یادکردی از شهیدان عبدوس به مناسب درگذشت پدرشان

کربلایی حاج علی آقا عبدوس پدر معظم شهیدان سرافراز «حیدر و حمید عبدوس» به فرزندان شهید خود پیوست.
به گزارش ایسنا، «کربلایی حاج علی آقا عبدوس»، پدر شهیدان سرافراز «حیدر و حمید عبدوس» دعوت معبودش را لبیک گفت و به دیدار فرزندان شهیدش پیوست.
پیکر این پدر شهیدان در آرامگاهش واقع در امامزاده اشرف(ع) سمنان تشییع و به خاک سپرده شد. مراسم سوم و هفتم آن مرحوم امروز یکشنبه ۷ شهریورماه از ساعت ۱۸ تا ۱۹ در جوار تربت پاکش برگزار می شود.
حجت الاسلام حیدر عبدوس سال ۱۳۴۱ به دنیا آمد و سال ۱۳۶۵ در عملیات «کربلای چهار» به شهادت رسید و حمید عبدوس سال ۱۳۴۷ به دنیا آمد و سال ۱۳۶۵ در عملیات «کربلای ۵» به برادر شهیدش پیوست.
روایتی از صبر زینبی مادر شهیدان عبدوس
حجت الاسلام حیدر عبدوس در کربلای ۴ به شهادت رسید و کمتر از ۲۰ روز بعد برادرش حمید که خبری از شهادت برادرش حیدر نداشت در روند عملیات کربلای ۵ به شهادت رسید. هنگام تشییع جنازه حیدر، حمید در جبهه بود و مادر اجازه نداد کسی به حمید خبر شهادت برادرش را بدهد، می گفت: «نمی خواهم اسلحه حیدر زمین بماند. هر وقت خودش خواست برمی گردد.» ۲۰ روز بعد وقتی خبر شهادت حمید را به مادر دادند، بر سر جنازه بی سر و دست و بدن حمید حاضر شد و گفت: «همان گونه که زینب (س) رگ های بریده برادر را بوسید، من باید رگ های بریده گردن پسرم را ببوسم، از این رگ ها ندای قرآن و نام اهل بیت خارج شده است.»
انتهای پیام
به گزارش ایسنا، «کربلایی حاج علی آقا عبدوس»، پدر شهیدان سرافراز «حیدر و حمید عبدوس» دعوت معبودش را لبیک گفت و به دیدار فرزندان شهیدش پیوست.
پیکر این پدر شهیدان در آرامگاهش واقع در امامزاده اشرف(ع) سمنان تشییع و به خاک سپرده شد. مراسم سوم و هفتم آن مرحوم امروز یکشنبه ۷ شهریورماه از ساعت ۱۸ تا ۱۹ در جوار تربت پاکش برگزار می شود.
حجت الاسلام حیدر عبدوس سال ۱۳۴۱ به دنیا آمد و سال ۱۳۶۵ در عملیات «کربلای چهار» به شهادت رسید و حمید عبدوس سال ۱۳۴۷ به دنیا آمد و سال ۱۳۶۵ در عملیات «کربلای ۵» به برادر شهیدش پیوست.
روایتی از صبر زینبی مادر شهیدان عبدوس
حجت الاسلام حیدر عبدوس در کربلای ۴ به شهادت رسید و کمتر از ۲۰ روز بعد برادرش حمید که خبری از شهادت برادرش حیدر نداشت در روند عملیات کربلای ۵ به شهادت رسید. هنگام تشییع جنازه حیدر، حمید در جبهه بود و مادر اجازه نداد کسی به حمید خبر شهادت برادرش را بدهد، می گفت: «نمی خواهم اسلحه حیدر زمین بماند. هر وقت خودش خواست برمی گردد.» ۲۰ روز بعد وقتی خبر شهادت حمید را به مادر دادند، بر سر جنازه بی سر و دست و بدن حمید حاضر شد و گفت: «همان گونه که زینب (س) رگ های بریده برادر را بوسید، من باید رگ های بریده گردن پسرم را ببوسم، از این رگ ها ندای قرآن و نام اهل بیت خارج شده است.»
انتهای پیام
گفتگو با هوش مصنوعی
💬 سلام! میخوای دربارهی «یادکردی از شهیدان عبدوس به مناسب درگذشت پدرشان» بیشتر بدونی؟ من اینجام که راهنماییت کنم.