بیانات رهبر <a href="/fa/dashboard/ class="text info">انقلاب</a> پیرامون دعای «یا مَن اَرجوُه لِکُلّ خَیر»

به گزارش خبرگزاری مهر، رسانه KHAMENEI.IR به مناسبت ایام مبارک رجب، بیانات حضرت آیت الله خامنه ای در تاریخ ۱۲ مرداد ۱۳۸۶ در شرح دعای ماه رجب را منتشر کرده است.
متن بیانات به شرح زیر است:
بسم الله الرحمن الرحیم
«یا من ارجوه لکل خیر»؛ یعنی، ای کسی که اگر کار خیری از من سر بزند، به او امید دارم! یعنی به ثواب او امیدوارم.
شما هر کار خوبی که می کنید امیدوارید خدای متعال به شما اجر بدهد. اما در مقابل، و آمن سخطه عند کل شر؛ کار شری که از شما سر میزند، خودتان را از خشم خدا ایمن می بینید. اگر انسان خودش را از خشم خدا ایمن نبیند که کار خلاف نمی کند؛ مثلا غیبت می کند، حرف خلاف میزند، دروغ می گوید اما خود را از خشم خدا ایمن می بیند. آمن سخطه، من احساس ایمنی می کنم؛ آمن، یعنی احساس ایمنی می کنم از سخط او، از خشم او؛ عند کل شر، در هر کار بدی، در هر کار زشتی؛ یعنی در هر بدی ای و کار زشتی که از من سر زده. ببینید این جوری است: هر کار خیری می کنیم امید داریم که خدا به ما کمک کند، خدا از ما قبول کند، خدا به ما پاداش بدهد، خدا این کار ما را حساب کند؛ [مثلا] دو رکعت نماز می خوانیم، یک اعتکافی می کنیم، یک روزه ای می گیریم، یک پولی صدقه می دهیم، در همه ی اینها امید داریم که خدا به خاطر این کار به ما تفضل کند. خب شما که برای کارهای خوبتان از خدا توقع و انتظار و رجاء لطف و محبت دارید، برای کارهای بدتان هم از خشم او ترس داشته باشید! این را ندارید. ببینید، این نشان می دهد که نسبت ما با خدای متعال، نسبت یک بنده ی لوس و بنده ی ننر است در مقابل پروردگار که از او توقع داریم کارهای خوب را نگاه کند، ببیند؛ [اما] دلمان می خواهد کارهای بد را نبیند و توجه نکند. نسبت ما و خدا، یک نسبت مولای کریم بزرگوار بخشنده ای است که یک چنین امیدی را برای کارهای خوبمان در دل ما و یک چنین ایمنی ای را برای کارهای بدمان در ما به وجود آورده؛ یعنی از بس کار بد کرده ایم و به ما خشم نگرفته، ما دیگر خاطرمان جمع است که [اگر] کار بدی می کنیم، از خشم او ایمنیم. نسبت ما و خدا، نسبت بخشندگی فراوان و لطف فراوان خدا در حق ما است. این فقره ی اول.
یا من یعطی الکثیر بالقلیل؛ این هم همان مضمون را دارد؛ [یعنی] ای کسی که به یک کار کوچک، یک پاداش بزرگ می دهی! فرض کنید که آنچه ما در راه خدا انجام می دهیم، می بخشیم، تلاش می کنیم، خب اینها اهمیتی ندارد؛ در مقابل نعمتهای الهی چه اهمیتی دارد، اما خدا در مقابل آن به ما چه می دهد؟ بهشت، رضایت خودش، نعمتهای اخروی که اینها خب خیلی بزرگ است، خیلی اهمیت دارد. یا من یعطی الکثیر بالقلیل؛ در مقابل کار قلیل ما، عطای کثیر می دهد. این هم فقره ی دوم.
