روایت پیرزنی که شهید «کافی زاده» را شفیع خود قرار داد / قصه آخرین خداحافظی

به گزارش خبرگزاری تسنیم از اصفهان، شهادت راه انسان های بی ادعایی است که باور کردند شهادت اوج کمال انسان است و تمام هستی خود را نثار معبود می کنند. دست از دنیا می کشند و راهی را انتخاب می کنند که عاقبت به خیری در آن نهفته است.
شهادت راه انسان هایی است که جان را امانتی می دانند که باید روزی تقدیم صاحبش کنند و چه چیزی بالاتر از این که این امانت با شهادت تقدیم خدای یکتا شود.
امروز ششمین سالگرد عروج نخستین شهید مدافع حرم استان اصفهان است؛ شهید روح الله کافی زاده که زاده شهر شهید پرور و معروف نجف آباد است، شهری که شهره شهادت است و آوازه اش در ایران بزرگ سالهاست که پیچیده شده است.
روح الله را به عنوان اولین شهید مدافع حرم استان مان می شناسیم، شهیدی که جوانی و آروزهایش را فدای یک تار موی دفاع از حرم و امنیت کرد، دست از دنیا، تعلقاتش، آرزوها و خانواده اش شست و به مبارزه با دشمنانی پرداخت که خیال خام پیروزی بر مردان ما را در سر داشتند.
مردانی مانند روح الله که به رویای نا اهلان پایان دادند و نوید روزهای پیروزی و سربلندی نصیبمان کردند.
۱۴ اردیبهشت ششمین سالروز شهادت شهید روح الله کافی زاده است که مزارش در گلزار شهدا نجف آباد محلی برای آرامش اهل دل است. او ۲۶ شهریور ۱۳۵۹ در شهر نجف آباد به دنیا آمد.
روح الله به علت علاقه ای که به نظام اسلامی داشت به عضویت سپاه پاسداران درآمد تا حافظ انقلاب باشد. او در ۱۹ سالگی ازدواج کرد و صاحب ۲ فرزند شد.
هنگام حمله تروریست ها به حرم حضرت زینب کبری(س) داوطلبانه به سوریه رفت تا نامحرم وارد حرم عقیله بنی هاشم(ع) نشود. او روز چهاردهم اردیبهشت ماه سال ۱۳۹۲ در سن ۳۳ سالگی به شهادت رسید. مزارش در گلزار شهدای نجف آباد قرار دارد.
برگی از دفتر خاطرات همسر شهید کافی زاده
الهه عبداللهی همسر شهید کافی زاده به بیان گوشه ای از خاطرات همسرش پرداخت و گفت: قبل از ازدواج از سختیهای شغلش و ماموریت های طولانی برایم گفته بود و من همه آنها را به خاطر اخلاق خوبش و متانت و صداقتی که در او می دیدم پذیرفتم.
وی با بیان اینکه همسرش علاقه بسیاری به بچه ها داشت، افزود: اردیبهشت سال ۸۰ دخترم اسما به دنیا آمد و ۶ سال بعد خدا پسرم حسین مهدی را به ما داد. وقتی دخترم به دنیا آمد، آقا روح الله مرتب خدا را شکر می کرد و از اینکه خدای متعال ما را از داشتن نعمت دختر و پسر بهره مند کرده بسیار شاکر بود.
نماز شب را با رعایت حق دیگران به جا می آورد
همسر شهید کافی زاده با اشاره به خصوصیات ویژه و خاص همسرش اظهار داشت: نیمه های شب که برای نماز شب بلند می شد مراعات می کرد تا کسی بیدار نشود، عاشق امام زمان (عج) بود و می گفت خیلی ناراحتم که تا حالا برای خشنودی آقا نتوانستم کاری انجام دهم.
وی ادامه داد: آقا روح الله مکانیک تانک بود و زمانی که در حال تعمیر تانک در سوریه بود، سرش را هدف می گیرند و با شلیک گلوله او را به شهادت می رسانند.
قصه آخرین خداحافظی
همسر شهید کافی زاده افزود: همسرم در همان اعزام اول به آرزویش رسید. وقتی پیکر پاکش را از فرودگاه به پادگان آوردند، به خاطر ازدحام جمعیت فقط برای چند دقیقه توانستم او را ببینم و متاسفانه ملاقات خصوصی هم اتفاق نیفتاد تا بتوانم با آقا روح الله صحبت کنم و یک دل سیر ببینمش و دیدار ما به قیامت افتاد.
وی با بیان اینکه از زمانی که فتنه در سوریه آغاز شد روح الله مدام اخبار سوریه را دنبال می کرد، گفت: ۲۷ فروردین سال ۹۲ بود که گفت برای سفری به تهران می روم اما یکی دو روز بعد تماس گرفت و گفت که سوریه است. خیلی ناراحت شدم اما او گفت که «نترس و گریه نکن که حضرت زینب (س) هوای ما را دارند».
