تمامی شئونات زندگیش دائما به یاد خدا باشد، بطور خودکار ترک بسیاری از محرمات را به دنبال دارد.
همواره در یاد خداوند بودن و به او فکر کردن خود عبادتی بزرگ است که مورد تاکید بسیار زیاد قرآن و احادیث نیز بوده است و باعث میشود که خداوند نیز همواره به یاد بنده ی ذاکر خود باشد. خدای سبحان در سوره ی بقره پس از برشمردن برخی نعمتها، به عنوان لطف خاص در آیه ی یکصدو پنجاه و دوم در حد یک پیمان متقابل می فرماید: « فاذکرونی أذکرکم واشکروا لی ولا تکفرون؛ به یاد من باشید تا من به یاد شما باشم». باور حضور مداوم در محضر پروردگار، قلب و اندیشه را مسخر افکار رحمانی می نماید و ثمره اش اینست که قلب حرم الهی می شود.
قلب که به حرم خداوند متعال تبدیل گردد، راههای نفوذ غیر از آن بسته میشود و به تبع آن اعمال و رفتار انسان مطابق افکارش میگردد. قرآن کریم در آیه ی بیست و هشت سوره ی مبارکه ی رعد میفرماید: «الذین آمنوا وتطمئن قلوبهم بذکر الله ألا بذکر الله تطمئن القلوب؛ کسانی که ایمان آورده اند و دل هایشان به یاد خدا آرام می گیرد آگاه باش که با یاد خدا دل ها آرامش می یابد». همچنین در آیه ۱۴ سوره طه آمده است: « إننی أنا الله لا إله إلا أنا فاعبدنی وأقم الصلاة لذکری؛ منم، من خدایی که جز من خدایی نیست پس مرا پرستش کن و به یاد من نماز برپا دار». و در آیه ۴۵ سوره عنکبوت نیز آمده است: « اتل ما أوحی إلیک من الکتاب وأقم الصلاة إن الصلاة تنهی عن الفحشاء والمنکر ولذکر الله أکبر والله یعلم ما تصنعون؛ آن چه از کتاب به سوی تو وحی شده است بخوان و نماز را برپا دار که نماز از کار زشت و ناپسند باز می دارد و قطعا یاد خدا بالاتر است و خدا می داند چه می کنید».
یکی از بزرگترین مظاهر ذکر و یاد خداوند نماز است که از اهم واجبات الهی است و به برپائی آن در قرآن تأکیدات فراوانی شده است. باطن نماز ولایت امام معصوم است و نماز بدون باطن، تحت هیچ شرایطی پذیرفته نخواهد شد. از دیگر واجبات الهی جهاد است و همه میدانیم و دیده ایم که آیات فراوان و روایات متعددی در باب جهاد و اهمیت آن وجود دارد. افرادی همچون عمار و ابن تیهان و ذوألشهادتین مصداق بارز آیات شریفه ی ابتدائی سوره ی مبارکه ی مؤمنون هستند که بر حفظ نمازهاشان کوشا و در نمازشان که همانا یاد خداست، خاضع و خاشع و از اهل ایمان و رستگاران بودند. آنها حقیقت یاد خداوند را به عنوان اصلی ترین واجب الهی پایدار ساختند و با درک صحیح و عمیق از باطن نماز یعنی ولایت امام معصوم و جهاد در رکاب امام معصوم آن را به پا داشتند و همانگونه شدند که حضرت امیر سلام الله علیه در بخش دوم خصوصیاتشان فرمودند. آنها در واجبات الهی اندیشه کرده و آنها را برپا داشتند.
امیرالمؤمنین(ع) در بخش بعدی خصوصیات این شهدا میفرمایند: «سنت های الهی را زنده و بدعت ها را نابود کردند». سنت های الهی قواعد و ضوابطی هستند که در امورات و افعال خداوند وجود دارد و پروردگار عالم با این قواعد روشهائی را برا ی تدبیر و اداره ی امور عالم بکار میبرد و با اسباب و وسایل طبیعی و یا غیر طبیعی و مافوق آن این امور را هدایت مینماید. سنت های الهی که ثابت و تغییر ناپذیر هستند، به بیان قرآن عام و فراگیر و قیاس ناپذیر نیز هستند. یعنی برای مثال اگر برای اقوام گذشته ی بشری در اثر ناسپاسی و نافرمانی عذابی نازل گردیده، برای مردم این زمان نیز چنانچه به عاقبت پیشینیان و نتیجه ی عملکردهایشان بی توجه باشند، سنتهای الهی تکرار خواهد شد. مهمترین سنت الهی برپائی حق و نابود سازی باطل هاست. تدافع اهل حق و اهل باطل همواره مورد اشاره در آیات قرآن مجید بوده است و غلبه ی حق بر باطل در این جهان و استقرار حکومت صالحان نیز از مؤکدات آیات الهی در قرآن است. آیه ی شریفه هشتاد و یک سوره ی اسراء میفرماید: «جاء ألحق و ذهق ألباطل، إن ألباطل کان ذهوقا؛ حق آمد و باطل رفت و به درستیکه باطل نابود شدنی است». در این آیه مستقیما بر سنت نابودی باطل دلالت میشود و در آیه ی هجدهم سوره ی مبارکه ی انبیاء نیز میفرماید: «بل نقذف بالحق علی ألباطل فیدمغه فإذا هو زاهق و لکم ألویل مما تصفون؛ بلکه ما همیشه حق را بر باطل غالب و پیروز می گردانیم تا باطل را محو و نابود سازد و وای بر شما مردم جاهل که خدا را به وصف کار باطل و بازیچه متصف گرداندید».
آینده ی جهان و خلافت مؤمنین و صالحان در زمین، سنت تغییر ناپذیر خداوند است که وعده ی تحقق آن را در قرآن مجید به افراد با ایمان داده است. آیه ی شریفه ی پنجاه و پنجم سوره ی مبارکه ی نور در این رابطه میفرماید: «وعد الله الذین آمنوا منکم و عملوا الصالحات لیستخلفنهم فی الأرض کما استخلف الذین من قبلهم و لیمکنن لهم دینهم الذی ارتضی لهم و لیبدلنهم من بعد خوفهم أمنا یعبدوننی لا یشرکون بی شیئا و من کفر بعد ذلک فأولئک هم الفاسقون؛ خداوند به آنانی که از شما ایمان آورده و کارهای پسندیده انجام داده اند وعده می دهد که آنان را در روی زمین جانشین سازد همان طور که پیشینیان را نیز جانشین کرد و دینشان را که برای آنها پسندیده، مستقر سازد و بعد از نگرانیها، ترس آنان را به امنیت مبدل خواهد نمود. مرا بندگی کنید هیچ چیز را شریک من قرار ندهید و اگر کسی بعد از این کافر شود، از گروه فاسقین است». حکومت صالحان در زمین همان حکومتی است که تحت فرمانروائی و زعامت ولی مطلق خدا، یعنی امام معصوم باشد. انسان دیندار باید تمام مساعی خود را بکار ببندد تا این سنت الهی جامه ی عمل بپوشد و زمین و خلافت آن در دستان امام معصوم باشد و این کار جز با تلاش شبانه روزی و جهاد برای نابودی مشرکین و مظاهر شرک و کفر در دنیا صورت نمی پذیرد.
حضرت امیر سلام الله علیه در بخشی دیگر از خطبه ی مذکور فرمودند: «آنان دعوت جهاد را پذیرفتند». دفاع از دین و مصالح دین و کیان مسلمین وظیفه ای خطیر است که از سوی پروردگار بر دوش مسلمین نهاده گردیده است و برای آن و مجاهدان فی سبیل الله فضیلت های زیادی در قرآن ذکر شده است. دشمنان طریق الهی همواره برای از بین بردن آثار و مظاهر دین و کشاندن مردم به بردگی طواغیت از هر راهی از جمله تهاجم به سرزمین های اسلامی تلاش نموده و مینمایند و برای انجام نقشه های پلید خود از قوی ترین تجهیزات و امکانات و استعدادهای خود بهره میگیرند. از اینرو وظیفه ی مسلمانان است که در هر زمان آمادگی دفاع از دین، اعتقادات و سرزمین خویش را بر اساس دستور صریح قرآن کریم حفظ نمایند و بهنگام خطر و تهاجم دشمنان به جهاد برخیزند و رو در روی متجاوزان قرار بگیرند. آیه ی شصتم از سوره ی مبارکه ی انفال در زمینه ی آمادگی مسلمین برای دفاع از دین و ایستادگی در برابر تعدیات می فرماید: «وأعدوا لهم ما استطعتم من قوة ومن رباط الخیل ترهبون به عدو الله وعدوکم وآخرین من دونهم لا تعلمونهم الله یعلمهم وما تنفقوا من شیء فی سبیل الله یوف إلیکم وأنتم لا تظلمون؛ و شما (ای مؤمنان) در مقام مبارزه با آن کافران خود را مهیا کنید و تا آن حد که بتوانید از آذوقه و تسلیحات و آلات جنگی و اسبان سواری زین کرده برای تهدید و تخویف دشمنان خدا و دشمنان خودتان فراهم سازید و نیز برای قوم دیگری که شما بر (دشمنی) آنان مطلع نیستید (مراد منافقانند که ظاهرا مسلم و باطنا کافر محض اند) و خدا بر آنها آگاه است. و آنچه در راه خدا صرف می کنید خدا تمام و کامل به شما عوض خواهد داد و هرگز به شما ستم نخواهد شد».