فقره ی سوم هم همین مضمون است و باز هم مولای خوب را نشان می دهد، خداوندی همراه با کرامت را نشان می دهد. یا من یعطی من سأله؛ [یعنی] هر کسی از او چیزی بخواهد، به او می دهد. این واقعیت است، بدانید که [اگر] انسان از خدا چیزی بخواهد، خدا به او می دهد؛ آنجایی که می بینید دعا مستجاب نمی شود، یا شما درست نخواستید، یا یک مصلحتی، یک مانع بزرگی در کار است، یا بر خلاف سنت های آفرینش است؛ [چون] سنت های آفرینش هر دعایی را مستجاب نمی کند، اجازه نمی دهد هر خواسته ی انسان برآورده بشود. اما اگر این موانع نباشد، هر خواسته ای از خدا داشته باشید، خدای متعال می دهد. این هم فقره ی سوم که هر چه خواستید خدا به شما می دهد.
فقره ی چهارم، از این بالاتر است: یا من یعطی من لم یسئله؛ خدا حتی به کسی هم که از او چیزی نخواسته می دهد؛ مثل چه کسی؟ مثل خود شما وقتی که بچه بودید؛ چه چیزی از خدا خواسته بودید؟ نفس خواسته بودید؟ جان خواسته بودید؟ بنیه خواسته بودید؟ معده ی کاری، ریه ی فعال؟ اینها را که خدا به شما داده، شما از خدا خواسته بودید؟ یا نه، خدا نخواسته به شما داد؟ یک هزارم همه ی آنچه را شما دارید، از خدا نخواستید، یک میلیونم آن را شما از خدا نخواستید، اما خدا به شما داد. پس «یا من یعطی من لم یسئله» [یعنی] به کسی که از او چیزی نخواسته عطا می کند. و من لم یعرفه؛ حتی به کسی [هم] که اصلا خدا را نمی شناسد می دهد؛ چون همه ی این نعمتهای زندگی ما مال خدا است.
خب این بزرگواری ها، این لطف ها، این مهربانی ها از طرف خدای متعال، ناشی از چیست؟ ناشی از این است: تحننا منه؛ تحنن یعنی احساس مراقبت؛ «حنان» یعنی لطف و نزدیکی و مراقب چیزی بودن، مراقب کسی بودن به خاطر لطفی که به شما دارد و مراقب شما است. و رحمة؛ و به خاطر رحمتی که به شما می خواهد بکند. خدای متعال بشر را برای همین آفریده، و لذلک خلقهم؛ خلقت بشر برای این است که به او رحمت [عطا] کند.
خب، این حالا شد صفت ما و خدا. ببینید آن کسی که دعا را تنظیم می کند که امام است و بلد است چه جوری با خدا حرف بزند چقدر هوشمندانه آن را تنظیم می کند. تا اینجا شد رابطه ی ما و خدا؛ ما [از این طرف] گیج و گول و ندانسته و نخواسته و بی معرفت و بی ملاحظه، او از آن طرف اهل رحمت، اهل تفضل، اهل عطا، اهل مهربانی.
خب حالا که این جور شد، یک درجه بالاترش را می خواهیم. حالا که خدای متعال این قدر کریم است، پس دیگر [باید] از خدا بخواهیم؛ چه بخواهیم؟ اعطنی؛ خدایا به من عطا کن ، [چون] حالا من دیگر از آن کسانی نیستم که از تو نخواهم؛ [البته] تو نخواسته خیلی چیزها داده ای، اما حالا [از تو] می خواهم. اعطنی بمسئلتی ایاک، یعنی به خاطر سوال و درخواستی که از تو می کنم، به من عطا کن «جمیع خیر الدنیا و جمیع خیر الآخرة»؛ همه ی خوبی های دنیا و همه ی خوبی های آخرت را به من عطا کن؛ این را از خدا می خواهیم و امید هم داریم که خدا این را بدهد؛ چرا؟ چون از اول دعا این جوری توصیف کردیم خدا را.
