تلاوت مجلسی سوره شعرا آیات ۱

به گزارش حوزه قرآن و عترت گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان،سوره شعراء بیست و ششمین قرآن و بزرگ ترین سوره مکی. سوره را از آن رو شعرا نامیده اند که آیات ۲۲۴ تا ۲۲۶ آن، از شاعران سخن گفته است. سوره شعرا به لحاظ تعداد آیات، پس از سوره بقره در رتبه دوم سوره های قرآن قرار می گیرد؛ البته از نظر حجم، از سوره های متوسط قرآن است. به نوشته المیزان، این سوره با بیان داستان های پیامبران پیشین و یادآوری سرانجام دشمنان آنان، حضرت محمد(ص) را دلداری داده و منکران او را تهدید کرده است. آیه انذار مشهورترین آیه این سوره است که در آن، خدا از پیامبر(ص) می خواهد تا خویشان نزدیکش را به اسلام دعوت کند. شیعیان روایتی را که پیامبر پس از نزول آن، درباره حضرت علی(ع) گفته است، دلیل حقانیت مذهب خود می دانند.
تلاوت مجلسی سوره شعرا آیات ۱-۱۱۰
بسم الله الرحمن الرحیم
به نام خداوند رحمتگر مهربان
طسم ﴿۱﴾
طا سین میم (۱)
تلک آیات الکتاب المبین ﴿۲﴾
این است آیه های کتاب روشنگر (۲)
لعلک باخع نفسک ألا یکونوا مؤمنین ﴿۳﴾
شاید تو از اینکه [مشرکان] ایمان نمی آورند جان خود را تباه سازی (۳)
إن نشأ ننزل علیهم من السماء آیة فظلت أعناقهم لها خاضعین ﴿۴﴾
اگر بخواهیم معجزه ای از آسمان بر آنان فرود می آوریم تا در برابر آن گردنهایشان خاضع گردد (۴)
وما یأتیهم من ذکر من الرحمن محدث إلا کانوا عنه معرضین ﴿۵﴾
و هیچ تذکر جدیدی از سوی [خدای] رحمان برایشان نیامد جز اینکه همواره از آن روی برمی تافتند (۵)
فقد کذبوا فسیأتیهم أنباء ما کانوا به یستهزئون ﴿۶﴾
[آنان] در حقیقت به تکذیب پرداختند و به زودی خبر آنچه که بدان ریشخند می کردند بدیشان خواهد رسید (۶)
أولم یروا إلی الأرض کم أنبتنا فیها من کل زوج کریم ﴿۷﴾
مگر در زمین ننگریسته اند که چه قدر در آن از هر گونه جفتهای زیبا رویانیده ایم (۷)
إن فی ذلک لآیة وما کان أکثرهم مؤمنین ﴿۸﴾
قطعا در این [هنرنمایی] عبرتی است و[لی] بیشترشان ایمان آورنده نیستند (۸)
وإن ربک لهو العزیز الرحیم ﴿۹﴾
و در حقیقت پروردگار تو همان شکست ناپذیر مهربان است (۹)
وإذ نادی ربک موسی أن ائت القوم الظالمین ﴿۱۰﴾
و [یاد کن] هنگامی را که پروردگارت موسی را ندا درداد که به سوی قوم ستمکار برو (۱۰)
قوم فرعون ألا یتقون ﴿۱۱﴾
قوم فرعون آیا پروا ندارند (۱۱)
قال رب إنی أخاف أن یکذبون ﴿۱۲﴾
گفت پروردگارا می ترسم مرا تکذیب کنند (۱۲)
ویضیق صدری ولا ینطلق لسانی فأرسل إلی هارون ﴿۱۳﴾
و سینه ام تنگ می گردد و زبانم باز نمی شود پس به سوی هارون بفرست (۱۳)
ولهم علی ذنب فأخاف أن یقتلون ﴿۱۴﴾
و [از طرفی] آنان بر [گردن] من خونی دارند و می ترسم مرا بکشند (۱۴)
قال کلا فاذهبا بآیاتنا إنا معکم مستمعون ﴿۱۵﴾
فرمود نه چنین نیست نشانه های ما را [برای آنان] ببرید که ما با شما شنونده ایم (۱۵)
فأتیا فرعون فقولا إنا رسول رب العالمین ﴿۱۶﴾
پس به سوی فرعون بروید و بگویید ما پیامبر پروردگار جهانیانیم (۱۶)
أن أرسل معنا بنی إسرائیل ﴿۱۷﴾
فرزندان اسرائیل را با ما بفرست (۱۷)
قال ألم نربک فینا ولیدا ولبثت فینا من عمرک سنین ﴿۱۸﴾
[فرعون] گفت آیا تو را از کودکی در میان خود نپروردیم و سالیانی چند از عمرت را پیش ما نماندی (۱۸)