عبدالهی افزود: او جمله آخرش را گفت و ما را به خدا سپرد و خداحافظی کرد. برادرم در روز ۱۴ اردیبهشت خبر شهادت همسرم را به من داد.
وی بیان کرد: آقا روح الله سعی می کرد ما را سالی یکبار هم که شده به مشهد ببرد و هر وقت فرصت می کردیم قم و جمکران و شهرستان های نزدیک می رفتیم.
روایت پیرزنی که شهید کافی زاده را شفیع خود قرار داد
شش سال از شهادت و عروج شهید روح الله کافی زاده می گذرد، مزارش همچنان پذیرای دوستداران شهادت است. بسیاری از مردم عادی و رهگذران نیز بر سر مزارش آمده، برایش فاتحه ای می خوانند و بر او درود می فرستند.
مدتی پیش که بر سر مزار شهید کافی زاده رفته بودیم پیرزنی را دیدم که کنار مزارش نشسته و قرآن می خواند. ابتدا تصور کردم که از افراد خانواده و یا فامیل این شهید است اما وقتی که سر صحبت را با او باز کردم فهمیدم که هیچ نسبتی با او ندارد و علت آمدنش را علاقه به شهدا و به خصوص شهید کافی زاده عنوان کرد.
او می گفت : هر بار که برای زیارت اهل قبور می آیم به این شهید هم سر می زنم، او اولین شهید مدافع حرم شهرمان است و باعث افتخارمان، همیشه اولین حرفم به این جوان این است که رحمت خدا بر تو باد و خوشا به حال پدر و مادرت که چنین فرزندی پرورش دادند و از او می خواهم که برای فرزندان من هم دعا کند. من با اینکه او را از نزدیک نمی شناختم اما ارادت خاصی به او دارم و از خواسته ام که آن دنیا شفاعت مرا هم بکند.
محبوبیت شهید کافی زاده در میان مردم نجف آباد و اصفهان تنها برای اولین شهید مدافع حرم بودنش نیست که خصوصیات اخلاقی خاصش سبب این محبوبیت شده است. بسیاری از مردم نجف آباد از او به نیکویی یاد می کنند، کسانی که با او رابطه و مراوده داشتند از خوبی ها و اخلاق شایسته اش بارها سخن گفتند و کسانی که تنها نامی از این شهید شنیده بودند حالا دیگر کاملا او را می شناسند و به وجود این شهید مدافع حرم افتخار می کنند.
شهید کافی زاده به آرزوی دیرینه خود رسید و سبب شد که جوانان بسیاری او را الگوی راه خود قرار دهند.
انتهای پیام/ش
شهادت راه انسان هایی است که جان را امانتی می دانند که باید روزی تقدیم صاحبش کنند و چه چیزی بالاتر از این که این امانت با شهادت تقدیم خدای یکتا شود.
امروز ششمین سالگرد عروج نخستین شهید مدافع حرم استان اصفهان است؛ شهید روح الله کافی زاده که زاده شهر شهید پرور و معروف نجف آباد است، شهری که شهره شهادت است و آوازه اش در ایران بزرگ سالهاست که پیچیده شده است.
روح الله را به عنوان اولین شهید مدافع حرم استان مان می شناسیم، شهیدی که جوانی و آروزهایش را فدای یک تار موی دفاع از حرم و امنیت کرد، دست از دنیا، تعلقاتش، آرزوها و خانواده اش شست و به مبارزه با دشمنانی پرداخت که خیال خام پیروزی بر مردان ما را در سر داشتند.
مردانی مانند روح الله که به رویای نا اهلان پایان دادند و نوید روزهای پیروزی و سربلندی نصیبمان کردند.
۱۴ اردیبهشت ششمین سالروز شهادت شهید روح الله کافی زاده است که مزارش در گلزار شهدا نجف آباد محلی برای آرامش اهل دل است. او ۲۶ شهریور ۱۳۵۹ در شهر نجف آباد به دنیا آمد.
روح الله به علت علاقه ای که به نظام اسلامی داشت به عضویت سپاه پاسداران درآمد تا حافظ انقلاب باشد. او در ۱۹ سالگی ازدواج کرد و صاحب ۲ فرزند شد.
هنگام حمله تروریست ها به حرم حضرت زینب کبری(س) داوطلبانه به سوریه رفت تا نامحرم وارد حرم عقیله بنی هاشم(ع) نشود. او روز چهاردهم اردیبهشت ماه سال ۱۳۹۲ در سن ۳۳ سالگی به شهادت رسید. مزارش در گلزار شهدای نجف آباد قرار دارد.
برگی از دفتر خاطرات همسر شهید کافی زاده
الهه عبداللهی همسر شهید کافی زاده به بیان گوشه ای از خاطرات همسرش پرداخت و گفت: قبل از ازدواج از سختیهای شغلش و ماموریت های طولانی برایم گفته بود و من همه آنها را به خاطر اخلاق خوبش و متانت و صداقتی که در او می دیدم پذیرفتم.