جهاد یکی از عوامل جاودانه ماندن دین خداست. در سایه ی جهاد توحید و یکتاپرستی، قرآن، احکام عملی دین همچون نماز، روزه، زکات و … و جان و مال و ناموس مسلمین پایدار خواهند ماند و محافظت خواهند شد. آیات سی ونهم و چهل سوره ی مبارکه ی حج میفرماید: «أذن للذین یقاتلون بأنهم ظلموا وإن الله علی نصرهم لقدیر، الذین أخرجوا من دیارهم بغیر حق إلا أن یقولوا ربنا الله و لو لا دفع الله الناس بعضهم ببعض لهدمت صوامع و بیع و صلوات و مساجد یذکر فیها اسم الله کثیرا و لینصرن الله من ینصره إن الله لقوی عزیز؛ به آنها که جنگ برآنان تحمیل شده اجازه جهاد داده شده است، چرا که مورد ستم قرار گرفته اند و خدا قادر بر نصرت آنها است. همانها که به ناحق از خانه و کاشانة خود بدون هیچ دلیلی اخراج شدند جز اینکه می گفتند پروردگار ما الله است، و اگر خداوند (شر) بعضی از مردم را به وسیله بعضی دیگر دفع نکند، دیرها و صومعه ها، و معابد یهود و نصارا و مساجدی که نام خداوند در آنها بسیار برده می شود، ویران می گردد و خداوند کسانی را که او را یاری کنند(و از آئینش دفاع نمایند) یاری می کند، همانا خداوند قوی و شکست ناپذیر است».
جهاد فی سبیل الله سختی ها و مشقات خاص خود را دارد. دوری از خانواده، مشکلات عزیمت به محل جهاد، تحمل سختیهای رویارویی با دشمن و حیله ها و مکرهایی که در جنگ بکار میبرد، صبر بر آلام و دردهای زخمهای وارده در جنگ و بالأخره در آغوش کشیدن مرگ در نبرد که زیباترین مرحله ی جهاد و دیدار شیرین با معبود است، از جمله ی مباحثی است که رزمنده ی جهادگر بخاطر رضای خداوند متحمل میشود و بهمین جهت نیز وعده ی اجرهای فراوانی به مجاهدان راه خدا در قرآن داده شده است و متخلفان از جهاد نیز مورد نکوهش قرآن قرار گرفته اند. در آیه ۱۱۱ سورة مبارکة توبه جهاد معامله و تجارتی سودمند با خداوند و عامل دوستی با پروردگار معرفی شده است. «إن الله اشتری من المؤمنین أنفسهم وأموالهم بأن لهم الجنة یقاتلون فی سبیل الله فیقتلون ویقتلون وعدا علیه حقا فی التوراة والإنجیل والقرآن ومن أوفی بعهده من الله فاستبشروا ببیعکم الذی بایعتم به وذلک هو الفوز العظیم. همانا خداوند از مؤمنان جانها و مالهایشان را به این که بهشت برایشان باشد، خریده است، همان کسانیکه در راه خدا می جنگند و می کشند و کشته می شوند، این به عنوان وعده حقی در تورات و انجیل و قرآن به عهده اوست، و چه کسی از خداوند به عهد خویش وفادارتر است؟ پس از معامله ای که کرده اید شاد باشید. و این همان کامیابی بزرگ است».
پیامبر عظیم الشأن اسلام(ص) پیرامون پاداش معنوی و دنیایی مجاهدان فرمودند: « و من خرج مرابطا فی سبیل الله تعالی أو مجاهدا فله بکل خطوة سبعمائة ألف حسنة و یمحی عنه سبعمائة ألف سیئة و یرفع له سبعمائة ألف درجة و کان فی ضمان الله تعالی حتی یتوفاه بأی حتف کان کان شهیدا فإن رجع رجع مغفورا له مستجابا دعاؤه؛ هر کس برای مرزداری یا جهاد در راه خدا از خانه خارج شود؛ برای او در برابر هر گامی که برمی دارد؛ هفتصد هزار حسنه ثبت می گردد و هفتصد هزار گناه از او زدوده می شود و هفتصد هزار درجه برای او بالا می رود. پیوسته در حراست خدا خواهد بود تا وقتی که از دنیا برود و با هر مرگی که بمیرد شهید از دنیا رفته است و اگر زنده بازگردد؛ آمرزیده بازگشته و دعایش مستجاب خواهد بود».(۳)
در بخش پایانی برشماری صفات عمار و همرزمان شهیدش، حضرت علی علیه السلام چنین فرمودند: «به رهبر خود اعتماد و اطمینان داشتند و از او پیروی کردند». سعادت انسان در پذیرش وحدانیت خداوند و اقرار به ایمان و عمل به دستورات انسان ساز الهی است. برای اجرای کامل احکام خداوندی، رسولان و اوصیائی از جانب حق تعالی منصوب گردیده اند تا انسان ها بهترین روشهای بندگی را بیاموزند و به مرحله ی اجراء گذارند. بنابراین بر اساس دستور صریح قرآن بر پیروان دین خدا لازمست که از رسول خدا(ص) و ائمه ی هدی صلوات الله علیهم اجمعین که اوصیاء پیامبر اکرم(ص) و صاحبان امر هستند اطاعت نمایند و این پیروی را برای رسیدن به سعادت خود حائز اهمیت تلقی نمایند.
عقل سلیم نیز متابعت از الگوی نیکو را ارجح میشمارد و حکم به فرمانبرداری و انقیاد از دستورات ایشان را میدهد، زیرا کسی که خالق تمامی مخلوقات است و تدبیر کل امور بدست توانای او صورت می پذیرد، راههای رسیدن انسانها را به کمال و تعالی، بهتر از هرکس دیگر میداند و لذا ضروریست به آنانی که از سوی او برای هدایت بشر مأمور گردیده اند، بیشترین و کامل ترین اعتماد را نموده و به این واقعیت اطمینان داشت که پیامبر(ص) و جانشینان حقیقی او تنها کسانی هستند که این توانائی را دارند که انسان را به بالاترین درجات کمال و والاترین حد بندگی برسانند. نبی مکرم اسلام(ص) و امامان معصوم سلام الله علیهم اجمعین برای مسلمانان همانند پدری دلسوز و برای راهنمائی آنها حریص و کوشا هستند و از هر حیث سزاوار اعتماد و تابعیت می باشند.