وفعلت فعلتک التی فعلت وأنت من الکافرین ﴿۱۹﴾
و [سرانجام] کار خود را کردی و تو از ناسپاسانی (۱۹)
قال فعلتها إذا وأنا من الضالین ﴿۲۰﴾
گفت آن را هنگامی مرتکب شدم که از گمراهان بودم (۲۰)
ففررت منکم لما خفتکم فوهب لی ربی حکما وجعلنی من المرسلین ﴿۲۱﴾
و چون از شما ترسیدم از شما گریختم تا پروردگارم به من دانش بخشید و مرا از پیامبران قرار داد (۲۱)
وتلک نعمة تمنها علی أن عبدت بنی إسرائیل ﴿۲۲﴾
و [آیا] اینکه فرزندان اسرائیل را بنده [خود] ساخته ای نعمتی است که منتش را بر من می نهی (۲۲)
قال فرعون وما رب العالمین ﴿۲۳﴾
فرعون گفت و پروردگار جهانیان چیست (۲۳)
قال رب السماوات والأرض وما بینهما إن کنتم موقنین ﴿۲۴﴾
گفت پروردگار آسمانها و زمین و آنچه میان آن دو استاگر اهل یقین باشید (۲۴)
قال لمن حوله ألا تستمعون ﴿۲۵﴾
[فرعون] به کسانی که پیرامونش بودند گفت آیا نمی شنوید (۲۵)
قال ربکم ورب آبائکم الأولین ﴿۲۶﴾
[موسی دوباره] گفت پروردگار شما و پروردگار پدران پیشین شما (۲۶)
قال إن رسولکم الذی أرسل إلیکم لمجنون ﴿۲۷﴾
[فرعون] گفت واقعا این پیامبری که به سوی شما فرستاده شده سخت دیوانه است (۲۷)
قال رب المشرق والمغرب وما بینهما إن کنتم تعقلون ﴿۲۸﴾
[موسی] گفت پروردگار خاور و باختر و آنچه میان آن دو استاگر تعقل کنید (۲۸)
قال لئن اتخذت إلها غیری لأجعلنک من المسجونین ﴿۲۹﴾
[فرعون] گفت اگر خدایی غیر از من اختیار کنی قطعا تو را از [جمله] زندانیان خواهم ساخت (۲۹)
قال أولو جئتک بشیء مبین ﴿۳۰﴾
گفت گر چه برای تو چیزی آشکار بیاورم (۳۰)
قال فأت به إن کنت من الصادقین ﴿۳۱﴾
گفت اگر راست می گویی آن را بیاور (۳۱)
فألقی عصاه فإذا هی ثعبان مبین ﴿۳۲﴾
پس عصای خود بیفکند و بناگاه آن اژدری نمایان شد (۳۲)
ونزع یده فإذا هی بیضاء للناظرین ﴿۳۳﴾
و دستش را بیرون کشید و بناگاه آن برای تماشاگران سپید می نمود (۳۳)
قال للملإ حوله إن هذا لساحر علیم ﴿۳۴﴾
[فرعون] به سرانی که پیرامونش بودند گفت واقعا این ساحری بسیار داناست (۳۴)
یرید أن یخرجکم من أرضکم بسحره فماذا تأمرون ﴿۳۵﴾
می خواهد با سحر خود شما را از سرزمینتان بیرون کند اکنون چه رای می دهید (۳۵)
قالوا أرجه وأخاه وابعث فی المدائن حاشرین ﴿۳۶﴾
گفتند او و برادرش را در بند دار و گردآورندگان را به شهرها بفرست (۳۶)
یأتوک بکل سحار علیم ﴿۳۷﴾
تا هر ساحر ماهری را نزد تو بیاورند (۳۷)
فجمع السحرة لمیقات یوم معلوم ﴿۳۸﴾
پس ساحران برای موعد روزی معلوم گردآوری شدند (۳۸)
وقیل للناس هل أنتم مجتمعون ﴿۳۹﴾
و به توده مردم گفته شد آیا شما هم جمع خواهید شد (۳۹)
لعلنا نتبع السحرة إن کانوا هم الغالبین ﴿۴۰﴾
بدین امید که اگر ساحران غالب شدند از آنان پیروی کنیم (۴۰)
فلما جاء السحرة قالوا لفرعون أئن لنا لأجرا إن کنا نحن الغالبین ﴿۴۱﴾
و چون ساحران پیش فرعون آمدند گفتند آیا اگر ما غالب آییم واقعا برای ما مزدی خواهد بود (۴۱)
قال نعم وإنکم إذا لمن المقربین ﴿۴۲﴾
گفت آری و در آن صورت شما حتما از [زمره] مقربان خواهید شد (۴۲)
قال لهم موسی ألقوا ما أنتم ملقون ﴿۴۳﴾
موسی به آنان گفت آنچه را شما می اندازید بیندازید (۴۳)
فألقوا حبالهم وعصیهم وقالوا بعزة فرعون إنا لنحن الغالبون ﴿۴۴﴾
پس ریسمانها و چوبدستی هایشان را انداختند و گفتند به عزت فرعون که ما حتما پیروزیم (۴۴)