به این هم اکتفا نمی کنیم، میگوییم: و اصرف عنی بمسئلتی ایاک؛ باز به خاطر سؤالی که از تو می کنم سوال یعنی درخواست؛ اینجا به این معنا است به خاطر درخواستی که از تو می کنم، از من دور کن، منصرف کن، چه چیزی را؟ جمیع شر الدنیا و شر الآخرة؛ همه ی شرور دنیا را و شرور آخرت را. چرا ما از خدا این جور وسیع و بی پایان می خواهیم؟ خب «سنگ مفت و گنجشک مفت»! ما حالا می خواهیم. هر چیزی از اینها بر طبق مصلحت الهی شد، هر چیزی از اینها بر خلاف مصلحت خودمان نشد، خدای متعال به ما عطا می کند.
چرا این جور وسیع از خدا می خواهیم؟ فانه غیر منقوص ما اعطیت؛ چون در آنچه تو عطا می کنی، کم گذاشته نمی شود. چون همه ی این عوالم در نظر خالق این عوالم و مؤثر این عوالم، مثل یک دانه ی ریگ است؛ به نظر من و شما مثلا هزار تومان، بیشتر از صد تومان است ما این جوری [هستیم دیگر] اما آن کسی که فرض کنید میلیاردی پول [دارد]، پول ساز میلیاردی است، هزار [تومان] و صد [تومان] برایش اصلا فرقی نمی کند؛ صد تومان، هزار تومان، ده هزار تومان، صد هزار تومان تفاوتی نمی کند. فانه غیر منقوص ما اعطیت.
خب، تا اینجا که دعا کردید، بعد می رسد به آن فقره ی معنوی تر و روحی تر دعا و آن، همان است که در اغلب این دعاهای ما، در خیلی از دعاهای ما از همه مهم تر دانسته شده و آن، نجات از آتش دوزخ است. امام حسین (علیه السلام) در آخر دعای عرفه میگویند خدایا! یک حاجتی دارم که اگر چنانچه آن حاجت را روا کنی، همه ی این حاجاتی را که در دعای عرفه از اول تا حالا خواستم، به من ندهی، باز چیز زیادی گیر من آمده؛ اگر همه ی آن حاجات را روا کنی، این یکی را روا نکنی، هیچ چیز گیر من نیامده؛ و آن چیست؟ این است که مغفرت تو شامل حال من بشود و عذاب تو من را مس نکند. اینجا هم همین است؛ حالا که همه ی خیرات را از تو خواستیم و نخواسته هم دادی، یا ذا الجلال و الاکرام یا ذا النعماء و الجود یا ذا المن و الطول حرم شیبتی علی النار؛ ای آن کسی که دارای جلالتی، دارای کرامتی، دارای منی «من» به معنی منت گذاشتن نیست، به معنای آن چیزی است که می تواند مایه ی منت بشود؛ یعنی همان نعمت، لطف؛ «طول» [هم] یعنی کرم و زیاده دهی یک بخشنده به یک انسان ای کسی که دارای نعمت هستی، دارای جود و بخشش هستی، حرم شیبتی علی النار؛ دعای مهم من این است که این ریش سفید من را که «شیبه» یعنی ریش سفید، بر آتش حرام کنی. حالا شماها که ریشتان سفید نیست، یا خانمها که ریش ندارند می توانند بگویند: حرم وجهی علی النار. این را بدانید که این اشکالی ندارد. چون حضرت [صادق] وقتی به آن شخص [این دعا را] می فرمودند، محاسن خودشان را گرفتند و محاسن خود حضرت سفید بود و به خدای متعال عرض کردند: حرم شیبتی علی النار. «شیبه» یعنی ریش سفید، یعنی ریش ما؛ اینهایی هم که ریششان سفید است بگویند «حرم شیبتی» ایرادی ندارد.
