معجزه مردم در خیابان ایران

به گزارش مشرق، اسناد و اطلاعات طبقه بندی شده در آمریکا طی فرایندهای خاصی از حالت محرمانگی خارج می شوند و در دسترس عموم قرار می گیرند. یکی از این روش ها خروج خودکار از طبقه بندی است که بر اساس آن، پس از گذشت ۲۵ سال، اسناد به طور خودکار منتشر می شوند. اما این روش بدون محدودیت هم نیست؛ یکی از محدودیت های مهم و جدی در این زمینه، اسناد مربوط به روابط خارجی حساس است که بدون شک، اسناد مربوط به جمهوری اسلامی و حتی ایران پیش از انقلاب در این دسته قرار می گیرند. حدود ۸ سال پیش، پس از گذشت ۶۴ سال از کودتای بیست وهشتم مرداد و سرنگون کردن دولت مصدق توسط آمریکا و انگلیس، به دستور دولت وقت آمریکا برخی از اسناد این کودتا منتشر شد. البته باز هم نه همه ی اسناد؛ هنوز برخی از اسناد به طور کلی منتشر نشده اند و اسناد بسیار بیشتری با سانسور بخش هایی از آن ها که هنوز هم از منظر امنیت ملی آمریکا مهم و محرمانه تلقی می شوند، منتشر شدند. انگلیسی ها هم که در این زمینه کلا و از بیخ وبن حاضر به انتشار اسناد محرمانه و شفاف سازی درباره ی نقش خود در کودتای آژاکس نیستند. امروز بیش از هفتاد سال از آن کودتای پیچیده و سرنوشت ساز می گذرد؛ کودتایی که شاه فراری را به ایران بازگرداند و تا وقوع انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷، به مدت ربع قرن، مقدرات این کشور را در دست او و حکومت فاسدش قرار داد.
* نوک کوه یخ
این مقدمه برای آن بود که بدانیم آنچه میان آمریکا و ایران گذشته و می گذرد، همچون کوه یخی است که تنها نوک آن از آب بیرون بوده و قابل رؤیت است؛ تمام واقعیت و ابعاد آن شاید ده ها سال بعد نیز فاش و روشن نشود. پرونده هایی از این دست که ما تنها نامی و کلیتی از آن ها می دانیم کم نیستند؛ حمایت آمریکا از رژیم صدام در جنگ هشت ساله، حمایت از گروه های تجزیه طلب و تروریستی علیه ایران، ترورهای موفق و ناموفق، خرابکاری های نظامی و صنعتی و علمی، تلاش ها و رایزنی های دیپلماتیک برای ضربه زدن به ایران، داستان دور و دراز تحریم، جاسوسی و نفوذ و بسیاری از سرفصل های دیگر در کتاب قطور و ظاهرا بی پایان دشمنی و توطئه ی آمریکا علیه ملت ایران. اگرچه درباره ی هر کدام از موارد و موضوعات فوق قطعا هزاران و بلکه ده ها هزار برگ سند محرمانه در دولت آمریکا وجود دارد، اما با اطمینانی بسیار بالا می توان و باید گفت بعید است پرونده ای در این جنگ ترکیبی و تحمیلی واشینگتن علیه ایران، مفصل تر و قطورتر از پرونده ی جنگ نرم و به خصوص بعد رسانه ای و عملیات روانی آن باشد.
* یک راه پیمایی ساده و تکراری؟
ما مردم و افکار عمومی ایران، به عنوان هدف و قربانیان این جنگ کثیف، هیچ اطلاع دقیقی از ابعاد و گستره ی این جنگ بزرگ نداریم. زمانی که مهر محرمانگی از روی این پرونده پاک شده و دسترسی به جزئیات آن میسر شود، آن روز محاسبات و قضاوت ها درباره ی خیلی چیزها تغییر خواهد کرد؛ مثلا چه چیزهایی؟ یکی از آن ها راه پیمایی بیست ودوم بهمن امسال که همین چند روز پیش برگزار شد.