فألقی موسی عصاه فإذا هی تلقف ما یأفکون ﴿۴۵﴾
پس موسی عصایش را انداخت و بناگاه هر چه را به دروغ برساخته بودند بلعید (۴۵)
فألقی السحرة ساجدین ﴿۴۶﴾
در نتیجه ساحران به حالت سجده درافتادند (۴۶)
قالوا آمنا برب العالمین ﴿۴۷﴾
گفتند به پروردگار جهانیان ایمان آوردیم (۴۷)
رب موسی وهارون ﴿۴۸﴾
پروردگار موسی و هارون (۴۸)
قال آمنتم له قبل أن آذن لکم إنه لکبیرکم الذی علمکم السحر فلسوف تعلمون لأقطعن أیدیکم وأرجلکم من خلاف ولأصلبنکم أجمعین ﴿۴۹﴾
گفت [آیا] پیش از آنکه به شما اجازه دهم به او ایمان آوردید قطعا او همان بزرگ شماست که به شما سحر آموخته است به زودی خواهید دانست حتما دستها و پاهای شما را از چپ و راست خواهم برید و همه تان را به دار خواهم آویخت (۴۹)
قالوا لا ضیر إنا إلی ربنا منقلبون ﴿۵۰﴾
گفتند باکی نیست ما روی به سوی پروردگار خود می آوریم (۵۰)
إنا نطمع أن یغفر لنا ربنا خطایانا أن کنا أول المؤمنین ﴿۵۱﴾
ما امیدواریم که پروردگارمان گناهانمان را بر ما ببخشاید [چرا] که نخستین ایمان آورندگان بودیم (۵۱)
وأوحینا إلی موسی أن أسر بعبادی إنکم متبعون ﴿۵۲﴾
و به موسی وحی کردیم که بندگان مرا شبانه حرکت ده زیرا شما مورد تعقیب قرار خواهید گرفت (۵۲)
فأرسل فرعون فی المدائن حاشرین ﴿۵۳﴾
پس فرعون ماموران جمعآوری [خود را] به شهرها فرستاد (۵۳)
إن هؤلاء لشرذمة قلیلون ﴿۵۴﴾
[و گفت] اینها عده ای ناچیزند (۵۴)
وإنهم لنا لغائظون ﴿۵۵﴾
و راستی آنها ما را بر سر خشم آورده اند (۵۵)
وإنا لجمیع حاذرون ﴿۵۶﴾
و[لی] ما همگی به حال آماده باش درآمده ایم (۵۶)
فأخرجناهم من جنات وعیون ﴿۵۷﴾
سرانجام ما آنان را از باغستانها و چشمه سارها (۵۷)
وکنوز ومقام کریم ﴿۵۸﴾
و گنجینه ها و جایگاه های پر ناز و نعمت بیرون کردیم (۵۸)
کذلک وأورثناها بنی إسرائیل ﴿۵۹﴾
[اراده ما] چنین بود و آن [نعمتها] را به فرزندان اسرائیل میراث دادیم (۵۹)
فأتبعوهم مشرقین ﴿۶۰﴾
پس هنگام برآمدن آفتاب آنها را تعقیب کردند (۶۰)
فلما تراءی الجمعان قال أصحاب موسی إنا لمدرکون ﴿۶۱﴾
چون دو گروه همدیگر را دیدند یاران موسی گفتند ما قطعا گرفتار خواهیم شد (۶۱)
قال کلا إن معی ربی سیهدین ﴿۶۲﴾
گفت چنین نیست زیرا پروردگارم با من است و به زودی مرا راهنمایی خواهد کرد (۶۲)
فأوحینا إلی موسی أن اضرب بعصاک البحر فانفلق فکان کل فرق کالطود العظیم ﴿۶۳﴾
پس به موسی وحی کردیم با عصای خود بر این دریا بزن تا از هم شکافت و هر پاره ای همچون کوهی سترگ بود (۶۳)
وأزلفنا ثم الآخرین ﴿۶۴﴾
و دیگران را بدانجا نزدیک گردانیدیم (۶۴)
وأنجینا موسی ومن معه أجمعین ﴿۶۵﴾
و موسی و همه کسانی را که همراه او بودند نجات دادیم (۶۵)
ثم أغرقنا الآخرین ﴿۶۶﴾
آنگاه دیگران را غرق کردیم (۶۶)
إن فی ذلک لآیة وما کان أکثرهم مؤمنین ﴿۶۷﴾
مسلما در این [واقعه] عبرتی بود و[لی] بیشترشان ایمان آورنده نبودند (۶۷)
وإن ربک لهو العزیز الرحیم ﴿۶۸﴾
و قطعا پروردگار تو همان شکست ناپذیر مهربان است (۶۸)
واتل علیهم نبأ إبراهیم ﴿۶۹﴾
و بر آنان گزارش ابراهیم را بخوان (۶۹)
إذ قال لأبیه وقومه ما تعبدون ﴿۷۰﴾
آنگاه که به پدر خود و قومش گفت چه می پرستید (۷۰)
قالوا نعبد أصناما فنظل لها عاکفین ﴿۷۱﴾
گفتند بتانی را می پرستیم و همواره ملازم آنهاییم (۷۱)
قال هل یسمعونکم إذ تدعون ﴿۷۲﴾