شماها که ریش هایتان مشکی است، یا خانمها هم که ریش ندارند، می توانند بگویند: حرم وجهی علی النار؛ صورتم را بر آتش [حرام کن]. محاسنشان را یا چانه شان را بگیرند؛ چون این گرفتن چانه و گرفتن محاسن یک نوع خواهش است؛ شما هم در فارسی مثلا گاهی میگویید این کار را بکن، [بعد] آدم دست را به ریشش می گیرد، این خواهش است؛ این همان کاری است که در فارسی هست. این در مشهدی ها هست، نمیدانم جای دیگر هم هست یا نه؛ میگویند: «آقا بالا غیرتا»؛ یعنی یک کاری را که می خواهد انجام بگیرد یا انجام نگیرد، التماس که می خواهد بکند، دستش را به ریشش می گیرد. این همان کار است؛ دست به ریش که می گیرید، همان عمل است. یعنی عرض می کنید پروردگارا! خواهش می کنم «حرم شیبتی علی النار» این ریش سفید من را بر آتش حرام کن. لذا شماها که ریش هایتان مشکی است، میگویید این ریش مشکی من را، یا خانمها که ریش ندارند میگویند این صورت من را بر آتش حرام کن؛ یعنی مرا به آتش نینداز.
خب، آدم این جوری دعا بخواند بهتر است یا نه، اصلا نداند؟ مثل اینکه یک کلمات بی معنی ای را آدم تکرار کند؛ این خیلی [فایده ای ندارد]؛ البته اگر همان جا هم توجه داشته باشد که با خدا دارد حرف میزند، بی فایده نیست اما خیلی فرق می کند با اینکه انسان معنایش را بداند. آن حرکت انگشت سبابه هم در مقام تضرع است؛ این [کار] آن وقت ها معمول بوده؛ الان شما حرکت ندادید هم ندادید، اشکال ندارد، چون بین ماها این کار معمول نیست؛ آن زمان، آن [کار] از روی همین اظهار علاقه و اظهار ارادت و اظهار مسکنت [بوده].
متن بیانات به شرح زیر است:
بسم الله الرحمن الرحیم
«یا من ارجوه لکل خیر»؛ یعنی، ای کسی که اگر کار خیری از من سر بزند، به او امید دارم! یعنی به ثواب او امیدوارم.
شما هر کار خوبی که می کنید امیدوارید خدای متعال به شما اجر بدهد. اما در مقابل، و آمن سخطه عند کل شر؛ کار شری که از شما سر میزند، خودتان را از خشم خدا ایمن می بینید. اگر انسان خودش را از خشم خدا ایمن نبیند که کار خلاف نمی کند؛ مثلا غیبت می کند، حرف خلاف میزند، دروغ می گوید اما خود را از خشم خدا ایمن می بیند. آمن سخطه، من احساس ایمنی می کنم؛ آمن، یعنی احساس ایمنی می کنم از سخط او، از خشم او؛ عند کل شر، در هر کار بدی، در هر کار زشتی؛ یعنی در هر بدی ای و کار زشتی که از من سر زده. ببینید این جوری است: هر کار خیری می کنیم امید داریم که خدا به ما کمک کند، خدا از ما قبول کند، خدا به ما پاداش بدهد، خدا این کار ما را حساب کند؛ [مثلا] دو رکعت نماز می خوانیم، یک اعتکافی می کنیم، یک روزه ای می گیریم، یک پولی صدقه می دهیم، در همه ی اینها امید داریم که خدا به خاطر این کار به ما تفضل کند. خب شما که برای کارهای خوبتان از خدا توقع و انتظار و رجاء لطف و محبت دارید، برای کارهای بدتان هم از خشم او ترس داشته باشید! این را ندارید. ببینید، این نشان می دهد که نسبت ما با خدای متعال، نسبت یک بنده ی لوس و بنده ی ننر است در مقابل پروردگار که از او توقع داریم کارهای خوب را نگاه کند، ببیند؛ [اما] دلمان می خواهد کارهای بد را نبیند و توجه نکند. نسبت ما و خدا، یک نسبت مولای کریم بزرگوار بخشنده ای است که یک چنین امیدی را برای کارهای خوبمان در دل ما و یک چنین ایمنی ای را برای کارهای بدمان در ما به وجود آورده؛ یعنی از بس کار بد کرده ایم و به ما خشم نگرفته، ما دیگر خاطرمان جمع است که [اگر] کار بدی می کنیم، از خشم او ایمنیم. نسبت ما و خدا، نسبت بخشندگی فراوان و لطف فراوان خدا در حق ما است. این فقره ی اول.