خب از نظر خیلی ها و حتی خودمان که به خیابان آمدیم و در میان مردم بودیم، ظاهرا موضوع ساده است: مردم در چهل وششمین سالروز پیروزی انقلاب، علی رغم برودت هوا و افسارگسیختگی قیمت ارز، بار دیگر به خیابان آمدند و با انقلاب و آرمان های آن تجدید عهد و پیمان کردند. ظاهر ماجرا همین است و غلط هم نیست؛ اما آیا این دوخطی ساده و سرراست که درست هم هست، همه ی ماجرا هم هست؟ قطعا نه.
ما اغلب به سادگی عبور می کنیم؛ از رخدادها، از آدم ها و از خیلی چیزهای دیگر. جشن بیست ودوم بهمن امسال هم از همین موضوعات و ماجراها است که راحت از آن می گذریم. این ساده و راحت گذشتن از کنار این رویداد بزرگ شاید دو علت دارد. یکی اینکه چون هر سال تکرار می شود، گویا برایمان عادی و تکراری است؛ اتفاقی ساده که هر سال می افتد؛ عده ای به خیابان می آیند و برخی هایشان پرچم هایی در دست دارند و برخی هم ندارند و شعارها هم که از اول تا امروز، کم وبیش یکسان بوده: «مرگ بر آمریکا» و «مرگ بر اسرائیل»؛ پرچم های این دو رژیم هم این طرف و آن طرف به آتش کشیده می شود و رئیس جمهور وقت، در میدان آزادی سخنرانی می کند و در انتهای راه پیمایی هم بیانیه ای رسمی خوانده می شود و مردم برمی گردند به خانه های خود.
* سهم هر ایرانی چقدر است؟
از منظری، انگار همه چیز تکراری و کلیشه ای است؛ اما اگر قسمت پنهان آن کوه یخ را می توانستیم ببینیم و مهر محرمانه ی نهادهای ریز و درشت آمریکایی و انگلیسی و صهیونیستی و مانند این ها بر آن نخورده بود، قطعا نگاهی دیگر به ماجرا داشتیم. اگر می دانستیم از وزارت خارجه ی آمریکا و پنتاگون و سیا گرفته تا ان ای دی و موساد و ام آی۶ با کمک صدها رسانه ی بزرگ و هزاران هزار میکرورسانه، چه طراحی پیچیده و عجیب وغریبی برای نفوذ به ذهن ایرانیان و تسخیر آن ها کرده اند، آن وقت شاید حتی نمی توانستیم روی خیلی چیزها ارزش و قیمت بگذاریم.
چه کسی می داند طی چهار دهه ی اخیر برای آلوده سازی افکار عمومی ایران، به ازای هر ایرانی چند کلمه تولید محتوا شده است؟ چند دقیقه فیلم ساخته شده؟ چقدر صوت تولید و منتشر شده؟ به هر ایرانی چند آهنگ و چند بیت شعر و ترانه می رسد؟ چقدر خبر دروغ و روایت جعلی منتشر شده؟ چند توئیت زده شده؟ چقدر هشتگ طراحی شده؟ لشکرهای سایبری در این میدان چه ابعادی دارند و چند نفر آن سوی کابل های اینترنتی، مشغول فعالیت هستند تا مردم ایران هفت روز هفته و بیست وچهارساعته تحت بمباران اخبار منفی و مأیوس کننده و تلخ باشند؟ چند جوک ساخته شده؟ چقدر شعار طراحی شده؟
به نظر می رسد ابعاد این نبرد چنان پیچیده و گسترده است که بر فرض محال، حتی اگر روزی دشمن نیز تصمیم به شفاف سازی درباره ی آن بگیرد، خود نیز نتواند تمام این کوه یخ را در معرض دید همگان قرار دهد. اگر این ها را می دانستیم، آن وقت حضور تک تک آدم ها برایمان واجد معنا و ارزش دیگری می شد، هر قدمشان حرفی و پیامی داشت و دیگر شعارشان به گوشمان تکراری نمی نمود.