گفت آیا وقتی دعا می کنید از شما می شنوند (۷۲)
أو ینفعونکم أو یضرون ﴿۷۳﴾
یا به شما سود یا زیان می رسانند (۷۳)
قالوا بل وجدنا آباءنا کذلک یفعلون ﴿۷۴﴾
گفتند نه بلکه پدران خود را یافتیم که چنین میکردند (۷۴)
قال أفرأیتم ما کنتم تعبدون ﴿۷۵﴾
گفت آیا در آنچه می پرستیده اید تامل کرده اید (۷۵)
أنتم وآباؤکم الأقدمون ﴿۷۶﴾
شما و پدران پیشین شما (۷۶)
فإنهم عدو لی إلا رب العالمین ﴿۷۷﴾
قطعا همه آنها جز پروردگار جهانیان دشمن منند (۷۷)
الذی خلقنی فهو یهدین ﴿۷۸﴾
آن کس که مرا آفریده و همو راهنماییم می کند (۷۸)
والذی هو یطعمنی ویسقین ﴿۷۹﴾
و آن کس که او به من خوراک می دهد و سیرابم می گرداند (۷۹)
وإذا مرضت فهو یشفین ﴿۸۰﴾
و چون بیمار شوم او مرا درمان می بخشد (۸۰)
والذی یمیتنی ثم یحیین ﴿۸۱﴾
و آن کس که مرا می میراند و سپس زنده ام می گرداند (۸۱)
والذی أطمع أن یغفر لی خطیئتی یوم الدین ﴿۸۲﴾
و آن کس که امید دارم روز پاداش گناهم را بر من ببخشاید (۸۲)
رب هب لی حکما وألحقنی بالصالحین ﴿۸۳﴾
پروردگارا به من دانش عطا کن و مرا به صالحان ملحق فرمای (۸۳)
واجعل لی لسان صدق فی الآخرین ﴿۸۴﴾
و برای من در [میان] آیندگان آوازه نیکو گذار (۸۴)
واجعلنی من ورثة جنة النعیم ﴿۸۵﴾
و مرا از وارثان بهشت پر نعمت گردان (۸۵)
واغفر لأبی إنه کان من الضالین ﴿۸۶﴾
و بر پدرم ببخشای که او از گمراهان بود (۸۶)
ولا تخزنی یوم یبعثون ﴿۸۷﴾
و روزی که [مردم] برانگیخته می شوند رسوایم مکن (۸۷)
یوم لا ینفع مال ولا بنون ﴿۸۸﴾
روزی که هیچ مال و فرزندی سود نمی دهد (۸۸)
إلا من أتی الله بقلب سلیم ﴿۸۹﴾
مگر کسی که دلی پاک به سوی خدا بیاورد (۸۹)
وأزلفت الجنة للمتقین ﴿۹۰﴾
و [آن روز] بهشت برای پرهیزگاران نزدیک می گردد (۹۰)
وبرزت الجحیم للغاوین ﴿۹۱﴾
و جهنم برای گمراهان نمودار می شود (۹۱)
وقیل لهم أین ما کنتم تعبدون ﴿۹۲﴾
و به آنان گفته می شود آنچه جز خدا می پرستیدید کجایند (۹۲)
من دون الله هل ینصرونکم أو ینتصرون ﴿۹۳﴾
آیا یاریتان می کنند یا خود را یاری می دهند (۹۳)
فکبکبوا فیها هم والغاوون ﴿۹۴﴾
پس آنها و همه گمراهان در آن [آتش] افکنده می شوند (۹۴)
وجنود إبلیس أجمعون ﴿۹۵﴾
و [نیز] همه سپاهیان ابلیس (۹۵)
قالوا وهم فیها یختصمون ﴿۹۶﴾
آنها در آنجا با یکدیگر ستیزه می کنند [و] می گویند (۹۶)
تالله إن کنا لفی ضلال مبین ﴿۹۷﴾
سوگند به خدا که ما در گمراهی آشکاری بودیم (۹۷)
إذ نسویکم برب العالمین ﴿۹۸﴾
آنگاه که شما را با پروردگار جهانیان برابر میکردیم (۹۸)
وما أضلنا إلا المجرمون ﴿۹۹﴾
و جز تباهکاران ما را گمراه نکردند (۹۹)
فما لنا من شافعین ﴿۱۰۰﴾
در نتیجه شفاعتگرانی نداریم (۱۰۰)
ولا صدیق حمیم ﴿۱۰۱﴾
و نه دوستی نزدیک (۱۰۱)
فلو أن لنا کرة فنکون من المؤمنین ﴿۱۰۲﴾
و ای کاش که بازگشتی برای ما بود و از مؤمنان می شدیم (۱۰۲)
إن فی ذلک لآیة وما کان أکثرهم مؤمنین ﴿۱۰۳﴾
حقا در این [سرگذشت درس] عبرتی است و[لی] بیشترشان مؤمن نبودند (۱۰۳)
وإن ربک لهو العزیز الرحیم ﴿۱۰۴﴾
و در حقیقت پروردگار تو همان شکست ناپذیر مهربان است (۱۰۴)
کذبت قوم نوح المرسلین ﴿۱۰۵﴾
قوم نوح پیامبران را تکذیب کردند (۱۰۵)
إذ قال لهم أخوهم نوح ألا تتقون ﴿۱۰۶﴾
چون برادرشان نوح به آنان گفت آیا پروا ندارید (۱۰۶)
إنی لکم رسول أمین ﴿۱۰۷﴾