پس بر شیعه ی آگاه واجب و ضروری است که با اعتماد به ولی خدا و اطمینان به دستوراتش قدم بر جای پای آن بزرگواران بنهد و مسیر راهنمائی شده از سوی ایشان را با یقین طی نماید. محمد بن مسلم میگوید از حضرت محمدبن علی الباقر علیهما السلام شنیدم که فرمودند: «همانا رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم مردم را از علوم زیادی برخوردار و بهره مند نمود و در نزد ما علوم خاص و صحیح است و درهای حکمت و گنجینه های علم و روشنائی امر و محکم گاه آن است که نمیگذارد علوم از بین رفته و متشتت گردد. پس هر کس ما را بشناسد معرفت و شناسائی او برایش سودمند است و عملش پذیرفته می شود و هر که ما را نشناسد علمی که دارد نفعی برایش نخواهد داشت و عملش پذیرفته نخواهد شد».(۴) و عبد الرحمن بن کثیر نیز میگوید که از امام جعفر بن محمد الصادق علیه السلام شنیدم که فرمودند: «ما فرمانروایان امر خدا، گنجینه های علم او، صندوق وحی، و اهل دین خدا هستیم. کتاب خدا بر ما فرود آمده و به وسیله ی ما خداوند مورد پرستش قرار گرفت و اگر ما نبودیم خدا شناخته نمی شد. ما وارث پیامبر خدا(ص) و عترت او هستیم».(۵)
انسان های پرهیزکار و خود ساخته ای چون عمار یاسر و همرزمانش با ذره ذره ی وجودشان ولایت امیرالمؤمنین حضرت علی علیه السلام و لزوم اطاعت محض از ایشان را با اعتمادی که به آن حضرت(ع) به عنوان تنها ولی خدا و تنها راه سعادت و نجات داشتند پذیرفته بودند و اطمینان داشتند که با علی(ع) بودن یعنی همه چیز داشتن و در سایه ی لطف و کرم خداوند قرار گرفتن. فلذا به ریسمان محبت و ولایت آن امام همام با یقین قلبی چنگ زده بودند و تمام خیرات و برکات عالم را در همین می دیدند. شیخ صدوق رحمت الله علیه در کتاب خصال از امیرالمؤمنین علی علیه السلام نقل می کند که حضرت(ع) فرمودند: «کسی که به ما چنگ بزند به ما ملحق میگردد، و کسی که غیر از راه ما را بپیماید غرق میشود. برای دوستان ما فوجهائی از رحمت خداوند و برای دشمنان ما فوجهائی از خشم و غضب خداست. کسی که ما را با دلش دوست بدارد و با زبانش یاری نموده و با دستان خود با دشمن ما بجنگد، او در بهشت در درجه و مرتبه ی ماست».(۶)
عمار یاسر، مالک بن تیهان و ذوألشهادتین به این باور قلبی رسیده بودند که باید به پیشوایشان نهایت اطمینان را داشته باشند، چون اوست که خزائن علوم الهی و علم الکتاب را در کف اقتدار خود دارد و تمام اختیار عالم و اداره ی آن از جانب پروردگار حکیم به او سپرده شده است و او راهنمائی آگاه و بصیر است که به حال بندگان خدا از همه مشفق تر و دلسوز تر است و عمل بدستورات و راهنمائی هایش انسان را به سر منزل سعادت خواهد رساند. پس باید به این پیشوا اعتماد بی حد و مرز نمود و وجود خویش را در محبت و ولایت امام معصوم ذوب کرد و همواره در یاری او پا به رکاب آماده بود، و این آن چیزی است که رضایت خداوند تبارک و تعالی را به معنای واقعی بهمراه دارد و ثمرة اجرای آیات الهی در باب اطاعت از اولی الأمر است.
امروز احوال شهید بزرگوار سردار سرافراز سپاه اسلام سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی را با احوال صعصعه، عمار یاسر، ابن تیهان و ذوألشهادتین قیاس میکنم و می بینم که چقدر به هم شبیه هستند. چقدر خصوصیاتی که آقا امیرالمؤمنین(ع) در مورد این افراد ذکر فرمودند با حاج قاسم ما مطابقت دارد. حاج قاسم هم مثل عمار با بصیرت بود و نه تنها با بصیرت بود، بلکه از چه سطح بالائی از بصیرت برخوردار بود. دشمن شناس ماهری بود. از کلامش پیدا بود که قرآن را به درستی خوانده و مفاهیم بلندش را درک نموده و بر اساس آن تشخیص هایش را استوار میساخت. همه دیده بودند که سنت های الهی را چه نیکو برپا میداشت. عمرش را برای برپائی سنت های الهی صرف کرد و برای نابودی بدعتها در این زمان آنچه در توان داشت به کار بست.
تکفیری ها، ارهابیون و داعش در این روزگار، از مصادیق بارز بدعت گذاری در دین بودند و سردار ما برای نابودی بدعت ها از جانش مایه گذاشت و از هیچ کوششی فرو گذار نکرد. او نه تنها دعوت جهاد را پذیرفته بود، بلکه عمرش را به جهاد گذراند و دقایق پر برکت عمر شریفش با مفاهیم بلند جهاد فی سبیل الله عجین و آمیخته شده بود. او حقیقتا معنی آیه ۹۵ سوره مبارکه نساء را درک کرده بود و به آن عامل بود: « لا یستوی القاعدون من المؤمنین غیر أولی الضرر والمجاهدون فی سبیل الله بأموالهم وأنفسهم فضل الله المجاهدین بأموالهم وأنفسهم علی القاعدین درجة وکلا وعد الله الحسنی وفضل الله المجاهدین علی القاعدین أجرا عظیما؛ آن گروه از مؤمنانی که بدون بیماری جسمی [و نقص مالی، و عذر دیگر، از رفتن به جهاد خودداری کردند و] در خانه نشستند، با مجاهدانی که در راه خدا با اموال و جان هایشان به جهاد برخاستند، یکسان نیستند. خدا کسانی را که با اموال و جان هایشان جهاد می کنند به مقام و مرتبه ای بزرگ بر خانه نشینان برتری بخشیده است. و هر یک [از این دو گروه] را [به خاطر ایمان و عمل صالحشان] وعده پاداش نیک داده، و جهادکنندگان را بر خانه نشینان [بی عذر] به پاداشی بزرگ برتری داده است» .
سردار ما چقدر شبیه صعصعه بن صوحان بود. آری او خفیف ألمؤنة، کثیر ألمعونة بود. مردی سبکبار و کم هزینه اما بسیار کمک کار و پر ارزش بود. امروز بهتر و بیشتر مفهوم این فرمایش امام خمینی(ره) را درک میکنیم که میفرمود: «شهادت، هنر مردان خداست». حقیقتا سردار ما، هم مرد خدا بود و هم هنرمندی بی نظیر بود. لحظه لحظه ی زندگانی او با هنر خداشناسی و حضور در محضر پروردگار گذشت. رفتارهایش، سخنانش، عملکردش گویای این هنرمندی بی بدیل او بود. او صادق الوعد بود. هیچگاه وعده ای نداد که به آن عمل نکند و مردم ایران همه دیدند که وقتی وعده نمود، به آن عمل کرد. تا میتوانست عمل میکرد و حرفش را در قالب عمل به نیکی بیان مینمود. رضایت خدا و ولی خدا را در عمل به تکلیف میدانست و چقدر به رهبر خود اعتماد و اطمینان داشت و چه نیکو از او پیروی میکرد.
وقتی در این ایام میبینیم که تمام مردم ایران و مردم کشورهای دیگر از جمله عراق، سوریه، لبنان، پاکستان و هندوستان و هر انسان آزاده و آزاد اندیشی در سراسر این کره خاکی برای غم از دست رفتن شخصیتی چون حاج قاسم سلیمانی غصه دار میشوند و اشک میریزند، دو علت و دو دلیل به ذهن انسان خطور میکند. علت اول این بود که سردار ما هر کاری که میکرد، تنها رضای خدا را در آن کار جستجو میکرد و رضایت کس دیگری به غیر از ذات احدیت برایش اهمیتی نداشت. او رابطه خود را با خدای خودش به نحوی اصلاح کرده بود که هیچ گونه خللی به این رابطه وارد نمیشد و خداوند نیز به خاطر همین رابطه اش با خود، او را اینچنین آبرومند ساخته بود. امیرالمؤمنین حضرت علی(ع) فرمودند: «من أصلح ما بینه و بین الله أصلح الله ما بینه و بین الناس و من أصلح أمر آخرته أصلح الله له أمر دنیاه و من کان له من نفسه واعظ کان علیه من الله حافظ؛ آن کس که میان خود و خدا را به صلاح دارد، خدا میان او و مردم را به صلاح آرد، و آن که کار آخرت خود را درست کند، خدا کار دنیای او را سامان دهد، و آن که او را از خود بر خویشتن واعظی است، خدا را بر او حافظی است».(۷) زندگی، عملکرد، رفتار و منش حاج قاسم گواه این بود که او مضامین این روایت را مو به مو رعایت نموده بود و با اعتقاد کامل رابطة خود را با خدایش اصلاح کرده بود و خدا نیز رابطة او را با خلقش اصلاح فرموده بود و سرچشمة این حجم از آبرو و اعتبار در نزد مردم نیز همین بوده است.