* حتی اگر یک نفر می آمد …
می گویند دو دسته از آدم ها سؤال ندارند؛ یکی آن ها که همه چیز را می دانند و دوم آن هایی که هیچ چیز نمی دانند. اینکه از کنار جشن مردمی و سراسری بیست ودوم بهمن راحت عبور می کنیم و آن را عجیب نمی دانیم و هیچ سؤال و پرسشی هم درباره ی آن نداریم، ناشی از همان توهمی است که همه چیز را درباره ی آن می دانیم؛ نتیجه ی نداشتن سؤال هم می شود نگاه های بسیط، ارزیابی های کلی، تحلیل های بی توجه به جزئیات و بالاخره گیر افتادن در چرخه ی ملال آور تکرار.
اگر می دانستیم در این جنگ نرم و رسانه ای، سهم هر ایرانی چند تن بمب است، آن وقت حتی اگر یک نفر در این کشور پهناور در روز بیست ودوم بهمن به خیابان می آمد و پیروزی انقلاب اسلامی را بعد از ۴۶ سال گرامی می داشت و جشن می گرفت، باید تعجب می کردیم و از خود می پرسیدیم این آدم چه سپر دفاعی و پناهگاهی دارد و چگونه توانسته زیر این بمباران وحشتناک زنده بماند و امروز به خیابان بیاید؟ بعد می رفتیم پای صحبتش می نشستیم و هرچه را بر او گذشته بود، در مرحله ی اول ثبت وضبط می کردیم و سپس به تجزیه وتحلیل می پرداختیم. اما دریغ و افسوس که ابعاد معجزه چنان بزرگ است و ماجرا چنان مهیب که از درک عظمت آن ناتوانیم! آن قدر ناتوان که حضور میلیون ها نفر در این جشن بزرگ و ملی را رویدادی عادی و معمولی می پنداریم و هیچ شگفت زده نمی شویم.
* قیام مردمی
حالا یک بار دیگر این جملات و عبارات رهبر انقلاب را که در دیدار روز چهارشنبه ی هفته پیش بیان شد، با تأمل بخوانید و دقت کنید: «این بیست ودوم بهمن اخیر یکی از برجسته ترین جشنهای انقلاب بود؛ یکی از مهم ترین ها بود. مردم در واقع در روز دوشنبه قیام کردند. اینکه آمدند در خیابانها و شعار دادند و حرف زدند و در رسانه ها نظرات خودشان را گفتند و این در سراسر کشور اتفاق افتاد، این یک قیام مردمی بود، یک حرکت بزرگ ملی بود؛ در زیر بمباران تبلیغات و حرکات جنگ نرم موذیانه ی دشمن ــ که علیه همین بیست ودوم بهمن و صاحب بیست ودوم بهمن که ملت ایرانند و قهرمان بیست ودوم بهمن که امام بزرگوار است، مرتب دارند حرف میزنند ــ مردم بیایند در زیر این بمباران تبلیغاتی و رسانه ای و جنگی، این جور خودشان را نشان بدهند.» ۱۴۰۳/۱۲/۲۴
اغلب چون نمی دانیم، سؤالی نداریم و ساده عبور می کنیم. وقتی به این سخنان رهبر انقلاب نیز می رسیم، ممکن است خیال کنیم ایشان اغراق و تعارف کرده اند تا از مردم حاضر در این میدان قدردانی کرده باشند؛ اما نه، این تعابیر خاص و قابل تأمل همچون «قیام مردمی» در بیست ودوم بهمن، نه اغراق است و نه تعارف؛ این را کسی می گوید که با پیچیدگی های صحنه و ظرایف آن آشنا است و قدر هر قدم پیر و جوان و نوجوان و کودک را در این رویداد ملی و تاریخی می داند.
* گفتند آقا ول کنید!