من برای شما فرستاده ای در خور اعتمادم (۱۰۷)
فاتقوا الله وأطیعون ﴿۱۰۸﴾
از خدا پروا کنید و فرمانم ببرید (۱۰۸)
وما أسألکم علیه من أجر إن أجری إلا علی رب العالمین ﴿۱۰۹﴾
و بر این [رسالت] اجری از شما طلب نمی کنم اجر من جز بر عهده پروردگار جهانیان نیست (۱۰۹)
فاتقوا الله وأطیعون ﴿۱۱۰﴾
پس از خدا پروا کنید و فرمانم ببرید (۱۱۰)
انتهای پیام/
تلاوت مجلسی سوره شعرا آیات ۱-۱۱۰
بسم الله الرحمن الرحیم
به نام خداوند رحمتگر مهربان
طسم ﴿۱﴾
طا سین میم (۱)
تلک آیات الکتاب المبین ﴿۲﴾
این است آیه های کتاب روشنگر (۲)
لعلک باخع نفسک ألا یکونوا مؤمنین ﴿۳﴾
شاید تو از اینکه [مشرکان] ایمان نمی آورند جان خود را تباه سازی (۳)
إن نشأ ننزل علیهم من السماء آیة فظلت أعناقهم لها خاضعین ﴿۴﴾
اگر بخواهیم معجزه ای از آسمان بر آنان فرود می آوریم تا در برابر آن گردنهایشان خاضع گردد (۴)
وما یأتیهم من ذکر من الرحمن محدث إلا کانوا عنه معرضین ﴿۵﴾
و هیچ تذکر جدیدی از سوی [خدای] رحمان برایشان نیامد جز اینکه همواره از آن روی برمی تافتند (۵)
فقد کذبوا فسیأتیهم أنباء ما کانوا به یستهزئون ﴿۶﴾
[آنان] در حقیقت به تکذیب پرداختند و به زودی خبر آنچه که بدان ریشخند می کردند بدیشان خواهد رسید (۶)
أولم یروا إلی الأرض کم أنبتنا فیها من کل زوج کریم ﴿۷﴾
مگر در زمین ننگریسته اند که چه قدر در آن از هر گونه جفتهای زیبا رویانیده ایم (۷)
إن فی ذلک لآیة وما کان أکثرهم مؤمنین ﴿۸﴾
قطعا در این [هنرنمایی] عبرتی است و[لی] بیشترشان ایمان آورنده نیستند (۸)
وإن ربک لهو العزیز الرحیم ﴿۹﴾
و در حقیقت پروردگار تو همان شکست ناپذیر مهربان است (۹)
وإذ نادی ربک موسی أن ائت القوم الظالمین ﴿۱۰﴾
و [یاد کن] هنگامی را که پروردگارت موسی را ندا درداد که به سوی قوم ستمکار برو (۱۰)
قوم فرعون ألا یتقون ﴿۱۱﴾
قوم فرعون آیا پروا ندارند (۱۱)
قال رب إنی أخاف أن یکذبون ﴿۱۲﴾
گفت پروردگارا می ترسم مرا تکذیب کنند (۱۲)
ویضیق صدری ولا ینطلق لسانی فأرسل إلی هارون ﴿۱۳﴾
و سینه ام تنگ می گردد و زبانم باز نمی شود پس به سوی هارون بفرست (۱۳)
ولهم علی ذنب فأخاف أن یقتلون ﴿۱۴﴾
و [از طرفی] آنان بر [گردن] من خونی دارند و می ترسم مرا بکشند (۱۴)
قال کلا فاذهبا بآیاتنا إنا معکم مستمعون ﴿۱۵﴾
فرمود نه چنین نیست نشانه های ما را [برای آنان] ببرید که ما با شما شنونده ایم (۱۵)
فأتیا فرعون فقولا إنا رسول رب العالمین ﴿۱۶﴾
پس به سوی فرعون بروید و بگویید ما پیامبر پروردگار جهانیانیم (۱۶)
أن أرسل معنا بنی إسرائیل ﴿۱۷﴾
فرزندان اسرائیل را با ما بفرست (۱۷)
قال ألم نربک فینا ولیدا ولبثت فینا من عمرک سنین ﴿۱۸﴾
[فرعون] گفت آیا تو را از کودکی در میان خود نپروردیم و سالیانی چند از عمرت را پیش ما نماندی (۱۸)
وفعلت فعلتک التی فعلت وأنت من الکافرین ﴿۱۹﴾
و [سرانجام] کار خود را کردی و تو از ناسپاسانی (۱۹)
قال فعلتها إذا وأنا من الضالین ﴿۲۰﴾
گفت آن را هنگامی مرتکب شدم که از گمراهان بودم (۲۰)
ففررت منکم لما خفتکم فوهب لی ربی حکما وجعلنی من المرسلین ﴿۲۱﴾
و چون از شما ترسیدم از شما گریختم تا پروردگارم به من دانش بخشید و مرا از پیامبران قرار داد (۲۱)
وتلک نعمة تمنها علی أن عبدت بنی إسرائیل ﴿۲۲﴾
و [آیا] اینکه فرزندان اسرائیل را بنده [خود] ساخته ای نعمتی است که منتش را بر من می نهی (۲۲)