اما علت دومی که میتوان برای این مورد بیان نمود این است که مردم ایران به خوبی میدانند که در باب برخورداری از امنیت که از نعمات بزرگ و مجهول الهی است، همواره این سردار بزرگ و سایر همرزمان او در تمامی نیروهای مسلح جمهوری اسلامی، به صورت شبانه روزی زحمات طاقت فرسائی را متحمل گردیده اند و طبیعی است که وجود این نعمت بزرگ مرهون رشادت ها، جانبازیها و از خودگذشتگی های این دلیر مردان با غیرت است. مردم کشور ما و تمامی کشورهای منطقه در طی سالهای اخیر دیدند که گروههای تروریستی و تکفیری چگونه به اموال و نوامیس مردم سوریه و عراق تعرض نمودند و هر کس را که با عقاید آنان کمترین تعارضی داشت را سر بریدند. جماعت زیادی را از خانه و کاشانه هایشان آواره نمودند و دختران مردم را در بازارهای برده فروشی به فروش رساندند و برای خودشان اعلام تأسیس حکومت شام و عراق نمودند. در اوضاعی که مسئولین و نظامیان سوریه و عراق خود را باخته بودند و خیلی از آنها قصد ترک کشورشان را داشتند و هیچ یک از کشورهای غربی و عربی منطقه و همسایگان آنان کمترین کمکی را به آنها نمی کردند و بلکه بلعکس به ترورسیتها از هر طریق ممکن کمک میکردند، تنها حضور مداوم و تدابیر فرماندهی حاج قاسم و یارانش بود که وضعیت را در آن کشورها به گونه ای دیگر رقم زد و در نهایتا ورق را به ضرر و زیان دشمنان برگرداند. مردم منطقه تا دامنة قیامت خود را بدهکار قاسم سلیمانی میدانند و سزاوار است که در غم فراق او بگریند و عزاداری کنند.
قاسم سلیمانی زنده است چون عاشورا و مکتب والای عاشورا زنده است. قاسم سلیمانی زنده است و هرگز نمی میرد، زیرا هر کس بر آموزه های سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین(ع) زندگی خود را استوار ساخت، هرگز نخواهد مرد. حاج قاسم همیشه زنده است، زیرا تا ظالمین در دنیا هستند دفاع از مظلومین نیز زنده است. حاج قاسم زنده است زیرا خط فکر قیام عاشورا همیشه زنده است و هر سرزمینی کربلاست و هر کس عاشورائی می اندیشد و عاشورائی زندگی میکند تا ابد زنده است. او همیشه در دلها خواهد ماند و نام او به عنوان یک اسطوره و سردار و قهرمان ملی در تاریخ جهان ثبت خواهد شد. او هرگز نخواهد مرد …
منابع:
۱- سفینة البحار، ج ۲، ص ۳۰ ماده صعب/ رجال کشی، ص ۶۷، ح ۱۲۱.
۲- بحار الانوار علامه مجلسی(ره)، ج ۳۳، ص ۱۹.
۳- ثواب الأعمال و عقاب الأعمال شیخ صدوق(ره)، ص ۲۹۳.
۴- بحار الانوار علامه مجلسی(ره)، ج ۲۶، ص ۳۲، ح ۴۷ / الإختصاص شیخ مفید(ره) ص ۳۰۳.
۵- بصائر الدرجات محمد بن حسن صفار(ره)، ص ۶۱، ح ۳.
۶- ألخصال شیخ صدوق(ره)، ج ۲، ص ۶۲۹.
۷- نهج البلاغه، محمد دشتی، ص ۶۴۲، حکمت ۸۹.
***علی لاجوردی
حضرت امیر علیه السلام در مقابل بیان زیبای صعصعه، با لحنی تمجیدی به او فرمودند: «و الله ما کنت إلا خفیف ألمؤنة، کثیر ألمعونة؛ به خدا قسم، تو نبودی مگر، مردی سبکبار و کم هزینه اما بسیار کمک کار و پر ارزش». صعصعة بن سوهان فردی مورد وثوق امیرالمؤمنین(ع) بود و آن حضرت امورات بسیاری از جمله مذاکره با معاویه ی ملعون در جریان جنگ صفین و نیز فرماندهی بخشی از سپاه و پرچمداری لشکر اسلام و نیز مذاکره با رئیس خوارج نهروان را به او سپرده بودند و اینها حاکی از آن است که این شخص مورد اطمینان و اعتماد حضرت(ع) بوده است و در انجام مأموریت هایش همواره با دست پر مراجعت مینموده است.
تاریخ گواهی میدهد که صعصعه همواره در خدمتگزاری به امام زمان خویش و در راستای اجرای فرامین او و نیز در جهت تقویت بنیانهای حکومت امیرالمؤمنین(ع) آماده و مجهز بوده و بیشترین و سودمنترین تلاش های خود را بکار بسته و کمترین نگرانی را برای رهبر خود ایجاد نموده و ناچیز ترین هزینه ها را برای نظام و جامعه داشته است و این خصوصیات صعصعه در کلام حضرت علی(ع) کاملا مشهود است. مثال واضح و روشن امروزی این حالت را میتوان در شخصیت و عملکرد سردار بزرگوار سپاه اسلام یعنی سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی دید. سرداری که بیشترین تلاش را و کمترین ادعا و ناچیز ترین هزینه را برای نظام داشت. پرکاری و خستگی ناپذیری او زبانزد دوست و دشمن بود و پایداری و ذکاوتش مثال زدنی بود. کمک کار رهبر خویش و مردمش گشت و نه تنها باعث سربلندی و افتخار هر ایرانی بود، بلکه موجب مباهات هر انسان آزاده ای در دنیا بوده و هست.
بینش وسیع و بصیرت عالی موجب میگردد تا انسان در هر شرایطی متوجه تکلیفی شود که بر روی دوشش نهاده شده است. شناخت صحیح تکالیف فردی و اجتماعی، باید انجام مناسب آنها را نیز در پی داشته باشد تا رضایت ولی خدا حاصل گردد و رضایت ولی خداست که تعالی و رشد انسان را تضمین مینماید و او به معنای واقعی با بصیرت بود و در هر موقعیتی به بهترین نحو ممکن تکلیفش را می شناخت و به آن عمل میکرد. بصیرت ابزاری ارزشمند است که بر آگاهی و شناخت انسان می افزاید. درخت معرفت انسان نسبت به یکتاپرستی و ولی شناسی را بارور می سازد و معیارهای تشخیص حق از باطل را به دست انسان میدهد. دشمن شناسی از ثمرات عالی بصیرت است و شناخت خدعه ها و نیرنگ های خصم و انتخاب بهترین راه برای مقابله با آن از ثمرات دیگرش است.
روزگاری امیرالمؤمنین علی(ع) در شهادت سه تن از اصحاب غیورش بسیار متأثر گردید و سخت گریست و از سویدای دل فریاد أین عمار، أین إبن تیهان و أین ذو ألشهادتین سرداد. چرا آن حضرت(ع) در فراق آنها اینگونه حسرت می خورد و می گریست!؟ مگر عمار یاسر، مالک ابن تیهان انصاری و خزیمة بن ثابت بن فاکه بن ثعلبة بن ساعدة انصاری معروف به ذوألشهادتین چه کسانی بودند!؟ مگر آنان چه ویژگی هائی داشتند که حضرت(ع) در غم از دست دادنشان اینگونه حسرت می خوردند؟
این افراد در نزد مولای متقیان حضرت علی علیه السلام منزلتی خاص داشتند و از اصحاب بسیار نزدیک آن امام همام(ع) بودند. در زمان خلافت دنیائی آقا امیرالمؤمنین(ع) همواره در کنار آن حضرت(ع) در مقام مشاور، در خدمتگزاری به مولایشان کوشا و ساعی بودند و در هنگامه های نبرد نیز رزمنده ای شجاع و دلیر و از خود گذشته بودند. شهادت آنان، امیرالمؤمنین(ع) را بشدت مغموم و آزرده ساخت و پس از جنگ نیز آن حضرت(ع) در میان کشته شدگان می گشتند و زمانی که به بدن بی جان عمار رسیدند با چشمانی اشکبار فرمودند: «إنالله و إناإلیه راجعون، هر کس قتل عمار را بزرگ نشمرد و غمگین نشود از اسلام حظ و بهره ای نبرده است».(۲) اندوه امیرالمؤمنین(ع) در فراق یارانش در خطبه ی معروف آن بزرگوار نیز کاملا مشهود است.