یا من یعطی الکثیر بالقلیل؛ این هم همان مضمون را دارد؛ [یعنی] ای کسی که به یک کار کوچک، یک پاداش بزرگ می دهی! فرض کنید که آنچه ما در راه خدا انجام می دهیم، می بخشیم، تلاش می کنیم، خب اینها اهمیتی ندارد؛ در مقابل نعمتهای الهی چه اهمیتی دارد، اما خدا در مقابل آن به ما چه می دهد؟ بهشت، رضایت خودش، نعمتهای اخروی که اینها خب خیلی بزرگ است، خیلی اهمیت دارد. یا من یعطی الکثیر بالقلیل؛ در مقابل کار قلیل ما، عطای کثیر می دهد. این هم فقره ی دوم.
فقره ی سوم هم همین مضمون است و باز هم مولای خوب را نشان می دهد، خداوندی همراه با کرامت را نشان می دهد. یا من یعطی من سأله؛ [یعنی] هر کسی از او چیزی بخواهد، به او می دهد. این واقعیت است، بدانید که [اگر] انسان از خدا چیزی بخواهد، خدا به او می دهد؛ آنجایی که می بینید دعا مستجاب نمی شود، یا شما درست نخواستید، یا یک مصلحتی، یک مانع بزرگی در کار است، یا بر خلاف سنت های آفرینش است؛ [چون] سنت های آفرینش هر دعایی را مستجاب نمی کند، اجازه نمی دهد هر خواسته ی انسان برآورده بشود. اما اگر این موانع نباشد، هر خواسته ای از خدا داشته باشید، خدای متعال می دهد. این هم فقره ی سوم که هر چه خواستید خدا به شما می دهد.
فقره ی چهارم، از این بالاتر است: یا من یعطی من لم یسئله؛ خدا حتی به کسی هم که از او چیزی نخواسته می دهد؛ مثل چه کسی؟ مثل خود شما وقتی که بچه بودید؛ چه چیزی از خدا خواسته بودید؟ نفس خواسته بودید؟ جان خواسته بودید؟ بنیه خواسته بودید؟ معده ی کاری، ریه ی فعال؟ اینها را که خدا به شما داده، شما از خدا خواسته بودید؟ یا نه، خدا نخواسته به شما داد؟ یک هزارم همه ی آنچه را شما دارید، از خدا نخواستید، یک میلیونم آن را شما از خدا نخواستید، اما خدا به شما داد. پس «یا من یعطی من لم یسئله» [یعنی] به کسی که از او چیزی نخواسته عطا می کند. و من لم یعرفه؛ حتی به کسی [هم] که اصلا خدا را نمی شناسد می دهد؛ چون همه ی این نعمتهای زندگی ما مال خدا است.
خب این بزرگواری ها، این لطف ها، این مهربانی ها از طرف خدای متعال، ناشی از چیست؟ ناشی از این است: تحننا منه؛ تحنن یعنی احساس مراقبت؛ «حنان» یعنی لطف و نزدیکی و مراقب چیزی بودن، مراقب کسی بودن به خاطر لطفی که به شما دارد و مراقب شما است. و رحمة؛ و به خاطر رحمتی که به شما می خواهد بکند. خدای متعال بشر را برای همین آفریده، و لذلک خلقهم؛ خلقت بشر برای این است که به او رحمت [عطا] کند.