این ها را کسی می گوید که بیش از دوازده سال پیش هشدار داده بود: «برای او تنها راه، منحصر در این است که ملت و مسئولین ایران در نهایت به یک محاسبه ای برسند که احساس کنند ادامه ی این راه به صرفشان نیست. دشمن میخواهد این محاسبه را بر ذهن شما تحمیل کند؛ میخواهد من و شما به این نتیجه برسیم که صلاح نیست در مقابل آمریکا، در مقابل استکبار، در مقابل دستگاه های سیاسی تابع کارتل های گوناگون اقتصادی، خیلی هم بایستیم و خیلی هم مقاومت کنیم؛ از بعضی از حرفها باید دست بکشیم؛ کمااینکه گفتند دیگر. در یک برهه ای، کسانی گفتند آقا ول کنید قضیه ی اسرائیل را، ول کنید قضیه ی فلسطین را، ول کنید قضیه ی عدالت در سطح جهانی و حمایت از ملتهای عدالت خواه را، رها کنید این حرفها را؛ چه کار دارید؟ به خودتان بچسبید. این همان تغییر محاسبات است.» ۱۳۹۱/۵/۱۶
کسی که تنها چند ماه پس از جانشینی امام راحل و به دست گرفتن زعامت امت، در آذرماه سال ۱۳۶۸ در دیدار اعضای مجمع نمایندگان طلاب و فضلای حوزه ی علمیه ی قم، به شدت نسبت به تهاجم تبلیغی و فرهنگی دشمن هشدار داده و آن را به بمب شیمیایی نامحسوس و بدون سروصدایی تشبیه می کند که آثار و نتایج کشنده ی آن بعدا مشخص خواهد شد، کسی که ۳۵ سال پیش می دید و می دانست که دشمن چه طراحی گسترده و پیچیده ای برای مسموم سازی اذهان جامعه دارد، ارزش کار تک تک کسانی را که قیام مردمی بیست ودوم بهمن امسال را رقم زدند می داند و واقف است که این حضور بموقع در چنین زمانه ی خطیری، چه آثار مهم و تعیین کننده ای بر امنیت ملی کشور و آینده ی آن دارد.
پس عجیب نیست اگر دو روز بعد از بیست ودوم بهمن این گونه از این اتفاق یاد و تجلیل کند: «این حضور جوانان، چهره های شاداب، گسترش در تمام کشور، نه فقط تهران، نه فقط شهرهای بزرگ، حتی روستاها در این حرکت بزرگ شرکت کنند ــ در بعضی از شهرها هوا سرد بود، بسیار نامناسب بود ــ پیام اتحاد ملت ایران بود. حقا و انصافا ملت ایران کار بزرگی کردند. در مقابل این تهدیدهای احمقانه ای که مرتب، پشت سر هم دارد صورت میگیرد نسبت به ملت ایران، ملت ایران هویت خودش، شخصیت خودش و توان خودش و پایداری خودش را به همه نشان داد. مکمل این حرکت بزرگ مردمی هم سخنان صریح و راهگشای رئیس جمهور محترم بود که از زبان مردم، سخن دل مردم را بیان کرد و آنچه را لازم بود ایشان بیان کنند، گفتند. من همیشه تکرار میکنم با مخاطبین خودم، با جوانهای عزیزی که از اعماق دل به آنها دلبسته و علاقه مند هستم، میگویم: کار را باید بهنگام انجام داد. ملت ایران در روز دوشنبه کار را بهنگام انجام داد؛ آن وقتی که باید انجام بدهد انجام داد، آن وقتی که باید خودش را نشان بدهد نشان داد. رحمت خدا بر این ملت!» ۱۴۰۳/۱۲/۲۴
* نوک کوه یخ
این مقدمه برای آن بود که بدانیم آنچه میان آمریکا و ایران گذشته و می گذرد، همچون کوه یخی است که تنها نوک آن از آب بیرون بوده و قابل رؤیت است؛ تمام واقعیت و ابعاد آن شاید ده ها سال بعد نیز فاش و روشن نشود. پرونده هایی از این دست که ما تنها نامی و کلیتی از آن ها می دانیم کم نیستند؛ حمایت آمریکا از رژیم صدام در جنگ هشت ساله، حمایت از گروه های تجزیه طلب و تروریستی علیه ایران، ترورهای موفق و ناموفق، خرابکاری های نظامی و صنعتی و علمی، تلاش ها و رایزنی های دیپلماتیک برای ضربه زدن به ایران، داستان دور و دراز تحریم، جاسوسی و نفوذ و بسیاری از سرفصل های دیگر در کتاب قطور و ظاهرا بی پایان دشمنی و توطئه ی آمریکا علیه ملت ایران. اگرچه درباره ی هر کدام از موارد و موضوعات فوق قطعا هزاران و بلکه ده ها هزار برگ سند محرمانه در دولت آمریکا وجود دارد، اما با اطمینانی بسیار بالا می توان و باید گفت بعید است پرونده ای در این جنگ ترکیبی و تحمیلی واشینگتن علیه ایران، مفصل تر و قطورتر از پرونده ی جنگ نرم و به خصوص بعد رسانه ای و عملیات روانی آن باشد.