قال فرعون وما رب العالمین ﴿۲۳﴾
فرعون گفت و پروردگار جهانیان چیست (۲۳)
قال رب السماوات والأرض وما بینهما إن کنتم موقنین ﴿۲۴﴾
گفت پروردگار آسمانها و زمین و آنچه میان آن دو استاگر اهل یقین باشید (۲۴)
قال لمن حوله ألا تستمعون ﴿۲۵﴾
[فرعون] به کسانی که پیرامونش بودند گفت آیا نمی شنوید (۲۵)
قال ربکم ورب آبائکم الأولین ﴿۲۶﴾
[موسی دوباره] گفت پروردگار شما و پروردگار پدران پیشین شما (۲۶)
قال إن رسولکم الذی أرسل إلیکم لمجنون ﴿۲۷﴾
[فرعون] گفت واقعا این پیامبری که به سوی شما فرستاده شده سخت دیوانه است (۲۷)
قال رب المشرق والمغرب وما بینهما إن کنتم تعقلون ﴿۲۸﴾
[موسی] گفت پروردگار خاور و باختر و آنچه میان آن دو استاگر تعقل کنید (۲۸)
قال لئن اتخذت إلها غیری لأجعلنک من المسجونین ﴿۲۹﴾
[فرعون] گفت اگر خدایی غیر از من اختیار کنی قطعا تو را از [جمله] زندانیان خواهم ساخت (۲۹)
قال أولو جئتک بشیء مبین ﴿۳۰﴾
گفت گر چه برای تو چیزی آشکار بیاورم (۳۰)
قال فأت به إن کنت من الصادقین ﴿۳۱﴾
گفت اگر راست می گویی آن را بیاور (۳۱)
فألقی عصاه فإذا هی ثعبان مبین ﴿۳۲﴾
پس عصای خود بیفکند و بناگاه آن اژدری نمایان شد (۳۲)
ونزع یده فإذا هی بیضاء للناظرین ﴿۳۳﴾
و دستش را بیرون کشید و بناگاه آن برای تماشاگران سپید می نمود (۳۳)
قال للملإ حوله إن هذا لساحر علیم ﴿۳۴﴾
[فرعون] به سرانی که پیرامونش بودند گفت واقعا این ساحری بسیار داناست (۳۴)
یرید أن یخرجکم من أرضکم بسحره فماذا تأمرون ﴿۳۵﴾
می خواهد با سحر خود شما را از سرزمینتان بیرون کند اکنون چه رای می دهید (۳۵)
قالوا أرجه وأخاه وابعث فی المدائن حاشرین ﴿۳۶﴾
گفتند او و برادرش را در بند دار و گردآورندگان را به شهرها بفرست (۳۶)
یأتوک بکل سحار علیم ﴿۳۷﴾
تا هر ساحر ماهری را نزد تو بیاورند (۳۷)
فجمع السحرة لمیقات یوم معلوم ﴿۳۸﴾
پس ساحران برای موعد روزی معلوم گردآوری شدند (۳۸)
وقیل للناس هل أنتم مجتمعون ﴿۳۹﴾
و به توده مردم گفته شد آیا شما هم جمع خواهید شد (۳۹)
لعلنا نتبع السحرة إن کانوا هم الغالبین ﴿۴۰﴾
بدین امید که اگر ساحران غالب شدند از آنان پیروی کنیم (۴۰)
فلما جاء السحرة قالوا لفرعون أئن لنا لأجرا إن کنا نحن الغالبین ﴿۴۱﴾
و چون ساحران پیش فرعون آمدند گفتند آیا اگر ما غالب آییم واقعا برای ما مزدی خواهد بود (۴۱)
قال نعم وإنکم إذا لمن المقربین ﴿۴۲﴾
گفت آری و در آن صورت شما حتما از [زمره] مقربان خواهید شد (۴۲)
قال لهم موسی ألقوا ما أنتم ملقون ﴿۴۳﴾
موسی به آنان گفت آنچه را شما می اندازید بیندازید (۴۳)
فألقوا حبالهم وعصیهم وقالوا بعزة فرعون إنا لنحن الغالبون ﴿۴۴﴾
پس ریسمانها و چوبدستی هایشان را انداختند و گفتند به عزت فرعون که ما حتما پیروزیم (۴۴)
فألقی موسی عصاه فإذا هی تلقف ما یأفکون ﴿۴۵﴾
پس موسی عصایش را انداخت و بناگاه هر چه را به دروغ برساخته بودند بلعید (۴۵)
فألقی السحرة ساجدین ﴿۴۶﴾
در نتیجه ساحران به حالت سجده درافتادند (۴۶)
قالوا آمنا برب العالمین ﴿۴۷﴾
گفتند به پروردگار جهانیان ایمان آوردیم (۴۷)
رب موسی وهارون ﴿۴۸﴾
پروردگار موسی و هارون (۴۸)
قال آمنتم له قبل أن آذن لکم إنه لکبیرکم الذی علمکم السحر فلسوف تعلمون لأقطعن أیدیکم وأرجلکم من خلاف ولأصلبنکم أجمعین ﴿۴۹﴾