وی با بیان اینکه همسرش علاقه بسیاری به بچه ها داشت، افزود: اردیبهشت سال ۸۰ دخترم اسما به دنیا آمد و ۶ سال بعد خدا پسرم حسین مهدی را به ما داد. وقتی دخترم به دنیا آمد، آقا روح الله مرتب خدا را شکر می کرد و از اینکه خدای متعال ما را از داشتن نعمت دختر و پسر بهره مند کرده بسیار شاکر بود.
نماز شب را با رعایت حق دیگران به جا می آورد
همسر شهید کافی زاده با اشاره به خصوصیات ویژه و خاص همسرش اظهار داشت: نیمه های شب که برای نماز شب بلند می شد مراعات می کرد تا کسی بیدار نشود، عاشق امام زمان (عج) بود و می گفت خیلی ناراحتم که تا حالا برای خشنودی آقا نتوانستم کاری انجام دهم.
وی ادامه داد: آقا روح الله مکانیک تانک بود و زمانی که در حال تعمیر تانک در سوریه بود، سرش را هدف می گیرند و با شلیک گلوله او را به شهادت می رسانند.
قصه آخرین خداحافظی
همسر شهید کافی زاده افزود: همسرم در همان اعزام اول به آرزویش رسید. وقتی پیکر پاکش را از فرودگاه به پادگان آوردند، به خاطر ازدحام جمعیت فقط برای چند دقیقه توانستم او را ببینم و متاسفانه ملاقات خصوصی هم اتفاق نیفتاد تا بتوانم با آقا روح الله صحبت کنم و یک دل سیر ببینمش و دیدار ما به قیامت افتاد.
وی با بیان اینکه از زمانی که فتنه در سوریه آغاز شد روح الله مدام اخبار سوریه را دنبال می کرد، گفت: ۲۷ فروردین سال ۹۲ بود که گفت برای سفری به تهران می روم اما یکی دو روز بعد تماس گرفت و گفت که سوریه است. خیلی ناراحت شدم اما او گفت که «نترس و گریه نکن که حضرت زینب (س) هوای ما را دارند».
عبدالهی افزود: او جمله آخرش را گفت و ما را به خدا سپرد و خداحافظی کرد. برادرم در روز ۱۴ اردیبهشت خبر شهادت همسرم را به من داد.
وی بیان کرد: آقا روح الله سعی می کرد ما را سالی یکبار هم که شده به مشهد ببرد و هر وقت فرصت می کردیم قم و جمکران و شهرستان های نزدیک می رفتیم.
روایت پیرزنی که شهید کافی زاده را شفیع خود قرار داد
شش سال از شهادت و عروج شهید روح الله کافی زاده می گذرد، مزارش همچنان پذیرای دوستداران شهادت است. بسیاری از مردم عادی و رهگذران نیز بر سر مزارش آمده، برایش فاتحه ای می خوانند و بر او درود می فرستند.
مدتی پیش که بر سر مزار شهید کافی زاده رفته بودیم پیرزنی را دیدم که کنار مزارش نشسته و قرآن می خواند. ابتدا تصور کردم که از افراد خانواده و یا فامیل این شهید است اما وقتی که سر صحبت را با او باز کردم فهمیدم که هیچ نسبتی با او ندارد و علت آمدنش را علاقه به شهدا و به خصوص شهید کافی زاده عنوان کرد.
او می گفت : هر بار که برای زیارت اهل قبور می آیم به این شهید هم سر می زنم، او اولین شهید مدافع حرم شهرمان است و باعث افتخارمان، همیشه اولین حرفم به این جوان این است که رحمت خدا بر تو باد و خوشا به حال پدر و مادرت که چنین فرزندی پرورش دادند و از او می خواهم که برای فرزندان من هم دعا کند. من با اینکه او را از نزدیک نمی شناختم اما ارادت خاصی به او دارم و از خواسته ام که آن دنیا شفاعت مرا هم بکند.
محبوبیت شهید کافی زاده در میان مردم نجف آباد و اصفهان تنها برای اولین شهید مدافع حرم بودنش نیست که خصوصیات اخلاقی خاصش سبب این محبوبیت شده است. بسیاری از مردم نجف آباد از او به نیکویی یاد می کنند، کسانی که با او رابطه و مراوده داشتند از خوبی ها و اخلاق شایسته اش بارها سخن گفتند و کسانی که تنها نامی از این شهید شنیده بودند حالا دیگر کاملا او را می شناسند و به وجود این شهید مدافع حرم افتخار می کنند.
شهید کافی زاده به آرزوی دیرینه خود رسید و سبب شد که جوانان بسیاری او را الگوی راه خود قرار دهند.
انتهای پیام/ش
گفتگو با هوش مصنوعی
💬 سلام! میخوای دربارهی «روایت پیرزنی که شهید «کافی زاده» را شفیع خود قرار داد / قصه آخرین خداحافظی» بیشتر بدونی؟ من اینجام که راهنماییت کنم.