* یک راه پیمایی ساده و تکراری؟
ما مردم و افکار عمومی ایران، به عنوان هدف و قربانیان این جنگ کثیف، هیچ اطلاع دقیقی از ابعاد و گستره ی این جنگ بزرگ نداریم. زمانی که مهر محرمانگی از روی این پرونده پاک شده و دسترسی به جزئیات آن میسر شود، آن روز محاسبات و قضاوت ها درباره ی خیلی چیزها تغییر خواهد کرد؛ مثلا چه چیزهایی؟ یکی از آن ها راه پیمایی بیست ودوم بهمن امسال که همین چند روز پیش برگزار شد.
خب از نظر خیلی ها و حتی خودمان که به خیابان آمدیم و در میان مردم بودیم، ظاهرا موضوع ساده است: مردم در چهل وششمین سالروز پیروزی انقلاب، علی رغم برودت هوا و افسارگسیختگی قیمت ارز، بار دیگر به خیابان آمدند و با انقلاب و آرمان های آن تجدید عهد و پیمان کردند. ظاهر ماجرا همین است و غلط هم نیست؛ اما آیا این دوخطی ساده و سرراست که درست هم هست، همه ی ماجرا هم هست؟ قطعا نه.
ما اغلب به سادگی عبور می کنیم؛ از رخدادها، از آدم ها و از خیلی چیزهای دیگر. جشن بیست ودوم بهمن امسال هم از همین موضوعات و ماجراها است که راحت از آن می گذریم. این ساده و راحت گذشتن از کنار این رویداد بزرگ شاید دو علت دارد. یکی اینکه چون هر سال تکرار می شود، گویا برایمان عادی و تکراری است؛ اتفاقی ساده که هر سال می افتد؛ عده ای به خیابان می آیند و برخی هایشان پرچم هایی در دست دارند و برخی هم ندارند و شعارها هم که از اول تا امروز، کم وبیش یکسان بوده: «مرگ بر آمریکا» و «مرگ بر اسرائیل»؛ پرچم های این دو رژیم هم این طرف و آن طرف به آتش کشیده می شود و رئیس جمهور وقت، در میدان آزادی سخنرانی می کند و در انتهای راه پیمایی هم بیانیه ای رسمی خوانده می شود و مردم برمی گردند به خانه های خود.
* سهم هر ایرانی چقدر است؟
از منظری، انگار همه چیز تکراری و کلیشه ای است؛ اما اگر قسمت پنهان آن کوه یخ را می توانستیم ببینیم و مهر محرمانه ی نهادهای ریز و درشت آمریکایی و انگلیسی و صهیونیستی و مانند این ها بر آن نخورده بود، قطعا نگاهی دیگر به ماجرا داشتیم. اگر می دانستیم از وزارت خارجه ی آمریکا و پنتاگون و سیا گرفته تا ان ای دی و موساد و ام آی۶ با کمک صدها رسانه ی بزرگ و هزاران هزار میکرورسانه، چه طراحی پیچیده و عجیب وغریبی برای نفوذ به ذهن ایرانیان و تسخیر آن ها کرده اند، آن وقت شاید حتی نمی توانستیم روی خیلی چیزها ارزش و قیمت بگذاریم.
چه کسی می داند طی چهار دهه ی اخیر برای آلوده سازی افکار عمومی ایران، به ازای هر ایرانی چند کلمه تولید محتوا شده است؟ چند دقیقه فیلم ساخته شده؟ چقدر صوت تولید و منتشر شده؟ به هر ایرانی چند آهنگ و چند بیت شعر و ترانه می رسد؟ چقدر خبر دروغ و روایت جعلی منتشر شده؟ چند توئیت زده شده؟ چقدر هشتگ طراحی شده؟ لشکرهای سایبری در این میدان چه ابعادی دارند و چند نفر آن سوی کابل های اینترنتی، مشغول فعالیت هستند تا مردم ایران هفت روز هفته و بیست وچهارساعته تحت بمباران اخبار منفی و مأیوس کننده و تلخ باشند؟ چند جوک ساخته شده؟ چقدر شعار طراحی شده؟
به نظر می رسد ابعاد این نبرد چنان پیچیده و گسترده است که بر فرض محال، حتی اگر روزی دشمن نیز تصمیم به شفاف سازی درباره ی آن بگیرد، خود نیز نتواند تمام این کوه یخ را در معرض دید همگان قرار دهد. اگر این ها را می دانستیم، آن وقت حضور تک تک آدم ها برایمان واجد معنا و ارزش دیگری می شد، هر قدمشان حرفی و پیامی داشت و دیگر شعارشان به گوشمان تکراری نمی نمود.