گفت [آیا] پیش از آنکه به شما اجازه دهم به او ایمان آوردید قطعا او همان بزرگ شماست که به شما سحر آموخته است به زودی خواهید دانست حتما دستها و پاهای شما را از چپ و راست خواهم برید و همه تان را به دار خواهم آویخت (۴۹)
قالوا لا ضیر إنا إلی ربنا منقلبون ﴿۵۰﴾
گفتند باکی نیست ما روی به سوی پروردگار خود می آوریم (۵۰)
إنا نطمع أن یغفر لنا ربنا خطایانا أن کنا أول المؤمنین ﴿۵۱﴾
ما امیدواریم که پروردگارمان گناهانمان را بر ما ببخشاید [چرا] که نخستین ایمان آورندگان بودیم (۵۱)
وأوحینا إلی موسی أن أسر بعبادی إنکم متبعون ﴿۵۲﴾
و به موسی وحی کردیم که بندگان مرا شبانه حرکت ده زیرا شما مورد تعقیب قرار خواهید گرفت (۵۲)
فأرسل فرعون فی المدائن حاشرین ﴿۵۳﴾
پس فرعون ماموران جمعآوری [خود را] به شهرها فرستاد (۵۳)
إن هؤلاء لشرذمة قلیلون ﴿۵۴﴾
[و گفت] اینها عده ای ناچیزند (۵۴)
وإنهم لنا لغائظون ﴿۵۵﴾
و راستی آنها ما را بر سر خشم آورده اند (۵۵)
وإنا لجمیع حاذرون ﴿۵۶﴾
و[لی] ما همگی به حال آماده باش درآمده ایم (۵۶)
فأخرجناهم من جنات وعیون ﴿۵۷﴾
سرانجام ما آنان را از باغستانها و چشمه سارها (۵۷)
وکنوز ومقام کریم ﴿۵۸﴾
و گنجینه ها و جایگاه های پر ناز و نعمت بیرون کردیم (۵۸)
کذلک وأورثناها بنی إسرائیل ﴿۵۹﴾
[اراده ما] چنین بود و آن [نعمتها] را به فرزندان اسرائیل میراث دادیم (۵۹)
فأتبعوهم مشرقین ﴿۶۰﴾
پس هنگام برآمدن آفتاب آنها را تعقیب کردند (۶۰)
فلما تراءی الجمعان قال أصحاب موسی إنا لمدرکون ﴿۶۱﴾
چون دو گروه همدیگر را دیدند یاران موسی گفتند ما قطعا گرفتار خواهیم شد (۶۱)
قال کلا إن معی ربی سیهدین ﴿۶۲﴾
گفت چنین نیست زیرا پروردگارم با من است و به زودی مرا راهنمایی خواهد کرد (۶۲)
فأوحینا إلی موسی أن اضرب بعصاک البحر فانفلق فکان کل فرق کالطود العظیم ﴿۶۳﴾
پس به موسی وحی کردیم با عصای خود بر این دریا بزن تا از هم شکافت و هر پاره ای همچون کوهی سترگ بود (۶۳)
وأزلفنا ثم الآخرین ﴿۶۴﴾
و دیگران را بدانجا نزدیک گردانیدیم (۶۴)
وأنجینا موسی ومن معه أجمعین ﴿۶۵﴾
و موسی و همه کسانی را که همراه او بودند نجات دادیم (۶۵)
ثم أغرقنا الآخرین ﴿۶۶﴾
آنگاه دیگران را غرق کردیم (۶۶)
إن فی ذلک لآیة وما کان أکثرهم مؤمنین ﴿۶۷﴾
مسلما در این [واقعه] عبرتی بود و[لی] بیشترشان ایمان آورنده نبودند (۶۷)
وإن ربک لهو العزیز الرحیم ﴿۶۸﴾
و قطعا پروردگار تو همان شکست ناپذیر مهربان است (۶۸)
واتل علیهم نبأ إبراهیم ﴿۶۹﴾
و بر آنان گزارش ابراهیم را بخوان (۶۹)
إذ قال لأبیه وقومه ما تعبدون ﴿۷۰﴾
آنگاه که به پدر خود و قومش گفت چه می پرستید (۷۰)
قالوا نعبد أصناما فنظل لها عاکفین ﴿۷۱﴾
گفتند بتانی را می پرستیم و همواره ملازم آنهاییم (۷۱)
قال هل یسمعونکم إذ تدعون ﴿۷۲﴾
گفت آیا وقتی دعا می کنید از شما می شنوند (۷۲)
أو ینفعونکم أو یضرون ﴿۷۳﴾
یا به شما سود یا زیان می رسانند (۷۳)
قالوا بل وجدنا آباءنا کذلک یفعلون ﴿۷۴﴾
گفتند نه بلکه پدران خود را یافتیم که چنین میکردند (۷۴)
قال أفرأیتم ما کنتم تعبدون ﴿۷۵﴾
گفت آیا در آنچه می پرستیده اید تامل کرده اید (۷۵)
أنتم وآباؤکم الأقدمون ﴿۷۶﴾
شما و پدران پیشین شما (۷۶)
فإنهم عدو لی إلا رب العالمین ﴿۷۷﴾
قطعا همه آنها جز پروردگار جهانیان دشمن منند (۷۷)
الذی خلقنی فهو یهدین ﴿۷۸﴾