امیرالمؤمنین علی(ع) در خطبه ۱۸۲ نهج البلاغه که ظاهرا آخرین خطبه ی ایشان بود فرمودند: «کجا هستند برادران من که بر راه حق رفتند، و با حق در گذشتند؟ کجاست عمار و کجاست پسر تیهان و کجاست ذو الشهادتین و کجایند همانند آنان از برادرانشان که پیمان جانبازی بستند، و سرهایشان را برای ستمکاران فرستادند؟ (پس در این زمان دست بر محاسن شریف خود بردند و زمانی طولانی گریستند) و سپس مجدد فرمودند: دریغا از برادرانم که قرآن را خواندند و بر اساس آن قضاوت کردند. در واجبات الهی اندیشه کرده و آنها را برپا داشتند. سنت های الهی را زنده و بدعت ها را نابود کردند. دعوت جهاد را پذیرفته و به رهبر خود اعتماد و اطمینان داشتند و از او پیروی کردند».
امتیازی که بر حسب فرمایش امیرالمؤمنین(ع) آن افراد را از سایر صحابی ایشان متمایز نموده بود، در وهله اول حرکت آنها در مسیر حق بود. مسیر حق را شناخته بودند و پیوسته در آن گام برداشته بودند. حضرت(ع) در ادامه فرمایشاتشان فرمودند: «و سرهایشان را برای ستمکاران فرستادند». این تعبیر امام(ع) بیانگر آنست که این افراد از کشته شدن در مسیر حقی که برگزیده بودند هیچ واهمه و ترسی نداشتند و معتقد بودند که برای بودن در مسیر حق باید از سر و جان گذشت و قیمت با حق بودن و در مسیر حق بودن را باید اینگونه پرداخت. فضیلت دیگر این عده از دیدگاه آن حضرت(ع) این بود که «قرآن را خواندند و بر اساس آن قضاوت کردند». پر واضح است که منظور امیرالمؤمنین حضرت علی(ع) از خواندن قرآن روخوانی و روانخوانی و داشتن صوت زیبا در هنگام قرائت آن نیست. چه اینکه در سپاه معاویه ی ملعون و یا خوارج نهروان افرادی بودند که قرآن را بسیار روان و با اصوات زیبا قرائت میکردند و این قرائت ها نه تنها برایشان سودی بهمراه نداشت بلکه جزو همانانی بودند که مورد لعن و نفرین قرآن بودند. درک مفاهیم عمیق و مضامین والای قرآن کریم جزو توانائیهایی است که عالمان با تقوا و فقهای پرهیزکاری که از تفاسیر و تأویلهای امام معصوم بهره مند گردیده اند، از آن برخوردار هستند.
آیه ی بیست و نهم از سوره ی انفال میفرماید: «یا أیها ألذین آمنوا إن تتقوا ألله یجعل لکم فرقانا و یکفر عنکم سیئاتکم و یغفر لکم وألله ذو ألفضل ألعظیم؛ ای اهل ایمان! اگر خدا ترس و پرهیزکار شوید خدا به شما فرقان خواهد بخشید (یعنی دیده بصیرت میدهد تا به نور باطن حق را از باطل فرق گذارید) و گناهان شما را بپوشاند و شما را بیامرزد، که خدا دارای فضل و رحمت بزرگ است». پرهیزکاری و تقوا عامل اصلی در این آیه برای دریافت موهبتی الهی به نام فرقان قید گردیده است و فرقان ابزار جداسازی حق از باطل است و کسی که بتواند مشمول این لطف الهی قرار گیرد برخوردار از این ابزار میگردد. فرقان وسیله تفکیک و جداسازی در مسیر زندگی فردی و اجتماعی است، و معیار و محکی است در زمینه افکار و عقاید، و قوانین و احکام و آداب و اخلاق. با فرقان میتوان حب و بغض ها را شناخت و حجابهای باطل را کنار زد. امثال عمارها بنابر تقوای بی نظیری که داشتند، در مسیر جریان الطاف ذکر گردیده در آیه ی فوق قرار گرفته بودند و بهمین جهت دارای بصیرتی فوق العاده و تشخیص هائی بی بدیل شده بودند.
امیرالمؤمنین(ع) در بخش دیگر خطبه فرمودند: « در واجبات الهی اندیشه کرده و آنها را برپا داشتند». لغت اندیشه در این جمله ی حضرت(ع) واژه ای کلیدی و قابل بحث است. پس از اینکه انسان به وحدانیت خداوند ایمان آورد، لازمست برای رسیدن به مراحل کمال و تعالی به خودسازی و تزکیه ی نفس خویش بپردازد. قدم اول برای شروع تزکیه تفکر و بیداری است. تفکر در این راستا موجبات شناخت را فراهم میآورد و شناخت، معرفت را تکامل می بخشد ثمره ی معرفت نیز یقین است. زمانی که انسان بتواند صاحب معرفت گردد، در اینصورت به دنبال جلب رضایت معبود بر می آید و به هیچ چیز گرایش و میل پیدا نمی کند مگر به رضای محبوبش. خوشنودی خداوند در شناخت و عمل به واجبات الهی است و نیز در ترک محرمات و مهمترین واجب الهی یاد خداست. اینکه انسان در تمامی شئونات زندگیش دائما به یاد خدا باشد، بطور خودکار ترک بسیاری از محرمات را به دنبال دارد.
همواره در یاد خداوند بودن و به او فکر کردن خود عبادتی بزرگ است که مورد تاکید بسیار زیاد قرآن و احادیث نیز بوده است و باعث میشود که خداوند نیز همواره به یاد بنده ی ذاکر خود باشد. خدای سبحان در سوره ی بقره پس از برشمردن برخی نعمتها، به عنوان لطف خاص در آیه ی یکصدو پنجاه و دوم در حد یک پیمان متقابل می فرماید: « فاذکرونی أذکرکم واشکروا لی ولا تکفرون؛ به یاد من باشید تا من به یاد شما باشم». باور حضور مداوم در محضر پروردگار، قلب و اندیشه را مسخر افکار رحمانی می نماید و ثمره اش اینست که قلب حرم الهی می شود.
قلب که به حرم خداوند متعال تبدیل گردد، راههای نفوذ غیر از آن بسته میشود و به تبع آن اعمال و رفتار انسان مطابق افکارش میگردد. قرآن کریم در آیه ی بیست و هشت سوره ی مبارکه ی رعد میفرماید: «الذین آمنوا وتطمئن قلوبهم بذکر الله ألا بذکر الله تطمئن القلوب؛ کسانی که ایمان آورده اند و دل هایشان به یاد خدا آرام می گیرد آگاه باش که با یاد خدا دل ها آرامش می یابد». همچنین در آیه ۱۴ سوره طه آمده است: « إننی أنا الله لا إله إلا أنا فاعبدنی وأقم الصلاة لذکری؛ منم، من خدایی که جز من خدایی نیست پس مرا پرستش کن و به یاد من نماز برپا دار». و در آیه ۴۵ سوره عنکبوت نیز آمده است: « اتل ما أوحی إلیک من الکتاب وأقم الصلاة إن الصلاة تنهی عن الفحشاء والمنکر ولذکر الله أکبر والله یعلم ما تصنعون؛ آن چه از کتاب به سوی تو وحی شده است بخوان و نماز را برپا دار که نماز از کار زشت و ناپسند باز می دارد و قطعا یاد خدا بالاتر است و خدا می داند چه می کنید».
یکی از بزرگترین مظاهر ذکر و یاد خداوند نماز است که از اهم واجبات الهی است و به برپائی آن در قرآن تأکیدات فراوانی شده است. باطن نماز ولایت امام معصوم است و نماز بدون باطن، تحت هیچ شرایطی پذیرفته نخواهد شد. از دیگر واجبات الهی جهاد است و همه میدانیم و دیده ایم که آیات فراوان و روایات متعددی در باب جهاد و اهمیت آن وجود دارد. افرادی همچون عمار و ابن تیهان و ذوألشهادتین مصداق بارز آیات شریفه ی ابتدائی سوره ی مبارکه ی مؤمنون هستند که بر حفظ نمازهاشان کوشا و در نمازشان که همانا یاد خداست، خاضع و خاشع و از اهل ایمان و رستگاران بودند. آنها حقیقت یاد خداوند را به عنوان اصلی ترین واجب الهی پایدار ساختند و با درک صحیح و عمیق از باطن نماز یعنی ولایت امام معصوم و جهاد در رکاب امام معصوم آن را به پا داشتند و همانگونه شدند که حضرت امیر سلام الله علیه در بخش دوم خصوصیاتشان فرمودند. آنها در واجبات الهی اندیشه کرده و آنها را برپا داشتند.