* حتی اگر یک نفر می آمد …
می گویند دو دسته از آدم ها سؤال ندارند؛ یکی آن ها که همه چیز را می دانند و دوم آن هایی که هیچ چیز نمی دانند. اینکه از کنار جشن مردمی و سراسری بیست ودوم بهمن راحت عبور می کنیم و آن را عجیب نمی دانیم و هیچ سؤال و پرسشی هم درباره ی آن نداریم، ناشی از همان توهمی است که همه چیز را درباره ی آن می دانیم؛ نتیجه ی نداشتن سؤال هم می شود نگاه های بسیط، ارزیابی های کلی، تحلیل های بی توجه به جزئیات و بالاخره گیر افتادن در چرخه ی ملال آور تکرار.
اگر می دانستیم در این جنگ نرم و رسانه ای، سهم هر ایرانی چند تن بمب است، آن وقت حتی اگر یک نفر در این کشور پهناور در روز بیست ودوم بهمن به خیابان می آمد و پیروزی انقلاب اسلامی را بعد از ۴۶ سال گرامی می داشت و جشن می گرفت، باید تعجب می کردیم و از خود می پرسیدیم این آدم چه سپر دفاعی و پناهگاهی دارد و چگونه توانسته زیر این بمباران وحشتناک زنده بماند و امروز به خیابان بیاید؟ بعد می رفتیم پای صحبتش می نشستیم و هرچه را بر او گذشته بود، در مرحله ی اول ثبت وضبط می کردیم و سپس به تجزیه وتحلیل می پرداختیم. اما دریغ و افسوس که ابعاد معجزه چنان بزرگ است و ماجرا چنان مهیب که از درک عظمت آن ناتوانیم! آن قدر ناتوان که حضور میلیون ها نفر در این جشن بزرگ و ملی را رویدادی عادی و معمولی می پنداریم و هیچ شگفت زده نمی شویم.
* قیام مردمی
حالا یک بار دیگر این جملات و عبارات رهبر انقلاب را که در دیدار روز چهارشنبه ی هفته پیش بیان شد، با تأمل بخوانید و دقت کنید: «این بیست ودوم بهمن اخیر یکی از برجسته ترین جشنهای انقلاب بود؛ یکی از مهم ترین ها بود. مردم در واقع در روز دوشنبه قیام کردند. اینکه آمدند در خیابانها و شعار دادند و حرف زدند و در رسانه ها نظرات خودشان را گفتند و این در سراسر کشور اتفاق افتاد، این یک قیام مردمی بود، یک حرکت بزرگ ملی بود؛ در زیر بمباران تبلیغات و حرکات جنگ نرم موذیانه ی دشمن ــ که علیه همین بیست ودوم بهمن و صاحب بیست ودوم بهمن که ملت ایرانند و قهرمان بیست ودوم بهمن که امام بزرگوار است، مرتب دارند حرف میزنند ــ مردم بیایند در زیر این بمباران تبلیغاتی و رسانه ای و جنگی، این جور خودشان را نشان بدهند.» ۱۴۰۳/۱۲/۲۴
اغلب چون نمی دانیم، سؤالی نداریم و ساده عبور می کنیم. وقتی به این سخنان رهبر انقلاب نیز می رسیم، ممکن است خیال کنیم ایشان اغراق و تعارف کرده اند تا از مردم حاضر در این میدان قدردانی کرده باشند؛ اما نه، این تعابیر خاص و قابل تأمل همچون «قیام مردمی» در بیست ودوم بهمن، نه اغراق است و نه تعارف؛ این را کسی می گوید که با پیچیدگی های صحنه و ظرایف آن آشنا است و قدر هر قدم پیر و جوان و نوجوان و کودک را در این رویداد ملی و تاریخی می داند.