آن کس که مرا آفریده و همو راهنماییم می کند (۷۸)
والذی هو یطعمنی ویسقین ﴿۷۹﴾
و آن کس که او به من خوراک می دهد و سیرابم می گرداند (۷۹)
وإذا مرضت فهو یشفین ﴿۸۰﴾
و چون بیمار شوم او مرا درمان می بخشد (۸۰)
والذی یمیتنی ثم یحیین ﴿۸۱﴾
و آن کس که مرا می میراند و سپس زنده ام می گرداند (۸۱)
والذی أطمع أن یغفر لی خطیئتی یوم الدین ﴿۸۲﴾
و آن کس که امید دارم روز پاداش گناهم را بر من ببخشاید (۸۲)
رب هب لی حکما وألحقنی بالصالحین ﴿۸۳﴾
پروردگارا به من دانش عطا کن و مرا به صالحان ملحق فرمای (۸۳)
واجعل لی لسان صدق فی الآخرین ﴿۸۴﴾
و برای من در [میان] آیندگان آوازه نیکو گذار (۸۴)
واجعلنی من ورثة جنة النعیم ﴿۸۵﴾
و مرا از وارثان بهشت پر نعمت گردان (۸۵)
واغفر لأبی إنه کان من الضالین ﴿۸۶﴾
و بر پدرم ببخشای که او از گمراهان بود (۸۶)
ولا تخزنی یوم یبعثون ﴿۸۷﴾
و روزی که [مردم] برانگیخته می شوند رسوایم مکن (۸۷)
یوم لا ینفع مال ولا بنون ﴿۸۸﴾
روزی که هیچ مال و فرزندی سود نمی دهد (۸۸)
إلا من أتی الله بقلب سلیم ﴿۸۹﴾
مگر کسی که دلی پاک به سوی خدا بیاورد (۸۹)
وأزلفت الجنة للمتقین ﴿۹۰﴾
و [آن روز] بهشت برای پرهیزگاران نزدیک می گردد (۹۰)
وبرزت الجحیم للغاوین ﴿۹۱﴾
و جهنم برای گمراهان نمودار می شود (۹۱)
وقیل لهم أین ما کنتم تعبدون ﴿۹۲﴾
و به آنان گفته می شود آنچه جز خدا می پرستیدید کجایند (۹۲)
من دون الله هل ینصرونکم أو ینتصرون ﴿۹۳﴾
آیا یاریتان می کنند یا خود را یاری می دهند (۹۳)
فکبکبوا فیها هم والغاوون ﴿۹۴﴾
پس آنها و همه گمراهان در آن [آتش] افکنده می شوند (۹۴)
وجنود إبلیس أجمعون ﴿۹۵﴾
و [نیز] همه سپاهیان ابلیس (۹۵)
قالوا وهم فیها یختصمون ﴿۹۶﴾
آنها در آنجا با یکدیگر ستیزه می کنند [و] می گویند (۹۶)
تالله إن کنا لفی ضلال مبین ﴿۹۷﴾
سوگند به خدا که ما در گمراهی آشکاری بودیم (۹۷)
إذ نسویکم برب العالمین ﴿۹۸﴾
آنگاه که شما را با پروردگار جهانیان برابر میکردیم (۹۸)
وما أضلنا إلا المجرمون ﴿۹۹﴾
و جز تباهکاران ما را گمراه نکردند (۹۹)
فما لنا من شافعین ﴿۱۰۰﴾
در نتیجه شفاعتگرانی نداریم (۱۰۰)
ولا صدیق حمیم ﴿۱۰۱﴾
و نه دوستی نزدیک (۱۰۱)
فلو أن لنا کرة فنکون من المؤمنین ﴿۱۰۲﴾
و ای کاش که بازگشتی برای ما بود و از مؤمنان می شدیم (۱۰۲)
إن فی ذلک لآیة وما کان أکثرهم مؤمنین ﴿۱۰۳﴾
حقا در این [سرگذشت درس] عبرتی است و[لی] بیشترشان مؤمن نبودند (۱۰۳)
وإن ربک لهو العزیز الرحیم ﴿۱۰۴﴾
و در حقیقت پروردگار تو همان شکست ناپذیر مهربان است (۱۰۴)
کذبت قوم نوح المرسلین ﴿۱۰۵﴾
قوم نوح پیامبران را تکذیب کردند (۱۰۵)
إذ قال لهم أخوهم نوح ألا تتقون ﴿۱۰۶﴾
چون برادرشان نوح به آنان گفت آیا پروا ندارید (۱۰۶)
إنی لکم رسول أمین ﴿۱۰۷﴾
من برای شما فرستاده ای در خور اعتمادم (۱۰۷)
فاتقوا الله وأطیعون ﴿۱۰۸﴾
از خدا پروا کنید و فرمانم ببرید (۱۰۸)
وما أسألکم علیه من أجر إن أجری إلا علی رب العالمین ﴿۱۰۹﴾
و بر این [رسالت] اجری از شما طلب نمی کنم اجر من جز بر عهده پروردگار جهانیان نیست (۱۰۹)
فاتقوا الله وأطیعون ﴿۱۱۰﴾
پس از خدا پروا کنید و فرمانم ببرید (۱۱۰)
انتهای پیام/
گفتگو با هوش مصنوعی
💬 سلام! میخوای دربارهی «تلاوت مجلسی سوره شعرا آیات ۱» بیشتر بدونی؟ من اینجام که راهنماییت کنم.