امیرالمؤمنین(ع) در بخش بعدی خصوصیات این شهدا میفرمایند: «سنت های الهی را زنده و بدعت ها را نابود کردند». سنت های الهی قواعد و ضوابطی هستند که در امورات و افعال خداوند وجود دارد و پروردگار عالم با این قواعد روشهائی را برا ی تدبیر و اداره ی امور عالم بکار میبرد و با اسباب و وسایل طبیعی و یا غیر طبیعی و مافوق آن این امور را هدایت مینماید. سنت های الهی که ثابت و تغییر ناپذیر هستند، به بیان قرآن عام و فراگیر و قیاس ناپذیر نیز هستند. یعنی برای مثال اگر برای اقوام گذشته ی بشری در اثر ناسپاسی و نافرمانی عذابی نازل گردیده، برای مردم این زمان نیز چنانچه به عاقبت پیشینیان و نتیجه ی عملکردهایشان بی توجه باشند، سنتهای الهی تکرار خواهد شد. مهمترین سنت الهی برپائی حق و نابود سازی باطل هاست. تدافع اهل حق و اهل باطل همواره مورد اشاره در آیات قرآن مجید بوده است و غلبه ی حق بر باطل در این جهان و استقرار حکومت صالحان نیز از مؤکدات آیات الهی در قرآن است. آیه ی شریفه هشتاد و یک سوره ی اسراء میفرماید: «جاء ألحق و ذهق ألباطل، إن ألباطل کان ذهوقا؛ حق آمد و باطل رفت و به درستیکه باطل نابود شدنی است». در این آیه مستقیما بر سنت نابودی باطل دلالت میشود و در آیه ی هجدهم سوره ی مبارکه ی انبیاء نیز میفرماید: «بل نقذف بالحق علی ألباطل فیدمغه فإذا هو زاهق و لکم ألویل مما تصفون؛ بلکه ما همیشه حق را بر باطل غالب و پیروز می گردانیم تا باطل را محو و نابود سازد و وای بر شما مردم جاهل که خدا را به وصف کار باطل و بازیچه متصف گرداندید».
آینده ی جهان و خلافت مؤمنین و صالحان در زمین، سنت تغییر ناپذیر خداوند است که وعده ی تحقق آن را در قرآن مجید به افراد با ایمان داده است. آیه ی شریفه ی پنجاه و پنجم سوره ی مبارکه ی نور در این رابطه میفرماید: «وعد الله الذین آمنوا منکم و عملوا الصالحات لیستخلفنهم فی الأرض کما استخلف الذین من قبلهم و لیمکنن لهم دینهم الذی ارتضی لهم و لیبدلنهم من بعد خوفهم أمنا یعبدوننی لا یشرکون بی شیئا و من کفر بعد ذلک فأولئک هم الفاسقون؛ خداوند به آنانی که از شما ایمان آورده و کارهای پسندیده انجام داده اند وعده می دهد که آنان را در روی زمین جانشین سازد همان طور که پیشینیان را نیز جانشین کرد و دینشان را که برای آنها پسندیده، مستقر سازد و بعد از نگرانیها، ترس آنان را به امنیت مبدل خواهد نمود. مرا بندگی کنید هیچ چیز را شریک من قرار ندهید و اگر کسی بعد از این کافر شود، از گروه فاسقین است». حکومت صالحان در زمین همان حکومتی است که تحت فرمانروائی و زعامت ولی مطلق خدا، یعنی امام معصوم باشد. انسان دیندار باید تمام مساعی خود را بکار ببندد تا این سنت الهی جامه ی عمل بپوشد و زمین و خلافت آن در دستان امام معصوم باشد و این کار جز با تلاش شبانه روزی و جهاد برای نابودی مشرکین و مظاهر شرک و کفر در دنیا صورت نمی پذیرد.
حضرت امیر سلام الله علیه در بخشی دیگر از خطبه ی مذکور فرمودند: «آنان دعوت جهاد را پذیرفتند». دفاع از دین و مصالح دین و کیان مسلمین وظیفه ای خطیر است که از سوی پروردگار بر دوش مسلمین نهاده گردیده است و برای آن و مجاهدان فی سبیل الله فضیلت های زیادی در قرآن ذکر شده است. دشمنان طریق الهی همواره برای از بین بردن آثار و مظاهر دین و کشاندن مردم به بردگی طواغیت از هر راهی از جمله تهاجم به سرزمین های اسلامی تلاش نموده و مینمایند و برای انجام نقشه های پلید خود از قوی ترین تجهیزات و امکانات و استعدادهای خود بهره میگیرند. از اینرو وظیفه ی مسلمانان است که در هر زمان آمادگی دفاع از دین، اعتقادات و سرزمین خویش را بر اساس دستور صریح قرآن کریم حفظ نمایند و بهنگام خطر و تهاجم دشمنان به جهاد برخیزند و رو در روی متجاوزان قرار بگیرند. آیه ی شصتم از سوره ی مبارکه ی انفال در زمینه ی آمادگی مسلمین برای دفاع از دین و ایستادگی در برابر تعدیات می فرماید: «وأعدوا لهم ما استطعتم من قوة ومن رباط الخیل ترهبون به عدو الله وعدوکم وآخرین من دونهم لا تعلمونهم الله یعلمهم وما تنفقوا من شیء فی سبیل الله یوف إلیکم وأنتم لا تظلمون؛ و شما (ای مؤمنان) در مقام مبارزه با آن کافران خود را مهیا کنید و تا آن حد که بتوانید از آذوقه و تسلیحات و آلات جنگی و اسبان سواری زین کرده برای تهدید و تخویف دشمنان خدا و دشمنان خودتان فراهم سازید و نیز برای قوم دیگری که شما بر (دشمنی) آنان مطلع نیستید (مراد منافقانند که ظاهرا مسلم و باطنا کافر محض اند) و خدا بر آنها آگاه است. و آنچه در راه خدا صرف می کنید خدا تمام و کامل به شما عوض خواهد داد و هرگز به شما ستم نخواهد شد».
جهاد یکی از عوامل جاودانه ماندن دین خداست. در سایه ی جهاد توحید و یکتاپرستی، قرآن، احکام عملی دین همچون نماز، روزه، زکات و … و جان و مال و ناموس مسلمین پایدار خواهند ماند و محافظت خواهند شد. آیات سی ونهم و چهل سوره ی مبارکه ی حج میفرماید: «أذن للذین یقاتلون بأنهم ظلموا وإن الله علی نصرهم لقدیر، الذین أخرجوا من دیارهم بغیر حق إلا أن یقولوا ربنا الله و لو لا دفع الله الناس بعضهم ببعض لهدمت صوامع و بیع و صلوات و مساجد یذکر فیها اسم الله کثیرا و لینصرن الله من ینصره إن الله لقوی عزیز؛ به آنها که جنگ برآنان تحمیل شده اجازه جهاد داده شده است، چرا که مورد ستم قرار گرفته اند و خدا قادر بر نصرت آنها است. همانها که به ناحق از خانه و کاشانة خود بدون هیچ دلیلی اخراج شدند جز اینکه می گفتند پروردگار ما الله است، و اگر خداوند (شر) بعضی از مردم را به وسیله بعضی دیگر دفع نکند، دیرها و صومعه ها، و معابد یهود و نصارا و مساجدی که نام خداوند در آنها بسیار برده می شود، ویران می گردد و خداوند کسانی را که او را یاری کنند(و از آئینش دفاع نمایند) یاری می کند، همانا خداوند قوی و شکست ناپذیر است».
جهاد فی سبیل الله سختی ها و مشقات خاص خود را دارد. دوری از خانواده، مشکلات عزیمت به محل جهاد، تحمل سختیهای رویارویی با دشمن و حیله ها و مکرهایی که در جنگ بکار میبرد، صبر بر آلام و دردهای زخمهای وارده در جنگ و بالأخره در آغوش کشیدن مرگ در نبرد که زیباترین مرحله ی جهاد و دیدار شیرین با معبود است، از جمله ی مباحثی است که رزمنده ی جهادگر بخاطر رضای خداوند متحمل میشود و بهمین جهت نیز وعده ی اجرهای فراوانی به مجاهدان راه خدا در قرآن داده شده است و متخلفان از جهاد نیز مورد نکوهش قرآن قرار گرفته اند. در آیه ۱۱۱ سورة مبارکة توبه جهاد معامله و تجارتی سودمند با خداوند و عامل دوستی با پروردگار معرفی شده است. «إن الله اشتری من المؤمنین أنفسهم وأموالهم بأن لهم الجنة یقاتلون فی سبیل الله فیقتلون ویقتلون وعدا علیه حقا فی التوراة والإنجیل والقرآن ومن أوفی بعهده من الله فاستبشروا ببیعکم الذی بایعتم به وذلک هو الفوز العظیم. همانا خداوند از مؤمنان جانها و مالهایشان را به این که بهشت برایشان باشد، خریده است، همان کسانیکه در راه خدا می جنگند و می کشند و کشته می شوند، این به عنوان وعده حقی در تورات و انجیل و قرآن به عهده اوست، و چه کسی از خداوند به عهد خویش وفادارتر است؟ پس از معامله ای که کرده اید شاد باشید. و این همان کامیابی بزرگ است».