خب، این حالا شد صفت ما و خدا. ببینید آن کسی که دعا را تنظیم می کند که امام است و بلد است چه جوری با خدا حرف بزند چقدر هوشمندانه آن را تنظیم می کند. تا اینجا شد رابطه ی ما و خدا؛ ما [از این طرف] گیج و گول و ندانسته و نخواسته و بی معرفت و بی ملاحظه، او از آن طرف اهل رحمت، اهل تفضل، اهل عطا، اهل مهربانی.
خب حالا که این جور شد، یک درجه بالاترش را می خواهیم. حالا که خدای متعال این قدر کریم است، پس دیگر [باید] از خدا بخواهیم؛ چه بخواهیم؟ اعطنی؛ خدایا به من عطا کن ، [چون] حالا من دیگر از آن کسانی نیستم که از تو نخواهم؛ [البته] تو نخواسته خیلی چیزها داده ای، اما حالا [از تو] می خواهم. اعطنی بمسئلتی ایاک، یعنی به خاطر سوال و درخواستی که از تو می کنم، به من عطا کن «جمیع خیر الدنیا و جمیع خیر الآخرة»؛ همه ی خوبی های دنیا و همه ی خوبی های آخرت را به من عطا کن؛ این را از خدا می خواهیم و امید هم داریم که خدا این را بدهد؛ چرا؟ چون از اول دعا این جوری توصیف کردیم خدا را.
به این هم اکتفا نمی کنیم، میگوییم: و اصرف عنی بمسئلتی ایاک؛ باز به خاطر سؤالی که از تو می کنم سوال یعنی درخواست؛ اینجا به این معنا است به خاطر درخواستی که از تو می کنم، از من دور کن، منصرف کن، چه چیزی را؟ جمیع شر الدنیا و شر الآخرة؛ همه ی شرور دنیا را و شرور آخرت را. چرا ما از خدا این جور وسیع و بی پایان می خواهیم؟ خب «سنگ مفت و گنجشک مفت»! ما حالا می خواهیم. هر چیزی از اینها بر طبق مصلحت الهی شد، هر چیزی از اینها بر خلاف مصلحت خودمان نشد، خدای متعال به ما عطا می کند.
چرا این جور وسیع از خدا می خواهیم؟ فانه غیر منقوص ما اعطیت؛ چون در آنچه تو عطا می کنی، کم گذاشته نمی شود. چون همه ی این عوالم در نظر خالق این عوالم و مؤثر این عوالم، مثل یک دانه ی ریگ است؛ به نظر من و شما مثلا هزار تومان، بیشتر از صد تومان است ما این جوری [هستیم دیگر] اما آن کسی که فرض کنید میلیاردی پول [دارد]، پول ساز میلیاردی است، هزار [تومان] و صد [تومان] برایش اصلا فرقی نمی کند؛ صد تومان، هزار تومان، ده هزار تومان، صد هزار تومان تفاوتی نمی کند. فانه غیر منقوص ما اعطیت.