* گفتند آقا ول کنید!
این ها را کسی می گوید که بیش از دوازده سال پیش هشدار داده بود: «برای او تنها راه، منحصر در این است که ملت و مسئولین ایران در نهایت به یک محاسبه ای برسند که احساس کنند ادامه ی این راه به صرفشان نیست. دشمن میخواهد این محاسبه را بر ذهن شما تحمیل کند؛ میخواهد من و شما به این نتیجه برسیم که صلاح نیست در مقابل آمریکا، در مقابل استکبار، در مقابل دستگاه های سیاسی تابع کارتل های گوناگون اقتصادی، خیلی هم بایستیم و خیلی هم مقاومت کنیم؛ از بعضی از حرفها باید دست بکشیم؛ کمااینکه گفتند دیگر. در یک برهه ای، کسانی گفتند آقا ول کنید قضیه ی اسرائیل را، ول کنید قضیه ی فلسطین را، ول کنید قضیه ی عدالت در سطح جهانی و حمایت از ملتهای عدالت خواه را، رها کنید این حرفها را؛ چه کار دارید؟ به خودتان بچسبید. این همان تغییر محاسبات است.» ۱۳۹۱/۵/۱۶
کسی که تنها چند ماه پس از جانشینی امام راحل و به دست گرفتن زعامت امت، در آذرماه سال ۱۳۶۸ در دیدار اعضای مجمع نمایندگان طلاب و فضلای حوزه ی علمیه ی قم، به شدت نسبت به تهاجم تبلیغی و فرهنگی دشمن هشدار داده و آن را به بمب شیمیایی نامحسوس و بدون سروصدایی تشبیه می کند که آثار و نتایج کشنده ی آن بعدا مشخص خواهد شد، کسی که ۳۵ سال پیش می دید و می دانست که دشمن چه طراحی گسترده و پیچیده ای برای مسموم سازی اذهان جامعه دارد، ارزش کار تک تک کسانی را که قیام مردمی بیست ودوم بهمن امسال را رقم زدند می داند و واقف است که این حضور بموقع در چنین زمانه ی خطیری، چه آثار مهم و تعیین کننده ای بر امنیت ملی کشور و آینده ی آن دارد.
پس عجیب نیست اگر دو روز بعد از بیست ودوم بهمن این گونه از این اتفاق یاد و تجلیل کند: «این حضور جوانان، چهره های شاداب، گسترش در تمام کشور، نه فقط تهران، نه فقط شهرهای بزرگ، حتی روستاها در این حرکت بزرگ شرکت کنند ــ در بعضی از شهرها هوا سرد بود، بسیار نامناسب بود ــ پیام اتحاد ملت ایران بود. حقا و انصافا ملت ایران کار بزرگی کردند. در مقابل این تهدیدهای احمقانه ای که مرتب، پشت سر هم دارد صورت میگیرد نسبت به ملت ایران، ملت ایران هویت خودش، شخصیت خودش و توان خودش و پایداری خودش را به همه نشان داد. مکمل این حرکت بزرگ مردمی هم سخنان صریح و راهگشای رئیس جمهور محترم بود که از زبان مردم، سخن دل مردم را بیان کرد و آنچه را لازم بود ایشان بیان کنند، گفتند. من همیشه تکرار میکنم با مخاطبین خودم، با جوانهای عزیزی که از اعماق دل به آنها دلبسته و علاقه مند هستم، میگویم: کار را باید بهنگام انجام داد. ملت ایران در روز دوشنبه کار را بهنگام انجام داد؛ آن وقتی که باید انجام بدهد انجام داد، آن وقتی که باید خودش را نشان بدهد نشان داد. رحمت خدا بر این ملت!» ۱۴۰۳/۱۲/۲۴
گفتگو با هوش مصنوعی
💬 سلام! میخوای دربارهی «معجزه مردم در خیابان ایران» بیشتر بدونی؟ من اینجام که راهنماییت کنم.