پیامبر عظیم الشأن اسلام(ص) پیرامون پاداش معنوی و دنیایی مجاهدان فرمودند: « و من خرج مرابطا فی سبیل الله تعالی أو مجاهدا فله بکل خطوة سبعمائة ألف حسنة و یمحی عنه سبعمائة ألف سیئة و یرفع له سبعمائة ألف درجة و کان فی ضمان الله تعالی حتی یتوفاه بأی حتف کان کان شهیدا فإن رجع رجع مغفورا له مستجابا دعاؤه؛ هر کس برای مرزداری یا جهاد در راه خدا از خانه خارج شود؛ برای او در برابر هر گامی که برمی دارد؛ هفتصد هزار حسنه ثبت می گردد و هفتصد هزار گناه از او زدوده می شود و هفتصد هزار درجه برای او بالا می رود. پیوسته در حراست خدا خواهد بود تا وقتی که از دنیا برود و با هر مرگی که بمیرد شهید از دنیا رفته است و اگر زنده بازگردد؛ آمرزیده بازگشته و دعایش مستجاب خواهد بود».(۳)
در بخش پایانی برشماری صفات عمار و همرزمان شهیدش، حضرت علی علیه السلام چنین فرمودند: «به رهبر خود اعتماد و اطمینان داشتند و از او پیروی کردند». سعادت انسان در پذیرش وحدانیت خداوند و اقرار به ایمان و عمل به دستورات انسان ساز الهی است. برای اجرای کامل احکام خداوندی، رسولان و اوصیائی از جانب حق تعالی منصوب گردیده اند تا انسان ها بهترین روشهای بندگی را بیاموزند و به مرحله ی اجراء گذارند. بنابراین بر اساس دستور صریح قرآن بر پیروان دین خدا لازمست که از رسول خدا(ص) و ائمه ی هدی صلوات الله علیهم اجمعین که اوصیاء پیامبر اکرم(ص) و صاحبان امر هستند اطاعت نمایند و این پیروی را برای رسیدن به سعادت خود حائز اهمیت تلقی نمایند.
عقل سلیم نیز متابعت از الگوی نیکو را ارجح میشمارد و حکم به فرمانبرداری و انقیاد از دستورات ایشان را میدهد، زیرا کسی که خالق تمامی مخلوقات است و تدبیر کل امور بدست توانای او صورت می پذیرد، راههای رسیدن انسانها را به کمال و تعالی، بهتر از هرکس دیگر میداند و لذا ضروریست به آنانی که از سوی او برای هدایت بشر مأمور گردیده اند، بیشترین و کامل ترین اعتماد را نموده و به این واقعیت اطمینان داشت که پیامبر(ص) و جانشینان حقیقی او تنها کسانی هستند که این توانائی را دارند که انسان را به بالاترین درجات کمال و والاترین حد بندگی برسانند. نبی مکرم اسلام(ص) و امامان معصوم سلام الله علیهم اجمعین برای مسلمانان همانند پدری دلسوز و برای راهنمائی آنها حریص و کوشا هستند و از هر حیث سزاوار اعتماد و تابعیت می باشند.
پس بر شیعه ی آگاه واجب و ضروری است که با اعتماد به ولی خدا و اطمینان به دستوراتش قدم بر جای پای آن بزرگواران بنهد و مسیر راهنمائی شده از سوی ایشان را با یقین طی نماید. محمد بن مسلم میگوید از حضرت محمدبن علی الباقر علیهما السلام شنیدم که فرمودند: «همانا رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم مردم را از علوم زیادی برخوردار و بهره مند نمود و در نزد ما علوم خاص و صحیح است و درهای حکمت و گنجینه های علم و روشنائی امر و محکم گاه آن است که نمیگذارد علوم از بین رفته و متشتت گردد. پس هر کس ما را بشناسد معرفت و شناسائی او برایش سودمند است و عملش پذیرفته می شود و هر که ما را نشناسد علمی که دارد نفعی برایش نخواهد داشت و عملش پذیرفته نخواهد شد».(۴) و عبد الرحمن بن کثیر نیز میگوید که از امام جعفر بن محمد الصادق علیه السلام شنیدم که فرمودند: «ما فرمانروایان امر خدا، گنجینه های علم او، صندوق وحی، و اهل دین خدا هستیم. کتاب خدا بر ما فرود آمده و به وسیله ی ما خداوند مورد پرستش قرار گرفت و اگر ما نبودیم خدا شناخته نمی شد. ما وارث پیامبر خدا(ص) و عترت او هستیم».(۵)
انسان های پرهیزکار و خود ساخته ای چون عمار یاسر و همرزمانش با ذره ذره ی وجودشان ولایت امیرالمؤمنین حضرت علی علیه السلام و لزوم اطاعت محض از ایشان را با اعتمادی که به آن حضرت(ع) به عنوان تنها ولی خدا و تنها راه سعادت و نجات داشتند پذیرفته بودند و اطمینان داشتند که با علی(ع) بودن یعنی همه چیز داشتن و در سایه ی لطف و کرم خداوند قرار گرفتن. فلذا به ریسمان محبت و ولایت آن امام همام با یقین قلبی چنگ زده بودند و تمام خیرات و برکات عالم را در همین می دیدند. شیخ صدوق رحمت الله علیه در کتاب خصال از امیرالمؤمنین علی علیه السلام نقل می کند که حضرت(ع) فرمودند: «کسی که به ما چنگ بزند به ما ملحق میگردد، و کسی که غیر از راه ما را بپیماید غرق میشود. برای دوستان ما فوجهائی از رحمت خداوند و برای دشمنان ما فوجهائی از خشم و غضب خداست. کسی که ما را با دلش دوست بدارد و با زبانش یاری نموده و با دستان خود با دشمن ما بجنگد، او در بهشت در درجه و مرتبه ی ماست».(۶)
عمار یاسر، مالک بن تیهان و ذوألشهادتین به این باور قلبی رسیده بودند که باید به پیشوایشان نهایت اطمینان را داشته باشند، چون اوست که خزائن علوم الهی و علم الکتاب را در کف اقتدار خود دارد و تمام اختیار عالم و اداره ی آن از جانب پروردگار حکیم به او سپرده شده است و او راهنمائی آگاه و بصیر است که به حال بندگان خدا از همه مشفق تر و دلسوز تر است و عمل بدستورات و راهنمائی هایش انسان را به سر منزل سعادت خواهد رساند. پس باید به این پیشوا اعتماد بی حد و مرز نمود و وجود خویش را در محبت و ولایت امام معصوم ذوب کرد و همواره در یاری او پا به رکاب آماده بود، و این آن چیزی است که رضایت خداوند تبارک و تعالی را به معنای واقعی بهمراه دارد و ثمرة اجرای آیات الهی در باب اطاعت از اولی الأمر است.
امروز احوال شهید بزرگوار سردار سرافراز سپاه اسلام سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی را با احوال صعصعه، عمار یاسر، ابن تیهان و ذوألشهادتین قیاس میکنم و می بینم که چقدر به هم شبیه هستند. چقدر خصوصیاتی که آقا امیرالمؤمنین(ع) در مورد این افراد ذکر فرمودند با حاج قاسم ما مطابقت دارد. حاج قاسم هم مثل عمار با بصیرت بود و نه تنها با بصیرت بود، بلکه از چه سطح بالائی از بصیرت برخوردار بود. دشمن شناس ماهری بود. از کلامش پیدا بود که قرآن را به درستی خوانده و مفاهیم بلندش را درک نموده و بر اساس آن تشخیص هایش را استوار میساخت. همه دیده بودند که سنت های الهی را چه نیکو برپا میداشت. عمرش را برای برپائی سنت های الهی صرف کرد و برای نابودی بدعتها در این زمان آنچه در توان داشت به کار بست.