خب، تا اینجا که دعا کردید، بعد می رسد به آن فقره ی معنوی تر و روحی تر دعا و آن، همان است که در اغلب این دعاهای ما، در خیلی از دعاهای ما از همه مهم تر دانسته شده و آن، نجات از آتش دوزخ است. امام حسین (علیه السلام) در آخر دعای عرفه میگویند خدایا! یک حاجتی دارم که اگر چنانچه آن حاجت را روا کنی، همه ی این حاجاتی را که در دعای عرفه از اول تا حالا خواستم، به من ندهی، باز چیز زیادی گیر من آمده؛ اگر همه ی آن حاجات را روا کنی، این یکی را روا نکنی، هیچ چیز گیر من نیامده؛ و آن چیست؟ این است که مغفرت تو شامل حال من بشود و عذاب تو من را مس نکند. اینجا هم همین است؛ حالا که همه ی خیرات را از تو خواستیم و نخواسته هم دادی، یا ذا الجلال و الاکرام یا ذا النعماء و الجود یا ذا المن و الطول حرم شیبتی علی النار؛ ای آن کسی که دارای جلالتی، دارای کرامتی، دارای منی «من» به معنی منت گذاشتن نیست، به معنای آن چیزی است که می تواند مایه ی منت بشود؛ یعنی همان نعمت، لطف؛ «طول» [هم] یعنی کرم و زیاده دهی یک بخشنده به یک انسان ای کسی که دارای نعمت هستی، دارای جود و بخشش هستی، حرم شیبتی علی النار؛ دعای مهم من این است که این ریش سفید من را که «شیبه» یعنی ریش سفید، بر آتش حرام کنی. حالا شماها که ریشتان سفید نیست، یا خانمها که ریش ندارند می توانند بگویند: حرم وجهی علی النار. این را بدانید که این اشکالی ندارد. چون حضرت [صادق] وقتی به آن شخص [این دعا را] می فرمودند، محاسن خودشان را گرفتند و محاسن خود حضرت سفید بود و به خدای متعال عرض کردند: حرم شیبتی علی النار. «شیبه» یعنی ریش سفید، یعنی ریش ما؛ اینهایی هم که ریششان سفید است بگویند «حرم شیبتی» ایرادی ندارد.
شماها که ریش هایتان مشکی است، یا خانمها هم که ریش ندارند، می توانند بگویند: حرم وجهی علی النار؛ صورتم را بر آتش [حرام کن]. محاسنشان را یا چانه شان را بگیرند؛ چون این گرفتن چانه و گرفتن محاسن یک نوع خواهش است؛ شما هم در فارسی مثلا گاهی میگویید این کار را بکن، [بعد] آدم دست را به ریشش می گیرد، این خواهش است؛ این همان کاری است که در فارسی هست. این در مشهدی ها هست، نمیدانم جای دیگر هم هست یا نه؛ میگویند: «آقا بالا غیرتا»؛ یعنی یک کاری را که می خواهد انجام بگیرد یا انجام نگیرد، التماس که می خواهد بکند، دستش را به ریشش می گیرد. این همان کار است؛ دست به ریش که می گیرید، همان عمل است. یعنی عرض می کنید پروردگارا! خواهش می کنم «حرم شیبتی علی النار» این ریش سفید من را بر آتش حرام کن. لذا شماها که ریش هایتان مشکی است، میگویید این ریش مشکی من را، یا خانمها که ریش ندارند میگویند این صورت من را بر آتش حرام کن؛ یعنی مرا به آتش نینداز.
خب، آدم این جوری دعا بخواند بهتر است یا نه، اصلا نداند؟ مثل اینکه یک کلمات بی معنی ای را آدم تکرار کند؛ این خیلی [فایده ای ندارد]؛ البته اگر همان جا هم توجه داشته باشد که با خدا دارد حرف میزند، بی فایده نیست اما خیلی فرق می کند با اینکه انسان معنایش را بداند. آن حرکت انگشت سبابه هم در مقام تضرع است؛ این [کار] آن وقت ها معمول بوده؛ الان شما حرکت ندادید هم ندادید، اشکال ندارد، چون بین ماها این کار معمول نیست؛ آن زمان، آن [کار] از روی همین اظهار علاقه و اظهار ارادت و اظهار مسکنت [بوده].
گفتگو با هوش مصنوعی
💬 سلام! میخوای دربارهی «بیانات رهبر انقلاب پیرامون دعای «یا مَن اَرجوُه لِکُلّ خَیر»» بیشتر بدونی؟ من اینجام که راهنماییت کنم.