تکفیری ها، ارهابیون و داعش در این روزگار، از مصادیق بارز بدعت گذاری در دین بودند و سردار ما برای نابودی بدعت ها از جانش مایه گذاشت و از هیچ کوششی فرو گذار نکرد. او نه تنها دعوت جهاد را پذیرفته بود، بلکه عمرش را به جهاد گذراند و دقایق پر برکت عمر شریفش با مفاهیم بلند جهاد فی سبیل الله عجین و آمیخته شده بود. او حقیقتا معنی آیه ۹۵ سوره مبارکه نساء را درک کرده بود و به آن عامل بود: « لا یستوی القاعدون من المؤمنین غیر أولی الضرر والمجاهدون فی سبیل الله بأموالهم وأنفسهم فضل الله المجاهدین بأموالهم وأنفسهم علی القاعدین درجة وکلا وعد الله الحسنی وفضل الله المجاهدین علی القاعدین أجرا عظیما؛ آن گروه از مؤمنانی که بدون بیماری جسمی [و نقص مالی، و عذر دیگر، از رفتن به جهاد خودداری کردند و] در خانه نشستند، با مجاهدانی که در راه خدا با اموال و جان هایشان به جهاد برخاستند، یکسان نیستند. خدا کسانی را که با اموال و جان هایشان جهاد می کنند به مقام و مرتبه ای بزرگ بر خانه نشینان برتری بخشیده است. و هر یک [از این دو گروه] را [به خاطر ایمان و عمل صالحشان] وعده پاداش نیک داده، و جهادکنندگان را بر خانه نشینان [بی عذر] به پاداشی بزرگ برتری داده است» .
سردار ما چقدر شبیه صعصعه بن صوحان بود. آری او خفیف ألمؤنة، کثیر ألمعونة بود. مردی سبکبار و کم هزینه اما بسیار کمک کار و پر ارزش بود. امروز بهتر و بیشتر مفهوم این فرمایش امام خمینی(ره) را درک میکنیم که میفرمود: «شهادت، هنر مردان خداست». حقیقتا سردار ما، هم مرد خدا بود و هم هنرمندی بی نظیر بود. لحظه لحظه ی زندگانی او با هنر خداشناسی و حضور در محضر پروردگار گذشت. رفتارهایش، سخنانش، عملکردش گویای این هنرمندی بی بدیل او بود. او صادق الوعد بود. هیچگاه وعده ای نداد که به آن عمل نکند و مردم ایران همه دیدند که وقتی وعده نمود، به آن عمل کرد. تا میتوانست عمل میکرد و حرفش را در قالب عمل به نیکی بیان مینمود. رضایت خدا و ولی خدا را در عمل به تکلیف میدانست و چقدر به رهبر خود اعتماد و اطمینان داشت و چه نیکو از او پیروی میکرد.
وقتی در این ایام میبینیم که تمام مردم ایران و مردم کشورهای دیگر از جمله عراق، سوریه، لبنان، پاکستان و هندوستان و هر انسان آزاده و آزاد اندیشی در سراسر این کره خاکی برای غم از دست رفتن شخصیتی چون حاج قاسم سلیمانی غصه دار میشوند و اشک میریزند، دو علت و دو دلیل به ذهن انسان خطور میکند. علت اول این بود که سردار ما هر کاری که میکرد، تنها رضای خدا را در آن کار جستجو میکرد و رضایت کس دیگری به غیر از ذات احدیت برایش اهمیتی نداشت. او رابطه خود را با خدای خودش به نحوی اصلاح کرده بود که هیچ گونه خللی به این رابطه وارد نمیشد و خداوند نیز به خاطر همین رابطه اش با خود، او را اینچنین آبرومند ساخته بود. امیرالمؤمنین حضرت علی(ع) فرمودند: «من أصلح ما بینه و بین الله أصلح الله ما بینه و بین الناس و من أصلح أمر آخرته أصلح الله له أمر دنیاه و من کان له من نفسه واعظ کان علیه من الله حافظ؛ آن کس که میان خود و خدا را به صلاح دارد، خدا میان او و مردم را به صلاح آرد، و آن که کار آخرت خود را درست کند، خدا کار دنیای او را سامان دهد، و آن که او را از خود بر خویشتن واعظی است، خدا را بر او حافظی است».(۷) زندگی، عملکرد، رفتار و منش حاج قاسم گواه این بود که او مضامین این روایت را مو به مو رعایت نموده بود و با اعتقاد کامل رابطة خود را با خدایش اصلاح کرده بود و خدا نیز رابطة او را با خلقش اصلاح فرموده بود و سرچشمة این حجم از آبرو و اعتبار در نزد مردم نیز همین بوده است.
اما علت دومی که میتوان برای این مورد بیان نمود این است که مردم ایران به خوبی میدانند که در باب برخورداری از امنیت که از نعمات بزرگ و مجهول الهی است، همواره این سردار بزرگ و سایر همرزمان او در تمامی نیروهای مسلح جمهوری اسلامی، به صورت شبانه روزی زحمات طاقت فرسائی را متحمل گردیده اند و طبیعی است که وجود این نعمت بزرگ مرهون رشادت ها، جانبازیها و از خودگذشتگی های این دلیر مردان با غیرت است. مردم کشور ما و تمامی کشورهای منطقه در طی سالهای اخیر دیدند که گروههای تروریستی و تکفیری چگونه به اموال و نوامیس مردم سوریه و عراق تعرض نمودند و هر کس را که با عقاید آنان کمترین تعارضی داشت را سر بریدند. جماعت زیادی را از خانه و کاشانه هایشان آواره نمودند و دختران مردم را در بازارهای برده فروشی به فروش رساندند و برای خودشان اعلام تأسیس حکومت شام و عراق نمودند. در اوضاعی که مسئولین و نظامیان سوریه و عراق خود را باخته بودند و خیلی از آنها قصد ترک کشورشان را داشتند و هیچ یک از کشورهای غربی و عربی منطقه و همسایگان آنان کمترین کمکی را به آنها نمی کردند و بلکه بلعکس به ترورسیتها از هر طریق ممکن کمک میکردند، تنها حضور مداوم و تدابیر فرماندهی حاج قاسم و یارانش بود که وضعیت را در آن کشورها به گونه ای دیگر رقم زد و در نهایتا ورق را به ضرر و زیان دشمنان برگرداند. مردم منطقه تا دامنة قیامت خود را بدهکار قاسم سلیمانی میدانند و سزاوار است که در غم فراق او بگریند و عزاداری کنند.
قاسم سلیمانی زنده است چون عاشورا و مکتب والای عاشورا زنده است. قاسم سلیمانی زنده است و هرگز نمی میرد، زیرا هر کس بر آموزه های سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین(ع) زندگی خود را استوار ساخت، هرگز نخواهد مرد. حاج قاسم همیشه زنده است، زیرا تا ظالمین در دنیا هستند دفاع از مظلومین نیز زنده است. حاج قاسم زنده است زیرا خط فکر قیام عاشورا همیشه زنده است و هر سرزمینی کربلاست و هر کس عاشورائی می اندیشد و عاشورائی زندگی میکند تا ابد زنده است. او همیشه در دلها خواهد ماند و نام او به عنوان یک اسطوره و سردار و قهرمان ملی در تاریخ جهان ثبت خواهد شد. او هرگز نخواهد مرد …
منابع:
۱- سفینة البحار، ج ۲، ص ۳۰ ماده صعب/ رجال کشی، ص ۶۷، ح ۱۲۱.
۲- بحار الانوار علامه مجلسی(ره)، ج ۳۳، ص ۱۹.
۳- ثواب الأعمال و عقاب الأعمال شیخ صدوق(ره)، ص ۲۹۳.
۴- بحار الانوار علامه مجلسی(ره)، ج ۲۶، ص ۳۲، ح ۴۷ / الإختصاص شیخ مفید(ره) ص ۳۰۳.
۵- بصائر الدرجات محمد بن حسن صفار(ره)، ص ۶۱، ح ۳.
۶- ألخصال شیخ صدوق(ره)، ج ۲، ص ۶۲۹.
۷- نهج البلاغه، محمد دشتی، ص ۶۴۲، حکمت ۸۹.
***علی لاجوردی
گفتگو با هوش مصنوعی
💬 سلام! میخوای دربارهی «الگوی شهید بودن برای شهید شدن را چگونه از سردار سلیمانی بیاموزیم؟» بیشتر بدونی؟ من اینجام که راهنماییت کنم.